۱۳۹۰ خرداد ۲۸, شنبه

وال استريت جورنال:ایران جايی که مردگان هم خطرناکند

«جايی که مردگان هم خطرناکند،» عنوان مقاله ای است در وال استريت جورنال. مقاله اشاره می کند که سرکوب مخالفان رژيم حاکم بر ايران از رويدادهای خردادماه ۱۳۸۸ تا به امروز ادامه داشته و صدها قربانی گرفته است. نويسندگان مقاله، همايون مبصری و نيـــر بامز، با اشاره به کشته شدن هاله سحابی، فعال صلح طلب، در مراسم تدفين پدرش عزت الله سحابی، يادآوری می کنند که خشونت و وحشيگری نسبت به مخالفان - از تظاهرکنندگان عادی در خيابان ها گرفته تا زندانيان سياسی و اعضای خانواده آنها - در جمهوری اسلامی جريان تازه ای نيست؛ و در همان روزهای آغاز آن حکومت ريشه دارد. اما رژيمی که حتی جنازه مخالفانش را خطرناک می داند؛ رژيمی نيست که در مورد تکثير و توليد سلاح های هسته ای بتوان با آن گفتگوی منطقی کرد. تا زمانی که ايران آزاد وجود نداشته باشد، ايران صلح طلبی نيز وجود نخواهد داشت؛ و دنيا بايد در برخورد با جمهوری اسلامی، مسأله حقوق بشر را در صدر دستور کار خود قرار دهد.واشنگتن پست می نويسد رييس جمهوری اسلامی، چين و چند کشور عضو اتحاد شوروی سابق را به تشکيل يک پيمان امنيت منطقه ای با رژیم ايران فراخوانده است، و هدف از آن را ايجاد جبهه ای در برابر غرب عنوان کرده است.فايننشال تايمز چاپ لندن اقدام نظامی دولت بشار اسد عليه مردم سوريه در جسرالشغور را «کمپين وحشيانه به شيوه کلاسيک دولت های استبدادی» خوانده و نوشته است هر چند به نظر می رسد وی در سرکوب مخالفان پيروز شده باشد، ترديدی نيست اليگارشی خاندان اسد و بستگان و نزديکان وی، پس از ساليان دراز، عليه رژيم او به حرکت درآمده و رژيم را به سراشيب سقوط کشانده است.در مقاله ای از امير طاهری در نيويورک پست آمده است در حالی که نمايندگان آفريقای جنوبی، تونس و اروپا در پی «نسخه معجزه گر» برای حل بحران ليبی، يافتن راهی فوری و صلح آميز برای فرستادن معمر قذافی به تبعيد و پايان دادن به حضور نيروهای ناتو در آن کشور هستند، ديکتاتور هفتاد ساله ليبی شرايط چهارگانه ای برای ترک ليبی پيش روی آنان گذاشته است. خواسته های وی عبارتند از ابقا در فرماندهی نظامی کشور، ضمانت کتبی آمريکا و اروپا برای منع پيگرد قانونی، و اسکان خاندان قذافی در يک کشور امن و راحت - ترجيحاً اتريش - که املاک و دارايی های هنگفتی در آن دارند.

