آزادی حق مسلم ماست (پدرام طنازی و مهرناز موسوی) Pedram Tannazi & Mehrnaz Mousavi زن زندگی آزادی 💚🤍♥️
۱۳۹۰ شهریور ۲۴, پنجشنبه
۱۳۹۰ شهریور ۲۳, چهارشنبه
مادر اکبر محمدی :کشتند، هیچ توضیحی هم ندادند
مادر اکبر محمدی در مصاحبه با "روز" اعلام کرد با گذشت بیش از5 سال از جان باختن فرزندش مسئولین هیچ توضیحی درباره نحوه جان باختن او در زندان ارائه نداده اند. اکبر محمدی، یکی از فعالان دانشجویی بود که به اتفاق برادرش منوچهر محمدی در جریان درگیریهای کوی دانشگاه تهران در سال 78 بازداشت و به اعدام محکوم شد. او سپس به 15 سال حبس محکوم شد و مرداد 85 در زندان و در حالیکه دست به اعتصاب غذا زده بود، به طرز مشکوکی جان باخت. اکنون با گذشت 5 سال از جان باختن این فعال دانشجویی در زندان اوین، مادر او در مصاحبه با "روز" از عدم رسیدگی به شکایت خانواده اش سخنمی گوید: من یک روز هم از زندگی ام باقی مانده باشد خواهم پرسید چرا؟ بچه مرا چرا کشتید؟ او چه گناهی داشت و چرا کسانی را که باعث کشته شدن بچه من شدند معرفی نمیکنید؟
پیش از این مادر سعید زینالی، دانشجوی دیگری که در جریان وقایع کوی دانشگاه تهران در سال 78 بازداشت شد به "روز" گفته بود که با گذشت بیش از 12 سال از سرنوشت فرزندش هیچ خبری ندارد و نمیداند که او زنده است یا نه.
اکرم نقابی، مادر سعید زینالی که در این سال ها برای گرفتن خبری از فرزندش به تمام ارگان ها و مراکز قضایی و دولتی سر زده به "روز" گفته بود: "12 سال تمام شد، نه به ما می گویند که سعید زنده است و نه می گویند که مرده. من دیگر هیچ از خدا نمیخواهم فقط حتی شده می خواهم جنازه بچه ام را ببینم و دفن اش کنم. دگر چه می توانم بخواهم"؟
گل جهان اشرف پور، مادر اکبر محمدی اما می گوید که فرزند او را در زندان کشته اند و هیچ وقت هم جوابی به او و خانواده اش نداده اند. مصاحبه با خانم اشرف پور را در ذیل بخوانید.
5 سال از جان باختن فرزندتان می گذرد؛ این مدت چه توضیحی درباره علت جان باختن فرزند شما در زندان از سوی مسولان ارائه شده؟
هیچ جواب و توضیحی به ما ندادند و در نهایت گفتند اکبر سکته کرده. شما در این زمینه شکایت کرده بودید؛شکایت شما چه شد؟
ما همان اول شکایت کردیم وکیل گرفتیم و وکیل پی گیری میکرد اما هیچ نتیجه ای نداشت و هیچ جوابی نگرفتیم. مدام گفتند یک ماه دیگر جواب میدهیم؛ تا الان که جوابی نداده اند. گفتید به شما گفتند فرزندتان سکته کرده آیا در برگه پزشکی قانونی چنین مساله ای ذکر شده بود؟
نه خیر. اصلا برگه پزشکی قانونی را که به ما ندادند. همان موقع خودشان نوشتند و گفتند سکته کرده اما اکبر که سکته نکرده بود. علت جان باختن فرزندتان چه بود؟ همان موقع اعلام شد که اکبر در اعتصاب غذا به سر می برده وقتی که جان باخته. بله اعتصاب غذا کرده بود. زنگ که زد به او گفتم اعتصابت را بشکن، التماس کردم و خواهش کردم که اعتصابش را تمام کند. گفتم می ترسم بلایی سرت بیاید و اذیتت بکنند. اما قبول نکرد گفت تا تکلیف ما را روشن نکنند نمی شکنم. ما ترکیه بودیم که زنگ زدند و گفتند اکبر را کشته اند. هنوز باورم نمی شود یعنی فکر میکردم بچه ام آزاد می شود و برمیگردد به زندگی اش. آخر او گناهی که نداشت اما... یعنی فرزندتان به دلیل اعتصاب غذا جان باخت؟
اکبر را در زندان خیلی اذیت کرده بودند. شکنجه کرده بودند. داغون شده بود. او سه بار جراحی شد. یک بار از زندان بردند بیمارستان و جراحی کردند. بعد در مرخصی بود که دو بار جراحی کرد. دکتر می گفت او نباید به زندان برگردد و شرایط زندان برایش کشنده است.به گواهی دکتر بدن پسرم در زندان عفونت کرده بود و باید برای مداوا به خارج از کشور می رفت. اما او را به زندان برگرداندند. هر چه اعتراض کردیم گفتیم نیاز به استراحت دارد، نیاز به درمان دارد و دکتر گواهی داده و.. اما قبول نکردند. وقتی اکبر را بردند حس کردم دیگر اکبر برنخواهد گشت.... او را به زندان بازگرداندند و بعد هم که گفتند اکبر کشته شده. یعنی وقتی به زندان بازگشت در اعتراض به این قضیه اعتصاب غذا کرد و.... و بعد پیکر اکبر را تحویل گرفتید. یادم است گفته می شد اجازه تشییع پیکر او را به شما نداده اند. ساعت 8 صبح بود به ما زنگ زدند و گفتند اکبر را کشتند. نمیدانید چه گذشت بر ما. شب و روزمان یکی شد از آن موقع. شب رسیدیم فرودگاه و گفتیم صبح می رویم دم اوین و از همان جا تشییع میکنیم. اما همان شبانه گفتند بیایید پزشکی قانونی و جنازه را بگیرید. اگر الان نیایید خودمان دفنش میکنیم و جنازه را دیگر نمیدهیم. برادرم رفت تحویل بگیرد گفتند ما با آمبولانس می آوریم آمل و شما بروید در بیمارستان آمل تحویل بگیرید. رفتیم بیمارستان نیاوردند. بعد گفتند خانه تحویل میدهیم. رفتیم خانه باز نیاوردند. بعد شنیدیم او را به روستای ما برده اند و قبر هم کنده اند و راه افتادیم و رفتیم. او را در امامزاده عبدالله که نزدیکی آمل است شستند و بعد دفن شد. شما پیکر فرزندتان را دیدید؟
بله باز کردم بچه 105 کیلویی من حتی 35 کیلو هم نبود. شکمش را پاره کرده بودند و دوخته بودند گویا کالبد شکافی شده بود. جنازه خیلی وضعیت نامناسبی داشت اصلا باورکردنی نبود...
آن موقع فرزند دیگر شما نیز در زندان بود درست است؟ وقتی اکبر جان باخت او کنار برادرش بود؟
منوچهر زندان بود اما پیش اکبر نبود یعنی ابتدا با هم بودند اما بعد بندهایشان را جدا کرده بودند. منوچهر هیچ خبری نداشت تا اینکه او را برده بودند پیش اکبر که اکبر اعتصابش را بشکند. منوچهر هر چه به اکبر گفته بود و خواهش کرده بود که من برادر کوچک تو هستم اعتصابت را بشکن و خواهش مرا بپذیر، اکبر نپذیرفته بود. خود من هم آن موقع خیلی التماس کردم به اکبر که بشکند اما هر کاری کردیم قبول نکرد. میدانستم دیگر زنده نمی ماند. خانم اشرف پور، هر دو فرزند شما در جریان قضایای کوی دانشگاه تهران بازداشت شدند هرگز تصور میکردید در زندان چنین اتفاقی برای فرزندتان بیفتد؟
به هیچ عنوان فکرش را هم نمیکردیم. کی فکر میکرد در زندان بچه اش را بکشند؟ فکر میکردم آزاد می شود، هم اکبر هم منوچهر، و به زندگی شان برمیگردند. در انتظار آزادی بچه هایم بودم. هرگز فکر نمیکردم اینطور گرفتار مشکلات و درد شوند بچه هایم. نمیدانید بر ما چه گذشت و اکنون چه میگذرد. برای یک مادر سخت است جگر گوشه اش را ببرند زندان بعد جنازه اش را به او بدهند.نمیدانم اصلا گناه بچه های من چه بود؛ گناه بچه های دیگر که زندان بردند چه بود؟ هیچ کس هم که پاسخگو نیست. انگار نه انگار بچه من در زندان کشته شده... خانم اشرف پور اکنون با گذشت 5 سال از جان باختن فرزندتان چه میخواهید بکنید؟ چه حرفی برای گفتن دارید؟
هیچ حرفی ندارم. بچه مرا کشتند، آن یکی بچه ام را آواره غربت کردند، من چه حرفی دارم بزنم دیگر؟ اینقدر این سالها عجز و ناله کردم که جوابی بگیرم بیش از 2000 نامه برای مسئولان نوشتم اما هیچ جوابی ندادند. اما تا آخرین لحظه ای که جان دارم و زنده هستم سئوال خواهم کرد که چرا و جواب میخواهم. باید به من جواب بدهند که چرا با بچه من چنین کردند. می گویند سکته کرده؛ نه خیر هیچ سکته ای نبوده. بچه مرا دکتر گفته بود نباید زندان برود اما نگذاشتند درمان شود، نگذاشتند استراحت کند بردند زندان. اعتصاب غذا کرد و توجه نکردند به خواسته اش. هیچ توجهی نکردند و اینجوری او را کشتند. باید بگویند چرا و گناه بچه من چه بود؟ باید بدانم بچه من چرا مرده؟ برای چی مرده؟ این حق من است. من یک مادرم.
