دستگاه قضایی عیسی سحرخیز روزنامه نگارو فعال سیاسی را به علت فعالیتهای مطبوعاتی سابق خود یه دو سال حبس محکوم کرد.بنا به اطلاع گزارشگران هرانا؛ ارگان خبری مجموعه فعالا حقوق بشر در ایران، این روزنامه نگار که پیشتر به سه سال حبس تعزیری محکوم شده بود صبح امروز طی حکمی که در زندان به وی ابلاغ شد به دو سال حبس محکوم شد. لازم به یاد آوری است این فعال مطبوعاتی که در حوادث پس از انتخابات جنجال برانگیز سال ۸۸ بازداشت شده بود از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به اتهام توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام به سه سال حبس محکوم شده بود.لازم به ذکر است وی در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی مدتی مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مدیرمسوول روزنامهٔ توقیف شدهٔ «اخبار اقتصادی» و ماهنامهٔ توقیف شده «آفتاب» بوده است.
آزادی حق مسلم ماست (پدرام طنازی و مهرناز موسوی) Pedram Tannazi & Mehrnaz Mousavi زن زندگی آزادی 💚🤍♥️
۱۳۹۰ مرداد ۱۳, پنجشنبه
سازمان عفو بین الملل خواستار آزادی زندانیان سیاسی بیمار شد
در واکنش به حاد شدن وضعیت وخیم جسمانی تعدادی از زندانیان سیاسی در زندان های جمهوری اسلامی، سازمان عفو بین الملل، خواستار آزادی بدون قید و شرط آنان شد.در بیانیه این سازمان مدافع حقوق بشر که در سایت رسمی آن منتشر شده، آمده است: دست کم نه زندانی ایرانی با وجود وخامت حالشان و داشتن مشکلات پزشکی جدی همچنان زندانی هستند: محمدصدیق کبودوند، عیسی سحرخیز، کاظمینی بروجردی، زهرا جباری، کوروش کوهکن، حسین رونقی ملکی، احمد زید آبادی، سعید متین پور، حشمت الله طبرزدی.در ادامه سازمان عفو بین الملل درخواست کرد این زندانیان که هریک بدلیل تلاشهای صلح طلبانه شان در راه دستیابی به حق آزادی بیان، تجمعات، جلسات و عقیده حصر شده اند باید به سرعت و بدون قید و شرط آزاد گردند.گفتنی است تمام این زندانیان سیاسی جز سعید متین پور، محمدصدیق کبودوند و محمد حسین کاظمینی بروجردی، پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ دستگیر و زندانی شدهاند.سازمان عفو بینالملل در بیانیه خود آورده است که این زندانیان سیاسی تنها به این دلیل به زندان افتادهاند که از حق طبیعی خود برای آزادی بیان و تجمعات استفاده کردهاند.آن طور که در بیانیه این سازمان مدافع حقوق بشر آمده است، محمدصدیق کبودوند تنها در سال ۲۰۱۰ دو بار سکته کرده، اما از هرگز از رسیدگی پزشکی مناسب برخوردار نبوده است.حشمتالله طبرزدی، مدیر مسئول سابق هفتهنامه پیام دانشجو، نیز پس از ناآرامیهای عاشورای سال ۸۸، در اعتراض به نتایج انتخابات دهم ریاست جمهوری بازداشت شده و تاکنون بدون حتی یک روز مرخصی در زندان بوده است.در چند هفته گذشته خبرهای رسیده از زندانهای ایران حکایت از وخامت حال تعدادی از زندانیان سیاسی داشته و خانوادههای این زندانیان نیز بارها از این وضعیت و عدم رسیدگی مسئولان جمهوری اسلامی انتقاد کردهاند.منابع حقوق بشری نسبت به تداوم وضعیت فعلی حسین رونقی ملکی و حشمت الله طبرزدی هشدار جدی داده اند.
اینترنت ملی، طرحی ضدملی علیه آزادی بیان و اینترنت جهانی
سازمان گزارشگران بدون مرز امروز دوازده مرداد، اطلاعیهای در محکومیت اجرای طرح «اینترنت ملی» از سوی جمهوری اسلامی صادر کرد.اطلاعیه مطبوعاتی سازمان گزارشگران بدون مرز که مقر آن در پاریس است، به این شرح است:«رضا تقیپور انوری، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات جمهوری اسلامی ایران، در تاریخ ٤ مرداد ماه، اعلام کرد که "فاز اول شبکه ملی اینترنت طی ۶ ماهه اول امسال به بهرهبرداری میرسد. وی در این باره گفت "در کنار شبکه ملی اینترنت، اینترنت (جهانی) را به عنوان یک سرویس با همان مسائلی که تا کنون وجود داشته است کماکان خواهیم داشت و پهنای باند داخل را به صورت امن و حفاظت شده برای کسب و کار اقتصادی و حریم شخصی خانوارها توسعه خواهیم داد." وی با تاکید بر استفاده از"موتور جستجوی ملی و ایمیل ملی" در شبکه ملی اینترنت، یکی از اهداف اصلی شبکه اینترنت ملی را " جمعآوری اطلاعات و مدیریت ایمیلها در داخل کشور برای مورد توجه قرار گرفتن مباحث امنیتی” اعلام کرد. که در اصل اعلام کنترل بیشتر ایمیلهای مخالفان است.