صدای آمریکا

گزارش رسانه آلمانی از جدال کفتار پیر و گرگ هار

گاه شمارِ جنگ های سنگر به سنگر در جمهوری اسلامی

در بارۀ اجنه و مرتاض

یورونیوز:از ابتدای سال ۲۰۱۱ حاکمان ایران دست به مبارزۀ قدرتی زده اند که تاکنون بی سابقه بوده است، و این بحران نشان از تغییرات بنیادی در ماه های آینده دارد. طرف های این جنگ های سنگر به سنگر از یکسو یاران رئیس جمهور محمود احمدی نژاد و از سوی دیگر پیروان رهبر مذهبی آیت الله خامنه ای هستند – بنابراین:محافظه کارانِ افراطی در مقابل اصول گرایانی درس خوانده در حوزۀ علمیۀ قم.صحبت از توطئه و نفوذ قدرت های خارجی است. و نظاره گران را در خارج ادبیات به کار گرفته شده متعجب می کند: صحبت از همه گونه اتهامی هست، و نیز از اجنه و مرتاض. پیمانی که احمدی نژاد و خامنه ای برای سرکوبی جنبش اصلاحات بسته بودند دیگر وجود ندارد.بحران در زمانی حاد می شود که رئیس دفتر و مشاور نزدیک رئیس جمهور اسفندیار رحیم مشایی تقاضای تأسیس هفت حزب سیاسی و دو روزنامۀ سیاسی را (تماشا و ۷ صبح) می دهد.مخالفانش برآنند مشایی به این ترتیب مقدمۀ تبلیغات انتخابات مجلس در ۲۰۱۱۲ می کند. از حدود یک سال پیش طرفداران آیت الله خامنه ای رئیس دفتر رئیس را که دخترش همسر پسر رئیس جمهور است زیرنظر دارند، وی را متهم می کنند علیه رهبرانقلاب اقدام می کند. اما ظاهراٌ سرانجام به این نتیجه رسیده اند که حلقۀ دور احمدی نژاد متشکل از مشایی و بقایی و رحیمی و جوانفکر و بهداد باید از سر راه برداشته شود. و آنهم چون به آنها ظن دارند که می خواهند در انتخابات مجلس نامزدهای خود را در مقابل اکثریت محافظه کار خامنه ای قرار دهند.چندین شخصیت معروف علناٌ از مشایی در مقابل این حمله ها دفاع می کنند، از جمله محمد جعفر بهداد، یک عضو مهم دولت. وی با حمایت از تأسیس حزب های جدید از مشایی حمایت می کند.چند هفته بعد عباس امیری، روحانی و امام جماعت نهاد ریاست جمهوری، مؤافقت خود را با جاه طلبی های افراد نزدیک به احمدی نژاد اعلام می کند. وی در ۲۰ آوریل می گوید دولت و سیاستمداران نزدیک به احمدی نژاد مانند مشایی برآنند به صورت قانونی خود را آمادۀ انتخابات مجلس بکنند تا اصول گرایان را شکست دهند. چند هفته بعد امیری بازداشت می شود، دو ماه بعد هنوز در زندان است.در جانبِ رهبرانقلاب خامنه ای یک گروه کوچک ایجاد می شود که قرار است بر مقدمات انتخابات نظارت کند. اما این تعداد اندک با وجود نفوذ بر رسانه ها مشکل دارند پا به پای تبلیغات احمدی نژاد جلو بروند.در ۱۰ آوریل ۲۰۱۱، وقتی رئیس جمهور وزیر اطلاعات – فرد مورد وثوق خامنه ای – را از کار برکنار می کند جنجال می شود. مصلحی ظاهراٌ داده بوده نهاد ریاست جمهوری را شنود کنند تا از گفتگوهای بین احمدی نژاد و دست راستش مشایی آگاه شوند.برخلاف برکناری چندین وزیر که در دوران شش سالۀ ریاست جمهوری احمدی نژاد مجبور بودند از سمت خود کنار بروند، اخراج فرد نزدیک به رهبرانقلاب امر خطیری است. خامنه ای مخالفت می کند و مصلحی در سمت خود باقی می ماند. رئیس جمهور در آخرهای آوریل به صورت اغراق آمیز ۱۰ روز از عرصۀ سیاسی رسمی غایب می شود، برخی صحبت از اعتصاب احمدی نژاد می کنند. مطبوعات ایران متوجۀ جدی بودن اوضاع می شوند.