۱۳۹۰ مرداد ۲۳, یکشنبه

۲۲ زندانی سیاسی محروم از مرخصی در بند ۳۵۰ اوین

در حالی که مقامات قضایی از جمله دادستان تهران بارها ادعا کرده اند که همه زندانیان سیاسی از حق مرخصی و یا آزادی موقت بهره مند هستند، بسیاری از این زندانیان بویژه زندانیان حوادث پس از انتخابات و حامی جنبش سبز یا تاکنون از این حق استفاده نکرده اند و یا از آخرین مرخصی شان مدتها (در اغلب موارد بیش از یکسال) گذشته است.برخی از این افراد بیش از ۲۴ ماه است که بدون یک روز مرخصی در زندان اوین محبوس اند. عبدالله مومنی، سعید متین پور، محمد داوری، عباس نامی، بهمن احمدی امویی، نظام حسن پور، عماد بهاور، نوید کامران، امیر خسرو دلیرثانی، امیر بهمنی، مجید تمجیدی، حسین رونقی ملکی از جمله دهها زندانی سیاسی محروم از حق مرخصی هستند.این در حالی است که براساس قوانین داخلی کشور مرخصی از حقوق اولیه همه زندانیان محسوب می شود و قانون در این مورد زندانیان سیاسی و عقیدتی را استثنا نکرده است. مسوولان قضایی در مصاحبه های مختلف خود محرومیت زندانیان سیاسی از حق مرخصی را شایعه ی رسانه های به گفته آنها ضد انقلاب خوانده اند.در این گزارش تنها به ارائه مشخصات تعدادی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ که از حق مرخصی محروم اند، می پردازد و تاکید می کند تعداد زندانیان سیاسی محروم از این حق خیلی ببشتر از این تعداد در زندان های اوین و رجایی شهر و سایر زندان های کشور است.کلمه تلاش خواهد کرد در سلسله گزارش هایی به سایر زندانیان محروم از مرخصی نیز بپردازد.آنچه می خوانید تنها در برگیرنده مشخصات تعدادی از زندانیان سیاسی محروم از مرخصی در بند ۳۵۰ اوین است و نه تمام زندانیان سیاسی کشور.

۱-محمد داوری: محمد داوری، روزنامه نگار و سردبیر سایت سحام نیوز است. وی پس از نامه ای که توسط مهدی کروبی به رئیس مجلس خبرگان پیرامون آزار زندانیان سیاسی در شکنجه گاه کهریزک نوشته شد، دستگیر و تحت فشار و شکنجه قرار گرفت تا علیه مهدی کروبی در تلویزیون، اقرار کند.وی در مدت بیش ازهفت ماه بازداشت خود در بند ۲۰۹ اوین چند نوبت اعتصاب غذا داشت. مهدی کروبی در نامه‌ای به دادستان تهران، مسئولیت تمام اسناد و فیلم‌هایی را که به عنوان مستندات وجود شکنجه و تجاوز جنسی در زندان‌های ایران ارائه کرده بود بر عهده گرفت و محمد داوری را تنها فیلمبردار مصاحبه‌ها عنوان کرد و گفت او هیج نقش دیگری در این ماجرا نداشته است. او نه فقط بیش از دوسال است که بدون یک روز مرخصی در اوین به سر می برد، بلکه اغلب از حق ملاقات حضوری نیز محروم است.
مسوولان زندان اوین با ابلاغ حکم تازه ای به محمد داوری، روزنامه نگار و زندانی سیاسی خبر دادند که به محکومیت پنج ساله وی، یکسال افزوده شده و به این ترتیب مدت محکومیت وی از پنج سال به شش سال افزایش یافته است.

۲-نوید کامران:وی از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات است که در عاشورای ۸۸ تهران بازداشت شد.
وی توسط قاضی پیرعباسی، رئیس شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب، به ٣٣ ماه حبس و ٧۵ ضربه شلاق محکوم شد که این حکم از سوی شعبه ٣۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران، تایید شد.
دادستان تهران تاکنون با مرخصی نوید کامران مخالفت کرده و همچنان به مخالفت خود ادامه می دهد .وی بیش از یک سال است که بدون حتی یک روز مرخصی در زندان به سر می‌برد.
نوید کامران یکی از امضا کنندگان “شهادتنامه ۶۴ زندانی سیاسی درباره چگونگی جانباختن هدی صابر” بوده است.


۳-امیر بهمنی: بهمنی یکی از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات است که به دلیل شرکت در چند تجمع اعتراضی مسالمت آمیز پس از انتخابات ۸۸ بازداشت و توسط دادگاه انقلاب تهران به سه سال حبس تعزیزی محکوم شد. دادستان تهران علی رغم پییگیری های متعدد خانواده بهمنی تاکنون از اعطای مرخصی به وی خودداری کرده است.

۴-حسین امینی:حسین امینی از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات است که از بهمن ماه ۸۹ در زندان است. وی به دلیل حضور در تجمع اعتراضی بازداشت و به یکسال زندان تعزیزی محکوم شده است.وی نیز از حق مرخصی محروم است.

۵ -احمد شاهرضایی: شاهرضائی از بازداشت شدگان ۲۲ خرداد ۱۳۸۹ است. دادستان تهران با وجود نیاز وی به درمان های پزشکی همچنان با مرخصی وی مخالفت می کند.
شاهرضائی، ٢٩ ساله ،روز ٢٢ خرداد ماه سال گذشته (٨٩)، در خیابان انقلاب و در تظاهرات اعتراضی بازداشت شده است.
شاهرضائی از حامیان جنبش سبز است که به مدت ۷۴ روز در سلول انفرادی بند ۲۴۰ به سر برده است.

۶ -مجید تمجیدی: تمجیدی، ۳۷ ساله، یکی از فعالان کارگری کشور است که به ۱۸ ماه حبس قطعی محکوم شده و هم اکنون به همراه یکصد و هفتاد نفر از زندانیان سیاسی در بند ۳۵۰ اوین نگه داری می شود.
 یکی از اتهامات تمجیدی اجتماع و تبانی بر ضد امنیت ملی عنوان شده که وی هر بار این اتهام را رد و تاکید کرده است که فقط برای تحقق خواسته های صنفی کارگران فعالیت می کرده است,تمجیدی از بسیاری از حقوی زندانیان عادی از جمله مرخصی محروم است و اعتراض های خانواده وی در این زمینه به نتیجه ای نرسیده است.

۷-امید شریفی دانا:شریفی دانا از شهروندان معرتض به نتیجه انتخابات است که در عاشورای ۸۸ تهران بازداشت شد.
امید شریفی دانا بر اساس اعترافات خود که تحت فشار شدید از وی اخذ شده بود، ابتدا به اعدام محکوم شد. این حکم سپس در دادگاه تجدید نظر به سه سال حبس کاهش یافت. اتهام او “اجتماع و تبانی بر ضد علیه امنیت کشور”، “فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی با شرکت مستمر در اکثر تجمعات غیرقانونی و “استفاده از تجهیزات دریافت از ماهواره” عنوان شده بود .
دادستان تهران با وجود پیگیری های مکرر خانواده اش از دادن مرخصی به وی خودداری می کنند.وی همچنین اغلب اوقات از حق ملاقات حضوری نیز محروم است.

۸ -عماد بهاور : عماد بهاور مسئول شاخه جوانان نهضت آزادی ایران و عضو دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران ایران و عضو هسته مرکزی «پویش حمایت از خاتمی و موسوی» (موج سوم) است که در هفتم خرداد ۱۳۸۸ توسط دادگاه انقلاب بازداشت گردید. اتهام وی توسط یک مقام قضایی تبلیغ علیه نظام عنوان شد.این فعال سیاسی پس از چندین ماه حبس در زندان اوین با حکم قاضی دادگاه به ۱۰ سال حبس قطعی محکوم شد. فریده غیرت وکیل عماد در این رابطه می‌گوید: حکم بدوی صادره از سوی شعبهٔ ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی علیه آقای بهاور، عینا توسط شعبهٔ ۵۴ دادگاه تجدید نظر استان تهران تایید شد که این رای را روز ۱۸ دی ماه رویت کردم. وکیل مدافع عماد با انتقاد از آنچه که آن را صدور عجولانه حکم و عدم توجه به دفاعیات می‌خواند، افزود: اجتماع و تبانی، تبلیغ علیه نظام و عضویت در نهضت آزادی سه اتهام موکل بود که در مورد هر سه اتهام اشد مجازات و علاوه بر آن به عنوان مجازات ۱۰ سال محرومیت از حقوق اجتماعی برای وی در نظر گرفته شده‌است.خانواده بهاور در تمام ماههای گذشته بارها برای گرفتن مرخصی برای وی از دادستان تهران تلاش کرده اند اما دادستان هر بار و بدون ارائه هیچ دلیلی با این حق اولیه وی مخالفت کرده است.

۹-عبدالله مومنی : عبدالله مومنی فعال مدنی- سیاسی، سخنگوی سازمان دانش آموختگان (ادوار تحکیم وحدت) است که شب ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران در ساختمان ستاد شهروند آزاد در میدان ونک تهران که ریاست ستاد شهروند آزاد (حامیان کروبی) را بر عهده داشت، بازداشت شد.او و سازمان ادوار تحکیم در این انتخابات از حامیان کاندیداتوری مهدی کروبی بودند .مومنی در اسفندماه ۸۹ توانست از حق مرخصی استفاده کند و سپس در پی مخالفت وی با درخواست بازجویان وزارت اطلاعات مبنی با همکاری با سیستم امنیتی و انجام سخنرانی هایی بر ضد رهبران جنبش سبز دوباره به زندان بازگردانده شد و از آن زمان تاکنون از هرگونه حق مرخصی محروم بوده است.او در تمام یکسال و نیم گذشته تنها سه بار توانسته از حق ملاقات حضوری استفاده کند و تمامی ملاقات هایش کابینی بوده است.سخنگوی سازمان ادوار تحکیم وحدت، یکسال پس از انتشار نامه‌ای خطاب به رهبرجمهوری اسلامی، به شعبه چهار دادسرای امنیتی اوین احضار شد. مومنی در این نامه ازشکنجه‌هایی شکایت کرده بود که در دوره بازداست موقت بر او رفته است. وی در احضار اخیر با اتهامات جدیدی روبرو شده و به گفته بازپرس، به‌خاطر آنها دوباره محاکمه خواهد شد.
عبدالله مومنی این بار به اتهام “نشراکاذیب و تشویش اذهان عمومی” محاکمه می‌شود.


