۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه

آيا خردادي طوفاني در راه است؟ آيا در آخرالزمان «دجال» و «رمال» با هم مي جنگند؟

انگار امروز هم دنيا به آخر نرسيد؟!
اگر هنوز مي توانيد اين يادداشت را بخوانيد، پس يعني هنوز دنيا بر سر جاي خودش باقي مانده و پيشگويي هايي كه از «پايان دنيا» در ساعت شش بعد از ظهر امروز شنبه 21 مي 2011 (31 ارديبهشت 90) شنيده و خوانده بوديد، دروغ بوده اند! در غير اين صورت، يعني اگر اتفاق ديگري افتاده باشد و جهان زير و زبر شده باشد، اصلا" قادر نخواهيد بود اين مطلب را بخوانيد! با اين حال من از همين جا به شما قول مي دهم به شرط صحت(!) مطلب بعدي را از قعر جهنم برايتان بنويسم! چون بدبختانه اخيرا" معلوم شده بهشت هم در كار نيست و به قول «استيون هاوكينگ» دانشمند معاصر، بهشت يك «افسانه خيالي» است و وجود ندارد! و تازه اگر حرف اين آقا اشتباه باشد و بهشت هم در كار بود، احتمالا" آنجا هم ديوانه هايي مثل قذافي و احمدي نژادو خامنه اي در حال گيس كشي و دعوا بر سر تصاحب غرفه هاي بهشت هستند و امثال من و شما هم بالاخره قاچاقي از مرزهاي بهشت خارج مي شويم و مي رويم به همان جهنم خودمان! اما از شوخي به كنار، آيا واقعا" آخر دنيا نزديك است؟ و آيا خرداد پر حادثه امسال، واقعا" آبستن حوادث بزرگي در ايران خواهد بود؟ از لحن شوخي اين مطلب را بگذاريد پاي استرسي كه از كن فيكون شدن دنيا و قطع برق و سونامي و اينها دارم. گاهي هم آدمها اينجوري هستند! يعني در موقع اضطراب و ترس از آخر دنيا مي زنند زير آواز و شوخي. اما از شوخي بگذريم. آخر دنيا را از دو زاويه نگاه كرده ام.
مسئله آخر دنيا در جهان!
روزنامه ایندیپندنت ديروز جمعه در گزارشی به اظهارات اخیر یک واعظ مسیحی در آمریکا اشاره کرد و نوشت: "هارولد کمپینگ معتقد است روز شنبه 21 مي رأس ساعت 6 بعد از ظهر دنیا به آخر رسیده و کاملا نابود می شود."
قبلا از اين، دهها بيلبورد تبليغاتي درباره پيشگويي اين رخداد در سطح جهان نصب شده و اين واعظ مسيحي معتقد است بر اساس رياضيات و محاسبه رخدادهاي ميلاد مسيح به اين پيشگويي دقيق دست يافته است. حالا آمديم و نشد! 2012 را چه كنيم؟ مي گويند (اين يكي را همه مي گويند!) كه اگر دنيا از واقعه امروز جان سالم به در ببرد، بايد از حالا به فكر 12 دسامبر 2012 باشيم كه حتي «ماياها» هم از هزاران سال قبل پيش بيني كرده اند كه در آن روز، كل عالم هستي «كن فيكون» مي شود و بدبختانه همه علما و پيشگويان روي آن يكي تاريخ، «اجماع نظر!» دارند! امروز همچنين ممكن است «آخر دنيا» براي بعضي ها در داخل ايران كليد خورده باشد و يا كليد بخورد. برويم ببينيم آنجا چه خبر است؟

مسئله آخر دنيا در ايران!
آيا «آخر دنيا» از ايران شروع مي شود؟

از ساعاتي ديگر، ارديبهشت تمام مي شود و «خرداد پرحادثه» ديگري در ايران آغاز مي شود. ماهي كه همواره آبستن حوادث خونبار و اتفاقات عجيب در ايران بوده است. امسال خرداد ماه در حالي شروع مي شود كه دو گروه منحرف «خرافيون حامي خامنه اي» و «رمالهاي طرفدار احمدي نژاد» در مقابل يكديگر صف آرايي كرده اند و ما داريم يكي از وعده هاي الهي را از نزديك مي بينيم كه در كتب ديني متعددي گفته است ستمكاران با ستمكاراني بدتر از خودشان مشغول و درگير و همگي هلاك خواهند شد! چون اكنون دو گروه «دجال» و «رمال» در مقابل همديگر صف كشيده اند.

