مینا شهروند، وبلاگ نویس جوان که به اتهام ارتباط با گروههای معاند نظام توسط اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شده است کمکان در بند ۲ - الف زندان اوین نگهداری میشود.بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران این وبلاگ نویس ۲۸ ساله در ۱۴ بهمن ماه سال گذشته توسط نیروهای امنیتی اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شده و از زمان بازداشت تاکنون تنها یکبار به صورت تلفنی اجازه صحبت با خانواده خود را داشته است. وی در طول بازداشت به بیماری قلبی و تنگی نفس مبتلا شده است و خانواده وی در پیگیریهای مستمری که به دادگاه انقلاب و زندان اوین داشتهاند تاکنون علی رغم گذشت بیش از ۳ ماه بازداشت، موفق به ملاقات با فرزندشان نشدند و این امر موجب نگرانی جدی خانواده وی شده است.وبلاگ مینا شهروند یک ماه پیش از بازداشت با حکم دادستانی فیلتر شده است.گفتنی است در تاریخ هفتم اردی بهشت ماه ماموران امنیتی با یورش به منزل یکی از دوستان این وبلاگ نویس تلاش ناموفقی برای بازداشت ایشان داشتهاند که در پی این یورش کامپیوتر و وسایل شخصی وی نیز ضبط شده است.
آزادی حق مسلم ماست (پدرام طنازی و مهرناز موسوی) Pedram Tannazi & Mehrnaz Mousavi زن زندگی آزادی 💚🤍♥️
۱۳۹۰ خرداد ۴, چهارشنبه
محکومیت قطعی اشرف علیخانی و ارسال پرونده به اجرای احکام
محکومیت اشرف علیخانی، از شهروندان بازداشت شده پس از انتخابات که از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ۳ سال حبس تعزیری و ۳ میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شده بود از سوی شعبه ۵۴ تجدید نظر استان عینا تائید شد.بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران نامبرده به اتهام اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت ملی کشور، از طریق شرکت عامدانه در تجمعات به دو سال حبس و به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق ارتباط با رسانههای خارج کشور به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است.دستگاه قضایی هم چنین به دلیل نگهداری دستگاه ماهواره در منزل وی را به ۳ میلیون ریال جزای نقدی محکوم کرده است.
اشرف علیخانی از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات که در ۱۶ بهمن ماه سال ۸۸ توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد و پس از تحمل ماهها انفرادی با قرار وثیقه از زندان اوین آزاد شد.وی از بیماریهای جسمی از جمله بیماری قلبی و کلیوی رنج میبرد این در حالی است که طی روزهای اخیر و طبق احضاریه اجرای احکام دادگاه انقلاب وی میبایست در چند روز آینده خود را برای اجرای حکم ۳ سال حبس به دادسرای غیر قانونی مستقر در زندان اوین معرفی کند.
متن حکم صادره از سوی دادگاه انقلاب به شرح زیر است:
در خصوص اتهام خانم اشرف علیخانی فرزند حسن با نام مستعار ستاره به شماره شناسنامه ۱۸۵۲ صادره از تهران متولد ۱۳۴۶ مجرد، فاقد سابقهء کیفری، خانه دار، آزاد به قید کفیل حسب کیفر خواست صادره دائر بر:
۱- اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت ملی کشور، از طریق شرکت عامدانه در اغتشاشات خیابانی
۲- فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران از طریق ارتباط با شبکه ماهوارهای ضد انقلاب و ارسال ایمیل و انتشار مطالب موهن نسبت به نظام اسلامی در فضای مجازی، وبلاگ و تحریک دیگران به شرکت در تجمعات غیر قانونی و اغتشاشات و مقابله با نظام جمهوری اسلامی
۳- نگهداری و استفاده از تجهیزات دریافت از ماهواره
نامبرده از عوامل فعال در ارتباط با شبکهء ماهوارهای کانال یک ضد انقلاب میباشد
و مشخصا «در تجمع غیر قانونی بهشت زهرا و برخی اغتشاشات حضور داشته و نسبت به ترغیب و تحریک سایرین جهت حضور در تجمعات غیر قانونی با ارسال ایمیل اقدام مینموده است. از جمله فعالیتهای وی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- ارتباط با شبکه ء رسانهای خارج از کشور و ارسال ایمیل که حکایت از ارتباط منسجم سوژه با این عناصر را دارد.
۲- بیان اظهارات سخیف علیه نظام جمهوری اسلامی و تحریک و تحریض به اینکه اوضاع کشور نابسامان است، در قالب ایمیلهای ارسالی
۳- حضور در اغتشاشات روزهای پس از انتخابات بویژه در مورخ ۲۵/۳/۱۳۸۸ و ارتباط با سایر فتنه گران
۴- با توجه به فراخوان شبکههای ضد انقلاب در مورخ ۱/۹/۱۳۸۷ به بهشت زهرا جهت تجمع مراجعه که متعاقب آن بازداشت و با قید تعهد آزاد گردیده لیکن متنبه نگردیده و کماکان به اقدامات خود استمرار دادهاند.
۵- تشویق به ارسال بولتن و اطلاعیه علیه نظام از طریق نامهء الکترونیکی
۶- بیان اظهاراتی در ایمیلهای خود مبنی بر اینکه» هدف ما نابودی جمهوری اسلامی است. «
۷- اهانت به رهبر معظم انقلاب با انتساب برخی مسائل خلاف شرع و شئون انسانی
۸- ارتباط گسترده با شخصی بنام شهریار فتحی از عناصر حزب مشروطه
۹- ارتباط با شهرام همایون مدیر شبکهء ضد انقلابی کانال یک و همکاری با نامبرده
۱۰- راه اندازی وبلاگ با عنوان» ما هستیم «و تلاش در جهت گسترش اینگونه وبلاگها
۱۱- وی با همکاری با باصطلاح جنبش ملی» ما هستیم «در تجمعات غیرقانونی ۲۴ خرداد ۱۳۸۷ پارک ملت، ۱۴ مرداد میدان بهارستان، جشن مشروطه، مراسم بزرگداشت کورش در شیراز و تجمع بهشت زهرا حضور داشته است.
با عنایت به گزارشات وزارت اطلاعات و اقاریر صریح متهمه و حضور فیزیکی در تجمعات غیرقانونی و ارتباط با شبکههای ماهوارهای ضدانقلاب و ارسال ایمیلهای متعدد و انتشار و مطالب موهن نسبت به نظام و دیگر شواهد و قرائن موجود بزهکاریش محرز است، که با رعایت ماده ۴۷ قانون مجازات اسلامی نامبرده مستندا» به مواد ۶۱۰ و ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی و ماده ۹ قانون ممنوعیت بکارگیری تجهیزات دریافت ماهواره، در مورد اتهام ردیف اول (اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور) به تحمل دو سال حبس و در مورد اتهام ردیف دوم (فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران) به تحمل یکسال حبس و در مورد اتهام ردیف سوم (نگهداری و استفاده از تجهیزات ماهواره) ضمن ضبط تجهیزات بنفع دولت، به پرداخت سه میلیون ریال جزای نقدی محکوم مینماید. ایام بازداشت به استناد تبصره ماده ۲۹۵ قانون آیین دادرسی کیفری کسر و محاسبه گردد.
حکم صادره حضوری و ظرف ۲۰ روز قابل اعتراض در دادگاه تجدید نظر استان تهران است.
رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی
و دادرس دادگاه عمومی تهران صلواتی
اشرف علیخانی از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات که در ۱۶ بهمن ماه سال ۸۸ توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد و پس از تحمل ماهها انفرادی با قرار وثیقه از زندان اوین آزاد شد.وی از بیماریهای جسمی از جمله بیماری قلبی و کلیوی رنج میبرد این در حالی است که طی روزهای اخیر و طبق احضاریه اجرای احکام دادگاه انقلاب وی میبایست در چند روز آینده خود را برای اجرای حکم ۳ سال حبس به دادسرای غیر قانونی مستقر در زندان اوین معرفی کند.
متن حکم صادره از سوی دادگاه انقلاب به شرح زیر است:
در خصوص اتهام خانم اشرف علیخانی فرزند حسن با نام مستعار ستاره به شماره شناسنامه ۱۸۵۲ صادره از تهران متولد ۱۳۴۶ مجرد، فاقد سابقهء کیفری، خانه دار، آزاد به قید کفیل حسب کیفر خواست صادره دائر بر:
۱- اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت ملی کشور، از طریق شرکت عامدانه در اغتشاشات خیابانی
۲- فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران از طریق ارتباط با شبکه ماهوارهای ضد انقلاب و ارسال ایمیل و انتشار مطالب موهن نسبت به نظام اسلامی در فضای مجازی، وبلاگ و تحریک دیگران به شرکت در تجمعات غیر قانونی و اغتشاشات و مقابله با نظام جمهوری اسلامی
۳- نگهداری و استفاده از تجهیزات دریافت از ماهواره
نامبرده از عوامل فعال در ارتباط با شبکهء ماهوارهای کانال یک ضد انقلاب میباشد
و مشخصا «در تجمع غیر قانونی بهشت زهرا و برخی اغتشاشات حضور داشته و نسبت به ترغیب و تحریک سایرین جهت حضور در تجمعات غیر قانونی با ارسال ایمیل اقدام مینموده است. از جمله فعالیتهای وی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- ارتباط با شبکه ء رسانهای خارج از کشور و ارسال ایمیل که حکایت از ارتباط منسجم سوژه با این عناصر را دارد.
۲- بیان اظهارات سخیف علیه نظام جمهوری اسلامی و تحریک و تحریض به اینکه اوضاع کشور نابسامان است، در قالب ایمیلهای ارسالی
۳- حضور در اغتشاشات روزهای پس از انتخابات بویژه در مورخ ۲۵/۳/۱۳۸۸ و ارتباط با سایر فتنه گران
۴- با توجه به فراخوان شبکههای ضد انقلاب در مورخ ۱/۹/۱۳۸۷ به بهشت زهرا جهت تجمع مراجعه که متعاقب آن بازداشت و با قید تعهد آزاد گردیده لیکن متنبه نگردیده و کماکان به اقدامات خود استمرار دادهاند.
۵- تشویق به ارسال بولتن و اطلاعیه علیه نظام از طریق نامهء الکترونیکی
۶- بیان اظهاراتی در ایمیلهای خود مبنی بر اینکه» هدف ما نابودی جمهوری اسلامی است. «
۷- اهانت به رهبر معظم انقلاب با انتساب برخی مسائل خلاف شرع و شئون انسانی
۸- ارتباط گسترده با شخصی بنام شهریار فتحی از عناصر حزب مشروطه
۹- ارتباط با شهرام همایون مدیر شبکهء ضد انقلابی کانال یک و همکاری با نامبرده
۱۰- راه اندازی وبلاگ با عنوان» ما هستیم «و تلاش در جهت گسترش اینگونه وبلاگها
۱۱- وی با همکاری با باصطلاح جنبش ملی» ما هستیم «در تجمعات غیرقانونی ۲۴ خرداد ۱۳۸۷ پارک ملت، ۱۴ مرداد میدان بهارستان، جشن مشروطه، مراسم بزرگداشت کورش در شیراز و تجمع بهشت زهرا حضور داشته است.
با عنایت به گزارشات وزارت اطلاعات و اقاریر صریح متهمه و حضور فیزیکی در تجمعات غیرقانونی و ارتباط با شبکههای ماهوارهای ضدانقلاب و ارسال ایمیلهای متعدد و انتشار و مطالب موهن نسبت به نظام و دیگر شواهد و قرائن موجود بزهکاریش محرز است، که با رعایت ماده ۴۷ قانون مجازات اسلامی نامبرده مستندا» به مواد ۶۱۰ و ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی و ماده ۹ قانون ممنوعیت بکارگیری تجهیزات دریافت ماهواره، در مورد اتهام ردیف اول (اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور) به تحمل دو سال حبس و در مورد اتهام ردیف دوم (فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران) به تحمل یکسال حبس و در مورد اتهام ردیف سوم (نگهداری و استفاده از تجهیزات ماهواره) ضمن ضبط تجهیزات بنفع دولت، به پرداخت سه میلیون ریال جزای نقدی محکوم مینماید. ایام بازداشت به استناد تبصره ماده ۲۹۵ قانون آیین دادرسی کیفری کسر و محاسبه گردد.
حکم صادره حضوری و ظرف ۲۰ روز قابل اعتراض در دادگاه تجدید نظر استان تهران است.
رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی
و دادرس دادگاه عمومی تهران صلواتی
تداوم بازداشت عسل اسماعیلزاده در سلول انفرادی
عسل اسماعیلزاده، فعال مدنی که در ۱۱ اردی بهشت ماه سال جاری توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده کماکان در سلول انفرادی نگهداری میشود.بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، «ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران» نامبرده که از فعالان ستاد یکی از نامزدان اصلاح طلب بود که توسط اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شده است.این در حالی است که بازجویان پرونده تا کنون اتهام وی را به خانواده این زندانی اعلام نکردهاند. هر چند تنی از مطلعان اتهام وی را ارتباط با رسانههای خارج از کشور و شرکت در تجمعات گزارش کردند.خانواده این زندانی تا کنون یکبار موفق به ملاقات با وی شدند که در آن ملاقات نیز نامبرده از وضعیت روحی و جسمی مناسبی برخوردار نبوده است.
