وضعیت جسمی حسین رونقی ملکی، زندانی سیاسی محبوس در بند امنیتی ۳۵۰ زندان اوین رو به وخامت گرویده است. بنا به اطلاع گزارشگران ارگان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران «هرانا»، یکی از کلیههای حسین رونقی ملکی به شدت متورم شده و این در حالی است که مسئولین زندان از رسیدگی به این زندانی سیاسی امتناع میکنند. حسین رونقی ملکی تا به حال چندین نامه از شرح وقایعی که بر وی گذشته را خطاب به دادستان انقلاب تهران نگاشته اما مسئولین زندان با کارشکنی از ارسال نامههای وی ممانعت به عمل آوردهاند. مسئولین زندان از بیماریهای جسمی این زندانی برای اعمال فشار بر وی استفاده میکنند و تاکنون هیچگونه رسیدگی پزشکی برای درمان عفونت دندان و کلیه وی انجام ندادهاند. از سوی دیگر ماموران وزارت اطلاعات با کارشکنی در پرونده این زندانی از تودیع وثیقه یک میلیاردی وی ممانعت به عمل آوردهاند و از ملاقاتهای حضوری این زندانی با خانوادهاش جلوگیری میکنند. حسین رونقی در آذر ماه سال ۸۸ بازداشت و به مدت یک سال در سلولهای انفرادی زندان اوین زیر شکنجههای روحی و جسمی شدید به سر میبرد. وی در مهر ماه سال جاری به ۱۵ سال زندان محکوم و این حکم توسط دادگاه تجدید نظر تایید گشت.
با ادامۀ اعدامها، افراد دیگری که با اتهامات واهی محاربه محاکمه شده اند با مرگ روبرو هستند
جعفر کاظمی (چپ) و محمد علی حاجی آقایی
4 بهمن ۱۳۸۹— به دنبال اعدام دو تن از معترضان پس از انتخابات، کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران امروز بار دیگرخواستار این شد که قوۀ قضاییه و مجلس جمهوری اسلامی ایران فورا کلیۀ اعدام ها را متوقف نمایند و همچنین موج فزایندۀ اعدامها در ایران متوقف شود.
جعفر کاظمی و محمد علی حاجی آقایی، دو تن از معترضین پس از انتخابات که به محاربه متهم شده بودند امروز بدون اطلاع خانواده و یا وکلایشان، داخل زندان اوین تهران به دار آویخته شدند. بر اساس گزارشات منابع رسمی، همچنین چهار نفر دیگر که متهم به فعالیت های جنایی شده بودند، امروز در ایران اعدام شدند.
از آغاز سال جدید میلادی، رسانه های ایران از حد اقل ۶۰ اعدام خبر داده اند. این رسانه ها، همچنین بین ۲۹ آذر تا ۱۱ دیماه نیز خبر از اعدام ۳۳ نفر دیگر داده اند و ۱۰ اعدام گزارش نشده هم در زندان وکیل آباد مشهد انجام شد. در مقایسه، در ماه ژانویه ۲۰۱۰ رسانه ها خبر از ۱۶ اعدام داده بودند. جمعا چهار زندانی سیاسی، علی صارمی، حسین خضری، جعفر کاظمی، و محمد علی حاجی آقایی نیز در میان اعدام شدگان بوده اند.
دو زندانی سیاسی، جعفر کاظمی و علی حاجی آقایی، در ساعات اولیهء امروز، چهارم بهمن ماه، به دار آویخته شدند. هر دو آنها، به دلیل شرکت در تظاهرات پس از انتخابات و ادعای عضویت آنها در سازمان مجاهدین خلق به جرم محاربه محکوم شناخته شده بودند.
با وجود اینکه در قوانین ایران جرم محاربه صراحتا مقابلهء مسلحانه با حکومت تعریف شده است، هیچگونه مدارکی در پروندهء این افراد وجود نداشت که چنین فعالیتهایی را ثابت کند. شواهدی که علیه این افراد استفاده شد شامل ارسال عکس های تظاهرات به افرادی در خارج از ایران، و سفر به اردوگاه اشرف سازمان مجاهدین خلق ایران در عراق بوده است.
رودابه اکبری، همسر جعفر کاظمی، به کمپین اطلاع داد که وی تحت شکنجه قرار گرفته بود تا به این اتهامات اعتراف کند، اما کاظمی همواره هر گونه فعالیت غیر قانونی را انکار کرد. دفاعیه های حقوقی جعفر کاظمی و علی حاجی آقایی هیچیک مورد توجه جدی دادگاه تجدید نظر قرار نگرفتند. وکیل جعفر کاظمی در دفاعیهء خویش ذکر کرده است که در حالی که در پروندهء موکلش وی به داشتن نقش هماهنگ کننده در تظاهرات عاشورای سال گذشته متهم شده است، وی در آن تاریخ ماهها بوده که دستگیر شده و در در زندان به سر می برده است.
