مهدی (کوروش) کوهکن، زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین نیازمند عمل جراحی است اما دادستانی تهران از پرداخت هزینهی درمان خودداری میکند.این درحالی است که بر اساس آییننامه سازمان زندانها، «هزینه هرگونه درمان زندانی در طول دوران محکومیت بر عهده دستگاه قضایی است.» کوهکن که از بهمنماه ۸۸ در زندان اوین بهسر میبرد، بر اثر فشارهای وارده در زندان «نیازمند عمل جراحی از ناحیهی مینسک زانو» شده است.دادستانی تهران در حالی از پرداخت هزینهی درمان کوهکن خودداری میکند که درخواست عمل جراحی از سوی دادستانی تایید شده و این زندانی سیاسی، پیش از بازداشت از سلامت کامل برخوردار بوده است.مهدی کوهکن از سوی دادگاه بدوی به تحمل سه سال و شش ماه زندان، ۱۴۸ ضربه شلاق و پرداخت پنج میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شد، بدون اینکه از حق داشتن وکیل برخوردار باشد.
آزادی حق مسلم ماست (پدرام طنازی و مهرناز موسوی) Pedram Tannazi & Mehrnaz Mousavi زن زندگی آزادی 💚🤍♥️
۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۰, سهشنبه
نامه مادر وصال و سارا محبوبی، شهروندان بهایی بازداشت شده در شهر ساری
شوق زندگی را از جوانان نگیریم
من یک مادر بهایی ایرانی هستم. دختر من، چند روزی است که دومین دوره بازداشت خود در طی یک سال را پشت سر گذاشته. دوره اول ۲۴ روز و دوره دوم ۱۷ روز در سلول انفرادی. سلولی که فاقد هر وسیله برای نوشتن و هر چیز برای خواندن است. فاقد هرچیز که مظهر زندگی است و تحقیری است بر زنده بودن انسان.قبل از اینکه دخترم به خانه برگردد، پسرم نیز احضار و بازداشت و او نیز به سلول انفرادی منتقل شد. ما ماندیم و خانهای خالی و اندوهی عمیق از رنجی که فرزندانمان میبرند و نگرانی شدید از آسیبی که به روح و روان آنها میرسد.دختر ۲۰ سالهی من چند ماه بعد از بازداشت اول به دادگاه رفت و برای اتهامات بیشماری که واقعا نمیدانم دربارهی آنها چه بگویم (البته برای همه بهائیان به طور کلی اتهام تبلیغ علیه نظام هست)، به ۱۰ ماه حبس تعزیری و هفتصد هزار تومان جریمه نقدی محکوم شد. این حکم روی یک کاغذ ساده بدون علامت قوه قضائیه و بدون مهر و امضاء قاضی بدست ما رسید.تحصیل علم و دانش از بالاترین حقوق انسان و خصوصا جوانان بوده و ارزشی همچون نفس کشیدن دارد. فرزندان من و سایر جوانان بهایی در ایران از حق تحصیل و ورود به دانشگاه محروم هستند و تعداد انگشتشماری هم که در سالهای اخیر موفق به ورود به دانشگاه شدهاند، بعد از مدت کوتاهی اخراج میشوند، همانطور که سهم دخترم از دانشگاه فقط دو هفته بود.بر اساس بیانات حضرت علی علیه السلام، قانون اساسی کشور ایران، نظرات بسیاری از آیات عظام و نظر کثیری از هموطنان عزیز، بهائیان، همنوع و ایرانی هستند و باید از حقوق شهروندی برخوردار باشند. حال آنکه همیشه مورد ظلم و بیمهری قرار گرفتهاند. ای بزرگان و متولیان امور کشور ایران، خداوند شما را مصدر اجرای عدالت قرار داده، به چشم خود ببینید و به گوش خود بشنوید تا دریابید که بهائیان در چه شرایطی به سر میبرند و چه بر آنها میگذرد.دست اندازی به حریم فکر انسان مورد رضای خدا نیست. خداوند، قضاوت بر افکار انسان را برای خود، و در عالم بعد و بر اساس رحمت و بخشش قرار داده. اگر بنا باشد در این دنیا، انسان برای فکر و اندیشهاش مجازات شود یا تحمل محرومیت نماید، همه ما بلا استثناء، مستحق مجازات و محرومیت خواهیم بود.من خواهان آزادی پسرم هستم، و خواهان آزادی هرکسی که برای اندیشه و عقیدهاش در زندان است. آزادی فکر و اندیشه و دین و عقیده از حقوق ذاتی انسان است. اگر وجود نداشته باشد، آزادی از زندان بیفایده است. بارها میتواند دستگیری و زندان تکرار شود. همانطور که برای دخترم اتفاق افتاد.جوان، هدیه و امانت خداوند است. ناب و خالص است. شوق زندگی را از او نگیریم و آنطور به او حرمت گزاریم که بتواند با بهترین تواناییها و استعدادهای خود، مسئولیت آینده ایران و جهان را به عهده گیرد.از خدا میخواهم که در تامین آزادی اندیشه، به مسئولین دلسوز این سرزمین یاری رساند و ملت شریف ایران را از این نعمت عظیم برخوردار گرداند. برای فرزندان عزیزم و همه کسانی که طالب صلح و دوستی و صداقتاند، آرزوی سربلندی دارم.