اعدام، نشانه ضعف حکومت است
در کمتر از دو هفته گذشته،۲۰ نفر در شهرهای مختلف ایران اعدام شدهاند و فعالان حقوق بشر نگران احتمال ادامه این شرایط در ایران هستند.بیش از ۲۰۰ تن از فعالان فرهنگی، مدنی و سیاسی طی فراخوانی از روند اعدامها ابراز نگرانی کرده و خواستار توقف فوری اجرای حکم اعدام دو تن از زندانیان سیاسی به نامهای حبیبالله لطیفی و شیرکو معارفی شدهاند. براساس گزارشهای منتشر شده، پرونده این دو زندانی سیاسی به دایره اجرای احکام فرستاده شده است و به این ترتیب آنها در آستانه اعدام قرار دارند.این در حالی است که بر اساس گزارش منابع رسمی ايران در ماه ژانويه سال جاری ميلادی ۸۵ حکم اعدام در ايران اجرا شده است.«سازمان حقوق بشر ايران» در اسفندماه سال گذشته اعلام کرد، حداقل ۵۴۶ تن در سال ۲۰۱۰ ميلادی در ايران اعدام شدهاند. از این میان ۳۱۲ مورد توسط مقامات ايران به صورت رسمی يا غير رسمی تأييد شده است.
فعالان حقوق بشر بر این باورند که شمار زیادی از شهروندان در زندانها به طور مخفیانه اعدام میشوند.
گزارشهای منتشر شده از ابتدای سال جدید نشان میدهد شمار اعدامها در ايران نسبت به سال گذشته افزايش يافته است.شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، موسس و رئیس کانون مدافعان حقوق بشر، ضمن تاکید بر اینکه اعدامها با هدف ایجاد رعب و وحشت صورت میگیرد، به زمانه گفت: «اعدام، نشانه ضعف حکومتها است.»
در این گفتوگو خانم عبادی از راهکارهای پیشگیری از اجرای احکام اعدام میگوید.
اعدامها در ایران، طی مدت زمان مشخصی یا هر چندوقت یکبار شدت میگیرند. آیا این اعدامها از سوی حاکمیت به شکل هدفمند اجرا میشود؟
شیرین عبادی: طبق قاعده کلی هرقدر یک حکومت ضعیف بشود، خشنتر رفتار میکند. یکی از موارد خشونت اعدامهایی است که اخیراً صورت گرفته است. این نشان از ضعف حکومت دارد و در عین حال باعث نگرانی بسیار عمیقی در بین ایرانیها و افرادی است که معتقد به حقوق بشر هستند. برای اینکه شماری از افرادی که هم اکنون در انتظار اعدام هستند زندانی سیاسی هستند؛ مثل حبیبالله لطیفی، شیرکو معارفی و زینب جلالیان. ما نگران وضعیت آنان هستیم و به دنیا هشدار میدهیم که جلوی خشونتهای بیمنطق، بیرویه و خلاف انسانیت حکومت ایران را بگیرند.
چرا برخی از احکام اعدام بدون اطلاع خانواده و وکیل متهم، بهطور مخفیانه اجرا میشود؟ به برخی نیز مانند خانواده دو برادری که چندروز پیش در اصفهان اعدام شدند، یک روز پیش از اجرای حکم اطلاع میدهند؟
این هم یکی دیگر از تخلفات قوه قضائیه است. علاوه بر اینکه صدور حکم اعدام اساسأ عمل خلاف حقوق بشر است، صدور چنین حکمی مستلزم رسیدگیهای دقیق و شرکت وکلا و انجام تشریفات قانونی برای اجرای حکم اعدام است که هیچکدام از اینها در مورد اعدامهایی که در چندماه اخیر انجام شده، صورت نگرفته است. به نظر میرسد که حکومت ایران با مهارگسیختگی قانون را زیرپا میگذارد و خشونت مرتکب میشود برای اینکه روی ضعف خودش سرپوش بگذارد.
آیا قضات میتوانند در افزایش صدور احکام اعدام تاثیر داشته باشند؟
متاسفانه قوه قضاییه مدتی است- خصوصاً با آمدن آقای لاریجانی- استقلال خودش را از دست داده و به آلت دست ماموران امنیتی تبدیل شده است. قضات، هر حکمی ماموران امنیتی بخواهند، اجرا میکنند و در این خصوص اختیارهای زیادی برای قضات ایران نمیبینم. آنها استقلال خودشان را مدتهاست که از دست دادهاند.
چه راهکاری برای پیشگیری از افزایش اعدامها در ایران وجود دارد؟
یکی از راهکارها نوشتن گزارش درباره نقض حقوق بشر در ایران است. این یکی از دلایلی است که برای ایران گزارشگر حقوق بشر تعیین شد. یعنی ایران کشوری شد در ردیف برمه و کره شمالی که احتیاج به گزارشگر دائمی حقوق بشر پیدا کرد. پس یکی از راهها از طریق حقوق بشر میگذرد. راه دیگر، از طریق اعتراض خانوادهها و افرادی صورت میگیرد که اعتقادی به خشونت ندارند. میبایستی دولت ایران را مورد سئوال قرار داد که این همه خشونت چیست؟ آیا با اینهمه خشونت میتوانید ایجاد رعب و وحشت بکنید و حکومت خود را دوام بیشتری ببخشید؟ یا اینکه گوش کردن به صدای مردم و شنیدن خواستهای آنها میتواند حکومت و دوامش را تضمین کند؟ اینها سئوالاتی هستند که بهطور مرتب بایستی توسط شهروندان از حکومت پرسیده بشود و اعتراض بکنند به اینگونه اعمال خشن.
براساس برخی از آمار منتشر شده از سال ۱۳۸۵ شمار زندانیان در ایران ۱۰ برابر شده است و گفته میشود که زندانها پر شدهاند. آیا به نظر شما صدور احکام حبس، در دهههای گذشته توانسته جرایم را کمتر کند؟
علم جزا ثابت کرده که اعدام باعث کمتر شدن جرایم نمیشود. بنابراین آزموده را آزمودن خطاست. هدف اصلی چنین اعدام هایی- خصوصاً برخی اعدامها مربوط به مجرمین سیاسی است و برخی از آنها در ملاء عام صورت میگیرد- فقط یک چیز هست: ایجاد رعب و وحشت.
طی هفتههای گذشته چندین تن از شهروندان عرب در اهواز اعدام شدند. اجرای این احکام را چگونه میبینید؟
این اعدامها مانند بقیه اعدامهایی که در ایران صورت گرفته، عملی برخلاف ضوابط حقوق بشر است. کسانی که اعدام شدند طبق گفته خانوادههایشان از یک دادرسی عادلانه برخوردار نبودند. از حق داشتن وکیل برخوردار نبودند و برای اینکه سرپوش بگذارند روی اینکه اینها از متهمان سیاسی بودند آنها را متهم به جرایم عادی کردهاند. در حالیکه دادگاه غیر علنی بوده و وکیلی که مورد اعتمادشان باشد، اجازه نداشتند انتخاب کنند و از یک دادرسی عادلانه برخوردار نبودند. در نتیجه اعدام شهروندان اهوازی نیز در دایره نقض حقوق بشر در ایران میگنجد.
فعالان حقوق بشر بر این باورند که شمار زیادی از شهروندان در زندانها به طور مخفیانه اعدام میشوند.
گزارشهای منتشر شده از ابتدای سال جدید نشان میدهد شمار اعدامها در ايران نسبت به سال گذشته افزايش يافته است.شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، موسس و رئیس کانون مدافعان حقوق بشر، ضمن تاکید بر اینکه اعدامها با هدف ایجاد رعب و وحشت صورت میگیرد، به زمانه گفت: «اعدام، نشانه ضعف حکومتها است.»
در این گفتوگو خانم عبادی از راهکارهای پیشگیری از اجرای احکام اعدام میگوید.
اعدامها در ایران، طی مدت زمان مشخصی یا هر چندوقت یکبار شدت میگیرند. آیا این اعدامها از سوی حاکمیت به شکل هدفمند اجرا میشود؟
شیرین عبادی: طبق قاعده کلی هرقدر یک حکومت ضعیف بشود، خشنتر رفتار میکند. یکی از موارد خشونت اعدامهایی است که اخیراً صورت گرفته است. این نشان از ضعف حکومت دارد و در عین حال باعث نگرانی بسیار عمیقی در بین ایرانیها و افرادی است که معتقد به حقوق بشر هستند. برای اینکه شماری از افرادی که هم اکنون در انتظار اعدام هستند زندانی سیاسی هستند؛ مثل حبیبالله لطیفی، شیرکو معارفی و زینب جلالیان. ما نگران وضعیت آنان هستیم و به دنیا هشدار میدهیم که جلوی خشونتهای بیمنطق، بیرویه و خلاف انسانیت حکومت ایران را بگیرند.
چرا برخی از احکام اعدام بدون اطلاع خانواده و وکیل متهم، بهطور مخفیانه اجرا میشود؟ به برخی نیز مانند خانواده دو برادری که چندروز پیش در اصفهان اعدام شدند، یک روز پیش از اجرای حکم اطلاع میدهند؟
این هم یکی دیگر از تخلفات قوه قضائیه است. علاوه بر اینکه صدور حکم اعدام اساسأ عمل خلاف حقوق بشر است، صدور چنین حکمی مستلزم رسیدگیهای دقیق و شرکت وکلا و انجام تشریفات قانونی برای اجرای حکم اعدام است که هیچکدام از اینها در مورد اعدامهایی که در چندماه اخیر انجام شده، صورت نگرفته است. به نظر میرسد که حکومت ایران با مهارگسیختگی قانون را زیرپا میگذارد و خشونت مرتکب میشود برای اینکه روی ضعف خودش سرپوش بگذارد.
آیا قضات میتوانند در افزایش صدور احکام اعدام تاثیر داشته باشند؟
متاسفانه قوه قضاییه مدتی است- خصوصاً با آمدن آقای لاریجانی- استقلال خودش را از دست داده و به آلت دست ماموران امنیتی تبدیل شده است. قضات، هر حکمی ماموران امنیتی بخواهند، اجرا میکنند و در این خصوص اختیارهای زیادی برای قضات ایران نمیبینم. آنها استقلال خودشان را مدتهاست که از دست دادهاند.
چه راهکاری برای پیشگیری از افزایش اعدامها در ایران وجود دارد؟
یکی از راهکارها نوشتن گزارش درباره نقض حقوق بشر در ایران است. این یکی از دلایلی است که برای ایران گزارشگر حقوق بشر تعیین شد. یعنی ایران کشوری شد در ردیف برمه و کره شمالی که احتیاج به گزارشگر دائمی حقوق بشر پیدا کرد. پس یکی از راهها از طریق حقوق بشر میگذرد. راه دیگر، از طریق اعتراض خانوادهها و افرادی صورت میگیرد که اعتقادی به خشونت ندارند. میبایستی دولت ایران را مورد سئوال قرار داد که این همه خشونت چیست؟ آیا با اینهمه خشونت میتوانید ایجاد رعب و وحشت بکنید و حکومت خود را دوام بیشتری ببخشید؟ یا اینکه گوش کردن به صدای مردم و شنیدن خواستهای آنها میتواند حکومت و دوامش را تضمین کند؟ اینها سئوالاتی هستند که بهطور مرتب بایستی توسط شهروندان از حکومت پرسیده بشود و اعتراض بکنند به اینگونه اعمال خشن.
براساس برخی از آمار منتشر شده از سال ۱۳۸۵ شمار زندانیان در ایران ۱۰ برابر شده است و گفته میشود که زندانها پر شدهاند. آیا به نظر شما صدور احکام حبس، در دهههای گذشته توانسته جرایم را کمتر کند؟
علم جزا ثابت کرده که اعدام باعث کمتر شدن جرایم نمیشود. بنابراین آزموده را آزمودن خطاست. هدف اصلی چنین اعدام هایی- خصوصاً برخی اعدامها مربوط به مجرمین سیاسی است و برخی از آنها در ملاء عام صورت میگیرد- فقط یک چیز هست: ایجاد رعب و وحشت.
طی هفتههای گذشته چندین تن از شهروندان عرب در اهواز اعدام شدند. اجرای این احکام را چگونه میبینید؟
این اعدامها مانند بقیه اعدامهایی که در ایران صورت گرفته، عملی برخلاف ضوابط حقوق بشر است. کسانی که اعدام شدند طبق گفته خانوادههایشان از یک دادرسی عادلانه برخوردار نبودند. از حق داشتن وکیل برخوردار نبودند و برای اینکه سرپوش بگذارند روی اینکه اینها از متهمان سیاسی بودند آنها را متهم به جرایم عادی کردهاند. در حالیکه دادگاه غیر علنی بوده و وکیلی که مورد اعتمادشان باشد، اجازه نداشتند انتخاب کنند و از یک دادرسی عادلانه برخوردار نبودند. در نتیجه اعدام شهروندان اهوازی نیز در دایره نقض حقوق بشر در ایران میگنجد.
