۱۳۹۰ خرداد ۳۱, سه‌شنبه

مسئولیت حفظ جان و سلامتی زندانیان اعتصابی بر عهده حکومت ایران است

در پی اعتصاب غذای ۱۲ زندانی سیاسی در اعتراض به مرگ هدی صابر، دبیر خانه مجموعه فعالان حقوق بشر در بیانیه‌ای نسبت به سلامت زندانیان ابراز نگرانی کرد.در بخشی از این بیانیه آمده است"این خلف در تعهد به خصوص در سالهای اخیر ده‌ها زندانی با شرایط مشابه را دچار آسیب نموده و البته باعث جان باختن تعداد دیگری از زندانیان از جمله «ولی الله فیض مهدوی، عبدالرضا رجبی، امیدرضا می‌رصیافی، زهرا کاظمی، اکبر محمدی، زهرا بنی یعقوب، هدی صابر، محسن دکمه چی، امیرحسین حشمت ساران و...» در زندانهای ایران شده است" 

متن کامل این بیانیه که از سوی وب سایت رسمی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران منتشر شده است به قرار زیر است:

اطلاعیه مطبوعاتی

دوازده زندانی سیاسی معترض در چهارمین روز اعتصاب غذای خود که از تاریخ ۲۸ خردادماه سال جاری آغاز شده است به سر می‌برند، این زندانیان سیاسی در بند ۳۵۰ زندان اوین در اعتراض به جان باختن دو زندانی سیاسی (هدی صابر و هاله سحابی) که مرگ آنان مستقیما ناشی از سوء عملکرد سازمان زندان‌ها و دستگاههای قضایی و امنیتی حکومت ایران بود، دست به اعتصاب غذای نامحدود زده‌اند.بهمن احمدی امویی، حسن اسدی زیدآبادی، مهدی اقبال، عماد بهاور، قربان بهزادیان‌نژاد، محمد داوری، امیرخسرو دلیرثانی، فیض الله عرب سرخی، ابوالفضل قدیانی، محمد جواد مظفر، محمدرضا مقیسه و عبدالله مومنی از جمله اعتصاب کنندگان معترض حال حاضر هستند.این زندانیان معترض طی بیانیه‌ای که به بیرون از زندان ارسال کرده‌اند، هدف خود را اعتراض به عملکرد دستگاههای مسئول در جان باختن دو زندانی سیاسی مذکور اعلام داشته‌اند. 
لازم است اشاره شود علیرغم خطر اعتصاب غذا که سلامتی و جان زندانیان را در معرض تهدید قرار می‌دهد، در این بین دو زندانی به نامهای ابوالفضل قدیانی و محمد جواد مظفر با دارا بودن سن بالای شصت سال و بیماریهای جسمی در معرض خطر بیشتر و جدی تری قرار گرفته‌اند.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران ضمن ابراز نگرانی از سلامتی زندانیان در اعتصاب غذا و اظهار تاسف از اینکه زندانیان سیاسی ایران برای استیفای حقوق خود راهی جز به خطر انداختن سلامتی وجان خود ندارند، اعلام می‌کند که مسوولیت حفظ جان و همچنین سلامتی این زندانیان مستقیماً بر عهده مقامات مسوول زندان است. این مجموعه معتقد است جمهوری اسلامی ایران بصورت نگران کننده‌ای در طی سالهای حکومت خود در موضوع زندانیان به کرات مقاوله نامه‌های حقوق بشری به خصوص کنوانسیون حقوق زندانیان مصوب سازمان ملل متحد را نقض کرده است.
این خلف در تعهد به خصوص در سالهای اخیر ده‌ها زندانی با شرایط مشابه را دچار آسیب نموده و البته باعث جان باختن تعداد دیگری از زندانیان از جمله «ولی الله فیض مهدوی، عبدالرضا رجبی، امیدرضا می‌رصیافی، زهرا کاظمی، اکبر محمدی، زهرا بنی یعقوب، هدی صابر، محسن دکمه چی، امیرحسین حشمت ساران و...» در زندانهای ایران شده است.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، از گزارشگر منتخب شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد می‌خواهد مسئله تضییع حقوق زندانیان را بعنوان یکی از اولویت‌های کاری خود تعریف کند و قتل، آسیب دیدگی و شرایط بد زندان‌ها در ایران را در کنار سایر موارد نقض حقوق بشر در ایران پیگیری کند، این تشکل همچنین سایر وجدانهای بیدار و مدافعان حقوق بشر را برای حفظ سلامتی و جان زندانیان در اعتصاب غذا فرا می‌خواند.

دبیرخانه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران

۳۱ خردادماه ۱۳۹۰ برابر با ۲۱ جون ۲۰۱۱ 

عدم رسیدگی به وضعیت جسمانی کوروش کوهکن، در زندان اوین

مسئولان از رسیدگی پزشکی به کوروش کوهکن، فعال فرهنگی، که از بهمن ماه سال ۸۸ تاکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می‌برد، علی رغم وضعیت بد جسمی، سر باز می‌زنند. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، زانوی کوروش کوهکن در حین بازجویی‌هایی که توسط مامورین وزارت اطلاعات در زندان اوین از وی به عمل آمده است و در اثر شکنجه، دچار پارگی مینیسک شده، و در شرایط نامطلوبی قرار دارد. کوهکن پس از اعتصاب غذا در اردیبهشت سال جاری خواستار جراحی شدن زانوی آسیب دیده خود شده بود که پس از مدتی مسئولین زندان با هدف رسیدگی پزشکی، این فعال فرهنگی را به بیمارستان طالقانی منتقل کرده و بر همین اساس زانوی وی تحت عمل جراحی قرار گرفت.این در حالیست که در پی انتقال مجدد این زندانی سیاسی پس از عمل جراحی به زندان اوین و عدم دسترسی پزشکی مناسب، محل جراحی شده دچار عفونت شدید شده و تاکنون مسئولین زندان از مداوای این زندانی سیاسی اجتناب ورزیده‌اند. لازم به یادآوری ست که شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی، پیشتر کوروش کوهکن را به سه سال و شش ماه حبس تعزیری و تحمل ۷۴ ضربه شلاق محکوم کرد و وی در حال حاضر دوران محکومیت خود را در بند ۳۵۰ زندان اوین سپری می کند.