هادی قائمی، سخنگوی کمپین گفت: “سونامی اعدام در ایران ادامه دارد و جامعۀ بین المللی می باید هرچه در توان خویش دارد را برای توقف آن به کار گیرد. هیچگونه مدارک و شواهدی دال بر مقابلهء مسلحانه علیه دولت در دادگاه کاظمی و یا آقایی ارائه نشده است.”
وی گفت: “عنوان محارب اینک به صورت ابزار توجیهیِ کشتن مخالفان سیاسی به کار می رود.”
علاوه بر تظاهرکنندگانی که امروز اعدام شدند، قوۀ قضاییۀ ایران همچنین هفت تظاهرکنندهء دیگر را به اعدام محکوم کرده است که حکم سه تن از آنان به مجازاتهای زندان تبدیل شده است. اما دیگرتظاهرکنندگان محکوم به اعدام مانند زهرا بهرامی (یک شهروند ایرانی – هلندی)، محسن دانش پور، میثم دانش پور، و عبدالرضا قنبری ممکن است هر لحظه با اعدام روبرو شوند. مطابق گزارشات، حکم عبدالرضا قنبری در حال حاضر برای عفو تحت بررسی است، اما با مشاهدهء اعدام های اخیر، کمپین به طور جدی نگران اعدام های سیاسی بیشتر است.
از زمان دستگیری های فله ای و دادگاه های نمایشی پس از انتخابات مورد مناقشۀ خرداد ۱۳۸۸ تا کنون، تعداد فزاینده ای از ایرانیان متهم به محاربه ، یکی از جدی ترین جرم هایی که در قانون مجازات اسلامی ایران تعریف شده است و مجازات آن اعدام است، شده اند. مقامات قوۀ قضاییۀ و روحانیون مکررا ادعا کرده اند که مدافعان حقوق بشر و اراذل و اوباش و سارقان همگی مرتکب این جرم شده اند. اما محققین برجسته حقوقی به روشنی اعلام کرده اند که این اتهام به صورت قانونی فقط می باید متوجه مواردی باشد که در آنها از اسلحۀ گرم برای مقاومت در برابر مقامات حکومتی استفاده شده است.
همانگونه که پیش ترنیز توسط کمپین گزارش شد، جعفر کاظمی در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۳۸۸ به اتهام محاربه به دلیل “حمایت و تبلیغ برای سازمان مجاهدین خلق،” پیرو بازدید از پسرش در اردوگاه اشرف در عراق دستگیر شد. رودابه اکبری، همسر جعفر کاظمی، به کمپین اطلاع داد که وی تحت شکنجه قرار گرفته بود تا به این اتهامات اعتراف کند، اما کاظمی همواره هر گونه فعالیت غیر قانونی را انکار کرد. همسر آقای کاظمی برای دخالت و نجات جان همسرش به دبیر کل سازمان ملل متحد نیز نامه نوشته بود.
به گفتۀ وکیل مدافع آقای کاظمی، نسیم غنوی، هیچ کدام از سه دادگاهی که پروندهء جعفر کاظمی را بررسی کردند به دفاعیات وی توجهی نکرده اند. حکم اولیۀ وی توسط قاضی مقیسه در شعبۀ ۲۸ دادگاه انقلاب صادر شد. شعبۀ ۳۶ دادگاه تجدید نظر تهران، با ریاست قاضی زرگان، این رای را تایید کرد و کلیهء مدارک دفاعیه را نادیده گرفت، و این حکم نهایتا توسط شعبۀ ۳۱ دیوان عالی کشور تنفیذ شد.
خانم غنوی، وکیل آقای کاظمی گفت که در حالی که آقای کاظمی به ایفای نقش هماهنگ کننده در تظاهرات عظیم عاشورای سال ۸۸ ( ۶ دیماه ۱۳۸۸) متهم شده است، وی ماهها قبل از این تاریخ (در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۳۸۸) دستگیر شده بود و در آن زمان در زندان به سر می برد.
یک فعال حقوق بشر که با این پرونده آشنایی دارد به کمپین گفت: ” کاظمی در همه مراحل بازجویی ، بازپرسی و دادگاه بدوی از حق داشتن وکیل و حق دادرسی عادلانه محروم بوده است و حکم صادر شده برای ایشان کاملا سیاسی بوده و تنها برای مرعوب کردن جامعه در روزهای پس از عاشورا و پیش از بیست و دوم بهمن پارسال صادر شده است. اکنون نیز این نگرانی وجود دارد که دولت ایران در راستای اهداف سیاسی خود در داخل و خارج از کشور ، در یک زمان نامعلوم و به صورت ناگهانی این حکم را اجرا نماید. آقای کاظمی بیگناه است و تنها ارتباطش با سازمان مجاهدین خلق ، حضور فرزندش درقرارگاه اشرف است.”