در ایران، علیرغم بکارگیری سانسوری همهجانبه، از اینترنت و شبکههای اجتماعی برای مقاومت در برابر سرکوب و اطلاع رسانی مستقل استفاده میشود. طرح اینترنت ملی در خدمت تشدید سانسور و کنترل گسترده شهروند وبنگاران است. اینترنت ملی در اصل یک انترانت (شبکه داخلی) است که جاینشین اینترنت جهانی میشود و در میان شهروندان تبعیض ایجاد میکند. در این طرح تنها "خبرگان" (موسسات دولتی، بانک ها وزارت خانه ها و ..) به اینترنت جهانی دسترسی خواهند داشت. این شبکهی "دوسرعته"، بیش از هر کس وبلاگنویسان و روزنامهنگاران را مجازات میکند. از نظر اقتصادی نیز " شبکه ملی" قابل دفاع نیست،این عقبگرد فنی میتواند عاملی بازدارنده برای بسیاری از کشورها در سرمایهگذاری و مناسبات اقتصادی با ایران باشد. اجرای طرح اینترنت ملی، تهاجمی است به همهی عرصههای اطلاع رسانی و نشان از خواست اعمال سانسوری همه جانبه بر کشور است.ایالات متحده امریکا در خرداد ماه سال جاری اعلام کرد که در حال راهاندازی طرحی به نام شبکه اینترنت شبح و یا اینترنت در چمدان است. این طرح زمانی که دولتها شبکه اینترنت را قطع میکنند. به شهروندان جهان امکان دسترسی به اینترنت جهانی را میدهد، ایران بلافاصله در این باره موضع گرفت و اعلام کرد که امکان مقابله با این امکان پیشرفته فنی را دارد. جمهوری اسلامی ایران سیاست شیطانسازی از رسانههای و رسانههای جدید را با منتسب کردن آنها به " قدرتهای خارجی " تشدید کرده است. در روزهای اخیر بسیاری از مسئولان دولتی "شبکههای اجتماعی و اینترنت " را ابزاری در خدمت "جنگ نرم" برای سرنگونی حکومت معرفی کردهاند. ٧ مرداد ماه، حیدر مصلحی وزیر اطلاعات "ﺁﺳﯿﺐ ﭘﺬﯾﺮﯼ ﺍﺯ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﺷﺒﮑﻪ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ" و "ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺷﺒﮑﻪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﮐﺸﻮﺭ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺰﺩﻭﺭﺍﻥ ﺩﺍﺧﻠﯽ" ﺭﺍ ﺍﺯ "ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﺁﺳﯿﺐﻫﺎﯼ ﺟﻨﮓ ﻧﺮﻡ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﯼ" ﻋﻨﻮﺍﻥ ﮐﺮﺩ. دو روز پیش از آن مصطفی نجار وزیر کشور "فیس بوک، ماهواره و چت" را از مصادیق "جنگ نرم" اعلام کرده بود.در تاریخ ٥ مرداد ماه، گزارشگران بدون مرز از بازداشت فواد صادقی مدیر سایت آینده نیوز مطلع شده است. این وبنگار پیش از این نیز از تاریخ ٢١ بهمن تا ١٠ اسفند ماه ١٣٨٩ را در زندان بسر برد. سایت آینده نیوز از فردای ٢٢ خرداد ماه ١٣٨٨ برای انتشار اخبار اعتراضات بارها مورد سانسور قرار گرفته است. دلیل بازداشت فواد صادقی از سوی مقامات رسما اعلام نشده است.گزارشگران بدون مرز ادامهی بازداشت غیرقانونی مریم بهرمن وبنگار و فعال مدافع حقوق زنان را محکوم میکند. دلیل بازداشت این وبنگار که از تاریخ ٢١ اردیبهشت ماه در بازداشت بسر میبرد، رسما اعلام نشده است. عضو فعال کمپین یک میلیون امضا برای لغو قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان در ایران، در بهمن سال جاری با ارائه گزارشی در بارهی " رویکرد زنان و فنآوری ارتباطات و اطلاعات در ایران" در پنجاه و پنجمین جلسه کمیسیون وضعیت زنان سازمان ملل شرکت کرده بود. مریم بهرمن پس از گذارندن پنجاه روز در سلول انفرادی به بند زنان زندان شیراز منتقل شده است. دستگیری وی آغازگر موجی از دستگیری زنان روزنامهنگار، وبنگار در کشور بود. مریم مجد عکاس و روزنامه نگار، مهناز محمدی مستندساز و پگاه آهنگرانی بازیگر و وبلاگنویس نیز پس از بازداشت کوتاه مدت با سپردن وثیقههای سنگین آزاد شدند.»