۱۳۹۰ خرداد ۳۰, دوشنبه

دومین سالگرد شهادت کیانوش آسا

مراسم سوگواری دومین سالگرد شهادت کیانوش آسا از جانباختگان راهپیمایی مسالمت آمیز ۲۵ خرداد ۸۸، با وجود فشارها و ممانعت های فراوان نهادهای امنیتی در روزهای چهارشنبه و پنج شنبه، ۲۵ و ۲۶ خرداد ۱۳۹۰ با حضور خانواده و دوستان این شهید برگزار شد.به گزارش کلمه، این مراسم در حالی برگزار شد که مجوز برگزاری جلسه یادبود در تالار و مسجد به خانواده ی آسا داده نشد و از این رو خانواده ی کیانوش روز چهارشنبه مراسمی در منزل و روز پنج شنبه مراسمی با حضور مردم بر سر مزار فرزندانشان برگزار کردند.در مراسم چهارشنبه در منزل خانواده ی آسا که از ساعت ۵ بعد از ظهر آغاز شد، جمعی از اقوام و آشنایان و همچنین برخی شخصیت های فرهنگی ، سیاسی و مطبوعاتی کرمانشاه و شهرهای اطراف از جمله جوانرود و پاوه حضور داشتند. همچنین در این مراسم افرادی از خانواده های آسیب دیدگان و کسانی که به نوعی با خانواده ی کیانوش آسا همدرد بودند، شرکت داشتند.یکی از بستگان نزدیک شهید صانع ‍ژاله از جانباختگان تظاهرات مردمی ۲۵ بهمن ۸۹ به نمایندگی از خانواده ی ایشان در این مراسم حضور پیدا کرد و با ابراز همدردی با خانواده ی آسا به شرح ماجرای به شهادت رسیدن صانع وآنچه در این مدت بر سر خانواده ی داغدیده شان رفته است پرداخت.این مراسم با تنبورنوازی که از سنن مرسوم است همراه شد و این موضوع حال و هوای خاصی به مجلس بخشید. همچنین تعدادی از شعرای کرمانشاه اشعار خود را که برای کیانوش و در سوگ وی سروده بودند را برای حضار قرائت کردند.در این روز محله و منزل خانواده ی آسا کاملاً تحت کنترل نیروهای امنیتی بود.بعد از ظهر پنج شنبه ۲۶ خرداد نیز مراسمی عمومی بر سر مزار کیانوش در قطعه ی ۵۸ باغ فردوس کرمانشاه با حضور قابل توجه مردم کرمانشاه و شهرهای اطراف برگزار شد.در این مراسم که جمع کثیری از بستگان، آشنایان، همسایه ها، هم کلاسی های کیانوش از دانشگاه رازی کرمانشاه و ده ها نفر از همشهری ها شرکت کرده بودند، جمعی از فعالین سیاسی و مدنی از تهران، سنندج و شهرهای اطراف و همچنین فعالان جنبش سبز حضور به هم رساندند. حضور نیروهای امنیتی در این مراسم به مراتب گسترده تر از روز قبل بود. به طوری که نیروهای انتظامی به فرماندهی نیروی انتظامی شهر کرمانشاه و ده ها نفر از نیروهای اطلاعاتی و لباس شخصی با محاصره ی قطعه ی ۵۸، کلیه رفت و آمد ها را کنترل می کردند.در انتهای این مراسم وضع روحی خواهرکیانوش که کوچکترین خواهر وی نیز بود به شدت رو به وخامت رفت به طوری که وی بلافاصله به بیمارستان منتقل شد.

ضرب و شتم اشکان ذهابیان و انتقال وی به زندان متی کلای بابل

اشکان ذهابیان پس از تحمل ۴۳ روز حبس در سلول انفرادی در بازداشتگاه اداره اطلاعات ساری (شهید کچویی) به زندان متی کلای بابل منتقل شد. عضو شورای عمومی دفتر تحکیم هم اکنون در بند سارقین زندان بابل نگهداری می‌شود. به گزارش دانشجونیوز، آقای ذهابیان عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد و عضو ستاد دانشجویی مهدی کروبی در انتخابات سال ۸۸ می‌باشد که ۱۲ اردیبهشت ماه سال جاری در حالی که جهت اجرای مدت حبس شش ماهه‌اش به زندان مراجعه کرده بود، توسط ماموران امنیتی برای بار سوم بازداشت و به سلول انفرادی زندان اداره اطلاعات ساری منتقل شد. یکی از نزدیکان آقای ذهابیان در این رابطه به دانشجونیوز گفته است: «در ۴۳ روز نگهداری اشکان در بازداشتگاه اطلاعات ساری وی ضرب و شتم شده است. اشکان مورد انواع شکنجه‌های روحی و جسمی قرار گرفته و برای چندین روز از تلفن و ملاقات محروم بوده است.» ‏وی همچنین افزود: «پرونده جدیدی برای اشکان در دادسرای انقلاب ساری تشکیل شده است. اشکان در رابطه با پرونده قبلی‌اش به صورت غیابی و در حالیکه از حق داشتن وکیل محروم بوده است، به شش ماه حبس تعزیری محکوم شده بود که اکنون با انتقال وی به زندان متی کلا بابل این مدت در حال سپری شدن است.» این فرد نزدیک به پرونده آقای ذهابیان نسبت به صدور حکم غیابی، بازداشت‌های غیر قانونی و خودسرانه، ضرب و شتم در حین بازجویی و نگهداری وی برای مدت طولانی در سلول انفرادی اعتراض کرد. ‏شایان ذکر است اشکان ذهابیان، در ۲۶ خرداد ۱۳۸۸، تنها ۴ روز پس از انتخابات جنجال برانگیز ریاست جمهوری در ایران همراه با ضرب و شتم منجر به بیهوشی توسط نیروهای انصار بابل، برای اولین بار بازداشت شد. این دانشجوی محروم از تحصیل پس از آن در تاریخ ۱۲ آبان‌‌ همان سال و در آستانه روز دانش آموز با اتهام تشکیل اتحادیه انجمن‌های اسلامی شمال کشور برای بار دوم بازداشت شد و دادگاه انقلاب بابل به صورت غیابی حکم ۶ ماه حبس تعزیری برای او صادر کرد. این عضو دفتر تحکیم وحدت در تاریخ ۱۲ اردیبهشت سال جاری در حالی برای سومین بار بازداشت شد که خود را برای اجرای حکم ۶ ماهه‌اش معرفی کرده بود. وی روز ۲۳ خرداد ۱۳۹۰ بعد از تحمل ۴۳ روز انفرادی به زندان متی کلای بابل برای اجرای حکمش منتقل شد. ‏