در ۵ ماه مه نمایندۀ خامنه ای در سپاه در صفحۀ اینترنتی خبرآنلاین دست به حملۀ متقابل می زند: مشایی قصۀ شنود را از خود در آورده، وی بیش از حد بر رئیس جمهور نفوذ دارد، مشایی در رأس گروهی قرار رفته که از ارزش های واقعی منحرف شده اند.به نظر احمدی نژاد دست راستش بسیار باهوش است، اینقدر باهوش که کسی واقعاٌ نمی تواند او را بفهمد. ظاهراٌ رئیس جمهور در خلوت گفته مشایی نمایندۀ خدا بر زمین است.واقعاٌ هم شایعه ها در مورد مشایی زیاد می شوند، از جمله اینکه وی با «اجنه» و «شیاطین» در تماس است. رسانه های زیر نظر طرفداران خامنه ای اکنون مستقیم به رئیس دفتر حمله می کنند و اینگونه می کوشند رئیس جمهور را تضعیف کنند. تا مدت زمانی قبل می گفتند احمدی نژاد پسر معنوی خامنه ای است. رئیس جمهور در نزد عوام همچنان محبوب است. و کار آسانی نیست که اکنون تغییر جهت داد و یک شبه دست از حمایت از احمدی نژاد برداشت – حتی برای رهبرانقلاب هم این کارآسان نیست.بعلاوه به مشایی اتهام زده می شود وی با یک مرتاض زرتشتی که در هند زندگی می کند و چهارصد سال دارد در تماس است. می گویند این مرتاض جهت فکری او را تعیین می کند. – و گفته می شود مشایی از سال ۲۰۰۹ تاکنون ۶۴ بار به هند رفته است.خبرگزاری دینا که به شورای نگهبان نزدیک است در آغاز ۲۰۱۱ می نویسد مرتاض مورد مشورت مشایی برای شخصیت های با نفوذ طالع بینی می کند. به نوشتۀ این خبرگزاری این مرتاض پیش گویی کرده مدیرکیهان شریعتمداری که منصوب خامنه ای است بر اثر بیماری آلزایمر خواهد مرد.مشایی ابتدا می کوشد از خود دفاع کند، به این شکل که در سن و سال مرتاض شک می کند، بعد توضیح می دهد این مرتاض اصلاٌ وجود خارجی ندارد...عضو پر مناقشۀ دولت احمدی نژاد از قرار اسلامی کردن جامعۀ ایران را هم زیر سؤال برده است. در یک سخنرانی به سال ۲۰۰۴ – که ناگهان در یوتیوب ظاهر شده – مشایی توضیح می دهد: «دورۀ اسلام به پایان نزدیک می شود. این به معنای پایان اسلام نیست، اما به این معناست که فایده اش برای جامعه به پایان رسیده است.»این حرفها و به اصطلاح ارتباطاش با آن دنیا می تواند برای مشایی گران تمام شود. از شروع جنگ سنگر به سنگر جلوی پنج صفحۀ اینترنتی نزدیک به او گرفته شده است. و ۲۵ نفر از نزدیکان رئیس جمهور بازداشت شده اند.خبرگزاری مهر که زیر نظر طرفداران آیت الله خامنه ای اداره می شود در این باره گفت: «در بین این ۲۵ نفر چندین رمال و جادوگر و طالع بین وجود دارند» و یک طالع بین بازداشت می شود: عباس جعفری( غفاری باید نام درست این فرد باشد.توضیح از نشریه). وی طبق فرمان به مرگ محکوم می شود.روزنامۀ جوان که موضع سپاه پاسداران را منعکس می کند می نویسد مشایی بارها با این طالع بین مشورت کرده تا از آینده و چشم اندازهای دولت مطلع شود؛ به نوشتۀ فارس این فال گیرها هستند که تقریباٌ تمام تصمیم های دولت را می گیرند. صفحۀ اینترنتی شفاف نیوز می نویسد دفتر جعفری (غفاری) در نهاد ریاست جمهوری است. و بدتر از همه چیز، به نوشتۀ فارس، وی «عامل صهیونیسم» است. شفاف نیوز حتی صریح تر می شود: «گر چه عباس جعفری (غفاری) مسلمان است اما گردن بندی با ستارۀ داود دارد.» به علت این اتهام و اتهام های دیگر بیشتر مخالفان جمهوری اسلامی، نیز فعالان حقوق بشر به مرگ محکوم شده اند.