ندا"، اين شيردخت ايران زمين، نماد زنان دلاوري است كه در اعتراض به اصل و اساس نظام حاكم بر ايران و براي بازپس گيري پرچم ملي ميهنش جانش را هديه داد.
زنانو بانوان پاك اين مرز و بوم سده هاي بي شمار است در راه آزادي وطن ومبارزه با بيگانگان ، هم پاي مردان و كدبانان جنگيده اند و خونشان بر زمينريخته است ؛ گردآفريد ، آرتميس و يوتاب (خواهر آريوبرزن) نمونه ي زناندلاور ايران زمين اند كه جنگيدند و جان دادند
بیش از سه سال از برقراری جنبش ملی ما هستیم می گذرد. حرکتی که بیش از آنکه به یک حزب با یک دبیرخانه و تشکیلات مختلف شبیه باشد، به یک کلاس درس می ماند که آغاز دارد، اما پایان ندارد؛ آموزش هایی که به اندازه ی بیش از هزار و چند سد سال ریشه ای است و برای همین آنها را پایانی نیست.
دانش آموزانش کسانی هستند که در پی یک دگرگونی درونی می خواهند، نخست خود را پاک و پیراسته از گل و لای باتلاق هزار و چند سد ساله ی خرافات کنند و پس از آن، راه را برای آبادی و آزادی میهن دربندشان و لای روبی باتلاق عقیدتی-فکری هم میهنانشان، فراهم کنند.
جنبش ما هستیم، بیش از آنکه حرکتی سیاسی باشد، جریانی فکری است. تفکری با پشتوانه ی فرهنگ ایرانی و هویت ملی که می کوشد انسانیت را ارزشی زنده نگه دارد.
در این جنبش، همه ی تریبون ها بدون محدودیت، برای همه ی افراد، همه ی افکار و همه ی احزاب باز است، تا نظر و ایده و سلیقه ی خود را بیان کنند و به قول معروف، استاد خود باشند. زیرا در این آزمون تمام عیار و کلاس درس طولانی، هیچ کس رییس و زعیم یا فرمانده و فرمانبر دیگری نیست.
پرچم شیر و خورشید
نماد راستین آن پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان است؛ چرا که نماد راست و درست فرهنگ و هویت ایران نیز همین است. پرچمی که از هر حزب و بازی جداست و تنها رنگ ایرانی بودن را دارد و به قول استاد احمد کسروی (در کتاب تاریخچه ی شیر و خورشید): " شیر و خورشید چون پدیدآورنده عشق است، چه بهتر از اینکه بهره ایران، سرزمین هنرمندان و شاعران گردیده، زیرا نقش مزبور شعر و داستانش هم شعر است... ."
و آری شیر و خورشید، بازتاب عشق از آیینه ی نیاکان در دل ایرانیان است. نور خورشیدش و غرش شیرش و درخشش شمشیرش، یادآور هزاره ها شکوه است. و جنبش ملی ما هستیم سرافراز است که در یک حرکت بزرگ ملی، این پرچم را در دل ایرانیان در همه جای گیتی، زنده و افراشته نگه داشته است و در سرزمین مادریش هم که اینک گرفتار اهریمنی بیگانه با بیرقی غیر ایرانی شده، صدها بار و به همت بچه های ما هستیم در آسمان آن سامان افراشته مانده و تا ابد هم افراشته خواهد ماند.
تندیس سیمرغی زرین که با بال هایش، شیر و خورشید ایران را بالا می افرازد، تا با جان هزاره ی خود، ایران را نفسی مسیحایی بخشد، آزین جنبش ملی ما هستیم است.
و این پدیده ای شگرف و بی همتاست که حتا در زمان حکومت پیشین (شادروان محمدرضاشاه پهلوی) هم بی سابقه بوده است و مردم و حکومت چندان به ارزش این پرچم واقف نبودند.
در عین حال، جنبش ملی ما هستیم با افراشته نگه داشتن شیر و خورشید، به همه ی نمادهای احزاب گوناگون احترام می گذارد، به گونه ای که در کانال یک (تلویزیون جنبش ملی ما هستیم)، حتا کمونیست غیر معتقد به شیر و خورشید می آید و سخنش را می گوید!