ماریا حُر؛ مادر وصال و سارا محبوبی
من یک مادر بهایی ایرانی هستم. دختر من، چند روزی است که دومین دوره بازداشت خود در طی یک سال را پشت سر گذاشته. دوره اول ۲۴ روز و دوره دوم ۱۷ روز در سلول انفرادی. سلولی که فاقد هر وسیله برای نوشتن و هر چیز برای خواندن است. فاقد هرچیز که مظهر زندگی است و تحقیری است بر زنده بودن انسان.قبل از اینکه دخترم به خانه برگردد، پسرم نیز احضار و بازداشت و او نیز به سلول انفرادی منتقل شد. ما ماندیم و خانهای خالی و اندوهی عمیق از رنجی که فرزندانمان میبرند و نگرانی شدید از آسیبی که به روح و روان آنها میرسد.دختر ۲۰ سالهی من چند ماه بعد از بازداشت اول به دادگاه رفت و برای اتهامات بیشماری که واقعا نمیدانم دربارهی آنها چه بگویم (البته برای همه بهائیان به طور کلی اتهام تبلیغ علیه نظام هست)، به ۱۰ ماه حبس تعزیری و هفتصد هزار تومان جریمه نقدی محکوم شد. این حکم روی یک کاغذ ساده بدون علامت قوه قضائیه و بدون مهر و امضاء قاضی بدست ما رسید.تحصیل علم و دانش از بالاترین حقوق انسان و خصوصا جوانان بوده و ارزشی همچون نفس کشیدن دارد. فرزندان من و سایر جوانان بهایی در ایران از حق تحصیل و ورود به دانشگاه محروم هستند و تعداد انگشتشماری هم که در سالهای اخیر موفق به ورود به دانشگاه شدهاند، بعد از مدت کوتاهی اخراج میشوند، همانطور که سهم دخترم از دانشگاه فقط دو هفته بود.بر اساس بیانات حضرت علی علیه السلام، قانون اساسی کشور ایران، نظرات بسیاری از آیات عظام و نظر کثیری از هموطنان عزیز، بهائیان، همنوع و ایرانی هستند و باید از حقوق شهروندی برخوردار باشند. حال آنکه همیشه مورد ظلم و بیمهری قرار گرفتهاند. ای بزرگان و متولیان امور کشور ایران، خداوند شما را مصدر اجرای عدالت قرار داده، به چشم خود ببینید و به گوش خود بشنوید تا دریابید که بهائیان در چه شرایطی به سر میبرند و چه بر آنها میگذرد.دست اندازی به حریم فکر انسان مورد رضای خدا نیست. خداوند، قضاوت بر افکار انسان را برای خود، و در عالم بعد و بر اساس رحمت و بخشش قرار داده. اگر بنا باشد در این دنیا، انسان برای فکر و اندیشهاش مجازات شود یا تحمل محرومیت نماید، همه ما بلا استثناء، مستحق مجازات و محرومیت خواهیم بود.من خواهان آزادی پسرم هستم، و خواهان آزادی هرکسی که برای اندیشه و عقیدهاش در زندان است. آزادی فکر و اندیشه و دین و عقیده از حقوق ذاتی انسان است. اگر وجود نداشته باشد، آزادی از زندان بیفایده است. بارها میتواند دستگیری و زندان تکرار شود. همانطور که برای دخترم اتفاق افتاد.جوان، هدیه و امانت خداوند است. ناب و خالص است. شوق زندگی را از او نگیریم و آنطور به او حرمت گزاریم که بتواند با بهترین تواناییها و استعدادهای خود، مسئولیت آینده ایران و جهان را به عهده گیرد.از خدا میخواهم که در تامین آزادی اندیشه، به مسئولین دلسوز این سرزمین یاری رساند و ملت شریف ایران را از این نعمت عظیم برخوردار گرداند. برای فرزندان عزیزم و همه کسانی که طالب صلح و دوستی و صداقتاند، آرزوی سربلندی دارم.
ماریا حُر؛ مادر وصال و سارا محبوبی
اشکان ذهابیان در سلول انفرادی
اشكان ذهابيان دانشجوی محروم از تحصيل همچنان در بازداشتگاه اطلاعات شهر ساری نگهداری مي شود. با گذشت يك هفته از انتقال اشكان ذهابيان عضو شورای عمومی دفتر تحكيم وحدت به بازداشتگاه اطلاعات ساری، وی همچنان در سلول انفرادی اين بازداشتگاه به سر مي برد.اين فعال دانشجويی در روز گذشته طی يك تماس تلفنی بسيار كوتاه با خانواده اش از ادامه نگهداری غيرقانونی اش در بازداشتگاه اطلاعات ساری خبر داده است.در حالی آقای ذهابيان در بازداشتگاه اطلاعات ساري نگهداری ميشود كه وی در پی فشارهای فزاينده دستگاه های امنيتی به خانواده اش ، به زندان مراجعه كرده بود.پیش از این نیز يکی از دوستان اشکان ذهابیان دانشجوی محروم از تحصیل كه پس از مراجعه به اداره اطلاعات شهر ساری دستگیر شد، به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفته بود:" ماموران امنیتی با اعمال مداوم آزار و اذیت خانواده، تهدید به ضبط وثیقه و درنهایت اعلام اینکه برای دستگیری وی حکم تیر خواهند گرفت شرایطی را به وجود آوردند که مادر وی تحت فشارهای به عمل آمده به بیمارستان منتقل شد و بیماری قلبی پدرش تشدید یافت.به گفته این منبع مطلع درموردی حتی چندین ساعت پدر و مادراشکان ذهابیان در خانه تحت بازداشت خانگی درآمده اند.دوست اشكان ذهابيان به كمپين بين المملي حقوق بشر در ايران گفته است: « مامورین وسایل و رایانه و کتاب ها و وسایل شخصی او ضبط کردند. مادر و پدر وی را چندین ساعت در خانه نگهداشتد و گفتند تا اشکان نیاید حق ندارید از خانه بیرون بروید. بعد تهدید کردند که برای او حکم تیر می گیرند و جایی می برندش که دست کسی به او نرسد و حرفهایی از این قبیل. یکی دو بار هم آمدند و تهدید کردند و اخطارهایی دادند كه او را به جایی می برند که کسی دستش به او نرسد. با این رفت و آمد ها وضعیت سلامتی مادر اشکان آنچنان بد شد که او را به بیمارستان منتقل کردند. پدر او هم که بیماری قلبی داشت دچار تشدید بیماری شد. بعد از تعطیلات نوروزی در چهاردهم فروردین ماموران اطلاعاتی به منزل اشکان ذهابیان مراجعه کرده و تهدید به مصادر منزل والدین او کردند که وثیقه آزادی اش از زندان بود. ماموران اطلاعاتی گفته بودند که خانه را به مزایده می گذارند. معلوم نیست که اگر وی برای اجرای حکم احضار شده چرا وی را به جای زندان به اداره اطلاعات منتقل کرده اند؟اشکان ذهابیان ابتدا در ۲۶ خرداد سال ۸۸ بازداشت و به شش ماه حبس محکوم شد. اتهام وی اخلال در نظم وتحریک مردم به تظاهرات و سازماندهی اعتراضات در دانشگاه مازندران عنوان شده است. بار دوم وی ۱۳ آبان سال ۸۸ دستگیر شد. اتهام او این بار اقدام علیه امنیت ملی از طریق تشکیل اتحادیه انجمن های اسلامی شمال کشور بود . بازداشت روز دوشنبه هفته گذشته نیز سومین بازداشت اين فعال دانشجويي به شمار می رود.شايان ذكر است اين عضو دفتر تحكيم وحدت به علت فعالیت های دانشجویی ابتدا در سال ۸۷ به مدت یک ترم از تحصیل محروم شد و تنها ۴ روز پس از انتخابات توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد. در حین دستگیری توسط نیروهای لباس شخصی موسوم به انصارحزب الله به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت. در حوادث ۱۳ آبان (روز دانش آموز) سال ۸۸ نیز به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به واسطه تشکیل انجمن های اسلامی شمال کشور برای بار دوم بازداشت شد. در آن زمان دادگاه انقلاب شهرستان بابل او را به طور غیابی به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم کرد. در بهمن ماه سال ۸۸ در حالیکه همچنان در تعلیق از تحصیل به سر می برد، سرانجام بنا به نظر وزارت اطلاعات از تحصیل محروم و در نهایت در حالیکه ۱۰۹ واحد را گذرانده و تنها ۲۴ واحد (معادل یک ترم) از تحصیلش باقی مانده بود از دانشگاه اخراج شد.