سهند خوانساری
سهند خوانساری
سپاه پاسداران؛ استعمارگر جدید نفت ایران
رستم قاسمی، نهمین وزیر نفت ایران شد؛ به ارزانی برای او، و به بهای گزاف برای ایرانیان و بزرگترین سرمایهی ملیشان به نام «نفت». گویی برای ایرانیان نفت ثروثی است که چیزی از آن به صاحبان اصلیاش نمیرسد. در این میان فقط استعمارگران تغییر میکنند.نفت ایران از سال ۱۲۸۷ که در مسجد سلیمان کشف شد تا امروز که ۱۰۳ سال از آن میگذرد، دوران پر نشیب و فرازی را گذرانده است؛ چه آن روزها که بختیاریها برای انگلستان کارگری میکردند و دله دله، سطل سطل، نفت تازه استخراج شده را به نخستین پالایشگاه نفتی خاورمیانه که چند صد متر آن طرفتر از نخستین چاه نفت خاورمیانه بود، میرساندند، و چه حالا که سپاه پاسداران در دعوای چنگاندازی برای ثروت ملی، وزیر نفت را هم از میان خود تعیین میکند.آن روزها نفت ایرانیها مال خودشان نبود، حالا هم نیست. گویی برای ایرانیان نفت ثروثی است که چیزی از آن به صاحبان اصلیاش نمیرسد. در این میان فقط استعمارگران تغییر میکنند؛ هر چند که صدقه سر انگلیسیها و مسجد سلیمان صاحب اولین فرودگاه، مدرسه و سینما و باشگاه ورزشی و جاده و خیابان آسفالت و خیلی چیزهای دیگر شدند، اما حالا اهالی همان نخستین شهر نفتی خاورمیانه حتی همان رفاه انگلیسی را هم ندارند. عمر آن روزها زیاد نبود و بیشتر از سه دهه نپایید، اما لکه سیاهش بر دل همه ایرانیها مانده است. از آن بدتر کودتایی بود که سبب سقوط معمار ملی شدن نفت کشورمان شد. هرچند به یمن حضور دکتر محمد مصدق هم نفتمان ملی شد هم دست خارجیها از آن کوتاه شد. اگر مصدق همان روزها که وکیل اول مجلس تهران و قهرمان احقاق حقوق ملت ایران بود و نگذاشت دولت کودتای رضاخانی تا وقتی خارجیها در ایران هستند امتیازی از نفت ایران را به آنها واگذار کند یا قراردادی را در این زمینه امضا کند، اگر او نفت ایران را ملی کرد و شاه مستبد را وادار به امضای طرح اجرایی شدن آن کرد، اگر روزی مهدی بازرگان نامی بوده که میرفت به آبادان تنها برای خلع ید انگلیسیها از سرمایه ملی ایران و بیرون راندن آنها از کشور، اگر روزی مصدقی بود و حسین فاطمی که به گواه و شهادت دکتر مصدق نخستین پیشنهاددهنده ملی شدن نفت بوده و حق بزرگی به گردن ایرانیان دارد و سر آخر هم شهید راه وطن شد، تنها برای اینکه ایران مستقل بماند و آباد شود؛ در عوض چند سالیست که به دلیل حضور سپاه نه کسی رغبت میکند در ایران سرمایهگذاری کند و نه پروژهای پیش میرود.هرچند این روزها تاریخ را تحریف میکنند و ناتوان از پاککردن یا کمرنگکردن نقش دکتر مصدق، کاشانی را مهره اصلی ملی شدن نفت معرفی میکنند و حرفی از پیوستن او به کودتاچیان ۲۸ مرداد سال ۳۲ نمیزنند، هرچند به یمن و برکت همین تحریفها امروز ترورکننده دکتر فاطمی، محمدمهدی عبدخدایی بر صدر مینشیند و سرکرده جمعیت فدائیان اسلام میشود، اما ایرانیان همه اینها را خوب در خاطر نگه میدارند.اگر روزی با ملی شدن نفت، خارجیها تنها ماندند تا برای ایران سرمایهگذاری و کار کنند، حالا، همین خارجیها ایران را تحریم میکنند واجازه نمیدهند کسی به این کشور وسایل و ابزار بفروشد تا روی پای خود بایستد. چند سالیست که پروژههای بزرگ نفتی یکییکی بدون مناقصه و بدون گذشتن از فیلترهای لازم به سپاه پاسداران واگذار میشود. قرارگاه خاتم وابسته به سپاه بدون نیاز به عبور از آزمونی برای اثبات توانایی خویش، پروژههای نفتی را از آن خود میکند. اگر تا دیروز سخن از عدم توانایی و تخصص این نهاد عقیدتی و نظامی در اداره پروژههای اقتصادی بود، اکنون ایرانیان باید نگران این باشند که قرارگاه خاتم سپاه پاسداران همه امکانات اقتصادی کشور را به ملک طلق خود تبدیل کرده است، آنچنان که وزارت را کاملن از آن خود میکند و وزیر به آنجا میفرستد.قرارگاه خاتم الانبياء پيش از به قدرت رسيدن محمود احمدىنژاد، در بخشهاى راه و سدسازى فعال بود، ولى پس از روى كار آمدن دولت نهم، به يك پاى ثابت پروژههاى نفتى بدل شده است؛ هرچند پروژههای بهعهده گرفته شده از سوی سپاه یا شکست خورده و یا بر زمین مانده و به نتیجه نرسیده است. نفت ایران در چند سال اخیر به گواه آنها که شاهد بودهاند و دستی در امور و قضایا داشتهاند، خام به فروش رفت و خرج واردات شد. همچنان که به گفته اکبر ترکان، معاون وزیر نفت در چهار سال اول ریاست جمهوری احمدینژاد در کل تاریخ کشف نفت در ایران، درآمد حاصل از فروش نفت ۹۹۵/۶ میلیارد دلار بوده که سهم دولت احمدینژاد در شش سال اخیر به ۴۵۰ میلیارد دلار میرسیده است.