۱۳۹۰ خرداد ۱۳, جمعه

افشاگری‌های جدید در مورد شکاف در حکومت ایران

در دو روز اخیر نماینده رهبر جمهوری اسلامی در کاشان و جانشین نماینده او در سپاه از ابعاد شکاف در حکومت ایران پرده برداشته‌اند. ظاهرا دستگیری نزدیکان محمود احمدی‌نژاد به دستور مستقیم آیت‌الله خامنه‌ای انجام شده است.دویچه وله:افشاگری در مورد جزییات اختلاف میان محمود احمدی‌نژاد و نزدیکانش با جناحی از حکومت که پشت سر رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنه‌ای گردآمده‌اند وارد مرحله‌ی جدیدی شده است. مطابق تازه‌ترین اظهارات افرادی که نمایندگی رهبر جمهوری اسلامی را در نهادهای مختلف بر عهده دارند، همچنان برخورد با محمود احمدی‌نژاد و رئیس دفتر او اسفندیاررحیم‌مشایی را به صلاح نمی‌داند.ظاهرا علی خامنه‌ای امیدوار است با دستگیری اطرافیان احمدی‌نژاد رابطه‌ی او را با کسانی که جریان انحرافی در دولت خوانده می‌شوند قطع کند، اما رئیس دولت دهم را تا دو سال دیگر بر سر کار نگه دارد.بی‌اعتنایی احمدی‌نژاد به تذکر خامنه‌ای,مجتبی ذوالنور، جانشین نماینده رهبر جمهوری اسلامی در سپاه پاسداران می‌گوید: «جریان انحرافی و برخی از شخصیت‌های رأس آن به‌شدت به رئیس‌جمهور گره خورده‌اند اما امیدواریم که این گره گسیخته شود.» رهبری این جریان به اسفندیار رحیم‌مشایی، نسبت داده می‌شود که ذوالنور چندی پیش او را "رئیس جمهور اصلی" ایران خواند.خبرگزاری فارس صبح چهارشنبه (۱۱ خرداد) از قول ذوالنور نوشت، خامنه‌ای و تعدادی از مراجع تقلید «به صورت علنی و پنهانی درخصوص جریان انحرافی و شخص مشایی» به احمدی‌نژاد تذکر داده‌اند اما «هیچ یک از آن صحبت‌ها تاثیر گذار نبود.» عصر سه‌شنبه (۱۰ خرداد) پایگاه اطلاع رسانی دفتر امام جمعه کاشان، عبدالنبی نمازی، که نمایندگی خامنه‌ای را نیز بر عهده دارد از قول او نوشت «رئیس دفتر رئیس جمهور مراکز قدرت نظام را در اختیار خودش گرفته.»«علیه احمدی‌نژاد چیزی نگویید»یه گزارش پایگاه اطلاع رسانی "سفیر ولایت" عبدالنبی نمازی در درس خارج فقه خود روایت می‌کند، فرمانده سپاه، محمد علی جعفری از خامنه‌ای خواسته دستور بازداشت رحیم‌مشایی را صادر کند تا «کل غائله حل شود.» نمازی گفته است، رهبر جمهوری اسلامی «ظاهراً هنوز به این نتیجه نرسیدند» اما دستور داده با دیگر نزدیکان احمدی‌نژاد به شدت برخورد شود.به گفته‌ی امام جمعه کاشان، خامنه‌ای از سپاه خواسته «حساب رئیس جمهور را [از نزدیکانش] جدا کنند.» نمازی در بخش دیگری از سخنانش گفت علی خامنه‌ای در ملاقاتی با حضور سران سه قوه تاکید کرده «رئیس جمهور باید حفظ بشود ... و به شخص ایشان در خطبه‌ها و سخنرانی‌ها چیزی گفته نشود.»سپاه پاسداران ظهر امروز (۱۱ خرداد) با انتشار بیانیه‌ی کوتاهی سخنان نمازی در مورد درخواست جعفری را تکذیب کرد. به گزارش خبرگزاری فارس مسئول روابط عمومي سپاه در پايان این بیانه «از رسانه‌هایی كه از پرداختن به اين مطلب پرهيز كرده‌اند، قدردانی كرد.»ناکامی در مخفی کردن قهر احمدی‌نژاد,دور تازه‌ی درگیری میان سران جمهوری اسلامی حدود یک ماه و نیم پیش با برکناری وزیر اطلاعات حیدر مصلحی توسط رئیس دولت و ابقای او با حکم علی خامنه‌ای آغاز شد. اصرار رهبر جمهوری اسلامی در بر سرکار ماندن مصلی به قهر و خانه‌نشینی ۱۱ روزه‌ی احمدی‌نژاد منجر شد. مجتبی ذوالنور و عبدالنبی نمازی در سخنان اخیر خود جزییات تازه‌ای از این ماجرا را افشا کرده‌اند.به گفته‌ی ذوالنور، خامنه‌ای تلاش فراوانی کرد که تمرد احمدی‌نژاد مخفی بماند. به گزارش خبرگزاری فارس، او می‌گوید «نظام تمام تلاش خود را انجام داد که خانه نشینی رئیس جمهور به انظار عمومی کشیده نشود و لذا قهر وی مخفی شد و مسئولان با خویشتن داری اظهار نظر نکردند.»هشدار در مورد «دلگیری سپاه و بسیج»ظاهرا رهبر جمهوری اسلامی مایل نیست اختلافاتش با احمدی‌نژاد که همواره مورد حمایت او بوده آشکار شود. منتقدان، خامنه‌ای را متهم می‌کنند که زمینه‌ی تخلف و تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ را فراهم کرده است. گفته می‌شود نیروهای سپاه و بسیج در تغییر نتایج اعلام شده‌ی انتخابات نقش اصلی را بر عهده داشته‌اند.جانشین نماینده رهبر جمهوری اسلامی در سپاه تلویحا نقش نظامیان را در انتخابات تایید کرده و می‌گوید «ممکن است در انتخابات و فضایی از جامعه سپاه موضعی داشته باشد که برخی جریان‌های سیاسی نیز به آن اعتقاد دارند.» او در عین حال هشدار می‌دهد «سپاه با کسی عهد اخوت نبسته است.» ذوالنور خاطر نشان می‌کند اگر «احمدی‌نژاد نسبت به جریان انحرافی دلبستگی و تعلق داشته باشد و آن را همچنان حفظ کند» نیروهای سپاه و بسیج نیز «از او دلگیر می‌شوند.»«جریان انحرافی در حال توسعه است»امام جمعه کاشان و نماینده خامنه‌ای نیز در سخنان خود در مورد نقش عوامل بیرونی در انتخابات، با اشاره به نزدیکان احمدی‌نژاد گفت «اشتباه اینها و شخص رئیس جمهور این است که فکر می کنند آراء ۲۴ میلیونی مال خودشان است.» او همچنین از برنامه‌ی رحیم‌مشایی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری آینده سخن گفته است.به گفته‌ی عبدالنبی نمازی، رحیم‌مشایی در نشستی در مورد احتمال رد صلاحیت شدنش توسط شورای نگهبان گفته است تا دو سال دیگر نه دبیر شورا، احمد جنتی وجود دارد نه علی خامنه‌ای. او می‌گوید «حالا نمی‌دانیم در ارتباط با جن، این چیزها را فهمیده‌اند یا چیز دیگری است.»به گفته‌ی مجتبی ذوالنور «جریان انحرافی در کوتاه مدت به دلیل دست داشتن در قدرت و ثروت‌، استفاده فسادگونه و غیر قانونی از اقتصاد کشور و تقویت تفکر انحرافی، در حال توسعه است.»آماده کردن مردم برای برخورد احتمالی,مطابق اظهارات نزدیکان رهبر جمهوری اسلامی برنامه‌ی کنونی حکومت کنار گذاشتن مرحله به مرحله‌ی اطرافیان احمدی‌نژاد با حفظ خود اوست. ذوالنور می‌گوید «تلاش همه دلسوزان باید این باشد که احمدی‌نژاد از جریان انحراف جدا شود.»به نظر می‌رسد حامیان خامنه‌ای درصدند افکار عمومی را نیز آماده‌ی شدت گرفتن برخوردها با تیم احمدی‌نژاد کنند. امام جمعه کاشان در دیدار با طلاب و روحانیان این شهر گفته است «من خواستم که آقایان در جریان امور باشند. بدون این که اسمی از رئیس جمهور برده شود این جریان انحرافی را برای مردم روشن کنید که اگر قرار شد در آینده برخوردی صورت بگیرد مردم کاملاً توجیه باشند.»روابط عمومی سپاه در بیانیه‌ی کوتاه خود تنها درخواست جعفری برای دستور بازداشت رحیم‌مشایی را تکذیب کرده و به دیگر اظهارات امام جمعه کاشان اشاره‌ای نمی‌کند.