۱۳۹۰ خرداد ۳, سهشنبه
نبردقدرت درفازکمدی!
چگونگی جریان یافتن نبردقدرت درفازجدید به راستی شگفت انگیزاست ومتناظر با مرحله گندیدگی کامل نظام،رنگ وبوی گندیده وازنوع کمدی- خرافی یافته است.اکنون دیگرشکل بیان منازعات،فقط درقالب های سیاسی ازنوع براندازی نرم وسخت ویااصلاح طلبی واصولگرائی وتنازع جامعه مدنی وجامعه النبی ویا نفوذ دشمنان و استکبارجهانی وامثال آن نیست. گرچه با آنها همراه است وبهنگام فرارسیدن لحظه تصفیه حساب کامل انگ نفوذ دشمن ووابستگی غلظت بیشتری خواهد یافت.ازهم اکنون هم شاهد زمینه چینی های گوناگون(مالی وسیاسی وامنیتی و...) برای روزمبادا و سناریوی نهائی هستیم،اما روشن است که این بار درگام های اول،نوک حمله تبلیغاتی درپوشش مقولاتی چون ظهورو جادووسحروامثال آن ها متمرکزشده است.وگوئی جناح حامی ولایت مطلقه فقیه، لازم می بیند که ابتدا رقیب را توسط عبارات مستهجن مداحان واکنون دمخوربودن با شیاطین واجنه وگرفتن راهبرد ازآنها، بطورکامل خراب رسوانماید وسپس دراوج انزوا به سراغ فازهای بعدی سناریوی تصفیه سازی برود. البته یکی از دلایل توسل به این شیوه آن است که منشأ ومکان بروزبحران این باربطورمستقیم درمیان صفوف اصول گرایان قرارداشته و ازقضا خطر "ظهورامام زمان دروغین"، حاصل دست پخت خود حضرت آقا بوده وباصطلاح ازدرون بارگاه "فرعون" و ازجرگه کسانی که تاهمین اواخرمشمول حمایت مطلق وی بوده اند برخاسته است ولذا تنش درفضای فکری-فرهنگی به غایت منحط این جماعت جریان دارد.درواقع بحرانِ متأخر و موسوم به "فتنه سبز" با چهره های نمادین موسوی وکروبی نیزبخشا درمیان اصول گرایان پایه داشت که البته بدلیل پیوند خوردنش با نارضایتی سایر لایه ها وبخش های دیگراجتماعی سریعا ازمحدوده تضادصرف بالائی ها خارج شده وخصلت کشمکش های بیرون ازساخت قدرت را پیداکرد. ولی اکنون گرداب به وجود آمده از موج بلندبحران، دامن خود اصول گرایان رانیز گرفته است. و البته مردم نیزبه همان اندازه که این بحران دراردوی اصول گرایان وحاکمیت جریان دارد تماشاچی هستند وبهمین دلیل ویژگی بروز بحرانِ اخیر اساسا تعلق اش به منازعات درون حکومتی است.بهره برداری مردم ناراضی ازاین بحران نه درقالب حمایت ازاین یا آن جناح بلکه دراستهزاء ومنزوی کردن بیشترهردوجناح به مثابه دعوای میان گرگ ها واحیانا بهره برداری ازخلأ های محتمل آتی است. درواقع هرچه که رژیم روزنه های فوران بحران ونارضایتی دربیرون ازساختارقدرت را ازطریق سرکوب-ولوبطورموقت- مسدود ومسدودتر می کند،مکان بروز بحران علیرغم یکدست ترکردن ساختارقدرت به درون اصول گرایان وباندهای درونی آن منتقل می گردد وحاکمیت ناگزیرمی شود،برای کنترل"فتنه تازه" به جان خود بیفتد وباحذف وتصفیه بخشی ازخود وخودی ها،باتوسل به نوعی خودویرانگری ماذوخیستی،خویشتن را ازگرداب بحران بیرون بکشد.تخریب وتصفیه وجراحی همیشه بخشی ازراه کارهای حل بحران برای نظام های نابهنگام ومستبد بوده است وحیات وممات حکومت اسلامی با آن گره خورده است.
وقتی جهان وارونه اشباح جان می گیرد!
اکنون صراحتا ازطلسم شدگی احمدی نژاد وضرورت بیرون کشیدن وی ازچنگ جادو وسحر، ورمالان وشیاطینی که گرداگرد او را احاطه کرده اند سخن گفته می شود.حالا دیگر بنا به روایت های رسمی ودرمقابل چشمان بهت زده، همه افسانه های مربوط به جهان اشباح و انس وجن ازلابلای رسوبات و ضمایرناخود آگاه کهن تاریخ ما و کتاب های تخیلی پرکشیده و وارد زندگی واقعی شده اند! گوئی لشکراجنه وشیاطین نیزبه صفوف کشمکش های درونی جمهوری اسلامی افزوده شده اند.اکنون طبق همین سخنان رسمی این رمالان وشیاطین وطلسم شدگان هستند که زمام دولت ومقدرات یک کشور هفتاد-هشتادمیلیونی را به دست گرفته اند.مصباح یزدی،"فیلسوف" رسمی وبزرگوارنظام وخامنه ای، رسما ازطلسم شدگی احمدی نژادوضرورت بیرون کشیدن وی ازچنگ طلسم کنندگان-البته اگرشانسی باقی مانده باشد- سخن می گوید.اونسبت به خطرظهورمحمدعلی باب جدید و این باربدست خودمان،هشدارمی دهد که با ادعای اتصال وارتباط مستقیم باصاحب ولایت وامام زمان وبهره مند شدن ازفیض مدیریت آن،موقعیت ولی فقیه-ارکان اصلی قدرت- را مستقیما نشانه گرفته است! بلی، اگرنسخه اصلی قابل دسترسی باشد،دیگرچه حاجتِ دخیل بستن به نسخه های بدلی و واسط هست. اگرانحصارارتباط با امام زمان شکسته شود،دیگرازانحصارقدرت چه باقی می ماند؟ اکنون شیشه عمرروحانیت وولایت فقیه وکلیت نظام درفاز گندیدگی کامل خود به حفظ انحصار ارتباط باامام زمان(گیرم درقالب الفاظی رازآمیزوکنگ ودوپهلو) ویا درهم شکسته شدن این انحصار گره خورده است.سرمایه داری برای بقاء خود همیشه به نوعی متولی گری وولایت نیازدارد،حتی دراشکال نوین وپسامدرن خود.امادرمتن کشاکش سرمایه های متعدد درنقاط گوناگون دارای رشد ناموزون و برای بهنگام کردن خود با منافع سرمایه جهانی ،ضرورت بهره گیری ازاشکال پیشامدرن هم همواره پیش می آید. ودراین رابطه اگراگرلازم باشد این کاررا حتی با تراشیدن امام زمان جدید ومدعیان جدید به انجام می رساند.به یک تعبیر میل به هنگام شدن وتأمین منافع درپیوند با سرمایه مدرن وجهانی شده که تاکنون راه های بی شماروناموفقی را برای عبورازچنبره وسیطره نظام مذهبی آزموده است، این باردرقالب رندانی تازه،ازنقطه دیگرو بطورغافلگیرانه به فکرگشودن درب قلعه قدرت برآمده است. آن چه هم که امروزدرایران، تحت عنوان نبرد اشباح وشیاطین واجنه ها صورت می گیردخارج ازقاعده فوق نبوده وبیان وارونه و رازورزانه والبته ازنوع منحط آن چیزی است که برروی زمین مناسبات سرمایه داری ورقابت سرمایه های متعدد درمتنی ازباورها ورسوبات وبقایای نظامات کهن جاری است. رندان کوی سیاست برسرتصاحب سهم بیشترقدرت(که درحکومت اسلامی منبع اصلی دست یابی به ثروت ورانت های بی حساب وکتاب است) به رقابت پیرامون کسب انحصاری این نمایندگی الهی-ولائی افتاده اند،اما درواقع ناخواسته طبل رسوائی دین حکومتی وسرانجام مضحکه حکومت ولائی را درهرکوی وبرزن به صدا درآورده اند. گویا رسالت اصلی ِ افشاء و شخم زدن رسوبات و باورهای کهن ورسوائی حکومت مذهبی به دست متولیان آن سپرده شده است.ریشخندتاریخ است که اکنون هیچ چیزبیشترازخطرظهور"امام زمان ارواحنافداء"، کیان حکومت شیعی و مطلقه را تهدید نمی کند واگر او جرئت ظهورپیداکند، خود نظام وکسانی که به نیابت ازاوحکمرانی می کنند و می خورند ومی کشند ومی اندوزند، اولین کسانی خواهند بود که وی را دستگیروکهریزکی وسربه نیست خواهند کرد! ودرواقع تاکنون دهها ظهورکننده ناکام وبخت برگشته به چنین سرنوشتی دچارشده اند.گرچه خیل مدعیان ظهورتازگی ندارد، اما خطر این بار بدلیل ظهور مدعیانی درسطوح بالای قدرت است. برای اینان حسرت گرفتن سهمی ازقدرت مطلقه چنان نیرومند است که اگر امام زمان-همانطورکه سی دی ظهورنزدیک است مدعی آن است-درنگ هزارساله را کنارنگذارد وبا ظهورسریع خود به دادحکومت اسلامی ولایت فقیه که بنام او برپاشده است نه شتابد، کیان امامت وولایت شیعه را طافت ازدست می رود و بیش ازاین تاب بحران انتظاروفراقت نخواهد بود. اگرسید محمد علی باب وانواع مدعیان ظهورعموما دربیرون ازساختارقدرت بوده اند و بخشا به عنوان معجونی برگرفته ازباورهای برآمده ازتناقضات مکتب شیعه درباب امامت وظهوروبه عنوان نتیجه محتوم آن ازیکسو وبازخورد وارونه جنبش های اعتراضی برای عبورازمناسبات قرون وسطائی وعقب افتادگی به مناسبات دوران مدرنیته وعلیه پیوند مقدس استبداد وروحانیت ازسوئی دیگربه ظهورو قیام برخاسته اند ، این بارظاهرا آژیر خطرچنین ظهوری توسط جوجه پرورده شده درزیر بال وپرحضرت آقا سربرآورده است. آنها اکنون ناباورانه حاصل آنچه را که درزیرگرمای تن خود پرورانده اند،نه ازجنس جوجه ولایت، بلکه ازجنس شیاطین ونظرکرده های دشمن می یابند: وای! ای خیانت کار تو ازجرگه اصول گرایان نبودی وآن نیستی که ما قصد پروراندنت را داشتیم، ونبودی آن گونه که خود را به مانشان می دادی!...