اما جالب اینجاست که دولتهای نهم و دهم در این شش سال، به همان اندازه که از محل فروش نفت درآمد داشتهاند، یعنی درست به میزان ۴۵۰ میلیارد دلار، واردات هم داشتهاند. او تصریح میکند که تنها ۱۵ درصد واردات این شش ساله متعلق به کالاهای سرمایهای و ماشینآلات بوده و بقیه کالاها واسطهای و مصرفی بوده است؛ و این یعنی بخش عمدهی درآمد نفتی کشور در دولت احمدینژاد، به جای اینکه در تولید به کار گرفته شود یا سرمایهای بر داشتههای ملت بیفزاید، هدر رفته است. و در این شش سال روزبهروز از حضور بخش سرمایهگذاری خارجی و خصوصی ایران کم شده و بر شرکت سپاه در پروژههای نفتی افزوده شده است. بیراه نیست اگر بگوییم تاریخ ایران از روزهای «خلع ید» به بعد هرگز چنین دوران تلخی را در صنعت نفت به خاطر ندارد. حتی در دوران جنگ که مدام پایانههای نفتی ایران بمباران میشد، صنعت نفت ایران چنین ورشکسته نشد. اگر صدامیان از این طرف پالایشگاهی را بمباران میکردند تا اقتصاد ایران فلج شود، مردم از آن طرف آجرها را دوباره روی هم میچیدند، اگر از این سو اسکلههای صادراتی خارک را بعثیها آتش میزدند، از آن سو مردم خود را به درون آتش میانداختند تا خاموشش کنند. همین شد که حتی در طول هشت سال جنگ و تحریمی که مردم هرگز خواستارش نبودند و سیاست و جنگ میان دولتها و «هل من مبارز» طلبیدن عدهای برای صدور انقلاب به همه دنیا آتش آن را برافروخت، اما کشور چنین به ورشکستگی نرسید. پیش از آن نیز نفت ایران روزهای پر غرور و مردان بزرگی را در خاطر خود دارد؛ از دکتر منوچهر اقبال، مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران گرفته که نفتیها هنوز خاطره خوش ریاستش را به یاد دارند تا نخستین وزیر نفت پس از انقلاب، مهندس معینفر که هرچند سابقه حضور در مجموعه نفت را نداشت اما در مدت کوتاه وزارتش نه تنها نقطه تاریکی نیست، بلکه تنها در دوره او کارمندان وزارتخانه تحت امرش موظف شدند که روزهای پنجشنبه هم کار کنند، چرا که این عضو کابینه دولت بازرگان معتقد بود که کشور به فعالیت و تلاش بیشتر برای سازندگی در دوره جدید احتیاج دارد.وزیر بعدی که چهل روز بیشتر حضورش در این پست دوام نیاورد هم در روزهای کوتاه که تازه جنگ آغاز شده بود هرچه در توانش بود انجام داد. مهندس تندگویان که خود دانشآموخته دانشکده نفت آبادان بود، سخت در پی تقسیم پالایشگاهها در همه کشور بود؛ چرا که معتقد بود به دلیل وقوع جنگ باید صنعت نفت را در سراسر کشور پراکنده سازد تا از گزند آسیب مصون بماند، اما در سرکشی به پالایشگاه آبادان در جادهای که آن موقع تازه به دست عراقیها محاصره شده بود، اسیر شد. نه در دوران جنگ که درآمد نفت به دلیل تحریم و بمباران به کمترین میزان خود یعنی حدود ۶ تا ۷/۵ میلیارد دلار رسیده بود و نه در روزهای بازسازی و سازندگی که فروش نفت ایران رونق گرفت و تا روزهای آخر آن دوران به ۳/۳ میلیون بشکه در روز رسید، هرگز پروژههای نفتی اینچنین از سوی کسانی در داخل ایران ویران نشد که در چند سال اخیر سپاه با آن چنین کرد. اواخر سال ۸۸ بود که مدیرعامل شرکت ملی نفت در جمع خبرنگاران از کسری بودجه ۲۰ میلیارد دلاری این شرکت خبر داد و گفت که اگر این مشکل حل نشود به زودی این شرکت با ورشکستگی روبهرو خواهد شد، اما در کمتر از یکسال بعد گزارشها نشان میداد که نه تنها این کسری مرتفع نشده، بلکه تقریبن ۵۰ درصد پروژههای نفتی کشور که پیمانکار آن سپاه بود، به تعطیلی کشانده شده است. حتی در دوره اصلاحات که باز ایران روزهای سخت نفتی را از سر گذراند، روزهایی که قیمت هر بشکه نفت به زیر ۱۰ دلار نزول کرد، روزهایی که نه از پارس جنوبی خبری بود و نه از حضور و سرمایهگذاری خارجیها باز هم نفت چنین خام به فروش نرفت و پولش صرف واردات نشد. در همان روزهایی که بیژن نامدار زنگنه اولین وزیر نفت دوران خاتمی بود و نفت آن قدر ارزان شده بود، صنعت پتروشیمی رشد چشمگیری یافت و اندکی بعد عملیات اجرایی 5 فاز پارس جنوبی پایان یافت و 9 میلیارد دلار قرارداد منعقد شد و روزهای پر کاروبار این صنعت را رقم زد.شاید کسی خوابش را هم نمیدید که اندکی بعد از شروع دولت نهم چنان اوضاع سیاسی کشور دچار بیثباتی شود و سپاه چنان دعوی حق و حقوق در امور اقتصادی کند که نه تنها جا برای پول خرج کردن خارجیها باقی نماند بلکه بخش خصوصی داخل کشور هم به کناری رانده شود. اما در طی شش سال گذشته استراتژیکترین و مهمترین وزارتخانه کشور چنان زیر و رو و به قولی شخم زده شد که اکنون هم بخش خصوصی ایران ورشکسته و فلج شده و هم سپاه ناکارآمد و غیر متخصص هیچ پروژهای را سالم و سرپا نگذاشته است. بعد از وزرای رنگارنگی که احمدینژاد در این چند سال عوض کرد، حالا «برگ آس» تمامیتطلبان رو شده است: «رستم قاسمی» نامی که هیچ سابقهای از او در گوگل پیدا نمیشود مگر همانها که در قرارگاه خاتم بوده است. عجیب آنکه موافقان و مدافعانش این را به عنوان نکته مثبت سابقه او و گواهی بر آشنایی او با صنعت نفت دانستهاند، همچنان که علی لاریجانی، رئیس مجلس هشتم در جلسه رأی اعتماد او گفته است که او «فعالیتهای چشمگیری در قرارگاه» داشته است. درست است! رستم قاسمی سابقه فعالیت نفتی دارد، اما در همان پروژههای ورشکستهای که پیشتر وصفش رفت و