زهرا جباری، زندانی سیاسی به اسایشگاه روانی امین آباد منتقل شد

زهرا جباری از بازداشت شدگان تظاهرات روز قدس سال ۱۳۸۸، در پی وخامت وضع جسمی و روحی در زندان به آسایشگاه روانی امین آباد منتقل شده است.به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، انتقال زهرا جباری به آسایشگاه روانی در حالی صورت می گیرد که در طی هفته های قبل گزارش های متعددی از وضعیت وخیم جسمی وی منتشر شد. بنابرگزارش های رسیده، به رغم نظر کمیسیون پزشکی مبنی بر انتقال این زندانی سیاسی به بیمارستان جهت انجام مداوای لازم مسئولان زندان وی را به آسایشگاه روانی منتقل کرده اند.همچنین گزارشهای رسیده حاکی از آن است که، علی رغم نظر کمیسیون پزشکی، هنوز هیچ اقدامی نسبت به انتقال این زندانی سیاسی به بیمارستان، انجام نشده است.این در حالی است که وی از ناراحتی حاد قلبی و رماتیسم شدید رنج می‌برد، به طوری که در فروردین ماه گذشته پس از اینکه در زندان به کما فرو رفته بود به بیمارستان منتقل شد، اما پس از چند روز مجددا به زندان اوین بازگردانده شد.زهرا جباری، ۳۶ ساله و دارای یک فرزند است که حکم ۴ سال حبس تعزیری را دریافت کرده است.

در جمهوری اسلامی زنان قربانی تجاوز ، خود مقصر محسوب می شوند

زنان در ایران از نظر قانونی نسبت به مردان مورد اجحاف قرار می گیرند و هر روز علیه شیوه های مختلف تبعیض مبارزه می کنند. جنایت وحشتناکی در شهر کوچکی در جنوب ایران نشان می دهد که علاوه بر این جسم و روحشان هم در خطر است.به گزارش بی بی سی اقدام سبوعانۀ عاملان و رفتار باورنکردنی مقامات اکنون افکارعمومی مردم ایران را به غلیان درآورده است.به گزارش رسانه ها، جنایت مذکور در ۲۴ ماه مه در خمینی شهر واقع در نزدیکی اصفهان رخ داده است. دو خانواده دوستانی را به جشن در باغی دعوت کرده بودند که محصور در دیوارهای یک منزل شخصی است. آخرهای شب ناگهان سر و کلۀ چندین مرد مسلح به چاقو پیدا می شود.مهاجمان مردان را از جمع ۱۴ نفرۀ مهمانان جدا و در اتاقی حبس می کنند یا به درخت می بندند. زنان را، ظاهراٌ یکی از آنها در ماه های آخر بارداری بوده، به زمین بغل دستی می برند و به آنها تجاوز می کنند. یکی از مهمانان مؤفق می شود تلفن اضطراری نیروی انتظامی را بگیرد. وقتی اینها می رسند بیشتر مهاجمان فرار کرده بودند، چهار نفر را بعداٌ دستگیر کردند.«زنان نجیب نیوده اند»,خبرها دربارۀ جنایت باورناشدنی به سرعت باد در شهر کوچک می پیچد – گرچه رسانه های دولتی در این باره گزارش نکردند و مقامات هم اطلاعیه ای ندادند. مردمِ خشمگین از سکوت رسمی مقامات مسئول و نگران امنیت زنان خود، به صورت خودجوش از طریق پیامک برای اعتراض در مقابل ساختمان دادگستری شهر اجتماع کردند. آنچه در پی این اقدام شنیدند اوج وقاحت بود.امام جمعۀ خمینی شهر موسی سلامی در خطبه های جمعه گفت «زنان مورد تجاوز قرار گرفته نجیب نبودند. فقط دو نفر از میان این چهارده نفر با هم خویشاوندند. آنها به شهر ما آمده اند تا جشن بگیرند و دیگران را با رقص و شراب خواری تحریک کنند.» فرماندۀ نیروی انتظامی شهر سرهنگ پاسدار حسین جردوستی همین حرف را زد: «خانوادۀ زنان مورد تجاوز قرار گرفته تقصیر دارند، زیرا اگر این زنان درست لباس پوشیده بودند و اگر موسیقی اینقدر بلند نبود مهاجمان به این فکر نمی افتادند که ممکن است اجتماع ناجوری شکل گرفته باشد.»یک هفته بعد افراد ناشناسی در شهر زیارتی مشهد واقع در شرق ایران به دختر دانشجویی تجاوز کردند. محوطۀ دانشگاه به شدت زیر مراقبت است، همین مسئله فوری این شایعه را سر زبان ها انداخت که مأموران حراست و مهاجمان دستشان در یک کاسه است. در این مورد هم نیروی انتظامی مدعی شد لباس زن تحریک کننده بوده است.اعدام قرار است از خشم مردم بکاهد.سازمان های حقوق زنان در ایران در این فاصله هشدار می دهند. شادی صدر، فعال زن و وکیل، به بخش فارسی بی بی سی گفت اظهارات توهین آمیز نیروی انتظامی ممکن است «پیامدهای اجتماعی جدی» داشته باشد: این حرف ها به طور ضمنی به این معناست که اگر لباس زن و رفتارش مناسب نباشد تجاوز به او موجه است.دیگران به مشکل قدیمی نیازهای جنسی جوانان ایرانی اشاره می کنند. با توجه به قوانین سخت اخلاقی کمتر برای مردان و زنان جوان ممکن است روابطی با هم داشته باشند. مخالفان به نوبۀ خود یک ریشۀ دیگر این تجاوزها را در ماجراهای بعد از انتخابات پرمناقشۀ ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۹ می بینند که احتمالاٌ برای برخی از قشرها اینگونه جرم ها را موجه کرده است.عاملان اصلی در هردو مورد تجاوز تاکنون دستگیر نشده اند. احتمالاٌ به علت خشم زیاد مردم، مقامات در ۹ ژوئن سه مرد را (دوتایشان علنی) به دار آویختند، که قبلاٌ در دیگر محاکمه های مربوط به تجاوز به مرگ محکوم شده بودند.

منبع :ایران در جهان

سالروز ۳۰ خرداد، شنبه خونین و پرپر شدن جوانان ایران زمین


یک دقیقه سکوت به احترام جانباختگان راه آزادی اختیار میکنیم ، کلاه از سر بر میداریم برای نداهای ایران زمین که در آسمان افتخار ایران همچون ستاره ای درخشان جاودانه خواهند ماند

در روز ۳۰ خرداد ۱۳۸۸

ندا آقاسلطان در خیابان کارگر شمالی به علت اصابت گلوله به سینه کشته شد.