دراین میان نبوغ وبصیرت الهی حضرت آقا هم،گوئی همراه بحران دودشده وبه هوامی رود! اکنون دود سفید وسیاه توأمان ازدودکش بیرون می آید.واین است بخشی ازدلیل فراافکنی منازعه ازدنیای واقعی به دنیای اشباح وشیاطین وافزودن سس هذیان- کمدی به منازعات سیاسی. اما درپشت این فانتزی فراافکنانه یعنی واقعیت یافتن"جهان اشباح" درقرن بیست ویکم ودررأس هرم نظام حکومت اسلامی ونشاندادن فرجام گندیدگی برخاسته از تلفیق دین وحکومت، چیزی جزجریان جنگ واقعی قدرت ومنافع پیرامون درهم شکستن انحصارآن،دریکی ازحادترین اشکال خود نیست که می کوشد با پاشیدن خاک به چشم دیگران وبویژه حامیان گریبان چاک خود،بافراافکنی ازواقعیت های زمینی، هیکل به غایت زشت وبرهنه اش را در وارونگی تمام عیار جهان اشباح والبته درمنحط ترین شکل خود به پوشاند:خامنه ای درفرمان مربوط به ابقاء مصلحی وباهدف کنترل سازمان اطلاعات وامنیت گفته بود تازنده است اجازه انحراف به کسی نخواهد داد وسرانجام احمدی نژاد را برسردوراهی تسلیم به حکم حکومتی-ابقاء مصلحی- ویا استعفا وکناررفتن ازمنصب ریاست جمهوری قرارداد ومهلتی را نیزبرای تصمیم گیری دراختیارش گذاشت که به بست نشینی 11 روزه احمدی نژاد درخانه اش منجرشد. مجلس شورای اسلامی نیزدرهمان زمان آمادگی وخیزخود را برای استفاده ازحربه عدم کفایت درصورت عدم تسلیم احمدی نژاد به حکم حکومتی نشان داد.برای مدتی آژیرقرمزکشیده شد و حتی سیمای جمهوری اسلامی مصاحبه مستقیم وزنده با احمدی نژاد را نیزتا اطلاع ثانوی ممنوع ساخت. با این همه، ُروند اول نبرد باعقب نشینی احمدی نژاد وتمکین وی به وزارت مصلحی ولفاظی های او درستایش ازولایت پایان یافت،امانه آنطورکه رقبا ازاحمدی نژاد تسلیم کامل را می طلبیدند. احمدی نژاد باگامی به عقب، باهدف گذراندن طوفان ازفراز سرخود، ترجیح دادکه نبرد را درسطح دیگری ادامه دهد. و طرفین خود را برای انجام روند های بعدی آماده می کنند.تاآنجاکه به اصول گرایان وخامنه ای برمی گردد،شروط تعیین شده برای تحمل احمدی نژاد تا پایان دوران دوساله باقی مانده ازریاست جمهوری اش،باشروط متعددی همراه است.اگرچه اکنون نقدا شمشیرعدم کفایت بطورمستقیم ازبالای سرشخص وی کناررفته است، اما بلافاصله به سمت همکارانش و چیدن بالهای اوواعلام برائت ازتیم یارانش جابجاشده است. آنها اکنون اورا مخیرکرده اندکه یا بدست خود یاران خود را که مظهرحلول اجنه وشیاطین معرفی شده اند ،برکنارکند ویا آنکه اهرم "قانون" وارد عمل شده ویک به یک با پرونده سازی وبا زشت ترین وخردکننده ترین انگ های ممکنه ازکاربرکنارودستگیرمی شوند.درحقیقت کسی منتظرتصمیم احمدی نژاد نمانده واین کارا را همزمان با دادگاهی کردن و زدن انواع اتهامات مالی وجنسی وارائه مدارک ارتباط با شیاطین واجنه،حتی دستگیری وخلع ازمناصب شروع کرده اند وحتی اکنون به سراغ مشائی وبقائی بازجوئی ازآنها رفته اند وحزب اله وعناصری ازجناح مخالف درخواست دستگیری مشائی را مطرح ساخته اند.اکنون ذیرذره بین گذاشتن "جریان انحرافی" درتمامی دستگاه ها وارکانهای نظام اعم ازقوه قضایئه ومقننه و...یا سپاه ووزارت امنیت واطلاعات ودرنمازجمعه ها و... دردستورکارقرارگرفته است. کسی مانند جنتی که همواره به فرموده حامی پروپاقرص دولت واحمدی نژاد بود،مأمورمی شود که برائت خویش ازوی را درصحن نمازجمعه تهران برای شیرفهم کردن امت حزب اله وسیاست تازه کشتی بان اعلام کند. کنارگذاشتن تیم همکاران وچیدن بال وپراحمدی نژاد-یک احمدی نژاد کت بسته وبدون هیچ گونه دارودسته وتشکیلات- کمترین خواست آنهارا تشکیل می دهد. حتی تمامی "دست آوردهای بزرگ وبی سابقه ای را که به اونسبت می دادند و به آن می بالیدند، اکنون همگی اخ وتف شده و یک به یک دارند آن افتخارات را از او پس می گیرند. اواکنون کسی است که آمارتقلبی می دهد،اقتصاد وتولید ودخایرارزی ووضعیت اشتغال دردوره او درزیرسنگین ترین فشارها قراردارد. سیاست هدفمندسازی یارانه نیزناکام وشکست خورده است وخطرترکیدن حباب قیمتها و تورم عنان گسیخته وجود دارد.فراافکنی ازاحمدی نژاد،فراافکنی این "دستاوردهای درخشان"وانداختن کاسه وکوزه همه شکست ها برسروروی وی نیزهست.البته اصول گرایان سنتی وحامیان ولایت،درشرایط وخامت بحران درداخل ومنطقه وتشدید فشارهای بین المللی،یک احمدی نژادِ کت بسته وتسلیم شده وپروپال چیده وبرائت یافته ازیاران را برکنارگذاشتن وی ترجیح می دهند.اما "دنیای سیاست" مکان آرزوها نیست بلکه محل منازعه منافع است.بهمین دلیل آنها درعین حال آنها درحال طرح سناریوهای دیگری نیزهستند، تااگربه خیره سری ادامه دهد وبه متشکل کردن حامیان خویش اصراربه ورزد وازخط قرمزها عبورکند،اقدامات دیگری را نیزدردستورقراربدهند. باهجوم ازهرسو، چنان او را دچارهرروزیک بحران می کنند که خاتمی با سابقه هرنه روزیک بحران به خود امیداورشده و به صرافت بخشودگی متقابل رهبری ومردم می افتد!.احمدی نژاد چه بماند وچه نماند دیگرمهره سوخته شده ای است برای نظام.موضوع اصلی چگونگی اتخاذ تدابیری برای بی اثرکردن کامل وی وکنترل پیامدهای محتمل آن است.دراین راستا می تواند سناریوی های حداکثر وحداقلی وجود داشته باشد که متناسب با عوامل نامتعین وپیش بینی ناپذیر مطرح خواهند شد. بدیهی است که اگرتمامی تلاش حکومت اسلامی گذرازاین بحران وجراحی ناگزیراست، برای جنبش سرنگونی نیزچگونگی استفاده ازاین شکاف ها برای نزدیک شده به هدف نهائی ازاهمیت زیادی برخورداراست.
نوشته: تقی روزبه
وقتی جهان وارونه اشباح جان می گیرد!
اکنون صراحتا ازطلسم شدگی احمدی نژاد وضرورت بیرون کشیدن وی ازچنگ جادو وسحر، ورمالان وشیاطینی که گرداگرد او را احاطه کرده اند سخن گفته می شود.حالا دیگر بنا به روایت های رسمی ودرمقابل چشمان بهت زده، همه افسانه های مربوط به جهان اشباح و انس وجن ازلابلای رسوبات و ضمایرناخود آگاه کهن تاریخ ما و کتاب های تخیلی پرکشیده و وارد زندگی واقعی شده اند! گوئی لشکراجنه وشیاطین نیزبه صفوف کشمکش های درونی جمهوری اسلامی افزوده شده اند.اکنون طبق همین سخنان رسمی این رمالان وشیاطین وطلسم شدگان هستند که زمام دولت ومقدرات یک کشور هفتاد-هشتادمیلیونی را به دست گرفته اند.مصباح یزدی،"فیلسوف" رسمی وبزرگوارنظام وخامنه ای، رسما ازطلسم شدگی احمدی نژادوضرورت بیرون کشیدن وی ازچنگ طلسم کنندگان-البته اگرشانسی باقی مانده باشد- سخن می گوید.اونسبت به خطرظهورمحمدعلی باب جدید و این باربدست خودمان،هشدارمی دهد که با ادعای اتصال وارتباط مستقیم باصاحب ولایت وامام زمان وبهره مند شدن ازفیض مدیریت آن،موقعیت ولی فقیه-ارکان اصلی قدرت- را مستقیما نشانه گرفته است! بلی، اگرنسخه اصلی قابل دسترسی باشد،دیگرچه حاجتِ دخیل بستن به نسخه های بدلی و واسط هست. اگرانحصارارتباط با امام زمان شکسته شود،دیگرازانحصارقدرت چه باقی می ماند؟ اکنون شیشه عمرروحانیت وولایت فقیه وکلیت نظام درفاز گندیدگی کامل خود به حفظ انحصار ارتباط باامام زمان(گیرم درقالب الفاظی رازآمیزوکنگ ودوپهلو) ویا درهم شکسته شدن این انحصار گره خورده است.سرمایه داری برای بقاء خود همیشه به نوعی متولی گری وولایت نیازدارد،حتی دراشکال نوین وپسامدرن خود.امادرمتن کشاکش سرمایه های متعدد درنقاط گوناگون دارای رشد ناموزون و برای بهنگام کردن خود با منافع سرمایه جهانی ،ضرورت بهره گیری ازاشکال پیشامدرن هم همواره پیش می آید. ودراین رابطه اگراگرلازم باشد این کاررا حتی با تراشیدن امام زمان جدید ومدعیان جدید به انجام می رساند.به یک تعبیر میل به هنگام شدن وتأمین منافع درپیوند با سرمایه مدرن وجهانی شده که تاکنون راه های بی شماروناموفقی را برای عبورازچنبره وسیطره نظام مذهبی آزموده است، این باردرقالب رندانی تازه،ازنقطه دیگرو بطورغافلگیرانه به فکرگشودن درب قلعه قدرت برآمده است. آن چه هم که امروزدرایران، تحت عنوان نبرد اشباح وشیاطین واجنه ها صورت می گیردخارج ازقاعده فوق نبوده وبیان وارونه و رازورزانه والبته ازنوع منحط آن چیزی است که برروی زمین مناسبات سرمایه داری ورقابت سرمایه های متعدد درمتنی ازباورها ورسوبات وبقایای نظامات کهن جاری است. رندان کوی سیاست برسرتصاحب سهم بیشترقدرت(که درحکومت اسلامی منبع اصلی دست یابی به ثروت ورانت های بی حساب وکتاب است) به رقابت پیرامون کسب انحصاری این نمایندگی الهی-ولائی افتاده اند،اما درواقع ناخواسته طبل رسوائی دین حکومتی وسرانجام مضحکه حکومت ولائی را درهرکوی وبرزن به صدا درآورده اند. گویا رسالت اصلی ِ افشاء و شخم زدن رسوبات و باورهای کهن ورسوائی حکومت مذهبی به دست متولیان آن سپرده شده است.ریشخندتاریخ است که اکنون هیچ چیزبیشترازخطرظهور"امام زمان ارواحنافداء"، کیان حکومت شیعی و مطلقه را تهدید نمی کند واگر او جرئت ظهورپیداکند، خود نظام وکسانی که به نیابت ازاوحکمرانی می کنند و می خورند ومی کشند ومی اندوزند، اولین کسانی خواهند بود که وی را دستگیروکهریزکی وسربه نیست خواهند کرد! ودرواقع تاکنون دهها ظهورکننده ناکام وبخت برگشته به چنین سرنوشتی دچارشده اند.گرچه خیل مدعیان ظهورتازگی ندارد، اما خطر این بار بدلیل ظهور مدعیانی درسطوح بالای قدرت است. برای اینان حسرت گرفتن سهمی ازقدرت مطلقه چنان نیرومند است که اگر امام زمان-همانطورکه سی دی ظهورنزدیک است مدعی آن است-درنگ هزارساله را کنارنگذارد وبا ظهورسریع خود به دادحکومت اسلامی ولایت فقیه که بنام او برپاشده است نه شتابد، کیان امامت وولایت شیعه را طافت ازدست می رود و بیش ازاین تاب بحران انتظاروفراقت نخواهد بود. اگرسید محمد علی باب وانواع مدعیان ظهورعموما دربیرون ازساختارقدرت بوده اند و بخشا به عنوان معجونی برگرفته ازباورهای برآمده ازتناقضات مکتب شیعه درباب امامت وظهوروبه عنوان نتیجه محتوم آن ازیکسو وبازخورد وارونه جنبش های اعتراضی برای عبورازمناسبات قرون وسطائی وعقب افتادگی به مناسبات دوران مدرنیته وعلیه پیوند مقدس استبداد وروحانیت ازسوئی دیگربه ظهورو قیام برخاسته اند ، این بارظاهرا آژیر خطرچنین ظهوری توسط جوجه پرورده شده درزیر بال وپرحضرت آقا سربرآورده است. آنها اکنون ناباورانه حاصل آنچه را که درزیرگرمای تن خود پرورانده اند،نه ازجنس جوجه ولایت، بلکه ازجنس شیاطین ونظرکرده های دشمن می یابند: وای! ای خیانت کار تو ازجرگه اصول گرایان نبودی وآن نیستی که ما قصد پروراندنت را داشتیم، ونبودی آن گونه که خود را به مانشان می دادی!...