۱۰ -بهمن احمدی امویی: بیش از دو سال از زندانی بودن بهمن احمدی امویی روزنامه نگار می گذرد. وی ۳۰ خرداد ماه سال ۱۳۸۸در منزل مسکونی اش بازداشت شد و تاکنون در زندان اوین به سر می‌برد. او در مدت زندانی بودنش تنها یک بار از مرخصی استفاده کرده و بیش از ۱۶ ماه است که از هر گونه حق مرخصی محروم مانده است.وی نیز در تمام یکسال و نیم گذشته سه بار توانسته از حق ملاقات حضوری استفاده کند و همه ملاقات هایش به صورت کابینی انجام شده است.
 خانواده احمدی امویی نیز مانند بسیاری دیگر از خانواده های زندانیان این بند بارها از دادستان تهران برای وی درخواست مرخصی و یا آزادی موقت کرده اند اما تاکنون با این درخواست ها نیز مخالفت شده است.این در حالی است که وی دارای پانصد میلیون تومان وثیقه در نزد دادگاه انقلاب است.بهمن احمدی امویی، شامگاه روز ۳۰ خرداد سال ۸۸ یعنی درست یک هفته پس از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری به همراه همسرش ژیلا بنی یعقوب بازداشت و روانه زندان شد.او پس از انتقال به بند عمومی از سوی قاضی پیرعباسی، ریاست شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به هفت سال و ۴ ماه حبس تعزیری و۳۴ ضربه شلاق محکوم شد که این حکم از سوی شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر به پنج سال زندان قطعی تغییر یافت.مهم ترین مصادیق اتهامی احمدی امویی، نگارش مقالات انتقادی در باره عملکرد اقتصادی دولت احمدی نژاد در روزنامه سرمایه و وب سایت شخصی اش و همچنین سردبیری وب سایت خرداد نو عنوان شده است

۱۱-امیرخسرو دلیرثانی : وی در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ بازداشت شد .وی پس از گذراندن دو ماه بازداشت در سلول انفرادی به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.جلسه رسیدگی به اتهامات وی در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹ در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب با ریاست قاضی مقیسه تشکیل شد و وی به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور» به چهار سال حبس تعزیری محکوم شد. رای صادره در دادگاه تجدید نظر تایید شد و در تاریخ ۳ مرداد ۱۳۸۹ به رویت وکیل وی رسید.دلیرثانی در اسفندماه ۸۸ به مدت شش روز به مرخصی آمد و از آن زمان تاکنون با درخواست مرخصی وی مخالفت شده است. در بهمن ماه ۱۳۸۹ وی به دلیل ادامه اعتراضات از داخل زندان و عدم همکاری با ماموران وزارت اطلاعات برای مدت کوتاهی به بند ۲۰۹ زندان اوین – بند امنیتی وزارت اطلاعات – منتقل شد,امیر خسرو دلیر ثانی از داخل زندان هم به فعالیت‌های خود ادامه داده است و از امضا کنندگان بیانیه‌های مشترکی است که از بند ۳۵۰ زندان اوین به مناسبت‌های مختلف منتشر شده و بر ادامه مبارزات و مواضع تا احقاق حقوق تاکید می شود که معروفترین آنها بیانیه معروف به ۱۴ نفر است که با بهره گیری از سخنان محمود احمدی نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، خواستار تشکیل گروه مستقل حقیقت یابی برای بررسی حقایق مربوط به انتخابات ریاست جمهوری و حوادث پس از آن و انتشار بی طرفانه نتایج کارگروه شدند.وی همچنان از اعتصاب کنندگان غذا در اعتراض به شهادت هدی صابر است.

۱۲-عباس نامی :نامی از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات و فعال اجتماعی است که در حوادث پس از انتخابات بازداشت شده است.وی از سوی دادگاه انقلاب به دو سال حبس تعزیزی محکوم شده و دادستان تهران مدتهاست که با مرخصی وی مخالفت می کند.وی از جمله ۶۴ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ است که شهادتنامه معروف به ۶۴ نفر را در چگونگی شهادت هدی صابر امضا کرد.
عباس نامی به همراه ۶۳زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین با ارسال شهادت نامه ای از داخل زندان، شهادت داد که شهید هدی صابر در هشتمین روز اعتصاب غذای خود در بهداری زندان اوین از سوی مامورانی که حدس می زنند ماموران امنیتی و اطلاعاتی بوده اند، به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است

۱۳ -کوروش قاسمی :قاسمی از شهروندان معرتض به نتیجه انتخابات و فعال اجتماعی است .وی به جرم شرکت در تجمع های اعتراضی حامیان جنبش سبز بازداشت و به سه سال حبس تعزیری محکوم شده است.وی نیز از حق مرخصی محروم است

۱۴ -امیر حسین قنبری برزی : زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین که از بازداشت شدگان روز عاشورای تهران در سال ۸۸ است، نیز از حق استفاده از مرخصی محروم است.وی در نامه ای که به تازگی از اوین برای پدرش ارسال کرده، نوشته است:« پدر !شاد باش برای تمام پدرهایی که فرزندان شان را آزاد تربیت کردند .شادباش برای پسرها و دخترهایی که آزادگی را از پدرهایشان فرا گرفتند .شاد باش برای پسرها و دخترهایی که آزادگی را از پدرهایشان فرا گرفتند .شادباش برای نسلی که روشنایی را انتخاب کردند».این زندانی ۲۷ ساله که فارغ التحصیل مهندسی عمران است بر اساس حکم دادگاه بدوی به سه سال زندان و ۷۰ ضربه شلاق محکوم شد. وی نیز از جمله ۶۴ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ است که شهادتنامه معروف به ۶۴ نفر را در چگونگی شهادت هدی صابر امضا کرد.

۱۵ -حسن اسدی زید آبادی : حسن اسدی زیدآبادی فعال سیاسی و عضو ادوار تحکیم وحدت یکی از ۱۲ زندانی سیاسی است که در اعتراض به شهادت هدی صابر اعتصاب غذا کرد.وی نیز از جمله زندانیان سیاسی است که مدتهاست از حق مرخصی محروم است در نامه ای در تشریح دلایل این اعتصاب غذا از اداخل زندان اوین نوشت : بخشی از آنچه ۱۲ نفر از زندانیان سیاسی را بر آن داشته است که در اقدامی اعتراضی دست به اعتصاب غذا بزنند ایستادگی در برابر سلطه دروغ و دروغگوییست. واقعیت آنست که ما نمی توانیم آنچه را به چشم خویش دیده ایم انکار کنیم.از ما بر نمی آید که هم بند ارجمند و وارسته مان(شهید هدی صابر) اینچنین با مسامحه کاری و بی تدبیری از ما بگیرند و آنگاه علنا بگویند که او در اعتصاب غذا نبود و یا اینکه هنوز پیکر مرحوم عزت اله سحابی تشییع و تدفین نشده اسباب جان ستانی از یک زندانی سیاسی دیگر (شهید هاله سحابی) را فراهم آورند و آنگاه با نمایش ده ها دروغ در رسانه ملی در پی شانه خالی کردن از بار مسئولیت های خویش باشند.
اسدی زید آبادی توسط قاضی مقیسه، رییس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب محاکمه و به پنج سال حبس تعزیزی محکوم شده است

۱۶-سعبد متین پور: متین پور روزنامه نگار و فعال مدنی آذربایجانی که بخاطر دفاع از حق تحصیل به زبان مادری بسیار از او یاد می شود، به هشت سال حبس تعزیری محکوم شده است. قاضی صلواتی که قضاوت بسیاری از پرونده های ۱۰۸ روزنامه نگار و فعال رسانه ای را که بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ دستگیر و بدون طی شدن رویه قانونی در دادگاه به سال ها حبس و جریمه و غیره محکوم شدند ، بر عهده داشته است. اتهامات این روزنامه نگار را «ارتباط با بیگانگان» و «تبلیغ علیه نظام » عنوان کرده است. سعید متین پور در حالی دومین سال بازداشتش را سپری می کند که بیشتر این مدت را در سلول‌های انفرادی زندان اوین و تحت شکنجه و فشار‌ گذرانده و به دنبال آن به ناراحتی قلبی دچار شده است.وی نیزبیش از ۲۴ ماه است که از حق مرخصی محروم است.همسرش عطیه طاهری بارها اعلام کرده است که همسرش در زندان اوین به امکانات درمانی و به ویژه پزشک متخصص قلب دسترسی ندارد و تنها پزشک عمومی آن هم در فواصل خیلی طولانی همسرش را گاهی در زندان ویزیت می کند .او بارها برای مرخصی درمانی همسرش به مراجع قانونی مراجعه کرده است، اما تاکنون حتی نتوانسته برای یک روز برایش مرخصی بگیرد

۱۷-محمد صدیق کبودوند: کبودوند از دهم تیر ماه سال ۱۳۸۶ بازداشت و زندانی شده‌است. در دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق تشکیل و اداره سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان به ده سال حبس و از بابت تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی به یکسال حبس و جمعاً به یازده سال حبس محکوم شده است که در شعبه ۵۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران ده سال حبس از بابت تاسیس سازمان، مورد تایید قرار گرفته و قطعی شده است.به گفته خانواده کبودوند وی که تا پیش از بازداشت هیچگونه سابقه بیماری نداشته، در جریان نگهداری ۷ ماهه وی در شرایط سخت سلول انفرادی، به بیماریهای ریوی، ‏کلیوی و پوستی دچار شده است و حتی سکته خفیف مغزی نیز داشته است.وی نیز چند سال است که از حق استفاده از مرخصی محروم است و تلاش های خانواده وی در این زمینه به نتیجه نرسیده است.

