۱۳۹۱ تیر ۹, جمعه

پیش بینی سخنان قصار احمدی نژاد در آینده


ممه دزد رئیس جمهور می شود+ آن ممه بشکست و آن پیمانه ریخت+ ممه رو باید دم حجله برد
ممتو سفت ببند، لولوی همسایه رو دزد نکن+ طرف ممرو تو هوا نعل می کنه+ شیر از ممش نمی چکه
ممه رو هر وقت از آب بگیری تازست+ از ممست که بر ممست+ ممه لولو رو ول کرده، لولو ممه رو ول نمی کنه
لولو تو سوراخ نمی رفت ممه به دمش می بست+ جا تره و ممه نیست+ لولو ممه خودشو نمی خوره
ممه معلم گله، هر کی نخوره خله+ لولو با لولو، ممه با ممه+ ممه بالاتر از ممه بسیار است
ممه کج به منزل نمی رسد+ هنوز دهنت بو ممه می ده+ هر کی به فکر ممس، کوسه به فکر ریشه
ممه از لولو بدش میاد، در لونش سبز می شه+ لولو بیار ممه بار کن+ خدا یه لولو به تو بده یه ممه به من
لولو خسته، صاحب ممه ناراضی+ ممه صاف مال برادر لولوه+ رفیق ممه و شریک لولو
بند کرست رو میشه بست، دهن لولو رو نمیشه بست+ لولو حاضر و ممه حاضر
درس لولو اگر بود زمزمه محبتی/ جمعه به مکتب آ ورد ممه ی گریزپای را
بالا رفتیم ممه بود، پایین اومدیم لولو بود، لنکرانی هلو بود
لولو چو ممه ببیند خوشش آید+ ممه که پاکه، مالیدنش چه باکه
ممه بیگناه تا دم دهن لولو میره، ولی تو دهنش نمی ره
ابر و باد و مه و خورشید و لولو در کارند، تا تو ممه ای به کف آری و به غفلت نخوری
لولو راضی، ممه راضی، گور پدر قاضی+ لولو که ممه می خوره پا لرزش هم میشینه
ممه که سر بالا میره، لولو ابوعطا می خونه+ ز گهواره تا گور ممه بجوی
لولو را تو ده راه نمیدن، سراغ ممه را میگیره+ ممه بد بیخ ریش لولو+ از ممه نخورده بگیر بده به ممه خورده
ممه که یکجا بمونه میگنده+ ممه نمیبینه وگرنه لولوی قابلیه
لولوی خوش معامله شریک ممه مردمه+ اونقدر ممه خورده تا لولو شده
این چیزا برای لولو ممه نمیشه+ ای لولو عرصه پستان نه جولانگه توست
هر که ممه اش بیش لولوش بیشتر+ یا ممه گفتیم و عشق آغاز شد
لولو ماند و ممه اش+ ممه لولو گزیده از کرست سیاه و سفید هم می ترسه
ممه را ببر با جاش، به همین خیال باش+ میگن کرستو بیار، میره ممه رو میاره
ممه ام بی کرست موند+ یک کلمه هم از ممه عروس بشنوید+ ممه اش یاد کرستستان کرده
به ممه که رو بدی، کرستشو خیس می کنه+ با ممه ممه گفتن دهن شیرین نمیشه+ سیلی نقد به از ممه نسیه
من از بی ممگان هرگز ننالم/ که با من هر چه کرد آن ممه دار کرد+ لولو دستش به ممه نمی رسه میگه کوچیکه


نوشته ای از پدرام طنازی

۱۳۹۱ تیر ۸, پنجشنبه

رابطه قوانین فیزیک با سرنگونی خامنه‌ای/ رهبر لجنی به پایان سلام کن!