* در: اُیرُونیوز

منبع خبر:ایران در جهان/تیتر:پارس دیلی نیوز

اطلاعیه، مشتهایمان را محکمتر گره می زنیم تا روزی که دودمانتان را بر باد دهیم

اطلاعیه کمپین پناهجویان ایرانی در گوتنبرگ ;

به کدامین جرم به عزیزانمان در ایران تعرض می کنید ؟

کمپین پناهجویان ایرانی در گوتنبرگ در پی آزار و اذیت خانواده اعضای آن در ایران با اعتراض به این اقدام غیر انسانی جمهوری اسلامی ، با صدور اطلاعیه ای این اقدام را نشانه ضعف و زبونی ایادی مزدور رژیم و ابزاری برای فشار به خرد کردن عزم و اراده مبارزاتی فعالین سیاسی دانست .به گزارش ستاد خبری کمپین در این اطلاعیه امده است : ما یاران کمپین (misstro oss inte) تا آمدیم بعد از 90 روز مبارزه آرام باشیم ، خبر آوردند که خونخواران وزارت اطلاعات به سراغ عزیزانمان در ایران رفته و به بازجویی آنان می پردازند. این اطلاعیه می افزاید : صدای خسته و نالانی از آن طرف مرزها خبر از به صلابه کشیدن پدری پیر را داد و تا آمدیم به خود بیاییم یاری دیگر از به بند کشیده شدن همسر و فرزندش با خبرمان کرد. به کدامین جرم پدر، خواهر و برادرانمان را ضحکان روزگار به صلابه و مادرانمان را به تازیانه می کشند؟ این روزها خون با دل داریم اما قسم به همه داشته هایمان و قسم به اشک مادران اوین، کوتاه نخواهیم آمد. ما خوب می دانستیم حسین بازجو با درج آن کلمات وقیحانه که ما را ضد انقلاب خوانده بود،خوب فهمید که اینجای دنیا، دمکراسی کوچک پناهجویان نقطه اتصالی برای همه مخالفان رژیم شده که عرصه را در مجامع بین المللی به سختی بر حکومت وارفته اسلامی تنگ کرده. ما به بی چشم رویی آنها باور داشتیم و با پوست و خون خود آنرا لمس کرده بودیم. اما ای جانیان در کجای دنیا به جرم پسر پدر را به صلابه می کشند. لعنت بر شما، لعنت بر اعتقاداتان که به هیچ چیز و هیچکس رحم نمی کنید. ما با صدای بلند فریاد می زنیم "آری ما ضد انقلابی هستیم که خمینی به تاراج برده بود".ضد انقلابی هستیم که هموطنانمان را به جرم قومیت یا مذهب خاصی مجرم میداند، ما ضد انقلابی هستیم که انسانیت و اخلاق را از جامعه جدا کرده است، ضد انقلابی هستیم که عدالت اجتماعی و اقتصادی را سالهاست به فراموشی سپرده ،ما ضد آن انقلابی هستیم که به دختران معصوم وطنمان به جرم آزادی خواهی و یا گرسنگی در زندانهای شما یا عشرتکده های اعراب تجاوز می کند و انقلابیانتان خاموش می مانند.ما تا زمانی که در مقابل افکار و اعمال ما قبل تاریخی شما باشیم به ضد انقلاب بودن خود افتخار می کنیم و با صدای بلند همراه و همگام با مردم آزادی خواه ایران همه را به مبارزه علیه استبداد مکتب اسلامی فرا می خوانیم و قسم به شرافت همه جانباختگان راه آزادی و قسم به خاک هدی صابر کسی که هنوز خاک مزارش مرطوب مانده انسانی که همچون ما برای احقاق حق پایمال شده مردم خود به اعتصاب نشسته بود و قسم به دل کودکان هاله، حتی لحظه ای از پایی نخواهیم نشست.در پایان این اطلاعیه آمده: در مملکت خون و جنایت، آنجا که جان انسانها به دست پادشاه خون و ولایت خونخوار تعلق اسیر است ، جایی که حکومت، نه ایرانیست و نه جمهوری بلکه فقط اسلامیست آن هم از جنس خمینی خبیث و خامنه ای جنایتکار، همانا قدرت و جاه و مقام است که خدایی می کند و اما ما ،هر چند چشمانمان پر از خون است ولی مشتهایمان را محکمتر گره می زنیم تا روزی که دودمانتان را بر باد دهیم.