حمید حسین‌بیگ عراقی در نزدیکی میدان آزادی به علت اصابت گلوله به سینه به قتل رسید.

ابوالفضل عبدالهی در مقابل دانشگاه صنعتی شریف به دلیل اصابت گلوله به پشت سر جان باخت.

محسن حدادی در خیابان نصرت به دلیل اصابت گلوله به پیشانی جان باخت

فاطمه سمسارپور به ضرب گلوله جان باخت.

اشکان سهرابی بر اثر اصابت سه گلوله به سینه‌اش در گذشت.

رضا طباطبایی در خیابان آذربایجان به دلیل برخورد گلوله به سرش کشته شد.

سالار طهماسبی در خیابان جمهوری به دلیل اصابت گلوله به پیشانی جان باخت.

بهزاد مهاجر در نزدیک میدان آزادی با شلیک گلوله نیروهای نظامی به قتل رسید.

مسعود هاشم‌زاده به ضرب گلوله جان باخت.

ایمان هاشمی در خیابان آزادی به دلیل اصابت گلوله به چشم جان باخت.

میلاد یزدان‌پناه بر اثر تیراندازی نیروهای امنیتی جان باخت.

کاوه سبزعلی‌پور در اثر اصابت گلوله شلیک شده از بام مسجد لولاگر کشته شد.

سعید عباسی فر گلچی در خیابان رودکی به دلیل اصابت گلوله به قتل رسید.

محمدحسین فیض در نزدیکی پایگاه بسیج مقداد به علت اصابت گلوله به پشت سرش به قتل رسید.

علی فتحعلیان بر اثر شلیک مستقیم گلوله از بام مسجد لولاگر کشته شد.

مسعود خسروی به دلیل اصابت گلوله به قتل رسید.

عباس دیسناد به دلیل اصابت ضربات باتوم به سر کشته شد.

عالم تبعه افغانی در خیابان خوش جنوبی به دلیل اصابت گلوله جان باخت

روحشان شاد و راهشان پر رهرو

۱۳۹۰ خرداد ۲۸, شنبه

منصوره بهکیش دستگیر شد

نیروهای امنیتی روز یکشنبه ۲۲ خرداد، منصوره بهکیش از خانواده زندانیان سیاسی دهه ۶۰ به همراه چند نفر دیگر دستگیر کردند. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، نیروهای امنیتی زن حدود یاعت ۰۰: ۲۰ در خیابان بازداشت و پس از انتقال به پلیس امنیت، به زندان اوین منتقل می‌کنند. گفتنی است که منصوره بهکیش شش نفر از اعضای خانواده خود را در کشتار جمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ از دست داده است. وی در روز جمعه ۶ شهریور نیز که برای برگزاری مراسم یادبود به خاوران رفته بود، توسط ماموران امنیتی دستگیر شده بود.

مثلث وسف: ولایت- سپاه - فساد

جرج اُرول کتاب قلعه حیوانات را در ارتباط با کمونیسم و آنچه در دوران استالین و در شوروی سابق می گذشت نوشته است. این کتاب که از شاهکارهای ادبی- سیاسی قرن بیستم بشمار می رود به بهترین وجهی نشان می دهد که چگونه دروغ و تزویر برای تحکیم قدرت سیاسی به کار گرفته می شود وقدرت مطلق به دیکتاتوری وفساد می گراید.خلاصه داستان از این قرار است که در مزرعه ای همه حیوانات اهلی به تشویق خوک ها علیه صاحب مزرعه متحد می شوند، انقلاب می کنند، انسانها را از مزرعه فراری می دهند و خود اداره مزرعه را به دست می گیرند. شعارها و قوانین این انقلاب از این نوع هستند:

هر آنکس روی دو پا راه میرود دشمن است.

هر آنکس چهار پا یا دو بال دارد دوست است

حیوانات نباید لباس بپوشند.

حیوانات نباید در تخت بخوابند.

حیوانات نباید الکل بخورند

حیوانات نباید همدیگر را بدوشند.

حیوانات همه با هم مساوی هستند.

در اندک زمانی پس ازمرگ رهبر بزرگ این انقلاب مقدسِ حیوانی علیه ظلم و اجحاف، بین خود حیوانات یک سری "توطئه" و "فتنه" کشف می شود. "خوک جوان دانا " توسط "خوک جوان مستبد" خائن معرفی شده و او را از مزرعه اخراج می کنند وچندی بعد توسط سگهای طرفدار "خوک مستبد" و کودتاگرکه مخفیانه تعلیم دیده اند کشته می شود ( اشاره به قتل تروتسکی به تحریک استالین). خوکها بتدریج تمامی اصول و مبادی اولیه انقلاب را زیر پا میگذارند و خود را از دیگران برتر می دانند. سایر حیوانات در شرایطی بسیاربدتر از دوران پیش از انقلاب مجبوربه زندگی می شوند. در حالیکه خوکها از بهترین مواهب زندگی برخوردارند وحتی یاد می گیرند که چگونه روی دو پا راه بروند و شراب بیاشامند و با انسانها معامله کنند. شعارها و اصول انقلابی یکایک "تعدیل" می شوند. مثلا شعار همه حیوانات برابرند تبدیل میشود به « همه حیوانات برابرند ولی بعضی برابرترند!». این کتاب دو بار به فارسی ترجمه شده است و در ادبیات سیاسی دنیا یکی از شاهکارهای نقد سیاسی به شمار می رود. اما دایره نفوذ و اثر گذاری این داستان به هیچ وجه محدود به سیستم حکومتی استالین نمی شود. این داستان از آنچنان نکات و لطایفی برخوردار است که در بسیاری از مقایسه های تاریخی و نقد سیاسی اغلب به این اثر جاودانی اُرول اشاره می شود.
مردم چکاره هستند؟