آيا صف كشي «دجال» و «رمال» در مقابل يكديگر نشانه آخرالزمان است؟
آن سو آيت الله خامنه اي قرار دارد كه يك «تعارف ساده» كه در 29 خرداد هشتاد و هشت به «آقا امام زمان» زد و دستور داد مخالفان احمدي نژاد و مخالفان حكومت را بكشند تا دل امام زمان شاد شود و زمينه ظهورش به همين زودي فراهم شود. حالا مي بيند آن تعارف دارد عملي مي شود و كليد اين قفل «ظهور» را هم خودش، به دست احمدي نژاد داده است. خامنه اي آنقدر آش «مديريت امام زماني احمدي نژاد» را هم زده، كه ديگر كسي باور نمي كند محمود منصوب او، رمال و جن گير باشد! اين وسط براي راحتي كار احمدي نژاد، مراجع تقليد و روحانيت را هم با فرمان «معظم له» خانه نشين و بي اعتبارتر شدند و احمدي نژاد حالا تنها كسي است كه مردم عامي باور دارند مي تواند حضرت مهدي را از نزديك ببيند و با ايشان حرف بزند و خبر ظهورش را اعلام كند! با اعلام خبر ظهور امام زمان، حتي با عنوان «ظهور مخفيانه» اولين كسي كه بايد غزل خداحافظي از قدرت را بخواند، «نايب برحق» او يعني همين آيت الله خامنه اي است! زيرا با ظهور امام، نايبان خودبخود عزل مي شوند! براي همين، اكنون حاميان آقاي خامنه اي نه بابت دلسوزي براي رهبر، بلكه براي تثبيت قدرت خودشان، تصميم دارند احمدي نژاد و اطرافيانش را قلع و قمع كنند. اما آيا مي توانند؟ به خصوص كه زمزمه هايي درگرفته كه تا حدود دو هفته ديگر، خبر ظهور مخفيانه امام عصر در مدينه اعلام مي شود!
در سوي مقابل طرفداران احمدي نژاد «رمال» منتظر دو رخداد نشسته اند: رخداد اول «اعلام ظهور مخفيانه امام زمان» كه گفته اند حدود دو هفته ديگر در مدينه رخ مي دهد. اگر اين اتفاق بيفتد، احمدي نژاد به عنوان «تنها بشارت دهنده ظهور مهدي» و تنها كسي كه حتي در سازمان ملل متحد با خواندن دعاي «فرج» سخنراني كرده، از نظر مردم تنها كسي است كه صلاحيت(!) دارد خبر اين واقعه را اعلام كند. نكته ظريف اينجاست كه بلافاصله بعد از اعلام خبر ظهور مخفي امام زمان، براي تمامي دينداران، ديگر پيروي از ولايت فقيه و آقاي خامنه اي تبديل به يك «حرام مطلق» خواهد شد! زيرا بر اساس آموزه هاي شيعي، به محض اعلام خبر ظهور، مسلمين بايد از اطاعت نايبان امام زمان دست بردارند. پس امتياز اعلام خبر ظهور امام زمان (و عزل خامنه اي از نيابت امام زمان) فقط در اختيار احمدي نژاد قرار گرفته است!
رخداد دومي كه حاميان احمدي نژاد آن را بشارت داده اند، به حول و قوه الهي «مرگ مقام معظم رهبري به عنوان پيش نياز!» و زمينه ساز ظهور مخفي امام زمان است. از كم و كيف مرگ مقام عماي ولايت چيزي گفته نشده، اما وقتي احمدي نژاد مي تواند رد ابرهاي باران زا را بگيرد و اروپا را متهم كند ابرها را از آسمان ايران مي دزدند، كارهاي زيادي بر مي آيد!
حاميان آقاي خامنه اي كه زماني خوشحال بودند آقايشان «سيد خراساني» لقب گرفته، اكنون دريافته اند ساختن فيلم مستند «ظهور بسيار نزديك است» و آن لقب سيد خراساني، فقط بهانه اي بود تا لقب «شعيب صالح» را به احمدي نژاد بچسباند و براي آن كار، لازم بود از يك «سيد خراساني» هم حرفي زده شود كه البته خيلي زود آقاي خامنه اي به عنوان «متولد خامنه آذربايجان» از آن افتخار محروم شد!
حالا ظاهرا" آقاي خامنه اي از سيد خراساني به «دجال» تغيير كاربري داده و مورد هدف زمينه سازان ظهور(!) است. حاميان خامنه اي سعي دارند مقام عظماي ولايت را راضي كنند تا دستور حمله به نزديكان احمدي نژاد را بدهد و بساط احمدي نژاد و «كودتاي مذهبي» او را از همين حالا برچينند. هرچند خيلي دير شده و «سقوط بسيار نزديك است»! شنيده شده برخي از نزديكان رهبر،براي تغيير دولت و تشكيل يك شورا براي اداره كشور دست به كار شده اند كه مستقيما" زير نظر بيت رهبري و آقا مجتبي خامنه اي كار مي كنند. طبيعي است با دستگيري مشائي و بقايي و آنچه اسمش را «جريان انحرافي» گذاشته اند، واكنش ناگهاني احمدي نژاد هر چيزي خواهد بود. پس ترس آيت الله خامنه اي از دستگيري مشائي، خيلي هم بي مورد نيست. زيرا به محض دستگيري مشائي، احمدي نژاد ماشه يك كودتاي مذهبي بر عليه «نايب امام زمان» را خواهد چكاند و او را در يك حركت كيش و مات خواهد كرد. آقاي خامنه اي از عواقب تمام اين رخدادها مي ترسد. حاميان احمدي نژاد حالا دارند آقاي خامنه اي را با همان شيوه اي از ولايت و قدرت عزل مي كنند كه او سالهاست رقبايش را با همين شيوه ها حذف كرده است؛دين! احمدي نژاد سالهاست مستقيم و غير مستقيم، مدعي رابطه مخفي با امام غايب است و مدعي است او كشور را اداره مي كند. خامنه اي نسبت به هيچدام از اين ادعاها واكنشي نشان نداد. چون به سودش بود از كنار آن فضاي مذهبي، قدرتش را مستحكم كند. اما نمي دانست كه با ادعاي ظهور مخفي امام زمان، احمدي نژاد تنها كسي است كه مي تواند بساط ولايت فقيه آقاي خامنه اي را جمع كند. بلافاصله بعد از اعلام ظهور مخفي امام زمان، حجّت بر مردم ديندار تمام مي شود و نبايد از هيچ احدي به عنوان نايب امام اطاعت كنند. البته تا كار دين و مذهب، به دست دجالها و رمالها باشد، هر ابتذال ديگري هم ممكن است. مثلا" ممكن است باز هم اين دو گروه به آشتي برسند و لابد براي آن قسمتش هم يك تبصره اي درست مي كنند.
اين اتفاقات زمينه رويدادهاي تلخ و هولناكي را در كشور رقم خواهد زد. اما اينكه بعدش چه مي شود؟ بايد منتظر بمانيم. بارها گفته و نوشته ام كه امسال، سال جهنمي و تلخي آيت الله خامنه اي خواهد بود. ما اكنون درگير جنگ «دجال» و «رمال» هستيم. خداوند كشورمان و مردممان را از بلاي اين دو گروه در امان بدارد.
توضيح: تعريف دجال/ بر اساس اسناد مذهبي یکی از علائم ظهور، طغيان شخصی به نام «دجّال» است . او یک طاغوت بسیار حیله گر است و عده بسیاری را با خود همراه می کند. علائم ديگري هم دارد كه از نظر من، خيلي به آقاي خامنه اي شبيه است!