درس های که جنبش ما هستیم می آموزاند
- درس آغازین جنبش، عشق است. عشق به خود، به پدر و مادر و خانواده، به دوستان، به جنس مخالف و موافق، به میهن، به راستی و بی ریایی و فاصله گرفتن از دروغ و ریاکاری...
جنبش ما هستیم، برای این نخستین و اساسی ترین درس خود، تابلویی از نیاکان نیک و فرهنگ ایران را در پیشگاه همگان می نهد:
"خداوند، این سرزمین را از دروغ و دشمن بپاید..." (داریوش بزرگ)
"من به همه ی باورها احترام می گذارم و هر شخصی آزاد است به دین خود باشد..." (کورش بزرگ)
"گفتار نیک و اندیشه ی نیک و کردار نیک نه تنها در شعار بلکه تا پای عمل..." (اشو زردشت)
"همه سر به سر دست نیکی بریم/جهان جهان را به بد مسپریم..." (فردوسی بزرگ)
اینها تابلوهایی است که جنبش ما هستیم در پیشگاه هم میهنانش می گذارد تا به پیراستن خویشتن از درونی ترین لایه های فکری-احساسی، بپردازد و آنگاه ادعا نماید که لیاقت یک حکومت و جامعه ی همراه با راستی و آزادی را دارد و برای همین است که پیروان مکتب فکری ما هستیم، هیچ گاه شعار شورش و براندازی صرف و... سر نمی دهند!
- درس دوم جنبش ما هستیم، آشنایی با تاریخ است؛ تاریخی به درازای هزاره ها از سده ها پیش از تازش تازیان تا تاریخ معاصر.
پس اگر حق شناسی به خرج می دهد و شاه و مصدق و... هر دو را ارج می نهد، به این دلیل است که می خواهد فرزندان ایران را با کوشندگان راه ایران آشنا کند و آشتی دهد. به راستی کدام حرکت یا کدام شخص را دیده اید که انقدر منصفانه به تاریخ معاصر بنگرد (از کتاب های تاریخ جمهوری اسلامی که تحمل خودی هایی همچون آیت الله منتظری ها را هم ندارند و پس از درگیری با آنها، نامشان از فهرست یاران آقای خمینی پاک می شود! چه برسد به شاه و رضاشاه و مصدق که در نظر آنان خونآشام و استخوان هایی پوسیده اند! تا احزاب و تلویزیون های گوناگون که به خون هم تشنه اند) و به جای دعواهای فسیل-گونه، به دنبال آشتی ملی با تاریخ و شخصیت های تاریخی باشد؟!
- درس سوم جنبش ملی ما هستیم، این است که هیچ کس حق توهین به هیچ دین یا باوری را ندارد و باید حتا در اوج مخالفت با یک دین یا باور به آن احترام بگذاریم؛ چون ما ادعا داریم که الگوی رفتاریمان، کورش است که همه ی باورها و دین ها را گرامی می داشت. الگوی ما هزاره ها همنشینی صدها باور و مذهب و زبان و قوم و دین است که بدون جنگ و اختلاف براساس مخرج مشترک ایرانی بودن، زیر یک سقف زیستند و فرهنگ تکثرگرای ایران زمین، همه ی آنها را همچون مادری در آغوش گرفت.
- درس چهارم جنبش ما هستیم، اداره شدن ایران به دست ایرانیان است. و در این راه باید معنای اشغال ایران را نیک دریابیم و برای بازپس گیری آن و فرهنگ سازی در آن هرچه در چنته داریم رو کنیم...
- و سرانجام اینکه جنبش ملی ما هستیم می خواهد همه ی ایرانیان با هر عقیده و مرام، دوست و عاشق یک دیگر باشند، حس انتقام از ایران رخت بربندد، اعدام و کشتار نباشد و دیکتاتوری در رده های مختلف از شخصی تا خانوادگی و سیاسی وجود نداشته باشد.
سخنگوی جنبش
سخنگوی این جنبش، شهرام همایون است؛ اما هم او و هم همه ی اعضای ما هستیم می دانند که او تنها یک سخنگو و آموزگار و نیز هماهنگ کننده ی یک شبکه ی تلویزیونی بزرگ است، اما عضوی از خانواده ی بزرگ ما هستیم ایران و براین اساس، توهین به او، توهین به همه ی اعضای این خانواده و در نتیجه به ایران مورد پذیرش آنان براساس مهر و عشق است.
ما هستیم، از آنجا که مفهوم اشغال ایران را درک کرده است، تنها پروای تغییر حکومت را ندارد و با تغییر حکومت و حتا برقراری دموکرات ترین حکومت، از پای نخواهد نشست. زیرا هدف ما هستیم و پیروانش این است که: "هر ایرانی بداند که ایران چیست تا ایرانی بماند و ایرانی بمیرد." پس: "ما هستیم هست تا ایران هست."