۱۸-حسین رونقی ملکی : رونقی ملکی، دانشجوی ۲۵ ساله،وبلاگ نویس و فعال در زمینه مبارزه با سانسور آنلاین است. او در روزهای پس از انتخابات مناقشه برانگیز ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ در منزل پدری اش دستگیر و به زندان اوین منتقل شد.او از سوی دادگاه انقلاب تهران به تحمل ۱۵ سال حبس به اتهام «عضویت در شبکه ایران پراکسی،توهین به رهبری و رئیس جمهوری از طریق وبلاگ نویسی» محکوم شده که این حکم در دادگاه تجدید نظر تأیید شده است.حسین رونقی ملکی طی ماه های اخیر به نارسایی کلیه مبتلا شد که به دلیل عدم رسیدگی مسئولان، این روزها شرایط جسمی وی رو به وخامت گذاشته است . با پیگیری خانواده این وبلاگ‌ نویس زندانی و فعالان حقوق بشر از جمله «کمیسیون حقوق بشر اسلامی»، او پس از تحمل مدت‌ها رنج در اوائل اردی‌بهشت ماه با دستبند و پابند به بیمارستان هاشمی نژاد تهران منتقل شد و تحت عمل جراحی کلیه قرار گرفت. اما در طول دوران بستری بودن نیز ماموران امنیتی با تهدید و ارعاب حسین رونقی ملکی، خانواده اش و دکتر معالج وی موجب شدند که با وجود شرایط وخیم بعد از جراحی او در اعتراض به شرایطش به اعتصاب غذا دست بزند. دکتر معالج وی اکیدا ذکر کرده است که او نیازمند مرخصی و استراحت است اما ماموران امنیتی وی را بعد از جراحی به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل کرده اند. او همچنان علی‌رغم سپردن وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی در مرداد ماه سال گذشته تا کنون حتی از یک ساعت مرخصی هم نتوانسته استفاده کند

۱۹-نظام حسن پور :مسوولان دادستانی و مقامات قضایی با وجود بیماری مادر نظام حسن پور، زندانی سیاسی و یکی از شهروندان معترض به نتایج انتخابات همچنان از دادن مرخصی به او خودداری می کنند
 وی از دستگیر شدگان روز عاشورای سال ۸۸ است.مادر وی به بیماری سرطان مبتلا و در بیمارستان بستری شده است اما با این همه مسوولان برای دیدن مادرش هم به وی مرخصی نمی دهند.نظام حسن پور، جوان ۲۵ ساله و از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات، تاکنون از مرخصی استفاده نکرده است .همچنین تاکنون با آزادی مشروط او مخالفت شده است ، براساس قوانین جمهوری اسلامی، زندانی هایی که سابقه محکومیت موثر کیفری ندارند، پس از گذراندن نیمی از دوران محکومیت خود مشمول آزادی مشروط می شوند.استفاده از مرخصی نیز از دیگر حقوق زندانیان شمرده می شود.حسن پور هیچ گونه سابقه محکومیت کیفری ندارد و بنابراین شرایط آزادی مشروط را داراست.خانواده حسن پور در یکی از روستاهای توابع کوهدشت زندگی می کنند و به دلیل دوری راه و نداشتن توان مالی مناسب قادر نیستند برای ملاقات با او همیشه به زندان اوین مراجعه کنند به همین دلیل این زندانی اغلب اوقات بدون ملاقات در زندان اوین به سر می برد و تلفن های این بند هم قطع است.این روزها با وجود بیماری مادر حسن او اوقات سختی را در زندان سپری می کند و برای دیدار با مادر پیر خود تنها خواهان یک مرخصی چند روزه است که مسوولان با آن هم مخالفت می کنند .
حسن پور در دادگاه بدوی به ریاست قاضی مقیسه به ۶ سال زندان محکوم شده بود. اما بعدا این حکم به دو سال زندان کاهش پیدا کرد .او هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می‌برد . نظام ، در زمان دستگیری دانشجوی ترم آخررشته علوم تربیتی و تنها نان آور خانواده شش نفری خود بود . او مسوولیت سرپرستی از خواهران و برادرانش را بر عهده داشت و اکنون خانواده اش با مشکلات شدید مالی دست و پنجه نرم می کنند

۲۰-ابولفضل عابدینی نصر:عابدینی نصر، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر است که پس از ضرب و شتم در تاریخ دوازدهم اسفندماه سال ۸۸ در اهواز بازداشت شد.دادگاه انقلاب اهواز وی را به یازده سال زندان محکوم کرده است.پس از آن قاضی مقیسه، رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب وی را به یکسال حبس دیگر محکوم کرد.عابدینی نصر هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین محبوس است و تمام تلاش های خانواده اش برای استفاده وی از حق مرخصی بی نتیجه مانده است.

۲۱-رامین پرچمی :رامین پرچمی، هنرمند سینما در تظاهرات مسالمت آمیز ۲۵ بهمن ماه حامیان جنبش سبز بازداشت شد..وی علاوه بر بازیگری، کارگردان فیلم کوتاهی با عنوان راه حل بوده‌است.
پرچمی فعالیت خود را با بازی در سریال در پناه تو و فیلم سینمایی ضیافت آغاز کرد. وی برای مدتی سردبیر هفته‌نامه فرهنگی هنری نقش‌آفرینان بود.
شهرت او به خاطر بازی در سریالهایی چون در پناه تو، همسایه‌ها، زیر اسمان شهر ۳ و فیلمهایی چون ضیافت، اعتراض، تلفن، خاکستری، مهمان مامان، است.رامین پرچمی نیز ار هرگونه حق مرخصی محروم است.

۲۲-ابوالفضل قدیانی : قدیانی عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که در دی ماه ۱۳۸۸ بعد از جریان عاشورای تلخ آن سال بازداشت و بعد از حدود دو ماه آزاد شد.این فعال اصلاح طلب، در جریان دادگاهی غیرعلنی، که با چالش زیادی هم روبرو شد، توسط قاضی مقیسه به اتهام “تبلیغ علیه نظام”، به یک سال حبس و به اتهام توهین به احمدی نژاد به صد هزار تومان جریمه نقدی محکوم شد.این مبارز و زندان سیاسی دوران ستمشاهی یکی از ۱۲ زندانی عقیدتی بود که در ماجرای شهادت هدی صابر اعتصاب غذا کرد و چند بار به بهداری اعزام شد. وی که به گفته ی همسرش دچار بیماری قلبی است تجربه ی اعتصاب را در زندان های ساواک نیز داشته است.دادستان تهران با هرگونه مرخصی وی از جمله مرخصی درمانی اش به شدت مخالفت می کند.اوضاع او بسیار وخیم گزارش می شود.زهرا رحیمی همسر این فعال سیاسی می گوید: خودشان گفتند اورژانسی باید بستری شود نمی دانم چرا اقدامی نمی کنند. انگار می خواهند ماجرای هدی صابر تکرار شود و یک شهید دیگر روی دستشان گذاشته شود. الان ۴ روز گذشته است. من بسیار نگران و مستاصل هستم. دستم به جایی بند نیست و نمی دانم دادمان به گوش چه کسی می رسد.

ارجاع حکم اعدام عبدالرضا قنبری به اجرای احکام دادگاه انقلاب

با رد کمیسیون عفو و بخشودگی حکم اعدام عبدالرضا قنبری، معلم مازندرانی به اجرای احکام دادگاه انقلاب ارسال شد.بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان حبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، قنبری دانش آموخته دوره دکتری ادبیات و زبان فارسی است و دبیرآموزش و پرورش در شهرستان ورامین به اتهام شرکت در تظاهرات روز عاشورا و فیلم برداری از آن تجمعات و ارسال آن به گروه های سیاسی مخالف نظام بازداشت و در یک پروسه ناعادلانه به اعدام محکوم شد.نامبرده بدون حق دسترسی به وکیل و اطلاع و یا امکان اطلاع از حداقل‌هایی از موازین و حقوق قانونی خویش در دهم بهمن ۸۸، درست یکماه و چند روز بعد از وقایع ۶ دی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی محاکمه و به اعدام محکوم شد. رای صادره از سوی شعبه ۱۵ بلافاصله در روندی غیر قانونی به جای دیوان عالی کشور به شعبه ۳۶ تجدید نظر استان نزد قاضی زرگر ارسال شده و حکم در مورد ایشان عینا تائید می‌شود. با رد درخواست اعاده دادرسی همسر وی با ارسال نامه به کمیسیون عفو و بخشودگی خواهان عفو این زندانی می‌شود که پس از گذشت بیش از یکسال اعاده رد می‌شود

جاسوسی اطلاعاتی ها در محیط فیس بوک

در اهواز یکی از افراد دستگیر شده, در بازجویی متوجه می شود که جاسوسی از فعالیت هایش در فیس بوک باعث بازداشت اش شده است.به گزارش ایران خبر،او در خلال صحبت های بازجو درمی یابد که ماموران اطلاعات, در برخی از محیط های فیس بوک نفوذ می کنند و با مانیتور پیام ها و کامنت و مسیج ها, افراد را دستگیر و بازداشت می نمایند.