نوشته اي بود از بابک داد 

۱۳۹۰ خرداد ۲, دوشنبه

عفو بین الملل: مریم بهرمن در خطر شکنجه

سازمان عفو بین الملل روز گذشته با صدور بیانیه ای ضمن هشدار نسبت به وضعیت نامعلوم مریم بهرمن از اعضای کمپین یک میلیون امضاء، خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط این فعال حقوق زنان گردید. به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، مریم بهرمن فعال حقوق زنان در بیست و یکم اردیبهشت ماه سال جاری توسط ماموران امنیتی احتمالا وابسته به وزارت اطلاعات بازداشت، و خانه وی به مدت سه ساعت مورد تفتیش قرار گرفته و برخی از وسایل وی نیز ضبط شد. به گفته عفو بین الملل این فعال حقوق زنان «در خطر شکنجه و سایر بدرفتاری ها قرار دارد». سازمان عفو بین الملل بر این باور است که وی زندانی عقیدتی ای است که تنها به خاطر فعالیت های مسالمت آمیزش در رابطه با حق آزادی بیان و تجمع زندانی می باشد.مریم بهرمن یکی از اعضای کمپین یک میلیون امضاء در شیراز و دبیرکل سازمان زنان پارس، که در سال 1386 بسته شد می باشد. وی در پنجاه و پنجمین جلسه کمیسیون وضعیت زنان سازمان ملل در فوریه و مارس 2011 در نیویورک شرکت داشت و در مورد "فنآوری ارتباطات و اطلاعات در ایران با رویکرد جنسیتی" صحبت کرد. اندکی پیش از بازداشت، وی در وبلاگش نامه ای خطاب به میرحسین موسوی رهبر مخالفین ایران و زهرا رهنورد همسر وی و از فعالان سیاسی نوشت و ادامه حصر خانگی ایشان را محکوم کرد.این بیانیه افزوده است: «مامورانی که وی را دستگیر کردند حکم بازداشتی که توسط دادگاه انقلاب شیراز صادر شده بود را که ظاهرا وی را به «اقدام علیه امنیت کشور» متهم کرده بود در دست داشتند. محل نگهداری مریم بهرمن نامعلوم است و گمان می رود وی بصورت اجباری ناپدید (ربایش دولتی) شده باشد. خانواده وی پس از بازداشتش هیچ خبری از او ندارند».عفو بین الملل می گوید، «شکنجه یا سایر بدرفتاری ها با بازداشت شدگان در ایران امری متداول بوده و غالبا در جهت اخذ اعترافات اجباری بویژه اعترافات تلویزیونی از بازداشت شدگان مورد استفاده قرار می گیرد که به عنوان مدرکی در دادگاه بر علیه ایشان استفاده می شود و این نقض ممنوعیت شکنجه و ماده 14 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی که ایران نیز از شرکای آن است می باشد».این سازمان از همگان خواست تا با ارسال نامه به دفاتر رئیس دادگستری استان فارس، وزیر اطلاعات و همچنین نمایندگی های دیپلماتیک ایران در خارج از کشور، ضمن فراخواندن مقامات جمهوری اسلامی به آزادی فوری و بی قید و شرط مریم بهرمن و سایر اعضای زندانی کمپین یک میلیون امضاء که تنها به علت فعالیت های مسالمت آمیزشان برای حق آزادی بیان و آزادی اجتماعات و تشکل ها زندانی می باشند، موکداً خواستار اعلام محل نگهداری مریم بهرمن به خانواده اش و اعطای دسترسی فوری به خانواده، وکیل منتخب خود و همچنین خدمات درمانی ای که ممکن است نیاز داشته باشد شده و ایشان را به اطمینان دادن از اینکه وی در برابر شکنجه یا سایر بدرفتاری ها محافظت خواهد گردید فراخوانند.

انتقال هاشم خواستار معلم زندانی و فعال فرهنگی، به بند قاتلان و مجرمان خطرناک

بنا به گزارش منابع حقوق بشری، هاشم خواستار فعال فرهنگی و معلم بازنشسته و زندانی در مشهد، که طی یکسال اخیر در بند امنیتی- سیاسی ۶.۱ زندان وکیل آباد مشهد نگهداری می‌شد، به سالن ۱۰۲ بند ۵ این زندان منتقل شده است، که مربوط به مجرمان مواد مخدر و قاتلین می باشد و بنا بر اصل تفکیک مجرمین در زندان، زندانیان عقیدتی و سیاسی در این بند نگهداری نمی شوند.در همین زمینه یک فعال حقوق بشر در شهر مشهد به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفته است "تا هفته گذشته آقای هاشم خوستار همراه حدود ۴۰ زندانی عقیدتی دیگر نگهداری می شد، اما اخیرا به سالن ۱۰۲ بند ۵ زندان وکیل آباد منتقل شده است.. بند ۵ زندان وکیل آباد مشهد شامل سالنهای ۱۰۱ ، ۱۰۲ ، ۱۰۳ ، ۱۰۴ و ۱۰۵ است که بیشترین مجرمان مربوط به مواد مخدر و قاتلین در این بند نگهداری میشوند که اکثر انها محکوم به اعدام هستند.» وی با ابراز نگرانی در رابطه با سلامتی آقای خواستار افزود:«با توجه به سن و سال زیاد اقای خواستار ، بیماری هایی که ایشان در دو سال گذشته در زندان به آنها مبتلا شده اند و وضعیت وحشتناک سالن ۱۰۲ بند ۵ زندان وکیل آباد مشهد احتمال وقوع هر اتفاقی برای این معلم بازنشسته زندانی که در آستانه ۶۰ سالگی است وجود دارد . هم اکنون مسئولیت جان آقای خواستار با دادستان مشهد و دیگر مقامات قضایی مشهد است که دستور انتقال وی به سالن ۱۰۲ بند ۵ ، بند مخوف زندان وکیل آباد را صادر کرده اند.این فعال حقوق بشر درباره علت انتقال ناگهانی این زندانیِ سالخورده به بند مجرمین خطرناک، ادامه داد "مسئولان زندان گفته اند که انتقال مهندس خواستار به سالن ۱۰۲ بند ۵ به علت نامه هایی است که آقای خواستار اخیرا از داخل زندان منتشر کرده اند و در راستای تنبیه ایشان است. یکی از مسئولین گفته است خواستار که اینقدر در نامه هایش در رابطه با زندان مینویسد حالا برود ببیند که در بند ۵ چه خبر است.وی افزود: "نگهداری زندانیان سیاسی در کنار مجرمین عادی و مجرمین خطرناک خلاف آیین نامه سازمان زندان های ایران است. این اقدام غیرقانونی در جهت شکستن روحیه اقای خواستار میباشد که تا کنون دربرابر فشارهای روحی و جسمی فزاینده دستگاه های امنیتی و قضایی مشهد مقاومت کرده است.این منبع در توضیح ویژگی های بند ۵ زندان وکیل آباد گفت : "این بند از مخوف ترین بندهای زندان وکیل آباد و کل زندان های سراسر کشور است که به دلیل اعدام های دسته جمعی هفتگی، وضعیت بسیار اسفباری از نظر روحیه زندانیان دارد. در بند ۵ زندان وکیل آباد گرد مرگ پاشیده اند. هر هفته لااقل ده زندانی در زندان وکیل آباد اعدام می شوند که بیشتر آنها از سالن های مختلف بند ۵ است. بند ۵ زندان وکیل آباد مشهد از این نظر با بند ۲ زندان قزلحصار کرج قابل مقایسه است. گفته میشود در بند ۵ زندان وکیل آباد مشهد نزدیک به دو هزار زندانی محکوم به اعدام نگهداری می شوند. هم اکنون تنها در سالن ۱۰۲ این بند که اقای خواستار در آن نگهداری می شود، بالغ بر۷۰۰ زندانی نگهداری میشوند که بیشتر از ۴ برابر ظرفیت آن است. در تابستان سال هشتاد و هشت تعداد زندانیان این سالن ۳۷۰ نفر بوده که در عرض کمتر از دو سال به ۷۰۰ نفر رسیده است. بیشتر زندانیانی که در این سالن نگهداری میشوند محکوم به اعدام می باشند.وی افزود: "ظرفیت اتاقی که اقای خواستار در آن نگهداری می شوند ، تنها ۱۵ نفر است ، حال آنکه ۶۰ نفر در این اتاق نگهداری می شوند. به گفته اقای خواستار به علت تعداد زیاد زندانیان ، برای استفاده از سرویس های بهداشتی و آشپزخانه مشکلات زیادی وجود دارد. گاهی تا صد نفر در صف استفاده از دستشویی و توالت قرار دارند.این فعال حقوق بشر در خصوص وضعیت کنونی این زندانی عقیدتی گفت: "هم اکنون آقای خواستار روی یک تخت به صورت مشترک با یک زندانی دیگر می خوابد. بسیاری زندانی های دیگر به علت کمبود مکان به صورت کفخواب در اتاق ها ، راهروها ، نمازخانه ، پاگرد پله ها و حتی در توالت ها میخوابند.‏ وضعیت بهداشتی این بند به مراتب بدتر از دیگر بندهای زندان وکیل آباد است. مواد مخدر در این بند به وفور استفاده می شود و جرایم جنسی نیز در حد بسیار بالایی در این بند وجود دارد. به علت اینکه مجرمان خطرناک در این بند نگهداری میشوند آمار قتل ، درگیری و تجاوز در این بند زندان بسیار زیاد میباشد. فضای کل بند مملو است از دود سیگار و انواع مواد مخدر که زندانی ها مصرف می کنند.