در واقع می توان گفت یک رشته نامرئی همه سیستم های فکری و سیاسی غیر دموکراتیک را شامل می شود و از این رومقایسه این نوع حکومت ها به علت این وجوه مشترک امکان پذیر است. زمانی که آخوند مصباح یزدی می گوید مردم چکاره هستند که برای خود رئیس جمهور انتخاب کنند و یا اینکه حتی اگر کسی را انتخاب کنند که واجد همه شرایط باشد وهمه مردم به او رأی داده باشند تا زمانی که ولی فقیه آن شخص را منصوب نکند اوغاصب است چون مردم حقی ندارند که کسی را انتخاب کنند و این تصمیم باید از طرف خدا گرفته شود. ولی فقیه که نماینده امام زمان است مستقیماً از جانب خدا این فرد را منصوب می کند. این طرز صحبت و تفکررا مقایسه کنید با آنچه در اوایل انقلاب آقای خمینی به کرات یادآور می شد. او می گفت "میزان رأی مردم است"، هرچه مردم می گویند همان است. ببینید چه اندازه حرف ها تغییر می کند. تا زمانی که با ایجاد جو انقلابی اکثریت مردم را با خود داشتند مردم مهم بودند و به اسم و با زور اکثریت، اقلیت را خُرد و نابود کردند، مسخره کردند، خانه نشین کردند، به زندان انداختند و یا مجبور به جلای وطن کردند. اما زمانی که مردم بیدارشده اند و دیگر آن اکثریت ماشینی در اختیارحکومت نیست، داستان به کلی عوض می شود و ملت هیچ کاره می گردد، حکومت تنها توسط "نماینده خدا" تعیین می شود. لنین و استالین با خدا کاری نداشتند. خدای آنها طبقه کارگر بود، یعنی به اسم کارگر و دیکتاتوری پرولتریا همه چیز و همه کارمشروع می شد. حال معلوم نبود کجا و کی طبقه کارگر این اختیار را به حزب کمونیست روسیه داده است! در کدام انتخابات و در کدام جامعه آزاد این تصمیم اتخاذ شده است! مهم این بود که دستگاه حکومتی به وکالت طبقه کارگر هر کاری که می خواست انجام می داد و هرکسی هم که صدای مخالفی ابراز می کرد یا کاپیتالیست بود، یا نماینده طبقه استثمارگر و یا جاسوس امپریالیسم.باز هم نمونه دیگری از این دغل بازی های سیاسی را در سیستم های فاشیستی- ناسیونال سوسیالیستی می بینیم که درآنجا به نام ملت صحبت می شود و هممه چیز به خاطر ملت است و این ملت است که حکومت می کند. حالا معلوم نیست چگونه و از چه طریقی آقای هیتلر و یا موسلینی در وجود خودشان عصاره نیات و خواسته های این ملت را کشف کرده اند که این چنین بنام ملت تصمیمات خود را تحمیل بر ملت می کنند. اما هرکس که قبول نکند و در این مسیر گام برندارد برعلیه ملت و ملیت گام برداشته است. گاهی اوقات در پاره ای از سیستم ها شما مجموعه ای از این سه نوع حکومت های اتوکرات - توتالیتر را ملاحظه می فرمایید که خدا و ملت و طبقه کارگر همه با هم مورد استفاده قرار می گیرند.اما آنچه محرزاست در کالبد شکافی این سیستم ها یک اصل برابر است و آن اصل بی اعتنائی، فشارو تهدید نسبت به عقاید مخالف است. این سه سیستم آنقدر از وجوه مشترک برخوردار هستند که یافتن تفاوت میان آنها کار ساده ای نیست. مهمترین اصلی که این نوع حکومتهای دیکتاتوری و ضد مردمی رابا هم مشترک می سازد دشمنی آنها با آزادی و دموکراسی است. آزادی و دموکراسی به این معنی که جامعه باز بماند، حق اعتراض وجود داشته باشد و حکومت اکثریت تنها با تضمین حقوق اقلیت مشروعیت خود را حفظ کند. این وجه مشترک اساسی میان این نوع سیستم ها موجب شده است که همه این نوع تفکرها چه مذهبی، چه کمونیستی و چه ناسیونال- سوسیالیستی بیش از آنچه با یکدیگراز در ستیز و مخالفت درآیند دشمن آزادی و دموکراسی باشند.با آنکه همه تصور می کردند پس از سقوط کمونیسم در روسیه شوروی و آزاد شدن کشورهای اروپای شرقی از این پس مسیر آزادی در جوامع بشری به تدریج جایگزین دیگر سیستم ها خواهد شد و به قول فوکویاما تاریخ نزاع های عقیدتی به پایان خواهد رسید، متأسفانه حقایق امر مسیر دیگری را پیموده است. آنچه امروز دنیا را تهدید می کند کمونیسم و یا ناسیونال- سوسیالیزم نیست، بلکه اسلامیسم است. اسلامیسم به معنای استفاده نا مشروع از دین اسلام. زمانی که دین و مذهب مورد استفاده ابزاری قرار می گیرد تمام شواهد و ظواهری که در سیستم های قبلی به آن اشاره شد در آن مشاهده می شود. به یکباره شعارها عوض می شود، هر نوع مخالفتی خیانت اعلام می شود و هر صدای غیر رسمی در سینه ها خفه می گردد. یکی دیگر از وجوه مشترک این نوع سیستم های آزادی کُش و ضد حقوق انسانی گسترش فساد مالی و اجتماعی است. درواقع این امر تصادفی نیست که امروز جمهوری اسلامی ایران طبق آخرین گزارش سالانه بررسی میزان حاکمیت قانون در جهان که دو روز پیش منتشر شد در میان یکصد کشور جهان که در این گزارش مورد مطالعه قرار گرفته اند از نظر حفظ حقوق انسانی در رتبه آخر یعنی یکصدمین قرار دارد. همزمان می بینیم یک سازمان بین المللی دیگر یعنی مؤسسه ای که آزادی را در جهان مورد مطالعه قرار می دهد و کشورها را بر مبنای میزان آزادی رده بندی می کند باز هم ایران را در زمره پایین ترین کشورها از نوع زیمباوه، کره شمالی و کوبا قرار می دهد. عدم این دو اصل اساسی و حیاتی برای جوامع امروزی یعنی آزادی، که معنای آن آزادی سیاسی، بیان،احزاب و اقتصادی است همزمان با عدم حکومت قانون به فساد بی حد و حصرمی انجامد. از این رو باز هم در یک معیار بین المللی دیگر به نام Transparency International که فساد میان کشورها را درجه بندی می کند نظام جمهوری اسلامی در کنار فاسدترین کشورهای جهان و در آخرین مراتب قرار دارد. درواقع می توان گفت که این مثلث سه بعدی بی قانونی، عدم آزادی و فساد با هم مرتبط هستند. این فساد است که موجب برقراری و استحکام دیکتاتوری می شود و دیکتاتوری آزادی کُش است و آزادی مطبوعات، بیان و احزاب را از مردم سلب می کند تا فساد بتواند به راحتی به چپاول اموال عمومی بپردازد.