فرشته قاضی / روز
پیش از این مادر سعید زینالی، دانشجوی دیگری که در جریان وقایع کوی دانشگاه تهران در سال 78 بازداشت شد به "روز" گفته بود که با گذشت بیش از 12 سال از سرنوشت فرزندش هیچ خبری ندارد و نمیداند که او زنده است یا نه.
اکرم نقابی، مادر سعید زینالی که در این سال ها برای گرفتن خبری از فرزندش به تمام ارگان ها و مراکز قضایی و دولتی سر زده به "روز" گفته بود: "12 سال تمام شد، نه به ما می گویند که سعید زنده است و نه می گویند که مرده. من دیگر هیچ از خدا نمیخواهم فقط حتی شده می خواهم جنازه بچه ام را ببینم و دفن اش کنم. دگر چه می توانم بخواهم"؟
گل جهان اشرف پور، مادر اکبر محمدی اما می گوید که فرزند او را در زندان کشته اند و هیچ وقت هم جوابی به او و خانواده اش نداده اند. مصاحبه با خانم اشرف پور را در ذیل بخوانید.
5 سال از جان باختن فرزندتان می گذرد؛ این مدت چه توضیحی درباره علت جان باختن فرزند شما در زندان از سوی مسولان ارائه شده؟
هیچ جواب و توضیحی به ما ندادند و در نهایت گفتند اکبر سکته کرده. شما در این زمینه شکایت کرده بودید؛شکایت شما چه شد؟
ما همان اول شکایت کردیم وکیل گرفتیم و وکیل پی گیری میکرد اما هیچ نتیجه ای نداشت و هیچ جوابی نگرفتیم. مدام گفتند یک ماه دیگر جواب میدهیم؛ تا الان که جوابی نداده اند. گفتید به شما گفتند فرزندتان سکته کرده آیا در برگه پزشکی قانونی چنین مساله ای ذکر شده بود؟
نه خیر. اصلا برگه پزشکی قانونی را که به ما ندادند. همان موقع خودشان نوشتند و گفتند سکته کرده اما اکبر که سکته نکرده بود. علت جان باختن فرزندتان چه بود؟ همان موقع اعلام شد که اکبر در اعتصاب غذا به سر می برده وقتی که جان باخته. بله اعتصاب غذا کرده بود. زنگ که زد به او گفتم اعتصابت را بشکن، التماس کردم و خواهش کردم که اعتصابش را تمام کند. گفتم می ترسم بلایی سرت بیاید و اذیتت بکنند. اما قبول نکرد گفت تا تکلیف ما را روشن نکنند نمی شکنم. ما ترکیه بودیم که زنگ زدند و گفتند اکبر را کشته اند. هنوز باورم نمی شود یعنی فکر میکردم بچه ام آزاد می شود و برمیگردد به زندگی اش. آخر او گناهی که نداشت اما... یعنی فرزندتان به دلیل اعتصاب غذا جان باخت؟
اکبر را در زندان خیلی اذیت کرده بودند. شکنجه کرده بودند. داغون شده بود. او سه بار جراحی شد. یک بار از زندان بردند بیمارستان و جراحی کردند. بعد در مرخصی بود که دو بار جراحی کرد. دکتر می گفت او نباید به زندان برگردد و شرایط زندان برایش کشنده است.به گواهی دکتر بدن پسرم در زندان عفونت کرده بود و باید برای مداوا به خارج از کشور می رفت. اما او را به زندان برگرداندند. هر چه اعتراض کردیم گفتیم نیاز به استراحت دارد، نیاز به درمان دارد و دکتر گواهی داده و.. اما قبول نکردند. وقتی اکبر را بردند حس کردم دیگر اکبر برنخواهد گشت.... او را به زندان بازگرداندند و بعد هم که گفتند اکبر کشته شده. یعنی وقتی به زندان بازگشت در اعتراض به این قضیه اعتصاب غذا کرد و.... و بعد پیکر اکبر را تحویل گرفتید. یادم است گفته می شد اجازه تشییع پیکر او را به شما نداده اند. ساعت 8 صبح بود به ما زنگ زدند و گفتند اکبر را کشتند. نمیدانید چه گذشت بر ما. شب و روزمان یکی شد از آن موقع. شب رسیدیم فرودگاه و گفتیم صبح می رویم دم اوین و از همان جا تشییع میکنیم. اما همان شبانه گفتند بیایید پزشکی قانونی و جنازه را بگیرید. اگر الان نیایید خودمان دفنش میکنیم و جنازه را دیگر نمیدهیم. برادرم رفت تحویل بگیرد گفتند ما با آمبولانس می آوریم آمل و شما بروید در بیمارستان آمل تحویل بگیرید. رفتیم بیمارستان نیاوردند. بعد گفتند خانه تحویل میدهیم. رفتیم خانه باز نیاوردند. بعد شنیدیم او را به روستای ما برده اند و قبر هم کنده اند و راه افتادیم و رفتیم. او را در امامزاده عبدالله که نزدیکی آمل است شستند و بعد دفن شد. شما پیکر فرزندتان را دیدید؟
بله باز کردم بچه 105 کیلویی من حتی 35 کیلو هم نبود. شکمش را پاره کرده بودند و دوخته بودند گویا کالبد شکافی شده بود. جنازه خیلی وضعیت نامناسبی داشت اصلا باورکردنی نبود...
آن موقع فرزند دیگر شما نیز در زندان بود درست است؟ وقتی اکبر جان باخت او کنار برادرش بود؟
منوچهر زندان بود اما پیش اکبر نبود یعنی ابتدا با هم بودند اما بعد بندهایشان را جدا کرده بودند. منوچهر هیچ خبری نداشت تا اینکه او را برده بودند پیش اکبر که اکبر اعتصابش را بشکند. منوچهر هر چه به اکبر گفته بود و خواهش کرده بود که من برادر کوچک تو هستم اعتصابت را بشکن و خواهش مرا بپذیر، اکبر نپذیرفته بود. خود من هم آن موقع خیلی التماس کردم به اکبر که بشکند اما هر کاری کردیم قبول نکرد. میدانستم دیگر زنده نمی ماند. خانم اشرف پور، هر دو فرزند شما در جریان قضایای کوی دانشگاه تهران بازداشت شدند هرگز تصور میکردید در زندان چنین اتفاقی برای فرزندتان بیفتد؟
به هیچ عنوان فکرش را هم نمیکردیم. کی فکر میکرد در زندان بچه اش را بکشند؟ فکر میکردم آزاد می شود، هم اکبر هم منوچهر، و به زندگی شان برمیگردند. در انتظار آزادی بچه هایم بودم. هرگز فکر نمیکردم اینطور گرفتار مشکلات و درد شوند بچه هایم. نمیدانید بر ما چه گذشت و اکنون چه میگذرد. برای یک مادر سخت است جگر گوشه اش را ببرند زندان بعد جنازه اش را به او بدهند.نمیدانم اصلا گناه بچه های من چه بود؛ گناه بچه های دیگر که زندان بردند چه بود؟ هیچ کس هم که پاسخگو نیست. انگار نه انگار بچه من در زندان کشته شده... خانم اشرف پور اکنون با گذشت 5 سال از جان باختن فرزندتان چه میخواهید بکنید؟ چه حرفی برای گفتن دارید؟
هیچ حرفی ندارم. بچه مرا کشتند، آن یکی بچه ام را آواره غربت کردند، من چه حرفی دارم بزنم دیگر؟ اینقدر این سالها عجز و ناله کردم که جوابی بگیرم بیش از 2000 نامه برای مسئولان نوشتم اما هیچ جوابی ندادند. اما تا آخرین لحظه ای که جان دارم و زنده هستم سئوال خواهم کرد که چرا و جواب میخواهم. باید به من جواب بدهند که چرا با بچه من چنین کردند. می گویند سکته کرده؛ نه خیر هیچ سکته ای نبوده. بچه مرا دکتر گفته بود نباید زندان برود اما نگذاشتند درمان شود، نگذاشتند استراحت کند بردند زندان. اعتصاب غذا کرد و توجه نکردند به خواسته اش. هیچ توجهی نکردند و اینجوری او را کشتند. باید بگویند چرا و گناه بچه من چه بود؟ باید بدانم بچه من چرا مرده؟ برای چی مرده؟ این حق من است. من یک مادرم.