۱۳۹۰ مرداد ۲۱, جمعه

گفتگویی با یکی از نزدیکان وبلاگ نویس جان باخته : روزی که باید امید رضا میرصیافی آزاد می شد

امروز نوزدهم مردادماه روزی ست که قانونا باید دوران محکومت زندان امیدرضا میر صیافی وبلاگ نویس به پایان می رسید اما او مدتها پیش از آزادی ش بطرز مشکوکی در اسفند ۱۳۸۷ در زندان اوین جان باخت، به همین مناسبت با یکی از نزدیکان وی در باره چگونگی بازداشت و جان باختن وی گفتگو کرده ایم. آزادی بیان- امروز نوزدهم مردادماه روزی ست که قانونا باید دوران محکومت زندان امیدرضا میر صیافی وبلاگ نویس به پایان می رسید اما او مدتها پیش از آزادی ش در زندان بطرز مشکوکی در اسفند ۱۳۸۷ در زندان اوین جان باخت.به همین مناسبت یکی از دوستان نزدیک و مطلع امیدرضا، شرحی از روز فاجعه و چگونگی اطلاع یافتن خانواده ی ایشان، از مرگ فرزندشان در اختیار ما قرار داده که با هم می‌خوانیم:امید رضا میرصیافی متولد ۱۲ مرداد ۱۳۵۹ نویسنده وبلاگ (روزنگار) و تهیه کننده مقاله در زمینه هنر موسیقی و مصاحبه با هنرمندان برای رادیو زمانه و همچنین برنامه (سیری در ادبیات آهنگین ایران) برنامه‌ای که بوسیله زنده یاد تورج نگهبان (ترانه سرای نامی ایران) تهیه و از طریق شبکه‌های ماهواره‌ای پخش می‌شد، بود.ایشان در اردیبهشت ۱۳۸۷ بوسیله ماموران امنیتی که به منزل پدری وی یورش آورده بودند دستگیر و بعد از حدود چهل روز با قرار وثیقه ملکی موقتاً آزاد شد. اتهام وی اقدام علیه امنیت ملی و توهین به سران نظام و همچنین توهین به مقدسات اعلام شد. این در حالی بود که وی سابقه فعالیت سیاسی نداشت و تنها به عنوان خبرنگار در زمینه شعر، ترانه و موسیقی ایرانی فعالیت داشت.عصر ۲۸ اسفند ماه، ۴ نفر مامور از زندان اوین جسد امید رضا را به بیمارستان رساندند و در برابر سؤال پرسنل بیمارستان درباره علت فوت ایشان گفتند: بنویسید تریاک خورده است! دادگاه امیدرضا در پاییز ۱۳۸۷ تشکیل شد. قاضی پرونده صلواتی بود که به صدور احکام فرمایشی شهرت دارد و وکیل مدافع امیدرضا، دکتر محمد علی دادخواه بود دادگاه انقلاب بنا بر اتهامات وارده امیدرضا را به تحمل دو سال و شش‌ماه حبس محکوم کرد و این حکم بدون اینکه برای تنظیم لایحه دفاعیه به وکیل ایشان ابلاغ گردد در روز ۱۹ بهمن ۱۳۸۷ به اجرا درآمد.در فاصله خرداد ۸۷ تا زمان اجرای حکم وی بار‌ها مورد بازجویی و آزار ماموران دادگاه انقلاب قرار گرفت که از وی اطلاعات بیشتری در مورد زندگی خصوصی هنرمندانی که امید با آن‌ها دوست بود و یا با آن‌ها مصاحبه‌ای کرده بود طلب می‌کردند. در شب سه شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۷ امیدرضا از زندان با منزل پدری تماس می‌گیرد و در حالیکه به خاطر عدم موافقت با مرخصی چندروزه به مناسبت نوروز متاثر و ناراحت بود، حین صحبت با پدر خود جملاتی توهین آمیز علیه مقامات نظام به کار می برد.فردای آن روز، چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۷، یعنی صبح روز فاجعه، ساعت حدود ۱۱ صبح با منزل خود تماس می‌گیرد و ضمن صحبت با مادرش می‌گوید حال روحیش خوب اما حال جسمیش بد است و دارد بد‌تر می‌شود و قول داده بود روز عید و هنگام سال تحویل تماس خواهد گرفت. امیدرضا ساعت حدود ۲ بعد از ظهر با وکیلش دکتر دادخواه تماس گرفته و ظاهرن مشکلی نداشته است (طبق اظهارات وکیل) در ساعت حدود ۶ عصر پدر ایشان که به منزل بازگشته بود جویای حال امید می‌شود. با شنیدن اظهارات همسر خود نگران امیدرضا شده و از برادر ایشان می‌خواهد پیگیری کند.برادر امیدرضا که با تماس مکرر چند خبرنگار از جمله خبرنگار رادیو فردا نگرانی اش بیشتر شده بود به سایت‌های اینترنتی مراجعه کرده و متوجه می‌شود خبر مرگ امیدرضا از طریق دکتر حسام فیروزی که خود نیز زندانی سیاسی بود به اطلاع صدای آمریکا رسیده و خبر منتشر شده است.خانواده ی میرصیافی همان شب پس از مراجعه به اوین پاسخی را از مسئولان اوین مبنی برا اینکه حال ایشان بد و به بیمارستان لقمان حکیم منتقل شده است، دریافت می کنند. پس از مراجعه به بیمارستان لقمان، پرسنل شیفت شب با تائید این خبر و اعلام مرگ امیدرضا، از خانواده ی ایشان خواستند روز بعد برای شناسایی جسد مراجعه کنند.یکی از بهیاران بیمارستان لقمان حکیم در تشریح اتفاق گفت: عصر آنروز ۴ نفر مامور از زندان اوین جسد امید رضا را به بیمارستان رساندند و در برابر سؤال پرسنل بیمارستان درباره علت وخامت حال بیمار و فوت ایشان گفتند: بنویسید تریاک خورده است! این بهیار بیمارستان در اطلاعات بعدی به همراهان خانواده ی میرصیافی دیر رساندن بیمار را برای مداوا علت فوت اعلام کرده و این نکته را یادآور شدند که بیمار قبل از رسیدن به بیمارستان فوت کرده بود.روی جسد امید رضا میرصیافی شکستگی قسمت چپ سر و همینطور خونریزی بالای گوش چپ به دلیل ضرب و شتم و علائم دیگری مانند لخته های باقی مانده ی خون در بینی و دهان و همچنین کبودی و آثار خراش در صورت و گردن نیز وجود داشته است.چند روز بعد دکتر حسام فیروزی که خود نیز از زندانیان سیاسی اوین بود، اعلام کرد که تا مقابل بهداری زندان همراه امید رضا بوده و در برابر اصرار وی برای معالجه‌اش، ایشان را مورد ضرب و شتم قرار داده و گفته اند امیدرضا تمارض می کند.در اینجا نکته ای لازم به توضیح می باشد که این امر برای خانواده ی میرصیافی و پدر ایشان که خود نیز از تکنسین های اتاق عمل بودند مسلم شده است که امیدرضا میرصیافی توسط مسئولان زندان به بهانه تمارض مورد ضرب و شتم قرار می گیرد که این ادعا با دیدن جسد امیدرضا قوت بیشتری می گیرد. در تصاویری که از صورت امیدرضا در رسانه ها منتشر شد، لکه های خون روی بینی و صورت و همچنین کبودی چشم و خونریزی گوش مشاهده می شود که تمام این علائم علت فوت امیدرضا به دلیل مصرف قرص را رد می کند.یکی از برادران امیدرضا اولین کسی بود که پیکر ایشان را در سردخانه بیمارستان لقمان برای شناسایی مشاهده می کند. وی با دیدن جسد برادرش شکستگی قسمت چپ سر و همینطور خونریزی بالای گوش چپ را به دلیل ضرب و شتم تائید کرد. آثار و علائم دیگری مانند لخته های باقی مانده ی خون در بینی و دهان ایشان و همچنین کبودی و آثار خراش در صورت و گردن نیز وجود داشته است.پس از انتقال جسد به پزشکی قانونی کهریزک و انجام معاینه جسد که طبق اعلام خانواده فقط حدود یک ساعت و نیم طول کشید، جسد را پس از شستشو کفن کردند و برای تدفین به خانواده ی ایشان تحویل دادند. خانواده ی میرصیافی اعلام کردند که به هنگام شستشوی جسد فرزندشان هیچ گونه اثاری از کالبد شکافی روی جسد فرزندشان وجود نداشته است. در حالی که لازمه ی کالبد شکافی، شکافتن قسمت هایی از جسد و همچنین نمونه برداری از مغز بوده است.در مراسم کفن و دفن و حضور بستگان میرصیافی، ماموران امنیتی خانواده ی ایشان را به سکوت و عدم پیگیری تهدید می کردند. چند ماه بعد در هیاهوی جریاات انتخابات ۸۸ پرونده شکایت خانواده امیدرضا به جایی راه نبرد و دکتر محمدعلی دادخواه، وکیل امیدرضا نیز خانواده ایشان را دعوت به سکوت می‌کردند.در تابستان ۸۸ و در هیاهوی روزهای پس از انتخابات جواب کالبد شکافی به خانواده ی ایشان داده شد که علت فوت را خوردن تعدادی قرص پراپانولول به تعداد ۳۰ تا ۴۰ عدد و افت ضربان قلب و نهایتاً ایست قلبی اعلام کردند. در گزارش کالبد شکافی آثار ضرب و شتم و شکستگی سر تائید نشد.اکنون بیش از دو سال از مرگ مشکوک امیدرضا میرصیافی می گذرد و شکایت خانواده ی ایشان نیز تاکنون نتیجه ای در بر نداشته است. نوزده مرداد ۱۳۹۰ روزی ست که طبق حکم صادر شده، روزهای زندان امیدرضا به پایان می رسید و خانواده ی ایشان می بایست در انتظار آزادی فرزند خود می بودند.
این صفحه یادبودی ست از اولین وبلاگ نویسی که در زندان های جمهوری اسلامی جان خود را از دست داد.
http://www.march18.org
IranGreenMovement  

افشاگری نماینده مجلس، در صورت سکوت مسئولان در رابطه با قتل دخترم

آقای محمد باقر باقری نژادیان، نماینده اصلاح طلب پیشین مجلس شورای اسلامی می گوید اگر مسئولان انتظامی و قضایی، عوامل قتل دختر او را معرفی نکنند، آن زمان، او دست به افشاگری خواهد زد.
جسد دختر این نماینده اصلاح طلب پیشین مجلس، هفته گذشته و ۲۴ ساعت پس از ربوده شدن او در اطراف شهر ری پیدا شد.در حالی که برخی از ناظران، این قتل را “سیاسی” می دانند، آقای عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران دیروز (چهارشنبه) گفت که هنوز هیچ مظنونی در این زمینه دستگیر نشده است.