درد دل کروبی,در روزهای اخیر مطلبی در مطبوعات انتشار یافت که مربوط می شود به پیش بینی کروبی در مورد سپاه پاسداران. این مطلب توسط شخصی به نام محمد جواد اکبرین پیش از انتخابات اخیر از گفته های کروبی ضبط شده است و اخیراً در یکی از سایت های سیاسی به نام کلمه انتشار یافته است. در این مورد می خوانیم که این گفتگوی منتشر نشده از کروبی مربوط می شود به انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 و در دفتر او انجام شده است. او می نویسد:مهدی کروبی پس از این گفتگوی مفصل در حالی که چای می نوشید گفت: " این ها یک مباحثه بین دوطلبه! حرف هایی که نمی خواهم با صدای بلند بگویم است.در مورد انتخابات سال 1388 در پاسخ به این سؤال که آیا شما این بار هم نامزد می شوید او می گوید: حالا زود است و معلوم نیست، آخر من فکر نمی کنم این انتخابات به سلامت بگذرد، با آمدن این دولت (احمدی نژاد) سپاه، تمام منابع اقتصادی کشور را در دست گرفته است و حاضر نیست تن به انتخابات بدهد و از آن همه ثروت بگذرد. این که مردم کسی را انتخاب کنند و از او بخواهند که بر سپاه نظارت کند و جلوی دخالت سپاه در سیاست را بگیرد و بر آنچه که دست سپاه است نظارت داشته باشد و یا حساب رسی کند، این ها نمی گذارند، و واقعاً این کار خیلی سخت شده است و نمی بایست می گذاشتند کار به اینجا برسد. مصاحبه کننده ادامه می دهد و سؤال می کند : چه کسانی نباید می گذاشتند؟و او، (کروبی) پاسخ می دهد : " می شد جلوی این ها را گرفت، خوب، دیدید شما که در انتخابات سال 1384 من نفر اول شمارش آراء در 15 استان کشور بودم و اندکی خوابیدم و بیدار شدم و دیدم همه چیز از دست ستاد انتخابات کشور خارج شده است و به دست دیگران افتاده، بعد هم نامه نوشتم و نقش آقا مجتبی (خامنه ای ) را گفتم همین آقای کروبی هشت سال رئیس مجلس بود و به قول قدیمی ها چاقو دسته خود را نمی بُرد. این آقایان زمانی دهان به شِکوه می گشایند و بخشی از حقایق را بیان می کنند که دیگر نسبت به آینده خودشان نومید شده باشند. درست همان داستان معروف است که نسبت داده شده است به شاعر و نویسنده آلمانی برتولت برخت. او می گوید زمانی که ناسیونال سوسیالیستهای آلمانی به سراغ یهودی ها رفتند من اعتراضی نکردم چون یهودی نبودم،بعد به سراغ کُولی ها رفتند من کُولی نبودم، پس اعتراضی نکردم. سپس سراغ کمونیست ها رفتند، من کمونیست نبودم، پس اعتراضی نکردم آنگاه نوبت همجنس گرایان شد، من همجنس گرا نبودم پس فریاد اعتراضی بلند نکردم و سرانجام سراغ من آمدند اما دیگر کسی نمانده بود که فریاد اعتراض برآورد. این حضرات هم متأسفانه گرفتار همین غفلت سیاسی شده اند. همواره گمان بردند که مرگ برای همسایه است و زمانی که مرگ به سراغ آنها آمد برای داد و شیون زمانی باقی نمانده بود.امروز آنچه این حکومت را بر سر پا نگه داشته است باید به خوبی شناخت چون عدم شناسائی دقیق آن، کار مبارزه را بسیار مشکل می کند. دیگر همه پرده ها کنار زده شده است و زور مطلق بر پایه فساد بی انتهای سپاه پاسداران و حواشی آن که مشتی آخوند مفت خور هستند. اتحادی میان خود برقرار کرده اند که یکی می دزدد و دیگری را تغذیه می کند و آن دیگری برای رژیم آخوند و رجاله جمع آوری می کند.در یک مقاله بسیار اساسی، اکبر گنجی ارتباط میان آخوند حکومتی و ارزش دلاری رهبر را به خوبی روشن می کند . او نشان می دهد که چگونه این دو عامل دست در دست هم، یکی مملکت را می چاپد و دیگری نظام را حفظ می کند. از آیت الله یزدی نقل قول کرده است: مقام معظم رهبری به اندازه ملیاردها دلار برای ما ارزش دارد سپس از آیت الله خامنه ای نقل قول می کند: حکومتی شدن روحانیت اگر با هدف الهی باشد بزرگترین مجاهدت است. .... نظر پردازی سیاسی و همه وجوه کشور اقتصاد، مدیریت و همه مسائل جنگ صلح و تربیتی بر عهده علمای دین است، اگر علمای دین این وظیفه مهم را انجام ندهند دانش ها ذاتاً مسموم علوم انسانی خواهد شد.....پرداخت به روحانیت فقط از طریق ثبت در بودجه رسمی کشور نیست، صد ها حساب دیگروجود دارد که شیر های نفتی را به حوزه های روحانیت متصل میسازد. یکی از آن حساب ها مبالغ کلان در اختیار رهبری می گذارد. یکی دیگر دارایی ها و در آمدهای سازمان ها و مؤسسات تحت نظارت امر رهبری را در این راه مصرف می کند".یک رابطه مستقیم میان دیکتاتوری، فساد و نظام آخوندی وجود دارد. روزانه مبالغ بسیار بیشتری در اختیار آخوند های فاسدی از نوع مصباح یزدی گذاشته می شود و آنها تعداد زیاد تری طلبه استخدام می کنند و این طلبه ها آخوند می شوند و این آخوندها پایه های تبلیغاتی نظام را عهده دار می گردند. سپاه پاسداران کنترات های بدون مناقصه دریافت می کند، درآمد این کنترات ها و دیگر منابع مالی در اختیار دارودسته خامنه ای قرار می گیرد و او با این درآمد ها آخوندها را اجیر می کند. تا زمانی که این مثلث ولایت، سپاه و فساد از هم گسیخته نشود امکان رهایی از این وادی خطرناک برای ملک و ملت نیست. باید دشمن را شناخت، باید دقیقاً پی برد که شیشه عمر این نظام در کجا قرار دارد. تا درآمد نفت در کشوربه کیسه پاسدارها سرازیر می شود سپاه و عوامل آن محال است دست از این گنج باد آورده بردارند. فساد ازولایت سرچشمه می گیرد، با نفت و خون تغذیه می شود و تا زندان و اعدام ادامه دارد.