ای غنچه خوابیده به نرگس نگران خیز

کاشانه ما رفت به تاراج غمان خیز

از سردی بانگ جرس از خواب گران خیز

از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

* کمیته پناهجویان متحصن در گوتنبرگ 17 ژوئن 2011*

(Misstro oss inte)

ستاد خبری کمپین پناهجویان ایرانی متحصن در گوتنبرگ

مهدی شیخ نجدی 0762179679 بهزاد جوادیان 0737551075 

شش سال از زندان بدون مرخصی بهروز جاوید تهرانی گذشت

بهروز جاوید تهرانی که در تاریخ ۴ خرداد ماه ۱۳۸۴ بازداشت و مدت سه ماه را در سلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین تحت فشارهای روحی و جسمی به سر می برد هم اکنون در حالی در زندان رجایی‌شهر کرج به سر می‌برد که در طول این شش سال حتی یک روز به مرخصی نیامده است و بارها درخواست مرخصی وی رد شده است.به گزارش «خانه حقوق بشر ایران» جاوید تهرانی بر اثر ضربه‌هایی که به سرش در مدت بازجویی و حضور در سلول‌های انفرادی اوین وارد شده بود، از بازجویان خود شکایت کرد که به شکایت وی هرگز رسیدگی نشد. هر چند که وی از این ضربه‌ها دچار آسیب جسمی شده بود.جاوید تهرانی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب در همان سال محاکمه و به ۷ سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد که این حکم از سوی دادگاه تجدید نظر استان تهران تأیید شد. اتهامات عبارت بودند از تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری، تجمع در مقابل سازمان ملل و عضویت در جبهه دموکراتیک ایران.وی سپس از اقدامی خلاف قانون و بر خلاف اصل تفکیک و طبقه‌بندی زندانیان به زندان رجایی‌شهر که محل نگهداری مجرمان خطرناک است منتقل شد. وی در طول سپری کردن دوران محکومیت خود بارها مورد ضرب و شتم و توهین مامورین زندان قرار گرفت و بارها به سلول انفرادی زندان رجایی‌شهر منتقل شد.وی به خاطر این موراد متعدد نقض حقوق خود بارها در زندان دست به اعتصاب غذا زد که منجر به وارد آمدن صدمات جسمی به وی شده است. همچنین وی در زندان به دفعات از بندی به بند دیگر و از سالنی به سالن دیگر منتقل شده است که از این مساله شکایت داشته است.شایان ذکر است وی در حادثه کوی دانشگاه نیز بازداشت و نزدیک به سه سال را در زندان به سر برده بود.

دانشجونیوز

۱۳۹۰ خرداد ۲۷, جمعه

گسترش شعارنویسی‌ روی اسکناس‌ها ، رژیم آخوندی را کلافه کرده

نگرانی جمهوری اسلامی از افزایش اسکناس‌‌ نویسی بولتن‌نیوز وابسته به دستگاه وزارت اطلاعات: بانک مرکزی اسکناس‌های کهنه را جمع کندسایت «بولتن‌نیوز» پس از «غیر شرعی» اعلام شدن اسکناس‌نویسی از سوی چند مرجع تقلید از مقام‌های بانک مرکزی خواست نسبت به جمع‌آوری اسکناس‌های کهنه اقدام کنند.این سایت نزدیک به وزارت اطلاعات نوشته که بانک مرکزی «مشکل مزمن اسکناس‌های فرسوده را به فراموشی سپرده» و «مردم از دست به دست کردن هر روزه این ابزارهای انتقال بیماری به ستوه آمده‌اند.»«بولتن‌نیوز» با رد استدلال مقام‌های بانک مرکزی مبنی بر هزینه بالای تعویض اسکناس‌های کهنه نوشته است: «این بانک موظف است تدابیر مناسبی را برای رفع این معضل بیندیشد.»این سایت نوشته که «مساله کمبود بودجه برای چاپ اسکناس نو هم برای تشکیلاتی که فقط یک قلم از محل واردات و فروش طلا میلیارد‌ها تومان سود به دست می‌آورد، و یا در جلسه مجمع عمومی سالانه میلیون‌ها تومان سود بین پرسنل و مدیران خود تقسیم می‌کند به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست.»به نظر می‌رسد پس از گسترش شعارنویسی‌ها روی اسکناس‌ها در ایران٬ فشار‌ها بر مقام‌های دولتی به رئیس بانک مرکزی برای از رده خارج کردن آنها به بهانه تعویض اسکناس‌های کهنه افزایش یافته است.معترضان به نتیجه انتخابات در ایران بیش از دو سال است که با نوشتن شعار‌هایی روی اسکناس‌ها٬ اعتراض خود را نشان می‌دهند.سال ۱۳۸۸ مقام‌های جمهوری اسلامی اعلام کردند قصد دارند اسکناس‌های شعار‌نویسی شده را جمع‌آوری کنند٬ اما تعداد بسیار بالای این اسکناس‌ها آن‌ها را از تصمیم خود پشیمان کرد.به نظر می‌رسد افزایش قابل توجه اسکناس‌های شعار‌نویسی شده مقام‌های امنیتی و اطلاعاتی را به فکر از رده خارج کردن آن‌ها انداخته است.این مقام‌ها در عین حال اعلام نکرده‌اند برای جلوگیری از شعار‌نویسی روی اسکناس‌های جدید چه تدابیری اندیشیده‌اند.