واضح است که شرط و اولویت حضور در قرارگاه خاتم نه توانایی و تخصص، بلکه خودی بودن در جمع نیروهاییست که روزی اسلافشان به بهانهی دفاع از کشور جمع شده بودند و اکنون هدف این جمع، تنها چیزی که نیست همین دفاع از ایران است. شاید هاشمی رفسنجانی که در ابتدای دوران ریاستجمهوریاش در سالهای پس از جنگ از سپاه برای شرکت در فعالیتهای اقتصادی دعوت کرد در خواب هم نمیدید که روزی این نهاد نظامی- عقیدتی چنان قدرتمند شود که نه تنها همه فعالیتهای بزرگ اقتصادی را در دست بگیرد، نه تنها بخش خصوصی را ورشکسته کند، بلکه همان پروژههای اقتصادی را هم با ناکارآمدی خود به تعطیلی بکشاند و دست هم برندارد. لاریجانی در جلسه رأی اعتماد به رستم قاسمی از نمایندگان خواسته است یک رأی نمادین به او بدهند. مجلس هم بالاخره او را وزیر نفت کرد. میگویند قاسمی خودش با احمدینژاد شرط کرده که اگر بخواهد وزیر بشود فقط به نفت میرود که چندان هم عجیب نیست. اما مجلس ایران امروز با این رأی اعتماد روسیاهی بزرگی را به جان خرید. با ورود رستم قاسمی روزگاری تلختر از دوران حضور انگلیسیها بر نفت ایران شاهد خواهیم بود. شاید فاطمی و مصدقی دیگر لازم است تا دست استعمارگران جدید را از کشور کوتاه کند.
سهند خوانساری
سهند خوانساری
ناصرتقوایی دست به دامان سازمان ملل شد
ناصر تقوایی که همسرش خلاف سخنان دادستان کل کشور، هنوز از زندان قرچک ورامین آزاد نشده است، از گزارشگر ویژه سازمان ملل خواسته است تا با زندانیان ایران دیدار کند.ناصرتقوایی، کارگردان ایرانی و همسر مرضیه وفامهر، در گفتوگو با «کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران، گفته است: «من خواهش دارم اگر سازمان ملل قرار است بازرس ویژهای را به ایران بفرستد، نام تمام زندانیان و زندانها را در لیست جا بدهد تا از آنها دیدار کند، باید از آنها دفاع شود. من وقتی برای ملاقات همسرم به زندان میروم چیزهای را میبینم که واقعا درناک است.»تقوایی با اشاره به اینکه علیرغم سخنان هفته گذشته دادستان کل کشورمرضیه وفامهر، بازیگر سینما، که بیش از یک ماه است که به اتهام بازی در فیلم «تهران من، حراج» در زندان قرچک ورامین به سر میبرد آزاد نشده، گفته که وساطت برخی از چهرههای صاحب نام و صحبت آنها با قاضی دادگاه نیز تاثیری در روشن شدن وضع همسرش نداشته است. رخشان بنیاعتماد، پرویز پرستویی و امین تارخ، سینماگرانی بودهاند که با قاضی پرونده مرضیه وفامهر گفتوگو کردهاند اما این گفتوگوها نتیجهای در بر نداشته است.محسنی اژهای، دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاییه در تاریخ ۴ مرداد از آزادی پگاه آهنگرانی و مرضیه وفامهر خبر داد اما علیرغم آزادی پگاه آهنگرانی، مرضیه وفامهر هنوز آزاد نشده است.
سهند خوانساری
سهند خوانساری
مخالفت دادستان تهران با مرخصی نظام حسن پور، از شهروندان معترض به نتایج انتخابات ۸۸
مسوولان دادستانی و مقامات قضایی با وجود بیماری مادر نظام حسن پور، زندانی سیاسی و یکی از شهروندان معترض به نتایج انتخابات همچنان از دادن مرخصی به او خودداری می کنند .به گزارش کلمه ،مادر این زندانی سیاسی که از دستگیر شدگان روز عاشورای سال ۸۸ است به بیماری سرطان مبتلا و در بیمارستان بستری شده است اما با این همه مسوولان برای دیدن مادرش هم به وی مرخصی نمی دهند .نظام حسن پور، جوان ۲۵ ساله و از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات، تاکنون از مرخصی استفاده نکرده است .همچنین تاکنون با آزادی مشروط او مخالفت شده است ، براساس قوانین جمهوری اسلامی، زندانی هایی که سابقه محکومیت موثر کیفری ندارند، پس از گذراندن نیمی از دوران محکومیت خود مشمول آزادی مشروط می شوند.استفاده از مرخصی نیز از دیگر حقوق زندانیان شمرده می شود.حسن پور هیچ گونه سابقه محکومیت کیفری ندارد و بنابراین شرایط آزادی مشروط را داراست.خانواده حسن پور در یکی از روستاهای توابع کوهدشت زندگی می کنند و به دلیل دوری راه و نداشتن توان مالی مناسب قادر نیستند برای ملاقات با او همیشه به زندان اوین مراجعه کنند به همین دلیل این زندانی اغلب اوقات بدون ملاقات در زندان اوین به سر می برد و تلفن های این بند هم قطع است .این روزها با وجود بیماری مادر حسن او اوقات سختی را در زندان سپری می کند و برای دیدار با مادر پیر خود تنها خواهان یک مرخصی چند روزه است که مسوولان با آن هم مخالفت می کنند .حسن پور در دادگاه بدوی به ریاست قاضی مقیسه به ۶ سال زندان محکوم شده بود. اما بعدا این حکم به دو سال زندان کاهش پیدا کرد .او هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر میبرد . نظام ، در زمان دستگیری دانشجوی ترم آخررشته علوم تربیتی و تنها نان آور خانواده شش نفری خود بود . او مسوولیت سرپرستی از خواهران و برادرانش را بر عهده داشت و اکنون خانواده اش با مشکلات شدید مالی دست و پنجه نرم می کنند.