فرشته قاضی / روز
حکم امنیتی شش سال حبس تعزیری برای علی اکبر محمدزاده
علی اکبر محمدزاده، دبیر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف که از بهمن ماه ۸۹ در زندان است، در شعبهٔ ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد. این حکم متشکل از ۵ سال به اتهام تجمع و تبانی براساس ماده ۶۱۰ و ۱ سال به اتهام تبلیغ علیه نظام براساس مادهٔ ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی است.دادگاه علی اکبر محمدزاده به ریاست قاضی صلواتی ۳ مرداد ۹۰ برگزار شد که بیش از ۳ ساعت به طول انجامید که وی تمامی اتهامات وارده را رد کرد و نادرست دانست. در حالی که نیروهای امنیتی محمدزاده را به خاطر فعالیتهای قانونی در انجمن شریف دستگیر کردهاند، در بازجوییها و جهت توجیه دستگیری، او را تحت فشار شدید برای اعتراف به اتهامات واهی قرار دادند. در دادگاه نیز هیچ گونه دلیل و سندی برای اتهامات ارائه نشد. قاضی اتهاماتی چون شرکت در تجمعهای خارج از دانشگاه را بدون ذکر مصداق ارانه میکرد. پیش از دادگاه به وکیل او، آقای صالح نیکبخت اجازهٔ مطالعهٔ پرونده را ندادند که در نتیجه خانواده مجبور به عوض کردن وکیل شد. همچنین حکم وی برخلاف روال قانونی و پس از ۵۰ روز از زمان دادگاه بدوی صادر شد. این حکم با اعتراض وی و وکیل او مواجه شده است و برای صدور حکم به دادگاه تجدیدنظر ارسال میشود.دستگیری علی اکبر محمدزاده دبیر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف و ۴ تن از اعضای این انجمن در تاریخ ۲۶ بهمن ماه و عضوی دیگر در تاریخ ۹ اسفند جهت فشار وارد کردن بر انجمن شریف بوده است و در حرکتی غیر قانونی و بدون ارائه دلیل دفتر این انجمن در تاریخ ۱۸ اسفند پلمپ میشود.شایان ذکر است که انجمن اسلامی شریف، قانونی و دارای مجوز بوده است و تمامی فعالیتهای آن در چارچوب قانونی بوده است و تاکنون این انجمن از طرف هیئت نظارت بر تشکلهای دانشجویی اخطاری دریافت نکرده است.علی اکبر محمدزاده همچنین مدیر مسئول نشریهٔ انجمن اسلامی بود که به صورت قانونی و زیر نظر کمیته نشریات دانشگاه فعالیت میکرده است. این در حالی است که او در بازجوییهای بخاطر فعالیتهای قانونی انجمن اسلامی تحت فشار بوده و اتهامات تفهیم شده تنها پوششی برای محکومیت وی به عنوان دبیر و بستن این انجمن میباشد. این در حالی است که در صورت بروز تخلف توسط انجمن، مسئولیت برخورد با هیئت نظارت دانشگاه بوده و دخالت نیروهای امنیتی ناقض استقلال دانشگاه است.در همین راستا چندی پیش ۱۵۰۰ نفر از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف طی نامهای خواستار آزادی علی اکبر محمدزاده و طی شدن روند قانونی در پرونده وی شدند. همچنین بیش از دویست تن از فارغ التحصیلان دانشگاه صنعتی شریف در نامه به صادق آملی لاریجانی، رییس قوه قضاییه نسبت به بیقانونیهای شکل گرفته در برخورد با دبیر انجمن اسلامی دانشگاه شریف، ابراز نگرانی کرده و مطابق اصول قانون اساسی خواستار آزادی وی شدهاند.علی اکبر محمدزاده دانشجوی ورودی ۸۶ رشتهٔ مکانیک ۲۶ بهمن ماه ۸۹ هنگام خروج از دانشگاه مورد تعقیب نیروهای امنیتی قرار گرفت و با ضرب و شتم در خیابان آزادی دستگیر و به وسیلهٔ پژو ۴۰۵ با پلاک شخصی به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات واقع در خیابان صبا نزدیک چهارراه ولیعصر منتقل شد. سپس نیمههای شب به زندان اوین منتقل شد و در سلولهای انفرادی بند ۲۴۰ زندانی شد. عصر ۲۷ بهمن، اتهامات تبلیغ علیه نظام، تجمع و تبانی علیه نظام و اخلال در نظام عمومی به او تفهیم شد، که وی تمامی اتهامات را رد کرد. البته برگهٔ تفهیم اتهام برگه کپی شده بود (به تمامی افرادی که ۲۶ بهمن دستگیر شدند، چنین برگه تفهیم اتهامی داده شده بود) و بجای بازپرس، دفتردار حضور داشت. پس از تفهیم اتهام قرار کفالت صادر شده ولی اجازه داده نمیشود که به اطلاع خانواده برسد؛ گرچه حتی در صورت اطلاع هم بدلیل اینکه امکان ورود به دادسرای اوین وجود ندارد، امکان آزادی میسر نبود.دبیر انجمن شریف تا تاریخ ۲۲ فروردین ۹۰ و به مدت ۵۴ روز در سلول انفرادی بود و سپس به سلول ۴ نفره و در نهایت ۵ اردیبهشت به بند ۳۵۰ اوین منتقل شد. در طی مدت انفرادی تنها ۳ بار تماس تلفنی داشت و در اواخر مدت انفرادی مدتی برای شکنجه، هیچ گونه بازجویی نداشته است. به نقل از شاهدان عینی بازجوییها او همراه توهین و الفاظ رکیک و ضرب و شتم بوده است. پس از آمدن به سلول ۴ نفره برای اولین بار در تاریخ ۱ اردبیهشت با خانواده ملاقات داشته است و بدلیل قطع بودن تلفنهای بند امنیتی ۳۵۰ تنها ارتباط او با خانواده ملاقاتهای هفتگی است.در کیفرخواست اولیه اتهامات تبلیغ علیه نظام، تجمع و تبانی علیه نظام تفهیم شد، شایان ذکر است بین دادرس و بازپرس بر سر کیفرخواست اختلاف پیش آمد که در دادگاه حل اختلاف به ریاست قاضی مقیسه هر دو اتهام در کیفرخواست تایید شد و کیفرخواست ۶ ساله برای او صادر شد. پس از آن، اتهام اخلال در نظم عمومی نیز به پروندهٔ وی اضافه شد و برای تشکیل دادگاه به شعبهٔ ۱۵ به ریاست قاضی صلواتی فرستاده شد.علی اکبر محمدزاده به رغم تلاشهای بسیار خانواده وی، برای طی شدن مسیر قانونی پرونده، و همچنین با وجود اتمام بازجویی نیروهای امنیتی و برگزاری دادگاه به دلیل آنچه عدم همکاری با بازجو مینامند، در زندان به سر می برد. این فعال دانشجویی طی دو سال گذشته چندین بار به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار و مورد تهدید و بازجویی واقع شده بود.
منبع:کمیته گزارشگران حقوق بشر
منبع:کمیته گزارشگران حقوق بشر
در آستانۀ اجرا قرار گرفتن حکم اعدام زندانی عباس توکلی برازجانی
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" روز یکشنبه 20 شهریور ماه زندانی عباس توکلی برازجانی 38 ساله با دست بند و پابند و برخوردی غیر انسانی به اجرای احکام دادگاه انقلاب برده شد و به وی رسما اعلام گردید که پرونده اش در نوبت اجرای حکم اعدام قرار گرفته است. فردی بنام محسن پور مکری رئیس اجرای احکام دادگاه به وی اعلام کرد که پرونده اش در نوبت اجرای حکم اعدام قرار گرفته است و تا به حال چند بار قرار بود که تاریخ اجرا مشخص شود.انتقال پرونده به اجرای احکام به منزلۀ آن است که که حکم اعدام در هر لحظه می تواند به اجرا در آید.محسن پور مکری رئیس شعبۀ اجرای احکام ، هنگام مراجعۀ زندانیان عادی برای ابلاغ اجرای حکم اعدام، به آنها پیشنهاد می دهد که در صورت پرداخت مبالغ نجومی بین 100 الی 200 میلیون تومان کاری خواهد کرد که این حکم لغو شود و در موارد متعددی اقدام به این کار نموده است و تا به حال میلیونها تومان از این طریق از زندانیان اخاذی کرده است,رژیم ولی فقیه علی خامنه ای پس از اعتراضات گسترده مردم تبریز و ارومیه و سایر شهرها نسبت به خشک شدن دریاچۀ ارومیه موجی جدیدی از اعدام ها را آغاز کرده است و برای ایجاد حداکثر رعب و وحشت در جامعه بعضی از اعدام ها را در ملاعام انجام می دهد و اینگونه به خواستهای به حق مردم پاسخ می دهد.
منبع:فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
منبع:فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
محکومیت قطعی نسرین ستوده به شش سال حبس
نسرین ستوده وکیل پایه یک دادگستری از سوی شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر به شش سال حبس و ۱۰ سال محرومیت از وکالت محکوم شد.ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز گذشته رای شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر استان تهران به مینا جعفری یکی از وکلای نسرین ستوده ابلاغ شد. بر اساس حکم صادره نسرین ستوده از سوی این شعبه به شش سال زندان و ۱۰ سال محرومیت از وکالت محکوم شده است.نسرین ستوده پیشتر از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به یازده سال حبس و ۲۰ سال محرومیت از شغل وکالت و ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شده بود.این حقوقدان اکنون در بند نسوان زندان اوین به سر میبرد و به دلیل بیحرمتی به خود و خانوادهاش در آخرین ملاقات کابینی از ملاقاتهای بعدی تا اصلاح وضعیت صرفنظر کرده است.