تجربه ی شخصی
می دانم شاید این نوشتار، به مزاق کسانی خوش نیاید و تسکینشان نبخشد. هیچ مهم نیست. اما بد نیست در اینجا، تجربه ای شخصی از خود را بازگو کنم:
پیش از آشنایی با جنبش ملی ما هستیم، کانال یک و برنامه های آقای همایون، زندگی روزمره را داشتم و هرچند هر کاری که از دستم بر می آمد برای نشان دادن خشم و مخالفتم با این نظام نشان می دادم، اما در درون خودم چیز جدیدی حس نمی کردم. گاهی دروغ می گفتم و از آن نمی ترسیدم! عصبانی می شدم و تاب شنیدن نظرات مخالف خودم را نداشتم و گاهی بر سر خویشان و آشنایان فریاد می کشیدم! و سپس در بحث های سیاسی شرکت می کردم و مخالفتم را با رژیم نشان می دادم! اما حس خوبی نداشتم و سامانی در فکر و روح و سخنم حس نمی کردم!
به هر روی آشنایی با "ما هستیم" مرا از آن ورطه ی نخوت و ناامیدی و دروغگویی نجات داد و وارد مسیری از فرهنگ ایران و هویت ملی کرد. و به من یاد داد که باید ابتدا خودم دروغگو نباشم و برای ابراز مخالفت با نظامی که به دیکتاتوری، کشتار، خشونت، زندان، زن ستیزی، تک مذهبی و خودرایی مشهور است، ابتدا باید همه ی این صفت ها را در درون خودم نابود کنم.
"ما هستیم"، به مثابه ی اعلام آمادگی برای همه ی این کارهاست. بنابراین، ما هستیم را پایانی نیست و ورود به آن یعنی همیشه بودن در آن... .
کانال یک
تلویزیون "کانال یک"، به عنوان تریبون این جنبش، جایگاه همه گونه نظر و سخنی است؛ از چپ تا راست. تا اصلاح طلب با مهندس موسوی! از پادشاهی خواه و مشروطه طلب تا جبهه ی ملی و... . اگر چنین رسانه ای در میان رسانه های فارسی خارج از کشور نظیر دارد، لطفا" نام ببرید!
روز گذشته رژیم ایران اعلام كرد كه ٧ نفر را به اتهام نگهداری مواد مخدر و یك جوان را به اتهام تجاوز در زندان اوین اعدام كرده است و امروز ٥ نفر دیگر در خرم آباد اعدام شدند. جمهوری اسلامی روز ١٣ آبان ٧ نفر را در كرمانشاه اعدام کرد، ٤ دیماه ٦ نفر و ٧ دی علی صارمی و علی اكبر سیادت دو زندانی سیاسی را اعدام كرد. و دو نفر از زندانیان سیاسی در شیراز
حکم اعدام صادر شده و هر لحظه در خطر اعدام قرار دارند و روز ١١ دی ٤ نفر در سیستان و بلوچستان و همان روز ٨ نفر در قم اعدام شدند. ١٨ دی ٤ نفر در اصفهان، ٢ نفر در بروجرد و یك نفر در شیروان اعدام شدند.
روز ١٥ دی نیز یک نفر را در ملاء عام در مركز شهر تهران به دار آویختند، در حالیکه مدتها بود اعدام علنی کنار گذشته شده بود. برخي اخبار نیز حاكی از اعدام مخفیانه ١٠ نفر در زندان مشهد و ١٢ نفر در زندان زاهدان است. همچنین اعلام شده است که بزودی در مشهد حكم قطع دست دو نفر اجرا میشود.
در این مدت حسین خضری، زندانی سیاسی، از زندان ارومیه به تهران منتقل شده و گفته میشود که مسئولین زندان به خانواده حسین گفتهاند که انتقال برای اجرای حکم اعدام بوده است. امروز نیز خانواده وی اعلام کردند ظاهرا او اعدام شده است. جان زهرا بهرامی در خطر جدی است. رژیم حكم اعدام زهرا را قطعی كرده و هر لحظه امكان اجرای این حكم هست. جان حبیب لطیفی، حبیب گلپری پور، جعفر كاظمی و محمد علی حاج آقایی نیز در خطر جدی است و دو نفر هم از زندانیان سیاسی در شیراز حکم اعدام صادر شده است.
گزارشها و آمار در سطح جهان، جمهوری اسلامی ایران را در زمینه اجرای حکم اعدام در مقام دوم جای داده است. در طول سه دهه گذشته جمهوری اسلامی ایران همواره جزو چند کشوری بوده که بالاترین آمار اجرای احکام اعدام را دارند.