وضعیت جسمی نامساعد علی عجمی در زندان رجایی شهر
وضعیت جسمی علی عجمی، از فعالین دانشجویی چپ دانشگاه تهران به علت سردردهای شدید و افت ناگهانی فشار خون در زندان رجایی شهر کرج، بسیار نامساعد گزارش شده است. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، علی رغم اینکه علی عجمی در شرایط بدی قرار دارد، اما به دلیل کندی امور در بهداری زندان، مسئولان تاکنون نسبت به شناخت بیماری و معالجهٔ این زندانی سیاسی اقدام موثری به عمل نیاوردهاند.این مهم در حالیست که روز گذشته نامبرده به دلیل افت فشار ناگهانی و وخامت وضعیت جسمی به کمک هم بندیانش راهی بهداری شد، اما مسئولان بهداری صرفا به تزریق یک سرم و مسکن اکتفا کردند. علی عجمی، دانشجوی ترم آخر رشتهٔ حقوق دانشگاه تهران، بیست و یکم بهمن ماه سال ۸۸ در سبزوار بازداشت شد و از آن زمان تاکنون بدون حتی یک روز مرخصی در زندان به سر میبرد.گفتنی ست که از زمان انتقال وی به زندان رجایی شهر کرج به علت عدم اجازهٔ برقراری تماس تلفنی زندانیان محبوس در بند امنیتی این زندان، و هم چنین عدم امکان سفر خانوادهٔ این زندانی سیاسی به کرج به دلیل مسافت زیاد، عملا ایشان از وضعیت فرزندشان بی خبر مانده اند.
گزارشگر ویژه حقوق بشر خواستار فراهم شدن مقدمات حضورش در ایران شد
احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران روز چهارشنبه از مقامات جمهوری اسلامی ایران خواست به او اجازه ورود داده شود تا بتواند در موارد اتهامی نقض حقوق بشر جمهوری اسلامی علیه شهروندان ایران تحقیق و بازرسی کند.به گزارش خبرگزاری فرانسه، آقای شهید در بیانیهای اعلام کرد: «من تقاضای رسمی معرفی خود و برنامههایم برای بررسی موارد نقض حقوق بشر در ایران را به مقامات جمهوری اسلامی ارسال کردهام.»آقای شهید گفت که «امیدوارم مقامهای حاکم بر ایران قدمهای لازم را بردارند و به مسئولیت و وظایف خود در امور حقوق بشر ایران عمل کنند.»آقای شهید که از روز اول ماه اوت، دوشنبه گذشته، به طور رسمی مسئولیت خود برای گزارشگری ویژه حقوق بشر سازمان ملل آغاز کرده، گفت که از نماینده جمهوری اسلامی ایران در دفتر سازمان ملل در ژنو تقاضای ملاقات کرده و تلاش میکند گفتوگو با مقامات ایران را دنبال کند.شورای حقوق بشر سازمان ملل در چهارم فرودین ماه امسال (۲۴ مارس) به پیشنهاد ایالات متحده، منصب جدیدی را به عنوان گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران ایجاد کرد.این شورا که ۴۷ عضو دارد به ویژه از سرکوب مخالفان و همچنین افزایش مجازات اعدام در ایران ابراز نگرانی کرده و خواستار همکاری مقامهای ایرانی با گزارشگر منتخب آن شده بود.احمد شهید، گزارشگر ویژه انتخاب شده برای ایران، وزیر خارجه سابق مالدیو و به این ترتیب هر سه شرط ایران برای تعیین چنین گزارشگری تأمین شده است. ایران خواسته بود که چنین گزارشگری، مسلمان، مرد و غیر عرب باشد.به گفته مقامهای سازمان ملل از سال ۲۰۰۵ تاکنون ایران به نمایندگان این سازمان اجازه نداده برای بررسی اوضاع حقوق بشر به کشور بیایند.حتی اگر مقامهای ایرانی به گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل اجازه دیدار از کشور را ندهند، انتظار میرود وی به طور مداوم با آنها تماس گرفته و درباره موارد مختلف از آنها توضیح بخواهد.کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، که هماکنون جای خود را به شورای حقوق بشر سازمان ملل داده، در سالهای ۱۹۸۴ تا ۲۰۰۲ گزارشگری ویژهای در امور ایران داشت.