گزارشگران هرانا،
گزارشگران هرانا،
۱۳۹۰ شهریور ۲۲, سهشنبه
وضعیت وخیم عبدالله صدوقی درهجدهمین روز اعتصاب غذا
عبدالله صدوقی که در مراسم افطاری بازداشت شد، بدنبال اعتصاب غذا وضعیت جسمانی مناسبی ندارد.پانزده تن از فعالان مدنی بازداشت شده در مراسم افطاری دوم شهریور ماه از سوی شعبه یک دادکاه انقلاب شهر تبریز به چهار ماه حبس تعزیری محکوم شدند.اتهام این فعالان "داشتن خانه تیمی" عنوان شده است. برادر عبدالله صدوقی که از زمان بازداشت در اعتصاب غذا بسر می برد، در این خصوص به "جرس" می گوید: " آن پانزده نفری را که در زندان مرکزی بودند دادگاه برایشان رای صادر کرد و آنها را به دو سال حبس تعلیقی محکوم کرد که چهارماه آن حبس تعزیری است اما اینکه به چه اتهامی دقیقا به خانواده ها نمی گویند. عبدالله ابتدا در اطلاعات بود که بعد از وخیم شدن حالش و خونریزی معده به بهداری زندان مرکزی منتقل شده است. الان برای عبدالله یکماه بازداشت موقت صادر کردند و هنوز برایش رایی صادر نشده است و اطلاعی از اتهامش نداریم و تحت بازجویی است کسی هم پاسخ ما را نمی دهد.ایلقار کریمی، احمد علیزاده، علی شیرناک، محمد علیمرادی، یاسر سلمانی رضایی، مصطفی عوض پور، فرزاد مهدوی، یوسف سلحشور، مهدی مهاجری، و قادر نوروزی از جمله بازداشتیهای مراسم افطاری در تبریز که هر کدام به چهار ماه حبس تعزیری که مدت بیست ماه به حالت تعلیق درآمده است در روز هفده شهریور در شعبه یک دادگاه انقلاب محکوم شدند.صدوقی با اشاره به وضعیت نامناسب برادرش ادامه می دهد: " خیلی نگران وضعیتش هستیم بخصوص که خونریزی معده کرد و به بهداری زندان مرکزی تبریز منتقل شده است. او ابتدا از سوم شهریور اعتصاب تر کرده بود که به خواهش خانواده اعتصاب تر را شکست اما هنوز در اعتصاب خشک هست و گفته تا زمانی که مرا بلاتکلیف بگذارند به اعتصابم ادامه می دهم.وی در ادامه به دیدار اخیرشان با عبدالله صدوقی اشاره کرد و گفت: سه روز پیش توانستیم با عبدالله ملاقات کنیم از نظر جسمی هم وضعیت بسیار نامناسبی دارد خوب کسی که نزدیک به هفده روز در اعتصاب باشد حال مناسبی ندارد و رنگ و روی زرد وضعف شدیدی دارد اما خوشبختانه از روحیه خوبی برخوردار است.عبدالله صدوقی، نویسنده و خبرنگار آذربایجانی، در روز ۲۸ دیماه سال ۱۳۸۸ پس از انتشار پوستری در حمایت از تیم فوتبال تراکتورسازی توسط ماموران اطلاعاتی جمهوری اسلامی دستگیر شد. وی پس از تحمل ۲۲ روز حبس در اطلاعات تبریز به زندان این شهر انتقال یافت. او سه هفته را در اعتراض به حبس ناعادلانه خود در اعتصاب غذا به سر برد تا نهایتا تلاش سازمانهای مدافع حقوق بشر در ایران و خارج کشور به آزادی وی انجامید.برادر عبدالله با بیان اینکه فشارها همیشه روی برادرش بوده است، می گوید: "عبدالله را هجده ماه پیش هم بازداشت کرده بودند و دو ماه در زندان نگهش داشتند اما نمی دانیم به چه اتهامی بردارم دو ماه حبس کشید. آن دفعه هم بیست و دو روز اعتصاب غذا کرده بود و نسبت به وضعیتش اعتراض داشت...صدوقی در خصوص مراسم افطاری و نگرانی فعالان مدنی برای خشک شدن دریاچه ارومیه می گوید: "عبدالله در مراسم افطاری خانه آقای عوض پور دعوت داشت و می خواستند نامه ای برای نمایندگان مجلس بنویسند که یک طرح دو فوریتی برای دریاچه ارومیه بگذارند و چاره ای برای خشک شدن دریاچه خزر کنند که ماموران ریختند و همه را بازداشت کردند. چون اگر وضعیت دریاچه ارومیه همین جوری پیش برود تا دو سال دیگر کاملا خشک می شود و دیگر چیزی از ارومیه نمی ماند.به دنبال رد طرح دو فوریتی نجات دریاچه اورمیه شهرهای آذربایجان ملتهب شد و فعالان مدنی آذربایجان برای روزهای پنجشنبه ۳ شهریور استادیوم سهند تبریز بازی فوتبال تراکتور سازی و شهرداری و همچنین روز شنبه۵ شهریور شهرهای اورمیه و تبریز فراخوان داده بودند که در نتیجه آن بسیاری از مردم بازداشت شدند و هنوز همه بازداشت شدگان آزاد نشده اند.برادر این فعال مدنی آذری در پایان بیان می دارد: "الان مادر و همسر برادرم خیلی نگران هستند و فرزند پنج ساله عبدالله هم خیلی برای پدرش بی تابی می کند امیدواریم هر چه زودتر آزادش کنند زیرا عبدالله اصلا کاری نکرده که مورد ظلم واقع شود.مرتضی عوض پور، مصطفی عوض پور، محمود فضلی، جلیل علمدار میلانی، تقی سلحشور، یوسف سلحشور، عبدالله صدوقی، مهدی حمیدی شفیق، جمشید زارعی، حسن ارک، مهدی مهاجر، عزیز پورولی، احمد علیزاده، یاسر سلمانی رضایی، ، ایلقار کریمی، مهدی نوری، احمد ریاضی مبارکی، فرزاد مهدوی، موسی برزین خلیفه لو، یعقوب رمضانی، وحید شیخ بگلو، محمدعلیمرادی، علی شیرناک، محمد امیری، تقی صوفیانی از جمله بازداشت شدگان آذربایجانی هستند.گفتنی است، بدنبال بازداشت این فعالان مدنی آذری، صد و هفتاد تن از فعالان سیاسی و اجتماعی در نامه ای خواستار آزادی بازداشت شدگان و رفع محدوديت هاي ايجاد شده براي فعالان اجتماعي و زيست محيطي و پرهيز از هرگونه تنش آفريني در اين برهه حساس شده اند. در بخشی از این نامه آمده است: "بيم آن مي رود كه برخوردهاي غير عقلاني و غير قانوني با موضوع، منجر به بروز بحرانهاي عميقتري در سطح جامعه گردد. اين در حاليست كه انتظار منطقي از مسئولان، جلب همكاري كليه نيروهاي دلسوز و علاقمند به محيط زيست و رفع معضل پيش آمده براي درياچه اروميه است نه دستگيري، بازداشت و برخوردهاي غير قانوني...
منبع: جرس
منبع: جرس
بیانیه دانشجویان:همه و همه بپا خیزیم و ریشه ظلم و فساد ولایت فقیه را از ایران برکنیم
دانشجویان ، کارگران ، آموزگاران ، کارمندان ، بازاریان ، دانشآموزان و همه و همه بپا خیزند تا ایران را از لوث حکومت سفاک ، استبدادی ، تروریست ، سراپا دروغ و جائر ولایت فقیه پاک نمایند .تنها در خانه ماندن ، ابراز تنفر از رژیم جمهوری اسلامی و مبارزه در فضای مجازی کافی نیست ." من نروم ، آن یکی هم نرود ، آن یکی هم باز نرود ، چه کسی باید برود؟ " پس همه و همه بپا خیزیم تا ریشه پوسیده ولایت فقیه و رژیم جمهوری اسلامی را که منشأ ظلم ، فساد ، تباهی ، ریا ، استبداد ، جنایت و تجاوز است را از ایران برکنیم .
