۱۳۹۰ فروردین ۲۹, دوشنبه

دومین پرونده‌ی مرگ وبلاگ‌نویس زندانی جهان گشوده شد

با مرگ زکریا العشیری که در زندانی در بحرین جان سپرده است، دومین پرونده‌ی مرگ وبلاگ‌نویسان زندانی جهان گشوده شد. اولین آن‌ها، امیدرضا میرصیافی بود که در زندان اوین ایران جان سپرد.وبلاگ‌نویس بحرینی، زکریا راشد حسن العشیری، روز شنبه در زندان جان باخت. او دومین وبلاگ‌نویس جهان است که در زندان جان می‌بازد. اولین نفر، امیدرضا میرصیافی، وبلاگ‌نویس ایرانی بود که در اسفند ماه ۱۳۸۷ در زندان اوین تهران بر اساس آن‌چه حداقل می‌توان آن را "نادیده‌انگاری وضعیت وی" در نظر گرفت، جان باخت.میرصیافی به دلیل انتقاداتی که در وبلاگش نسبت به دستگاه حاکم ایران مطرح کرده بود، در دادگاه به توهین به مقامات و تبلیغ علیه نظام متهم و به دو سال و نیم زندان محکوم شده بود. او در حالی در آستانه‌ی نوروز ۸۸ در بهداری اوین جان باخت که پیش از آن ماموران امنیتی ایران با درخواست مرخصی نوروزی وی نیز مخالفت کرده بودند.

روز مرگ میرصیافی از سوی تعدادی از وبلاگ‌نویسان جهان، روز وبلاگ‌نویس نام گرفت.اینک مرگ زکریا راشد حسن العشیری، تنها شش روز پس از بازداشتش، بار دیگر نگاه جهان را به موقعیت لغزان وبلاگ‌نویس‌های منتقد در کشورهای استبدادزده برگردانده است.

بحرین: "کم‌خونی" عامل قتل وبلاگ‌نویس معترض زکریا راشد حسن العشیری "از دوم ماه آوریل، مقارن با سیزدهم فروردین، به اتهام نفرت‌پراکنی علیه رژیم، انتشار اخبار دروغ و ترویج فرقه‌ای در حبس بوده است." این چیزی‌ست که "الجزیره"، به نقل از یک بیانیه‌ی دولتی بحرین گزارش می‌دهد.العشیری وبلاگی را اداره می‌کرد که در آن اخبار روستای محل زندگی خود، روستای ال‌دیر را بازتاب می‌داد.این وبلاگ که هم‌نام محل زندگی العشیری نیز بوده است، در داخل بحرین غیرقابل دسترسی است. اما "کمیته دفاع از روزنامه‌نگاران" می‌گوید که محتوای این وبلاگ را مرور کرده و اتهامات دولتی علیه العشیری را بی‌پایه و اساس می‌داند.مدیر بخش خاورمیانه و شمال آفریقای "کمیته دفاع از روزنامه‌نگاران" در وب‌سایت این کمیته اعلام کرده است که «مرگ العشیری سوالات بسیاری را درباره‌ی نحوه‌ی درمان وی برانگیخته است.»مقامات امنیتی بحرین علت مرگ العشیری را "کم‌خونی" عنوان کرده‌اند. چیزی که از سوی خانواده‌ی العشیری به شدت رد شده است.چهار فعال اینترنتی دیگر در بحرین در معرض خطر

مقامات امنیتی بحرین در حالی علت مرگ العشیری را "ابتلا به کم‌خونی" عنوان کرده‌اند که هم‌زمان با انکار خانواده‌ی وی، تصاویر دلخراشی از سر و بدن به شدت کتک‌خورده‌ی شخص دیگری که هم‌زمان با العشیری در زندان جان سپرده است، انتشار یافته است.

متعاقب آن، نابل رجب، کسی که گفته می‌شود این عکس‌ها را منتشر کرده، از سوی دولت بحرین دستگیر شده است. رجب، مدیر مرکز حقوق بشر در بحرین است.رجب از سوی دادستان نظامی متهم به انتشار تصاویر "ساختگی" شده است. رجب عکس‌ها را در توییتر خود منتشر کرده بود و اعلام کرده بود که شخص کشته شده، علی عیسی ساغر، بر اثر عدم معالجه در بازداشتگاه پلیس جان باخته است.سازمان "گزارشگران بدون مرز" در بیانیه‌ای مرگ زکریا راشد حسن العشیری را قویاَ محکوم کرده است. این سازمان همچنین درباره وضعیت نابل رجب،                                              
و چهار فعال اینترنتی دیگری که هم‌اکنون در زندان‌های بحرین به سر می‌برند، ابراز نگرانی کرده است.فادل عبداللخ علی المرضوق و حانی مسلم محمد الطیف دو تن از این فعالان اینترنتی دستگیرشده هستند که به علت مدیریت فرومی که در آن کاربران امکان بحث درباره‌ی مسایل جاری بحرین را داشته‌اند، دستگیر شده‌اند. علی حسین سلمان الستراوی نیز یکی از کاربران این فروم بوده که او نیز هم‌اکنون در حبس به سر می‌برد.
گزارشگران بدون مرز" خبر می‌دهد که همچنین هیچ اطلاعی از عبدالجلیل السینگاک، یک وبلاگ‌نویس دیگر بحرینی، در دست نیست.هم‌اینک صفحه‌ای در فیس‌بوک با عنوان "شهید زکریا راشد حسن العشیری" راه‌اندازی شده است که تاکنون و طی تنها چند روز دو هزار و ۲۶۱ عضو دارد.                                                        
پیوند نام العشیری به نام میرصیافی و واکنش دوگانه‌ در ایران