شاهین فاطمی

پنچ‌شنبه ۲۶ خرداد

پاریس

شاهین فاطمی ، ایران و جهان

اعتراف صداوسیما به نقش مخرب این رسانه در تشدید ناآرامی های بعد ازانتخابات

 این گزارش در بخش هایی عملکرد پیش از انتخابات را مورد تحسین قرار می دهد و در مقابل می نویسد که « بعد از پایان رای گیری» سیاست های صداوسیما « دچار تغییر ناگهانی درجهت منفی و بعضا عقب گرد» شده است. این گزارش در ادامه آورده است که « یکی از دلایل تبدیل شدن این موضوع (شائبه درسلامت انتخابات) به یک چالش سیاسی-امنیتی و بعضا اغتشاشات و کشته شدن چند نفر از هموطنان، به دلیل مسدودشدن ناگهانی فضای باز انتخابات ریاست جمهوری» بوده است.اعتراف صداوسیما به نقش مخرب این رسانه در تشدید ناآرامی های بعد از انتخابات در یک گزارش محرمانه,اختصاصی کمپین- در گزارشی محرمانه که اداره کل آموزش و پژوهش معاونت سیاسی سازمان صدا تحت عنوان «آسیب شناسی رفتار صدا وسیما واعتماد مخاطبان به آن قبل و بعد از انتخابات ریاست جمهوری» در۱۸ مرداد ۱۳۸۸تهیه کرده و کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران نسخه ای از آن را به دست آورده است، عملکرد این سازمان به شدت مورد انتقاد قرار گرفته و به نوعی حضور مردم در خیابان ها را واکنشی به نحوه پوشش اخبارانتخابات، واکنش به چگونگی شمارش آراء و انعکاس آن، و در نهایت عدم پوشش واکنش معترضان مرتبط دانسته است.در بخشی از این گزارش که تنها نزدیک به سه ماه بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ تهیه شده و مهر «محرمانه» بر خود دارد «چگونگی شمارش آراء و دستیابی به نتایج اولیه وانعکاس آن با این سرعت» برای بسیاری از مردم «ابهام آفرین» خوانده شده و آمده که «همین مساله تردیدهایی را برای مردم ایجاد کرد» تا « زمزمه هایی» مبنی بر «از پیش تعیین شده بودن نتایج انتخابات» سر دهند: « انتشار زودهنگام نتایج انتخابات پیش از اماده سازی ذهن مردم یکی از خطاهای رسانه ملی در اطلاع رسانی پس از انتخابات بود…. با توجه به پایان زمان رای گیری در ساعت ۲۲ شب بیست و دوم خرداد واعلام نتایج اولیه (پس از شمارش ۶۱ درصد از صندوق های رای) در ساعت ۲:۴۷ دقیقه بامداد روز بعد (که گویای پیروزی احمدی نژاد بود).»گزارش تصریح کرده است که «… اعلام نتایج انتخابات با این سرعت تقریبا بی سابقه بود».این گزارش که ظاهرا برای مدیران صداوسیما تهیه شده است به صورت تلویحی عملکردصداوسیما از شب شمارش آراء تا روزهای بعد از آن را یکی از عوامل حضور مردم در خیابان ها و اعتراض به نتایج انتخابات می داند. این درحالی است که عوامل دادستانی و نیروهای امنیتی بلافاصله با پایان شمارش آراء به صورت سیستماتیک و از پیش برنامه ریزی شده دست به یکی از گسترده ترین پروژه های دستگیری طی سالهای گذشته علیه فعالان برجسته سیاسی، مطبوعاتی، وکلا و مسوولان ستادهای انتخاباتی ستادهای مهدی کروبی و میرحسین موسوی پرداختند. بسیاری از افرادی که طی روزهای بعد از انتخابات و در جریان تظاهرات خیابانی دستگیر شدند، متهم به تشویق مردم به شرکت در تجمعات و یا سازماندهی تجمعات شدند.افرادی مانند سیدمصطفی تاج زاده، محسن میردامادی، عبدالله رمضان زاده، از جمله صدها دستگیرشده بعد از انتخابات هستند که با اتهاماتی همچون «تبانی واجتماعی با هدف اقدام علیه امنیت ملی» و یا شرکت در آنچه مقامات حکومتی از آن «اغتشاشات» یاد می کنند مواجه شده و راهی زندان شدند. نکته جالب آنکه در دادنامه محسن میردامادی دبیر کل حزب جبهه مشارکت که به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد آمده است:” «تبانی و اجتماع با هدف اقدام علیه امنیت داخلی کشور از طریق شرکت در جلسه ۲۳/۳/۱۳۸۸(یک روز پس از انتخابات) حزب مشارکت متهم به عنوان دبیرکل حزب هدایت جلسه را به عهده داشته و اقدام به طرح و عنوان مطالبی کرده که در شکل گیری اغتشاشات و تجمعات غیرقانونی روزهای بعد از آن بسیار مؤثر بوده است. متهم در این جلسه اظهار می دارد «این انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری انتخابات نبود بلکه سناریوی از پیش تعیین شده بود.»اتهامات مشابهی نیز گریبان گیر بسیاری از چهره سرشناس سیاسی همچون عبدالله مومنی، احمد زید آبادی، هدایت آقایی، بهزاد نبوی، محمدعلی ابطحی، سعید حجاریان، محمد عطریانفر، علی تاجرنیا، سعید شریعتی ودهها تن دیگر شد در حالی که این گزارش هیچ اشاره ای به نقش داشتن سران اصلاح طلب و چهره های سیاسی مطرح در شکل گیری حضور مردم در خیابان نمی کند و به جای آن صداوسیما را به عنوان عامل محرک در این ماجرا می داند.نیروهای امنیتی و مقامات کشوری و نظامی درحالی بارها رهبران منتقد دولت را متهم به سازماندهی تجمعات خودجوش بعد از انتخابات کردند که بسیاری از دستگیرشدگان اساسا در تجمعات حضور نداشتند.