دوم خرداد یکی از نقطه های پرفروغ تاریخ ایستادگی مردم است

جوانان اصلاح طلب در آستانه دوم خرداد با انتشار بیانیه ای ضمن یادآوری حماسه آفرینی های مردم در این ماه پرحادثه و تبریک این ماه به ملت حق جوی ایران اظهار داشته اند: ما جوانان احزاب اصلاح طلب دوم خرداد را به عنوان یکی از نقطه های پرفروغ تاریخ ایستادگی مردم ایران پاس می داریم و همچنین سوم خرداد حماسه حضور و ایثار مردم در دفاع از خاک پاک کشور و در دفاع از استقلال و امنیت کشور را پاس می داریم و این دو حماسه حضور را تبریک می گوییم.همچنین در بخش دیگری از این بیانیه ضمن تاکید بر پایداری در جهت احقاق حقوق ملت و در پیش گرفتن راههای مسالمت آمیز و به دور از خشونت برای تحقق خواسته ای قانونی تصریح کرده اند: ما راه رسیدن به این خواسته ها را روش های مدنی و حرکت های مسالمت آمیز و خالی از خشونت می دانیم، ما راه رسیدن به این خواسته ها را بالا بردن سطح آگاهی جامعه می دانیم تاهمه با هم برای رسیدن به حقوقمان تلاش کنیم، و برای همین هست که ما هنوز اصلاح طلبیم. ما اصلاح طلبیم چرا که ما به دنبال آینده ای هستیم که در آن همان کسی که خواهر و برادرمان را در خیابان ها کتک زده است، سعادتمندتر، معنوی تر، سالم تر و زیباتر از امروز زندگی کند.جوانان اطلاح طلب با یادآوری مواضع و دیدگاه هایشان از ادامه دادن راه با پیشه کردن صبر و استقامت خود گفته و افزوده اند: منش ما منش اصلاح طلبانه است نه از این رو که ظرفیت اصلاح پذیری را بالا می دانیم که برعکس هر روز اقتدار گرایان درهای پیش روی اصلاحات را بیشتر و بیشتر می بندد، ما از این رو اصلاح طلبیم که باور داریم که منش اصلا ح طلبی ما آگاهی را بالا می برد، و آگاهی جمعی ما و خرد جمعی ما بی شک راه گشودن درهای بسته ی مقابل خواسته هایمان را خواهد یافت . ما با صبر و استقامت و امید به این راه ادامه می دهیم.

متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

به نام خداوند بخشنده مهربان

پیروزی ما آن چیزی نیست که در آن کسی شکست بخورد. همه باید با هم کامیاب شویم، اگرچه برخی مژده این کامیابی را دیرتر درک کنند
میرحسین موسوی