در این دنیا همانطور که همه شاهدیم و ثابت شده است، در برابر هر پدیده‌ای یک امر متقابل و کاملا متفاوت وجود دارد! 
مثبت <--> منفی‌
آب <--> آتش
سرما <--> گرما
سپیدی <--> سیاهی
کوه <--> دره
و و و...
... شب <--> روز 
و همچنین قانون "کنشِ" و "واکنشِ" که خود پدیده ایست که در زندگی‌ روزمره ی تمام انسان‌ها تاثیرات بسزایی دارد! 
دو قانون نام برده بالا بزودی باعث سرنگونی دیکتاتور قرن؛ خامنه‌ای خواهند شد!
بالا <--> پایین
سربالایی <--> سرازیری
 ***
"کنشِ" <--> "واکنشِ" 
 *
آقای خامنه ای، به اندازه ی کافی‌ تاختی، به اندازه ی کافی‌ بالا رفتی‌! اگر حتی مانند پیامبرت نیز سوار خری بودی،اکنون دیگر به سقف آسمان رسیده ای! حال زمان آن رسیده است که مطابق همان ارتفاع نیز به زیر کشیده شوی! 
هر که بالاتر میرود، موقع زمین خوردن، محکم تر زمین میخورد! 
رهبر لجنی به پایان سلام کن!
 *
آقای خامنه ای، به اندازه کافی‌ به این ملّت ظلم کردی، به اندازه ی کافی‌ دزدیدی، به اندازه ی کافی‌ این سرزمین را به نابودی و فقر و فلاکت کشاندی، این کنش ها، بدون واکنشِ نخواهند ماند!
رهبر لجنی به پایان سلام کن!

کنشِ تو= ظلم و ستم
واکنشِ ایرانیان= سرنگونی تو


قانون سومی نیز در فیزیک وجود دارد؛ همه چیز در این دنیا فانیست! نیاز به توضیح نمی‌بینم؛


رهبر لجنی به پایان سلام کن!


شبی که در آن چون خفاشی خون آشام، بر این مردم بال گسترده‌ای به پایان خواهد رسید
صبح آزادی مردم ایران نیز خواهد رسید!


نوشته ای از پدرام طنازی

۱۳۹۱ تیر ۶, سه‌شنبه

کمپین جمع آوری سرمایه برای خرید ساندیس و نه به انتصابت و پس از آن


با توجه به این که "ساندیس" و پخش آن یکی‌ از ارکان پایداری رژیم دجال اسلامیست، بدینوسیله طرح ایجاد "کمپین جمع آوری سرمایه برای خرید ساندیس و اهدای آن به برادران و خواهران ساندیس خور" را مطرح می‌کنم! از دوستان عزیز خواهش می‌کنم که شروع به اهدای مبالغی برای خرید ساندیس لازمه برای این مزدوران نمائید، تا در روز۱۸تیر به این دسته از "گوسفندان ولایت" اهدا شود! در صورت امکان تعداد ساندیس‌ها را زیاد کنید تا این دسته از یاران ذوب شده در فضولات ولایت، نیازی به این نوشیدنی "خائن" نداشته باشند! اهدای تی‌ تاپ الزامی نیست، بلکه مکروه بوده، و میتواند به ضایقه این نامحترمان خوش آید! در صورت جواب مثبت در امر انتصابات، میتوان از این شیوهٔ در مراحل بعدی مبارزات نیز استفاده کرد! البته نیاز مبرم به "اغتشاش رهبری" نیز احساس میشد که با این ساندیس‌ها مخلوط شده و نتیجه گیری را به حد اعلا برساند! از این سو، با کمک جمعی‌ از نفوذی ها، ترتیباتی به عمل آمده که از خلای بیت رهبری اغتشاش آن حضرت خون آشام به منظور تهیه ی ساندیس باب میل مزدوران، لوله کشی‌ شده، و اغتشاش آن حضرت نیز به اندازه ی کافی‌ در جهت اهدا به چماقدارن ولایت، موجود میباشد! مسئله ی اصلی‌ فقط سرمایه گذاری در این امر است! که با پشتیبانی دوستان به نتیجه می‌رسد.