چاپ کنید برای دوستان خود بفرستید ارسال
رادیو فردا
چاپ کنید برای دوستان خود بفرستید ارسال
رادیو فردا
۱۳۹۰ مرداد ۱۱, سهشنبه
عصبانیت بسیجی ها از آب بازی جوانان در پايتخت
کاریکاتور از نیک آهنگ کوثر، روز
پارس دیلی نیوز
نامه مهدی نوذر، زندانی سیاسی: من اینجا شاهد مرگ هدی صابر بودم
مهدی نوذر، از زندانی های سیاسی حامی جنبش سبز ، دانش آموخته حقوق و کارشناس حقوقی سازمان میراث فرهنگی است که به دلیل شرکت در تجمع های اعتراضی پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم از محل کار خود اخراج شد . به گزارش کلمه، او همچنین مرداد ماه سال ۸۹ توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد و تمام این مدت نیز به جز دوران بازجویی، در بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری شده است .او در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه به اتهام اجتماع و تبانی در مرحله بدوی به ۳ سال زندان محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر به یک سال حبس قطعی تغییر یافت. او یادداشتی را خطاب به همسرش فریماه نوشته است و از زندگی اش در زندان گفته است. او در بخشی از نامه اش آورده است : «من اینجا شاهد مرگ هدی صابر بودم، مبارز آرامی که به من با زندگی و مرگ خود درس زندگی آموخت . درس آزادی و آزادگی .چگونه می شود با هدی صابر زندگی کرد و آزادگی را به فراموشی سپرد . من دوست دارم در سرزمینی زندگی کنیم که هیچ قطره اشکی از چشمان کسی نریزد . دوست دارم تمام مردمان ایران زمین بتوانند آن طور که شایسته اش هستند زندگی کنند نه آن طور که به آنها تحکم می شود .» متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته ، به این شرح است : در زمانهای دور قهرمانی به نام آرش کمانگیر بود که جانش را داد تا کشورش سربلند باشد و حتی ذره ای از خاک وطنش به دست بیگانه نیفتد . آن زمانها دور است اما هم اکنون کشورم نیاز به هزاران آرش دارد .
سلام فریماه
اینجا جای خیلی عجیبی است . انسان دچار احساسات دو گانه می شود . من هم خوشحالم و هم ناراحت . خوشحال از اینکه در این مدت که از تو دورم تازه فهمیده ام عشق چیست و ناراحت از اینکه دوری ات بسیار سخت و جانفرساست .عزیزم ، اکنون که فکر می کنم مطمئنم در این مدت نتوانسته ام آن طور که تو شایسته اش بوده ای در کنارت باشم ولی دوست دارم گذشته را برایت جبران کنم من اکنون در زندانم . زندانی در کنار ابرار خدا، ستارگانی درخشان .که در میان آنها گم هستم . من در کنار اینان شرم دارم که بگویم من هم زندانی سیاسی هستم . بزرگ مردانی که با سن کم درس آزادی و آزادگی را به انسان می دهند و من در میان آنها فقط تیرگی آسمان پرستاره ام .اکنون که به یاد گذشته می افتم دوست دارم با تو و در کنار تو باشم اما می دانم وطنم نیز به من نیاز دارد . وطنم مرا می خواند . می خواهد با خون من و این مردان دربند دشتی بسازد لاله گون از جنایات ظالمان .ولی خدا با ماست . خدایی که ما را دوست دارد . او می داند که من نیز بی گناهم . وقتی مرا می بینی اشک مریز که اشکهایت دشمن را شاد می کند . به من افتخار کن چون به خاطر کشورم در زندان هستم .فریماه من ، زندگی ما ارزشی ندارد در برابر آنچه بر این سرزمین گذشته . چه خونها که قبل از آمدن ما به این دنیا برای آزادی و آزادگی سرزمین ریخته شده و چه عاشقها که از معشوقشان دور افتاده اند . من نگران بودم وقتی که می دیدم هزاران انسان در این سرزمین در بدترین شرایط زندگی می کنند،نمی توانستم بی تفاوت باشم .من می دیدم آنچه که به چشم دیگران نمی آمد ،من هم می توانستم بی تفاوت باشم در آن صورت کسی کاری به کارم نداشت و مانند خیلی ها جانب باد را گرفته و پلکان ترقی را طی می کردم ولی در آن صورت با وجدان خود چه می کردم ؟ دوست دارم اگر کسی سراغ مرا از تو گرفت با افتخار بگویی که به خاطر من و تو عذاب می کشد تا ما در دنیای بهتری زندگی کنیم در کشوری زندگی کنیم که به آن ببالیم .
همسر عزیزم
من اینجا شاهد مرگ هدی صابر بودم مبارز آرامی که به من با زندگی و مرگ خود درس زندگی آموخت . درس آزادی و آزادگی .چگونه می شود با هدی صابر زندگی کرد و آزادگی را به فراموشی سپرد . من دوست دارم در سرزمینی زندگی کنیم که هیچ قطره اشکی از چشمان کسی نریزد . دوست دارم تمام مردمان ایران زمین بتوانند آن طور که شایسته اش هستند زندگی کنند نه آن طور که به ایشان تحکم می شود .فریماه مهربانم شاید زندگی به من سخت بگذرد ،بدون و تو و دیگر عزیزانم اما ما مهم نیستیم، مهم جامعه ای است که در آن زندگی می کنیم . مهم ابری است که میان خورشید و زمین سایه افکنده و باید آن ابر را به باران بدل کنیم و مهم عشق من است به تو که ابدی است و مهم این است که تو می فهمی .گاهی آنقدر دلم برایت تنگ می شود که می خواهم این دیوارها را بشکنم و نزد تو بیایم اما چه کنم که دیوارهای بلند بین ما فاصله انداخته است . گاهی که به ملاقاتم می آیی و اشک می ریزی من هم متاثر می شوم ، اما می خواهم گریه نکنی چون این آرمان من بود و من به آرمانهایم می بالم و من می گویم که ظلم پایدار نیست و ظالم رفتنی و من و تو مظلومیم و عشق ماست که بوی گل شقایق می دهد ،خوشبو و ماندگار ….همسر مهربانم با من بمان و مرا دوست داشته باش و شاهد باش که این دیوار ظلم فرو خواهد پاشید و روزی می آید که مردم سرزمین من هم طعم خوش آزادی را خواهند چشید سرزمین مان را با خون پاک مردان و زنانی خواهیم ساخت که به تمام دنیا درس عزت و آزادگی می دهند.عزیزم از صمیم قلب خوشحالم که تو را دارم و به خود می بالم و خوشحالم از اینکه در زندانی هستم که تمام مردم به آن احترام می گذارند و به اسیرانش به چشم دلباخته آزادی و آزادگی می نگرند همیشه دوستم داشته باش، چون برای همیشه دوستت دارم .