امروز دوم خرداد 1390 است. 14 سال می گذرد از یکی از نقطه های درخشان حضور مردم برای تعیین سرنوشتشان، یکی از نقطه های درخشا ن تاربخ که در آن مردم باور کردند می توانند در کنار هم برای تغییر بایستند، باور کردند که می توانند برای ساختن جامعه ای که در آن انسان کرامت دارد، حق دارد، احترام دارد، اختیار دارد و آزادی و استقلال دارد، بایستند. 14 سال گذشت از آن روزی که خاتمی عزیز به یادمان آورد که دوباره برای خواست تاریخیمان بپا خیزیم و در کنار آن شعار زنده باد مخالف من را مکرر به گوشمان خواند. ما دوباره تصمیم گرفتیم که برای تحقق خواسته هایمان صندوق های رای را انتخاب کنیم.
همچنین 14 سال می گذرد از آن روزهایی که ما بار دیگر اشتباه تاریخیمان را تکرار کردیم، ما قدرت را بدست منتخبین خود سپردیم و به خانه هایمان برگشتیم، ما منتخبین خود را صاحبان قدرت و صاحبان بهترین تشخیص ها دانستیم و به خانه هایمان رفتیم و دوباره تماشاچیانی شدیم که منتخبانمان را بازیگر عرصه سیاست و فرهنگ و اقتصاد و.... می دانستیم و تنها به تشویق و توبیخ آنها پرداختیم، هرگز احساس نکردیم که ما نیز می توانیم بازیگران این عرصه باشیم، احساس نکردیم که ما نیز باید به میدان برویم و در کنار نمایندگانمان مطالباتمان را طلب کنیم، و به تدریج فاصله بین ما و نمایندگانمان بیشتر شد، و حرف هم را کمتر شنیدیم و بیشتر قضاوت کردیم. و فاصله ها بیشتر و بیشتر و تحمل مخالف کمتر و کمتر شد.در انتخابات 22 خرداد 1388 بار دیگر با همه وجود این ضرورت را دریافتیم که باید بیاییم و بایستیم بر همان عهد دیرینمان، بار دیگر احساس کردیم که کرامتمان در دست آنان که حرمتی برای انسانیت و اخلاق و آزادی قائل نیستند پایمال می شود. بار دیگر احساس کردیم سرمایه های معنوی و مادی و انسانی کشورمان در مسیر نابودی و فنا قرار گرفته است. بار دیگر برخواستیم و این بار یاد گرفته بودیم که باید خودمان بازی گر باشیم و بایستیم و حقمان را مطالبه کنیم؛ یاد گرفته بودیم که قهرمان نمی خواهیم و هر کداممان می تواینم در قامت یک رهبر و یک قهرمان برای رسیدن به آرمانمان بایستیم ، یاد گرفته بودیم که باید همدیگر را بیشتر و بهتر تحمل کنیم.ما معتقدیم که انسان ها فارق از قومیت و مذهب و عقیده و جایگاه اجتماعی حقوق پایه ای و برابر دارند و با هیچ بهانه و تو جیهی نمی توان آن را نقض کرد. ما همچنان پایفشاری می کنیم که تعیین سرنوشت عمومی، حق تک تک افراد است و یکی از راه های تحقق این خواسته انتخابات آزاد و رقابتی است. ما همچنان معتقدیم که شهروندان در انتخاب سبک زندگیشان آزادند و حکومت مجاز به دخالت در آن نیست. ما همچنان معتقدیم که مردم ایران شایستگی و امکان زندگی مرفه، عادلانه و شرافتنمد را دارند و با همین امکانات فعلی می توان به این خواسته ها رسید. ما همچنان معتقدیم که حرکت برای تغییر یک حرکت پیوسته و در ادامه حرکت های صد و پنجاه سال گذشته همچون مشروطه، نهضت ملی شدن صنعت نفت و 15 خرداد 1342است.
ما راه رسیدن به این خواسته ها را روش های مدنی و حرکت های مسالمت آمیز و خالی از خشونت می دانیم، ما راه رسیدن به این خواسته ها را بالا بردن سطح آگاهی جامعه می دانیم تاهمه با هم برای رسیدن به حقوقمان تلاش کنیم، و برای همین هست که ما هنوز اصلاح طلبیم. ما اصلاح طلبیم چرا که ما به دنبال آینده ای هستیم که در آن همان کسی که خواهر و برادرمان را در خیابان ها
کتک زده است، سعادتمندتر، معنوی تر، سالم تر و زیباتر از امروز زندگی کند.
آری ما همچنان اصلاح طلبیم، منش ما منش اصلاح طلبانه است نه از این رو که ظرفیت اصلاح پذیری را بالا می دانیم که برعکس هر روز اقتدار گرایان درهای پیش روی اصلاحات را بیشتر و بیشتر می بندد، ما از این رو اصلاح طلبیم که باور داریم که منش اصلا ح طلبی ما آگاهی را بالا می برد، و آگاهی جمعی ما و خرد جمعی ما بی شک راه گشودن درهای بسته ی مقابل خواسته هایمان را خواهد یافت . ما با صبر و استقامت و امید به این راه ادامه می دهیم.ملت بزرگوار ایران در دوره های مختلف نشان داده است که برای رسیدن به آزادی و کرامت و عزت حاضر به گذشت است. این بار نیز ملت می تواند بخاطر رسیدن به مطالبات برحقش ظلم هایی که بر او رفته است را ببخشد، هرچند که این ظلم ها را فراموش نخواهد کرد، همانگونه که مادر سهراب اعرابی بزرگمنشانه اعلام کرد که از خون فرزند شهیدش می گذرد اگر که زندانیان سیاسی آزاد شوند، چرا که فرزندان ایران به زندان افتادند و به شهادت رسیدند و آسیب های جبران ناپذیر دیده اند تنها برای کرامت انسانی و رسیدن به مطالبات بر حقشان.
در همین راستا ما با وجود اینکه در طول این دو سال هیچ حرکت مثبتی در جهت برون رفت از این فضای اختناق از مجموعه حاکمیت ندیده ایم، اما باز از این مجموعه می خواهیم که برای ایجاد اعتماد و باور در دل های مردم خرداد را سرآغازی برای تغییر و اصلاح کشور قرار دهید. برای این کار در نخستین گام رهبران سبزمان میرحسین موسوی، زهرا رهنورد، مهدی کروبی و همه زندانیان سیاسی را آزاد کنید، در این صورت شاید نخستین گام در جهت ایجاد اعتماد و باور به وجود اراده ای در حاکمیت برای به رسمیت شناختن حق مردم و بازگرداندن قدرت به صاحبان اصلی آن یعنی مردم بوجود بیاید و فضایی برای بخشش ظلم هایی که در حق مردم شده و شهیدانی که نثار کرده اند و لطمه های روحی و جسمی و عاطفی که به زندگی مردم وارد آمده است بوجود آید.
ما جوانان احزاب اصلاح طلب دوم خرداد را به عنوان یکی از نقطه های پرفروغ تاریخ ایستادگی مردم ایران پاس می داریم و همچنین سوم خرداد حماسه حضور و ایثار مردم در دفاع از خاک پاک کشور و در دفاع از استقلال و امنیت کشور را پاس می داریم و این دو حماسه حضور را تبریک می گوییم.

جوانان احزاب اصلاح طلب
 دوم خرداد1390 

موسوی و کروبی همچنان در حصرند

برخلاف اخبار جعلی رسانه ای وابسته به حکومت، میرحسین موسوی و مهدی کروبی همچنان در حصرند و از حداقل ارتباطات برخوردارند. در آستانه صدمین روز بازداشت خانگی مهدی کروبی، میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی، و در حالی که فعالان سیاسی و حوزوی تلاش‌های تازه‌ای را برای متقاعد کردن حاکمیت به پایان این برخوردهای – به گفته مراجع – غیر شرعی و غیر قانونی آغاز کرده‌اند، رسانه‌های وابسته به حاکمیت بار دیگر به دروغ‌پردازی و خبرسازی روی آورده‌اند تا چهره این دو رهبر جنبش سبز و همسران همفکر و همراه آنها را تخریب کنند.جهان نیوز سایت خبری متعلق به علیرضا زاکانی، نماینده مجلس وابسته به جریان مدعی نمایندگی انحصاری اخلاق و اسلام و اصول و … ، با انتشار خبری پر از بی‌اخلاقی و بی‌ادبی، ادعاهای زشت و واژه‌های ناروایی را علیه موسوی و کروبی و همسران آنها منتشر کرد.دروغ‌پردازی‌ها علیه موسوی و کروبی محصور با ذکر جزئیات مبهم و موهوم در حالی بار دیگر آغاز شده که نزدیک‌ترین افراد به این همراهان سبز ملت، از وضعیت دقیق آنها بی‌خبرند.این گزارش تصریح دارد کهموسوی غیر از معدود مواردی که اخبار آن منتشر شده، هیچ ملاقاتی با خانواده خود نداشته است.بر اساس اخبار قطعی که در اختیار کلمه قرار گرفته، هیچ تغییری در وضعیت حصر و بازداشت خانگی مهندس موسوی و دکتر رهنورد ایجاد نشده و میرحسین و رهنورد غیر از ملاقاتی که پیش از عید با یکی از دخترانشان و بعد از عید با یکی دیگر از دختران داشته‌اند، هیچ ملاقات دیگری نداشته‌اند و تماس‌های تلفنی آنها نیز در این مدت، بسیار محدود بوده است. همچنین آنها امکان حضور در مراسم چهلمین روز درگذشت میر اسماعیل موسوی را نیز نیافته‌اند و حتی برای امور شخصی و خانوادگی خود نیز از خروجشان از منزل، ممانعت می‌شود.این در حالی است که مهدی کروبی نیز همچنان در حصر می باشد و بعلت مزاحمتی که این حبس برای همسایگان ایجاد کرده، کروبی خواستار انتقال به خانه ای دیگر شده است. وی نیز با محدودیتهای زیادی روبه رو است و تنها با یکی از فرزندانش دیدار داشته است.