مراسم روز معلم آزاده در سلیمانیه
تصاویری که در پی می آید مجموعهٔ تکمیل تری از تصاویر مراسم "روز معلم آزاده" در سلیمانیهٔ عراق در محوطه تاریخی "غار هزار میرد" که به مناسبت اولین سالگرد اعدام ۵ زندانی عقیدتی برگزار شد؛ میباشد. این مراسم روز گذشته مصادف با ۱۹ اردی بهشت ماه (۹ می) به کوشش کمیته هماهنگی ۱۹ اردیبهشت و با شرکت تعدادی از فعالان منطقه برگزار شده بود.
جزییات اعمال غیرقانونی با زندانیان سیاسی در زندان های کشور
هاشم خواستار با شرح جزییاتی از بازجویی های خود گفته است که ماموران امنیتی از زندگی شخصی او پرسیده اند، او را در میان سارقین ومعتادین به موادمخدر نگهداری کرده اند، زمان دادگاهش تنها شش دقیقه طول کشیده و طی آن به شش سال زندان محکوم شده است.
به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر، متن کامل نامه به شرح ذیل است:
به نام خداوند جان و خرد
ریاست محترم قوه قضاییه و وزیر محترم اطلاعات
از آنجاییکه در جریان دستگیری و محاکمه و زندانی کردن من و ادامه آن قوه قضاییه و وزارت اطلاعات توأما دست داشته و دارند تصمیم گرفتم موارد غیر قانونی را از ابتدای دستگیری ام که از پارک ملت مشهد هنگام اعتراض به نتایج انتخابات شروع و تا الان که در بند ۱/۶ زندان وکیل آباد مشهد محبوس هستم ادامه دارد به اطلاع آن دو نهاد و همکاران فرهنگی برسانم .اینک ۳۲ سال از انقلاب می گذرد غیر قانونی عمل کردن تا چه اندازه ؟؟ بله چه می خواستیم و چه شد به تاریخ ۲۵/۰۳/۸۸ هنگام اذان مغرب در پارک ملت منهم مثل بقیه مردم روی نیمکت نشسته بودم و صدای شعار دادن دانشجویان دانشگاه فردوسی از آن طرف خیابان می آمد .یک نفر روحانی که عمامه و عبایش را در آورده بود از پشت سر دست به شانه ام زد و گفت آقای خواستار شما هستید گفتم بله ایشان گفت با من بیایید . مرا بردند و ۲۴ ساعت در نیروی انتظامی بازداشت بودم سپس مرا تحویل اداره اطلاعات دادند از اینکه مرا بازداشت کردند متعجب بودم چرا که در آن زمان در پارک تظاهراتی نبود .در اطلاعات بازجویم دو نصیحت به من کرد که من در جواب نصایح او سؤالی مطرح کردم اگرچه سؤال و جواب تخلف نیست اما بهتر دیدم که از فرصت استفاده کرده و جواب آن دو سؤال را بدهم تا بازجویان مجددا این سؤال را مطرح نکنند ایشان گفتند آدم پارا از گلیمش درازتر نمی کند تا گرفتار نشود که گفتم اندازه گلیمم را چه کسی مشخص می کند ؟ دوم ایشان فرمودندآدم حدش را نگه می دارد تا گرفتار نشود گفتم چه کسی حدم را مشخص می کند بله گلیم هر انسانی به وسعت کرده زمین و یا به اندازه جامعه بشری است و حد انسان ها به اندازه هستی است ,در بازداشتگاه اطلاعات بازجو با چشمان بسته و رو به دیوار مرا بازجویی می کرد و از زندگی خصوصی و خانوادگی من نیز سؤال می کرد و شش روز در اطلاعات در سلول انفرادی بودم از تاریخ ۰۱/۰۵/۸۸ دو نوبت مرا با دستبند و پابند به دادگاه انقلاب بردند و آقای حیدری بازپرس از من بازجویی کردند سپس پرونده مرا تحویل شعبه یک دادگاه انقلاب به ریاست قاضی سلمانی دادند که تاریخ ۰۴/۰۵/۸۸ جلسه دادگاه شروع شد ما چهار نفر متهم بودیم که آن سه نفر چون با وثیقه قبلا آزاد شده بودند با لباس عادی بودندولی من با دستبند و پابند و لباس زندانی بودم آقای قاضی حداقل دو ساعت بحث سیاسی کردند منجمله ایشان از کشور کره جنوبی گفتند که مردمش با نظم و انضباط به کجا رسیده اند ؟ من در جواب ایشان گفتم کارگران کره جنوبی تا دوسال بعد از انقلاب ایران کارگری می کردند که به تدریج با خراب شدن وضع اقتصادی کشورمان به کشورشان بازگشتند و در سایه دموکراسی علی رغم اینکه نفت و گاز از کشور ما می خریدند جزء ده کشور ثروتمند و صنعتی دنیا شدند . آقای قاضی از مردم ایران گله کردند از جمله گفتند خانم شیک پوشی را با بچه ۶-۵ ساله اش دیدم که بعد از خوردن پفک به مادرش گفت پلاستیک را چه کنم مادرش گفت بینداز که به مادر بچه اعتراض کردم که سطل آشغال نزدیک است چرا داخل سطل نمی اندازید به آقای قاضی گفتم فکر نمی کنید بین حاکمان ( دولت ) و ملت فاصله افتاده است ( فکر کنم ایشان متوجه کلامم که در آن یک دنیا معنی است نشدند ) ایشان گفتند شاید سؤالم اینست که بحث سیاسی در دفتر کار قاضی چه معنی دارد غیر از اینست که قاضی عدم استقلال خود را نشان می دهد ثابت می کند در خط فکری حاکمان است بعد از آنکه آن سه نفر به سؤالات قاضی جواب دادند نوبت به من رسید که فقط در اینجا سؤالاتی را که قاضی از من پرسید می آورم چون جواب ها را در نامه قبلی داده ام ۱- چرا خانه ات را در اختیار دفتر تحکیم وحدت قرار داده ای ۲- چرا طاهر احمد زاده در خانه ات سخنرانی کرده است ۳- می خواستی برای مجید و مسعود احمدزاده بزرگداشت بگیری ۴- چرا از خانواده های زندانی سیاسی دیدار می کرده ای ۵- چرا انجمن اسلامی دانشجویان در خانه ات تشکیل جلسه داده اند آیا توهم در جلساتشان شرکت کرده ای ۶- جلساتی در کانون صنفی معلمان خراسان داشته ای که معلمان اعتصاب کنند ۷- در جاهای مختلف می گفته ای چرا دیه زن نصف دیه مرد است ۸- شرکت در تظاهرات اعتراض آمیز مردم مشهد به نتایج انتخابات .
در تاریخ ۰۵/۰۵/۸۸ مجددا با دستبند و پابند و لباس زندانی به دادگاه انقلاب اعزام شدم و علیرغم نداشتن وکیل چون از حق قانونی ام دفاع کردم به شش سال حبس محکومم کردند ( یکی از هم بندیانم که از روحانیون اهل سنت است و به ده سال حبس محکوم شده است در حالیکه هفت نفر دیگر از یکسال تا ۶ سال حبس محکوم شده اند خانواده اش به قاضی می گویند چرا به او ده سال حبس داده اید ؟ قاضی می گوید چون زبان درازی کرده است . زبان درازی یعنی دفاع از خود در حضور قاضی جرم است.)