نوشته ای از پدرام طنازی

۱۳۹۱ تیر ۵, دوشنبه

پیشنهادی به دولت فخیمه رژیم اسلامی/ امروز ایران کجاست؟


خب بسلامتی نوشیدن الکل نیز مصادف است با حکم اعدام! در اینجا باید از نمایندگان الله بر روی زمین سوال کرد که آیا قاچاق مواد مخدر و الکل چه حکمی دارد؟ از خود میپرسم ایران کجاست؟
 ایران همانجاست که اگر الکل بنوشی اعدام میشوی، اما اگر الکل قاچاق کنی‌ می شوی وزیر و سردار و دولتمرد
 ایران همانجاست که کودکانش در کوه و دشت به مدرسه میروند، اما دولتش در عراق و ونزولا و ... لبنان مدرسه و خانه و بیمارستان میسازد....
 ایران همانجاست که شب میخوابی و صبح که از خواب بلند میشوی احساس میکنی‌ در طول زمان سفر کردی، چرا که قیمت نانی که دیروز بقیمت ۱۰۰ تومان میخریدی، امروز ۲۰۰ تومان است...
 ایران همانجاست که مردمش خوبی‌های پادشاهی را که تنها غمش بارش باران بود و پیشرفت مملکت و ... با شعار مرگ جواب میدهند و جواب رژیمی‌ خونخوار چون رژیم اسلامی را با تکبیر...
ایران همانجاست که اگر حق زندگی‌ را طلب کنی‌ شکنجه میشوی، و اگر شکنجه کنی‌ رئیس سازمان تامین اجتماعی می شوی
ایران همانجاست که زندگی‌ کنی‌، جانت را میگیرند، و اگر مانند زالویی خونخوار بجان پیکر فرسوده اجتماع بیفتی، میشوی رهبر مسلمین جهان...
ایران همانجاست که کوچه‌ها و خیابان‌هایش بستر کودکان و پدران و مادران فقیر است و کاخ‌هایش محل زندگی‌ دزدان و غارتگران
ایران همانجاست که دین سیاست است و سیاست دین، اما نه سیاست و نه دین به یاری مردمانش نمی آیند
ایران همانجاست که اگر فریاد بزنی‌ "آزادی" از روی پیکرت با ماشین رد میشوند، اما آزادی که از روی پیکرها با ماشین رد شوی
ایران همانجاست که آنقدر تو را میکشند تا بمیری، اما اگر کشته شوی از مرده ات نیز می هراسند
بهر حال حدس میزنم که این رژیم در پی نابودی ایران و ایرانیست، از این روی پیشنهاد میکنم که مردان خدا در ایران بجای اعدام کسانی‌ که الکل میخورند،  گرسنه گان را بجرم گرسنگی  اعدام کنند! چرا که تعداد ایشان هر روز در حال افزایش است و از این طریق به خواسته خود که همان نابودی تک تک ایرانیان مخالف با رژیم است میرسند، و خود میمانند و ایران, و آن چند میلیون نفری که باج خوار رژیمند و نه ایران برایشان اهمیتی دارد و نه ایرانی
ایران همانجاست که میخواستند اسلام را به دنیا صادر کنند، اما در آن، هم اسلام را کشتند و هم انسانیت و دوستی را


نوشته ای از پدرام طنازی

۱۳۹۱ تیر ۱, پنجشنبه

تصویری: سفره پر برکت ولایت


بد نیست که کمی‌ تامل کنیم، شاید این تصویر که یک فتوشاپ است در دید اول کمی‌ غیر طبیعی بنظر برسد، اما آیا غیر از این است؟ آیا این جانیان و جنایتکارن، قدرت و منزلت خویش را جز بر پایه خونریزی‌ها و شکنجه ها، و جز بر گور جوانان این سرزمین و همچنین به تازگی بر گور جوانان سوری بنا کرده اند؟ هیولاهایی که تن‌ هر انسان فرهیخته و آزادیخواه را به لرزه میاندازند!؟ از این که چگونه میتوان چنین پست و خوار بود در شگفتیم، اما فقط در شگفتیم و در خیال آن که هیچ کاری از دستمان ساخته نیست! اما رسد روزی که صبح دولت این جانیان نیز بدمد....


نوشته ای از پدرام طنازی

نامه سرگشاده به مقام معظم الاغ ( خامنه ای)


محضر مبارک الاغ فرزانه سلام علیکم 


غرض از نگارش این نامه اصرار دوستان و آشنایانی است که از من خواسته اند تا به جنبش نامه نویسی خطاب به رهبری بپیوندم و مطالبی را خطاب به ایشان بنویسم اما از آنجایی که من شان و ارزش والای حضرتعالی را بمراتب بالاتر از مقام مزخرف رهبری میدانم و تذکر به ایشان را «خواندن یاسین در گوش خر» میدانم ترجیح دادم مصدع اوقات شریف حضرتعالی شوم و مطالبی را با نهایت فروتنی و احترام بیان دارم. 