یورش نیروهای امنیتی به منازل مسوولین و مراکز علمی دانشگاه آن‌لاین بهاییان در شهرهای مختلف و بازداشت گسترده‌ی آن‌ها

کمیته گزارشگران حقوق بشر - امروز ۱ خرداد ۹۰ نیروهای امنیتی وزارت اطلاعات با ورود به منازل عده‌ی زیادی از مسوولین علمی دانشگاه علمی آزاد (BIHE) بهاییان و ضبط کتب، رایانه‌ها و سایر وسایل شخصی تا کنون و حداقل بیش از ۹ نفر از آن‌ها را بازداشت کرده‌اند.این بازداشت‌ها در بسیاری از شهرها انجام شده است و طبق گزارش‌های رسیده مامورین امنیتی با ورود به منازل محمود بادوام، کامران مرتضایی، سهیل قنبری، شاهین نگاری، صدف ثابتیان، فواد مقدم، وحید مختاری، امان الله مستقیم، رامین زیبایی، بابک بهشتی، رکسانا میرکاظمی، روح الله حق پژوه، حسن ممتاز، فرانه تحقیقی، سینا رحیمی، انیسا رحیمی، مهران بهمردی، وفا میثاقیان، آقای طالعی، نوید اسدی، افروز فرمانبرداری، شهناز سمیعی، نگین قدمیان، آیدا طائف، طلوع گلکار، نوشین خادم، نسیم باقری، نگار باقری، آزیتا رفیع زاده و پیمان کوشکباغی و پس از تفتیش منازل، تعدادی از آن‌ها را بازداشت کرده اند که به نظر می‌رسد تعداد این بازداشت ها رو به افزایش است.تا کنون بازداشت شاهین نگاری، رامین زیبایی، کامران مرتضایی، فواد مقدم، وحید مختاری، محمود بادوام، افروز فرمانبرداری، سهیل قنبری تایید شده است.بر اساس گزارشات رسیده افراد بازداشت شده به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده اند. همچنین خبر می رسد مامورین امنیتی اقدام به پلمب مراکز علمی و آزمایشگاهی این دانشگاه در شهر تهران کرده اند. این دانشگاه سال ۱۳۶۶ توسط جامعه بهائیان ایران و به علت محرومیت از تحصیل داوطلبین بهایی ایران، از تحصیل در دانشگاه‌ها تأسیس گشت. پیش از این نیز در تاریخ ۷/۷/۷۷ دولت جمهوری اسلامی با هجوم به خانه دانشجویانی که در آن جا کلاس خاصی از دانشگاه بهاییان برگزار می‌شد، عده‌ای از دانشجویان و اساتید مربوطه را دستگیر نمود.

ظهور مشایی از تخم

جوشش ديگ اصول‌گرايي هر روز با پرده برداري از فساد و انحرافات اقتصادي و اخلاقيِ جديدي به اسقبال دولت خدمتگزار مي‌رود. در ميان هياهوي پر اشك و آه دو طرف، سكوت و عدم ورود مستقيم دو نفر- شخص رييس جمهور و آقا- به اين آشوب به مثابه‌ي نزاع سياسي، خود حكايت ديگري است.از سال‌هاي پس از جنگ و پس از فوت آيت‌الله خميني هميشه اين كه بالاخره «آيا جهت گيري اقتصادي جمهوري اسلامي، سرمايه محور است و يا عدالت محور؟» مورد سوال بوده است. از آن زمان تاكنون اين مساله- در كنار بي‌شمار مساله ديگر نظام مقدس كه در هاله‌اي از ابهام و تعليق به سر برده، مي‌برد و خواهند برد، انشاءالله!- به صورت لِنگ در هوا باقي ماند و در نهايت به اينجا ختم شد كه ما ملت بدانيم و آگاه باشيم در اين مملكت دو استوانه و دلسوز بسيار بزرگ داريم به نام هاي آيت‌الله هاشمي رفسنجاني و آيت‌الله خامنه‌اي كه از قضا با همديگر يار جاني هم هستند و رفيق گرمابه و زندان هم بوده‌اند، و اما اولي به اقتصاد سرمايه‌داري است كه اعتقاد راسخ دارد و برايش جان مي‌دهد، در حالي كه دومي به اقتصاد عدالت محور است كه ايمان قلبي دارد و مدينه فاضله ايران اسلامي را در آن مي‌جويد!و از آنجا كه ما مردم ايران به زندگي در درياي تناقضات عادت كرده‌ايم، هيچ بد بختي‌اي از وجود شكاف عميق در ايمان و عقيده اين دو يار جاني رصد نكرديم؛ بماند كه خودشان هم گفتند و مي‌گويند و خواهند گفت «مشكلي نيست و اختلاف سليقه است و بقيه اش تبليغات دشمن!» و اين چنين بود و بود تا آن كه رهبري در نماز جمعه ۲۹ خرداد ۸۸، خونِ دل خوردن بيست ساله را تمام كردند و استخوان از گلو بر گرفتند و گفتند «همون كه احمدي مي‌گِه درسته! عدالت اصله و هاشمي و سرمايه‌داري فرع!»امروز و پس از گذشت دو سال، رهبري به اين نتيجه رسيده‌اند كه «مثل اين كه اون عدالتي كه من مي‌گفتم، اوني نبود كه احمدي هم توي اين شش سال گفت!» اين است كه رهبر جلسه تشكيل می‌دهند با حضور نخبگان و فرهيختگان كه «حالا بياييد از دوباره عدالت رو تعريف كنيم، و يك بار ديگه بازي از نو!». و احتمالا به دليل همين عدم اعتقاد ايشان به عدالت احمدي است كه اجازه فرموده‌اند اطرافيان دكتر، رمال و منحرف و جادوگر وجن گير و فاسد هم بشوند...حرف آخر: حضرت آقا! زحمت بيهوده بر سر بازتعريف دوباره عدالت و سرمايه داري نكشيد لطفا! عدالت يك تعريف بيشتر ندارد و آن هماني است كه احمدي گفت و شما هم دو سال پيش گفتيد كه درست است! اگر عدالت احمدي غلط باشد، بعد از او هرچه باشد و هر نخبه‌اي هر چه كه تعريف كند، از اين ديگ پُر شر و شور اصول‌گرايي كه اكنون با هيزم غيظ و غضب احمديِ يار محرومان مي‌جوشد، تنها آش سرمايه‌داري رفسنجاني است كه ثمر مي‌رسد و ديگر هيچ!