بهدنبال موج اعدامها، سازمانها، شخصیتها و نهادهای متعددی از جمله کمیته بین المللی علیه اعدام و سنگسار در ایران طی اقدامی، روز شنبه ۲۹ ژانویه برابر با ۹ بهمن ماه سال جاری را به عنوان روز اعتراض سراسری و همه جانبه علیه احکام صادر شدۀ اعدام، در حمایت از زندانیان سیاسی و برای لغو مجازات اعدام تعیین کردهاند و فراخوانِ حرکتهای اعتراضی گستردهای در سراسر جهان صادر شده است.
دختر زهرا بهرامی زندانی سیاسی محکوم به اعدام در پی ملاقات با مادرش در زندان اوین در روز سه شنبه میگوید، برخلاف گذشته مادرش در این ملاقات وحشتزده بود.
زهرا بهرامی
زهرا بهرامی شهروند هلندی-ایرانی روز سه روز پس از شرکت در تظاهرات معترضان به نتایج اعلام شده انتخابات ۲۲ خرداد سال گذشته در روز عاشورا بازداشت شد.
ابوالقاسم صلواتی قاضی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران زهرا بهرامی را به اتهام نگهداری مواد مخدر و عضویت در تشکلی به نام «انجمن پادشاهی» محکوم به اعدام کرده است. اما زهرا بهرامی با رد این اتهامات در دادگاه به قاضی گفته در زندان زیر فشار بازجویان پرونده وادار به اعترافات دروغین شده است.
بنفشه نایبپور، دختر زهرا بهرامی در تهران از جزئیات ملاقات روز سه شنبه با مادرش میگوید:
بنفشه نايب پور: آخرين باری که مادرم را ديدم روز سه شنبه بود. سه شنبهها هميشه وقت ملاقات است و اين ملاقاتها معمولا ۲۰ تا ۳۰ دقيقه طول میکشد.
-در اين ملاقات اخير مادرتان به شما چه گفتند؟
دو ماه پيش ايشان به بند عمومی منتقل شده بودند. الان دوباره به بند متادون منتقلشان کردهاند. زياد حالش خوب نبود. در بند عمومی اوين قسمتی است که حالت قرنطينه دارد و در آنجا فقط زندانيان سياسی را نگه میدارند. به آن جا می گويند بند متادون.
در اين چند بار آخری که ايشان را ديدم مادرم تلاش میکند که نشان ندهد که ناراحت است. اما وقتی من ديدمش فقط گريه میکرد. معلوم است که از وضعيت پيش آمده وحشتزده است.
ـ به غير از ملاقاتی که با مادرتان داشتهايد، آيا پرونده ايشان را بيرون از زندان هم پيگيری کردهايد؟
ما هنوز منتظريم که پروندهشان به کميسيون عفو و بخشودگی ارسال شود و در آنجا ببينيم که چه پاسخی به ما میدهند. زمانش هم مشخص نيست.اينکه کی پرونده به کميسيون عفو و بخشودگی برسد و يا اينکه کی به ما پاسخ بدهند مشخص نيست.
- مبنای اتهام به همراه داشتن مواد مخدر در هنگام دستگيری که به ايشان وارد شده، بر چه اساسی بوده است؟
در پرونده چنين اتهامی ذکر شده است اما مادرم در روز دادگاه اين اتهامش را رد کرد و به خود آقای صلواتی- قاضی پرونده- هم گفت که «من تحت فشار بودم. در شرايط خيلی وحشتناکی قرار داشتم و ناچار شدم اين اتهامات را بپذيرم اما الان دارم به شما میگويم که اين اتهام کلا بیپايه و اساس است و آن را به طور کامل رد میکنم.»
ـ يعنی الان ديگر از اتهام عضويت در انجمن پادشاهی در پرونده ايشان خبری نيست؟
چرا . هنوز هم اتهام سياسی ايشان کماکان باقی است. اصلا خود ما از اين وضعيت تعجب میکنيم. الان مادرم يکسال است که در زندان به سر میبرد. از اين يکسال، نزديک به ده ماهش را در بند امنيتی ۲۰۹ گذرانده است.
تعجب ما از اين است که اگر اتهام مواد مخدر مادرم درالويت از اتهام سياسی ايشان بوده، چرا اول آمدند و به آن بخش از اتهاماتش رسيدگی کردند. چه میخواستند بگويند؟
ـ گويا ايشان اساسا عضويت در انجمن پادشاهی را هم رد میکنند؟
بله . اين اتهامها را رد میکنند. چند وقت پيش در يک سايتی داشتم در اين مورد مطالعه میکردم، ديدم که انجمن پادشاهی يک بيانيه داده بود و گفته بود که خانم زهرا بهرامی هيچ وابستگی به انجمن پادشاهی ندارد.