دیگربان

۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه

دلنوشته نسرین ستوده به هاله سحابی: مرگ پایان کبوتر نیست!

نسرین ستوده، وکیل و فعال جنبش زنان که از ۱۳ شهریور ۱۳۸۹ بازداشت و سپس با حکم۱۱ سال حبس تعزیری و ۲۰ سال محرومیت از وکالت و خروج از کشور به بند زنان سیاسی زندان اوین منتقل شد و در همانجا با هاله سحابی که حکم ۲ سال حبس اش را می گذراند هم سلول شد، نامه ای در غم فراق او به نگارش درآورده است.به گزارش مدرسه فمینیستی، نسرین ستوده این نامه را سه روز پس از مرگ دلخراش هاله سحابی که در پی درگیری و ضرب و شتم در تشیع جنازه پدرش رخ داد، نوشته است. متن کامل نامه نسرین ستوده را در زیر می خوانید:هاله‌ی عزیزم !مرگ پایان کبوتر نیست!سه روز است ناباورانه، باور می‌کنیم غم از دست دادن‌ات را. ناباورانه سوگواری می‌کنیم برای خبری که دعا می‌کردیم دروغ باشد. سه روز بند زنان سیاسی زندان اوین نام تو را با هر آواز مهر و محبت و آزادگی تکرار می‌کنند.حکایت آزادگی‌ات از رنجی که سه نسل از شما در راه آزادی و دمکراسی تحمل کرد تا شبی که همگی با اشک شوق بدرقه‌ات کردیم تا شاید حضورت قوت قلبی برای پدری باشد که جز برای آبادانی و سربلندی وطن قدمی برنداشت، ادامه داشت.ولی افسوس که ملت ایران به جای بهبودی پدر، دختر را نیز از دست داد.ما مطابق اخباری که از اینجا و آنجا به گوشمان رسیده است اینطور دستگیرمان شد که جان بر سر دفاع از حق عزاداری خانوادگی‌ات نهادی. حقی که بارها از خانواده‌های داغدار ایرانی سلب شده است. ما که اینجا از نزدیک تو را شناختیم و دیدیم که حتی در زمانی که پدر در بیمارستان بود حاضر نشدی از حق قانونی حضور در تجمعات مردمی چشم‌پوشی کنی و تعهدی اینچنین بسپری، می‌دانیم که تو چنین دلیر زنی بودی که تا پای جان بر سر حقوق قانونی‌ات در برابر کسانی که حقوق‌ات را نادیده می‌گیرند، ایستادگی کنی.چنان با معصومیت و سادگی از حق‌ات دفاع کرده بودی که بالاخره آزادت کردند. تو گویی حق‌ات را به رسمیت شناخته بودند.بی‌معارضه و بدون هیچ تردیدی حقوق‌ات را می‌خواستی و این خود در استواری قدم‌ات نقشی به سزا داشت.هاله‌ی عزیزم!تو حال خانواده‌های زندانی را بهتر از هرکس می‌دانستی چرا که غالبا زندانی داشتید. غالبا یکی از شما در زندان به‌سر می‌برد و دست آخر خودت راهی زندان شدی . . . اینگونه بود که خانه‌ی شما غالبا زندانی داشت. زندانیان آزاده.یادت می‌آید با چه صبر و متانت و چه شادمانی‌یی حکمی را تحمل می‌کردی که هیچ شایسته‌ی آن نبودی.یادت می‌آید گفته بودی زندان برای تو تجربه‌ای مشابه اردوی آموزشی _ تفریحی است؟ یادت می‌آید عاشقانه همه را دوست داشتی و بچه‌ها تو را عاشقانه دوست داشتند؟عمر با صفایت چه کوتاه بود، اما داستان آزادگی تو در لابلای گل‌های چادرت باقی است که به یادگار گذاشته‌ای.گل زنبقی که در آخرین شب در بازگشت از دادسرا، از حیاط زندان چیده بودی، امروز صبح پژمرد. او زودتر از ما خبردار شده بود . . .