العشیری که اکنون عنوان دومین وبلاگ‌نویس کشته شده در زندان را بر خود دارد، دو سال پس از مرگ مشکوک امیدرضا میرصیافی، وبلاگ‌نویس ایرانی کشته شده است. اگرچه نام العشیری اکنون بیش از هر چیزی به نام امیدرضا میرصیافی گره خورده است، بسیاری از طرفداران دولت ایران به محکوم کردن مرگ العشیری پرداخته‌اند بی‌آنکه حرفی از مرگ میرصیافی به میان بیاورند. مرگی که مقامات امنیتی ایران در زمینه‌ی آن حداقل متهم به "اهمال‌کاری" هستند.سازمان "گزارشگران بدون مرز" در آن زمان در بیانیه‌ای آورده بود: «بنا بر اطلاعاتی که ما به‌دست آورده‌ایم تناقضات و نشانه‌های اهمال‌کاری جدی میان اسناد رسمی «بازداشتگاه اوین» و «بیمارستان لقمان حکیم» و «پزشکی قانونی» در باره ساعت انتقال به بیمارستان و ساعت فوت وجود دارد..... ما معتقدیم که گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور آزادی عقیده و بیان و گزارشگر ویژه در امور کشتارهای فراقضایی باید در اولین فرصت ممکن به ایران بروند تا درباره این پرونده (پرونده‌ی میرصیافی) تحقیق کنند.»میرصیافی به دلیل مطالبی که در وبلاگ "روزنگار" منتشر کرده بود در اردی‌بهشت ماه ۸۷ دستگیر شد و در آبان ماه همان سال و پس از آزادی‌ای موقت با دستور دادگاه برای اجرای حکم دو سال و نیم زندانش روانه‌ی زندان شد.او در آخرین روزهای اسفند ۸۷ در سن ۲۸ سالگی و به علت آن‌چه "مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران" آن را "فشار روانی و عدم دریافت کمک‌های پزشکی" عنوان کرده‌اند، در اوین جان سپرد.

مریم میرزا

تحریریه:یلدا کیانی

ممنوعیت ملاقات، فاقد توجیه قانونی و قضائی است

امین احمدیان همسر بهاره هدایت در گفت‌وگو با کمیته گزارشگران حقوق بشر:
«ممنوعیت ملاقات، فاقد توجیه قانونی و قضائی است»
 

کمیته گزارشگران حقوق بشر- بهاره هدایت، عضو شورای مرکزی و سخنگوی دفتر تحکیم وحدت و فعال کمپین یک میلیون امضا، از نیمه‌شب دهم دی‌ماه سال ۸۸ در زندان اوین به سر می‌برد.وی در دهم دی‌ماه، برای پنجمین بار طی چهار سال اخیر بازداشت و روانه بند ۲۰۹ زندان اوین شد. در ادامه شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به قضاوت مقیسه، این فعال دانشجویی را به ۹ سال و نیم حبس تعزیری محکوم کرد و بدون هیچ تغییری به تایید دادگاه تجدیدنظر رسید. این حکم، سنگین‌ترین حکم قضایی است که از ابتدای تاسیس انجمن‌های اسلامی دانشگاه‌ها برای یکی از اعضای این تشکل‌ها صادر شده است.بهاره هدایت متولد ۱۶ فروردین ماه ۱۳۶۰ پیش از این در تجمع جنبش زنان در ۲۲ خرداد ۸۵ و سپس ۱۸ تیر ۸۶ در تحصن اعضای دفترتحکیم وحدت مقابل دانشگاه امیرکبیر، تابستان ۸۷ در منزل پدری، هنگام سال تحویل ۸۸ مقابل زندان اوین بازداشت شده بود.با گذشت ۱۵ ماه از بازداشت بهاره هدایت، وی همچنان از حقوق اولیه محروم است و روز گذشته نیز، همسر وی بار دیگر از ملاقات با او محروم شد. این درحالی است که امین احمدیان همسر بهاره هدایت، در اواخر اسفندماه سال گذشته، توانست پس از سه‌ماه ممنوعیت ملاقات، دیداری چند دقیقه‌ای با همسرش داشته باشد.با فرارسیدن نوروز و آزادی یا مرخصی تعدادی از زندانیان سیاسی، هدایت همچنان از حقوق اولیه‌ محروم است و حتی نتوانسته دیداری نوروزی با همسرش داشته باشد. در همین زمینه با امین احمدیان، همسر این فعال دانشجویی و جنبش زنان گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در پی می‌آید:
خوش‌بین‌ بودیم اما از ملاقات محروم شدیمروز گذشته اولین سه‌شنبه غیرتعطیل سال جدید بود و سه‌شنبه‌ها نیز روز ملاقات بند نسوان زندان اوین است. ما هم مراجعه کردیم برای ملاقات، چراکه هم روز ملاقات بود و هم سال نو و انتظار داشتیم بتوانیم اولین ملاقات امسال را داشته باشیم چرا که سه‌شنبه هفته گذشته نیز تعطیل رسمی بود و زندانیان ملاقات نداشتند.با توجه به ملاقاتی که روز ۲۶ اسفند در دفتر معاون دادستان داشتیم، خوش‌بین بودیم و انتظار داشتیم مسئله ممنوعیت ملاقات رفع شده باشد، اما متاسفانه بازهم اعلام کردند حکم ممنوعیت ملاقات قبلی پابرجاست و هنوز ابلاغ جدیدی در این خصوص به مسئولان زندان ارسال نشده است. به همین‌دلیل از ملاقات من و همچنین همسر مهدیه گلرو، دیگر فعال دانشجویی زندانی جلوگیری شد.هیچ توجیه قانونی برای ممنوعیت ملاقات وجود نداردپس از گذشت این چندین ماه که از طریق مسئولان زندان، قوه قضائیه و دادستانی پیگیر این موضوع بودیم، به این نتیجه رسیدیم که از طریق دادستان این ممنوعیت ایجاد شده، ولی دلیل آن به‌هیچ وجه مشخص نیست به این معنا که هیچ حکم قضائی روی پرونده نیست و هیچ توجیه قانونی و قضائی برای این ممنوعیت وجود ندارد.حتی اگر به آیین‌نامه زندان‌ها هم استناد شده باشد حداکثر محرومیت از ملاقات برای زندانی، سه هفته ذکر شده اما ۱۲ هفته است که از ملاقات محروم هستیم. هیچ‌گونه حکم قضائی در این زمینه وجود ندارد و اگر موجود باشد هم از آن بی‌اطلاع هستیم و اطلاع ما در حد حدس و گمان است.مرخصی حق مطلق هر زندانی استتماس‌های تلفنی از اواسط مهرماه سال گذشته قطع است و هیچ‌یک از زندانیان بند متادون امکان تماس تلفنی ندارند مگر اینکه مورد خاصی باشد و از دادستان اجازه داشته باشند. تنها ملاقات ما که نام آن را هم نمی‌توان ملاقات گذاشت و دیداری کوتاه بود در دفتر معاون دادستان و در حضور خودشان انجام شد. خانم گلرو هم همین‌طور؛ دیداری کوتاه با همسرشان در حد سلام و احوال‌پرسی داشتند. در مورد وضعیت جسمی و روحی هم با توجه به اینکه تنها یک‌بار ایشان را دیدم، به‌نظر می‌رسد مشکل خاصی وجود نداشته باشد.مرخصی، ملاقات، تماس تلفنی و استفاده از امکانات دیگر حتی اینترنت، حق مطلق هر زندانی است و جزء حقوق صنفی او محسوب می‌شود اما حتی ملاقات که از حقوق اولیه‌ی زندانی است هم ممنوع شده است. زندانی هر هفته به‌مدت نیم ساعت حق ملاقات دارد و هرماه حداقل یک‌بار باید حق ملاقات حضوری داشته باشد و بر اساس آیین‌نامه زندان‌ها می‌تواند از حق مرخصی استفاده کند ولی کماکان بهاره هدایت از حقوق اولیه‌اش محروم است.نام و یاد زندانیان را زنده نگه داریمباتوجه به وضعیت وخیم موجود، چه در زمینه داخلی و چه درمورد برنامه‌ی هسته‌ای، حاکمیت ایران در دوسال اخیر نشان داده که فشار نهادهای بین‌المللی و فعالان حقوق بشر چندان نمی‌تواند در تصمیم‌هایش موثر باشد اما به‌هرحال زنده نگه‌ داشتن نام و یاد زندانیان سیاسی و مطرح بودن پرونده‌شان در میان افکار عمومی و در سطح بین‌المللی، شاید بتواند تاثیرگذار باشد و ما نیز امیدواریم در میان‌مدت تغییری در وضعیت زندانیان ایجاد و فشارها کمتر شود.