***
به نام آزادی
من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی ، همه برمی خیزند ، من اگر بنشینم ، تو اگر بنشینی ، چه کسی برخیزد ؟ ، چه کسی با دشمن بستیزد ؟ ، چه کسی پنجه در پنجه هر دشمن دون آویزد.متاسفانه در نظامهای بدوی و خودکامه، به جای خردورزی، آنچه رشد و قوت یافته، رذایل و صفات حیوانی میباشد که سر لوحه آن قدرت طلبی بدون حد و مرز است، این گوهر گرانمایه ، یعنی جان انسان و حق زندگی و احترام به کرامت انسان در نظر گرفته نشده و جان انسانها بازیچه هوسرانی و مطامع دون طبعانه حاکمان خودکامه میشود. مردم عزیز ایران به مردم سوریه بنگرید که با گذشت ۶ ماه از سبعیت و وحشیگری رژیم بشار اسد ، هنوز دست از خواستههای خود برنداشتهاند .اکنون زمان آن فرارسیده است که اقوام ایرانی ( آذری ، لر ، کرد ، بلوچ ، فارس ، عرب و ترکمن ) دست در دست هم نهند و برای نیل به یک هدف مشترک یعنی سقوط رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی با یکدیگر متحد شوند .اکنون بایست دانشجویان ، کارگران ، آموزگاران ، کارمندان ، بازاریان ، دانشآموزان و همه و همه بپا خیزند تا ایران را از لوث حکومت سفاک ، استبدادی ، تروریست ، سراپا دروغ و جائر ولایت فقیه پاک نمایند .تنها در خانه ماندن ، ابراز تنفر از رژیم جمهوری اسلامی و مبارزه در فضای مجازی کافی نیست . به یاد داشته باشید که اشکان سهرابی ، محمد مختاری ، سهراب اعرابی ، صانع ژاله ، کیانوش آسا ، ندا آقاسلطان، مصطفی غنیان و دیگر شهدای جنبش سبز ، خون پاک خود را در راه آزادی ایران از چنگال رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی هدیه کردند پس بر ماست که به احترام خون پاک آنان از جای بر خیزیم و ریشه ظلم و فساد ولایت فقیه را از ایران برکنیم .همانا ایرانیان بیش از این لیاقت دارند که اختیار و سرنوشت خود را به دست عدهای چپاولگر ، ریاکار ، درندهخو و فاسد نظیر علی خامنهای ، مجتبی خامنهای ، احمد جنتی ، احمد خاتمی ، صادق لاریجانی ، علی لاریجانی ، محمود احمدی نژاد ، محمدعلی جعفری و … بسپارند.ای دانشجویان آزادیخواه دانشگاههای پلی تکنیک ( امیرکبیر ) ، تهران ، علم و صنعت ، صنعتی شریف ، شهید بهشتی ، خواجه نصیر ، علامه طباطبایی ، مشهد ، لرستان ، رازی کرمانشاه ، شیراز ، اصفهان ، تبریز ، سایر واحدهای دانشگاه آزاد و … اکنون زمان یکرنگی و اتحاد است. ما دانشجویان دانشگاه آزاد تهران مرکز ، تهران جنوب و واحد علوم و تحقیقات تهران دست یاری به سوی تک تک شما دراز می کنیم و در کنار خود انتظار میکشیم حضور گرم شما را . ما میتوانیم در کنار هم صف قدرتمندی در دفاع از آزادی بسازیم که این اتحاد و قدرت ، نویدبخش رهایی ایران عزیزمان باشد .مبارزه با رژیم بیهویت و دیکتاتوری جمهوری اسلامی بایست مستمر باشد . هر مبارزهای هزینهای دارد اما هزینه آزادی ایران از چنگال استبداد ، ریا و خودکامگی ولایت فقیه هر چه که باشد میارزد به استمرار و بقای این حکومت نامشروع و فاسد به رهبری علی خامنهای .
یادمان باشد که اشکان سهرابی ، ندا آقاسلطان ، سهراب اعرابی ، محمد مختاری و دیگر شهیدان راه آزادی ایران ، همانند هزاران جوان ایرانی آرزوهای بزرگی در سر داشتند اما خون پاک خود را فدای آزادی ایران از سایه شوم دیکتاتوری و استبداد کردند .به یاد داشته باشیم که مجید توکلی ، علی ملیحی ، مجید دری ، مهدیه گلرو ، احمد زیدآبادی ، امید کوکبی ، سورنا هاشمی ، علیرضا فیروزی ، ابولفضل عابدینی نصر ، شبنم مددزاده ، اشکان ذهابیان ، مجتبی احمدی و ...آزادی و آسایش خود را فدای آزادی ایران از ظلم و خفقان و تاریکی کردند .حال چگونه میتوانیم دست روی دست بگذاریم و تنها در فضای مجازی با دیکتاتوری ولایت فقیه مبارزه کنیم . مردم ایران آغازگر دموکراسی خواهی در منطقه خاورمیانه بودند حال در ادامه آن راه بایست به جهانیان ثابت نماییم که روحیه آزادیخواهی در مردم ایران زنده و پویا است .ما دانشجویان دانشگاه آزاد تهران مرکز ، تهران جنوب و واحد علوم و تحقیقات تهران از همه مردم سرافراز ایران دعوت میکنیم در راستای مبارزه با رژیم نامشروع ، سفاک و دیکتاتوری جمهوری اسلامی در روز سهشنبه ۲۹ شهریور ۱٣۹۰ ساعت ۱٨ تا ۲۰ از میدان ولیعصر
تا میدان ونک راهپیمایی سکوت برگزار نمایند .به یاد بیاورید جمله اشکان سهرابی را که خطاب به مادر خویش گفت : " من نروم ، آن یکی هم نرود ، آن یکی هم باز نرود ، چه کسی باید برود؟ " پس همه و همه بپا خیزیم تا ریشه پوسیده ولایت فقیه و رژیم جمهوری اسلامی را که منشأ ظلم ، فساد ، تباهی ، ریا ، استبداد ، جنایت و تجاوز است را از ایران برکنیم .اما در پایان سخنی با بسیجیان و خبرچینان دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی داریم ؛ برای چه کسی و به چه قیمتی چوب حراج بر انسانیت و شرافت خود میزنید ؟!! برای دفاع از رژیم فاسد جمهوری اسلامی ، برای حمایت از شخص جنایتکار و دروغپردازی به نام علی خامنهای ؛ به خود بیایید و بدانید که جمهوری اسلامی حتی به وفادارترین نیروهای خود نیز رحم نمیکند . آیا شما از سعید امامی یا اکبر هاشمی رفسنجانی یا سعید مرتضوی به علی خامنهای نزدیکترید ؟!! عاقبت آنان را ببینید و به خود بیایید .بسیجیان واقعی همت ، باکریها ، جهانآراها ، زینلی ، کشوری ، شیرودی ، بروجردی و … بودند که جان خود را برای حفظ تمامیت ارضی و جلوگیری از تاراج ایران هدیه کردند اما به راستی با خود بیاندیشید که اگر آنان در این برهه از زمان حضور داشتند هموطنان خود را در روز عاشورا به گلوله میبستند؟!! به برادران و خواهران هموطن خویش تجاوز میکردند؟!! یا در برابر تجاوز به برادران و خواهران هموطن خویش سکوت میکردند؟!! قضاوت با خودتان.
وعده دیدار ما : روز سهشنبه ۲۹ شهریور ۱٣۹۰ ساعت ۱٨ تا ۲۰ از میدان ولیعصر تا میدان ونک
دانشجویان دانشگاه آزاد تهران مرکز ، تهران جنوب و واحد علوم و تحقیقات تهران
پارس دیلی نیوز
***
به نام آزادی
من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی ، همه برمی خیزند ، من اگر بنشینم ، تو اگر بنشینی ، چه کسی برخیزد ؟ ، چه کسی با دشمن بستیزد ؟ ، چه کسی پنجه در پنجه هر دشمن دون آویزد.متاسفانه در نظامهای بدوی و خودکامه، به جای خردورزی، آنچه رشد و قوت یافته، رذایل و صفات حیوانی میباشد که سر لوحه آن قدرت طلبی بدون حد و مرز است، این گوهر گرانمایه ، یعنی جان انسان و حق زندگی و احترام به کرامت انسان در نظر گرفته نشده و جان انسانها بازیچه هوسرانی و مطامع دون طبعانه حاکمان خودکامه میشود. مردم عزیز ایران به مردم سوریه بنگرید که با گذشت ۶ ماه از سبعیت و وحشیگری رژیم بشار اسد ، هنوز دست از خواستههای خود برنداشتهاند .اکنون زمان آن فرارسیده است که اقوام ایرانی ( آذری ، لر ، کرد ، بلوچ ، فارس ، عرب و ترکمن ) دست در دست هم نهند و برای نیل به یک هدف مشترک یعنی سقوط رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی با یکدیگر متحد شوند .اکنون بایست دانشجویان ، کارگران ، آموزگاران ، کارمندان ، بازاریان ، دانشآموزان و همه و همه بپا خیزند تا ایران را از لوث حکومت سفاک ، استبدادی ، تروریست ، سراپا دروغ و جائر ولایت فقیه پاک نمایند .تنها در خانه ماندن ، ابراز تنفر از رژیم جمهوری اسلامی و مبارزه در فضای مجازی کافی نیست . به یاد داشته باشید که اشکان سهرابی ، محمد مختاری ، سهراب اعرابی ، صانع ژاله ، کیانوش آسا ، ندا آقاسلطان، مصطفی غنیان و دیگر شهدای جنبش سبز ، خون پاک خود را در راه آزادی ایران از چنگال رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی هدیه کردند پس بر ماست که به احترام خون پاک آنان از جای بر خیزیم و ریشه ظلم و فساد ولایت فقیه را از ایران برکنیم .همانا ایرانیان بیش از این لیاقت دارند که اختیار و سرنوشت خود را به دست عدهای چپاولگر ، ریاکار ، درندهخو و فاسد نظیر علی خامنهای ، مجتبی خامنهای ، احمد جنتی ، احمد خاتمی ، صادق لاریجانی ، علی لاریجانی ، محمود احمدی نژاد ، محمدعلی جعفری و … بسپارند.ای دانشجویان آزادیخواه دانشگاههای پلی تکنیک ( امیرکبیر ) ، تهران ، علم و صنعت ، صنعتی شریف ، شهید بهشتی ، خواجه نصیر ، علامه طباطبایی ، مشهد ، لرستان ، رازی کرمانشاه ، شیراز ، اصفهان ، تبریز ، سایر واحدهای دانشگاه آزاد و … اکنون زمان یکرنگی و اتحاد است. ما دانشجویان دانشگاه آزاد تهران مرکز ، تهران جنوب و واحد علوم و تحقیقات تهران دست یاری به سوی تک تک شما دراز می کنیم و در کنار خود انتظار میکشیم حضور گرم شما را . ما میتوانیم در کنار هم صف قدرتمندی در دفاع از آزادی بسازیم که این اتحاد و قدرت ، نویدبخش رهایی ایران عزیزمان باشد .مبارزه با رژیم بیهویت و دیکتاتوری جمهوری اسلامی بایست مستمر باشد . هر مبارزهای هزینهای دارد اما هزینه آزادی ایران از چنگال استبداد ، ریا و خودکامگی ولایت فقیه هر چه که باشد میارزد به استمرار و بقای این حکومت نامشروع و فاسد به رهبری علی خامنهای .