پارس دیلی نیوز 

آخوند تمساح یزدی :احساس خطر شدید می کنم ، اصل و اساس نظام در خطر است

آخوند تمساح یزدی :خطري كه من احساس مي‌كنم شديدترين خطري است كه تا به حال نظام ما را تهديد كرده است و ديگر جايي براي اسلام و ولايت فقيه و ارزش‌هاي اسلام نخواهد گذاشت./بسياري از افراد تصريح مي‌كردند ما به گناه كردن حاضريم، اما حاضر نيستيم ازدواج موقت داشته باشيم. يعني ازدواج موقت را زشت‌تر از فحشا مي‌دانستند. به گزارش سایت امنیتی فارس، ماهنامه پاسدار اسلام در شماره جديد خود گفتاري از آيت‌الله مصباح يزدي، "فقيه و فيلسوف "كشورمان منتشر شده كه متن كامل آن در ذيل مي‌آيد:اشاره: مصباح يزدي دراين مقاله با اشاره به دو اشكالي كه برخي فعاليت‌هاي فكري و اجتماعي در شرايط فعلي كشور دارد، خواستار نگاه كلان و فراگيرتر مردم و خواص نسبت به مشكلاتي شده است كه جمهوري اسلامي با آن مواجه است و خطراتي كه اصل و اساس آن را تهديد مي‌كند.ولايت فقيه؛ آماج فراماسونري جديد,يكي از دغدغه‌ها يا بالاترين دغدغه همه ما برقراري نظام اسلامي واقعي است. شايد هيچ كدام از ما به اندازه حضرت امام خميني نسبت به اين مسئله حساس نبوديم؛ يعني نه به آن اندازه در اين باره شناخت داشتيم و نه كار كرديم، ولي خوشحاليم كه به بركت رهبري‌ها و رهنمودهاي ايشان، نسبت به اين مسائل حساستر شديم و كوشيديم وظيفه خودمان را در اين زمينه‌ها بشناسيم و هرچه بيشتر و بهتر عمل كنيم.بيش از سي سال از پيروزي انقلاب اسلامي مي‌گذرد و در اين مدت، فعاليت‌هاي بسياري در اين زمينه انجام گرفته كه بسياري از آنها موفقيت‌آميز بوده و نتايج چشمگيري داشته است. بخش‌هاي ديگري هم هست كه همه مي‌د انيم هنوز به حد مطلوب نرسيده و مي‌بايست درباره آنها كار كرد. خود امام هم مي‌فرمودند كه از اسلام فقط بويي در كشور آمده است. رهبر معظم انقلاب هم در بيانات اخيرشان در سفر قم مكرر بر اين مسئله تأكيد كردند كه تا رسيدن به حد ايده‌آل خيلي فاصله داريم و بايد خيلي كار بشود.نگاه‌هاي كل‌نگر و جزء‌نگر به اسلام,گاهي ما نگاهي جزء‌گرا به اسلام داريم و در حدي كه شرايط طبيعي و اجتماعيمان اقتضا مي‌كند يك گوشه كار را مي‌گيريم و پيش مي‌رويم. به عنوان مثال نسبت به احقاق حقوق خانم‌ها احساس مسئوليت مي‌كنيم. مي‌بينيم از يك طرف در طول تاريخ محروميت كشيده‌اند و از سوي ديگر افراط‌هايي در جهان غرب وجود دارد كه بيشتر در جهت ضربه زدن به شخصيت زن و حقوق زن است. مي‌خواهيم در اين زمينه كار بكنيم؛ كار علمي، فرهنگي، تحقيقي، آموزشي، تربيتي، تا برسد به كار سياسي و قانونگذاري و بالاخره تا حد اجرا پيش برويم.اين يك نگاه است. كار بسيار خوب و ديد مقدسي است. ساير اقشار هم به تناسب مي‌توانند كارهايي را كه مقتضاي صنف، امكانات و موقعيت اجتماعي‌شان است، دنبال‌كنند بدون اين كه نگاهي كلان و كل‌نگر به مسائل جامعه داشته باشند. بسياري از مسائل اينچنين است كه هم نشانه علاقه‌ و انگيزه‌ عاملان آنها نسبت به اجراي احكام اسلامي است و نيز نشانه وسعت نظر، عمق فكر و وسعت مطالعات آنها در اين زمينه‌ها. ما هم به سهم خودمان اين تلاش‌ها را تقديس مي‌كنيم، اما خوب است پيش از اينكه در بخش خاصي تلاشي را شروع كنيم، ادامه بدهيم، يا تكميل كنيم، نظري كلان نسبت به مسائل جامعه‌مان داشته باشيم. در اين‌باره نكاتي را يادآوري مي‌كنم.* اسلام؛ مجموعه‌اي ارگانيك,تقريباً ده سال از سي و دو سال انقلاب اسلامي در زمان حيات حضرت امام بود. در اين مدت با مشكلاتي روبه‌رو بوديم كه آن اسلام واقعي - و به فرمايش امام خميني: اسلام ناب - در كشورمان اجرا نشد. به نظر مي‌رسد خوب است بعد از اين تجربه سي‌ودو ساله، قدري در اين پرسش بازنگري كنيم كه چرا آن‌گونه كه بايد، نشد؟ چرا كمبودها و كاستي‌هايي پيش آمد و حتي بعضي از آنها تشديد شد؟ البته در سايه انقلاب و به بركت خون شهدا پيشرفت‌هاي عظيم و موفقيت‌هاي بسيار بزرگي حاصل شده كه نبايد هيچ كدام از آن‌ها را فراموش كرد، ولي چرا اين پيشرفت‌ها و توفيقات كاملتر نشد؟به نظر مي‌رسد در اين زمينه دو مشكل اساسي وجود دارد كه هر دو به نحوي به بينش و شناخت برمي‌گردد. ما بايد اسلام را به عنوان يك مجموعه سيستماتيك بلكه يك مجموعه ارگانيك بنگريم؛ مجموعه‌اي كه اعضايش تأثير و تأثر متقابل دارند و با فعاليت‌هايي كه انجام مي‌دهند زمينه رسيدن به هدف واحدي را فراهم مي‌كنند كه فوق هدف فعاليت‌هاي هر بخش از اين سيستم است. متأسفانه اين نگرش به اسلام چه در جامعه ما و چه در ساير كشورهاي اسلامي درست تبيين نشده است. وقتي بخواهيم اسلام را خيلي خوب تعريف كنيم، مي‌گوييم اسلام همه چيز دارد؛ اقتصاد، فرهنگ، سياست، حقوق، حكومت و روابط بين‌الملل دارد؛ اما آيا اينها را در مجموعه‌‌اي كنار هم قرار مي‌دهيم كه بايد به هم متصل كرد، يا اينها رابطه ارگانيك دروني دارند و اصلاً امكان انفكاك بين آنها نيست. ما هنگامي اسلام را درست شناخته‌ايم كه آن را به عنوان پيكري ببينيم كه اندام‌هاي گوناگوني دارد. دستگاه‌هاي گوارش، تنفس و اعصابش، حقيقت واحدي را تشكيل مي‌دهند و هيچ كدام به تنهايي انسان نيستند و جزو حقيقي انسان به شمار نمي‌روند. وقتي انسان هستند كه با يكديگر ارتباط داشته باشند. قلب وقتي كه در درون بدن و با مغز و اعصاب و سيستم عصبي و ساير دستگاه‌هاي تفنس و گوارش در ارتباط باشد قلب انسان است وگرنه اگر قلب را بيرون بياورند و در محفظه‌اي بگذارند، هر چند مشغول كار خودش باشد، قلب انسان نيست؛ وقتي قلب انسان است كه در ارتباط با مغز، فكر، احساسات و عواطف انسان باشد و گرنه موجودي مستقل است كه كار خودش را مي‌كند و تا شرايط طبيعي‌اش فراهم است قبض و بسطي دارد.چه‌بسا بعضي از اندام‌هاي ديگر هم اين‌گونه باشند. ممكن است خون انسان را بيرون بياورند و در محفظه‌اي در شرايط بهداشتي حفظ كنند و سال‌ها گلبول‌هايش سالم بماند، اما اين انسان نيست. اسلام هم اين‌ گونه است؛ اين‌كه مي‌گوييم اسلام همه چيز دارد معنايش اين نيست كه بخش‌هاي جداگانه‌اي به نام اقتصاد و فرهنگ و حقوق و... دارد؛ بلكه همه اين‌ها در هم تنيده است و با هم تأثير و تأثر متقابل دارد. وقتي اسلام ناب است كه همه بخش‌ها به صورت يك كل منسجم و داراي تأثيرات متقابل و با هدف واحد در نظر گرفته شود كه متأسفانه اين مسئله درست تبيين نشده است. لزوم درك لايه‌هاي عميقتر,مسئله دوم اين است كه نگرش به هر بخشي از اسلام داراي لايه‌هايي است؛ لايه‌اي سطحي كه هر كسي نگاه كند اين لايه را مي‌بيند و اگر اين حداقل را درك نكند اصلاً اسلام را نشناخته است، ولي لايه‌هاي عميقتري هست كه اگر آن لايه‌ها را درست نشناسيم ممكن است در درازمدت، اسلام لطمه بخورد. گياهي را فرض كنيد كه در گلداني رشد مي‌كند، ممكن است گل هم بدهد، خوش‌بو هم باشد، اما اين گياه هيچ گاه درختي نمي‌شود كه صد سال عمر كند. اگر بخواهد عمري صدساله داشته باشد بايد در زمين حاصلخيزي رشد كند و بتواند در اعماق زمين ريشه بدواند وگرنه مثل خيلي ازگياهاني كه امروز به صورت مصنوعي پرورش مي‌دهند دوامي نمي‌آورد. قرآن در اين باره بيان زيبايي دارد: «... كشجره خبيثه اجتثت من فوق الارض ما لها من قرار» (چون درخت ناپاكي است كه از روي زمين كنده شده و قراري ندارد.» بايد اسلام را در لايه‌هاي مختلفش ببينيم و به اعماقش پي ببريم. «كشجره طيبه اصلها ثابت و فرعها في السماء؛ تؤتي اكلها كل حين باذن ربها.» لايه عميق ولايت,در اين باره نمونه‌هاي بسيار وجود دارد. همين مسئله ولايت در اسلام (صرف‌نظر از مسئله ولايت فقيه و حكومت) يعني چه؟ اين ولايت در مجموعه مفاهيم اسلامي چه جايگاهي دارد؟ آنچه در خاطر ماست و از كودكي ياد گرفته‌ايم همين «محبت اهل بيت» بوده است. در خيلي جاها تصور بر اين است كه اهل ولايت كساني هستند كه زياد روضه مي‌خوانند، گريه مي‌كنند و توسلات دارند! اما به بركت انفاس قدسي امام خميني «ره» ما به لايه‌اي عميقتر از اين معنا پي برديم كه از لايه اول خيلي مهمتر است؛ ولايتي كه درباره آن مي‌گويند« ولم يناد بشيء كمانودي بالولايه» تنها همين سفره حضرت ابوالفضل و امثال آن نيست. چيزي كه اهميتش از نماز بيشتر است بايد تأثير خيلي عميقتري در سعادت انسان داشته باشد. بالاخره همين اندازه فهميديم كه ولايت فقيهي هست كه اصل نظام است. ولي اكنون كه همه دنيا نظام جمهوري اسلامي ايران را به عنوان نظام ولايت فقيه مي‌شناسند، مردم ما به خصوص اقشار و گروه‌هاي مؤثر كه شامل بالاترين مسئولان كشور هم مي‌شود از ولايت فقيه چه مي‌دانند و چه اندازه به آن معتقدند؟ اگر كسي ادعا كند كه بعد از سي و چند سال؛ بعد از اين همه بحث‌هايي كه خود امام فرمودند، كتاب‌هايي كه فقها در اين‌باره نوشتند؛بحث‌هاي تلويزيوني، راديويي و غيره‌اي كه انجام گرفت، هنوز در عاليترين سطوح مسئوليت كشور، ولايت فقيه به معناي واقعي‌اش جا نيفتاده، ادعاي گزافي نكرده است. البته ما علم غيب نداريم و نمي‌دانيم در دل هر كس چه مي‌گذرد، اما آثار نشان مي‌دهد كه هنوز در اعماق دل خيلي‌ها اين است كه اين يك فرصتي بود كه امام آن را غنيمت شمرد و براي آخوندها دكاني باز كرد! مي‌گويند: وقتي مردم بايد رأي بدهند و رئيس جمهور يا رئيس حكومتي انتخاب كنند، ديگر ولي فقيه چه كاره است؟! قواي سه‌گانه كه داريم. ده‌ها سال پيشتر مونتسكيو گفت، ديگران هم تصريح كردند و توجيهات عقلي خوبي هم دارد. قوه مقننه و قضاييه داريم، يك رئيس قوه مجريه هم مي‌خواهد كه آن مصوبات را عمل كند. ديگر چه مي‌خواهد؟ رهبر يعني چه؟ ولي فقيه چه كاره است؟ بله عده‌اي از آخوندها در مبارزه با نظام قبلي زحمت كشيدند و كشته و زنداني دادند؛ امام هم به پاس تشكر، چيزي به نام ولايت فقيه درست كردند! مردم هم به امام احترام گذاشتند و آن را قبول كردند!نمي‌دانم اين افراد تا چه اندازه باور دارند كه اين ولايت را بايد به عنوان اسلام پذيرفت. گاهي در عمل نشان مي‌دهند كه باور ندارند. گاهي كسي مقام رسمي قانون پيدا مي‌كند، خيال مي‌كند ديگر مالك كشور است. مي‌گويد مردم به من رأي دادند و اختيار را به دست من داده‌اند، ديگر رهبر چه كاره است؟! حتي در حوزه‌هاي علميه هم كساني پيدا مي‌شوند كه هنوز بعد از اين همه بحث‌ها شك مي‌كنند كه اصلاً آيا ما ولايت فقيه داريم يا خير، واگر داريم قلمروش چه‌قدر است و اصلاً آيا حكومت اسلامي داريم يا نداريم؟! متأسفانه اين حرف‌ها تحت تأثير برخي عوامل، وسعتي نسبي در بعضي از حوزه‌ها پيدا كرده است.با اين اوصاف هرچند ما مثلاً درباره حقوق زن تحقيق علمي كنيم، اجتهاد كنيم، خانم‌ها‌ خودشان مجتهد بشوند، به حد اعلميت برسند، در اين باره فتوا بدهند، تحقيق داشته باشند. و حكم مسئله را اثبات كنند يا فقهاي حوزه و مراجع بيايند، حمايت كنند و نظر بدهند كه بايد چنين كرد، اگر مسئولان كشور، آنهايي كه در قوه مقننه مؤثرند تصويب نكنند، چه مي‌شود؟ ما قوانيني داشتيم كه با اكثريت قاطع تصويب شده و شوراي نگهبان هم تأييد كرده، ولي سال‌هاست متروك مانده، چون مجري دلش نمي‌خواسته، سليقه‌اش نبوده و هر روز به بهانه‌اي قانون را كنار گذاشته است. بنابراين با اين كارها مسائل حل نمي‌شود. بايد فكر كلاني داشته باشيم، بايد كاري كنيم كه مسائل اصلي و زيربنايي نهادينه شود، نه اين كه بعد از سي - چهل سال هنوز هم مشكوك باشد و با آن برخوردي شعاري بشود. وقتي از عمق دل باور كردند و فهميدند اسلام و اقتضاي اسلام همين است، آنهايي كه واقعاً مسلمانند پاي آن مي‌ايستند و براي آن جان هم مي‌دهند، اما وقتي باور نكردند، مي‌گويند حالا آخوندها چيزهايي گفته و نوشته‌اند؛ اين بحث‌ها زير و رو زياد دارد و اختلاف‌نظر زياد است! در اخر هم يا آدم كج سليقه‌اي را پيدا مي‌كنند و فتوايش را مي‌گيرند، يا فتوايي مي‌تراشند تا در مقابل، به آن استناد كنند. حالا اگر شما صد تا فقيه داشته باشيد كه همه حكمي داده باشند و در مقابل، كسي سخن خلافي گفته باشد، اگر دلشان با آن حكم مخالف باشد، سخن اين يكي را مي‌گيرند و همه چيز را فراموش مي‌‌كنند. لزوم حركت هماهنگ,ما بايد در اين دو جهت يعني طرح كلان اسلام براي جامعه، و ارتباط دروني بخش‌هاي مختلف اسلام فعاليت كنيم. اين كه توقع داشته باشيم حقوق زن رعايت بشود يا مثلاً نكاح موقت درست اجرا شود، اما از ساير مسائل غفلت كنيم به جايي نمي‌رسيم. وقتي آموزش و پرورش ما گونه ديگري است؛ دستگاه‌هاي ارتباطي ما و فيلم‌ها طور ديگري است؛ اينترنت دائماً جوان‌هاي ما را بمباران مي‌كند، در اين شرايط، اين كه فتواي علما اين است كه اين حلال يا حرام است، هيچ مشكلي را حل نمي‌كند. آن مسئولي كه دختر، پسر، عروس يا دامادش با همين مشكلات دست به گريبانند چطور مي‌خواهد به صورت ديگري عمل كند؟ اين تلاش‌ها وقتي ثمر مي‌دهد كه اين مجموعه، هماهنگ حركت كند. قتي يك قدم پيش مي‌رود همان يك قدم را همه بروند، نه اينكه در يك بخش جلو برويم و خيلي پيشرفت كنيم، اما قسمت‌هاي ديگر مورد غفلت قرار بگيرد. مثل انسان ناموزوني كه دست و پايش خيلي دراز است، اما سركوچكي دارد، به جايي نمي‌رسد. در آخر هم دست‌هاي درازش جايي گير مي‌كند و مي‌افتد، سرش مي‌شكند و نابود مي‌شود.ما بايد اسلام را در يك كل ببنيم كه بايد همه بخش‌هايش با هم متناسب و متوازن رشد كند. تصور اينكه مي‌توانيم مسائل حقوقي زن را بدون توجه به مسائل ديگر اصلاح كنيم نادرست است. مخصوصاً اگر اين مسائل با اعتقادات تماس داشته باشد. اگر خداي نكرده روزگاري بعضي مسئولان ما در اينكه احكام اسلام ابدي است و هميشه بايد اجرا بشود تشكيك كردند، اساس اسلام زير سؤال مي‌رود. چندين سال از طرف عاليترين سطوح رسمي كشور به جامعه القا مي‌شد كه اسلام را طوري تعريف كنيد كه دنيا بپذيرد، و آنهايي كه به فرمايش امام اسلام ناب را معرفي مي‌كردند، متهم به خشونت مي‌شدند. مي‌گفتند شما به اسلام خيانت مي‌كنيد؛ اسلام را به گونه‌اي معرفي مي‌كنيد كه دنيا نمي‌پذيرد؛ بايد طوري معرفي كنيد كه همه بپذيرند. همان‌طور كه در كنفرانسي در آلمان معرفي كردند و حتي ماركسيست‌ها هم گفتند اگر اسلام اين است ما هم قبول داريم! تلاش در جهت تغيير فرهنگ,بايد توجه پيدا كنيم كه كارمان يك اشكال اساسي دارد. وقتي مسائل اقتصادي شرايط زندگي را سخت كند، اگر بخواهيم به خانمي كه طلاق گرفته بگوييم طبق دستور اسلام عمل كن؛ مهرت را بگير و برو، نمي‌پذيرد. فرض كنيد به اندازه چند ماه خرجش را هم بدهند، بعد از آن مي‌خواهد چه كار كند؟ مخصوصاً در جامعه‌اي كه ازدواج مجدد براي يك خانم پسنديده نيست. در زندگي‌هاي قبائلي مسائل ازدواج اين‌گونه پيچيده نبود؛ امروز كسي زن مي‌گرفت، فردا طلاق مي‌داد و همين خانم با مرد ديگري ازدواج مي‌كرد. خيلي هم عادي بود، ولي حالا اين گونه نيست؛ ديگران زشت مي‌دانند كه خانمي كه شوهرش از دنيا رفته است، مجدداً ازدواج كند. متأسفانه اين مسئله در كشور ما به فرهنگي عمومي تبديل شده است. ازدواج موقت را كه اصلاً نمي‌توان حرفش را زد. بسياري از افراد تصريح مي‌كردند ما به گناه كردن حاضريم، اما حاضر نيستيم ازدواج موقت داشته باشيم. يعني ازدواج موقت را زشت‌تر از فحشا مي‌دانستند. هنوز هم در گوشه و كنار جامعه چنين تفكري هست. اين شرايط فرهنگي بايد عوض بشود. تا اين فرهنگ حاكم است اين طور حكم‌ها اجرا نمي‌شود. ما بايد براي تغيير فرهنگ جامعه برنامه‌ريزي داشته باشيم و مسئولان ما باور كنند كه بايد اين كارها را انجام بدهند. لزوم توجه به مسائل اساسي,بايد حواسمان جمع باشد. تمام نيرو، وقت و كارمان را صرف يك موضوع جزئي نكنيم كه معلوم نيست به جايي برسد يا نرسد. به نظر مي‌رسد در عين اينكه هر كسي بايد طبق شرايط خاص خودش و وظيفه، امكانات و تخصصي كه دارد براي حفظ نظام و پيشبرد اهداف اسلام حركت كند اما مهمترين كار توجه به مسئله كلان جامعه است. بايد بينديشيم اين مجموعه فعاليتي كه داريم در كجاي اين جامعه واقع مي‌شود، چه تعاملي با ساير بخش‌ها دارد و چه‌قدر شرايط اجرايش در جامعه فراهم شده است. اگر كساني برخوردشان با مقام ولايت فقيه از نوع برخورد سياسي با يك باند يا رقيب سياسي باشد. يعني سي و چند سال تلاش براي ولايت فقيه همه بر باد است. اگر اين طور شد تلاش‌هايي كه براي مسئله فقاهت و مرجعيت مي‌شود چه فايده‌اي دارد؟ كساني كه احساس مسئوليت مي‌كنند، كساني كه فكر و هوش و انگيزه‌اي دارند، آنها كه دلشان براي انقلاب مي‌سوزد، بايد براي مسائل اساسي دلسوزي كنند، بود و نبود مسائل ديگر چندان فرقي نمي‌كند. نمي‌گويم نبايد تلاش كرد، اما اگر اصل مسئله ولايت فقيه انكار بشود، اگر اصل امام زمان به گونه ديگري تفسير بشود ديگر چه چيزي باقي مي‌ماند؟ اين‌ها خطراتي است كه كمتر كسي به آن توجه پيدا مي‌كند و متأسفانه وقتي خطر واقع شد رفع كردن آن تقريباً محال مي‌شود.خطر فراماسونري آنها كه تيزبين هسند بايد آينده را پيش‌بيني و خطرها را احساس كنند، ديدبان‌ها بايد از دور بنگرند كه چه پيش مي‌آيد. احساس من اين است كه در درون جامعه ما دستگاه فراماسونري در حال تقويت مجدد است. نبايد فراموش كرد كه در ايران، مشروطيت با دستگاه فراماسونري، با شعارهاي اسلامي و آيات قرآن بر سر كار آمد. سر كار آمد. امروز هم اگر بخواهد بيايد حتماً از همين شعارهاي برگرفته از انقلاب استفاده خواهند كرد و در زير اين پوشش‌ها حرف خودشان را مي‌زنند. همان چيزي كه هميشه گفته‌اند «قالب را حفظ كنيد و محتوا را عوض كنيد.» قالب، امام زمان (عج) و اين حرف‌هاست اما محتواي امام زمان، چيز ديگري (مثل انسان كامل نوعي) مي‌شود.اگر در مسائل مبتلابه جامعه، با علما و مراجع تبادنظر كنيم، ولي به كسي كه اصلاً در طول عمرش با هيچ عالمي ميانه خوبي نداشته و اكنون نيز حاضر نيست داشته باشد و هرچه بتواند لگد مي‌زند چه اميدي مي‌توان داشت؟ كساني هم دلباخته اينها شده‌اند و فريبشان را خورده‌اند و با تمام قوا همه آنچه را كه بر ديگران عيب مي‌گرفتند، اعم از استفاده از امكانات دولتي براي مسايل شخصي و... درباره اين شخص فراموش مي‌كنند. با اين روند، روزي چشم باز مي‌كنيم مي‌بينيم كه اصلاً روز به شب تبديل شده است و ديگر همديگر را نمي‌شناسيم. اصلاً اينجا كجاست؟! و اينها از كجا پيدا شده‌اند؟ اين‌ها از درون همين دستگاه درآمده‌اند، خود ما حمايتشان كرديم اين بودجه‌هايي كه در اين راه صرف مي‌شود از جايي مي‌آيد؟ اين بند و بست‌هايي كه مي‌شود، اين عزل و نصب‌هايي كه انجام مي‌گيرد به چه دليل است؟ اين حرف‌هاي نچسبي كه هر روز در قالبي نو زده مي‌شود از كجا مي‌آيد؟ چه انگيزه‌اي براي طرح اينها وجود دارد؟ اين همه سخن از ملي‌گرايي آن هم در زماني كه كشورهاي اسلامي و عربي بيدار شده‌اند و يك نهضت اسلامي جهاني در حال شكل‌گيري است براي چيست؟ آيا پيامد طرح «اسلام‌ ايراني» چيزي جز اين است كه ما را به ملي‌گرايي متهم كنند و بگويند شما با اسلام سروكار نداريد؟ چه انگيزه‌ عقلايي مي‌تواند پشت اين كار وجود داشته باشد؟ اگر روزي از ما بپرسند كه چرا براي احياي حقوق زن كار نكرديد شايد عذري داشته باشيم، اما اگر روزي بپرسند كه چرا اساس اسلام بر باد رفت و ساكت مانديد، چه جواب بدهيم؟