۰۱ خرداد ۱۳۹۰ ابراهيم سالك

کاریکاتور: ظهور مشایی از تخم

نوشته :ابراهيم سالك/ کاریکاتور:نیک آهنگ کوثر

پیمان روشن ضمیر، وبلاگ نویس متهم در دادگاه از خود دفاع نکرد

پیمان روشن ضمیر در خصوص روند دادگاهش به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: «داشتن دادگاه علنی، هیات منصفه و حضور نماینده دادستان طبق صراحت قانون باید در دادگاه متهم سیاسی اعمال می شد که هیچکدام نشد. اتفاقی که اکنون در قوه قضاییه می افتد این است که همه قوانین را برخلاف نظر قانون گذار بر علیه متهم تفسیر می کنند. حق من داشتن دادگاه علنی بود در حالیکه حتی پدرم نیز اجازه ورود پیدا نکرد و وقتی وکیل با هزار زحمت او را وارد دادگاه کرد قاضی اجازه حضور به او نداد.پیمان روشن ضمیر درخصوص اتهاماتش گفت: «من به جز نوشتن چند مقاله، تایپ کردن آنها و یکی، دو مصاحبه کار دیگری نکرده ام که همه آنها نیز در وبلاگم قابل رویت است.من مقالاتی مثل «طرق قانونی تغییر رهبر» برای رادیو زمانه و یا «ما سهراب و ندا هستیم نه مجاهدین خلق» نوشتم اما در مرحله دادگاه در جایی که وکیل از قاضی خواست مستندات را ارائه کند نود درصد موارد مورد استناد قاضی مقالاتی بود که اصلا من ننوشتم و حتی در بازجویی هم به گوش من نخورده بود. جالب ترین موردش این بود که یکهو آخر جلسه دادگاه،بازجویم وارد دادگاه شد و کاریکاتوری را نشان داد و گفت که از لپ تاپ پیمان پرینت گرفتیم که صد درصد حرفش خلاف واقع است. لپ تاپ من ۵ ماه است دست ایشان است چطور نه در بازجوی، نه زندان، نه دادسرا کسی نه حرفی از این کاریکاتور زد و نه به من نشان داد.این وبلاگ نویس گفت: «وقتی قانون اساسی می گوید باید دادگاه علنی باشد برای همین است که هر چیز خلاف واقع را بدون هیچ شرم و پروایی وارد پرونده متهم نکنند و آنچه در سیر پرونده می آید از حداقل منطق برخوردار باشد. اما دادگاه که غیر علنی می شود چون خیالشان راحت است کسی دفاعیات متهم را نمی شنود هر چیز خلاف واقعی را به او می چسبانند. این کاری بسیار غیر اخلاقیست که اگر مثلا از فلان مقاله یا تحلیل من عصبانی هستند ولی چون می دانند آن مقاله هیچ توهین و مطلب غیر قانونی ندارد یک سری مطالب مسخره که روح من از آنها خبر ندارد و هرگز در هیچ سایتی چنین چیزهایی را منتشر نکردم به من نسبت دهند تا بتوانند من را محکوم کنند.پیمان روشن ضمیر به عدم حضور نماینده دادستان در دادگاهش اشاره کرد و گفت: «دادگاه من به غیر از اینکه غیرعلنی و بدون هیات منصفه بود حتی نماینده دادستان هم نداشت یعنی کسی که کیفر خواست را بر علیه من باید در دادگاه بخواند و قاضی نقش نماینده دادستان را هم بازی می کرد در حالیکه طبق قانون اگر نماینده دادستان وجود نداشته باشد دادگاه اعتبار قانونی ندارد. و نه هیات منصفه داشت و نه حتی نماینده دادستان حضور داشت.این وبلاگ نویس در خصوص دفاعیاتش گفت: «من به دلیل ایرادتم به دادگاه هیچ دفاعی نکردم فقط گفتم اتهامات را قبول ندارم. وکیلم فقط کمی دفاع کرد. دو اتهام داشتم که یکی توهین به رهبری بود که فقط گفتم من در هیچ کدام از مقالاتم توهین به رهبری نکردم و دیگری تبلیغ علیه نظام بود که آن را هم نپذیرفتم.»پیمان روشن ضمیر با اشاره به تعدد برگزاری دادگاه های غیر علنی برای متهمان سیاسی گفت: «آنقدر متهمان سیاسی ما زیر بار دادگاه های غیرعلنی رفته اند که دیگر این امرعادی شده است. در حالیکه بسیار غیر عادی است، کسی که متهم است باید نگران آبرویش باشد. وقتی کسی از دیگری شکایت می کند یعنی او گناهکار است و شاکی اسنادی بر علیه ش دارد پس دیگر نگرانی نباید داشته باشد، ولی چرا درهای دادگاه را می بندند؟ مین حرکت بهترین سند برای محکوم کردن این روال و خالی بودن دست شاکی از هرگونه مدرک و سندی علیه من است. پشت درهای بسته هر اتفاقی می تواند بیفتد.پیمان روشن ضمیر، مدیر وبلاگ ” اوس پیمان” و سردبیر “تالار هفت تیر” که اکنون با قرار وثیقه از زندان آزاد شده است در ۱۳ دی ماه سال گذشته در منزلش توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد و پس از دو ماه بازداشت که یک ماه آن در اداره اطلاعات گذشت و یک ماه دیگر در زندان کارون اهواز بود. اتهامات او تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری است که خود این فعال سیاسی هیچکدام از اتهامات را قبول ندارد. او در حال حاضر منتظر حکم دادگاه بدویش است.

نوشته ای از رضا صالحی 

۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه

یورش وحشیانه ومورد اهانت قرار دادن یکی از زندانیان سیاسی در زندان

بنابه گزارشات رسیده به " فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" حملۀ یکی از پاسداربندها به زندانی سیاسی زانیار مرادی و مورد اهانت قرار دادن وی.