یادمان باشد که اشکان سهرابی ، ندا آقاسلطان ، سهراب اعرابی ، محمد مختاری و دیگر شهیدان راه آزادی ایران ، همانند هزاران جوان ایرانی آرزوهای بزرگی در سر داشتند اما خون پاک خود را فدای آزادی ایران از سایه شوم دیکتاتوری و استبداد کردند .به یاد داشته باشیم که مجید توکلی ، علی ملیحی ، مجید دری ، مهدیه گلرو ، احمد زیدآبادی ، امید کوکبی ، سورنا هاشمی ، علیرضا فیروزی ، ابولفضل عابدینی نصر ، شبنم مددزاده ، اشکان ذهابیان ، مجتبی احمدی و ...آزادی و آسایش خود را فدای آزادی ایران از ظلم و خفقان و تاریکی کردند .حال چگونه میتوانیم دست روی دست بگذاریم و تنها در فضای مجازی با دیکتاتوری ولایت فقیه مبارزه کنیم . مردم ایران آغازگر دموکراسی خواهی در منطقه خاورمیانه بودند حال در ادامه آن راه بایست به جهانیان ثابت نماییم که روحیه آزادیخواهی در مردم ایران زنده و پویا است .ما دانشجویان دانشگاه آزاد تهران مرکز ، تهران جنوب و واحد علوم و تحقیقات تهران از همه مردم سرافراز ایران دعوت میکنیم در راستای مبارزه با رژیم نامشروع ، سفاک و دیکتاتوری جمهوری اسلامی در روز سهشنبه ۲۹ شهریور ۱٣۹۰ ساعت ۱٨ تا ۲۰ از میدان ولیعصر
تا میدان ونک راهپیمایی سکوت برگزار نمایند .به یاد بیاورید جمله اشکان سهرابی را که خطاب به مادر خویش گفت : " من نروم ، آن یکی هم نرود ، آن یکی هم باز نرود ، چه کسی باید برود؟ " پس همه و همه بپا خیزیم تا ریشه پوسیده ولایت فقیه و رژیم جمهوری اسلامی را که منشأ ظلم ، فساد ، تباهی ، ریا ، استبداد ، جنایت و تجاوز است را از ایران برکنیم .اما در پایان سخنی با بسیجیان و خبرچینان دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی داریم ؛ برای چه کسی و به چه قیمتی چوب حراج بر انسانیت و شرافت خود میزنید ؟!! برای دفاع از رژیم فاسد جمهوری اسلامی ، برای حمایت از شخص جنایتکار و دروغپردازی به نام علی خامنهای ؛ به خود بیایید و بدانید که جمهوری اسلامی حتی به وفادارترین نیروهای خود نیز رحم نمیکند . آیا شما از سعید امامی یا اکبر هاشمی رفسنجانی یا سعید مرتضوی به علی خامنهای نزدیکترید ؟!! عاقبت آنان را ببینید و به خود بیایید .بسیجیان واقعی همت ، باکریها ، جهانآراها ، زینلی ، کشوری ، شیرودی ، بروجردی و … بودند که جان خود را برای حفظ تمامیت ارضی و جلوگیری از تاراج ایران هدیه کردند اما به راستی با خود بیاندیشید که اگر آنان در این برهه از زمان حضور داشتند هموطنان خود را در روز عاشورا به گلوله میبستند؟!! به برادران و خواهران هموطن خویش تجاوز میکردند؟!! یا در برابر تجاوز به برادران و خواهران هموطن خویش سکوت میکردند؟!! قضاوت با خودتان.
وعده دیدار ما : روز سهشنبه ۲۹ شهریور ۱٣۹۰ ساعت ۱٨ تا ۲۰ از میدان ولیعصر تا میدان ونک
دانشجویان دانشگاه آزاد تهران مرکز ، تهران جنوب و واحد علوم و تحقیقات تهران
پارس دیلی نیوز
۱۳۹۰ شهریور ۲۱, دوشنبه
پدر محمد مختاری: دست مان خالیست اما کوتاه نخواهیم آمد
در حالیکه مسولان قضایی جمهوری اسلامی جانباختگان بعد از انتخابات 88 را تنها در یک نفر خلاصه می کنند، فشار بر خانواده های جانباختگان برای عدم حضور بر مزار فرزندانشان به مناسبت های مختلف فزونی گرفته.در آخرین مورد خانواده محمد مختاری، دانشجویی که 25 بهمن ماه با اثر شلیک گلوله جان باخت از حضور بر مزار او همزمان با سالروز تولدش منع شدند و پدر او به "روز" می گوید که از پلیس امنیت او را احضار کردند و خواسته بودند تعهد بدهد که او و خانواده اش به بهشت زهرا و سر خاک فرزندش نخواهند رفت.این اولین بار نیست که خانواده ای از حضور بر مزار فرزندش بر اثر فشارهای امنیتی باز می ماند. پیش ازاین خانواده ندا آقا سلطان و برخی دیگر از خانواده ها نیز در مناسبت هایی چون سالگرد جان باختن یا سالروز تولد فرزندانشان از سوی پلیس امنیت تهران احضار شده بودند و از آنها خواسته شده بود از رفتن به بهشت زهرا خودداری کنند.در آذرماه گذشته نیز خانواده های سهراب اعرابی، رامین رمضانی و مصطفی کریم بیگی، سه تن از جانباختگان بعد از انتخابات، همراه با چند تن از مادران عزادار در بهشت زهرا بازداشت و چند ساعتی تحت بازجویی قرار گرفته بودند. آنها بر مزار امیر ارشد تاجمیر، یکی از جانباختگان روز عاشورا حضور داشتند تا سالروز تولد او را گرامی بدارند که بازداشت شدند و پدر رامین رمضانی و دو تن از حامیان مادران عزادار ماهها در زندان اوین تحت بازجویی قرار گرفته و با وثیقه های سنگین ازاد شدند.پدر رامین رمضانی و حامیان مادران عزادار که بازداشت شده بودند متهم به اقدام علیه امنیت ملی شدند و خانواده ها اعلام کردند که "رفتن به بهشت زهرا" در جمهوری اسلامی اقدام علیه امنیت ملی است.همه این مسائل در حالی است که قطعه هایی از بهشت زهرا که مزار جانباختگان بعد از انتخابات در آنها قرار دارد همیشه پر از ماموران نظامی و لباس شخصی است و در اکثر اوقات از حضور مردم بر مزار این جانباختگان جلوگیری می شود.مصاحبه "روز" با اسماعیل مختاری، پدر محمد مختاری را در ذیل بخوانید که از حضور ماموران امنیتی بر مزار فرزندش سخن می گوید و اینکه او و خانواده اش اجازه نیافتند در مزار فرزندش بروند.آقایی مختاری در عین حال تاکید میکند که پرونده شکایت اش برای معرفی قاتل فرزندش را پی گیری خواهد کرد و هرگز کوتاه نخواهد آمد.آقای مختاری، هقته گذشته گفته شد که از حضور شما در بهشت زهرا ممانعت به عمل آمده. ممکن است بفرمایید مساله چی بود؟
چهارشنبه بود که به ما از پلیس امنیت زنگ زدند و گفتند بیایید اینجا. رفتم و پرسیدند که آیا برنامه خاصی دارید؟ گفتم نه مثل هر هفته می رویم سر مزار محمد ضمن اینکه این هفته تولدش هم است و با خانواده و دوستان می رویم. گفتند این هفته نروید. پرسیدم چرا؟ گفتند جوسازی شده و نروید بهتر است. گفتم اشکالی ندارد نوزدهم که تولد است نمی رویم و جمعه میرویم. گفتند جمعه هم نروید. گفتم پنج شنبه می رویم. گفتند پنج شنبه هم نروید و بگذارید برای هفته های بعد. گفتم این که نمی شود تولد. تولد پسر من است. گفتند در سایت های خارجی و اینترنت جوسازی شده و پر شده که شما برنامه دارید و... لذا تعهد بدهید که نمی روید.
یعنی رسما از شما خواستند تعهد دهید که بر سر مزار فرزندتان و بهشت زهرا نمی روید؟
بله گفتند تعهد بدهید که نمی روید. من هم گفتم من نروم و بچه های من نروند بقیه مردم و دوستان محمد می روند. گفتند شما نروید بقیه را ما میدانیم چه بکنیم و میخواهیم سخت گیری کنیم و... گفتم که باید بروم منزل و با خانواده مشورت کنم.