گزارش از بازجویی و شکنجۀ وحشیانۀ ۴ زندانی سیاسی در بند سپاه زندان گوهردشت کرج

گزارش زیر توسط زندانی سیاسی ارژنگ داودی که برای انتشار در اختیار “فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران” قرار گرفته شده است حاکی از شکنجۀ وحشیانۀ ۴ زندانی سیاسی در بند سپاه شکنجه گاه وزارت اطلاعات در زندان گوهردشت کرج است که در اثر این شکنجه ها زندانی سیاسی فرزاد مددزاده دچار ناراحتی شدید از ناحیۀ گوش گردید و علیرغم دردهای شدید، او و سه زندانی سیاسی دیگر از درمان محروم هستند.فرزاد مددزاده در پی یورش وحشیانۀ نیروهای مالکی که به دستور علی خامنه ای به ساکنین بی دفاع و حمایت شده بین المللی شهر اشرف که منجر به شهادت خواهرش مهدیه مددزاده و برادرش علی اکبر مددزاده شد همراه با زندانیان سیاسی رضا جوشن،منصور رادپور و افشین بایمانی به این شکنجه گاه ها برده شد و برای مدت طولانی مورد بازجویی،توهین های اخلاقی و شکنجۀ جسمی قرار گرفتند.

متن گزارش به قرار زیر می باشد:

با یاد خدا،

آزادیخواهان جهان،

هم میهنان آزاده،

روز چهارشنبه مورخ ۲۴ فروردین ۹۰ مقارن ساعت ۰۱:۰۰ ظهر چهار تن از زندانیان به نام های زیر به بند ۸ زندان رجایی شهر معروف به بند سپاه منتقل گردیدند. با استفاده از چشم بند و کاربرد حرفهایی رکیک در حین بازجویی به ضرب و شتم آنان نیز پرداختند بطوری که نامبرده ردیف دوم(فرزادمددزاده ) از درد گوش هنوز شدیدا معذب است.

۱- افشین بایمانی حکم ابد ۱۱ سال تحمل حبس ،فرزاد مددزاده حکم ۵ سال ۳ سال تحمل حبس ،منصور رادپور حکم ۸ سال ۵ سال تحمل حبس ،رضا جوشن حکم ۲ سال ۱۷ ماه تحمل حبس

سه نکته قابل ذکر است :

اولا: اینکه پس از مراجعت نامبردگان به بند ۴ سالن ۱۲ مسئولان این بند که از ماجرای ضرب و شتم خبر داشتند از اعزام آنان به ویژه زندانیان ردیف دوم(فرزاد مددزاده) به بهداری زندان امتناع نمودند .

ثانیا: همۀ این زندانیان سیاسی دارای حکم قطعی بودند و در حال گذراندن دوران محکومیت ناعادلانۀ خود در زندان هستند فی لذا بازجویی از آنان آنهم توسط ماموران سپاه پاسداران ، محلی از اعراب ندارد.

ثالثا : نیم ساعت پس از اعزام نامبردگان بالا اعلام شد آقای سعید ماسوری که با تحمل بیش از ۱۰ سال حبس از قدیمی ترین زندانیان سیاسی می باشد و به تازگی حکم اعدام او که به ابد تقلیل یافته برای اعزام به اتاق رئیس زندان به نام مردانی به زیر ۸ مراجعه نماید ولی پس از یک ساعت منتفی واعزام مشکوک مشارعلیه به بعد موکول گردید .با اذعان نظر سوابق ضد حقوق بشری رژیم تا بن دندان مسلح ولایت فقیه و نیز توجه مفرط جهانیان به حوادث اخیر در منطقۀ خاورمیانه بیم آن می رود که غفلت از نقض فاحش حقوق بشر در ایران تعیین گزارشگرویژه حقوق بشر و تاخیر درشروع به کار ایشان ،نوش داروی بعد از مرگ سهراب هایی در بند رژیم باشد.زیرا جوسازیها و بزرگ نمایی ها به هرشدت روی انسانها کمکی بر بال نکات منفی است که تحولات در کشورهای منطقه نشانگر زمینه سازی سازمان یافته حکومت به منظور عادی جلوه دادن خشونت و کشتار و مقابله با مردم بپا خاسته ایران بوده و به وضوح می رساند که آدمخواران رژیم ولایت فقیه می ترسد برای اجرای نقشه های شیطانی خود بر علیه مبارزین راه آزادی ایران تکرار سناریوی عجیب دهۀ سیاه ۶۰می باشد

دشمن از تو سنگ خاره ای من آهنم

جانم فدای خاک پاک میهنم

ایران هرگز نمی میرد !