* شديدترين خطر براي نظام

مگر هنگامي كه دستگاه بني‌اميه سر كار آمد چند سال از تولد اسلام گذاشته بود؟ آنها با چه نامي بر مسند حكومت نشستند؟ آيا جز به نام اسلام و خليفه رسول‌الله حكومت مي‌كردند؟ اما به فرمايش اميرالمؤمنين ظرف اسلام را واژگون كردند و پوستين اسلام را وارونه پوشاندند و ملت هم پذيرفتند! وقتي روي منبرها - العياذبالله - اميرالمؤمنين (ع) را لعن مي‌كردند، در كدام كشور اسلامي مقاومت شد؟ اين كار همه جا رسم شد. هر جا نماز جمعه خوانده مي‌شد، لعن علي (ع) هم بود. تا زمان عمربن عبدالعزيز كه كم‌كم نسبت به اين مسئله مقاومت شد. قبل از اينكه جنازه پيغمبر دفن شود چه كساني براي پيغمبر (ص) جانشين درست كردند؟‌ مشركان آمدند؟ زرتشتيان و يهوديان آمدند؟ خير، همين اصحاب پيغمبر بودند! پس تعجبي ندارد كه كساني به نام ولايت فقيه و به نام طرفداري از خط امام بيايند و اسلام را از امام كنار بزنند و مگر چنين نكردند؟ مگر به نام طرفداري از «خط امام» نيامدند اسلام را از بين ببرند؟ آيا ديگر تمام شد؟ فردا فتنه عميقتري در پيش است. ابزارش از همين‌جا و از همين الان تهيه شده است. از آسمان نازل نمي‌شود. مگر سران فتنه از آسمان آمدند و فتنه برپا كردند. همين‌ها بودند كه حكومت اسلامي را در عاليترين سطوح در طول چند دهه اداره مي‌كردند. حالا تعجب مي‌كنيم! بعيد نيست يكي دو سال ديگر وضع عوض بشود و همين‌هايي كه در همين نظام به وجود مي‌آيند و رشد مي‌كنند و از بودجه مملكت و از همين امكانات صرف به قدرت رسيدن آنها مي‌شود سر كار بيايند و ريشه همه چيز را بزنند. حالا بنشينيم گوشه‌اي يك تحقيق علمي بكنيم و حداكثر طرحي تهيه كنيم و براي تصويب به مجلس بفرستيم. آيا تصويب شود يا نشود، فردا بعد از اين كه تصويب شد شوراي نگهبان آن را تأييد كند يا نكند. شوراي نگهبان تأييد كرد آيا دولت اجرا كند يا نكند، آيا اين تنها كاري است كه از ما برمي‌آيد و هيچ وظيفه ديگري نداريم؟!ان‌شاءالله كه من اشتباه مي‌كنم، ان‌شاء‌الله كه همه‌اش اشتباه باشد، اما آن خطري كه من احساس مي‌كنم شديدترين خطري است كه تا به حال نظام ما را تهديد كرده است و ديگر جايي براي اسلام و ولايت فقيه و ارزش‌هاي اسلام نخواهد گذاشت.خداوند متعال همه ما را از آفت‌هايي ديني و معنوي حفظ كند و به همه ما توفيق انجام وظيفه - آن گونه كه مورد رضايت خودش هست - مرحمت كند. ان‌شاءالله سايه رهبر معظم انقلاب بر سر ما مستدام باشد كه اين شخصيت عظيم‌الشأن و الهي، ذخيره بزرگي براي حفظ اين نظام و بزرگترين نعمتي است كه براي حفظ اسلامي به آن اميدواريم.

برگرفته از سایت حکومتی عصر ایران 

سردسته مزدوران لباس شخصی در مراسم سحابی و قتل دخترش شناسایی شد+عکس

ساماندهی آشوب جلوی منزل مهدی کروبی
نفر وسط لاریجانی فرماندار شمیرانات
سایت سحام نیوز وابسته به مهدی کروبی با انتشار تصاویر زیر نوشت: در مراسم تشییع پیکر مرحوم عزت الله سحابی،که هاله سحابی به دست ماموران لباس شخصی کشته شد؛ محمد معتقد لاریجانی فرماندار شمیرانات و فرمانده حمله به منزل کروبی در شب های قدر نیز حضور چشمگیری داشت. به گزارش منابع موثق سحام نیوز، لاریجانی فرمانده نیروهای مستقر در مراسم را عهده دار بود و برای اینکه شناسایی نگردد درون خودروی پرشیا همراه با ماسک آلودگی هوا، لباس شخصی ها و نیروهای امنیتی را هدایت می کرد.لازم به توضیح است، بررسی عکس ها و گزارش ها از روز حمله به خانه مهدی کروبی حکایت از آن دارد که محمد لاریجانی فرماندار شمیرانات در طول حملات نیروهای لباس شخصی و شکستن درها و شیشه ها و تیر اندازی و پرتاب گاز اشک آور به خانه نه تنها در محل حملات حضور داشته که به نوعی رهبری نیروهای لباس شخصی را نیز عهده دار و خود شخصا در اقدامات صورت گرفته در آن شب علیه مهدی کروبی پیشتاز بوده است.لاریجانی فرماندار شمیرانات، بدلیل آنکه پس از یورش و تخریب منزل کروبی و تشکیل جلسه در لباس مبدل نیروهای پلیس امنیت به خواسته و مراد طراحی شده (بیرون کردن کروبی از منزل خویش) نرسیدند، فردای همان روز نیز مجددا یورش کرده و به تخریب منزل دست باز زدند. فرمانداری شمیرانات به محل سازماندهی و تجمیع نیروهای لباس شخصی تبدیل شده و آقای لاریجانی در مقام فرماندار به سازماندهی و حمایت این نیروها در داخل ساختمان دولتی مشغول است و مزایا و امکانات کافی را در اختیار نیروهای آشوبگر و لباس شخصی قرار می دهد.

 پارس دیلی نیوز

افشای روند تبدیل اراذل و اوباش٬ لات‌ها و قاچاقچیان مواد مخدر به حامیان خامنه‌ای

سایت مرکز خبر حوزه در گزارشی از روند تبدیل اراذل و اوباش٬ لات‌ها و قاچاقچیان مواد مخدر به لباس شخصی‌های حامی علی خامنه‌ای پرده برداشت.این سایت روز سه‌شنبه (۱۰ خرداد) با یک روحانی به نام محمدرضا شمس‌آبادی در قم گفتگو کرده که در زمینه جذب لات‌ها و قاچاقچیان مواد مخدر به هیات‌های مذهبی فعالیت می‌کند.این روحانی در تشریح فعالیت‌های خود گفته با تشکیل جلساتی با نام «حلقه‌های معرفتی» و برقراری ارتباط با اراذل و اوباش آن‌ها را به «حافظان قرآن» تبدیل می‌کند.این روحانی افزوده که در حال حاضر ۱۲۰۰ نفر عضو این «حلقه‌های معرفتی» هستند که «در میان این افراد، کسانی بودند که حتی وضو گرفتن را هم بلد نبودند؛ ولی الان حافظ چهار یا پنج جزء از قرآن کریم هستند.»شمس‌آبادی گفته که در این حلقه کسانی فعالیت می‌کنند که پیش‌تر «غذای روزانه آن‌ها همراه با شراب بود٬ اما الان به جایی رسیده‌اند که بعضی از آن‌ها در حلقه‌های معرفتی شاگرد هم دارند.»وی از فردی به نام «صمد ملخ» از اراذل و اوباش شهر قم نام برده که پس از جذب شدن در «حلقه‌های معرفتی» از گذشته خود «توبه» کرده و «به فردی با گرایش‌های معنوی بالا تبدیل گردید که الان او را حاج صمد صدا می‌کنند.»به گفته شمس‌آبادی٬ «صمد ملخ» که پیش‌تر بر روی یکی از پلک‌های چشم خود عبارت «شب» و بر روی پلک دیگر عبارت «به خیر» را خالکوبی کرده بود بعد از جذب در حلقه‌های معرفتی، خالکوبی‌ها را سوزاند.این روحانی در ادامه گفته است: «افرادی بودند که آنان را به نام‌های عجیب و غریبی چون اسی خُله، بهادر دیوونه صدا می‌کردند٬ اما الان آنان را با نام‌های مانند حاج‌ اسماعیل صدا می‌کنند.»وی همچنین توضیح داده که «ما با کسانی جلسه داشتیم که درآمد آن‌ها از راه فروش موادمخدر به دست می‌آمد و حتی در بعضی مواقع آن‌ها به ما تعارف مواد نیز می‌کردند؛ اما امروز همین افراد مواد فروش تبدیل به حافظان قرآن کریم شدند و فعالیت‌های خوبی دارند.»شمس‌آبادی توضیح داده است: «ما با اشخاصی سر و کار داشتیم که اصلا مباحثی چون ولایت فقیه را قبول نداشتند٬ اما امروز از حامیان سرسخت نظام و ولایت فقیه هستند.»این روحانی همچنین گفته است رئیس یکی از کلانتری‌های شهر قم از وی سئوال کرده که چرا پلیس هر وقت که اراذل و اوباش و لات‌ها را دستگیر می‌کند آن‌ها می‌گویند «آشنای ما آقای شمس‌آبادی است؟»شمس‌آبادی ادامه داده که این رئیس کلانتری از وی پرسیده است: «شما با این اراذل و اوباش چه کار کردید که هر موقعی از شب آن‌ها را می‌گیریم و از آن‌ها سوال می‌کنیم که کجا می‌روید؟ با یک لحن خاصی جواب می‌دهند: می‌ریم خونه آقا شمس‌آبادی.»اظهارات این روحانی تصویر روشنی از پیشینه گروهی از لباس شخصی‌ها و اعضای بسیج ارائه می‌کند که در برخورد‌های دو سال گذشته با مردم معترض همچون اراذل و اوباش رفتار کرده‌اند.پدیده لباس شخصی‌ها و گروه فشار که بیش از ۱۰ سال است در فضای سیاسی جمهوری اسلامی سر برآورده٬ محصول جذب گروهی از اراذل و اوباش در بدنه جریان «حزب‌الله» و پایگاه‌های بسیج است.این دسته از لباس شخصی‌ها که بیش از ۱۰ سال است در سرکوب اعتراض‌ها مردمی نقش مستقیم ایفا می‌کنند در قالب نیرو‌های حزب‌اللهی و بسیجی درآمده و منافع خود را از این طریق دنبال می‌کنند.طی دو سال گذشته صد‌ها شاهد عینی از حضور این دسته از لباس شخصی‌ها در خیابان‌های شهرهای مختلف خبر داده که علاوه بر سر دادن شعار‌هایی در حمایت از خامنه‌ای، به سرکوب مردم پرداخته‌اند.این افراد که از سوی سپاه٬ بسیج و پلیس حمایت می‌شوند در به‌ کار بردن خشونت و فحاشی علیه مردم و معترضان هیچ محدودیتی نداشته و اختیار عمل بسیاری دارند.همان‌طور که محمدرضا شمس‌آبادی می‌گوید این افراد از پیروان سرسخت ولایت فقیه هستند.

دیگربان

پیامی روشن و شفاف!