باورم نمی شد زمان دادگاه ( جدا از بحث سیاسی و زمان مربوط به آن سه نفر دیگر ) بیش از ده دقیقه طول نکشید و شش سال حبس به من دادند چقدر راحت با سرنوشت انسان ها بازی می کنند مگر من حق انتخاب وکیل نداشتم بله تظاهرات مسالمت آمیز مردم بحرین که مخالف شخص اول کشورند از نظر حاکمان ما جایز است ولی تظاهرات مسالمت آمیز خیابانی مابرای اعتراض به نتایج انتخابات زندان دارد ,صفات حکومت های استبدادی و دیکتاتوری چیست ؟ فساد اداری و قضایی ، عدم اجرای قانون ، تورم بالا ، بیکاری ، اعتیاد مواد مخدر فراوان ، طلاق گسترده بروکراسی ، نبود آزادی بیان و احزاب و NGO ها سیستم اداری متمرکز در پایتخت ، اقتصاد بسته و تک محصولی و دولتی تمام این موارد در کشور ما در سطح بسیار بالایی هست نامه امام علی به مالک اشتر که به عنوان سند حقوق بشر از طرف سازمان ملل منتشر شد چرا عمل نمی شود به قول مرحوم دکتر علی شریعتی خیلی مواقع یک حقیقت را نمی شود انکار کرد . اما بی سر و صدا از کنار آن می شود گذشت تا مردم نفهمند که امام علی این گونه نامه ای داشته است گوشه های از این نامه : مالک مبادا با مردم بسان گرگی که گوسفند رام را غنیمت شمارد درنده خویی کنی و چشم طمع به خوراکشان دوزی زیرا آنان دو دسته اند یا با تو بردار دینییند یا در آفرینش مانند تو می باشند ( درود بر علی ( ع ) که مردم را به خودی و غیر خودی تقسیم نکرد ) هرگز مگوی من مأمور و قدرت دارم و فرمان می دهم و باید فرمان مرا اطاعت کنید چون این روش باعث فساد و خرابی دل و ضعف و سستی دین و تغییر و زوال نعمت ها می شود سخت بپرهیز از اینکه خویش را با خدا برابر کنی هیچ چیزی مانند ستم موجب نابودی نعمت خدا و برانگیختن خشم او نیست خشم چند تن در برابر خشنودی همگان اهمیت ندارد مردم را عیوب و ایرادها و زشتی هایی است که سزاوارترین فرد برای پوشاندن آن ها فرماندار است پس تا می توانی دشمنی های مردم را پرده پوشی کن سخن چین ( جاسوس ) هرچند خود رابه صورت پند گویان جلوه دهد باز خیانت کار و فریب دهنده است و باید برگزیده ترین افراد نزد تو وزیری باشد که سخن تلخ و ستایش نکردنش سبب دلتنگی و نا خرسندی تو شود بسیار با دانشمندان مذاکره و با راستگویان و درستکاران گفتگو کن ( در جمهوری اسلامی به زندان می اندازند ) نداری و نیازمندی مردم همانا زاییده ناپاکی و حرص و از فرمانداری است که چون به دوام قدرت و دولتشان امیدی ندارند و اموال و سرنوشت گذشتگان را نیز به خاطر می سپارند ، به اندوختن مال می پردازند . قسمتی از وقت خود را به نیازمندان و دادخواهان اختصاص بده سپس در آن هنگام درشتی و ناهمواری و آداب سخن ندانستن و گفتار نسنجیده را از آنان تحمل کن و اگر رعیت به تو گمان ستمگری بردند ز نگار بد گمانی را هرچه زودتر از سراچه ذهنشان بزدای جمهوری اسلامی راه را کوتاه کرده و به زندان و … می فرستند ) خداوند در روز رستاخیز چیزی را که میان بندگان حکم می فرماید درباره خون هایی است که ریخته اند از این رو پایه های قدرت و نفوذ خود را با ریختن خون حرام استوار مکن زیرا خون ریزی پایه های قدرت را سست می نماید . دوران قتل های زنجیره ای تمام شد دوران زندان هم که ما معلمین زنگش را به صدا درآورده ایم تمام شد بعد از این چه خواهند کرد ؟ به وعده عمل نکردن نزد خدا و مردم سبب خشم و دشمنی است خداوند پاک فرموده : خداوند از اینکه چیزی بگویید که انجام ندهید سخت خشمگین می گردد .
به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر، متن کامل نامه به شرح ذیل است:
به نام خداوند جان و خرد
ریاست محترم قوه قضاییه و وزیر محترم اطلاعات
از آنجاییکه در جریان دستگیری و محاکمه و زندانی کردن من و ادامه آن قوه قضاییه و وزارت اطلاعات توأما دست داشته و دارند تصمیم گرفتم موارد غیر قانونی را از ابتدای دستگیری ام که از پارک ملت مشهد هنگام اعتراض به نتایج انتخابات شروع و تا الان که در بند ۱/۶ زندان وکیل آباد مشهد محبوس هستم ادامه دارد به اطلاع آن دو نهاد و همکاران فرهنگی برسانم .اینک ۳۲ سال از انقلاب می گذرد غیر قانونی عمل کردن تا چه اندازه ؟؟ بله چه می خواستیم و چه شد به تاریخ ۲۵/۰۳/۸۸ هنگام اذان مغرب در پارک ملت منهم مثل بقیه مردم روی نیمکت نشسته بودم و صدای شعار دادن دانشجویان دانشگاه فردوسی از آن طرف خیابان می آمد .یک نفر روحانی که عمامه و عبایش را در آورده بود از پشت سر دست به شانه ام زد و گفت آقای خواستار شما هستید گفتم بله ایشان گفت با من بیایید . مرا بردند و ۲۴ ساعت در نیروی انتظامی بازداشت بودم سپس مرا تحویل اداره اطلاعات دادند از اینکه مرا بازداشت کردند متعجب بودم چرا که در آن زمان در پارک تظاهراتی نبود .در اطلاعات بازجویم دو نصیحت به من کرد که من در جواب نصایح او سؤالی مطرح کردم اگرچه سؤال و جواب تخلف نیست اما بهتر دیدم که از فرصت استفاده کرده و جواب آن دو سؤال را بدهم تا بازجویان مجددا این سؤال را مطرح نکنند ایشان گفتند آدم پارا از گلیمش درازتر نمی کند تا گرفتار نشود که گفتم اندازه گلیمم را چه کسی مشخص می کند ؟ دوم ایشان فرمودندآدم حدش را نگه می دارد تا گرفتار نشود گفتم چه کسی حدم را مشخص می کند بله گلیم هر انسانی به وسعت کرده زمین و یا به اندازه جامعه بشری است و حد انسان ها به اندازه هستی است ,در بازداشتگاه اطلاعات بازجو با چشمان بسته و رو به دیوار مرا بازجویی می کرد و از زندگی خصوصی و خانوادگی من نیز سؤال می کرد و شش روز در اطلاعات در سلول انفرادی بودم از تاریخ ۰۱/۰۵/۸۸ دو نوبت مرا با دستبند و پابند به دادگاه انقلاب بردند و آقای حیدری بازپرس از من بازجویی کردند سپس پرونده مرا تحویل شعبه یک دادگاه انقلاب به ریاست قاضی سلمانی دادند که تاریخ ۰۴/۰۵/۸۸ جلسه دادگاه شروع شد ما چهار نفر متهم بودیم که آن سه نفر چون با وثیقه قبلا آزاد شده بودند با لباس عادی بودندولی من با دستبند و پابند و لباس زندانی بودم آقای قاضی حداقل دو ساعت بحث سیاسی کردند منجمله ایشان از کشور کره جنوبی گفتند که مردمش با نظم و انضباط به کجا رسیده اند ؟ من در جواب ایشان گفتم کارگران کره جنوبی تا دوسال بعد از انقلاب ایران کارگری می کردند که به تدریج با خراب شدن وضع اقتصادی کشورمان به کشورشان بازگشتند و در سایه دموکراسی علی رغم اینکه نفت و گاز از کشور ما می خریدند جزء ده کشور ثروتمند و صنعتی دنیا شدند . آقای قاضی از مردم ایران گله کردند از جمله گفتند خانم شیک پوشی را با بچه ۶-۵ ساله اش دیدم که بعد از خوردن پفک به مادرش گفت پلاستیک را چه کنم مادرش گفت بینداز که به مادر بچه اعتراض کردم که سطل آشغال نزدیک است چرا داخل سطل نمی اندازید به آقای قاضی گفتم فکر نمی کنید بین حاکمان ( دولت ) و ملت فاصله افتاده است ( فکر کنم ایشان متوجه کلامم که در آن یک دنیا معنی است نشدند ) ایشان گفتند شاید سؤالم اینست که بحث سیاسی در دفتر کار قاضی چه معنی دارد غیر از اینست که قاضی عدم استقلال خود را نشان می دهد ثابت می کند در خط فکری حاکمان است بعد از آنکه آن سه نفر به سؤالات قاضی جواب دادند نوبت به من رسید که فقط در اینجا سؤالاتی را که قاضی از من پرسید می آورم چون جواب ها را در نامه قبلی داده ام ۱- چرا خانه ات را در اختیار دفتر تحکیم وحدت قرار داده ای ۲- چرا طاهر احمد زاده در خانه ات سخنرانی کرده است ۳- می خواستی برای مجید و مسعود احمدزاده بزرگداشت بگیری ۴- چرا از خانواده های زندانی سیاسی دیدار می کرده ای ۵- چرا انجمن اسلامی دانشجویان در خانه ات تشکیل جلسه داده اند آیا توهم در جلساتشان شرکت کرده ای ۶- جلساتی در کانون صنفی معلمان خراسان داشته ای که معلمان اعتصاب کنند ۷- در جاهای مختلف می گفته ای چرا دیه زن نصف دیه مرد است ۸- شرکت در تظاهرات اعتراض آمیز مردم مشهد به نتایج انتخابات .
در تاریخ ۰۵/۰۵/۸۸ مجددا با دستبند و پابند و لباس زندانی به دادگاه انقلاب اعزام شدم و علیرغم نداشتن وکیل چون از حق قانونی ام دفاع کردم به شش سال حبس محکومم کردند ( یکی از هم بندیانم که از روحانیون اهل سنت است و به ده سال حبس محکوم شده است در حالیکه هفت نفر دیگر از یکسال تا ۶ سال حبس محکوم شده اند خانواده اش به قاضی می گویند چرا به او ده سال حبس داده اید ؟ قاضی می گوید چون زبان درازی کرده است . زبان درازی یعنی دفاع از خود در حضور قاضی جرم است.)
باورم نمی شد زمان دادگاه ( جدا از بحث سیاسی و زمان مربوط به آن سه نفر دیگر ) بیش از ده دقیقه طول نکشید و شش سال حبس به من دادند چقدر راحت با سرنوشت انسان ها بازی می کنند مگر من حق انتخاب وکیل نداشتم بله تظاهرات مسالمت آمیز مردم بحرین که مخالف شخص اول کشورند از نظر حاکمان ما جایز است ولی تظاهرات مسالمت آمیز خیابانی مابرای اعتراض به نتایج انتخابات زندان دارد ,صفات حکومت های استبدادی و دیکتاتوری چیست ؟ فساد اداری و قضایی ، عدم اجرای قانون ، تورم بالا ، بیکاری ، اعتیاد مواد مخدر فراوان ، طلاق گسترده بروکراسی ، نبود آزادی بیان و احزاب و NGO ها سیستم اداری متمرکز در پایتخت ، اقتصاد بسته و تک محصولی و دولتی تمام این موارد در کشور ما در سطح بسیار بالایی هست نامه امام علی به مالک اشتر که به عنوان سند حقوق بشر از طرف سازمان ملل منتشر شد چرا عمل نمی شود به قول مرحوم دکتر علی شریعتی خیلی مواقع یک حقیقت را نمی شود انکار کرد . اما بی سر و صدا از کنار آن می شود گذشت تا مردم نفهمند که امام علی این گونه نامه ای داشته است گوشه های از این نامه : مالک مبادا با مردم بسان گرگی که گوسفند رام را غنیمت شمارد درنده خویی کنی و چشم طمع به خوراکشان دوزی زیرا آنان دو دسته اند یا با تو بردار دینییند یا در آفرینش مانند تو می باشند ( درود بر علی ( ع ) که مردم را به خودی و غیر خودی تقسیم نکرد ) هرگز مگوی من مأمور و قدرت دارم و فرمان می دهم و باید فرمان مرا اطاعت کنید چون این روش باعث فساد و خرابی دل و ضعف و سستی دین و تغییر و زوال نعمت ها می شود سخت بپرهیز از اینکه خویش را با خدا برابر کنی هیچ چیزی مانند ستم موجب نابودی نعمت خدا و برانگیختن خشم او نیست خشم چند تن در برابر خشنودی همگان اهمیت ندارد مردم را عیوب و ایرادها و زشتی هایی است که سزاوارترین فرد برای پوشاندن آن ها فرماندار است پس تا می توانی دشمنی های مردم را پرده پوشی کن سخن چین ( جاسوس ) هرچند خود رابه صورت پند گویان جلوه دهد باز خیانت کار و فریب دهنده است و باید برگزیده ترین افراد نزد تو وزیری باشد که سخن تلخ و ستایش نکردنش سبب دلتنگی و نا خرسندی تو شود بسیار با دانشمندان مذاکره و با راستگویان و درستکاران گفتگو کن ( در جمهوری اسلامی به زندان می اندازند ) نداری و نیازمندی مردم همانا زاییده ناپاکی و حرص و از فرمانداری است که چون به دوام قدرت و دولتشان امیدی ندارند و اموال و سرنوشت گذشتگان را نیز به خاطر می سپارند ، به اندوختن مال می پردازند . قسمتی از وقت خود را به نیازمندان و دادخواهان اختصاص بده سپس در آن هنگام درشتی و ناهمواری و آداب سخن ندانستن و گفتار نسنجیده را از آنان تحمل کن و اگر رعیت به تو گمان ستمگری بردند ز نگار بد گمانی را هرچه زودتر از سراچه ذهنشان بزدای جمهوری اسلامی راه را کوتاه کرده و به زندان و … می فرستند ) خداوند در روز رستاخیز چیزی را که میان بندگان حکم می فرماید درباره خون هایی است که ریخته اند از این رو پایه های قدرت و نفوذ خود را با ریختن خون حرام استوار مکن زیرا خون ریزی پایه های قدرت را سست می نماید . دوران قتل های زنجیره ای تمام شد دوران زندان هم که ما معلمین زنگش را به صدا درآورده ایم تمام شد بعد از این چه خواهند کرد ؟ به وعده عمل نکردن نزد خدا و مردم سبب خشم و دشمنی است خداوند پاک فرموده : خداوند از اینکه چیزی بگویید که انجام ندهید سخت خشمگین می گردد .