اژنگ داوودی

زندان رجایی شهر بند ۴ سالن ۱۲

پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰

گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:

دبیر کل سازمان ملل متحد

کمیساریای عالی حقوق بشر

کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا

سازمان عفو بین الملل

در برابر روند توهین‏ آمیز نسبت به ساحت دانشگاه سکوت نخواهیم کرد

جمعی از دانشجویان مستقل دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، با صدور بیانیه‌ای نسبت به رفتار توهین آمیز مأموران حراست، و همچنین نصب سیستم ‏های نظارتی و کنترلی در این دانشکده اعتراض کردند.کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی       

 متن کامل بیانیه به شرح زیر می‌باشد:

چندی است که دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، آلوده به سیستم ‏های نظارتی و کنترلی بر تمامی جوانب زیست دانشجویی آن شده است. مکانیسمی که از حضور خواهران مأمور حراست برای کنترل و نظارت بر دانشجویان گرفته تا نصب دوربین‌های مدار بسته در نقاط مختلف دانشکده به بهانه‌های گوناگون، سعی بر اِعمال فشار در فضای دانشجویی دارد.حضور نیروهای امنیتی و حراست دانشگاه در جریان صنفی‌ترین و مدنی‌ترین اعتراض دانشجویان به یکی از ابتدایی‌ترین خواسته‌هایشان نیز در ادامه این روند، مهر تأییدی بود بر تلاش برای تبدیل کردن دانشگاه به پادگانی برای تمامیت‏خواهان در تمامی حوزه‌ها.رفتار توهین‏ آمیز مأموران حراستی دانشگاه در هفته گذشته با دختران دانشجو و تهدید در مورد نوع پوشش آن‌ها، بار دیگر تعارض سیستم‏های نظارتی و امنیتی را با نهاد دانشگاه عیان ساخت.بدون شک مدیرانی که در تداوم این روند اصرار ورزند، خاستگاهی جز معیارهای توجیه‏ آمیزشان، آنان را وادار به این نوع تحقیر و توهین‌ها به ساحت دانشگاه کرده است.ما دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی ادامه روند توهین، تحقیر و بدل کردن فضای زیستِ دانشجویی به پادگان را تاب نخواهیم آورد.عادت کردنِ ما به سیستم‏های نظارتی و کنترلیِ تحقیرآمیز، خیالی خام خواهد بود. ما در برابر روند توهین‏ آمیز نسبت به ساحت دانشگاه و دانشجو سکوت نخواهیم کرد و تا پایان دادن به این روند، بر راه خویش استوار خواهیم ماند.

دانشجویان مستقل دانشکده علوم اجتماعی

احتمال بازداشت یک فعال مدنی در شهرستان تبریز

کمیته گزارشگران حقوق بشر - سیما دیدار روزنامه‌نگار و فعال آذری که جهت عودت مدارک شناسایی خود (اعم از کارت ملی، شناسنامه، و پاسپورت) به بازداشتگاه صائب تبریز مراجعه کرده بود، «به احتمال قوی» بازداشت و برای گذراندن دوران محکومیت حبس تعزیری 6 ماهه خویش روانه زندان شده است.مدارک شناسایی وی هفدهم ماه مارس سال جاری میلادی، مقارن با روز جهانی زن در سفر به زنجان برای ملاقات با همسر سعید متین پور، زندانی سیاسی ترک ضبط شده و مأموران ضبط کننده این مدارک بازپس دادن آنها را منوط به مراجعه حضوری وی و همسرش به بازداشتگاه صائب تبریز کرده بودند. وی با مراجعه به دادستانی و تماس آنها با بازداشتگاه صائب و هماهنگی های انجام گرفته بین آنها ساعت 10 صبح امروز برای دریافت این مدارک به محل بازداشتگاه مراجعه نموده بود که تا به حال خبری از این فعال مدنی در دست نیست.سیما دیدار، دانشجوی ستاره در مقطع کارشناسی ارشد در اواخر خرداد سال 1388، یکماه پس از دستگیری علیرضا فرشی، همسرش از طرف اداره اطلاعات تبریز، بازداشت ، و پس از گذراندن دوره یک ماهه بازداشت در اواخر تیرماه همان سال آزاد شد. وی و همسرش در دادگاه بدوی به یکسال حبس تعزیری محکوم شدند، که دادگاه تجدید نظر استان آذربایجان شرقی به دلیل فرزند شهید بودن علیرضا فرشی حکم هر دو را به شش ماه حبس تعزیری کاهش داد. احکام یاد شده به علت سر دادن شعار «تورک دیلینده مدرسه» در اول خرداد 1388 و نیز با ایراد اتهام همکاری با نهادهای خارجی و ارسال خبر و عکس به آنها ذیل عنوان «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران» صادر است.