۱۳۹۰ مرداد ۲۰, پنجشنبه

واکنش بریتانیا به اظهارات احمدی‌نژاد: ما از مخبران سازمان ملل دعوت کردیم، شما هم مجوز ورود به احمد شهید بدهید

یک روز پس از انتقاد محمود احمدی‌نژاد از نحوه برخورد پلیس بریتانیا با ناآرامی‌ها در شهرهای مختلف این کشور، سفارت بریتانیا در تهران خواستار صدور اجازه ورود نماینده حقوق بشر سازمان ملل به ایران شد.محمود احمدی‌نژاد روز چهارشنبه در گفت‌وگو با خبرنگاران، آنچه را که «برخورد خشن و ضد انسانی مسئولان و پلیس انگلیس» خواند را محکوم کرد و گفت: «به دولتمردان انگلستان توصيه می‌‌كنم حرف ملت خود را بشنوند و مطالبات آنها را بپذيرند.»جین ماریوت، کاردار سفارت بریتانیا در تهران، روز پنجشنبه، ۲۰ مرداد در واکنش به این اظهارات با ارسال نامه ای به رامین مهمانپرست گفت که امیدوار است این «فتح باب» موجب شود که تهران به نماینده ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر اجازه دهد تا با سفر به ایران موضوع نقض حقوق بشر در این کشور را بررسی کند.وی در نامه خود با اشاره به درخواست آقای احمدی نژاد برای محکومیت بریتانیا در سازمان ملل گفته است: «مایلم یادآوری کنم که بریتانیا میزبان گزارشگران ویژه سازمان ملل بوده است و آنها طی سال‌های اخیر بارها از این کشور دیدار کرده‌اند.»کاردار بریتانیا افزوده است: «دولت ايران را ترغيب می نمايم اجازه ای مشابه در اختيار احمد شهيد، گزارشگر ويژه سازمان ملل متحد، برای سفر به ايران قرار دهد تا او بتواند نگرانی های شديد جامعه بين الملل در مورد نقض های ادامه دار حقوق بشر در ايران را مورد بررسی قرار دهد.»شورای حقوق بشر سازمان ملل در ماه مارس سال جاری و در پاسخ به نگرانی کشورهای عضو این شورا و سازمان‌های بین‌المللی، احمد شهید را به عنوان گزارشگر ویژه حقوق بشر برای ایران انتخاب کرد.آقای احمد شهید وظیفه دارد تا درباره نقض حقوق مخالفان در ایران، سرکوب معترضان پس از معرفی محمود احمدی‌نژاد به عنوان رئیس‌جمهور، اعدام‌های فزاینده و وضعیت حقوق بشر در زندان‌های ایران گزارش‌هایی تهیه و به شورای حقوق بشر ارائه کند.مقام‌های جمهوری اسلامی ایران بویژه صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه قضاییه، تأکید کرده‌اند که اجازه ورود گزارشگر ویژه سازمان ملل را به ایران نخواهند داد.بریتانیا از جمله کشورهای غربی است که بارها نقض حقوق بشر در ایران بویژه پس از سرکوبی معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ را محکوم کرده است. در جریان اعتراض‌های ایران ده‌ها نفر کشته شدند و هزاران تن نیز از سوی نیروهای امنیتی و انتظامی بازداشت گردیدند.

منبع: بی‌بی‌سی و رادیو فردا

دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، نهادی برای بقای حاکمیت نه برای اجرای عدالت