استقبال مردمی از مراسم اولین سالگرد اعدامیان ۱۹ اردیبهشت
مردم شهرهای کردستان و آذربایجان غربی با حضور خود در مراسم سالگرد اعدام شدگان ۱۹ اردی بهشت یاد و خاطرهٔ ایشان را گرامی داشتند. کمیتهٔ ۱۹ اردی بهشت با اعلام این خبر افزود: مردم شهرهای مختلف کردستان و سایر مناطق کردنشین با حضور گسترده خود در منزل علی حیدریان، فرهاد وکیلی در سنندج و فرزاد کمانگر در کامیاران یاد و خاطره ایشان را زنده نگه داشتند.گفته میشود اولین سالگرد اعدامیان ۱۹ اردی بهشت با استقبال باشکوه مردمی همراه بوده است و هزاران نفر در مراسمات ایشان شرکت کردند.لازم به یادآوری ست که در بامداد ۱۹ اردی بهشت ماه سال ۱۳۸۹ پنج زندانی سیاسی به نامهای فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان به طور مخفیانه در زندان اوین به دار آویخته شدند.
احضار دو تن از اعضای انجمن صنفی معلمان در مریوان
در پی انتشار بیانیهٔ انجمن صنفی معلمان کردستان، شیوا عاملی راد و اسکندر لطفی دو عضو دیگر از اعضای این انجمن به ستاد خبری اداره اطلاعات مریوان احضار شدند. براساس تماسی که روز گذشته با این دو فرهنگی در مریوان گرفته شده این افراد میبایست ساعت ۹ صبح روز دوشنبه نوزدهم اردیبهشت ماه در ستاد خبری اداره اطلاعات حاضر میشدند.یادآور میگردد که علاوه بر این دو عضو انجمن، طی یک هفته گذشته ۱۵ نفر از اعضای انجمن صنفی معلمان کردستان به ستاد خبری اداره اطلاعات سنندج احضار و در رابطه با مفاد بیانیه صادره توسط انجمن، بازجویی شده بودند که تعداد فراخواندگان تاکنون به ۱۷ نفر رسیده است
۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۹, دوشنبه
دانشجوی دانشگاه شیرازپس از دو ماه هنوز در بازداشت اداره اطلاعات شیراز است
محمد طراوتروی، وکیل لقمان قدیری گل تپه، دانشجوی دانشگاه شیراز با اظهار اینکه برای بار سوم قرار بازداشت موکلش تمدید شده است به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: « لقمان قدیری از اوایل اسفند ماه سال گذشته تا به حال در بازداشت است بدون اینکه من دسترسی به پرونده داشته باشم و یا بدانم به چه علت او بازداشت شده است. یکی ، دو روز پیش که به دادسرای انقلاب شیراز مراجعه کردم هنوز تکلیف پرونده مشخص نشده بود و برایش قرار بازداشت مجدد صادر شده بود. او هنوز در بازداشت اداره کل اطلاعات استان فارس است.. از صحبت ها در دادسرا اینطور استنباط کرده ام که اتهامات او اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام و توهین به مسولان نظام است ولی چون پرونده اش را نخوانده ام نمی دانم به طور یقین هم نمی دانم .محمد طراوتروی در خصوص امکان ارتباط این زندانی با خانواده اش گفت: « تماس تلفنی به شکل محدود با خانواده اش دارد. همچنین چند باری پدرش را ملاقات کرده است اما از آنجا که خانواده این دانشجو ساکن ارومیه هستند و او در شیراز بازداشت است بعد طولانی مسافت ملاقات را با مشکل مواجه می کند. مسافرت زمینی به این دو شهر چیزی حدود ۲۷ ساعت طول می کشد و رفت و آمد را برای خانواده اش مشکل کرده است.لقمان گل تپه، دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه شیراز و از فعالان دانشجویی از ۱۸ اسفندماه در بازداشت اداره اطلاعات استان فارس است. او ۱۷ اسفند ۸۹ قرار بود از پایان نامه دوره کارشناسی ارشد خود دفاع کند که توسط حراست دانشگاه از ورود به دانشگاه منع شد و یک روز بعد توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد. او پیش از این ها یکبار در جریان اتفاقات دانشگاه شیراز در آذر ماه ۸۷ بازداشت و یک ترم از تحصیل محروم شده بود.
کشیدن ناخن چند زندانی سیاسی زن در زندان قرچک
برخی زندانیان سیاسی زن از زندان رجاییشهر به زندان قرچک ورامین، جایی که از آن با نام "کهریزک دوم" یاد میکنند منتقل شدهاند. پدر شبنم مددزاده میگوید ناخن چند زندانی سیاسی زن در این زندان را کشیدهاند.شبنم مددزاده نایب دبیر شورای تهران دفتر تحکیم وحدت که به پنج سال زندان محکوم شده است، سهشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۰ به همراه چند زندانی سیاسی زن دیگر از زندان رجاییشهر کرج به زندان قرچک ورامین منتقل شده است. پیش از این انتقال، خبر انحلال بند زنان زندان رجایی شهر کرج و انتقال زندانیان به مکانی نامعلوم منتشر شده بود. پدر شبنم مددزاده درباره انتقال دخترش به زندان قرچک میگوید: «هفته گذشته که روز ملاقات برای خانمها بود ، مادر و خواهر شبنم برای ملاقات به زندان گوهردشت رفته بودند. به آنها گفته بودند زندانیان امروز از اینجا میروند. همان روز آنها را به زندان قرچک بردهاند.آقای مددزاده افزود: «بیش از ۲۰۰ نفر را در چند سیلو در قرچک جای دادهاند. نه آب، نه برق، نه حمام، هیچگونه وسایل بهداشتی ندارند. در میان افرادی که آنجا هستند، از قاتل و چاقوکش گرفته تا زندانیان سیاسی حضور دارند. همگی در یک انبارند، نه حمام دارند، نه بهداشت دارند، هیچی! روزی یک بار به توالت و دستشویی میروند که ظرفهایشان را هم باید در همانجا بشورند.»