شما تعهد دادید که بهشت زهرا نروید؟
نه من به هیچ عنوان تعهدی ندادم و قبول نکردم. گفتم که من درباره خودم و خانواده ام می توانم بگویم که می رویم یا نمی رویم اما برای دیگران نمی توانم تکلیف تعیین کنم. در اصل می گفتند تعهد بدهید که برای تولد فرزندتان سر خاک نروید. گفتم که تعهد نمیدهم و چرا باید تعهد بدهم؟ رفتن سر خاک بچه من حق من است برای نرفتن سر خاک او تعهد بدهم؟ یک جوری میخواستند ما اعلام کنیم که کسی سر خاک نرود اما خب من نپذیرفتم. تعهد هم ندادم اما سر مزار نرفتیم. بعد شنیدیم که هر کسی رفته اجازه نداده اند سمت مزار محمد برود و تعدادی را هم بازداشت کرده اند که چند تا از بچه های اشنا هم بازداشت شده اند.پیش از این در واکنش به سخنان رئیس قوه قضائیه که جانباختگان بعد از انتخابات را در یک نفر خلاصه کرده بود به "روز" گفته بودید که "19شهریور تولد محمد من است من اعلام کنم که سر خاک او تولد می گیریم کلی مامور می ریزند بهشت زهرا".بله و فکر میکنم همان گفته من باعث شد فکر کنند که برنامه خاصی داریم در حالیکه ما فقط میخواستیم روز تولد محمد در کنار او باشیم سر خاک او و با او باشیم که این را هم از ما گرفتند. همیشه ماموراها می آیند دفعات قبل به ما نمی گفتند نروید می آمدند و می ایستادند و نمیگذاشتند کسی بیاید اما این بار رسما به خودمان گفتند نروید.
شکایت تان به کجا رسید آقای مختاری؟ بالاخره چه پاسخی به شما دادند؟
هیچی. هر بار فقط می گویند داریم پی گیری میکنیم. ابتدا که همان شب اول بود آمدند و گفتند که از محمد عکس بدهید او را جزو شهدا اعلام کنیم و از مزایا بهره مند شوید. ما مخالفت کردیم و قبول نکردیم. البته فکر میکنم از قضیه فیس بوک محمد خبر نداشتند و بعد که فیس بوک محمد را دیده بودند و اینکه او چه تفکری داشت و جمله آخری که نوشته بود، کوتاه آمدند.
و بعد دیگر سراغ خانواده شما نیامدند؟ یادم است محمد را همراه با صانع ژاله ابتدا بسیجی معرفی کرده و لباس شخصی ها تشییع کردند و همان موقع شما هم در مصاحبه با "روز" در این زمینه توضیح دادید.
چند بار بعد از آن از بنیاد شهید تماس گرفتند که میخواهیم بیاییم و گفتم که درگیر بنایی هستیم و مساعد نیتسیم گفتند شما بیا و من هم نرفتم. فکر میکنم میخواستند بحث دیه را وسط بکشند و... اما من نرفتم و نمی روم.آقای مختاری حال میخواهید چه بکنید محمد کشته شده، قاتلش معرفی نمی شود و خانواده شما تحت فشار قرار می گیرید و حتی اجازه حضور برمزار فرزندتان را نیز به شما نمیدهند.ناراحت هستیم. جای خالی محمد را می بینیم و واقعا اذیت می شویم مادر و برادران و خواهر محمد خیلی اذیت می شوند. ناراحت هستیم اما دستمان خالی است و کاری از دست ما بر نمی آید. هیچ کاری نمی توانیم بکنیم. جز اینکه برویم و پی گیری کنیم هر بار جواب سربالا بدهند اما باز می رویم و پی گیری میکنیم باید جوابگو باشند خونی روی زمین ریخته شده و باید جواب بدهند. هر چقدر هم طول بکشد و تا هر زمان که لازم باشد می رویم و کوتاه نمی آییم. خانواده های دیگر هم پی گیر هستند. حتی خانواده هایی که سکوت کرده اند اینطور نیست که نخواهند حرف بزنند. انها را ساکت کرده اند اما آنها هم فریاد دارند دلشان میخواهد حرف بزند اما جو طوری است که نمی توانند.
با این اوصافی که می فرمایید چگونه پی گیری خواهید کرد؟ آیا پی گیری از طریق نهادهای بین المللی یا سازمان ملل مدنظرتان است؟
رسیدگی که میخواستند بکنند تا الان کرده بودند همین یک ماه پیش در کرمانشاه اتفاقی افتاد و چند روز نگذشته قاتل را پیدا کردند این نشان میدهد که در این زمینه قوی هستند حال چطور شده که در پیدا کردن و معرفی قاتلان بچه های ما قوی نیستند؟ این همه مدت بچه های ما کشته شده اند حتی یک قاتل هم معرفی نشده. مطمئنا اگر جواب ندهند ما به راههایدیگر هم خواهیم اندیشید فعلا از طریق خود داخل کشور پی یگری میکنیم اما اگر جواب نگیریم از سازمان ملل و نهادهای بین المللی هم پی گیری خواهیم کرد بالاخره باید مشخص شود خون بچه های ما چرا ریخته شد و قاتلان بچه های ما چه کسانی هستند. این خون ها نباید پایمال شود.
منبع: روز آنلاین
چهارشنبه بود که به ما از پلیس امنیت زنگ زدند و گفتند بیایید اینجا. رفتم و پرسیدند که آیا برنامه خاصی دارید؟ گفتم نه مثل هر هفته می رویم سر مزار محمد ضمن اینکه این هفته تولدش هم است و با خانواده و دوستان می رویم. گفتند این هفته نروید. پرسیدم چرا؟ گفتند جوسازی شده و نروید بهتر است. گفتم اشکالی ندارد نوزدهم که تولد است نمی رویم و جمعه میرویم. گفتند جمعه هم نروید. گفتم پنج شنبه می رویم. گفتند پنج شنبه هم نروید و بگذارید برای هفته های بعد. گفتم این که نمی شود تولد. تولد پسر من است. گفتند در سایت های خارجی و اینترنت جوسازی شده و پر شده که شما برنامه دارید و... لذا تعهد بدهید که نمی روید.
یعنی رسما از شما خواستند تعهد دهید که بر سر مزار فرزندتان و بهشت زهرا نمی روید؟
بله گفتند تعهد بدهید که نمی روید. من هم گفتم من نروم و بچه های من نروند بقیه مردم و دوستان محمد می روند. گفتند شما نروید بقیه را ما میدانیم چه بکنیم و میخواهیم سخت گیری کنیم و... گفتم که باید بروم منزل و با خانواده مشورت کنم.
شما تعهد دادید که بهشت زهرا نروید؟
نه من به هیچ عنوان تعهدی ندادم و قبول نکردم. گفتم که من درباره خودم و خانواده ام می توانم بگویم که می رویم یا نمی رویم اما برای دیگران نمی توانم تکلیف تعیین کنم. در اصل می گفتند تعهد بدهید که برای تولد فرزندتان سر خاک نروید. گفتم که تعهد نمیدهم و چرا باید تعهد بدهم؟ رفتن سر خاک بچه من حق من است برای نرفتن سر خاک او تعهد بدهم؟ یک جوری میخواستند ما اعلام کنیم که کسی سر خاک نرود اما خب من نپذیرفتم. تعهد هم ندادم اما سر مزار نرفتیم. بعد شنیدیم که هر کسی رفته اجازه نداده اند سمت مزار محمد برود و تعدادی را هم بازداشت کرده اند که چند تا از بچه های اشنا هم بازداشت شده اند.پیش از این در واکنش به سخنان رئیس قوه قضائیه که جانباختگان بعد از انتخابات را در یک نفر خلاصه کرده بود به "روز" گفته بودید که "19شهریور تولد محمد من است من اعلام کنم که سر خاک او تولد می گیریم کلی مامور می ریزند بهشت زهرا".بله و فکر میکنم همان گفته من باعث شد فکر کنند که برنامه خاصی داریم در حالیکه ما فقط میخواستیم روز تولد محمد در کنار او باشیم سر خاک او و با او باشیم که این را هم از ما گرفتند. همیشه ماموراها می آیند دفعات قبل به ما نمی گفتند نروید می آمدند و می ایستادند و نمیگذاشتند کسی بیاید اما این بار رسما به خودمان گفتند نروید.
شکایت تان به کجا رسید آقای مختاری؟ بالاخره چه پاسخی به شما دادند؟
هیچی. هر بار فقط می گویند داریم پی گیری میکنیم. ابتدا که همان شب اول بود آمدند و گفتند که از محمد عکس بدهید او را جزو شهدا اعلام کنیم و از مزایا بهره مند شوید. ما مخالفت کردیم و قبول نکردیم. البته فکر میکنم از قضیه فیس بوک محمد خبر نداشتند و بعد که فیس بوک محمد را دیده بودند و اینکه او چه تفکری داشت و جمله آخری که نوشته بود، کوتاه آمدند.
و بعد دیگر سراغ خانواده شما نیامدند؟ یادم است محمد را همراه با صانع ژاله ابتدا بسیجی معرفی کرده و لباس شخصی ها تشییع کردند و همان موقع شما هم در مصاحبه با "روز" در این زمینه توضیح دادید.