پانزدهمین شب از همایش فعالین ایرانی تحت عنوان "زندانی سیاسی، رنج ، سکوت و تبعیض" با حضور مسیح علی نژاد، لیلی پورزند و محمد مصطفایی، در دانشگاه واترلو کانادا برگزار شد. به گزارش جرس، این برنامه که به صورت همزمان (آنلاین) از تلویزیون شبکه اینترنتی «۲۵ بهمن» در فیس بوک نیز پخش شد، با پرسش و پاسخ حاضران و همچنین بینندگان آنلاین همراه بود.در این برنامه سه سخنران در مورد وضعیت قربانیان پس از انتخابات، نقض حقوق بشر در دوره های پیش از انتخابات و نیز روند قضایی پرونده های مربوط به نقض حقوق بشر در ایران دیدگاه های خود را بیان کردند. مسیح علی نژاد: خانواده های زندانیان و کشته شدگان، اخبار خشونت در ایران را جهانی کردند
 بر اساس این گزارش، مسیح علی‌ نژاد، روزنامه نگار، اظهار داشت: "با توجه به توسعه گستره تکنولوژی و پیشرفت شبکه های مجازی دیگر نمی توان عرصهٔ امروز را عرصهٔ بی‌خبری و سانسور حقایق دانست.وی ادامه داد: اگر در دهه های گذشته اخبار مربوط به ظلم و شکنجه و اعدام در ایران تا این اندازه بازتاب و انعکاس نمی یافت، بخشی از آن اگر به خود حاکمیت بر می گشت، بخش مهم آن نیز به دلیل فقدان شبکه های اینترتی بود اما دیگر پیشرفت تکنولوژی این اجازه را نمی دهد که اخبار در داخل ایران سانسور و پنهان شود. علی نژاد گفت: امروزه اگر اخبار مربوط به اعمال خشونت در ایران به روزنامه نگاران و رسانه ها می رسد، در پس آن کسانی نشسته اند که باید از آنان به عنوان خانواده بزرگ جامعه ی خبرنگاری ایران یاد کرد. آنها کسانی نیستند جز خانواده های زندانیان و کشته شدگان که علی رغم ناامنی در داخل ایران، سعی کرده اند در مورد وضعیت نقض حقوق شهروندی خودشان با رسانه ها ارتباط برقرار کرده و در این زمینه اطلاع رسانی کنند. اگر این خانواده ها نبودند روزنامه نگاران و خصوصا آن دسته ای که بیرون از ایران هستند قادر نبودند که چرخه اطلاع رسانی و روزنامه نگاری را به درستی مدیریت کنند. این روزنامه نگار افزود: ما با چهره های مواجه هستیم همانند احمدی نژاد و لاریجانی که به راحتی در برابر خبرنگاران رسانه های خارجی می نشینند و می گویند همه کسانی که در حوادث پس از انتخابات جان باختند یا به بواسطه عوامل آمریکایی‌ کشته شدند و یا بر اثر سکته و امراض قلبی در زندان جان شان را از دست دادند، .از دیدگاه آنها در ایران هیچ کس به جرم اظهارنظر در زندان نیست، هیچ روزنامه نگاری به دلیل بیان حقیقت در بند نیست".این وبلاگ نویس تاکید کرد: شمار کشته شدگان پس از انتخابات بسیار بیشتر از کسانی است که خانواده هایشان با رسانه ها مصاحبه کرده و نام شان را زنده نگاه داشته اند. علی نژاد ادامه داد: در طی‌ این دو سالی که از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران گذشت خانواده های ۴۷ نفر از جان باختگان پس از انتخابات به صورت رسمی با رسانه های داخل و خارج ایران مصاحبه کرده و مرگ عزیزان شان در در اثر شکنجه، ضرب و شتم، اصابت گلوله و خشونت های اعمال شده در جریان حوادث پس از انتخابات را مورد تایید قرار داده اند. وی گفت:‌ این در حالی است که حکومت اعلام کرد که ۳۰ نفر پس از حوادث انتخاباتی کشته شده اند که جملگی آنان از بسیجیان بوده اند. اگر چه تاکنون هیچ گزارش دقیقی از تعداد قربانیان درگیری های پس از انتخابات منتشر نشده است اما تنها آماری که داریم همان لیستی است که کمیته پیگیری وضعیت قربانیان اعلام کرده بود. بر اساس گزارش این کمیته، مشخصات بیش از ۷۰ نفر در روزهای نخست بحران های انتخاباتی اعلام شد. حکومت هم تنها آماری که مورد تایید قرار داد مربوط به جان باختگان کهریزک بود که البته آنها هم تنها سه نفر ( امیر جوادی فر، محمد کامرانی و محسن روح الامینی ) را مورد تایید قرار دادند. در حالی که رامین آقا زاده قهرمانی، محمد نجاتی کارگر و رامین پوراندرزجانی از دیگر قربانیان کهریزک هستند که خانواده های آنها هم به صورت رسمی با رسانه ها و پایگاه های خبری مصاحبه و این موضوع را تایید کرده اند. این روزنامه نگار تصریح کرد: تنها موردی که حکومت مسولیت قتل را پذیرفته بود مربوط به کهریزک بود که در همین مورد مشخص هم متهم اصلی آن سعید مرتضوی دادستان وقت تهران نه تنها تاکنون مورد پیگرد قضایی قرار نگرفت بلکه توسط احمدی نژاد منصب و پست جدید هم دریافت کرد.این روزنامه نگار منتقد حکومت ایران، گفت: این روزها چون نوعی سکون و سکوت ناشی از سرکوب در ایران وجود دارد شاید این شائبه به وجود آید که خانواده های شهدای انتخابات دیگر پیگیر پرونده قتل فرزندان و عزیزان شان نیستند در حالی که چنین نیست، آنها در اوج ناامنی حرف هایشان را به خبرنگاران می گویند و این وظیفه ی ماست که امتداد صدایشان باشیم. در ادامه علی نژاد به وضعیت زندانیان سیاسی در ایران پرداخت و گفت: واقعا آمار دقیقی وجود ندارد تا بتوان تصویر روشنی از شمار شهروندانی که تنها به دلیل اعتراض به یک انتخابات زندانی شده اند را ارائه داد.وی همچنین گفت: یک روزنامه نگار به دنبال حوادث انتخاباتی در راهپیمایی های اعتراضی کشته شده و ۱۰۸ روزنامه نگار نیز پس از اعتراضات زندانی شدند که جمعی از آنان همچنان در بند هستند و جمعی دیگر به قید وثیقه در آزادی به سر می برند ؛ و این همه در حالی است که حکومت ایران بار‌ها اعلام کرده است که هیچ کسی در ایران‌ به دلیل اظهار نظر در زندان نیست.وی افزود: تقریبا ۳۰ نفر از این وکلای ایرانی پس از انتخابات احضار،بازداشت،زندانی و یا به قید وثیقه آزادو یا مجبور به ترک وطن شدند یعنی اول روزنامه نگار و فعال سیاسی را بازداشت سپس وکلای ایشان را دستگیر و تحت فشار سیاسی قرار می دهند با این وضعیت ادعا می شود که ایران آزاد‌ترین کشور دنیاست. این فعال مطبوعاتی ادامه داد: در کنار اینها شمار قابل توجهی از زندانیان گمنام و کمتر شناخته شده از میان شهروندان، دانشجویان، فعالیان سیاسی و عقیدتی وجود دارند که شاید گزارشی از آنان هنوز به رسانه ها و افکار عمومی هم نرسیده باشد. وی در پایان گفت:‌ این زندانی که ما در ایران داریم، منحصر به اوین نیست، منحصر به این یکی دو سال گذشته هم نیست. زندان و خشونتی سی ساله است اما همّت خانواده های زندانیان و کشته شدگان و نیز توسعه شبکه های مجازی در شبکه های اینترنتی در این دو ساله باعث شده که دیگر این زندان و این شکنجه ها و این کشته دادن ها ، پنهان و بی صدا و بی هزینه برای حاکمیت نباشد. لیلی پورزند: در مورد نقض حقوق بشر در ایران باید صدایمان را بلندتر کنیم
 دومین سخنران لیلی پورزند، فرزند سیامک پورزند، روزنامه نگار سرشناس ایرانی بود. این فعال حقوق بشر در ابتدا با اشاره به اینکه بعد از اتفاقی که برای پدرش افتاد، اولین باری است که در جلسه ای سخنرانی می کند، افزود: ما با حکومتی دیکتاتوری مواجه هستیم و تمام تلاشمان این هست که صدایمان را آنقدر بلند کنیم تا به نسلهای آینده برسد. شاید با سخن گفتن در این مورد بتوانیم یاد بگیریم و مشورت کنیم تا منشا اثری شویم. پورزند افزود: می توانیم دوره هایی را که در آنها خفقان و فشار بر روی قربانیان و زندانیان سیاسی وجود داشته است را به سه دوره تقسیم کنیم . اولین دوران از شروع انقلاب تا ابتدای قتلهای زنجیره ای، شاید برای اولین بار بود که این فشارها رسانه ای شد، و بعد دوران قتلهای زنجیره ای و بعد از آن که مصادف هست با دوران اصلاحات تا قبل از انتخابات ۸۸ و نهایتا دوران بعد از انتخاب ۸۸. فکر می کنم این تقسیم بندی به ما کمک کند تا تحلیلی در مورد آنچه که گذشته ارائه بدهیم. وی ادامه داد: در دوران اول خطرات آنقدر زیاد و آنقدر کشتار شدید بود و حاکمیت همه چیز را در دست داشت که حتی از زندانی شدن یک همسایه هم باخبر نمی شدیم و اخبار تنها بین طیف های سیاسی خاصی رد و بدل می شد. سالها بعد، شاید دو دهه بعد بود که بحث کشتار ها مطرح شد، اول در خارج از کشور و بعد در ایران هم راجع به آن صحبت کردند و به نقطه ای رسیدیم که یکی از مسائل در انتخابات سؤال در مورد کشتار ۶۷ بود. من فکر می کنم این پیشرفت در جایی که اگر کسی اعدام می شد سکوت بر همه جا حاکم بود و رسیدن به جایی که این صحبت و این مساله به صحنه عمومی و صحنه سیاست کشیده شد پیشرفتی بسیار مهم محسوب می شود.لیلی پورزند گفت: در آن زمانها فعالان حقوق بشری داخل ایران مانند تمامی فعالان دیگر ساکت بودند، یا خارج بودند و یا مانند خانواده من خانه نشین شده بودند، فکر می کنم در این دوران موضوعیت ندارد که بخواهیم به این بپردازیم که فعالیت حقوق بشری در داخل و خارج ایران و یا برخورد رسانه ها چگونه بوده است. آنهایی که از ایران خارج شده بودند آنقدر درگیر ایدئولوژی های سیاسی خود بودند که کمتر به این موضوع ها می پرداختند و بحث حقوق بشری هنوز در ایران پخته نشده بود. در این دوران ما دو بار تجربه زندان رفتن پدرم را داشتیم و واقعیت این هست که تعداد اندکی از اطرافین ما، حتی از اعضای خانواده از این موضوع مطلع می شدند، و یا ما با آنها در میان می گذاشتیم. حتی به ما می گفتند به کسی نگوییم و خوب اگر می گفتیم، دیگران در خطر قرار می گرفتند و یا روابط مان را از دست می دادیم. در این دوران، خفقان کامل حاکم بود زندانی یا خانواده زندانی بودن چیزی نبود جز ترس، ننگ و یا بیچاره شدن از جامعه.پورزند دوران بعد را دوران قتلهای زنجیره ای شمرد و افزود: در این دوران رسانه ها شروع می کنند به صحبت کردن در مورد قتل ها، و این یک اتفاق بزرگ بود. کسانی که در ایران زندگی می کردند به خاطر دارند که با آن به عنوان یک حادثه برخورد می شد. وی در ادامه به دوران اصلاحات پرداخت و گفت: در دوره اصلاحات نهادهای مدنی شکل گرفتند و افراد شروع کردند به حرف زدن در مورد نقض حقوق بشر. در اینجا باید توجه کرد که مرزبندی هایی در دوران اصلاحات به وجود آمد که قابل کتمان نیست. بخصوص برای کسانی که در دایره اصلاح طلبی جا نمی شدند، یا به مرکز آن نزدیک نبودند، چرا که بسیاری اگر چه سابقه اصلاح طلب بودن یا اصلاح طلبی حکومتی را نداشتند ولی با اصلاحات هم گام بودند به طور مثال خانواده من و خود من همین نقش را داشتیم، به هر حال امید و روزنه ای بود که همه ما به آن دل بسته بودیم و همه دست به دست هم تلاش می کردیم که این وضعیت تغییر کند. وی گفت: متاسفانه در مورد زندانیان برخورد یکسانی توسط مطبوعات و نهادهای مدنی صورت نمی گرفت؛ همانند مادرم خانم مهر انگیز کار، با اینکه با برلینی ها دستگیر شد، ولی پوشش خبری ای که ایشان در درون ایران دریافت می کرد بسیار کمتر بود از پوشش خبری ای که بقیه دوستان دریافت کردند. این هم تا حدی قابل فهم بود، چرا که مهرانگیز کار سابقه انقلابی نداشت و در واقع خودی و غیر خودی از آنجا به وجود آمد.
خانم پورزند قربانی بدتر خانواده ی خود را پدرش دانست و افزود :اگر چه پدرم بدلیل روزنامه های اصلاح طلب دستگیر شد و همه می دانیم که کارش به آن اعترافات کشید. ما از سازمانهای داخل ایران تقاضای کمک کردیم و جواب شنیدیم که کاری نمی توانند بکنند، چون ایشان اعتراف کرده اند، و ما می دانیم که اعتراف در هر شرایطی چه انفرادی چه تحت شکنجه، نقض حقوق بشراست.دختر سیامک پورزند در ادامه سخنان خود به تقدیر از رییس مجلس ششم پرداخت و گفت: باید از آقای کروبی یاد کنم که واقعا شنونده حرفهای ما بودند و از معدود کسانی بودند که همواره سعی کردند کمک کنند، برخی از نمایندگان اصلاح طلب در صحن مجلس گفتند سیامک پورزند عامل فساد است ولی باید حقوق مدنی ایشان رعایت شود. این دسته بندی خوب در آن دوران خیلی شکل قویتری به خود گرفت. وی در ادامه سخنان خود افزود: در دوران پس از انتخابات هم وارد فصل جدیدی از زندگی سیاسی و اجتماعی شدیم و این دوران را می توان مثبت ارزیابی کرد. و شاید اگر با دیدی از بالا به قضیه نگاه کنیم می توانیم نوعی همدلی مشاهده کنیم که شاید یکدلی و شکستن مرزها تنها با این اتفاق ممکن بود.وی با اشاره به این موضوع که بعد از انتخابات، نویسندگان، وکلا، فعالین اجتماعی و سیاسی به یکدیگر پیوستند اضافه کرد، در این دوران شاهد ایجاد گروه های حقوق بشری ایرانی بودیم که با وجود مشکلات بسیار سعی می کنند صدای قربانیان باشند.پورزند در خاتمه گفت در ایران نمی توان شاهد فعالیت سازمان های حقوق بشری بود. به همین دلیل شاید ما در خارج از کشور تنها منابعی باشیم که اخبار نقض حقوق بشر را اطلاع رسانی می کنیم. به عنوان مثال در مورد حکم سنگسار سکینه آشتیانی، انتشار و اطلاع رسانی در مورد این حکم باعث شد که جامعه بین المللی نسبت به حکم سنگسار حساسیت نشان بدهد.محمد مصطفایی: حاکمیت ایران، دستگاه قضایی را برای بقای خود می‌خواهد نه اجرای عدالت
 آخرین سخنران این همایش، محمد مصطفایی، وکیل و فعال حقوق بشری ایرانی بود. وی با پرداختن به روند قضایی پرونده ی زندانیان سیاسی در ایران گفت:‌ شرایط کار قضایی را به دو دسته ی کلی می شود تقسیم کرد؛ « شرایط شکلی و شرایط ماهوی »، بحث تشریفات دادرسی را در حوزه ی شرایط شکلی می شود ارزیابی کرد. به گونه‌ای که اگر این تشریفات معمول نگردد ، شرط شکلی محرز نیست و با عدم احراز شرایط شکلی به لحاظ حقوقی دادرسی از اعتبار خواهد افتاد. بر طبق قانون، باید تشریفات دادرسی توسط دادیار بررسی و تأیید شود، که عدم رعایت آن پایه ی عدالت را سست می کند.مصطفایی در ادامه افزود: من به به طور قطع می‌گویم که در ایران هیچ کدام از پرونده های سیاسی وجاهت قانونی ندارند و عدم رعایت تشریفات دادرسی در مورد همه ی پرونده ها محرز است. اگر بخواهم علل این روند را ارزیابی کنم باید ریشه ی آن یعنی عدم استقلال قوه ی قضائیه را در حوزه ی پرونده های سیاسی – امنیتی معرفی کنم . اصولاً اینگونه احکام را دادگستری صادر نمی‌کند که توقع تشریفات دادرسی داشته باشیم . حکم ها زیر نظر وزارت اطلاعات و سپاه صادر می شوند. ما اصلاً قاضی هایی همچون «مقیسه » و « صلواتی » داریم که هر دو بازجو بوده‌اند.وی افزود: نکته ی دیگر عدم حضور هیئت منصفه در روند قضایی پرونده های سیاسی است که این امری کاملا غیرقانونی است. همچنین لزوم صدور مجوز برای دستگیری و تفتیش که حداقل بعد از انتخابات دستگیری ها بدون صدور مجوز بوده است . حتی برای فعالین اجتماعی و سیاسی قبل از انتخابات هم یک سری احکام کلی صادر می‌شده و به وزارت اطلاعات داده می‌شد و بازداشت ها یا با کپی اینگونه احکام و یا بکلی بدون مجوز بوده است . در عوض تشریفاتی که رعایت می‌شود فرستادن به انفرادی و شکنجه و اقرار گیری است که چارچوب عدالت در ایران را می‌سازد .مصطفایی که پس از انتخابات 88 به دلیل فشارهای سیاسی و بازجویی و احضار، ایران را ترک کرده، گفت: در تهران پس از بازداشت، مرجعی که به پرونده رسیدگی می‌کند دادسرایی است که در داخل زندان قرار دارد . این دادسرا در تبانی با وزارت اطلاعات علیه متهم پرونده سازی می کند و دادگاه های خاصی احکام نهایی را صادر می‌کنند . وی افزود: زندانیان سیاسی که به خاطر شرافتمندانه بودن انگیزه‌هایشان باید از حداکثر حقوق برخوردار باشند، در قیاس با دیگر زندانیان وضع بدتری دارند . از قطع ملاقات گرفته تا ندادن کاغذ و قلم و حتی تهدید وکیل های شان ، حقوقی است که در مورد ایشان زیر پا گذاشته می شود. این است که تا کنون نزدیک به ۳۰ وکیل بازداشت یا مجبور به ترک وطن شده‌اند.این وکیل دادگستری افزود: زندانیان گاهی از حق تجدید نظر استفاده می‌کنند، اما باز هم پرونده ی ایشان به دادگاه هایی می‌رود که زیر نظر وزارت اطلاعات است. در مرحله ی اجرا هم شعبه های مخصوصی همچون شعبه ی ششم اینگونه احکام را اجرا می‌کنند، بنابراین می‌توان گفت ما تشریفات دادرسی نداریم . برای داشتن تشریفات دادرسی باید حقوق شهروندی رعایت شود . متأسفانه از بعد از انقلاب هیچ وقت این تشریفات رعایت نشده است . دادگاه انقلابی که قرار بود موقت باشد روز به روز پای خود را محکمتر کرد وبی آنکه خود را موظف به رعایت تشریفاتی بداند به آنجا رسید که انبوه کشتار های سال‌های شصت و همچنین قتل عام ۶۷ را بوجود آورد.مصطفایی تصریح کرد:‌واقعیت این است که حاکمیت، دستگاه قضایی را برای بقای خود می‌خواهد نه اجرای عدالت . اگر قوه ی قضائیه مستقل بود اینچنین برخوردهایی نمی‌شد . امروز چندین ماه است که موسوی و کروبی را بازداشت کرده‌اند . چه خبری از ایشان منتشر شده است؟ اگر قوه ی قضائیه مستقل بود هیچ کدام از این روزنامه نگاران نمی بایست زندانی شوند . بار دیگر می‌گویم : هیچ پرونده ای وجاهت ندارد و اتهام هایی مثل اخلال در نظم و تشویش اذهان عمومی بهانه‌هایی واهی اند . این چه استقلالی است که زیدآبادی پس از این همه سال بنا باشد با این قرار سنگین به ۴۸ ساعت مرخصی برود . این ظلم به مردم ایران است . ببینید چه بر سر خانم ستوده آورده‌اند.
پرونده های سیاسی باید در مطبوعات مطرح شوند اما نمی شوند و در مقابل مطبوعات توقیف و خود روزنامه نگاران بازداشت می شوند . مردم باید بدانند که تصمیم گیرنده دادگستری نیست . بیت رهبری و اطلاعات تصمیم می‌گیرند. خانواده‌ها باید پرونده ها را مطبوعاتی کنند و صدای اعتراض عزیزانشان را به گوش جهانیان برسانند . حاکمیت یا باید تغییر روش بدهد و یا تغییر کند. صدای ما ضعیف است اما صدای خانواده‌ها رساتر است و می‌تواند باشد .