پیغام حکومت به مردم بسیار روشن است، نه میل به آشتی‌ دارند، نه عفو میکنند نه گذشت (به رقم اصرار سید خندان) نه ذره‌ای کوتاه میایند، نه رعایت منزلت پدر موسوی یا سابقه عزت سحابی رو میکنند، نه اجازه دفن آبرومند به جنازه‌های مردم را میدهند، نه اجساد کشته شدگان زیر شکنجه و تجاوز را پس میدهند، نه برای ظاهر سازی مهاجمین کوی دانشگاه یا کهریزک را محکوم میکنند، پیغام حکومت به همه مخالفین و منتقدین روشن است، زبان حکومت اسلامی زبان زور است و تا وقتی‌ با زوری قوی تر، منسجم تر رو به رو نشوند امّید "عفو" و "گذشت" و "گفتگو" و "مدارا" و.....کودکانه است. این رفتار وحشیانه حکومت از روی اتفاق نیست، پیغام روشنی است برای مردم و منتقدین.
سوال این است آیا از میان مردم ایران کسی‌ هست که بتواند زبان شفاف حکومت اسلامی رو برای دوستان ترجمه کند؟ آیا از این همه سیاست‌مدار کهنه‌کار و با تجربه مثل حبیبی و روحانی و ناطق و عبدالله نوری و همین سردار سازندگی و عطا مهاجرانی و کرباسچی و خاتمی آیا هیچ کس نیست که زبان حاکمیت رو بفهمد؟ بسیار بعید است که کسانی‌ که محصول این سیستم هستند و هر کدام در شرایطی بنابه وظیفه و فهم خود مسئولیت حفظ این نظام را داشته اند اینقدر از درک پیام روشن حاکمیت عاجز باشند. اعلامیه‌های شورای هماهنگی و واکنش‌های ضعیف سیاستورزان حکومتی آدم را به شک می‌اندازد که نکند پیام برای این دوستان روشن نیست!به عقیده من پیام حاکمیت از روز اول پس از انتخابات (مانند گذشته) بسیار شفاف بود، پیامی که خیلی‌ قبل تر در خرداد هفتاد و شش کیهان آنرا چنین ترجمه کرد شاید که دوستان بفهمند : فرمان را کنده‌ایم و تخت گاز داریم می‌آیم.حکومت بدون هیچ ترس و ملاحظه‌ای با فرمان مستقیم خامنه‌ای اعتراضات به کودتای انتخاباتی را با مشت محکم و به صورت وحشیانه‌ای پاسخ گفت، دستگیری تمام فعالان، تهدید، شکنجه تجاوز و کشتار چیزی بود که حکومت از انجام آن شرمی نداشت و هرگز هیچ کس را برای ارتکاب به آن تنبیه نکرد، این پیغام روشنی بود به مخالفین، که یعنی‌ حتا به قیمت جنگ خیابانی حکومت حاضر به مذاکره و مصالحه نیست و زبانی جز سرکوب نمیداند. در یک سال و اندی پس از انتخابات موسوی و کروبی که تحت حصر بودند - و اطرافینشان هم در استفاده از فضای احساسی‌ خلاقیتی از خود نشان نمیدادند - فرصت ایجاد کمترین تهدیدی برای حکومت را نیافتند و مردم رفته رفته و به حق مغلوب فضای ترس حکومتی شدند، تا این که موسوی و کروبی تحت تاثیر فشار افکار عمومی‌ و اتفاقات خاورمیانه راهپیمایی ۲۵ بهمن را ترتیب دادند، که این بار حکومت ناچار به واکنش به این دو شد و عملا آنها را زندانی کرد، ولی‌ پیامش به مردم و مخالفین روشن بود، مشت آهنین! تیر اندازی مستقیم به مردم، زندانی و شکنجه عده‌ای دیگر جواب حکومت بود به فتنه. طی‌ این دو سال در تمام رویاروئی‌های بین مردم و حکومت، حکومت یک روش شفاف و مشخصی‌ داشته که کوچکترین انعطافی در آن نمی‌بینیم، حتا سعی‌ در عوام فریبی و لاپوشانی روش خود نیز نداشته، در همین دعوای خامنه‌ای و احمدی‌نژاد میبینیم که رئیس جمهور منتخبی که شصت و سه‌ درصد مردم به وی رای داده اند مثلا! یک شبه به قعر سقوط می‌کند و هیچ کس نگران حفظ ظاهر "جمهوریت" هم نیست! یعنی‌ عوام و مردم رعیت نظام هستند و هیچ! و اگر کسی‌ زیاد تر از این بخواهد سر و کارش با سردار رادان و قاضی دولت آبادی و باقی‌ حیوانات است.کشته شدن هاله سحابی و واکنش حکومت به آن یکی‌ از روشن‌ترین این پیام هاست، حکومت مردم رو در مقامی که هر نوع گفتگوی یا دیالوگی بخواهد با آن برقرار کند نمی‌بیند، حکومت اسلامی نه تنها صدای انقلاب مردم ایران را نشنیده است، بلکه اگر این صدا به موجی تبدیل شود که به در اتاق خواب خامنه‌ای هم برسد، حکومت حاضر است به قیمت نابودی ایران با آن بجنگد. حکومت اسلامی حکومتی نیست که بتواند نصفه نیمه زیر نظر مردم یا قانون ادامه حیات بدهد، ۳۲ سال دزدی از این خونخوران موجوداتی ساخته که کوچکترین نظارتی را بر نمیتابند. در کدام مورد یا در کجای این تاریخ خون بار ۳۲ ساله شما به یاد دارید که حکومت لحنی از روی ملایمت با مردم و رعایا نشان داده باشد؟ کدامین لحظه یا پیچ تاریخی‌ حکومت به خواست مردم تن‌ در داده؟ در کدامین زور ازمایی نماینده مردم و حاکمیت، این نماینده مردم بوده است که سر فراز بیرون آمده؟ از عزل بنی صدر تا لوایح دوقولو خاتمی. از لایحه مطبوعات تا اعتراض به نظارت استصوابی بارها و بارها حکومت اسلامی نشان داده است که کوچکترین انعطافی در مقابل اراده هیچ نهادی که بّر آماده از رای مردم است نشان نداده و نخواهد داد.اما، در انتهای جنگ به محض روبرو شدن با سنبه پر زور ارتش آمریکا، جام زهر را نوشیدند و تغییر رویه دادند، چون زبان زور را خوب میفهمند و یک نشانه کافی‌ بود تا تمام سپاه غیور ظفرمند و روح خدا با هم به ندامت بیفتند.پیغام حکومت به مردم بسیار روشن است، نه میل به آشتی‌ دارند، نه عفو میکنند نه گذشت (به رقم اصرار سید خندان) نه ذره‌ای کوتاه میایند، نه رعایت منزلت پدر موسوی یا سابقه عزت سحابی رو میکنند، نه اجازه دفن آبرومند به جنازه‌های مردم را میدهند، نه اجساد کشته شدگان زیر شکنجه و تجاوز را پس میدهند، نه برای ظاهر سازی مهاجمین کوی دانشگاه یا کهریزک را محکوم میکنند، پیغام حکومت به همه مخالفین و منتقدین روشن است، زبان حکومت اسلامی زبان زور است و تا وقتی‌ با زوری قوی تر، منسجم تر رو به رو نشوند امّید "عفو" و "گذشت" و "گفتگو" و "مدارا" و.....کودکانه است. این رفتار وحشیانه حکومت از روی اتفاق نیست، پیغام روشنی است برای مردم و منتقدین.آیا کسی‌ هست که به ضرورت تاریخ متوجه این پیام روشن حکومت بشود و پاسخی مناسب با آن را آماده کند؟ یا باید تا ظهور حضرتش چشم امیدمان به اعلامیه‌های شورای الکی‌ و نمایندگان عافیت طلبش و سیاستمداران بی‌ جربزه و ترسو درون حکومتی باشیم؟

پیام حکومت روشن است، آیا اپوزیسیون پاسخی برای این پیام شفاف دارد؟

خرداد ۱۳۹۰ /آرش سبحانی /خودنویس 

پیامی از مبارزان درون ایران

آبی ها و قرمز ها، بهمراه مبارزین و مردم به ستوه آمده. 14 و 15 خرداد یک فرصت است از دست ندهیم مبارزین درون مرزی مردم آزاده و به ستوه آمده. شهروندان تهرانی. همانطوریکه میدانید رژیم جمهوری اسلامی از هم اکنون دارد اتوبوس اتوبوس و- کامیون - کامیون افراد جیره خوار و ناآگاه را با دسیسه های مختلف به تهران وگورستان خمینی منتقل میکند تا در آنروز یک کارناوال راه بیندازد.من پیشنهاد میکنم که استقلالی ها و پرسپولیسی ها و مردم عادی هم بیایند در مقابل این نمایش ساختگی حکومت یک حرکت نمادین و اثرگذار را بنمایش بگذارند.شهروندان تهرانی و آبی ها وقرمز ها بیایند برای روز شنبه 14 خرداد واگر میتوانند برای روز 15 خرداد با حضوری چشمگیر بر مزار ناصر حجازی وندا وسهراب و اشکان که از نظر مسافت فطعه ای هم چندان فاصله ای با هم ندارند دست بیک قدرت نمائی سیاسی ، یا بهتر بگویم اقدام به یک وزن کشی سیاسی بنمایند تا ولایت مطلقه فقیه با چشم خود ببیند در آنسوی مزار خمینی عاشقان حقیقی وطن وسرزمین گرفتار ،چگونه عاشقانه فریاد میزنند اسطوره میهنی همینه - هیمنه اگر با این پیشنهاد که بنظرم یک تاکتیک بسیار موفق خواهد بود موافقید آنرا در سطح گسترده منتشر کنید وخودمان را برای روز 14 و 15 خرداد آماده نمائیم. مطمئن باشید که در این دو روز از دست رژیم کاری ساخته نخواهد بود ودلیلش هم قابل پیش بینی است. بگذارید از هر فرصتی یک ورق از تاریخ مبارزاتمان را زرین کنیم.باید از روز 14 خرداد و همینطور 15 خرداد که میتواند به بهترین شکل ممکن مورد استفاده ودر مسیر رشد وپویائی مبارزات مردم ایران باشد ، حداکثر استفاده را ببریم. بیائید فرصتها را مغتنم بشماریم واز آنها بنحو مطلوب به سود مبازرات بهره گیری نمائیم. مکان تجمع ودیدار مزار ناصر حجازی دیگر جان باختگان راه آزادی

ارسال ازفیس بوک

۱۳۹۰ خرداد ۱۲, پنجشنبه

بخوانید و بخندید، "اینترنت پاک "با کمک بسیجی ناپاک برای "تمام بشریت "

 آفتاب: ایده "اینترنت پاک" برای اولین بار از سوی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در آذرماه سال 89 مطرح و پس از آن به بحث داغ رسانه‌ها و کارشناسان و کاربران اینترنت تبدیل شد. آنچه از نگاه مسئولان اینترنت در کشورمان مورد انتقاد قرار گرفته فضای بعضا آلوده پدیده جهانی اینترنت است که به کسب و کار کثیف در این بستر دامن زده و چاره‌ای جز پاک کردن آن وجود ندارد. براین اساس آنچه نظر کاربران اینترنت را به خود جلب کرده ایده "اینترنت پاک" است که مسئولان درصدند آن را ابتدا در ایران و سپس در کل جهان عملیاتی کنند. 