من هميشه گفتهام . مادر من در تجمعات شرکت میکرد. با تلويزيونها و راديوهای سياسی تماس تلفنی داشت. اما عضو هيچ گروهک و فرقهای نبود.
ـآيا شما بعد از آخرين ملاقاتتان با آقای جعفری دولت آبادی، دادستان تهران، يا قاضی صلواتی تماس جديدی گرفتهايد؟ چون پيش از اين گفته بوديد که به شما قول دادهاند که بعد از اعترافات مادرتان، مسئله ايشان را حل میکنند و ايشان را از زندان آزاد خواهند کرد؟
بله. آقای جعفری دولت آبادی دو ماه پيش که من با ايشان ملاقات داشتم، به من گفتند که «تحت هيچ شرايطی با هيچ مطبوعات و رسانهايی مصاحبه نکن، چون اين جوری وضعيت مادرت بدتر میشود، من تا جايی که بتوانم به شما قول همکاری و کمک میدهم و هر وقت هم که شما مايل بوديد و به دادستانی آمديد میتوانيد مستقيم بيايد نزد خودم.»
حتی من بعد از اينکه با ايشان صحبت کردم چندين بار مراجعه کردم اما ايشان اصلا مرا نپذيرفتند. و نخواستند مرا ملاقات کنند. کاری که برايم نکردند هيچ، حکم اعدام هم صادر شد.
ـ از ديروز تا به حال با قوه قضائيه تماسی داشتهايد؟
خير. وکيل مادرم از من خواسته که بروم و درخواست عفو بدهم. بروم نزد قاضی و تقاضای عفو بکنم.اما من هيچگاه اين کار را نمیکنم.من همين جا اعلام میکنم که شخصا تقاضای عفو برای مادرم نمیکنم.
برای اينکه ما اساسا اين اتهامات را قبول نداريم. تقاضای عفو برای کسی است که اتهاماتش را پذيرفته باشد. و بداند که مقصر است. خير، نه آقای جعفر دولت آبادی و نه آقای صلواتی در اين چند روز با من تماسی نداشتهاند.
ـ با توجه به اينکه مادرتان تبعه کشور هلند است. چه تماسهايی با کنسولگری يا سفارت هلند در تهران داشتهايد؟ آيا نتايجی هم در اين زمينه به دست آوردهايد؟
چند بار به سفارت رفتهام و با آنها درتماس بودهام. تقاضای کمک کردهام و آنها هم تا آنجايی که بتوانند سعی میکنند که کمک کنند. ولی تا به حال در مورد اقداماتشان چيزی به من نگفتهاند.
من ازمسئولين سفارت هلند پرسيدم که اگر کسی از من در مورد اقدامات سفارت هلند در مورد وضعيت مادرم سوال کرد بايد چه پاسخی بدهم که به من گفتند به آنها بگوييد با خود سفارت تماس بگيرند، ما به آنها توضيح خواهيم داد.
ـ اقدام بعدی شما چه خواهد بود؟
تا جايی که بتوانم سعی و تلاشم را می کنم تا مادرم را نجات بدهم.
با ابلاغ حکم کتبی به وکیل زهرا بهرامی از بازداشت شدگان عاشورای سال گذشته تهران ، وی به اعدام محکوم شد. در پرونده وی حمل و نگهداری مواد مخدر ذکر شدهاست با این حال قاضی صلواتی در شعبی پانزدهم دادگاه انقلاب وی را به « محاربه» متهم ساختهبود.
کمیته گزارشگران حقوق بشر با اعلام این خبر در مصاحبه با شریف رازی وکیل زهرا اتهام وی را حمل و نگهداری مواد مخدر ذکر کرده که پس از بازجویی از منزل وی بدست آمدهاست:«پروندهی موکلم در دو قسمت مورد بررسی قرار گرفته بود. یک بخش از پرونده مربوط به وقایع روز عاشورا بود که هنوز در این رابطه دادگاهی برای وی تشکیل نشده و به تبع آن حکمی نیز در این خصوص صادر نشده است. اما حکم اعدام در خصوص بخش دوم این پرونده بوده است که مربوط به جرایم مواد مخدر است. در تفتیش منزل موکلم مقداری مواد مخدر کشف شده که از ۳۰ گرم بیشتر بوده است و با توجه به این که بر اساس قانون حکم نگهداری بیش از این مقدار مواد مخدر اعدام است، دادگاه وی را در این بخش محکوم به اعدام کرده است.»