بشنوید: گفتوگو با پدر شبنم مددزاده درباره وضعیت زندان قرچک
پدر شبنم مددزاده درباره تنها تماس تلفنی دختر خود از زندان قرچک میگوید:امروز (شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۰)، تماس گرفت و گفت: بابا ما را بردند قرچک، میگوید آنجا ناخن کشیدهاند، روزی یک تکه نان به آنها میدهند، با باتوم بالای سرشان میایستند و میگویند همین است که هست، باید بخورید، نخورید هم همین است. هرکاری میکنند، میزنند، میکشند، کاری ندارند. حتی ناخن، شکنجه،… با باتوم آنجا ایستادهاند و وقتی زندانی میگوید مریض هستم، میگویند: مریض یعنی چه! مریض یعنی مردن!
فرزاد مدددزاده برادر شبنم مددزاده نیز در زندان رجاییشهر کرج زندانی است. پدر این دو زندانی سیاسی درباره حکم زندان دختر و پسر خود میگوید: «دادگاه شبنم یک سال طول کشید. آقای اولیاییفر وکیل آنها (شبنم و فرزاد مددزاده) بود. در یک سال ۵ بار آنها را به دادگاه آوردهاند، تا اینکه در پنجمین دادگاه، به هر دو حکم پنج سال زندان دادند. هم به شبنم و هم به برادرش فرزاد مددزاده که الان در زندان رجایی شهر است.
انتقال حداقل ۱۰ زندانی زن از زندان رجاییشهر به زندان قرچک
فرزاد مددزاده برادر شبنم مددزاده، مهر ۱۳۸۹در نامهای خطاب به خواهرش نوشته است: «اگر از بهترین و بدترین خاطراتم بپرسند، بی شک هر دو را من در یک لحظه دیدم و آن هم لحظهی دیدن تو در اتاق بازجویی بعد از ماهها انفرادی و بی خبری در سلولهای مخوف ۲۰۹ بود. وقتی که چشمم به چهرهات افتاد که در زیر فشار و شکنجههای روحی و جسمی داغان شده بود، در اوج خوشی حاصل از دیدنت میخواستم که با تمام وجود گریه کنم. در همان حال دیدم در چشمان گودافتاده ولی درخشانت، روح بزرگت را که باز امید و یقین را در من میتاباندی.شبنم مددزاده، دبیرسابق سیاسی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران، ۱ اسفند ۱۳۸۷ بازداشت شد. ابتدا در زندان اوین، بعد رجایی شهرکرج هم اکنون در زندان قرچک ورامین زندانی است. به گزارش سایت کلمه، زندانیان سیاسی زن زندان قرچک وقتی به شرایط زندان اعتراض کردهاند، ماموران امنیتی زندان با باتوم آنها را مورد ضرب و شتم قرار دادهاند. بنا بر این گزارش بهزودی زندانیان سیاسی زندان اوین هم به زندان قرچک ورامین منتقل خواهند شد. پدر شبنم و فرزاد مددزاده دو زندانی سیاسی از انتقال حداقل ۱۰ زندانی سیاسی زن از زندان رجاییشهر به زندان قرچک خبر داد و درباره عدم توضیح مسئولان زندان گفت: هیچکس صحبت نمیکند. این زندانیها ابتدا در زندان اوین بودند. بعد از حکمی که به آنها داده شد، به زندان رجایی شهر تبعید شدند. یک ماه بعد گفتند اینها را از اینجا میبریم. یک بار میگفتند میبریم جادهی قم، یا میگفتند که به اطراف کرج میبرند آخرین روز متوجه شدیم، آنها را به قرچک برندهاند. تمام ۲۰۰- ۳۰۰ نفر را هم به آنجا بردهاند و در چند سالن جا دادهاند. البته چه سالنی، عذر میخواهم، مانند طویله.
نامه سرگشاده زندانیان سیاسی زندان قرچک
در همینحال حال روز شنبه ( ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۰) زندانیان سیاسی زن که به زندان قرچک انتقال داده شدهاند در خطاب به ملت ایران همه وجدانهای بیدار، تظلمخواهی کردهاند. آنها از نگهداری کودکان ۱۴، ۱۵ ساله در این زندان خبر داده و نوشتهاند: زندان قرچک ورامین شامل هفت سوله است که هر سوله با تختهایی به ظرفیت چند ده نفر تجهیز شده است. این در حالیست که در هر کدام از این سولهها بیش از ۲۰۰ زندانی نگهداری میشوند. عدم وجود کوچکترین سیستم، برای تهویه هوا، وضعیت اسفبار بهداشتی به نحوی که بوی فاضلاب و شدت گازهای ناشی از آن برای بسیاری از زندانیان ناراحتی های تنفسی جدی به وجود آورده است.در ادامه این نامه درباره آزار و شکنجه زندانیان" آمده است: «بزرگ ترین لطف مسئولین این زندان به زندانیان اجازه ی دوبار استفاده از آب جوش جهت نوشیدن چای است، که هفته گذشته و بر اثر پرتاب ظرف آب جوش به سمت یکی از زندانیان، چند تن از ایشان دچار جراحت جدی شدند. از خود می پرسیم در کجای دنیا نتیجه ی درگیری بر سر آب جوش و تنبیه متعاقب آن کشیدن ناخنهای دستان یک زندانی باشد؟ در کجای دنیا عده ای مرد باتوم به دست را به بند نگهداری زنان زندانی به قصد ضرب و شتم می فرستند؟ در کجای دنیا کودکان ۱۴ و ۱۵ ساله را در چنین شرایطی نگهداری می کنند؟زندانیان سیاسی زندان قرچک در پایان نامه خود تاکید کردهاند در صورت تداوم شرایط فعلی دست به اعتصاب غذا خواهند زد.
بشنوید: گفتوگو با پدر شبنم مددزاده درباره وضعیت زندان قرچک
پدر شبنم مددزاده درباره تنها تماس تلفنی دختر خود از زندان قرچک میگوید:امروز (شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۰)، تماس گرفت و گفت: بابا ما را بردند قرچک، میگوید آنجا ناخن کشیدهاند، روزی یک تکه نان به آنها میدهند، با باتوم بالای سرشان میایستند و میگویند همین است که هست، باید بخورید، نخورید هم همین است. هرکاری میکنند، میزنند، میکشند، کاری ندارند. حتی ناخن، شکنجه،… با باتوم آنجا ایستادهاند و وقتی زندانی میگوید مریض هستم، میگویند: مریض یعنی چه! مریض یعنی مردن!