گام اول: طرحی به نام "اینترنت پاک" 

وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات معتقد است که لکه سیاهی در شبکه اینترنت وجود دارد که به دغدغه جدی در میان جوامع تبدیل شده و براین اساس باید انسان‌ها را از آسیب‌های آن حفاظت کرد. رضا تقی پور چندی پیش به اهداف بشردوستانه و صلح جویانه پیدایش شبکه‌های ارتباطی اشاره کرد و گفت: اگر پیش‌بینی لازم از سوی مدیران شبکه اینترنت از ابتدا برای حفاظت از کاربران در برابر آسیب‌های این شبکه انجام می‌شد، امروز با مشکلی با نام اینترنت ناپاک روبرو نبودیم. به همین دلیل استراتژی‌های اینترنت باید برای پاکسازی فضای اینترنتی سرفصل مشخصی ایجاد کند تا شاهد نقش بیش از پیش فناوری اطلاعات در جوامع باشیم که در این زمینه ایده اینترنت پاک مطرح می‌شود. وی با تاکید بر حفاظت از خانواده‌ها در مقابل آسیب‌های اینترنتی و نیز حفاظت از انسان در برابر این آسیب‌ها گفت: آسیب‌های اینترنتی تعامل و رشد علمی انسان را تحت تاثیر قرار داده و کسب و کار ناپاک در این حوزه باعث ایجاد دغدغه در میان جوامع شده است. 

گام دوم: تفکیک "اینترنت پاک" از "اینترنت ناپاک" 

یک ماه پس از مطرح کردن ایده "اینترنت پاک"، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در گفتگو با مهر از عملیاتی کردن مقدمات کار برای اجرای اینترنت پاک در کشور و تفکیک آن از اینترنت ناپاک خبر داد. وی با بیان اینکه درصد بالایی از استفاده‌هایی که از اینترنت در کشور می‌شود استفاده‌های مناسب و درست است تاکید کرد که تفکیک اینترنت پاک از ناپاک ابتدا در ایران و در گام های بعدی در دنیا مطرح می‌شود. تقی‌پور گفت: اطلاعات دقیقی از میزان استفاده پاک و یا ناپاک از فضای اینترنت نمی‌توان ارائه داد اما در مقایسه با آمارهای دیگر کشورها و برخلاف آنچه تصور می‌شود درصد بالایی از استفاده‌هایی که در کشور ما از اینترنت صورت می‌گیرد استفاده‌های مناسب و درستی است و فضای استفاده از اینترنت در کشور فضای پاکی است؛ اما با این حال با تفکیک "اینترنت پاک" از "ناپاک" آن بخش از اینترنت که بعضا برای کسب و کارهای کثیف و غیراخلاقی بکار می‌رود کلا در کشور منتفی خواهد شد و شاهد افزایش استفاده صحیح از اینترنت در کشور خواهیم بود. 

گام سوم: تشکیل هسته‌های اولیه ایده "اینترنت پاک" 

وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در اسفندماه 89 از تشکیل هسته‌های اولیه ایده "اینترنت پاک" در کشور و آغاز به کار اتاق‌های فکر خبر داد و گفت: نقطه شروع طرح اینترنت پاک کشور ایران خواهد بود و پس از آن در اختیار تمام بشریت قرار می‌گیرد. تقی‌پور با بیان اینکه اینترنت پاک یک ایده است و باید دانشمندان و متفکران و متخصصان حوزه فناوری اطلاعات راجع به این ایده نظرات خود را به ما ارائه کنند ادامه داد: نیاز به نظریه‌های عمیق و تئوری‌های بسیار گسترده در زمینه اینترنت پاک احساس می‌شود. اما هم اکنون هسته‌های اولیه کار آغاز شده به نحوی که چندین اتاق فکر برای عملیاتی کردن ایده اینترنت پاک تشکیل شده و در قسمت‌های مختلف بحث و بررسی در حال انجام است. همچنین برای استفاده از نظریات تمامی شهروندان فراخوان اعلام می کنیم. به نحوی که هر فردی در رابطه با اینترنت پاک ایده و برنامه‌ای دارد با مراجعه به سایت وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات و یا سازمان فناوری اطلاعات نظرات خود را برای این وزارتخانه ارسال کند. به گفته وی این ایده از زوایای مختلف باید مورد بررسی قرار گیرد، نظرات تمامی صاحبان فکر و اندیشه در زمینه اینترنت پاک مورد مشارکت قرار می‌گیرد و از تمامی رهنمودها استفاده خواهد شد. 

گام چهارم: فعالیت بسیج برای توسعه "اینترنت پاک" 

با آغاز به کار سازمان بسیج مهندسین فاوا یکی از مسئولان این سازمان اعلام کرد که از جمله اهداف سازمان بسیح مهندسین فاوا، توسعه "اینترنت پاک" در کشور است که دراین راستا 8 هزار بسیجی متخصص در این حوزه، آمادگی خود را برای همکاری با این ارگان اعلام کرده‌اند. سعید فرجیان زاده با تاکید بر اینکه بسیج در عرصه‌ای ورود می‌کند که احساس خلاء کرده باشد ادامه داد: در فضای سایبری نیاز به حرکت بسیجی احساس می‌شود چرا که در عرصه اینترنت ما خلاء احساس کرده و برای توسعه اینترنت پاک ابراز آمادگی کرده‌ایم و حرکت ما این خلاء را پر خواهد کرد. وی اقدام سازمان بسیج مهندسین فاوا را برای توسعه اینترنت پاک در کشور موازی کاری با مسئولیت وزارت ارتباطات ندانست و گفت: وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات برای اجرای ایده اینترنت پاک در کشور درخواست همکاری سازمان بسیج را داشته است. فرجیان زاده با بیان اینکه سازمان بسیج مهندسی فاوا با هدف توسعه اندیشه‌های اسلامی در فضای مجازی و همچنین برای مقابله با تهدیدات در حوزه سایبری ایجاد شده است اولین اقدام این سازمان را پاک‌سازی فضای اینترنت عنوان کرد و ادامه داد: سازمان بسیج مهندسین فاوا برای مقابله با جنگ نرم و تهدیدات سایبری نیز برنامه‌هایی در دست انجام دارد. وی با بیان این که حضور موثر بسیج مهندسین فاوا در فضای مجازی باعث اعتلای فرهنگ اسلامی، ایرانی در کشور خواهد شد تصریح کرد: وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات برای راه‌اندازی این سازمان کمک شایانی کرده و در همین راستا نیز معاونان این وزارتخانه با همفکری و همکاری‌های خود این سازمان را همراهی می‌کنند. در این رابطه وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات با بیان اینکه سازمان‌های مردم نهادی مانند بسیج مهندسین فاوا، می‌تواند نقش بسزایی در حضور پررنگ ایران در جوامع جهانی برای مدیریت اینترنت داشته باشد، بر نقش بسیج مهندسین فاوا برای جلوگیری از انحرافات در فضای مدیریت اینترنت تاکید کرده و گفته است: سازمان بسیج مهندسین فاوا که به نوعی کانون تمرکز نخبگان است در بحث تولید محتوا می‌تواند در فضای امروز کمک شایانی کند. تقی‌پور به نقش بسیج فاوا در ایجاد امنیت فضای تبادل اطلاعات اشاره کرد و افزود: کشور ما همواره در آماج حملات سایبری قرار دارد که به دلیل پیشرفت‌های فناورانه در نفوذ و تخریب سایت‌ها مورد تهدید هستیم در این میان از مهندسین فاوا انتظار می‌رود در این بخش نیز به یاری حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات بیایند. 

گام پنجم: "اینترنت پاک" در اختیار تمام بشریت 

وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات با تاکید بر اینکه ایران اولین کشوری که قرار است اینترنت پاک را اجرایی کند از تمایل کشورهای مسلمان برای استفاده از اینترنت پاک خبرداده و گفته است: بسیاری از کشورها از این ایده استقبال کرده‌اند. به ویژه کشورهای مسلمان مانند مالزی و کشورهای حوزه خلیج فارس تمایل خود را برای اجرایی کردن اینترنت پاک در کشورشان اعلام کرده اند که با این وجود امید می‌رود بتوانیم گوی سبقت را از دیگر کشورها برای عملیاتی کردن اینترنت پاک برباییم. تقی‌پور با بیان اینکه تمام دنیا از اینترنت پاک استقبال خواهد کرد، ادامه داد: امروزه در مجامع جهانی، مدیریت اینترنت امر بسیار جدی است که باید تمام ارگان‌های فعال در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات کشور بتوانند در این امر مهم همکاری و همفکری داشته باشند و حتی بهتر است که در برخی از این طرح‌ها یک نهاد مردمی به جای یک نهاد دولتی وارد شود. وی نامگذاری اتحادیه جهانی مخابرات برای سال حفاظت از کودکان در محیط سایبر را اعتراف دولت‌ها به آسیب‌های اینترنت خواند و گفت: ایجاد اینترنت پاک در عرصه تبادل اطلاعات کشور کاری بزرگ و مهم بوده که با ایجاد فضایی امن در محیط سایبری ایران سایر کشور‌ها نیز از این طرح استقبال خواهند کرد و در این راستا اینترنت پاک را در اختیار تمام بشریت قرار می‌دهیم. 

گام ششم: "اینترنت حلال" به جای "اینترنت پاک" 

در همین راستا معاون نظارت و هماهنگی در سیاست‌های اقتصادی معاون اول رئیس جمهوری چندی پیش از راه اندازی شبکه "اینترنت حلال" در ایران خبر داده که از سایت‌های غیراخلاقی پاک شده است. 

علی آقامحمدی با بیان اینکه مقدمات راه اندازی این شبکه در کشور آماده شده است تاکید کرده که می‌توان شبکه اینترنت حلال را توسعه داد و به سایر کشورهای اسلامی و همسایه متصل کرد. وی با بیان اینکه با راه اندازی شبکه اینترنت حلال شاهد تحولات بزرگی در عرصه دولت الکترونیک، تجارت الکترونیک و بانکداری الکترونیک خواهیم بود و تمام خدمات الکترونیکی از طریق این شبکه در اختیار کاربران اینترنت داخلی قرار می‌گیرد، افزود: البته جای اینترنت جهانی محفوظ است و در کنار اینترنت داخلی،‌ دسترسی به شبکه جهانی اینترنت همچنان امکان پذیر خواهد بود. آقامحمدی به ثبت کنسرسیوم "ایرانیان نت" برای اجرای این پروژه در کشور اشاره کرده و گفته این کنسرسیوم قرار است در زمینه توسعه شبکه فیبرنوری فعالیت کند که در آن صورت شاهد افزایش سرعت اینترنت در کشور نیز خواهیم بود. ‌این کنسرسیوم دارای مشاور خارجی است و در مرحله نخست فعالیت خود که 18 ماه به طول خواهد انجامید، 10 میلیون کاربر را از طریق فیبر نوری به اینترنت متصل می‌‌کند.

پارس دیلی نیوز

۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه

نيش عقرب نه از ره كين است!