دراین میان نبوغ وبصیرت الهی حضرت آقا هم،گوئی همراه بحران دودشده وبه هوامی رود! اکنون دود سفید وسیاه توأمان ازدودکش بیرون می آید.واین است بخشی ازدلیل فراافکنی منازعه ازدنیای واقعی به دنیای اشباح وشیاطین وافزودن سس هذیان- کمدی به منازعات سیاسی. اما درپشت این فانتزی فراافکنانه یعنی واقعیت یافتن"جهان اشباح" درقرن بیست ویکم ودررأس هرم نظام حکومت اسلامی ونشاندادن فرجام گندیدگی برخاسته از تلفیق دین وحکومت، چیزی جزجریان جنگ واقعی قدرت ومنافع پیرامون درهم شکستن انحصارآن،دریکی ازحادترین اشکال خود نیست که می کوشد با پاشیدن خاک به چشم دیگران وبویژه حامیان گریبان چاک خود،بافراافکنی ازواقعیت های زمینی، هیکل به غایت زشت وبرهنه اش را در وارونگی تمام عیار جهان اشباح والبته درمنحط ترین شکل خود به پوشاند:خامنه ای درفرمان مربوط به ابقاء مصلحی وباهدف کنترل سازمان اطلاعات وامنیت گفته بود تازنده است اجازه انحراف به کسی نخواهد داد وسرانجام احمدی نژاد را برسردوراهی تسلیم به حکم حکومتی-ابقاء مصلحی- ویا استعفا وکناررفتن ازمنصب ریاست جمهوری قرارداد ومهلتی را نیزبرای تصمیم گیری دراختیارش گذاشت که به بست نشینی 11 روزه احمدی نژاد درخانه اش منجرشد. مجلس شورای اسلامی نیزدرهمان زمان آمادگی وخیزخود را برای استفاده ازحربه عدم کفایت درصورت عدم تسلیم احمدی نژاد به حکم حکومتی نشان داد.برای مدتی آژیرقرمزکشیده شد و حتی سیمای جمهوری اسلامی مصاحبه مستقیم وزنده با احمدی نژاد را نیزتا اطلاع ثانوی ممنوع ساخت. با این همه، ُروند اول نبرد باعقب نشینی احمدی نژاد وتمکین وی به وزارت مصلحی ولفاظی های او درستایش ازولایت پایان یافت،امانه آنطورکه رقبا ازاحمدی نژاد تسلیم کامل را می طلبیدند. احمدی نژاد باگامی به عقب، باهدف گذراندن طوفان ازفراز سرخود، ترجیح دادکه نبرد را درسطح دیگری ادامه دهد. و طرفین خود را برای انجام روند های بعدی آماده می کنند.تاآنجاکه به اصول گرایان وخامنه ای برمی گردد،شروط تعیین شده برای تحمل احمدی نژاد تا پایان دوران دوساله باقی مانده ازریاست جمهوری اش،باشروط متعددی همراه است.اگرچه اکنون نقدا شمشیرعدم کفایت بطورمستقیم ازبالای سرشخص وی کناررفته است، اما بلافاصله به سمت همکارانش و چیدن بالهای اوواعلام برائت ازتیم یارانش جابجاشده است. آنها اکنون اورا مخیرکرده اندکه یا بدست خود یاران خود را که مظهرحلول اجنه وشیاطین معرفی شده اند ،برکنارکند ویا آنکه اهرم "قانون" وارد عمل شده ویک به یک با پرونده سازی وبا زشت ترین وخردکننده ترین انگ های ممکنه ازکاربرکنارودستگیرمی شوند.درحقیقت کسی منتظرتصمیم احمدی نژاد نمانده واین کارا را همزمان با دادگاهی کردن و زدن انواع اتهامات مالی وجنسی وارائه مدارک ارتباط با شیاطین واجنه،حتی دستگیری وخلع ازمناصب شروع کرده اند وحتی اکنون به سراغ مشائی وبقائی بازجوئی ازآنها رفته اند وحزب اله وعناصری ازجناح مخالف درخواست دستگیری مشائی را مطرح ساخته اند.اکنون ذیرذره بین گذاشتن "جریان انحرافی" درتمامی دستگاه ها وارکانهای نظام اعم ازقوه قضایئه ومقننه و...یا سپاه ووزارت امنیت واطلاعات ودرنمازجمعه ها و... دردستورکارقرارگرفته است. کسی مانند جنتی که همواره به فرموده حامی پروپاقرص دولت واحمدی نژاد بود،مأمورمی شود که برائت خویش ازوی را درصحن نمازجمعه تهران برای شیرفهم کردن امت حزب اله وسیاست تازه کشتی بان اعلام کند. کنارگذاشتن تیم همکاران وچیدن بال وپراحمدی نژاد-یک احمدی نژاد کت بسته وبدون هیچ گونه دارودسته وتشکیلات- کمترین خواست آنهارا تشکیل می دهد. حتی تمامی "دست آوردهای بزرگ وبی سابقه ای را که به اونسبت می دادند و به آن می بالیدند، اکنون همگی اخ وتف شده و یک به یک دارند آن افتخارات را از او پس می گیرند. اواکنون کسی است که آمارتقلبی می دهد،اقتصاد وتولید ودخایرارزی ووضعیت اشتغال دردوره او درزیرسنگین ترین فشارها قراردارد. سیاست هدفمندسازی یارانه نیزناکام وشکست خورده است وخطرترکیدن حباب قیمتها و تورم عنان گسیخته وجود دارد.فراافکنی ازاحمدی نژاد،فراافکنی این "دستاوردهای درخشان"وانداختن کاسه وکوزه همه شکست ها برسروروی وی نیزهست.البته اصول گرایان سنتی وحامیان ولایت،درشرایط وخامت بحران درداخل ومنطقه وتشدید فشارهای بین المللی،یک احمدی نژادِ کت بسته وتسلیم شده وپروپال چیده وبرائت یافته ازیاران را برکنارگذاشتن وی ترجیح می دهند.اما "دنیای سیاست" مکان آرزوها نیست بلکه محل منازعه منافع است.بهمین دلیل آنها درعین حال آنها درحال طرح سناریوهای دیگری نیزهستند، تااگربه خیره سری ادامه دهد وبه متشکل کردن حامیان خویش اصراربه ورزد وازخط قرمزها عبورکند،اقدامات دیگری را نیزدردستورقراربدهند. باهجوم ازهرسو، چنان او را دچارهرروزیک بحران می کنند که خاتمی با سابقه هرنه روزیک بحران به خود امیداورشده و به صرافت بخشودگی متقابل رهبری ومردم می افتد!.احمدی نژاد چه بماند وچه نماند دیگرمهره سوخته شده ای است برای نظام.موضوع اصلی چگونگی اتخاذ تدابیری برای بی اثرکردن کامل وی وکنترل پیامدهای محتمل آن است.دراین راستا می تواند سناریوی های حداکثر وحداقلی وجود داشته باشد که متناسب با عوامل نامتعین وپیش بینی ناپذیر مطرح خواهند شد. بدیهی است که اگرتمامی تلاش حکومت اسلامی گذرازاین بحران وجراحی ناگزیراست، برای جنبش سرنگونی نیزچگونگی استفاده ازاین شکاف ها برای نزدیک شده به هدف نهائی ازاهمیت زیادی برخورداراست.
نوشته: تقی روزبه
جنبش سبز زنده است، با مقاومت به اهدافمان می رسیم
میرحسین موسوی با تاکید بر زنده بودن جنبش سبز و ضرورت وحدت ملی تصریح کرد: آنقدر باید مقاومت کنیم و آنقدر باید بایستیم تا تغییر ایجاد شود. در آینده هم اگر ما مقاومت کنیم و مدام مطالباتمان را مطرح کنیم، قدم به قدم به آنها نزدیک خواهیم شد. اما نمی توان گفت چه موقع این محقق می شود و این بستگی به مقاومت ما دارد.این سخنان مربوط به جلسهای است که سال گذشته و در آستانه سالروز میلاد حضرت زهرا(س) ایراد شد که در آن زهرا رهنورد و میرحسین موسوی، میزبان جمعی از فعالان جنبش زنان از طیف های مختلف فکری بودند. موسوی و رهنورد در جلسه مذکور، ابتدا به سخنان این فعالان زنان گوش دادند و سپس هر دو، نگاهشان را به مسئله زنان، جنبش زنان و چگونگی پیوندش با جنبش سبز مطرح کردند. سخنان رهنورد در آن دیدار، سال گذشته منتشر شد، اکنون و پس از حدود یک سال به مناسبت فرا رسیدن روز زن، سایت کلمه سخنان میرحسین موسوی را در دیدار با فعالان زن برای نخستین بار منتشر می شود. صد روز از بازداشت خانگی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد به همراه مهدی کروبی و فاطمه کروبی میگذرد. میرحسین و رهنورد، به مانند کروبی و همسرش، در این مدت به طور غیرقانونی از هرگونه ارتباط با مردم ممانعت شدهاند و در حالی که امکان سخن گفتن با ملت از آنها سلب شده، آماج اتهامات و دروغپراکنیهای بسیاری قرار گرفتهاند. در این مدت، فعالان و علاقهمندان جنبش سبز نیز مشتاق دریافت کوچکترین خبری از این همراهان سبز خود بودند و با مشاهده کوچکترین نقل قول یا نوشتاری از میرحسین و دیگر رهروان بزرگ جنبش سبز، با جان و دل از آن استقبال میکردند.میر حسین موسوی در دیدار با فعلان جنبش زنان که مناسبت روز زن و مادر گرد هم آمده بودند، ضمن تبریک این روز و تاکید کرد که از نظر او، میان زنان و مردان برای کسب آزادی و تلاش برای رسیدن به دموکراسی فرقی وجود ندارد و باید همه با هم در این راه گام بردارند.موسوی گفت: “من اعتقاد دارم در جنبش سبز، زن ها نقش اساسی داشته اند و دارند. جنبش زنان بخشی از جنبش سبز است و سرنوشت جنبش سبز با همه جنبش های آزادی خواه و عدالت طلب از جمله جنبش زنان پیوند خورده است. مسئله زن و حقوق زنان در کشور ما نمی تواند حل شود، مگر اینکه به یک مسئله همگانی تبدیل شود و نباید بین مردان و زنان تفکیکی باشد. این تفکیک جنسیتی، ریشه تبعیض ها و حل نشدن مسئله است. نمی توانیم جامعه ای آزاد و عادلانه داشته باشیم، مگر اینکه مسائل زنان در آن حل شده باشد.”
به باور موسوی، اینکه زنان فقط درباره حقوق زنان فعالیت کنند، یکی از ضعف های جنبش است.
تعصبات جنسیتی که به اسم اسلام تحمیل می شود…
موسوی ادامه می دهد: “با توجه به تحولات یک سال اخیر، زنان و جوانان خود را به شکل تازه ای درک کرده و هویت جدیدی برای خود تعریف کرده اند. مشغولیات ذهنی و دنیاهایشان عوض شده است، بنابراین احساس درد و رنج ناشی از این تولد جدید هم به وجود آمده است. به دلیل این که ساختارهای حکومتی، قانونی و عرفی ما با این انسان جدید سازگار نیست. این مسئله را باید بررسی کرد. خیلی چیزها هست که به اسم اسلام و تامین بنیان های خانواده تحت تاثیر تعصبات جنسیتی مسائل حقوقی و قانونی مطرح بوده و الان به صورت مانع جدی برای زنان در جامعه وجود دارد.”
موسوی می گوید: “هنوز درباره جامعه ای که زن در آن حقوقش را به دست آورده باشد، نتوانسته ایم دورنمای روشنی ارائه دهیم. وقتی درباره حقوق و آزادی زنان صحبت می کنیم، یا از رفع تبعیض جنسیتی صحبت می کنیم، جا دارد که تاثیرات این رفع تبعیض را به صورت دورنمایی برای زنان ترسیم کنیم تا در آن حس شود که تکلیف سنت ها، میراث، ارزش های بنیادین و مسائل سیاسی و حقوقی چه می شود. در کل جامعه ای را در نظر بگیریم که همه اقشار در این جامعه به چه شکلی در خواهند آمد. این تصویرسازی می تواند انگیزه ی خوبی برای حرکت در جامعه ایجاد کند و زنان بیشتری را به صحنه بیاورد.”
مسئله زنان، هم مسئله زنان است و هم مسئله مردان
مسئله زنان ایران، هم مسئله زنان است و هم مسئله مردان. موسوی با بیان این جمله می افزاید: “خوشبختی زن و مرد به هم تنیده است و در یکی دیدن آنهاست که می توانیم این مشکلات را حل کنیم. تجربیات وسیعی در دنیا در این باره وجود دارد.”
موسوی می افزاید: “در آینده نیز سرنوشت جنبش زنان و جنبش سبز به هم پیوسته است و فکر نمی کنم جنبش سبز به آرمان هایش برسد بدون آنکه زنان قدم به قدم با آن گام بردارند. برعکس آن نیز صادق است، یعنی اگر نتوانیم در سطح سیاسی تحولی ایجاد کنیم، وضع زنان متحول نخواهد شد.”
گشت های ارشاد برای منحرف کردن ذهن هاست
میرحسین موسوی معتقد است که موضع گیری های اخیر حاکمیت درباره جمع آوری بدحجابی، بیشتر جنبه انحراف اذهان را دارد. او در پاسخ به این سوال که استراتژی جنبش سبز درباره مواضع امامان جمعه درباره حجاب زنان و ارتباطش با زلزله و یا فعالیت مجدد گشت ارشاد چیست، می گوید:” اتفاقاتی در جامعه در حال وقوع است و تصمیماتی گرفته می شود که به نظر می رسد قبل از اینکه مشکلی را حل کند؛ به دنبال ایجاد اختلاف است. مثلا کشور ما زلزله خیز است و بخشی از تهران روی گسل زلزله است و البته خیلی هم خطرناک است و باید جلویش را بگیریم و شایسته است که دولت این کار را بکند؛ نه اینکه آن را به یک خواب و یا عاملی مثل حجاب زنان نسبت دهد. این همان نقطه انحرافی قضیه است که می خواهند مردم را با این حرفها مشغول و انشقاق ایجاد کنند.”
وضع ما با قانون اساسی و کرامت انسانی و حیثیت انسانی سازگاری ندارد
او می افزاید: “حتی گشت ارشاد هم معطوف به جمع کردن بی حجابی نیست، بلکه بیشتر برای منحرف کردن ذهن ها ست. جنبش سبز دنبال عدالت و آزادی و اجرای قانون است که اگر به آنها برسیم، خود به خود مسائل درونش هم حل می شود. علت اینکه ما با اقداماتی روبهرو هستیم که دارد ما را رنج می دهد، به این دلیل است که وضع ما با قانون اساسی و کرامت انسانی و حیثیت انسانی سازگاری ندارد. می خواهند ذهنمان را مشغول کنند، در حالی که این اقدامات شکست خورده است. به همین دلیل نباید آن را به مسئله عمده تبدیل کنیم. هرچند باید از چنین طرح هایی انتقاد کنیم، اما این دلیلی نشود که ما مسائل اساسی را فراموش کنیم. باید مراقب باشیم تا گیر طرح آنها نیفتیم.”