این گزارش در شرح بخشی دیگر از آنچه «اشکالات وارده به رسانه ملی» که «باعث ناخرسندی معترضان شد» آورده است: «عدم پوشش واکنش های معترضان به نتایج انتخابات در اولین روزهای پس از اعلام نتایج و تاکید بر جشن وسرور حامیان نامزد پیروز، دعوت از مردم برای حضور گسترده در جشن پیروزی آقای احمدی نژاد و پخش مستقیم مراسم از شبکه های رادیویی و تلویزیونی – که متاسفانه در این مراسم، سخنان تندی علیه برخی مسئولان مطرح شد وشعارهای ناپسندی هم از سوی مردم طرح گردید که مطمئنا به صلاح نظام نبود- و سکوت کامل خبری در خصوص سایر نامزدها، از دیگر اشکالات وارده به رسانه ملی است که باعث ناخرسندی معترضان شد.»در ادامه با انتقاد شدید از عملکرد بعد از انتخابات صداوسیما نویسندگان گزارش محرمانه صداوسیما اضافه کرده اند: «اطلاع رسانی با تاخیر، ناقص وغیرشفاف و عدم پوشش مناسب اخبار معترضان و تجمعات صورت گرفته و نیز بیانیه هایی که ازسوی نامزدهای معترض صادر می شد – با توجه به این که سایر رسانه ها به شیوه های مختلف و با اغراض و اهداف معین این اخبار را پوشش می دادند و طبیعتا مردم به نوعی به این اخبار دست می یافتند – اعتماد مردم را نسبت به صداوسیما خدشه دار کرد ومخاطبان به صراحت دریافتند که نمی توانند خبرها را به طور دقیق، کامل و صحح از رسانه ملی کسب نمایند. بنابراین شاهد روگردانی مردم از رسانه ملی و اقبال آنان به شبکه های خارجی و ماهواره ای بودیم.»این گزارش در بخش هایی عملکرد پیش از انتخابات را مورد تحسین قرار می دهد و در مقابل می نویسد که « بعد از پایان رای گیری» سیاست های صداوسیما « دچار تغییر ناگهانی درجهت منفی و بعضا عقب گرد» شده است. این گزارش در ادامه آورده است که « یکی از دلایل تبدیل شدن این موضوع (شائبه درسلامت انتخابات) به یک چالش سیاسی-امنیتی و بعضا اغتشاشات و کشته شدن چند نفر از هموطنان، به دلیل مسدودشدن ناگهانی فضای باز انتخابات ریاست جمهوری» بوده است.مقامات ایرانی بارها منتقدان دولت و به خصوص رهبران انها رامسوول کشته شدن افراد درجریان تجمعات مسالمت آمیزمتهم کرده اند در حالی که این اجتماعات بارها توسط نیروهای امنیتی و پلیس به خشونت کشیده شد.نحوه پوشش خبر کشته شدن مرحوم نداآقاسلطان هم از جمله دیگر انتقادات مطرح شده است: « … دراین خصوص می توان به مساله مرگ ندا آقا سلطان اشاره کرد که بعد از حدود یک هفته و تنها در برخی از بخش های خبری به صورت جزیی به آن پرداخته شد.»عملکرد صداوسیما دراین گزارش محرمانه توسط نویسندگان آن باعث ایجاد «رنجی تحمل ناشدنی و بغضی کشنده» شده است که به تعبیر آنان « برای کشور، انقلاب و نظام مطلوب نیست». این گزارش همچنین نوشته که این تصور وجود داشته که مردم را صرفا هیزم تنور انتخابات کرده اند: « این احساس شدیدا نامطلوب که مردم یا حامیان نامزدها، صرف هیزم تنور انتخابات شده اند و در یک مقطع، احساسات و عواطف وعلائق آنها برای پر شور شدن انتخابات به رسمیت شناخته شده وبلافاصله بعد از پایان انتخابات، همه این مهربانی ها و شیرینی ها، به بی اعتنایی و بی مهری تبدیل شده است، رنجی تحمل ناشدنی و بغضی کشنده است که برای کشور، انقلاب و نظام مطلوب نیست…. اگر نامزدهای معترض این فرصت را می یافتند که مطالبات خود را در رسانه ملی به عنوان «محرم ترین جایگاه» مطرح نمایند طبیعتا از شدت خشم وعصبانیت آنها کاسته می شد وحجم اعتراضات خیابانی و در پی آن اغتشاشات و درگیری ها تقلیل می یافت.»در این گزارش «حذف وعدم انعکاس برخی خبرها به صورت کلی و جزئی» و « پرداختن به فعالیت ها وعملکرد دولت نهم چند ماه پیش از برگزاری انتخابات در حجم وسیع» همچنین از عوامل «خدشه دارشدن اعتماد مردم» به صداوسیما برشمرده شده است.گزارش یاد شده همچنین از منظر نویسندگان اداره کل آموزش وپژوهش معاونت سیاسی مواردی را به عنوان «عملکردخوب» رسانه ملی ایران در قبل از انتخابات مطرح کرده است که از آن جمله می توان به «صداقت درفرآیندانتشاراخبار»، «پوشش موارد ویژه» و «مسوولیت و نقض انتقادی رسانه ها» اشاره کرد.گزارش ۲۳ صفحه ای «آسیب شناسی رفتار صدا وسیما واعتماد مخاطبان به آن قبل و بعد از انتخابات ریاست جمهوری»، در پایان به ارائه پیشنهاداتی تحت عنوان «راه های تقویت اعتماد عمومی به رسانه ملی» مطرح کرده است.با بررسی محتوای این گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران عملکرد قوه قضائیه در دو سال گذشته که موجب محکومیت و حبس صدها نفر شده است را شگفت آور میداند و این گزارش را دلیلی دیگر برای آزادی فوری تمامی زندانیان عقیدتی که پس از انتخابات دستگیر و محکوم شده اند میداند و خواستار رسیدگی و تحقیقات مستقلانه یک کمیته ملی و بیطرف به عملکرد قوه قضائیه میباشد. شگفت آور است که علیرغم وجود چنین تحلیل هایی از عملکرد صداوسیما، مقامات این دستگاه همچنان نقشی مخرب در جریان پروژه اعتراف گیری اجباری زندانیان سیاسی و قلب وقایع رخ داده طی ماه های پس از آن پرداختند.

رژیم خون ریز جمهوری اسلامی، ماشین اعدام همچنان قربانی می گیرد

  موج اعدام‌ها در جمهوری اسلامی ادامه دارد. همزمان شماری از معترضین و زندانیان سیاسی نیز به اعدام محکوم شده‌اند. نگاهی به آمار نیز این وضعیت...