پرداختن به گفتار و نوشتار كساني كه خود را « اصلاح طلب » رژيم اسلامي مي خوانند ، ديگر چندان در حوصله ها نيست . چرا كه صداي فرو افتادن تشت رسوايي شان به گوش بسياري از ايرانيان – البته جز خود اين « عاليجنابان » - رسيده است و ديگر كمتر كسي به دكان شان سرك مي كشد كه كالاي بنجل و بدلي شان را بخرد ؛ و اگر نبود خطر فريب دادن اندك شمار جواناني كه هنوز كاملا با بازي « اصلاح طلبي اسلامي » آشنا نيستند ، شايد كمتر كسي براي نقد گفته ها و نظرات اين جنابان دست به نوشتن مي شد . همان جوانان پاك دل و پاك انديشي كه با انداختن شال سبز بر گردن مير حسين موسوي هلهله شادي سر دادند و پرچم رهايي شان در كف بي كفايت او پنداشتند. همان جواناني كه آشتي جويانه به ميدان آمدند تا ثابت كنند با لبخند و آرامش مي توان ضحاك را از تخت پايين كشيد . افسوس كه اثبات كردند ، ضحاك و ضحاكيان به شستشوي مغزها بسنده نكرده و خون قلبها را مي خواهند براي سرمستي و نشئه گي بيشتر. به تازگي « آخوند سگككي » بازهم به ميدان آمده و به قول خود ِ اهل منبر « رطب و يابس » هايي بافته است كه زودباوران فراموش اش نكنند و هم سفره اي ها حوصله شان سر نرود از سكوت و بي عملي .اين نام « آخوند سگككي » ساخته و پرداخته اين قلم نيست . اين نامي است كه همفرقه اي هاي « سيد محمد خاتمي » به او داده بودند پيش از آن كه شلوار پوشيدن در ميان روضه خوان ها مُد و مرسوم شود . زيرا او از نخستين كساني بود كه - از زمان وزير شدن در وزارت ارشاد - پيژاماي سپيد معمول در ميان ملاها را از تن به در آورد و شلوار مردانه به پا كرد . از اين رو هم مسلكان اش به او نام آخوند « سَگكك ي » دادند ؛ يعني كسي كه نه پيژاماي كش دار ، كه سگك دار مي پوشد . البته من هم نام « سگككي » را بر ايشان بسيار مي پسندم . چون همواره كوشيده همچون يك « سگكك » محكم دو سر ِ كش ِ تنبان حكومت ديني – يعني اصلاح طلبان و محافظه كاران – را به هم بچسباند .بماند كه اين جنابان در خلوت و خانه هاي چند ميليارد توماني شان همچنان با پيژاماي شان مي چرخند و بسيار « محظوظ » مي شوند از نشستن بر سر سفره پهن شده بر كف زمين و خوردن آبگوشت هاي دنبه دار و نوشيدن اشربه گازدار و نيوشيدن لطيفه هاي مستهجن درباره مخالفان و زدن آروغ هاي سياسي ! از خانه چند ميليارد توماني گفتم و در اين ميان ياد سخنان مجتبا واحدي – سخنگوي مهدي كروبي در برون كشور – هم افتادم كه از زندگي ساده و « حصر خانگي » شيخ الشيوخ مبارز در خانه اي در محله فرمانيه تهران سخن مي گفت . واي كه اشك همه در آمد از اين همه نامردمي و جفا ! بايد آن محله و خانه را ديده باشيد تا بدانيد چقدر سخت و دلتنگي آوراست در چنين خانه اي محبوس بودن !باري ، آنچه در بالا رفت ، از روي خشم و حسد نگارش نشد . اين ها به راستي روي اشرافان و عافيت طلبان تاريخ را سپيد كرده اند ؛ همه و همه شان ، جناح شان هم فرق نمي كند ، كمي كمتر يا كمي بيشتر . ولي در عين حال اين جنابان را بايد از نزديك ديد و شناخت تا دانست دايره تفكر و انديشه شان با اجداد بيابانگردشان در صحراهاي سوزان عربستان هيچ تفاوتي ندارد حتا اگر در چنان خانه ها و چنان محلاتي بزيند و موبايل ماهواره اي در دست داشته باشند و با جت مافوق صوت پرواز كنند و خود را به پشت ميكروفن سازمان ملل پرتاب نمايند تا از حقوق بشر سخن بگويند . بگذريم . عرض مي شد كه اين آخوند سگككي آمده و گفته كه مردم بروند از رهبر ايشان – چون سيد علي كه رهبر مردم نيست . او خليفه مسلمين است و كدام باورمندي به اسلام ناب و خليفه گري اسلامي به جز خود آخوند ؟ - عذرخواهي كنند تا رهبر هم از گناه ملت جفا كار و سفيد چشم نمكدان شكن چشم پوشي كند . شايد كه ماه عسل تازه اي آغاز شود ميان رهبر و اصلاح طلبان . شگفتا ! از اين همه وقاحت و پررويي در حق يك ملت دربند شده . از خود پرسيدم آخر اين « فريبا سگككي » از خود نپرسيد ملتي كه به خيابان ها آمد تا عذر يك حكومت را بخواهد ، چگونه ممكن است برود از بيرق جنبان آن حكومت عذرخواهي كند ؟ فاصله زمين تا آسمان است ميان « عذر كسي را خواستن » تا « عذرخواهي كردن » ! عذرخواهي ِ ولي ِ دم ِمقتولان از قاتل زنجيره اي ! اكنون با ارائه اين پيشنهاد ، اعضاي تيم « اصلاح طلبان » به ميدان آمده اند تا توپ را به دروازه ملت برسانند و جام را از دست سلطان علي خامنه اي دريافت كنند . يكي از اين افراد جناب « عباس عبدي » است .« عباس عبدي » اگر چه در ميان بخشي از جوانان درون مرز ، ظاهري مقبول تر دارد ولي در مقام « حفظ نظام اسلامي »هيچ تفاوتي با ديگر همياران خارج نشين اش همچون مهاجراني و كديور و گنجي و غيره ندارد . همه اين ها اعم از زن و مرد و اصلاح طلب و اصولگرا و تندرو و كندرو و نرم و نازك و سفت و زمخت در يك امر با هم اتفاق نظر دارند و آن هم بقاي اين حكومت خونخوار و غارتگر است . حتا اگر فرض كنيم ميزان بهره بري و چپاول گروه اصلاحاتچي با مثلا گروه موتلفه يعني باند عسگراولادي تازه مسلمان يا مصباح ها و جنتي ها و غيره هم اندازه نباشد . ولي واقعيت آن است كه همه اين حضرات را يك درد مشترك به هم پيوند مي زند ؛ آن هم درد پاسخگويي به ملت در يك دادگاه ملي - پس از فروپاشي اين رژيم ضد بشر و ضد ايراني - است . همه اين عاليجنابان خوب مي دانند هر كدام به تناسب مسووليت هايي كه داشته اند پاي ميز محاكمه كشيده خواهند شد . پس مي كوشند تا پايان عمر خودشان هم كه شده بر عمر اين رژيم دوزخي بيفزايند . وگرنه بسياري شان نيك مي دانند كه اين رژيم هيچ فضيلت و ارجمندي نداشته و عدالت و رفاهي براي اين مردم فراهم نياورده است . اگر بود چرا فرزندان و خانواده هاي هاشمي ها و واعظ طبسي ها و مهاجراني ها و خاتمي ها و ديگران شان در دانشگاه هاي « اجنبي » درس مي خواندند و در « بلاد كفر » مي زيستند ؟ هنگامي كه موضعگيري تازه عباس عبدي را درباره پيشنهاد چندش آور سيد محمد خاتمي مي خواندم ، از خود پرسيدم آيا اين آقا از مردم كه نه ، از چهره شش فرزند جوان اش شرم ندارد كه از موضع سيد سگككي دفاع مي كند ؟ آيا فرزندان او هم از مخالفان غير خشونت خواه اين سيستم مرگزا نيستند ؟ آيا آنان هم از پيشنهاد دستبوسي از متهم رديف اول قتل ها استقبال مي كنند ؟ ايا ايشان نشنيده كه دختر بزرگش چگونه در جمع خويشان و دوستان اش خون گريست و از توهين هاي سعيد مرتضوي گفت و شكايتي كه از او به نزد خاتمي برد ؟ و همين سيد خندان چگونه با ترشرويي عذر او را خواست و دختر مستاصل چه ها گفت در پاسخ به تحقيرهاي سيد سگككي !؟نمي دانم . شايد عباس عبدي ها توانسته اند « سعيد مرتضوي » مليجك خونخوار دربار سيد علي خامنه اي را به سادگي فراموش كنند ولي ملت رنج كشيده ايران ديگر فراموشكار نيست . نسل زخم خورده از بارگاه سلطان اسلامي و نوكرهايش همچون سعيد مرتضوي ، نقدي ، رادان ، احمدي مقدم و ... و ...هرگز نمي تواند شكنجه ها ، اعدام ها و فرومايگي ها را فراموش كند .به هر روي ، اين ها را نگاشتم كه جناب عبدي نپندارند كه اين نوشته به دست يكي از كساني نوشته شده كه : « فقط بر حسب فضاي خارج سخن مي گويند و صداي بلندي دارند ، هرچند اهميت چنداني هم ندارند » .لازم است به ايشان يادآور شد صداي بلند آناني اهميت ندارد كه از همكاران و هم مسلكان و هم حزبي هاي ايشان بوده و هستند و اكنون در برون مرز خوش نشسته و همچنان از دوران طلايي و عملكرد « امام راحل » شان دفاع مي كنند . صداي گنجي ها و كديورها و مهاجراني ها است كه بلند است و اگرچه از ده ها بوق پخش مي شود ولي اهميت ندارد و كسي برايشان تره هم خرد نمي كند. نه آناني كه از طناب دار و تيرخلاص هاي جمهوري اسلامي گريخته اند و خون دل ها خورده اند براي ذره اي آموختن ِ آنچه كه هيچ رژيمي بدان ها نياموخته بود . خوبست جناب عبدي به جاي سرزدن هميشگي به پايگاه هاي مجازي ( ! ) دوستان در خارج از كشور ، گاهي هم به سايت هاي خبري تحليلي مخالفان واقعي اين رژيم در اينترنت سر بزنند تا بدانند كه صداي اين مخالفان نه تنها بي « اهميت » نيست كه بسيار هم اثرگذار است .از خود مي پرسم هنگامي كه ايشان مي گفته : « يک گروه کسانی هستند که با راهبرد اصلاح‌طلبانه مخالف هستند و طرفدار شيوه‌های خشونت‌ورزی و براندازانه هستند » هيچ فكر كرده اند كه فرزندان ايشان هم طرفدار براندازي اند بي آن كه خشونت بطلبند و به خشونت دست بيازند؟ آيا هميشه براندازي مترادف با خشونت ورزي مردم است ؟ آيا آنجا كه ايشان از « آفريقاي جنوبي » سخن مي گويند مرادشان تغيير حكومت از طريق « خشونت ورزي » است ؟ ترديدي نيست كه اين حكومت خونخوار بي خونريزي بركنار نمي شود . ولي اين بدان معنا نيست كه مردم گرفتار و به جان آمده ، مرتبا توپ را از زمين اصولگرايان به « چمن مصنوعي » اصلاح طلبان و به عكس بيندازند و ضمن تماشاي اين پاسكاري ها ، جان به جان آفرين تسليم كنند ؛ آن هم در فقر و نكبت و محدوديت و تبعيض . مسلم است كه حكومت خون مي ريزد ؛ ولي اين بدان معنا نيست كه مردم خونريزي و خشونت مي خواهند . در عين حال بدان معنا هم نيست كه چون خشونت نمي خواهند پس در خانه ها بمانند و دم نزنند كه چرت پاي منقل نشينان پاره نشود . عباس عبدي مي گويد كساني كه با روش « اصلاح طلبان » موافق نيستند در پي چند رقمي شدن شمار كشته هايند تا پروژه عراق و ليبي در اين كشور پياده شود . بايد نخست پرسيد آيا زماني كه در اين سرزمين هزاران هزار نفر در زندان ها كشته مي شدند پروژه عراق و ليبي اجرا شد ؟ شوربختانه عباس عبدي خودش را به كوچه « علي » چپ مي زند . وگرنه با آن همه ادعا بايد بداند كه هيچ دولت خارجي با همه امكانات سنگين اش نمي تواند جلوي يك « ملت » بايستد اگر آن ملت بر تغييري اراده كرده باشد ! مردم ما اگر فريب شما به اصطلاح « اصلاح طلبان » را نخورند و به گونه اي ميليوني – نه چند هزار و چند صد هزار نفري و فقط در يك شهر و دو شهر – بيرون بيايند ، هيچ حكومتي ، مطلقا هيچ حكومتي ، نمي تواند جلوي خواست آنان را بگيرد . ترديد نكنيد كه با همه تهديد ها ، همه چماقداران و قداره بندان اين رژيم بي سر و صدا به لانه هاي خود خواهند خزيد اگر سمبه مردم پر زور باشد . سهل است كه همگي ريش مي تراشند و به موج سهمگين مردم به پا خاسته مي پيوندند تا ردشان گم شود. مشكل ما تا اينجا آمدن همه مردم به خيابان است كه اين خود ريشه در حضور شما ياوه بافان و افسانه پردازان در اين صحنه دارد . اين شما به اصطلاح اصلاح طلبان هستيد كه براي سهم گيري از حريف ، با شعارهاي شسته رُفته و شيك و امروزي چند هزار جوان را به خيابان مي كشيد و در بزنگاه ، ناگهان به خانه هايتان مي خزيد . شما مي دانيد والدين اين جوان ها ديگر به دنبال مير حسين ها و شيخ مهدي ها نمي روند . پس آنان را به اميدهاي واهي به خيابان كشانده و در آنجا تنها مي گذاريد تا به دست « يني چري » هاي حكومت اسلامي بلعيده شوند . چرا كه خوب مي دانيد همين جوانان سد راه بقاي اين حكومت خونخوارند و بانيان برقراري دادگاه هاي ملي در آينده ! {يني چري ها مزدبگيرها و اجير شده هاي دستگاه خلافت عثماني بودند كه همچون گرگ ها به مخالفان يورش مي بردند . آن ها حتا به اشاره سلطان عثماني مجاز بودند كه گوشت بدن مخالفان را به طور زنده زنده بخورند } وقتي داشتم نقد عباس عبدي را - كه يك دوست برايم فرستاده - مي خواندم با خود گفتم ببين كار چقدر خراب است كه مهندس ( ! ) هم وقتي مي خواهد بر ضرورت پيروي از خواست سيد محمد خاتمي تاكيد كند به مثالي چنين مع الفارق دست مي يازد و خواست مردم براي براندازي را با يك بدهي پولي ميان بدهكار و طلبكار مقايسه مي كند و مي گويد : « هر اقدامي عليه وي بايد دو ويژگي داشته باشد ، اول اين كه به لحاظ اخلاقي و قانوني موجه باشد و دوم اين كه به لحاظ عملي كار آمد و به صرفه باشد حيرت كردم از چنين مقايسه اي . اخلاق و قانون ؟ كدام قانون ؟ قانون اسلامي يا قوانين بشري ؟ حكومت اسلامي كدام قانون بشري را مي پذيرد براي كنار رفتن ؟ قانون اسلامي را هم كه دستاويز قرار داده براي استقرار و بقاي خودش . دوم آن كه آيا پول و خون قابل قياس اند كه بشود خوش و خندان بر سر آن معامله كرد؟ شايد اگر دستگاه نظام الله بر روي زمين فقط دارايي اين ملت را چپاول كرده بود مي شد با او نشست سر ميز و چانه زد و بخشي از مال به باد رفته را پس گرفت و از بقيه اش هم چشمپوشي نمود ، ولي به عباس عبدي بايد گفت « جناب ! پاي خون يك ملت در ميان است . اين خون فقط خون نداها و سهراب ها نيست . سي و دو سال خون هاي ريخته شده مردم آزاديخواه در اين رژيم است ، خون كشته شدگان جنگ اي است كه همكاران شما – در هر جناحي كه باشند – به مدت هشت سال ادامه دادند تا جيب هايشان پر شود . حتا خون دختركان چهار و پنج ساله تا هيجده و بيست ساله اي است كه در بستر شيوخ كشورهاي حاشيه خليج فارس يا پاكستان و ديگر كشورها ريخته شد . شما خودتان چند دختر داريد . اين را مي فهميد ، نه ؟! ايا مي توانيد درد والدين آنان را احساس كنيد و با اين همه از مردم بخواهيد بوكشان دنبال سيد سگككي بروند ؟سوم آن كه گفته ايد « به صرفه » باشد . به صرفه چه كسي يا كساني ؟ آيا « صرفه » ملت در ريشه كن شدن اين رژيم نيست ؟ مگر آن كه مراد شما صرفه ءاصلاح طلبان باشد كه در آن صورت ، بايد گفت زهي خيال باطل ! با خود مي گويم چرا اصلا نشسته ام و اين ها را مي نويسم ؟ مشكل ما با « به اصطلاح اصلاح طلبان » معنا و برداشت از يك « تركيب » ظريف است و بس ؛ يعني همين واژه اصلاح طلبي . همان واژه اي كه در فرهنگ سياسي معنايي دارد و در فرهنگ حكومتگران اسلامي معنايي ديگر . عاليجنابان اصلاح طلب ، با اين« تركيب » بازي شرم آوري مي كنند . آنجا كه مردم مي خواهند گامي جدي عليه كنار زدن اين حكومت بردارند ، فوري شيرجه مي زنند و براندازي را مترادف خشونت گرفته و مخالفان را به باد ناسزا مي گيرند و سيمايي هيتلر گونه از مخالفان تصوير مي كنند و مي گويند با « اصلاح طلبي » بايد رفتار حاكمان حاكميت را تغيير داد . ولي آنجا كه در برابر رقباي خود در جناح حاكم مي نشينند ، معناي ديگر اين واژه در فرهنگ اسلامي شان را به ميان مي كشند كه همانا «‌سهم خواهي » از قدرت است . راستش را بخواهيد با خود مي گويم واقعا اشكال از ما مردم است كه به جاي پذيرش واژه « اصلاح طلبان » نيامديم و نام واقعي را بر اين بال ِ ديگر رژيم اسلامي ننهاديم و بر زبان ها نينداختيم . ما بايد آنان را نه اصلاح طلبان كه همانا « سهم خواهان » بناميم تا همه گفته ها و نوشته هايشان برايمان مفهوم باشد . مثلا در همين موضعگيري و نقد عباس عبدي از پيشنهاد خاتمي و حمايت از آن ، ايشان مي گويد : « مسأله اصلی قدرت است، به نظر من بسط اين موضع و التزام همه به آن، موجب تقويت منتقدين و شکاف درون گروه مقابل می‌شود و اين يعنی حرکت به سوی موازنه قوا. رسيدن به موازنه قوا برای اهداف اصلاح‌طلبانه امکان‌پذير است، ولی برای اهداف ديگر در شرايط فعلی نه ممکن است و نه مفيد. »در همين جا چنانچه به جاي « اهداف اصلاح طلبانه » نوشته شود « اهداف سهم خواهانه » ، نظر عباس عبدي كاملا مفهوم خواهد بود . زيرا ما به تجربه مي دانيم موضوعي به نام « اصلاح طلبي » هرگز وجود نداشته و نمي تواند در چنين رژيمي وجود داشته باشد . نتيجه هشت سال قدرت گيري اصلاح طلبان – در اختيار داشتن قوه مجريه و مقننه – ديگر بر همگان روشن است . همگان ديدند كه در آن هشت سال چه گل هايي به سر اين مردم زده شد ، چه كارد هايي كه سينه هاي آزاديخواهان را شكافت و چه شكنجه هايي كه بر دانشجويان رفت و چه ثروت هايي ملي كه غارت شد و چه ... و چه ... ايشان البته مي تواند نويسنده اين نوشته را هم به هر چه جلاد و آدمكش اسلامي يا كساني مانند حسين شريعتمداري – غاصب صندلي مديريت روزنامه كيهان – نسبت بدهد . ولي اين انتساب نمي تواند سيماي حقيقت را بپوشاند . اگر به همين يك پاراگراف اخير سخنان جناب عباس عبدي بنگريم دم خروس اظهارات شان را كه بيرون زده ، مي بينيم . دم خروسي كه اين قلم را شرمنده مي كند براي واشكافي بيشتر درباره اظهارات تكراري ايشان. من البته به سهم خود به عبدي ها حق مي دهم كه چنين بگويند و بنويسند و از پيشنهادهاي ننگ آور پشتيباني كنند ، چون « نيش عقرب نه از ره كين است » . آن ها صاحبان اصلي حكومت مذهبي اند و بديهي است كه در پي اهداف خود باشند . اين حكومت را آورده و بايد كه از آن حفاظت كنند حتا اگر چنين حكومتي در هزاره سوم نشان دهنده كوته بيني محض و ناداني كامل آورندگان و صاحبان آن باشد ؛ ولي آيا گمان مي كنند « اهداف اين ملت » هم همان اهداف اصلاح طلبان اسلامي است ؟ آيا گمان مي كنند مردم هم آماده اند به هر پيشنهاد خفت بار تن دهند تا رژيمي بر سر كار بماند كه حاكمان اش خود را « قيم » و سرور و آقا مي دانند و ملت را امت و بنده و رعيت!؟ 