پیوند فعالیت های جنبش زنان با جنبش سبز
مهندس موسوی همچنین بخشی از سخنانش را به پاسخ به سؤالی درباره کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین نابرابر اختصاص داد. او ابتدا به زنجیره سبز انسانی سال گذشته که از میدان تجریش تا میدان راه آهن شکل گرفت، به عنوان نمادی از آشتی و وحدت ملی اشاره کرد و سپس ادامه داد: “آن روز را نماد خوبی برای جنبش سبز می دانم. سال های گذشته شعار آشتی را مطرح کردیم که این شعار خوبی برای وحدت ملی است و مشکلات ما را حل و حتی برملا می کند. عده ای سودشان در عدم آشتی است. الان در قالب هایی مثل خانواده زندانیان، گروهها و حرکت هایی ایجاد شده اند که قبل از جنبش سبز امکان آن نبود و دور هم جمع نمی شدند. جنبش زنان هم چنین جنبشی است. بخشی از زنان در قالب کمپین یک میلیون امضا برای رفع تبعیض، فعالیت هایی را انجام می دادند که شاید چون جداگانه فعالیت می کردند، حتی مورد اتهام هم قرار می گرفتند؛ اما با تنوع و رنگارنگی داخل جنبش، امروز با یک حرکت جمعی و گسترده سبز پیوند خورده است، بدون اینکه نگاه توام با سوء ظن نسبت به این جنبش وجود داشته باشد. ما باید این را قدر بدانیم. آشتی و دوستی و نزدیک کردن جنبش ها به همدیگر، باید هدف عمده برای همه ما تلقی شود.”
جنبش سبز با هر نوع حرکتی که وحدت ملی را خدشه دار کند مخالف است
میرحسین موسوی می افزاید: “باید در سطح ملی اقدامات روشن تری برای دور هم جمع کردن اقوام و قومیت ها داشته باشیم و دورنمایی برای آن توصیه کنیم. جنبش سبز با هر نوع حرکتی که وحدت ملی را خدشه دار کند، مخالف است.همچنین موسوی درباره جایگاه اقشار مختلف اعم از کارگران، معلمان، کشاورزان و … در جنبش سبز می گوید: “بحث عدالت را نباید به عدالت حقوقی و قضایی منحصر کنیم، بلکه باید گسترده تر ببینیم. ملت ما به خصوص در میان کارگران و کشاورزان مشکلات زیادی دارند و شرایط آنها واقعا غیر انسانی است. ما باید دایره فکرمان را باز کنیم و درباره این اقشار فکر کنیم. کارگری که شش ماه است حقوق نگرفته است؛ باید حداقل با او بیشتر اظهار همدردی کنیم و حل مشکلات این اقشار هم در گرو تک صدایی نیست.او یادآوری کرد که جنبش سبز مطالبه محور است و حرف همه جنبش ها در آن باید شنیده شود، و این الزام می کند که مسائل جنبش زنان در داخل جنبش سبز بیشتر باید مطرح شود.
آنقدر باید بایستیم تا تغییر ایجاد شود
موسوی در بخش دیگری از این گفت و گو، در پاسخ به یکی از فعالان حقوق زنان که پرسید تا چه زمان باید صبر کنیم تا به نتیجه نسبتا مطلوب برسیم، می گوید: “در این مورد نمی توان زمان بندی کرد، بلکه فقط می توان گفت آنقدر باید مقاومت کنیم و آنقدر باید بایستیم تا تغییر ایجاد شود. در آینده هم اگر ما مقاومت کنیم و مدام مطالباتمان را مطرح کنیم، قدم به قدم به آنها نزدیک خواهیم شد. اما نمی توان گفت چه موقع این محقق می شود و این بستگی به مقاومت ما دارد.”
نشانه های زنده بودن جنبش سبز
اما امید موضوع دیگری بود که در این دیدار مطرح شد و موسوی درباره اش گفت: “امید باید در سطح ملی ایجاد شود. با نگاهی که به یک سال گذشته داریم، عده ای تصور می کردند آمدن به خیابان شبیه تحرکات شهری سالهای قبل در شیراز و زنجان و اسلامشهر و مشهد است؛ حرکت هایی که ظرف یکی دو روز جمع می شد. عده ای فکر می کردند حرکت خیابانی جنبش سبز جمع می شود، اما نشد. جمع شدنش در سطح خیابان ها به معنای تمام شدن جنبش نیست و حضور خود شما زنان در این جلسه نشان دهنده زنده بودن جنبش سبز است و یا برگزاری مراسم پرشور برای شهیدی مثل کیانوش آسا در دانشگاه علم و صنعت و دیگر شهدا، حاکی از گسترش و زنده بودن این جنبش است.”موسوی تاکید می کند: ما در یک سال گذشته دچار رادیکالیزم کور نشده ایم و مردم پی برده اند که راه ما مسالمت آمیز است، و این یک نقطه قوت مهم است.او در نهایت می گوید: “جنبش سبز متعلق به همه مردم بوده است و این ویژگی اش را باید قدر بدانیم. بعد از مدت ها که در کشور ما، سیاست ها و اقدامات منجر به جدایی اقشار جامعه و قومیت ها و … از هم می شده و سعی می کرده جامعه را جدا کند و نفعش را در این می دیده که اختلافات وجود داشته باشد و عده ای اندک را خودی و در وسط و بقیه را دیگری و در حاشیه تلقی کند؛ جنبش سبز تمام این مرزها را کنار گذاشته و دوستی ایجاد کرده است. این را باید قدر دانست.
به باور موسوی، اینکه زنان فقط درباره حقوق زنان فعالیت کنند، یکی از ضعف های جنبش است.
تعصبات جنسیتی که به اسم اسلام تحمیل می شود…
موسوی ادامه می دهد: “با توجه به تحولات یک سال اخیر، زنان و جوانان خود را به شکل تازه ای درک کرده و هویت جدیدی برای خود تعریف کرده اند. مشغولیات ذهنی و دنیاهایشان عوض شده است، بنابراین احساس درد و رنج ناشی از این تولد جدید هم به وجود آمده است. به دلیل این که ساختارهای حکومتی، قانونی و عرفی ما با این انسان جدید سازگار نیست. این مسئله را باید بررسی کرد. خیلی چیزها هست که به اسم اسلام و تامین بنیان های خانواده تحت تاثیر تعصبات جنسیتی مسائل حقوقی و قانونی مطرح بوده و الان به صورت مانع جدی برای زنان در جامعه وجود دارد.”
موسوی می گوید: “هنوز درباره جامعه ای که زن در آن حقوقش را به دست آورده باشد، نتوانسته ایم دورنمای روشنی ارائه دهیم. وقتی درباره حقوق و آزادی زنان صحبت می کنیم، یا از رفع تبعیض جنسیتی صحبت می کنیم، جا دارد که تاثیرات این رفع تبعیض را به صورت دورنمایی برای زنان ترسیم کنیم تا در آن حس شود که تکلیف سنت ها، میراث، ارزش های بنیادین و مسائل سیاسی و حقوقی چه می شود. در کل جامعه ای را در نظر بگیریم که همه اقشار در این جامعه به چه شکلی در خواهند آمد. این تصویرسازی می تواند انگیزه ی خوبی برای حرکت در جامعه ایجاد کند و زنان بیشتری را به صحنه بیاورد.”
مسئله زنان، هم مسئله زنان است و هم مسئله مردان
مسئله زنان ایران، هم مسئله زنان است و هم مسئله مردان. موسوی با بیان این جمله می افزاید: “خوشبختی زن و مرد به هم تنیده است و در یکی دیدن آنهاست که می توانیم این مشکلات را حل کنیم. تجربیات وسیعی در دنیا در این باره وجود دارد.”
موسوی می افزاید: “در آینده نیز سرنوشت جنبش زنان و جنبش سبز به هم پیوسته است و فکر نمی کنم جنبش سبز به آرمان هایش برسد بدون آنکه زنان قدم به قدم با آن گام بردارند. برعکس آن نیز صادق است، یعنی اگر نتوانیم در سطح سیاسی تحولی ایجاد کنیم، وضع زنان متحول نخواهد شد.”
گشت های ارشاد برای منحرف کردن ذهن هاست
میرحسین موسوی معتقد است که موضع گیری های اخیر حاکمیت درباره جمع آوری بدحجابی، بیشتر جنبه انحراف اذهان را دارد. او در پاسخ به این سوال که استراتژی جنبش سبز درباره مواضع امامان جمعه درباره حجاب زنان و ارتباطش با زلزله و یا فعالیت مجدد گشت ارشاد چیست، می گوید:” اتفاقاتی در جامعه در حال وقوع است و تصمیماتی گرفته می شود که به نظر می رسد قبل از اینکه مشکلی را حل کند؛ به دنبال ایجاد اختلاف است. مثلا کشور ما زلزله خیز است و بخشی از تهران روی گسل زلزله است و البته خیلی هم خطرناک است و باید جلویش را بگیریم و شایسته است که دولت این کار را بکند؛ نه اینکه آن را به یک خواب و یا عاملی مثل حجاب زنان نسبت دهد. این همان نقطه انحرافی قضیه است که می خواهند مردم را با این حرفها مشغول و انشقاق ایجاد کنند.”
وضع ما با قانون اساسی و کرامت انسانی و حیثیت انسانی سازگاری ندارد
او می افزاید: “حتی گشت ارشاد هم معطوف به جمع کردن بی حجابی نیست، بلکه بیشتر برای منحرف کردن ذهن ها ست. جنبش سبز دنبال عدالت و آزادی و اجرای قانون است که اگر به آنها برسیم، خود به خود مسائل درونش هم حل می شود. علت اینکه ما با اقداماتی روبهرو هستیم که دارد ما را رنج می دهد، به این دلیل است که وضع ما با قانون اساسی و کرامت انسانی و حیثیت انسانی سازگاری ندارد. می خواهند ذهنمان را مشغول کنند، در حالی که این اقدامات شکست خورده است. به همین دلیل نباید آن را به مسئله عمده تبدیل کنیم. هرچند باید از چنین طرح هایی انتقاد کنیم، اما این دلیلی نشود که ما مسائل اساسی را فراموش کنیم. باید مراقب باشیم تا گیر طرح آنها نیفتیم.”
پیوند فعالیت های جنبش زنان با جنبش سبز
مهندس موسوی همچنین بخشی از سخنانش را به پاسخ به سؤالی درباره کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین نابرابر اختصاص داد. او ابتدا به زنجیره سبز انسانی سال گذشته که از میدان تجریش تا میدان راه آهن شکل گرفت، به عنوان نمادی از آشتی و وحدت ملی اشاره کرد و سپس ادامه داد: “آن روز را نماد خوبی برای جنبش سبز می دانم. سال های گذشته شعار آشتی را مطرح کردیم که این شعار خوبی برای وحدت ملی است و مشکلات ما را حل و حتی برملا می کند. عده ای سودشان در عدم آشتی است. الان در قالب هایی مثل خانواده زندانیان، گروهها و حرکت هایی ایجاد شده اند که قبل از جنبش سبز امکان آن نبود و دور هم جمع نمی شدند. جنبش زنان هم چنین جنبشی است. بخشی از زنان در قالب کمپین یک میلیون امضا برای رفع تبعیض، فعالیت هایی را انجام می دادند که شاید چون جداگانه فعالیت می کردند، حتی مورد اتهام هم قرار می گرفتند؛ اما با تنوع و رنگارنگی داخل جنبش، امروز با یک حرکت جمعی و گسترده سبز پیوند خورده است، بدون اینکه نگاه توام با سوء ظن نسبت به این جنبش وجود داشته باشد. ما باید این را قدر بدانیم. آشتی و دوستی و نزدیک کردن جنبش ها به همدیگر، باید هدف عمده برای همه ما تلقی شود.”
جنبش سبز با هر نوع حرکتی که وحدت ملی را خدشه دار کند مخالف است
میرحسین موسوی می افزاید: “باید در سطح ملی اقدامات روشن تری برای دور هم جمع کردن اقوام و قومیت ها داشته باشیم و دورنمایی برای آن توصیه کنیم. جنبش سبز با هر نوع حرکتی که وحدت ملی را خدشه دار کند، مخالف است.همچنین موسوی درباره جایگاه اقشار مختلف اعم از کارگران، معلمان، کشاورزان و … در جنبش سبز می گوید: “بحث عدالت را نباید به عدالت حقوقی و قضایی منحصر کنیم، بلکه باید گسترده تر ببینیم. ملت ما به خصوص در میان کارگران و کشاورزان مشکلات زیادی دارند و شرایط آنها واقعا غیر انسانی است. ما باید دایره فکرمان را باز کنیم و درباره این اقشار فکر کنیم. کارگری که شش ماه است حقوق نگرفته است؛ باید حداقل با او بیشتر اظهار همدردی کنیم و حل مشکلات این اقشار هم در گرو تک صدایی نیست.او یادآوری کرد که جنبش سبز مطالبه محور است و حرف همه جنبش ها در آن باید شنیده شود، و این الزام می کند که مسائل جنبش زنان در داخل جنبش سبز بیشتر باید مطرح شود.