روز پنجشنبه 29 اردیبهشت ماه زندانی سیاسی محکوم به اعدام زانیار مرادی مورد تهاجم پاسداربندهای سالن 12 بند 4 زندان گوهردشت قرار گرفت . پاسدار بندها با توهین های رکیک و برخوردهای وحشیانه قصد داشتن او را جهت شکنجه های جسمی به زیر 8 منتقل کنند. توهین های اخلاقی و هتاکیهای پاسداربندها به این زندانی سیاسی موجب اعتراض سایر زندانیان سیاسی گردید. پاسداربند حسین دفتری زمانی که قصد داشت این زندانی سیاسی را برای شکنجۀ جسمی به زیر 8 ببرد با مقاومت شدید زندانیان سیاسی مواجه شد که موجب عقب نشینی پاسداربندها گردید و این زندانی سیاسی در سالن باقی ماند. پاسدار بند حسین دفتری از پاسداربندهای سلولهای انفرادی بند 1 می باشد که اخیرا به سالن ایزوله شده زندانیان سیاسی منتقل شده است . این فرد در سلولهای انفرادی بند 1 زندان گوهردشت زندانیان سیاسی و عادی را مورد شکنجه های وحشیانه جسمی قرار می داد که در اثر شکنجه های غیر انسانی او تعدادی از زندانیان دچار شکستگی دست و پا و سر و نقض عضو شده اند.حسین دفتری از تیم شکجه گران زندان گوهردشت کرج و جنایتکاران علیه بشریت می باشد.از طرفی دیگر اعتصاب غذای تعداد زیادی از زندانیان سیاسی نسبت به انتقال زندانی سیاسی ارژنگ داودی به سلولهای انفرادی که از 27 اردیبهشت شروع شده است همچنان ادامه دارد و زندانیان سیاسی اعلام کرده اند تا بازگرداندن او از سلولهای انفرادی و پایان دادن به شرایط طاقت فرسا در این سالن به اعتصاب غذای خود ادامه خواهند داد.در طی چند روز گذشته برای تحت فشار قرار دادن زندانیان سیاسی مامورین ولی فقیه در زندان گوهردشت اقدام به قطع آب گرم علیه زندانیان سیاسی نمودند.زندانیان سیاسی بخصوص آنهایی که بیماری حاد جسمی دارند از داشتن آب گرم برای استحمام محروم می باشند.اعمال سرکوبگرانه و غیر انسانی علیه زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت کرج توسط شورای عالی امنیت نظام گرفته می شود و توسط بازجویان وزارت اطلاعات ،عباس جعفری دولت آبادی که در لیست بین المللی ناقضین حقوق بشر قرار دارد و سازمان زندانها به اجرا گذاشته می شود.فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،یورش به زندانیان بی دفاع و اسیر، انتقال آنها به سلول انفرادی جهت شکنجه (ارژنگ داودی)و گسترش یافتن محدودیتهای غیر انسانی علیه زندانیان سیاسی را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای به شورای امنیت سازمان ملل جهت گرفتن تصمیمات لازم اجرا می باشد.

فعالین حقوق بشرو دمکراسی در ایران

31 اردیبهشت 1390 برابر با 21 می 2011

گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:

کمیساریای عالی حقوق بشر

کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا

سازمان عفو بین الملل

حذف با اقساط احمدی نژاد

در همان هنگام که آقای محمود احمدی نژاد، گماشته ولی فقیه بر مسند ریاست جمهوری مشغول پرواز روی ابرها به منظور کشف دسیسه غرب برای خشکسالی بود، روی زمین یک توطیه نه چندان به این اندازه تفریحی برای فرستادن وی به قوطی، کنج و زاویه بیشتری گرفت. روز آدینه بنگاه خبرپراکنی وابسته به سپاه پاسداران موسوم به "فارس" اطلاع داد که شورای نگهبان، سرپرستی آقای احمدی نژاد بر وزارت نفت را "غیرقانونی" می داند. تنها چند روز پیش از این، رییس دولت در یک مصاحبه زنده تلویزیونی سینه جلو داده بود: "فعلا خودم سرپرست وزارت نفت هستم.نهاد تحت سرپرستی آیت الله جنتی در 21 اردیبهشت نیز یک تلاش دیگر پادوی نافرمان آقای خامنه ای برای قُدرت نمایی را ناکام گذاشته بود و تصمیم یکجانبه وی برای ادغام هشت وزارتخانه را منتفی و مشروط به کسب اجازه از رقبا اعلام کرد.پس از ناکامی سنگین رییس دولت در برکناری وزیر اطلاعات و عضو کابینه خود، اکنون چنین می نماید که گسست ایجاد شده در آتوریته بوروکراتیک وی در اثر این شکست، به تدریج در حال گسترش بوده و به سمت ناکارآمد ساختن او به حرکت درآمده است. لغو پی در پی تصمیمهای رسمی آقای احمدی نژاد بی تردید می تواند یک تحقیر علنی نیز به شمار برود، اما تمام هدفی که مجموعه موارد سلب اختیار از رییس قوه مجریه دنبال می کند را توضیح نمی دهد.سووال مرکزی که هم عزل و نصبهای آقای احمدی نژاد و هم بی اثر کردن آن از سوی آقای خامنه ای و شُرکا در صدد پاسخ گفتن به آن برآمده، این است که چه کسی تصمیم می گیرد و کدام قدرت واقعی این اراده را پشتیبانی و مادی می کند. فعال شدن شورای نگهبان علیه دولت و به همین گونه، رویکرد تند "اصولگرایان" مجلس در برابر آن، نشان می دهد که باند ولی فقیه تمام توان و امکانات خود را برای ایجاد فاکتهایی که به پرسش بالا جواب می دهد، به میدان وارد کرده است. محاصره ی فراکسیون نظامی – امنیتی دولت و قُفل کردن آن در محدوده عمل قانون، فقط خط اول نبرد و تدارُک برای کم کردن هزینه ی پیشروی است.درخواست دستگیری آقای مشایی و "نجات رییس جمهور" که در روزهای اخیر به گونه فشرده تری از سوی محافل و جریانهای وابسته به آقای خامنه ای و راست سنتی طرح می شود، مرحله بعدی در روند حذف گام به گام آقای احمدی نژاد را به جریان انداخته است.

نویسنده: منصور امان

رژیم خون ریز جمهوری اسلامی، ماشین اعدام همچنان قربانی می گیرد

  موج اعدام‌ها در جمهوری اسلامی ادامه دارد. همزمان شماری از معترضین و زندانیان سیاسی نیز به اعدام محکوم شده‌اند. نگاهی به آمار نیز این وضعیت...