نوشته :ايراندخت دل آگاه

پارس دیلی نیوز 

سدعلی ! کجایی که ببینی دارم آب توبه رو سرم می ریزم!

کاری زیبا از اقبال ماهوری



آب توبه .... نهضت ادامه دارد

۱۳۹۰ خرداد ۱۰, سه‌شنبه

وضعیت وخیم چهار زندانی سیاسی در دهمین روز اعتصاب غذا

رسول بداقی زندانی سیاسی به همراه سه زندانی محبوس در زندان رجایی شهر که در دهمین روز اعتصاب غذا بسر می برند در وضعیت وخیم جسمی قرار دارند.بنا به اطلاع رسول بداقی عضو کانون صنفی معلمان ایران که در حال تحمل حبس در زندان رجایی شهر کرج بسر می‌برد در پنجمین روز اعتصاب غذا به دلیل نگارش نامه‌ای از درون زندان به سلول انفرادی منتقل شده است.وی که هم اکنون در دهمین روز اعتصاب غذا بسر می‌برد به دلیل ضعف جسمانی می‌بایست تحت نظر پزشک قرار گیرد و این در حالی است که زندانیان محبوس در انفرادی از رسیدگی پزشکی محروم هستند.عیسی سحر خیز، کیوان صمیمی، مهدی محمودیان سه زندانی سیاسی دیگر نیز در بند ۴ زندان رجایی شهر در طی ده روز گذشته از خوردن و آشامیدن سر باز می‌زنند.این زندانیان به همراه چند تن دیگر از زندانیان سیاسی از روز جهانی کارگر در ۱۱ اردی بهشت به صورت هماهنگ و در چند نوبت دست به اعتصاب غذا زده‌اند و از اول خرداد تا کنون نیز ۴ زندانی فوق همچنان در اعتصاب بسر می‌برند.زندانیان سیاسی پیش‌تر در بیانیه‌ای خواسته‌های عمدتا سیاسی خود را در آستانه دومین سال انتخابات جنجالی ریاست جمهوری که منجرب بازداشت ایشان شده است مطرح کرده‌اند.

رژیم خون ریز جمهوری اسلامی، ماشین اعدام همچنان قربانی می گیرد

  موج اعدام‌ها در جمهوری اسلامی ادامه دارد. همزمان شماری از معترضین و زندانیان سیاسی نیز به اعدام محکوم شده‌اند. نگاهی به آمار نیز این وضعیت...