مهدی نوذر، بند ۳۵۰ زندان اوین
سلام فریماه
اینجا جای خیلی عجیبی است . انسان دچار احساسات دو گانه می شود . من هم خوشحالم و هم ناراحت . خوشحال از اینکه در این مدت که از تو دورم تازه فهمیده ام عشق چیست و ناراحت از اینکه دوری ات بسیار سخت و جانفرساست .عزیزم ، اکنون که فکر می کنم مطمئنم در این مدت نتوانسته ام آن طور که تو شایسته اش بوده ای در کنارت باشم ولی دوست دارم گذشته را برایت جبران کنم من اکنون در زندانم . زندانی در کنار ابرار خدا، ستارگانی درخشان .که در میان آنها گم هستم . من در کنار اینان شرم دارم که بگویم من هم زندانی سیاسی هستم . بزرگ مردانی که با سن کم درس آزادی و آزادگی را به انسان می دهند و من در میان آنها فقط تیرگی آسمان پرستاره ام .اکنون که به یاد گذشته می افتم دوست دارم با تو و در کنار تو باشم اما می دانم وطنم نیز به من نیاز دارد . وطنم مرا می خواند . می خواهد با خون من و این مردان دربند دشتی بسازد لاله گون از جنایات ظالمان .ولی خدا با ماست . خدایی که ما را دوست دارد . او می داند که من نیز بی گناهم . وقتی مرا می بینی اشک مریز که اشکهایت دشمن را شاد می کند . به من افتخار کن چون به خاطر کشورم در زندان هستم .فریماه من ، زندگی ما ارزشی ندارد در برابر آنچه بر این سرزمین گذشته . چه خونها که قبل از آمدن ما به این دنیا برای آزادی و آزادگی سرزمین ریخته شده و چه عاشقها که از معشوقشان دور افتاده اند . من نگران بودم وقتی که می دیدم هزاران انسان در این سرزمین در بدترین شرایط زندگی می کنند،نمی توانستم بی تفاوت باشم .من می دیدم آنچه که به چشم دیگران نمی آمد ،من هم می توانستم بی تفاوت باشم در آن صورت کسی کاری به کارم نداشت و مانند خیلی ها جانب باد را گرفته و پلکان ترقی را طی می کردم ولی در آن صورت با وجدان خود چه می کردم ؟ دوست دارم اگر کسی سراغ مرا از تو گرفت با افتخار بگویی که به خاطر من و تو عذاب می کشد تا ما در دنیای بهتری زندگی کنیم در کشوری زندگی کنیم که به آن ببالیم .
همسر عزیزم
من اینجا شاهد مرگ هدی صابر بودم مبارز آرامی که به من با زندگی و مرگ خود درس زندگی آموخت . درس آزادی و آزادگی .چگونه می شود با هدی صابر زندگی کرد و آزادگی را به فراموشی سپرد . من دوست دارم در سرزمینی زندگی کنیم که هیچ قطره اشکی از چشمان کسی نریزد . دوست دارم تمام مردمان ایران زمین بتوانند آن طور که شایسته اش هستند زندگی کنند نه آن طور که به ایشان تحکم می شود .فریماه مهربانم شاید زندگی به من سخت بگذرد ،بدون و تو و دیگر عزیزانم اما ما مهم نیستیم، مهم جامعه ای است که در آن زندگی می کنیم . مهم ابری است که میان خورشید و زمین سایه افکنده و باید آن ابر را به باران بدل کنیم و مهم عشق من است به تو که ابدی است و مهم این است که تو می فهمی .گاهی آنقدر دلم برایت تنگ می شود که می خواهم این دیوارها را بشکنم و نزد تو بیایم اما چه کنم که دیوارهای بلند بین ما فاصله انداخته است . گاهی که به ملاقاتم می آیی و اشک می ریزی من هم متاثر می شوم ، اما می خواهم گریه نکنی چون این آرمان من بود و من به آرمانهایم می بالم و من می گویم که ظلم پایدار نیست و ظالم رفتنی و من و تو مظلومیم و عشق ماست که بوی گل شقایق می دهد ،خوشبو و ماندگار ….همسر مهربانم با من بمان و مرا دوست داشته باش و شاهد باش که این دیوار ظلم فرو خواهد پاشید و روزی می آید که مردم سرزمین من هم طعم خوش آزادی را خواهند چشید سرزمین مان را با خون پاک مردان و زنانی خواهیم ساخت که به تمام دنیا درس عزت و آزادگی می دهند.عزیزم از صمیم قلب خوشحالم که تو را دارم و به خود می بالم و خوشحالم از اینکه در زندانی هستم که تمام مردم به آن احترام می گذارند و به اسیرانش به چشم دلباخته آزادی و آزادگی می نگرند همیشه دوستم داشته باش، چون برای همیشه دوستت دارم .
مهدی نوذر، بند ۳۵۰ زندان اوین
اشتراک در:
پستها (Atom)
رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحرانزده در آستانه فروپاشی
آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریبالوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراههای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...
-
گزارش دریافتی زندانيان و بازداشتي هاي شيراز در استان فارس مختصري از وضعيت و فضاي امنيتي و ضد قوانين و موازين حقوق بشري كه در بازداشتگاه پلاك...
-
رضا رسايي را كشتند. او يكي از معترضان شجاعي بود كه پس از كشته شدن وحشيانه مهسا ژينا اميني براي اعتراض به خيابانها آمده بود. او در تاريخ ١٦...