الاغ گرامی


من با رعایت انصاف از محضر شما گله مندم و دل پر دردی از جنابعالی و دیگر حیوانات شریف مثل شما دارم. گله من از این است که ما مردم ایران چه بدی به شما خانواده الاغ ها و قاطرها کرده بودیم که خودتان را کنار کشیدید و گذاشتید یک «آخوند بیسواد کله شق» بشود آقا بالا سر ما و همه مملکت را به این وضع تباهی و بدبختی بکشد؟ چرا لااقل یکی از شما عزیزان که موجودات زحمتکش و سربزیر و صبوری هستید نشدید رهبر مسلمین که ما اینقدر از دست این عوضی ها ظلم و ستم نکشیم و آواره این کشور و آن کشور نشویم؟ والله بحضرت عباس اگر یک الاغ سوار این ملت شده بود بهتر از این بود که یک آخوند سوار بر گرده این کشور و این ملت بشود. اصولا الاغ جماعت در قبال کاه و یونجه ای که میخورد لااقل به ملت سواری میدهد  اما آخوند هم میخورد و هم میکند و وقتی هم که سوار شود دیگر پایین نمی آید مگر با زور و کتک.


الاغا


ای که دردو بلایت بخورد توی سر مقام رهبری ما که اندازه یک خر هم نمی فهمد و برای هفتاد میلیون تصمیم میگیرد و هرکس هم مخالف نظرش باشد به زندان می اندازد و یا آواره خارج از کشور میکند. ای کاش تو شده بودی رهبر ما. ای کاش سرمایه های کشورمان را داده بودیم دست حضرتعالی و خانواده محترمتان. من بر این باورم که اگر حضرتعالی و بیت مکرم شما هر روز بجای خوردن کاه و یونجه پولها و اسکناس های خزانه کشور را تناول میفرمودید باز رقم خسارات وارده به اقتصاد کشور کمتر از میزان اختلاسی بود که این آقایون از چیب ملت کردند و منافع ملی را به یغما بردند.


ای الاغ خوب و نازنین- سر بر هوا سم برزمین


کاش سی سال پیش به حرف خمینی ملعون گوش میکردیم و اقتصاد کشورمان را یکراست میدادیم بدست یک خر چون او گفته بود اقتصاد مال خر است و اقتصاد دانان چرت میگویند. ای کاش یکی از شما خران باشرف سکان اقتصاد کشور را در دست گرفته بودید و نمیگذاشتید اقتصاد کشور ما به این وضع اسفبار برسد. بدون شک اگر یک الاغ عزیز روزانه چند کیلو گلاب به رویتان پهن میکرد روی اقتصاد ما باز به اندازه گندی که این آقایون ظرف سی سال به ارزش پول ملی زدند نمیشد.


مقام گرامی


سخن بسیار است و گفتن این چیزها دردی را دوا نمیکند. اینها اینقدر جفتک پرانی به ملت ما و به فرهنگ باستانی و اصیل ما کردند که حتی مغول ها هم نکردند. اینقدر به دنیای آزاد لگد زدند و دیگر ادیان را گاز گرفته اند که امروز دور از شما مثل خر توی لجن گیر کیرده اند. نه راه پس دارند و نه راه پیش. اینها رفتنی اند منتها دارند زور میزنند چند روزی بیشتر بر گرده این ملت سواری بگیرند.بهرحال امیدوارم موفق و پیروز باشید و درد و بلایت بخورد توی سر مقام مزخرف رهبری