قفس حسنی مبارک، کابوس علی خامنه ای

به صف کردن مسوولان رده بالای نظام توسط علی خامنه ای در دوشنبه گذشته و سعی او برای رفوی عبای چاک چاک ولایت، تلاش بسیار بیهوده ای است. او که بنابه نوشته منابع داخلی رژیم "رووسای قوای مجریه، مقننه و قضاییه، رییس مجلس خبرگان، اعضای هیات وزیران، نمایندگان مجلس، مسوولان دستگاه ها و سازمانهای مختلف، ائمه جمعه و نمایندگان ولی فقیه در استانها و فرماندهان ارشد نیروهای مسلح" را فراخوانده بود، سعی کرد تا جایی که امکان دارد دود چپق وحدت را در فضا جاری کند.در ابتدای این نمایش مضحک و سیرک بدلی ولایتمدارها، محمود احمدی نژاد کلاه بوقی به سر در رسای حکومت خود داد سخن داد تا با ردیف کردن یکسری دروغ شاخدار به عنوان موفقیت، کمی حضار را بخنداند.بعد از او، مقام عظمای ولایت چار پایه نشین، دنباله کار را گرفت و گفت: "کشور اکنون به دستاوردها و پیشرفتهای بزرگ و غیرقابل تصوری رسیده که امیدبخش و زمینه ساز برای ادامه حرکت شتابان به سمت قله ها هستند.او دستاورد دولت دست نشانده خود را که چیزی جز گرانی سرسام آور و نابودی تولید داخلی و تعطیلی کارخانه ها و بیکاری هزاران نفر ار کارگران و کارکنان آنها به اضافه بی ارزش کردن پول ملی که باعث گرانی روز به روز ارزهای خارجی و طلا و نابسامانی بازار پولی شده را "پیشرفتهای بزرگ و غیرقابل تصور" دانست. آن قله ای که رژیم خامنه ای شتابان به سویش روان است، تولید و مصرف بالای مواد مخدر، دستیابی به قله فاسد ترین رژیمها در جهان و غارت و چپاول ثروت ملی و کلاهبرداری و دزدی از سیستم بانکی کشور است.علی خامنه ای در حالی که می گوید "اعتمادی که اکنون مردم ایران به نظام اسلامی دارند، در کمتر نظامی در دنیا وجود دارد"، کهریزک و قیام جوانان در خیابانهای کشور را پیش چشم دارد که یکصدا "مرگ بر خامنه ای" سر داده بودند. این اعتماد را او در به زیر کشیدن تصاویر بزرگ خود و لگدمال کردن آنها را به یکسره معکوس می بیند. رژیم منحوس او برای مردم چیزی جز فقر و نداری به بار نیاورده، اما تلاش می کند تا آنجا که می تواند به این شیوه حکومتی ادامه دهد. به همین علت توصیه می کند: "باید فضایلی همچون صبر، شکر، ذکر، احسان، مروت نسبت به دیگران، میل به خدمت و پرهیز از آزار و اذیت همنوعان، روزبه روز در جامعه گسترش یابد.مردمی که کار ندارند و برای یک وعده غذا مجبور به ساعتها کار طاقت فرسا می شوند، آنهایی که با قبضهای نجومی دولت پس از قطع سوبسیدها به خاک سیاه نشسته اند، در میانه چیزی جز "صبر، شکر، ذکر و ..." دستشان را نمی گیرد. او و حکومتش نه می خواهند و نه می توانند به مطالبات به حق مردم پاسخ درخور دهند. به همین دلیل او که از یک طرف از جانب مردمی که هر روز فقیرتر می شوند، هراسان است و از سوی دیگر، انشعابات متعدد را در اردوی خودی به دلیل نزدیکی به انتخابات می بیند، متوحش شده و سعی می کند به هر شیوه ممکن از تشتت بیشتر جلوگیری کند. جدا سری نظامی امنیتیهای حامی احمدی نژاد و برپایی تشکیلات برای قبضه مجلس از یک سو و ناکارآمدی جبهه متحد اصولگرایی با ترکیب 7+8 و پهن کردن بساط توسط بخشی از اطلاعاتیهای سابق رانده شده از دولت احمدی نژاد و باز شدن دکان تازه طرفداران محسن رضایی و ... از سوی دیگر، نشانه یک دل و هزار دلبر دستگاه ولایت خامنه ای است. به همین دلیل او سعی کرد تا رفسنجانی و خاتمی، دو رییس جمهور رانده شده از قدرت و مغضوب را به کارگاه نمدمالی خود بخواند و غیر مستقیم کاسه کوزه های را بر سر آنان بشکند. اما کیست که نداند ترس خامنه ای از هزار پاره شدن عناصر باند گرد ولایت است که بیش از هر چیزی بساط ولایت او را به چالش می کشد. به همین دلیل او سعی می کند تا با ایما و اشاره آنان را از عاقبت کار برحذر دارد که می گوید: "قرار دادن نامبارکِ مصر در قفس و دادگاهی کردن او، یک حادثه پر معنا، عجیب و عمیق است.این "حادثه پرمعنا، عجیب و عمیق" کابوس خامنه ای است. این همان دلیلی است که او با هزار زبان سعی می کند به کسانیکه با اشتهای بسیار برای قبضه مناسب حکومتی حاضر به بلع طرف مقابل هستند، هشدار دهد.