چند بار بعد از آن از بنیاد شهید تماس گرفتند که میخواهیم بیاییم و گفتم که درگیر بنایی هستیم و مساعد نیتسیم گفتند شما بیا و من هم نرفتم. فکر میکنم میخواستند بحث دیه را وسط بکشند و... اما من نرفتم و نمی روم.آقای مختاری حال میخواهید چه بکنید محمد کشته شده، قاتلش معرفی نمی شود و خانواده شما تحت فشار قرار می گیرید و حتی اجازه حضور برمزار فرزندتان را نیز به شما نمیدهند.ناراحت هستیم. جای خالی محمد را می بینیم و واقعا اذیت می شویم مادر و برادران و خواهر محمد خیلی اذیت می شوند. ناراحت هستیم اما دستمان خالی است و کاری از دست ما بر نمی آید. هیچ کاری نمی توانیم بکنیم. جز اینکه برویم و پی گیری کنیم هر بار جواب سربالا بدهند اما باز می رویم و پی گیری میکنیم باید جوابگو باشند خونی روی زمین ریخته شده و باید جواب بدهند. هر چقدر هم طول بکشد و تا هر زمان که لازم باشد می رویم و کوتاه نمی آییم. خانواده های دیگر هم پی گیر هستند. حتی خانواده هایی که سکوت کرده اند اینطور نیست که نخواهند حرف بزنند. انها را ساکت کرده اند اما آنها هم فریاد دارند دلشان میخواهد حرف بزند اما جو طوری است که نمی توانند.
با این اوصافی که می فرمایید چگونه پی گیری خواهید کرد؟ آیا پی گیری از طریق نهادهای بین المللی یا سازمان ملل مدنظرتان است؟
رسیدگی که میخواستند بکنند تا الان کرده بودند همین یک ماه پیش در کرمانشاه اتفاقی افتاد و چند روز نگذشته قاتل را پیدا کردند این نشان میدهد که در این زمینه قوی هستند حال چطور شده که در پیدا کردن و معرفی قاتلان بچه های ما قوی نیستند؟ این همه مدت بچه های ما کشته شده اند حتی یک قاتل هم معرفی نشده. مطمئنا اگر جواب ندهند ما به راههایدیگر هم خواهیم اندیشید فعلا از طریق خود داخل کشور پی یگری میکنیم اما اگر جواب نگیریم از سازمان ملل و نهادهای بین المللی هم پی گیری خواهیم کرد بالاخره باید مشخص شود خون بچه های ما چرا ریخته شد و قاتلان بچه های ما چه کسانی هستند. این خون ها نباید پایمال شود.
منبع: روز آنلاین
بازجویی و تهدید زندانی سیاسی سعید ماسوری توسط بازجویان وزارت اطلاعات
بنابه گزارشات رسیده روز یکشنبه ۲۰ شهریور ماه زندانی سیاسی سعید ماسوری به بند سپاه زندان گوهردشت کرج منتقل گردید و توسط بازجویان وزارت اطلاعات نزدیگ به ۴ ساعت مورد بازجویی قرار گرفت. بازجویان وزارت اطلاعات در طی مدت بازجویی چند ساعته او را تحت فشارهای روحی و تهدیدات مختلف قرار دادند.از طرفی دیگر زندانی سیاسی سعید ماسوری نزدیگ به یک سال است که از ناراحتی حاد گردن درد و کلیه درد و ناراحتی لثه رنج می برد. زندانی سیاسی سعید ماسوری تا به حال بارها خواستار رسیدگی به وضعیت جسمی اش شده است ولی از درمان او خوداری می کنند. عامل اصلی ممانعت از درمان این زندانی سیاسی بازجویان وزارت اطلاعات می باشند.بازجویان وزارت اطلاعات بطور سیستماتیک بیماریهای جسمی زندانیان سیاسی را به عنوان وسیله ای برای تحت فشار و مورد شکنجه قرار دادن زندانیان سیاسی بکار می برند.زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج چندین ماه است که تحت فشارهای غیر انسانی و طاقت فرسایی قرار دارند. در حال حاضر ۶ زندانی سیاسی در سلولهای انفرادی زندان اوین و گوهردشت بسر می برند ۵ نفر از آنها در بند ۲۰۹ زندان اوین به نام های بهروز جاوید طهرانی،محمدعلی منصوری،صالح کهندل،فرزاد مددزاده و ارژنگ داودی ،و ۲ نفر دیگر به نام های رضا جوشن در بند سپاه و علی عجمی در سلولهای انفرادی بند ۵ زندان گوهردشت کرج بسر می برند.تقریبا روزانه زندانیان سیاسی به بند سپاه زندان گوهردشت کرج فراخوانده می شوند و مورد بازجویی،فشارهای روحی و تهدید قرار می گیرند. زندانیان بیمار که در وضعیت حاد جسمی بسر می برند از درمان محروم هستند و در مواردی مورد برخورد وحشیانۀ و ضرب وشتم پاسداربندها قرار می گیرند. آخرین مورد آن ضرب و شتم وحشیانه جعفر اقدامی و علی عجمی می باشد.آنها از داشتن تماس تلفنی و ملاقاتهای حضوری با خانواده هایشان محروم هستند و بعضی از آنها ماه ها است که حتی از داشتن ملاقات کابینی محروم می باشند.اقدامات سرکوبگرانه و غیر انسانی روز به روز علیه زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج شدت می گیرد و در آخرین اقدامات سرکوبگرانه خود مدت زمان هواخوری را کاهش داده اند و بر روی دریچه های سلولها ورقه های آهنی مشبک با روزنه های بسیار کوچک قرار داده اند که از ورود نور به درون سلول و تهویۀ طبیعی ممانعت می کند.سیاستهای سرکوبگرانه علیه زندانیان سیاسی توسط ولی فقیه علی خامنه ای گرفته می شود و برای اجرا در اختیار صادق لاریجانی منصوب ولی فقیه در قوۀ قضاییه،وزارت اطلاعات و سازمان زندانها قرار می گیرد.زندانی سیاسی سعید ماسوری ۴۶ ساله در دی ماه ۱۳۷۹ دستگیر و بیش از یک سال در سلولهای انفرادی بازداشتگاه وزارت اطلاعات بسر برد. سپس در دادگاه های فرمایشی مورد محاکمه قرار گرفت و به اعدام محکوم شد ولی در اثر اعتراضات گسترده سازمانهای حقوق بشری حکم وی به حبس ابد تقلیل یافت.زندانی سیاسی سعید ماسوری در زندانهای اهواز،اوین زندانی بود و در حال حاضر در زندان گوهردشت کرج بسر می برد.فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،ضرب وشتم زندانیان بیمار،انتقال به سلولهای انفرادی ، تحت شکنجه های جسمی و روحی قرار دادن آنها ، بازجویی مستمر از سایر زندانیان سیاسی و موردتهدید قرار دادن آنها را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر خواستار اعزام گزارشگر ویژه حقوق بشر به ایران برای بازدید از زندانها، دیدار با زندانیان سیاسی و خانواده های آنها و تهیۀ گزارشی از جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای در ایران است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
۲۱ شهریور ۱۳۹۰ برابر با ۱۲ سبتامبر ۲۰۱۱
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
سازمان عفو بین الملل
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
۲۱ شهریور ۱۳۹۰ برابر با ۱۲ سبتامبر ۲۰۱۱
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
سازمان عفو بین الملل
بی خبری از وضعیت نگار منظمی در زندان اوین
از وضعیت نگار منظمی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، که در بیست و سوم خردادماه جهت اجرای حکم بازداشت شده است، اطلاعی در دست نیست.ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، نگار منظمی متولد سال ۱۳۶۱، در تاریخ ۸ مارس (روز زن) سال ۱۳۸۹ در میدان ولیعصر تهران توسط نیروهای بسیج بازداشت شد و در ایتدا به پلیس امنیت منتقل شد.وی که اندکی بعد به زندان اوین منتقل شده بود، پس از گذشت ۲۸ روز و به قید وثیقه و به صورت موقت از زندان آزاد شد.نگار منظمی، چندی بعد توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به تحمل ۱۴ ماه زندان و ۷۵ ضربه شلاق محکوم شد.منظمی نهاینا در ۲۳ خردادماه جهت اجرای این حکم بازداشت شد و پس از چندین روز بیخبری مطلق خانوادهاش دریافتند که وی در بند ۲۰۹ هست. این در حالیست که در طی این مدت خانوااده (مادر) این زندانی سیاسی تنها یکبار موفق به ملاقات با وی شدند. ایشان هم چنین از وضعیت فعلی وی بیاطلاعند و نسبت به عدم انتقال وی به بند عمومی ابراز نگرانی کردهاند.گفتنی ست که حکم ۷۵ ضربه شلاق وی نیز همزمان با بازداشت مجدد وی به اجرا درآمد.شایان ذکر است که سعید منظمی، پدر نامبرده نیز در جریان قتل عام سال ۶۷ اعدام شده است.
اشتراک در:
پستها (Atom)
رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحرانزده در آستانه فروپاشی
آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریبالوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراههای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...
-
گزارش دریافتی زندانيان و بازداشتي هاي شيراز در استان فارس مختصري از وضعيت و فضاي امنيتي و ضد قوانين و موازين حقوق بشري كه در بازداشتگاه پلاك...
-
رضا رسايي را كشتند. او يكي از معترضان شجاعي بود كه پس از كشته شدن وحشيانه مهسا ژينا اميني براي اعتراض به خيابانها آمده بود. او در تاريخ ١٦...