فرزاد مدددزاده برادر شبنم مددزاده نیز در زندان رجاییشهر کرج زندانی است. پدر این دو زندانی سیاسی درباره حکم زندان دختر و پسر خود میگوید: «دادگاه شبنم یک سال طول کشید. آقای اولیاییفر وکیل آنها (شبنم و فرزاد مددزاده) بود. در یک سال ۵ بار آنها را به دادگاه آوردهاند، تا اینکه در پنجمین دادگاه، به هر دو حکم پنج سال زندان دادند. هم به شبنم و هم به برادرش فرزاد مددزاده که الان در زندان رجایی شهر است.
انتقال حداقل ۱۰ زندانی زن از زندان رجاییشهر به زندان قرچک
فرزاد مددزاده برادر شبنم مددزاده، مهر ۱۳۸۹در نامهای خطاب به خواهرش نوشته است: «اگر از بهترین و بدترین خاطراتم بپرسند، بی شک هر دو را من در یک لحظه دیدم و آن هم لحظهی دیدن تو در اتاق بازجویی بعد از ماهها انفرادی و بی خبری در سلولهای مخوف ۲۰۹ بود. وقتی که چشمم به چهرهات افتاد که در زیر فشار و شکنجههای روحی و جسمی داغان شده بود، در اوج خوشی حاصل از دیدنت میخواستم که با تمام وجود گریه کنم. در همان حال دیدم در چشمان گودافتاده ولی درخشانت، روح بزرگت را که باز امید و یقین را در من میتاباندی.شبنم مددزاده، دبیرسابق سیاسی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران، ۱ اسفند ۱۳۸۷ بازداشت شد. ابتدا در زندان اوین، بعد رجایی شهرکرج هم اکنون در زندان قرچک ورامین زندانی است. به گزارش سایت کلمه، زندانیان سیاسی زن زندان قرچک وقتی به شرایط زندان اعتراض کردهاند، ماموران امنیتی زندان با باتوم آنها را مورد ضرب و شتم قرار دادهاند. بنا بر این گزارش بهزودی زندانیان سیاسی زندان اوین هم به زندان قرچک ورامین منتقل خواهند شد. پدر شبنم و فرزاد مددزاده دو زندانی سیاسی از انتقال حداقل ۱۰ زندانی سیاسی زن از زندان رجاییشهر به زندان قرچک خبر داد و درباره عدم توضیح مسئولان زندان گفت: هیچکس صحبت نمیکند. این زندانیها ابتدا در زندان اوین بودند. بعد از حکمی که به آنها داده شد، به زندان رجایی شهر تبعید شدند. یک ماه بعد گفتند اینها را از اینجا میبریم. یک بار میگفتند میبریم جادهی قم، یا میگفتند که به اطراف کرج میبرند آخرین روز متوجه شدیم، آنها را به قرچک برندهاند. تمام ۲۰۰- ۳۰۰ نفر را هم به آنجا بردهاند و در چند سالن جا دادهاند. البته چه سالنی، عذر میخواهم، مانند طویله.
نامه سرگشاده زندانیان سیاسی زندان قرچک
در همینحال حال روز شنبه ( ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۰) زندانیان سیاسی زن که به زندان قرچک انتقال داده شدهاند در خطاب به ملت ایران همه وجدانهای بیدار، تظلمخواهی کردهاند. آنها از نگهداری کودکان ۱۴، ۱۵ ساله در این زندان خبر داده و نوشتهاند: زندان قرچک ورامین شامل هفت سوله است که هر سوله با تختهایی به ظرفیت چند ده نفر تجهیز شده است. این در حالیست که در هر کدام از این سولهها بیش از ۲۰۰ زندانی نگهداری میشوند. عدم وجود کوچکترین سیستم، برای تهویه هوا، وضعیت اسفبار بهداشتی به نحوی که بوی فاضلاب و شدت گازهای ناشی از آن برای بسیاری از زندانیان ناراحتی های تنفسی جدی به وجود آورده است.در ادامه این نامه درباره آزار و شکنجه زندانیان" آمده است: «بزرگ ترین لطف مسئولین این زندان به زندانیان اجازه ی دوبار استفاده از آب جوش جهت نوشیدن چای است، که هفته گذشته و بر اثر پرتاب ظرف آب جوش به سمت یکی از زندانیان، چند تن از ایشان دچار جراحت جدی شدند. از خود می پرسیم در کجای دنیا نتیجه ی درگیری بر سر آب جوش و تنبیه متعاقب آن کشیدن ناخنهای دستان یک زندانی باشد؟ در کجای دنیا عده ای مرد باتوم به دست را به بند نگهداری زنان زندانی به قصد ضرب و شتم می فرستند؟ در کجای دنیا کودکان ۱۴ و ۱۵ ساله را در چنین شرایطی نگهداری می کنند؟زندانیان سیاسی زندان قرچک در پایان نامه خود تاکید کردهاند در صورت تداوم شرایط فعلی دست به اعتصاب غذا خواهند زد.
انتقال حسین رونقی به بهداری زندان اوین
حسین رونقی ملکی ظهر امروز با همراهی ماموران امنیتی به زندان اوین منتقل و در بهداری این زندان بستری شد.
بنا به اطلاع گزارشگران حسین رونقی ملکی که بر اثر ناراحتی کلیه در چهارم اردی بهشت و در بیمارستان هاشمینژاد تهران مورد عمل جراحی قرار گرفته بود ساعت ۱۲ ظهر امروز به بهداری زندان اوین منتقل شد. ماموران امنیتی در حین انتقال وی به بیمارستان و در مدت زمان طول درمان پس از عمل جراحی از دست بند و پابند برای نگهداری این زندانی استفاده کردند و در این بین با تهدید شخص ایشان و پزشک و خانوادهاش موجب اعلام اعتصاب غذای این زندانی در اعتراض به برخوردها و رفتارهای ماموران امنیتی شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران حسین رونقی ملکی که بر اثر ناراحتی کلیه در چهارم اردی بهشت و در بیمارستان هاشمینژاد تهران مورد عمل جراحی قرار گرفته بود ساعت ۱۲ ظهر امروز به بهداری زندان اوین منتقل شد. ماموران امنیتی در حین انتقال وی به بیمارستان و در مدت زمان طول درمان پس از عمل جراحی از دست بند و پابند برای نگهداری این زندانی استفاده کردند و در این بین با تهدید شخص ایشان و پزشک و خانوادهاش موجب اعلام اعتصاب غذای این زندانی در اعتراض به برخوردها و رفتارهای ماموران امنیتی شدند.
اشتراک در:
پستها (Atom)
رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحرانزده در آستانه فروپاشی
آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریبالوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراههای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...
-
گزارش دریافتی زندانيان و بازداشتي هاي شيراز در استان فارس مختصري از وضعيت و فضاي امنيتي و ضد قوانين و موازين حقوق بشري كه در بازداشتگاه پلاك...
-
رضا رسايي را كشتند. او يكي از معترضان شجاعي بود كه پس از كشته شدن وحشيانه مهسا ژينا اميني براي اعتراض به خيابانها آمده بود. او در تاريخ ١٦...