نویسنده: جعفر پویه

مادر کوهیار گودرزی: مامورین لباس شخصی از دیوار وارد منزل شدند و بازداشتم کردند

مادر کوهیار، پروین مخترع در زندان مرکزی کرمان چگونگی بازداشتش را تشریح کرده است.به گزارش جرس، وی در این ملاقات به مادر و خواهرش گفته است که دوشنبه صبح زود ( دهم مرداد ) در حالیکه تنها در منزل و درحمام بوده ، ۴ مامور از دیوار وارد منزلش شده اند.وی در حالی که بشدت ترسیده بود با ۴ لباس شخصی روبرو شده است.علی قلی زاده از دوستان کوهیار گودرزی با اعلام این خبر به جرس گفت: افراد لباس شخصی مشخص نیست به چه نهادی وابسته بوده اند به وی گفته اند که باید لباس بپوشد و با آنها برود. آنها به مادر کوهیار گفته اند که پسرش هم بازداشت شده و در اوین است. ماموران گفته اند تو را هم می گیریم که دیگر مصاحبه نکنی و پسرت را ازاد نکنی.وی می افزاید: از آنجایی که هیچ دستور قضایی برای بازداشت کوهیار در دادستانی تهران موجود نیست و همه مسئولان قضایی از بازداشت احتمالی وی اظهار بی اطلاعی می کنند و معلوم نیست گفته ماموران استان کرمان مبنی بر بازداشت کوهیار در اوین درست بوده باشد.قلی زاده می افزاید: واقعا معلوم نیست چه بلایی سر کوهیار آمده و اینکه اگر واقعا بازداشت شده توسط چه نهادی بوده است و الان در چه بندی از اوین نگهداری می شود. و مشخص نیست که هم اکنون چه بر سر کوهیارچه آمده است.این فعال دانشجویی در ادامه به جرس گفت: وکیلی که پرونده کوهیار را در کرمان پیگیری می کند می گوید برای وی در دادسرای کرمان قرار بازداشت موقت صادر و پرونده به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به یکی از شعبات دادگاه انقلاب کرمان منتقل شده است. انتقال پرونده مادر کوهیار با این سرعت از دادسرا به دادگاه نیز امری عجیب است که بر پیچیدگیها و سوال ها در مورد این پرونده می افزاید.علی قلی زاده، فعال ستاد مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری با اظهار نگرانی از وضعیت کوهیار و مادرش می گوید: قرار بود مملکتی داشته باشیم که اگر خلخال از پای زن یهود کشیدند ، مردان مسلمانش از غصه بمیرند. قرار نبود ماموران حکومت اسلامی از روی دیوار به منزل مادر فعال حقوق بشری این مملکت بریزند و در حالیکه در حمام بوده است وی را بازداشت کنند. آیاسزاور نیست مردان با غیرت در این مملکت از غصه این درد بمیرند؟وی می پرسد: چه کسی و به چه مجوزی دستور داده است که ۴ مرد ناشناس از روی دیوار به منزل یک زن تنها بروند و بدون طی مراحل قانونی وی را بازداشت کنند؟ مادر کوهیار که حتی از بازداشت کوهیار مطلع نبوده است ، چه جرمی مرتکب شده که صبح زود باید در حال استحمام باید با ۴ مرد غریبه روبرو شود؟قلی زاده معتقد است: همه این اتفاقات و این رفتار های غیرقانونی مسئولان ، باعث افزایش نگرانی ما در مورد سلامتی و وضعیت فعلی کوهیار شده است. اگر کوهیار هم اکنون زنده و سالم است و تحت فشارهای غیرقانونی جهت اعتراف های غیرواقعی نیست ، چرا اینگونه مادرش را بازداشت کرده اند؟ چرا به وی اجازه هیچ تماسی نمی دهند؟ چرا اجازه ملاقات با خانواده و بستگان به کوهیار نمی دهند؟اگر یک فعالی هیچ کس را دراین مملکت نداشت به جز مادری تنها ، باید با وی و مادرش اینگونه برخورد کنند؟این دانشجوی ستاره دار می افزاید: این نبود آنچه پدرهای ما برایش انقلاب کردند. قرار نبود این همه فشار بر بهترین فرزندان این مملکت تنها به جرم آزادی خواهی و دفاع از حقوق انسانها ، وارد آید. قرا نبود با فرزندان و مادرهای این مملکت اینگونه رفتار شود.گفتنی است بیش از ده روز از ناپدید شدن کوهیار گودرزی فعال حقوق بشری و دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه صنعتی شریف می گذرد و تاکنون هیچ یک از دستگاه های امنیتی و قضایی مسئولیت بازداشت وی را به عهده نگرفته اند.کوهیار گودرزی، مدافع حقوق بشر و دانشجوی محروم از تحصیل ، آذرماه ۱۳۸۸ بهمراه سایر فعالان حقوق بشر در حالیکه در راه قم جهت شرکت در مراسم تشییع مرحوم آیت الله منتظری بود، دستگیر شد. در تیرماه ۱۳۸۹ ، قاضی پیرعباسی در دادگاه انقلاب کوهیار گودرزی را به یکسال حبس محکوم نمود. وی به اتهام تبلیغ علیه نظام متهم شده بود.کوهیار گودرزی نزدیک به ده ماه در زندان اوین نگهداری شد و سپس در مهرماه ۱۳۸۹ به زندان رجائی شهر (گوهردشت کرج) منتقل شد. وی تا هنگام مرخصی اش در ۲۳ آذر ۱۳۸۹ در این زندان بود.‏

بازداشت و ضرب و شتم خواهر نسرین ستوده توسط ماموران زندان

همسر وکیل و فعال حقوق بشریِ زندانی، نسرین ستوده، از بازداشت چندین ساعتۀ خود، دو فرزند و خواهر همسرش و همچنین بی حرمتی و ضرب و شتم نسبت به خواهر همسرش توسط ماموران زندان خبر داد.به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، رضا خندان که در ملاقات اخیر خود با همسرش، به همراه دو فرزند و خواهر زنش به مدت ۵ ساعت بازداشت شده بود، با اظهار اینکه در این بازداشت نه تنها به آنها بی حرمتی شده بلکه خواهر زنش نیز مورد ضرب و شتم یکی از ماموران زن زندان قرار گرفته است، اظهار داشت “طبق معمول در زمان ملاقات داشتم در دفترچه یادداشتی سفارشات خانمم را می نوشتم که ناگهان یکی از مسولان زندان به نحوه زننده ای دستش را از بین من و دخترم رد کرد تا دفترچه را بگیرد. من مقاومت کردم و دفترچه را تحویل ندادم چون وسیله شخصی من بود و آنها حق بازرسی نداشتند. بازرسی وسیله شخصی افراد مستلزم حکم قضایی است.اگر محدودیتی در بردن وسایل به زندان بود باید مسولان از قبل اعلام می کردند. حتی کسی جلوی در زندان وجود ندارد تا ما وسایل مان را به او بسپاریم. اصلا محدودیتی برای وسایل خانواده های زندانیان وجود ندارد هر کسی می تواند با وسایل شخصیش به اتاق ملاقات برود. من این دفترچه را هفته های پیش هم داشتم. واقعا تا آخر ماجرا هم نفهیدم برای چه آن مامور می خواست دفترچه را بگیرد. بعد همان مامور ، ماموری دیگری را فرستاد که من به او هم تحویل ندادم.رضا خندان از واکنش خانم ستوده و دیگر خانواده های زندانیان گفت: “بیشتر از اینکه می خواستند غیر قانونی دفترچه را بگیرند من از نحو گرفتن آن اذیت شدم. جلوی بچه ها و همسرم که آنطرف شیشه درمانده بود و نمی توانست کاری کند و بقیه خانواده های زندانیان که حیران مانده بودند او می خواست به زور دفترچه را بگیرد.وقتی مامور با حالت زننده دستش را از میان من و دخترم دراز کرد برای اولین بار دخترم در طول یکسال ملاقاتی زد زیر گریه. همه ما درمانده شده بودیم.همسر نسرین ستوده پیرامون عدم اجازه خروج آنها از زندان و سپس ضرب و شتم خواهر خانم ستوده گفت: “آنها علاوه بر اینکه دفتر چه را می خواستند ، گفتند باید بازرسی بدنی هم صورت بگیرد که دوباره ما مقاومت کردیم. من گفتم باید برای این کار حکم قاضی داشته باشید. بعد گفتند باید به دادسرا برویم، گفتیم ما با دادسرا کاری نداریم ما فقط آمده بودیم برای ملاقات اما چند مامور آمدند و به زور ما را بردند، اول می خواستند زن ها را در یک ماشین و مردها را در ماشین دیگر سوار کنند که دوباره ما مقاومت کردیم و نهایتا در یک ماشین همه را سوار کردند. ما ۵ ساعت آنجا بودیم و چند بار من از ماموران خواستم تا تلفنی در اختیار ما بگذارند تا با خانواده تماس بگیریم و علت تاخیرمان را به خانه بگویم که اجازه ندادند.خواهر خانم من با همسرش در خیابان ساعت ها قبل قرار داشت بنابراین مجبور شد با موبایلش تماس بگیرد. اما ناگهان مامور خانمی آمد و به حالت خیلی بد و زننده ای گوشی را از دست او کشید. ایشان هم مقاومت کردند و گوشی را ندادند و مامور چند جای صورت و دست های خانم ستوده را زخمی کردند. جای ناخن های ماموربود. خیلی صحنه بدی جلوی بچه ها بود. خواهر خانم من استاد دانشگاه تهران است واقعا برخورد شایسته ای با یک فرهنگی نبود. اصلا فارغ از سمت و جایگاه هر کسی شانی دارد و باید شان و منزلتش حفظ شود.گفتنی است نسرین ستوده ، حقوقدان و فعال حقوق بشر که به ۱۱ سال حبس ، ۲۰ سال محرومیت از وکالت و خروج از کشور از سوی دادگاه بدوی محکوم شده است. او ۱۱ ماه است که در زندان اوین در حالی در بازداشت به سر می برد که هنوز حکم قطعی او اعلام نشده است. خانم ستوده بارها به علت عدم شرایط قانونی در زندان و روند پرونده اش دست به اعتصاب غذا زده است و همسرش نیز در بیرون از زندان به علت مصاحبه هایش با رسانه های خارجی زیر فشار است.

رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحران‌زده در آستانه فروپاشی

آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریب‌الوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراهه‌ای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...