شریف رازی همچنین به کمیته گزارشگران حقوق بشر گفت که امکان ارائه درخواست تجدید نظر برای خانم بهرامی نیز وجود ندارد. وی تنها راه نجات خانم بهرامی را پاسخ مثبت کمیسیون عفو و بخشودگی دانست و گفت: «پروندههای مربوط به مواد مخدر، پس از بررسی در دادگاه به دادستانی کل ارجاع میشود و پس از آن به دایرهی اجرای حکم ابلاغ میشود. تنها امید ما در این مرحله دریافت پاسخ مثبت از کمیسیون عفو و بخشودگی است.»
این در حالیست که زهرا بهرامی در دادگاه خود این اتهام را «رد کرده» و اعتراف به آنرا به خاطر «شکنجههای جسمی و روحی» خود در بند ۲۰۹ زندان اوین اعلام کرده بود.
زهرا بهرامی از بازداشت شدگان عاشورای تهران است که تاریخ بیست و پنجم مرداد جاری در شعبه پانزدهم دادگاه انقلاب که به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد به «محاربه» متهم گردید. دیگر اتهامات این زندانی ایرانی -هلندی که از ششم دی ماه سال گذشته در زندان و مدت زیادی را نیز در انفرادی سپری کردهاست « اقدام علیه امنیت ملی،تبلیغ علیه نظام،و عضویت در گروه انجمن پادشاهی» بود.
اعظم افشاریان مادر نازنین خسروانی ، روزنامهنگار زندانی پس از ملاقات روز گذشته با وی در زندان اوین گفت:« نازنین به ما گفت هوای سلول انقدر سرد است که انگار شبها روی یخ خوابیدهایم . نمیدانم چرا مسوولان بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات حاضر نیستند لباسهای گرم را به دخترم برسانند».
مادر نازنین خسروانی با اشاره به وضعیت مناسب روحی این روزنامهنگار گفت که با وجود کاهش دمای هوا در این چند روز، همچنان مسوولان بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات از دادن لباسهای گرم به نازنین خودداری کردهاند.
به گفته خانم افشاریان در سلولهای بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات تختی وجود ندارد و زندانیها مجبورند بر زمین سرد بخوابند. این در حالی است که در این بند به زندانانیان لباس گرم یا پتوی اضافه هم نمیدهند.
نازنین خسروانی در این دیدار از این مساله که قرار بود دادگاه وی بدون اطلاع وکیل و خانوادهاش برگزار شود ابراز تعجب کرده بود: «روز چهارشنبه، وکیل دخترم برای رسیدگی به پرونده دیگری به دادگاه رفته بود که خیلی اتفاقی نازنین را آنجا میبیند که برای محاکمه از زندان به شعبه ۲۶ آورده شده بود، ولی چون به وکیل از قبل تاریخ دادگاه و شعبه رسیدگی کننده ابلاغ نشده بود و وکیل دخترم فرصت مطالعه پرونده را نداشته است، بعد از درخواست نازنین و خانم غیرت وکیل دخترم، قاضی پیرعباسی با همکاری و لطف زیاد دادگاه رابه تاریخ دیگری موکول کرد.»
به گفته مادر نازنین هنوز زمان دقیق برگزاری دادگاه مشخص نیست اما به احتمال زیاد در آینده ای نزدیک خواهد بود.
خسروانی با روزنامه های شرق، سرمایه، کارگزاران، بهار و…همکاری داشته استه است وی بیش از ۷۰ روز است که در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات به سر میبرد. خانواده نازنین روز گذشته موفق شدند یک دومین بار با او در زندان اوین ملاقات کنند.
هجوم ماموران اداره اطلاعات شيراز به منزل پدری مجيد توكلي .............................................................
در ادامه فشارها بر مجيد توكلي به منظور موضع گيري عليه
جنبش سبز و رهبرانش، صبح امروز تعدادي از مامورين وزارت اطلاعات شيراز به منزل پدري وي يورش بردند و ضمن تخريب وسايل منزل تمامي كتب، جزوات، كامپيوتر و سي دي هاي موجود در منزل را به همراه خود بردند.
به گزارش دانشجونيوز، همچنين علي توكلي، برادر مجيد توكلي، به دفتر پي گيري وزارت اطلاعات احضار شده است و پس از مراجعه وي به اين دفتر تا كنون خبري از وضعيت وي حاصل نشده است. مامورين وزارت اطلاعات با اهالي منزل توكلي برخوردي بسيار زشت و تهديد آميز داشته اند و در اقدامي غيرقانوني و غيرانساني دست به تخريب و شكستن وسايل منزل پدري اين فعال دانشجويي نموده اند