نسرین ستوده / بند زنان سیاسی / زندان اوین /خرداد /۹۰

مصطفی اخوان به اتهام عضویت در فیس بوک به یک سال حبس محکوم شد

مصطفی اخوان، دانشجوی خلبانی دانشکده صنعت هوانوردی تهران، از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی، به یک سال حبس تعزیری محکوم شد. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، این عضو حزب اعتماد ملی از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق سر دادن شعار در فیس بوک، نشر اخبار جنبش سبز، عضویت در فیس بوک، دادن فراخوان برای تجمع غیر قانونی، مصاحبه با رسانه‌های برون مرزی، ارسال ایمیل و مقاله برای سایت‌ها و شبکه‌های معاند نظام به استناد ماده ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی به تحمل یک سال حبس تعزیری محکوم شد.حکم مذکور که در ۲۵ خرداد ماه به وی ابلاغ شده است به دلیل عدم سوئ سابقه وی به مدت پنج سال به حالت تعلیق در آمده است.

مجیز گویان فقیه:آقابرای مخارج روزمره زندگیش پول قرض می‌کنند

سایت حکومتی امنیتی فارس ، که زیر نظر سپاه پاسداران اداره می شود تازه‌ترین تعریف‌ها و تمجید‌ها از خامنه ای را انتشار داد.ابوالحسن مهدوی عضو مجلس خبرگان گفته که علی خامنه‌ای برخی اوقات برای پرداخت قرض‌های خود از رئیس دفترش پول قرض می‌گیرد٬ حافظه قوی دارد٬ متواضع است و دعاهای وی تاثیر عجیبی دارد.خبرگزاری فارس این تعابیر و تعاریف اغراق‌آمیز از خامنه ای را روز سه‌شنبه (۲۴ خرداد) منتشر کرده است.به گزارش دیگربان، آخوند مهدوی، عضو مجلس خبرگان (بخوانید مجلس مجیز گویان) تعاریفی از خامنه‌ای ارائه کرده است که پیش‌تر مشابه این تعاریف از سوی برخی دیگر از هواداران خامنه ای مطرح شده بود.مهم‌ترین گزاره‌های اظهارات ابوالحسن مهدوی عضو مجلس خبرگان: ساده‌زیستی ایشان، از ویژگی‌های مهم دیگری است که بسیاری از مردم کشور خبر ندارند و آگاه نیستند که ایشان چقدر ساده زندگی می‌کنند. مخارج زندگی ایشان بسیار کم است. شاید نسبت به اکثریت جامعه، هزینه‌شان کمتر باشد، مثلا در منزلشان تنها یک فرش نخ‌نما وجود دارد و تمام سطح منزلشان موکت است. همچنین برای مخارج روزمره زندگیشان گاهی پول قرض می‌کنند. آقای محمدی گلپایگانی که مسئول دفتر ایشان هستند، گفتند: «آقا بعضی اوقات از من پول قرض می‌کنند. با اینکه وجوهات و پول‌های زیادی در اختیار ایشان است؛ اما یک ریال برای استفاده‌های شخصی مصرف نمی‌کنند. گاهی احتیاج پیدا می‌کنند، از من پول قرض می‌کنند تا بعد بتوانند قرضشان را بدهند.» یکی از ابزارهای مهمی که مجتهد نیاز دارد، حافظه قوی است. بنده واقعا لطف الهی را در حق ایشان - که حافظه قوی است - دیده‌ام. حافظه قوی رهبری و احاطه‌ای که بر تمام مباحث فقهی دارند، باعث