نرگس محمدی: بازداشت افراد خانواده، برای ما بزرگترها سخت و برای بچه ها فاجعه است

 در حالیکه بیش از هفتاد روز از بازداشت تقی رحمانی از فعالان ملی مذهبی و مشاور مهدی کروبی می گذرد اما وی همچنان در بلاتکلیفی بسر می برد. بازجوها بارها قرار آزادی را برای او گذاشته اند اما برخلاف این قرار آزادی وی را در بند امنیتی رها کرده اند. نرگس محمدی همسر وی در این خصوص می گوید: " تقی نسبت به عدم ابلاغ قرار بازداشت موقت و تمدید آن اعتراض دارد. وکیل ایشان آقای دکتر شریف هم هیچ اطلاعی از وضعیت پرونده موکلش ندارد و این در حالی است که بارها به دادسرای مستقر در اوین مراجعه کرده است. خود من پنج نامه به دادستان و یک نامه هم به ریاست قوه قضاییه نوشتم و این ابهامات و موارد غیرقانونی را ذکر کردم. اما تا به امروز هیچ پاسخی از این مراجع قانونی و قضایی نگرفته ام. همچنین تقی می گفت چهار اتهام را به او وارد کرده اند که اساسا آنها رد می کند و قبول ندارد و در ملاقات آخرش هم تاکید کرد که در چنین شرایطی حاضر به ادامه بازجویی نیست. چند بار هم تقاضای ملاقات با دادستان را کرده اما هنوز پاسخی به این درخواست داده نشده است."نرگس محمدی در یکی از نامه هایش به دادستان که تاکنون بی پاسخ مانده نوشته بود: "تصور این است که حاکمان بیش از سایرین به دنبال ترویج و اعمال قانون هستند چون حداقل حاکمان نیک آگاهند که بقای هر حکومتی به اقدام و دقت در درستی انجام قانون است و ما انتظاری جز عملکرد قانونی از سوی مسئولان نداریم. بی‌توجهی به قانون و اخلاق و منش انسانی توسط برخی مسئولان ظلمی آشکار در حق شهروندان است. به خصوص آنکه شهروندی ظالمانه و به دور از قانون به زندان افکنده شود و دست او و خانواده او از اعمال هر راهی برای احقاق حقوق کوتاه باشد."گقتنی است، تقی رحمانی که حدود یک سوم از عمر خود را در زندان گذرانده آخرین بار در تاریخ ۲۰ بهمن ۸۹ در منزلش بازداشت شد که در پی آن نرگس محمدی بنا به تشخیص پزشکان معالج و جهت کنترل آثار فشارعصبی مجددی که بر او وارد شده بود، بعد از چند روز در بیمارستان بستری شد. دیگر بازداشت های تقی رحمانی به سالهای ۶۰ به جرم عضویت در گروهی متاثر از اندیشه های علی شریعتی، بار دیگر در سال ۶۵ به جرم نوشتن در روزنامه ی زیرزمینی موحد برمی گردد و بعد ازآزادی بار دیگر در سال های ۷۹ و ۸۲ و در طی حوادث پس از انتخابات در سال ۸۸ بازداشت شده است.
متن کامل گفتگوی "جرس" با نرگس محمدی همسر تقی رحمانی در پی می آید:

خانم محمدی لطفا در خصوص آخرین وضعیت آقای رحمانی صحبت بفرمایید.تقریبا هفتاد روز از بازداشت تقی می گذرد و ما در این مدت دوبار موفق به ملاقات با او شدیم. یکبار روز هیجدهم اسفند ماه و بار دیگر هیجدهم فروردین بوده است و هنوز ملاقات روتین زندان اوین را نداریم. تقی در هر دو ملاقات نسبت به عدم ابلاغ قرار بازداشت موقت و تمدید آن اعتراض داشت.

وکیل آقای رحمانی دسترسی به پرونده ایشان دارند؟

وکیل ایشان آقای دکتر شریف است که هیچ اطلاعی از وضعیت پرونده موکلش ندارد و این در حالی است که بارها به دادسرای مستقر در اوین مراجعه کرده است. خود من پنج نامه به دادستان و یک نامه هم به ریاست قوه قضاییه نوشتم و این ابهامات و موارد غیرقانونی را ذکر کردم.

آیا تاکنون پاسخی به نامه های شما داده شده است؟

نخیر، تا به امروز هیچ پاسخی از این مراجع قانونی و قضایی نگرفته ام.

وضعیت جسمانی ایشان چطور است؟

وضعیت جسمی تقی خوب است اما در ملاقاتی که با ایشان داشتم صورتش متورم و جوش های قرمز داشت که از او سوال کردم دارو چه مصرف می کنی که گفت من را هنوز به بهداری نبرده اند.با توجه به تجربه زندان های طولانی مدت و استقامت آقای رحمانی در مقابل فشارهایی که در مدت زندان به ایشان وارد کردند، وضعیت روحی ایشان چطور است؟ 

از نظر روحی وضعیت بسیار خوبی دارد و در ملاقات ها آرامش و صبوری ایشان را دیدم و زندان را خانه دوم خودش می دانست. تقی پانزده سال زندان کشیده است و الان هم این فشارها چیز جدیدی برای او نیست ومتاسفانه همیشه اتهامش آزادی بیان و آزادی عقیده اش بوده است.بازجوها بارها قرار آزادی را برای او گذاشته اند اما برخلاف این قرار آزادی تقی را در بند امنیتی رها می کنند و تا روز هیجدهم فروردین که ما با او ملاقات داشتیم، می گفت بازجوها حتی سراغش هم نرفته اند.آقای رحمانی می گفت سفره هفت سین امسالش را با سین های: سلول، سیمانهای دیوار، سنگ های روی زمین، سرمای زندان، سرمای زمستان همراه بوده است در حالیکه وعده آزادی به او داده بودند. در هرحال به نظر من زمانیکه بحث از آزادی می شود به این معنا است که بازجویی های مقدماتی پایان گرفته است.
موارد اتهامی که به آقای رحمانی وارد کرده اند چه بوده است؟

تقی می گفت چهار اتهام را به او وارد کرده اند که اساسا آنها رد می کند و قبول ندارد و در ملاقات آخرش هم تاکید کرد که در چنین شرایطی حاضر به ادامه بازجویی نیست. چند بار هم تقاضای ملاقات با دادستان را کرده اما هنوز پاسخی به این درخواست داده نشده است.
در زمان بازداشت ایشان آیا حکمی به ایشان و شما ارائه شد؟

هیچ حکمی به ما ابلاغ نشد. بازداشت من در بیست خرداد و بازداشت آقای رحمانی بیست بهمن ماه بود و در هیچیک حکمی قانونی ارائه نشد و تفتیش منزل هم بدون ارائه حکم بود که این فاقد وجاهت قانونی است.با توجه به رفتارها و برخوردهای غیرقانونی ماموران زمان بازداشت آقای رحمانی که در مقابل دیدگان فرزندان خردسالتان انجام شد لطفا کمی از شرایط روحی آنها برایمان بگویید؟