آنقدر باید بایستیم تا تغییر ایجاد شود
موسوی در بخش دیگری از این گفت و گو، در پاسخ به یکی از فعالان حقوق زنان که پرسید تا چه زمان باید صبر کنیم تا به نتیجه نسبتا مطلوب برسیم، می گوید: “در این مورد نمی توان زمان بندی کرد، بلکه فقط می توان گفت آنقدر باید مقاومت کنیم و آنقدر باید بایستیم تا تغییر ایجاد شود. در آینده هم اگر ما مقاومت کنیم و مدام مطالباتمان را مطرح کنیم، قدم به قدم به آنها نزدیک خواهیم شد. اما نمی توان گفت چه موقع این محقق می شود و این بستگی به مقاومت ما دارد.”
نشانه های زنده بودن جنبش سبز
اما امید موضوع دیگری بود که در این دیدار مطرح شد و موسوی درباره اش گفت: “امید باید در سطح ملی ایجاد شود. با نگاهی که به یک سال گذشته داریم، عده ای تصور می کردند آمدن به خیابان شبیه تحرکات شهری سالهای قبل در شیراز و زنجان و اسلامشهر و مشهد است؛ حرکت هایی که ظرف یکی دو روز جمع می شد. عده ای فکر می کردند حرکت خیابانی جنبش سبز جمع می شود، اما نشد. جمع شدنش در سطح خیابان ها به معنای تمام شدن جنبش نیست و حضور خود شما زنان در این جلسه نشان دهنده زنده بودن جنبش سبز است و یا برگزاری مراسم پرشور برای شهیدی مثل کیانوش آسا در دانشگاه علم و صنعت و دیگر شهدا، حاکی از گسترش و زنده بودن این جنبش است.”موسوی تاکید می کند: ما در یک سال گذشته دچار رادیکالیزم کور نشده ایم و مردم پی برده اند که راه ما مسالمت آمیز است، و این یک نقطه قوت مهم است.او در نهایت می گوید: “جنبش سبز متعلق به همه مردم بوده است و این ویژگی اش را باید قدر بدانیم. بعد از مدت ها که در کشور ما، سیاست ها و اقدامات منجر به جدایی اقشار جامعه و قومیت ها و … از هم می شده و سعی می کرده جامعه را جدا کند و نفعش را در این می دیده که اختلافات وجود داشته باشد و عده ای اندک را خودی و در وسط و بقیه را دیگری و در حاشیه تلقی کند؛ جنبش سبز تمام این مرزها را کنار گذاشته و دوستی ایجاد کرده است. این را باید قدر دانست.
فراخوان مردمی جنبش سبز برای تشییع پیکر سبزترین پهلوان ملی
آتيلا حجازی امروز در جمع مرم يک درخواست از مردم داشت : پدرم دوستدار مردم بود و هر حرفی که میزد برای مردم بود. از همه مردم میخواهم برای تشييع جنازه او بيايند.ما را تنها نگذارید.مگر بیغيرتم وقتی درد و مشکلات مردم را به چشم میبينم، با بیتفاوتی از کنار آن بگذرم. همين يک کلام کافی است برای حضوری سبز در مراسم تشييع پيکر سبزترين اسطوره ملی.درگذشت آيت الله منتظری به يادمان بيايد .چه آبرومردانه توسط مردم قدرشناس کشور به صورت ميليونی در قم برگزار شد. از لغو مراسم تشييع پيکر در ورزشگاه امجديه تا محاصره نمادين منزل اسوره ورزش کشور توسط اشتران موتوری نظام . به همين دليل جمعی از حاميان جنبش سبز در شبکه های اجتماعی با فراخوانی از تمامی ورزش دوستان و اقشار مختلف جامعه درخواست کرده اند برای قدردانی از مردمی بودن اسطوره ملی کشور، در مراسم وداع و تشييع پيکر ناصرخان حجازی، حضور به عمل رسانند .
تهدید وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران: یا تکذیب می کنید و یا پرونده جدیدی برایتان تشکیل می شود
زندانی سياسی به تازگی با نوشتن نامه ای خطاب به مقامات قضايی شرايط مراحل بازجويی و بازداشت شان را پس از انتخابات رياست جمهوری سال ۸۸ شرح داده و از وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران شکايت کردند . تعدادی از اين زندانيان سياسی اکنون از سوی مقامات دادستانی تهران و سپاه پاسداران تحت فشار قرار گرفته اند تا اين نامه را تکذيب کنند . آنها از سوی اين مقامات تهديد شده اند که در صورت عدم تکذيب اين نامه دوباره بازجويی خواهند شد و پرونده های جديدی برای شان تشکيل می شود .براساس خبرهای رسيده ، بازجوها از تعدادی از امضا کنندگان اين بيانيه خواسته اند که يا بيانيه منتشر شده را تکذيب کنند و يا در انتظار عواقب سختی باشند.اين بيانيه با امضای ۲۶ زندانی سياسی هم زمان با سالگرد تصويب قانون احترام به آزاديهای مشروع حقوق شهروندی، در سايتهای خبری منتشر شد ، اين زندانيان متفق القول در اين نامه از مسوولان خواستند به شکايت شان رسيدگی شود .محسن امين زاده، محسن ميردامادی، مجيد دری، عبدالله رمضانزاده، بهزاد نبوی، کيوان صميمی از جمله زندانيانی هستند که تهديد شده اند در صورت تکذيب نکردن اين نامه برايشان پرونده های جديدی تشکيل می شود و يا از حق استفاده از مرخصی يا ديگر حقوق عادی يک زندانی محروم خواهند شد .گفته می شود ساير زندانيان امضا کننده بيانيه نيز در روزهای آينده برای بازجويی احضار خواهند شد.هربار زندانيان سياسی- عقيدتی که به ناحق در زندان هستند نامه ای را خطاب به مقامات قضايی منتشر می کنند و از شرح مصائبی که بر آنها رفته سخن می گويند به جای برخورد با آمران تخلفات با شاکيان برخورد می شود اين موضوع حتی درباره نامه های انفرادی و تکان دهنده تعدادی از زندانيان که تحت شديدترين شکنجه های روحی و جسمی قرار گرفته بودند نيز مصداق دارد و هر بار شاکی به جای مجرم مجازات و تنبيه شده است. زندانيان سياسی و خانواده هايشان می پرسند ديگر نمی دانيم بايد شکايت مان را به کجا ببريم ؟زندانيان سياسی در نامه معروف به ۲۶ نفر بار ديگر با شرح شکنجه هايی که بر آنها رفته نوشته بودند : بازداشتهايشان با اعمال خشونت، توهين و تحقير همراه بوده به طوری که برخی از متهمان هنگام دستگيری به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند.اين زندانيان همچنين نوشته بودند :«ما امضا کنندگان اين شکواييه تحت شکنجه قرار گرفته ايم. يکی از متداول ترين شکنجه ها نگهداری ما در سلول های انفرادی بسيار کوچک بوده است . روشی که به اذعان همه مسوولان عالی کشور شکنجه تلقی می شود و بازجويان و زندان بانها نيز تاييد می کنند که متهم پس از چند هفته نگهداری در سلول انفرادی دچار اختلالات جسمی و روحی شديد می شد.
شکنجه های شديدتر از جمله فرو کردن سر متهم در توالت، خوراندن کاغذ بازجويی به متهم و مواردی امثال نيز عليه برخی از ما اعمال شده ، که برخی از شاکيان و زندانيان در گزارشهای جداگانه جزييات آن را منتشر کرده اند.»اين زندانيان ياد آور شده بودند که «بازجويان معمولا اين فشارها را نه برای کشف واقعيت بلکه برای وادار کردن متهمان به اعتراف مطالب واهی و خلاف واقع مورد نظر بازجويان به کار گرفتند. اين رفتارهای خلاف قانون منحصر به دوره بازداشت نبوده و برخی محکومان به رغم طی مراحل دارسی و حکم قطعی در حال حاضر نيز همچنان تحت شکنجه به صورت انفرادی يا همراه محکومان دچار بيماری روحی و روانی نگهداری می شوند.» .»امضا کنندگان اين شکواييه همچنين نوشته بودند که ما بدون استثنا با رفتار غير اخلاقی و غير اسلامی بازجويان مواجه بوده ايم . شکنجه های روحی و فيزيکی فحاشی های شرم آور نسبت به متهم و خانواده و عزيزان او و طرح اکاذيبی چون روابط غير اخلاقی در غالب بازجويی ها به کرات انجام شده است . رفتاری که باعث فشار روحی زياد به متهمان نيز بوده است.امضا کنندگان اين بيانيه محسن امين زاده ، محسن مير دامادی، بهمن احمدی امويی، عبدااله مومنی، ميلاد اسدی، عبدالله رمضان زده، عماد بهاور، مصطفی تاج زاده، مجتبی تهرانی، علی جمالی، محمد حسين خوربک ، محمد داوری، امير خسرو دلير ثانی، کيوان صميمی، اسماعيل صحابه، محمد فريد طاهری قزوينی، فيض الله عرب سرخی،بهزاد نبوی، ابولفضل قديانی ،مجيد دری ،ضيا نبوی، مهدی کريميان اقبال، محمد رضا مقيسه، علی مليحی، محمد جواد مظفر و حسن اسدی زيد آبادی، هستند .
شکنجه های شديدتر از جمله فرو کردن سر متهم در توالت، خوراندن کاغذ بازجويی به متهم و مواردی امثال نيز عليه برخی از ما اعمال شده ، که برخی از شاکيان و زندانيان در گزارشهای جداگانه جزييات آن را منتشر کرده اند.»اين زندانيان ياد آور شده بودند که «بازجويان معمولا اين فشارها را نه برای کشف واقعيت بلکه برای وادار کردن متهمان به اعتراف مطالب واهی و خلاف واقع مورد نظر بازجويان به کار گرفتند. اين رفتارهای خلاف قانون منحصر به دوره بازداشت نبوده و برخی محکومان به رغم طی مراحل دارسی و حکم قطعی در حال حاضر نيز همچنان تحت شکنجه به صورت انفرادی يا همراه محکومان دچار بيماری روحی و روانی نگهداری می شوند.» .»امضا کنندگان اين شکواييه همچنين نوشته بودند که ما بدون استثنا با رفتار غير اخلاقی و غير اسلامی بازجويان مواجه بوده ايم . شکنجه های روحی و فيزيکی فحاشی های شرم آور نسبت به متهم و خانواده و عزيزان او و طرح اکاذيبی چون روابط غير اخلاقی در غالب بازجويی ها به کرات انجام شده است . رفتاری که باعث فشار روحی زياد به متهمان نيز بوده است.امضا کنندگان اين بيانيه محسن امين زاده ، محسن مير دامادی، بهمن احمدی امويی، عبدااله مومنی، ميلاد اسدی، عبدالله رمضان زده، عماد بهاور، مصطفی تاج زاده، مجتبی تهرانی، علی جمالی، محمد حسين خوربک ، محمد داوری، امير خسرو دلير ثانی، کيوان صميمی، اسماعيل صحابه، محمد فريد طاهری قزوينی، فيض الله عرب سرخی،بهزاد نبوی، ابولفضل قديانی ،مجيد دری ،ضيا نبوی، مهدی کريميان اقبال، محمد رضا مقيسه، علی مليحی، محمد جواد مظفر و حسن اسدی زيد آبادی، هستند .
رييس ستاد انتخاباتی ميرحسين موسوی به زندان بازگردانده شد
دکتر قربان بهزاديان نژاد، رييس ستاد انتخاباتی ميرحسين موسوی امروز به زندان اوين بازگردانده شد. ماموران امنيتی در تماس با بهزاديان نژاد وی را به زندان فراخواندند و امروز اين استاد دانشگاه را به زندان بازگرداندند. بهزاديان نژاد در جريان وقايع پس از کودتای انتخاباتی بازداشت شده بود و پس از تحمل چند ماه انفرادی و زندان آزاد شده بود. وی به ۵ سال حبس محکوم شده است. اين استاد دانشگاه و مشاور مير حسين موسوی در همين مدت از همه حقوق دانشگاهیاش محروم شد و حق تدريس در دانشگاه از وی ستانده شد.دکتر قربان بهزادياننژاد، استاد ميکروبيولوژی در دانشگاه تربيت مدرس بود که در سالهای اخير فعاليتهای فرهنگی زيادی داشته است. بهزادياننژاد معاونت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در دولت سيدمحمد خاتمی و مشاور وزير بهداشت در انتخاب رؤسای دانشگاههای علوم پزشکی را در کارنامه مسئوليتهای خود جای داده است.حاکميت با اتخاذ تصميم برای بازگرداندن زندانيان سياسی و بی توجه ای به خواسته های زندانيان سياسی و خانواده آنان و نيز پادگانی کردن فضای جامعه و دانشگاه ها و فشار مضاعف اقتصادی بر ملت، نشان داده است که نه تنها از اين رويه در پيش گفته خود پشيمان نيست بلکه تنها راه کنترل فضای جامعه را در ادامه اين روند می بيند
انحراف، خود خامنهای است: او هر بار عدهای را قربانی میکند تا خود در قدرت بماند
«قدرت مطلقه» در ۲۰ سال اخير هر بار که به بحران میرسد و فاجعهای میآفريند، با قربانی کردن چند نام و عنوان کردن چند واژه، «آلودگی ذاتیاش» را مثلاً! تطهير میکند. روزی به نام سعيد امامی به نظافت خويش میکوشد، باری به نام کهريزک و مرتضوی تجاوزش را پنهان میکند و امروز هم به نام رمالی و مشايی، دولت نامحمودش را محدود میکند و اصيلترين باورهای مردم را معرکهٔ قدرت میسازد تا دين و آئينمان مضحکهٔ خاص و عام شود!