می‌شود که، جواب مسئله فقهی را بسیار سریع بیان کنند. یکی از مسئولان کشورهای خارجی خدمت ایشان رسیدند و گزارشی را دادند. وقتی گزارش او به پایان رسید، ایشان دو، سه نکته را از‌‌ همان کشور برای او گفتند. آن مسئول می‌گفت: «من احساس می‌کنم آقا از من که در آن‌جا زندگی می‌کنم، اطلاعاتشان بیشتر است. از کجا اطلاع داشتند، نمی‌دانم.» در یکی از ملاقات‌هایی که نسبتا جلسه خصوصی بود و از هر چیزی صحبت می‌شد، نام هفت، هشت نفر از بزرگان و بعضی از علما برده شد. نام هر عالمی را که اعضای جلسه می‌بردند، ایشان تاریخ ولادت و رحلتش را می‌گفتند. درباره مرحوم حجت‌الاسلام فلسفی - که واعظ مشهور ایران بودند - صحبت به میان آمد، ایشان فرمودند: «یک بار گفتند ۲۹، بار دیگر گفتند سال ۲۷ و یک بار هم گفتند سال ۲۸». به هرحال، عجیب این بود که ایشان که سه تاریخ تولد شنیده بودند، ‌همه آن‌ها را به خاطر داشتند. در یکی از دیدار‌ها، ایشان به مسئول تهیه یک سریال گفته بود برای این‌که بینندگان را زیاد کنید، مواظب باشید جاذبه‌های شهوانی را در فیلمتان ایجاد نکنید. تأثیر معنوی‏ای که ملاقات و دعای ایشان بر افراد می‌گذارد، بسیار زیاد است. در هر ملاقاتی که با ایشان داشتم و می‌خواستم که مرا دعا کنند؛ تأثیر دعای ایشان را پس از چند روز در خودم می‌دیدم و احساس می‌کردم. وقتی انسان خدمت ایشان می‌رسد، باورش نمی‌شود که چه تواضع شدیدی دارند. در ملاقات‌های متعدد، بنده تواضع ایشان را از زوایای گوناگون دیده‌ام. در یکی از ملاقات‌ها مسئول دفترشان اظهار کرد که: سریع‌تر بروید داخل که آقا ایستاده‌اند و منتظر شما هستند. ما که داخل شدیم، دیدیم ایشان ایستاده‌اند و منتظر ما هستند تا بعد بنشینند. ایشان اجازه نمی‌دهند به آن صورت افراد دستشان را ببوسند. بار‌ها پیش آمده که بنده یا دیگران خدمتشان رسیدیم و مایل بودیم دستشان - به‏ خصوص دست راست ایشان را - که جانباز هم هستند - ببوسیم و ایشان مانع شده‌اند، و تقریبا با افراد دیگر هم دیده‌ام. یک بار خدمتشان بودیم، مشتاقان ایشان اطرافشان نشسته بودند و دیگر جا نبود. شخص دیگری آمد و منتظر بود یک جایی بنشیند؛ اما جا نبود. دو طرف آقا دو سه متری ایشان جا بود؛ ولی به خاطر هیبت و حرمت آقا کسی نمی‌رفت آن‌جا بنشیند. در این حال، ایشان چشمشان افتاد و فرمودند: «بیایید این‌جا بنشینید». با اصرار، آقا او را کنار خودشان نشاندند و حاضران بسیار تعجب کرده بودند و از این برخورد متواضعانه ایشان خوشحال بودند.

رژیم خون ریز جمهوری اسلامی، ماشین اعدام همچنان قربانی می گیرد

  موج اعدام‌ها در جمهوری اسلامی ادامه دارد. همزمان شماری از معترضین و زندانیان سیاسی نیز به اعدام محکوم شده‌اند. نگاهی به آمار نیز این وضعیت...