در حقیقت انجام این مصاحبه را به این علت پذیرفتم که بیشتر به مسئله اخلاقی این قضیه بپردازم. در زمان بازداشت من، کیانا و علی سه سال و نیم داشتند و زمان بازداشت همسرم هم بیست بهمن بود که هر دو بازداشت در هنگام شب و زمان خواب بچه هایم با هجوم نیروهای امنیتی اتفاق افتاد. بار اول من سالم بودم اما کیانا سخت بیمار بود و او را از بیمارستان آورده بودم اما بار دوم مادر هم بیمار بود. بردن پدر و مادر توسط مردان ناشناس و بهم ریخته شدن وسایل منزل و بردن وسائل... اینها صحنه های غیر قابل تحلیلی برای بچه های خردسال و کوچک من بود و اثرات جبران ناپذیری بر روی آنها گذاشته است. زمانیکه من را داشتند می بردند کیانا با اشک از آغوش من کشیده شد. زمانیکه تقی را می بردند صورت کوچک کیانا روی سنگ های راه پله با اشک، پدرش را بدرقه می کرد. واقعا گفتن اینها برای من مثل جان کندن است اما می خواهم این رنجی را که می کشیم مسئولین مطلع باشند.علی و کیانا به ماموران التماس می کردند که پدرشان را نبرند و دست های کوچکشان را به سمت آنها می گرفتند که پدرمان را نبرید. زمانیکه مامورین خانه را تفتیش می کردند علی و کیانا نگران اسباب بازی هایشان بودند و یکی از کتاب های علی توی وسائل تقی بود که گذاشته بودند با خود ببرند که علی کتاب را برداشت و گفت این مال تقی نیست و این دو کودک مدام اضطراب داشتند که اسباب بازی هایشان را ببرند گاهی می آمدند بغل من می نشستند که حالم بسیار بد بود و گاهی سراغ تقی می رفتند. یکی از ماموران با تقی بدرفتاری می کرد و حرف های ناشایستی می گفت و تقی هم می گفت پیش زن و بچه با من اینگونه صحبت نکنید. علی هم که شاهد این برخوردها بود زیر لب می گفت از خانه ما بیرون برید و تقی را اذیت نکنید. به هر حال در این بازداشتهایی که در خانه و در حضور بچه های کوچک انجام می شود آسیب های جبران ناپذیری به بچه ها وارد می شود. روح و روان بچه ها قادر به تحلیل چنین وقایع خشنی نیست و نمی فهمند چرا پدر و مادر را از خانه بیرون می کشند و می برند اما آنها واقعیت ها را مشاهده می کنند. در حقیقت بی گناه ترین و معصوم ترین افراد خانواده فرزندان آن هستند و قربانیان اصلی این وقایع هستند. بازداشت و بردن افراد از خانه برای ما بزرگترها سخت است اما برای بچه ها فاجعه است. علی و کیانا بعد از بازداشت تقی تا ده روز هرشب در خواب گریه می کردند و از دزد و آقا بده می گفتند و من باید اینها را بیدار می کردم و آرامشان می کردم و هنوز هم اثرات این بازداشت ها روی بچه های من است و گاه رفتارهای عجیب و غریبی از آنها می بینم. با عکس تقی مدت ها صحبت می کنند و تمام صحبتشان آن لحظه هجوم مامورین به خانه و بردن تقی است.به اعتقاد من این یک مسئله اخلاقی است این یک مسئله فراتر از سیاست است و فراتر از مجرم بودن من و تقی و سایر زندانیان سیاسی است. مسئله بچه ها است، بچه ها بسیار پر انرژی هستند و به اعتقاد من این انرژی ناشی از مثبت اندیشی آنهاست. آنها بد را نمی فهمند و به آن فکر نمی کنند و چقدر دردناک است که ما این لحظه های بد را به آنها تحمیل می کنیم. در همه ادیان به مهربانی و رعایت حقوق فرزندان تاکید شده است. زمانیکه مانع نزدیک شدن بچه ها به حضرت عیسی می شوند می فرماید که ملکوت آسمان از اینهاست مانع آنها نشوید و به آنها نزدیک می شود. بنابراین بهتر است این اتفاقات گفته شود تا بدانند بچه های ما چه می کشند تا شاید انشالله یک روزی در ایران، ما دیگر شاهد رنج عمیق بچه ها نباشیم.


واکنش ماموران نسبت به نگرانی و گریه بچه ها چه بود؟


تصور من این است که همه با هم، با هر عقیده و با هر مخالفتی باید در ایران زندگی کنیم. واقعیت این است که افرادی هم در این مجموعه بودند که نسبت به این مسائل حساس باشند.اما بعضی از آنها فقط کار خودشان را می کردند و وقتی علی جلو می رفت حتی به چهره این بچه ها نگاه نمی کردند و اعتنایی به نگرانی این بچه ها نمی کردند و با همان رفتار خشن به کارشان ادامه می دادند. اما دو نفر هم در میان آنها بود که رفتار نرم و معتدلتری داشتند و حتی یکی از آنها با علی هم کلام می شد و با او صحبت می کرد و به کارهای علی می خندید.

خانم محمدی دادگاه خود شما برگزار شد؟ نتیجه آن چه بود؟

بله دادگاه من یکم اسفند ماه سال گذشته برگزار شد و وکلای من دکتر شریف و خانم مظفریان هم حضور داشتند، دادگاه تمام شد و ختم دادرسی اعلام شد اما قاضی پیر عباسی بعد از اظهار وکیل من یک ایراد شکلی داشتند و آن این بود که آخرین دفاع من چون بیمار بودم و در شهرستان، آنجا اخذ نشده بود. بنابراین پرونده من را به دادسرای مستقر دراوین شعبه یک ارسال کردند تا آخرین دفاع را اخذ کنند و بعد از آن مجددا پرونده من را به دادگاه ارسال خواهند کرد تا حکم صادر شود.یکی از وظایف کانون مدافعان حقوق بشر حمایت از خانواده های زندانیان سیاسی است و شما هم اکنون عضو این کانون و همچنین یکی از اعضای خانواده بزرگ زندانیان سیاسی هستید حال با توجه به این فشارها و برخوردها غیرقانونی چه صحبت و توصیه ای با خانواده زندانیان سیاسی دارید؟من خودم یک خانواده زندانی سیاسی هستم، یک روی سکه برای ما رنج است رنجی که از این دوران و شرایط به ما تحمیل می شود. عضوی از خانواده ما حالا بعنوان متهم یا هر چه که هست بازداشت می شود و مدت های طولانی در شرایط سختی نگهداری می شود و بخشی از آن شرایط سخت هم به ما خانواده ها از جمله زنان و مادران و فرزندان کوچک تحمیل می شود. در این سرزمین ما سالهاست این تجربه را داریم و اولین بارمان نیست و شاید آخرین بارمان هم نباشد اما روی دیگر همدلی ها و همدردی هایی است که ما خانواده ها با هم داریم و این بسیار ارزشمند است.