نوشته ای از پدرام طنازی

۱۳۹۱ خرداد ۲۹, دوشنبه

وبلاگ نویسی بهترین راه برای انهدام رژیم فاشیست جمهوری اسلامی است


رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی که سه ده است مانند کفتار سرمایه های مادی ومعنوی ایران زمین را به تاراج می برد هم اکنون وارد دور جدیدی از فشارهای بین المللی شده است و آنچه که رژیم از آن واهمه دارد مساله ی رسانه ها و مطبوعات آزاد است.سالهاست که رژیم ایران در تلاش است با سانسور مطبوعات بسیاری از اطلاعات مهم را که می تواند به عنوان مدارک علیه رژیم استفاده شود را پنهان سازی کند.در این میان شخصیتهای مضحک و ویرانگر مانند رامین مهمان پرست سخنگوی امور خارجه ی رژیم ایران که بیشتر به عنوان ابزار کاری خامنه یی (رهبر فاشیست جمهوری اسلامی) مورد استفاده قرار می گیرند در تلاش هستند تا با حمایت از ارتش سایبری حزب الله تک تک رسانه های افشاگر را مورد هجوم قرار دهند.اما آنچه مسلم است در زمانی که رژیم ایران منابع خبری و سایتهای افشاگر را مورد هجوم ارتش سایبری قرارداده وخانواده های خبرنگاران را تحت فشار قرار می دهد باید بسیاری از فعالین سیاسی در خارج از مرزهای ایران همسو با ملت بی دفاع ایران که در مرداب جمهوری اسلامی هستند برای رسوا کردن رژیم گام بردارند.اما اینجانب بر این باورم که فعالین سیاسی در خارج کشور و دیگر کشورهای اروپایی باید بسی بیشتر از مردم ایران در داخل کشور برای انهدام رژیم فعالیت کنیم.با فعالیتهایی چون وبلاگ نویسی برای انهدام رژیم فاشیست جمهوری اسلامی اقدام کند.امروز مردم ایران بیشتر به آنکه به دعا نیازمند باشند نیازمند به حضور قلمهای افشاگر و دوربینهای خبرنگاران هستند.گاهی اوقات نوشتن یک مطلب در یک وبلاگ بیش از هزاران شعار تئوری می تواند برای بهبود وضعیت کشور اثرگزار باشد.راستی آیا ما در سده ی بیست ویک معنای واقعی آزادی را درک نموده ایم؟آیا وبلاگ نویسی ودیگر فعالیتهای مطبوعاتی می تواند به سهم خود در افشانمودن جنایتهای ضد بشری رژیم ایران اثرگزار باشد؟هزاران زن وکودک بی دفاع در سوریه قربانی سیاستهای ضد بشری خامنه  ای وجیره خوران وی می شوند.آیا من وشما که این وضعیت نابسامان ملت سوریه وایران در رنج هستیم شهامت این را داریم که قلمی به دست بگیریم وبرای رسوا نمودن ریشه ی ولایت فقیه قلمی به حرکت درآوریم؟
یک وبلاگ میتوانیم باز کنیم ودر این وبلاگ به نوبه ی خود جنایتهای رژیم سرکوبگر آخوندی را علیه کودکان بی دفاع سوریه محکوم کنیم؟
تنها در صورتی که بتوانیم با خودمان صادق باشیم می توانیم به جامعه ی جهانی ثابت کنیم. پس چرا نشسته ایم؟برخیزیم که خامنه یی ویروس خاورمیانه ثروتهای مادی ومعنوی کشورهای خاورمیانه را به تاراج می برد ودر پس عبایش خون هزاران کودک سوری وایران زمین ریخته شده است...برخیزیم که بدون موضع گیری علیه ولایت فقیه وبلاگها را بیاراییم که خامنه ای دشمن قلم و آزادی است...