در پی انتشار سرمقاله خبرنگاران سبز که در آن توجهها در اختلافات اخیر به خوی دیکتاتوری علی خامنهای جلب شده است اکنون به مرور نوشتههایی در همین باره در حال انتشار است. اخیرا کلمه در نوشتهای به قلم داریوش محمدی با اشاره به سنت قربانی کردن عدهای برای پوشاندن خطاهای علی خامنهای اشاره کرده است. متن کامل این نوشته در زیر میآید.«دروغ» که به «بار» بنشيند، «انحراف» آغاز میشود. «متوليان امر»، از فرط «ناتوانی» در اداره کشور و «حسادت» بیاندازه به مديران طراز اول، در ميان عده ای بی کفايت محصور شدهاند. مدعيان اصول، سالهاست هم پياله رمالان و جنگيراناند و به دام بدمستی آنان گرفتار امدهاند. «جريان انحرافی»، اسم رمز «اين گرفتاری و آن ناتوانی» است.جريان انحرافی، تازهترين نسخهٔ يک «انحراف ۲۰ ساله» است – و مگر مير حسين از اين انحراف ۲۰ ساله نگفته بود؟ -. «قدرت مطلقه» در ۲۰ سال اخير هر بار که به بحران میرسد و فاجعهای میآفريند، با قربانی کردن چند نام و عنوان کردن چند واژه، «آلودگی ذاتیاش» را مثلاً! تطهير میکند. روزی به نام سعيد امامی به نظافت خويش میکوشد، باری به نام کهريزک و مرتضوی تجاوزش را پنهان میکند و امروز هم به نام رمالی و مشايی، دولت نامحمودش را محدود میکند و اصيلترين باورهای مردم را معرکهٔ قدرت میسازد تا دين و آئينمان مضحکهٔ خاص و عام شود!هيچ چيز تازه نيست! قصهٔ ميدان داری اجنه بر عرصهٔ مديريت کشور، «رمز شکستن يک سکوت ۲۰ ساله» است و تکرار حکايت «سگهای گشاده و سنگهای بسته» است که «ميرمـان» گفته بود. دعوای اجنه بر سر انتخابات آتی، «تعبير خواب بامدادی شيخ» است و رويای قدرت آقازاده هاست و جاری شدن سيل خرافه و «به گل نشستن» کشتی نظام، اثبات ماجرای مشهور «بيل و پيل» است که «هاشمی نوشته بود».معلوم نيست «مصباح» هدايتشان! چرا در ميان خيل سوالهای بیجواب «خاموش» نشسته است و نظريهپرداز حکومت اسلامی و تئورسين «فرقه مطلقيه» نمیگويد که قدرت خدای گونه و مطلقيه چگونه مسحور اجنهٔ شيطان شده است؟
جهلشان مرکب است، که اگر نبود میدانستند تکرار سخنان رهبران جنبش، دست کم اقرار به يک اشتباه ۲ ساله است! جهلشان مرکب است که اگر نبود میدانستند انکار آمارهای دولت پس از ۶ سال نهايت بیهنری است حتی اگر نامشان به هنر آراسته باشد! جهلشان مرکب است که اگر نبود میديدند که چگونه فاسدترين مردمان بر اريکهٔ قدرتاند و بهترين فرزندان کشور در زندان محصورند. جهلشان مرکب است که اگر نبود مرز شجاعت و شقاوت را، میديدند و به شجاعت نداشتهٔ دولتمردان نمینازيدند و «نزديکيشان را با آنان جار نمیزدند» و «دروغ را از راست» میشناختند. راستی که «جهل مرکب، بر بصيرتشان غبطه میخورد!»مدعيان اصول، اين بار «نمیتوانند» فتيلهٔ دعوا و اختلاف بر سر قدرت را «پايين» بکشند، بناچار صدايشان را «بلند» کردهاند. صدايشان را بلند کردهاند که «گوششان سنگين» است؛ که اگر نبود میدانستند ماجرای رمالی و کف بينی دولتمردان داستانی است که بر هر سر بازاری هست. شايد هم مستی زدگان قدرت خود را به کری زده بودند که نتوانستند در حساسترين روزهای تاريخ کشور، از حمايت نامحمودشان دست بکشند و همچون مردم پيام ميرحسين را لبيک بگويند که میگفت «من آمدهام، چون روندهای سياسی، اقتصادی و فرهنگی موجود را نگران کننده يافتم. آمده ام تا کرامت انسان ها را پاس بدارم. آمده ام تا از حق مردم دفاع کنم و حامی گردش آزادانه و شفاف اطلاعات برای مردم، اين ولی نعمت دولت ها، باشم».متوليان امور و مدعيان اصول، اهل کرامات شدهاند! زهر رمالی را چشيده و چشم بسته غيب میگويند و مسئوليت خويش را فراموش کردهاند. فراموش کردهاند که در طلايیترين سالهای درآمد کشور، «خزانه» را صرف «خرافه» کردهاند و در بهترين سالها درآمدهای نفتی را به شياطين سپردهاند تا موجودی حساب ذخيره ارزی را فقط اجنه بدانند!. فراموش کردهاند که کارشناسان و دلسوزان اين مرز و بوم را يا زندانی کردند يا بازنشسته تا امروز که خودشان از دايره بيرون رانده شده اند ياد مديريت فاجعه بار بر کشور بيافتند. فراموش کرده اند روزی را که فرزند انقلاب اسلامی ميرحسين موسوی توهم مديران و انحراف دولتيان و رياست رياکاران و کلاهبرداران بر سرنوشت مملکت و نظام را فرياد می زد. فراموش کرده اند هر صدای منتقدی را با داغ و درفش خاموش کردند تا کسی را که می پنداشتند بله قربان گوی آنهاست حفظ کنند.افسوس! متوليان امر، باز هم به جای آنکه به انحراف در جمهوريت و اسلاميت نظام بپردازند و به قانون اساسی بازگردند و به دامان فرزندان ملت پناه ببرند، به بازيچهای و دروغی به نام جريان انحرافی مشغولاند.
در پی انتشار سرمقاله خبرنگاران سبز که در آن توجهها در اختلافات اخیر به خوی دیکتاتوری علی خامنهای جلب شده است اکنون به مرور نوشتههایی در همین باره در حال انتشار است. اخیرا کلمه در نوشتهای به قلم داریوش محمدی با اشاره به سنت قربانی کردن عدهای برای پوشاندن خطاهای علی خامنهای اشاره کرده است. متن کامل این نوشته در زیر میآید.«دروغ» که به «بار» بنشيند، «انحراف» آغاز میشود. «متوليان امر»، از فرط «ناتوانی» در اداره کشور و «حسادت» بیاندازه به مديران طراز اول، در ميان عده ای بی کفايت محصور شدهاند. مدعيان اصول، سالهاست هم پياله رمالان و جنگيراناند و به دام بدمستی آنان گرفتار امدهاند. «جريان انحرافی»، اسم رمز «اين گرفتاری و آن ناتوانی» است.جريان انحرافی، تازهترين نسخهٔ يک «انحراف ۲۰ ساله» است – و مگر مير حسين از اين انحراف ۲۰ ساله نگفته بود؟ -. «قدرت مطلقه» در ۲۰ سال اخير هر بار که به بحران میرسد و فاجعهای میآفريند، با قربانی کردن چند نام و عنوان کردن چند واژه، «آلودگی ذاتیاش» را مثلاً! تطهير میکند. روزی به نام سعيد امامی به نظافت خويش میکوشد، باری به نام کهريزک و مرتضوی تجاوزش را پنهان میکند و امروز هم به نام رمالی و مشايی، دولت نامحمودش را محدود میکند و اصيلترين باورهای مردم را معرکهٔ قدرت میسازد تا دين و آئينمان مضحکهٔ خاص و عام شود!هيچ چيز تازه نيست! قصهٔ ميدان داری اجنه بر عرصهٔ مديريت کشور، «رمز شکستن يک سکوت ۲۰ ساله» است و تکرار حکايت «سگهای گشاده و سنگهای بسته» است که «ميرمـان» گفته بود. دعوای اجنه بر سر انتخابات آتی، «تعبير خواب بامدادی شيخ» است و رويای قدرت آقازاده هاست و جاری شدن سيل خرافه و «به گل نشستن» کشتی نظام، اثبات ماجرای مشهور «بيل و پيل» است که «هاشمی نوشته بود».معلوم نيست «مصباح» هدايتشان! چرا در ميان خيل سوالهای بیجواب «خاموش» نشسته است و نظريهپرداز حکومت اسلامی و تئورسين «فرقه مطلقيه» نمیگويد که قدرت خدای گونه و مطلقيه چگونه مسحور اجنهٔ شيطان شده است؟
جهلشان مرکب است، که اگر نبود میدانستند تکرار سخنان رهبران جنبش، دست کم اقرار به يک اشتباه ۲ ساله است! جهلشان مرکب است که اگر نبود میدانستند انکار آمارهای دولت پس از ۶ سال نهايت بیهنری است حتی اگر نامشان به هنر آراسته باشد! جهلشان مرکب است که اگر نبود میديدند که چگونه فاسدترين مردمان بر اريکهٔ قدرتاند و بهترين فرزندان کشور در زندان محصورند. جهلشان مرکب است که اگر نبود مرز شجاعت و شقاوت را، میديدند و به شجاعت نداشتهٔ دولتمردان نمینازيدند و «نزديکيشان را با آنان جار نمیزدند» و «دروغ را از راست» میشناختند. راستی که «جهل مرکب، بر بصيرتشان غبطه میخورد!»مدعيان اصول، اين بار «نمیتوانند» فتيلهٔ دعوا و اختلاف بر سر قدرت را «پايين» بکشند، بناچار صدايشان را «بلند» کردهاند. صدايشان را بلند کردهاند که «گوششان سنگين» است؛ که اگر نبود میدانستند ماجرای رمالی و کف بينی دولتمردان داستانی است که بر هر سر بازاری هست. شايد هم مستی زدگان قدرت خود را به کری زده بودند که نتوانستند در حساسترين روزهای تاريخ کشور، از حمايت نامحمودشان دست بکشند و همچون مردم پيام ميرحسين را لبيک بگويند که میگفت «من آمدهام، چون روندهای سياسی، اقتصادی و فرهنگی موجود را نگران کننده يافتم. آمده ام تا کرامت انسان ها را پاس بدارم. آمده ام تا از حق مردم دفاع کنم و حامی گردش آزادانه و شفاف اطلاعات برای مردم، اين ولی نعمت دولت ها، باشم».متوليان امور و مدعيان اصول، اهل کرامات شدهاند! زهر رمالی را چشيده و چشم بسته غيب میگويند و مسئوليت خويش را فراموش کردهاند. فراموش کردهاند که در طلايیترين سالهای درآمد کشور، «خزانه» را صرف «خرافه» کردهاند و در بهترين سالها درآمدهای نفتی را به شياطين سپردهاند تا موجودی حساب ذخيره ارزی را فقط اجنه بدانند!. فراموش کردهاند که کارشناسان و دلسوزان اين مرز و بوم را يا زندانی کردند يا بازنشسته تا امروز که خودشان از دايره بيرون رانده شده اند ياد مديريت فاجعه بار بر کشور بيافتند. فراموش کرده اند روزی را که فرزند انقلاب اسلامی ميرحسين موسوی توهم مديران و انحراف دولتيان و رياست رياکاران و کلاهبرداران بر سرنوشت مملکت و نظام را فرياد می زد. فراموش کرده اند هر صدای منتقدی را با داغ و درفش خاموش کردند تا کسی را که می پنداشتند بله قربان گوی آنهاست حفظ کنند.افسوس! متوليان امر، باز هم به جای آنکه به انحراف در جمهوريت و اسلاميت نظام بپردازند و به قانون اساسی بازگردند و به دامان فرزندان ملت پناه ببرند، به بازيچهای و دروغی به نام جريان انحرافی مشغولاند.
اشتراک در:
پستها (Atom)
رژیم خون ریز جمهوری اسلامی، ماشین اعدام همچنان قربانی می گیرد
موج اعدامها در جمهوری اسلامی ادامه دارد. همزمان شماری از معترضین و زندانیان سیاسی نیز به اعدام محکوم شدهاند. نگاهی به آمار نیز این وضعیت...
-
گزارش دریافتی زندانيان و بازداشتي هاي شيراز در استان فارس مختصري از وضعيت و فضاي امنيتي و ضد قوانين و موازين حقوق بشري كه در بازداشتگاه پلاك...
-
رضا رسايي را كشتند. او يكي از معترضان شجاعي بود كه پس از كشته شدن وحشيانه مهسا ژينا اميني براي اعتراض به خيابانها آمده بود. او در تاريخ ١٦...