حذف ملاقات شبنم مددزاده و مريم حاجيلويي با خانواده هايشان در روز سه شنبه گذشته در زندان گوهردشت

به گزارش كانون حمايت ازخانواده جان باختگان و بازداشتي ها مأموران امنيتي زندان گوهردشت درروز سه شنبه هفته گذشته اجازه ندادند كه زندانيان سياسي،شبنم مدد زاده و مريم حاجيلويي با خانواده هايشان ملاقات نمايند.گزارشات حاكي از اين است مأموران ازاين طريق ميخواستند كه بر روي زندانيان و همچنين خانواده هايشان اعمال فشار بيشتري بنمايند و موجب باصطلاح تضعيف روحيه اين زندانيان گردند. بر اساس اخبار و گزارشات رسانه هاي مختلف فارسي و بين المللي خواهر و برادر شبنم بنامهاي علي اكبر و مهديه مدد زاده و همچنين برادر مريم حاجيلويي بنام مسعود،در روزجمعه گذشته ،در تهاجم نيروهاي مالكي به كمپ اشرف(محل استقرار مجاهدين خلق مستقر در عراق) جان باختند.رسانه ها , اعمال سياست هاي حاكميت تهران توسط دولت مالكي بر عليه اعضاي مجاهدين در عراق را گزارش نموده اند.

حمله لباس شخصی ها به محل اجرای نمایش «درس» داریوش مهرجویی


عناصر معروف به «لباس شخصی ها» که خود را «پیروان ولایت» اعلام کرده اند، با حمله به محل نمایش «درس» و سردادن شعار بسود ولایت فقیه و علیه «سران فتنه» باعث نیمه کاره ماندن نمایش شدند.به گزارش خبرگزاریها و به نقل از مهاجمان دلیل این حمله، اطلاع یافتن از حضور محمد خاتمی رئیس جمهوری پیشین ایران در سالن محل نمایش «درس» در تالار سمندریان تئاتر ایرانشهر بوده است.نمایشنامه «درس» نوشته اوژن یونسکو به کارگردانی داریوش مهرجویی فیلمساز برجسته ایرانی در تماشاخانه ایرانشهر بر روی صحنه رفته است.احمد مسجد جامعی وزیر ارشاد دوران محمدخاتمی و فریدون عموزاده خلیلی روزنامه نگار و نویسنده اصلاح طلب و از یاران نزدیک محمد خاتمی، بهاره رهنما بازیگر و پیمان قاسم خانی فیلمنامه نویس از جمله همراهان محمد خاتمی بودند که به تماشای نمایش درس اوژن یونسکو به کارگردانی داریوش مهرجویی نشسته بودند.پس از حمله لباس شخصی های هوادار دولت که منجر به نیمه تمام ماندن نمایش شد، داریوش مهرجویی کارگردان برجسته سینمای ایران به صحنه رفت و این نمایش را به محمدخاتمی تقدیم کرد.نیروی انتظامی در بیرون سالن نمایش با اطلاع کامل از هجوم دسته جمعی لباس شخصی ها و شعاردادن و برهم زدن نظم نمایش، برای بیرون کردن عوامل آشوب تلاشی نکردند.رضادرمیشیان مدیرتولید این نمایش گفت: « نمایش «درس» اسفند گذشته بیست و دو اجرای موفق را پشت سر گذاشت. علاوه بر این که عنوان پرفروش ترین نمایش فصل زمستان تئاتر را به خود اختصاص داد، مطابق آمار منتشر شده از سوی تماشاخانه ایرانشهر توانست در میان آثار به صحنه رفته در تماشاخانه استاد سمندريان عنوان پرفروشترين اثر در يك نوبت اجرا را بدست آورد.»نمایش «درس» نوشته اوژن یونسکو ، داستان دانش آموزی است که برای درس نزد پروفسور می رود. امیر جعفری(پروفسور)، طنازطباطبایی (دانش آموز) و نادر سلیمانی فرد (در نقش خدمتکار) سه بازیگر این نمایش هستند.
صدای آمریکا

اعطای جایزه «تئودور هکر، برای صداقت و شهامت سیاسی» به شیوا نظرآهاری

شیوا نظرآهاری، فعال حقوق بشر، برنده جایزه شهر اسلینگن آلمان، به نام جایزه "تئودور هکر، برای صداقت و شهامت سیاسی" شد. خانم نظرآهاری در مراسم اهدای جایزه حضور نداشت و همکار او خانم پریسا کاکایی این جایزه را دریافت کرد.نگاهی به فهرست برندگان جوایز "تئودور هکر، برای صداقت و شهامت سیاسی" نشاندهنده آن است که اعضای هیئت داوران این جایزه را به شخصیت‌هایی اهدا می‌کنند که اگرچه در آلمان مشهور نیستند، اما در کشور خود به خاطر تلاش‌های درخور توجه در راه حفظ حقوق بشر، صلح و دمکراسی، مورد توجه‌اند و رژیم حاکم به پیگرد، اذیت و آزار آنان پرداخته است.شیوا نظرآهاری متولد سال ۱۳۶۳، فعال در حوزه‌ی حقوق بشر، دفاع از زندانیان سیاسی و دفاع از حقوق کودکان است. وی هم‌زمان روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نویس و جزو دانشجویان محروم از تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد مهندسی عمران است.خانم نظرآهاری به خاطر فعالیت‌های حقوق بشری خود تا کنون بارها دستگیر و محکوم شده است. او می‌گوید که حتا در زندان هم از مبارزه دست برنداشته و همواره به خاطر نوشته‌هایش بر دیوار زندان مورد مواخذه قرار گرفته است. به همین جهت ماموران زندان او را وادار می‌کردند با تغییر زندان، دیوارهای سلول قبلی را بشوید و نوشته‌هایش را پاک کند. او می‌گوید حتا در سلول اتفرادی نیز با ماده خمیر دندان به نوشتن یادداشت بر دیوارها می‌پرداخته است.شیوا نظرآهاری که از موسسان کمیته گزارشگران حقوق بشر در ایران است، سال‌هاست می‌کوشد شرایط وخیم حقوق بشر در ایران را به آگاهی جهانیان برساند. به همین دلیل نیز با واکنش شدید ماموران امنیتی و قضات دادگاه‌ها روبرو بوده است. اتهام‌های دادگاه به او فراوانند: از تبانی و اجتماع علیه امنیت ملی گرفته تا اخلال در نظم عمومی ، تبلیغ علیه نظام و حتا محاربه، که مجازات اعدام دارد.جایزه "تئودور هکر" به خاطر فعالیت و شهامت خانم شیوا نظر آهاری در نوشتن گزارش‌هایی در اینترنت در باره نقض حقوق بشر در ایران، برای او در نظر گرفته شده است.تئودور هکر فیلسوف، منتقد فرهنگی، مترجم و نویسنده توانای آلمانی است که در سال ۱۸۷۹ به دنیا آمد و دوره‌ی جوانی را در شهر اسلینگن آلمان به سر برد. تئودور هکر به سبب مخالفت‌هایش با رژیم نازی و پایداریش در این امر مشهور است. هکر در سال ۱۹۴۵ با پایان جنگ جهانی دوم در گذشت.در پنجاهمین سالگرد درگذشت هکر، شهر اسلینگن آلمان جایزه "تئودور هکر" را تعیین کرد. این جایزه هر دو سال یک بار به شخصیت‌هایی در سراسر جهان اهدا می‌شود که تلاش‌های درخور توجهی در راه حفظ حقوق بشر، صلح و دمکراسی انجام داده‌اند.شیوا نظرآهاری که به خاطر فعالیت‌های حقوق بشری خود محکوم شده و ممنوع الخروج است، نتوانست این جایزه را که روز یکشنبه (۱۷ آوریل/ ۲۸ فروردین) اهدا شد، شخصا دریافت کند. در غیاب او این جایزه به خانم پريسا کاکايی، همکار شيوا نظرآهاری در کميته گزارشگران حقوق بشر تقدیم شد.

انتقاد به سیاست هلند درباره پناهجویان مسیحی ایرانی

یوری رزنتال وزیر خارجه هلند به تازگی در گفتگو با نمایندگان گروه های مختلف مذهبی گفت که هلند با قاطعیت از آزادی مذهب در هر نقطه جهان حمایت می کند. این کلمات از دید «فرباس» وکیلی که وکالت پناهجویان مسیحی بسیاری را برعهده داشته است، در تضاد شدید با سیاست پناهنده پذیری هلند قرار دارد.

رزنتال گفته بود: «همه باید حتی در خاورمیانه همواره از آزادی مذهب و عقیده برخوردار باشند. هلند با قدرت از این گروه ها دفاع می کند». اما به نظر «فرباس» این سخنان رزنتال با اعمال «لیرز» وزیر مهاجرت و پناهندگی هلند در تضاد قرار دارد: «این ها که مدام تلاش می کنند پناهجویان مسیحی ایرانی را با وجود حملاتی که در ایران به کلیسا می شود بازپس بفرستند». 

تعقیب مسیحیان

«فرباس» این سخنان را در نشریه سراسری «تراو» بیان کرد. ایران در لیست سازمان هلندی «درهای باز» از نظر تعقیب و آزار مسیحیان پس از کره شمالی در رده دوم قرار گرفته است. طبق قانون شریعه مجارات ترک دین مرگ است، سخن از موج دستگیری مسیحیان است و به گفته فرباس در میان کسانی که بطور غیرقانونی اعدام شده اند تعداد بسیاری ترک دین کرده وجود داشت. او می گوید همه این اعمال نشان می دهد بر اساس کنوانسیون پناهندگی ایرانیانی که ترک دین می کنند، پناهنده شناخته می شوند.

کم اهمیت جلوه دادن خطر

فرباس می افزاید: «زمانی که زهرا بهرامی در ایران اعدام شد همه نسبت به رژیم ویرانگر ایران اظهار انزجار کردند. اما وقتی بحث پناهجویان به میان می آید خطراتی که آن ها را تهدید می کند کم اهمیت جلوه داده می شود». او از این مساله ناراحت است که اداره پناهندگی در دادگاه پناهجویان استدلال می کند که مسیحیان در صورتی که بی سر و صدا باشند، می توانند در ایران زندگی کنند.: «می خواهم از وزیر این را بپرسم که منظورش از این جمله چیست. آیا نباید به کلیسا بروی؟ فرزندانت باید در مدرسه دین شان را مخفی کنند؟ باید در نماز جمعه شرکت کنی؟»

«دو رویی» «ژول فوردویند» عضو پارلمان هم در این مورد اظهار نظر کرده است: «این چهره دوگانه کابینه و سیاست فعلی است. اداره پناهندگی از بی سر و صدایی سخن می گوید. رزنتال در باره آزادی مذهب و عقیده حرف های قشنگ می زند، اما وزیر مهاجرت پناهجویانی را که به خاطر اعتقاداتشان در خطر هستند اخراج می کند. دولت ما پس از اعدام زهرا بهرامی رژیم ایران را وحشی خواند اما ما ترک دین کردگان ایرانی را به این رژیم وحشی تحویل می دهیم. این دو با هم همخوانی ندارد».


عصر هلند

رژیم خون ریز جمهوری اسلامی، ماشین اعدام همچنان قربانی می گیرد

  موج اعدام‌ها در جمهوری اسلامی ادامه دارد. همزمان شماری از معترضین و زندانیان سیاسی نیز به اعدام محکوم شده‌اند. نگاهی به آمار نیز این وضعیت...