با سپاس فراوان.....پدرام طنازی

۱۳۹۱ خرداد ۲۶, جمعه

هیجده تیر و قوه قضاییه استبداد زده جمهوری اسلامی


سالروزجنبش دانشجویی هیجدهم تیرماه نزدیک است ودانشجویان همراه سایر گروهای سیاسی واجتمایی همچنان فشار ها وسرکوب ها را به جان خریده ودر راه اسقرارفضای دمکراتیک تلاش میورزند.واقعه ی اسفناک حمله به کوی دانشگاه بار ها تکرار شده ودر نزد قوه ی قضاییه ی جمهوری استبداد زده ی اسلامی که در تاریخ ایران شرم آورترین وننگین ترین دوران خود را سپری میکند؛دانشجوی مضروب وشهید شده از زمره ی مجرمین هستندومستحق احکام زندان وتعلیق و…وحمله کنندگان که از نیروهای امنیتی لباس شخصی ونیروی انتظامی وپاسداران گوش بفرمان ولایت وقیح اند؛مبری از هرگونه جرم وجنایتی اعلام میگردند.جنبش دانشجویی که در طول تاریخ بعنوان پیشقراول مبارزات اجتمایی هموره در صف مقدم بوده است،امروزه نیز درجنبش سبز اجتماعی مردم ایران نقش بایسته وشایسته خود را ایفا مینماید.زندانهای مخوف پیدا وپنهان جمهوری استبداد زده دانشجویان بسیاری را در خود جای داده که در شرایط دشوار به مقاومت خود ادامه میدهند وبا نزدیک شدن به سالروز هیجدهم تیرماه باز هم تعداد بیشتری از دانشجویان خود را در میان سلولها میابند.حکومت شبه قرون وسطایی اسلامی که هرروز نقطه ی پایان را نزدیک ترمیبیند بر شدت سرکوبها وایجاد فضای رعب ووحشت میفزاید وبا دست زدن به مانور های خیابانی بر علیه زنان مقاوم وتکرارتجاوزات که این اواخر شکل علنی تری بخود گرفته وکوشش برای قطع تمامی امکانات اطلاع رسانی میکوشد این نقطه ی پایان را کمی دورتر نماید.جنبش مردمی ایران علیرغم انکه از نمود های گسترده ی خیابانی آن کاسته شده؛همچنان پر قدرت واستوار ودر حال تعمیق بیشتر؛بزودی بساط ننگین استبداد مذهبی را در هم خواهد پیچید .انروز دیر نیست.


نوشته ای از پدرام طنازی

۱۳۹۱ خرداد ۲۵, پنجشنبه

این، یک برگ از ادعانامه یک ملت است، علیه خامنه ای


عبای آقای خامنه ای آلوده است به رویدادهائی که در 25 سال گذشته، اگر بوی خیانت نمی داده، رنگ جنایت داشته است.مقاومت او برای عقب ننشستن، نه از سر اقتدار، بلکه از سر وحشت است. وحشت از فرو ریختن آوار پاسخگوئی بر سرش. اما این مقاومت بی فایده است.بهانه بزرگ که همانا بازی با برگ اتمی است و به صف کردن سپاه پاسداران پشت سر خود، سرانجام پایان می یابد و آنگاه است که باید به آن ادعانامه ای پاسخ بگوید که دادستانش یک ملت است! بقول مولوی «چون که صد آید، نود هم پیش اوست». تکلیف امثال جنتی و اژه ای و رئیسی و کوچک ابدال هائی نظیر نقدی و مرتضوی و …. در قوه قضائیه و مجلس و دولت و زندان و… که نام همه آنها در پرونده اتهامی آقای خامنه ای ثبت است در رسیدگی به همین ادعانامه روشن می شود. از کودتاچی تا شکنجه چی، از آقای مجتبی تا آقا وحید، از منشی تا رئیس دفتر بیت. بیتی که لانه توطئه و نماد استبداد و احیای نظام سلطنتی در جمهوری اسلامی است. در ریز و درشتی حوادث شوم و خونینی که طی 25 سال گذشته در ایران روی داده او اگر نقش آفرین اصلی نبوده، نقش آفرین و هموار کننده جاده بوده است. شاید روزی معلوم شود که در بسیاری از رویدادهای منجر به نابودی دستآوردهای انقلاب 57 نیز او سهم مهمی داشته است.


نوشته ای از پدرام طنازی

مذاکرات هسته‌ای يا ادامه جنگ سرد؟


شگفت‌آور است که دولتمردان جمهوری اسلامی وانمود می‌کنند که پافشاری‌شان بر سر مسائل هسته‌ای برای عزت ايران است در حالی که برای اين پافشاری به خفت‌ها و پستی‌های نابخشودنی در برابر چين و روسيه تن در می‌دهند؛ درست در همان روزهايی که مذاکرات ايران و گروه پنج + يک در بغداد در جريان بود تحريم های ديگری در سنای آمريکا عليه ايران وضع شد و اين موضوع دو نتيجه عمده داشت که در روزهای اخير خود را نشان داد. بی شک ايران برای کاستن از فشار تحريم ها پس از وقفه ای طولانی حاضر گرديد تا به پای ميز مذاکره برود و سرکشی در برابر افکار عمومی دنيا را به ظاهر کنار بگذارد. از آنجا که حفظ غرور و وجهه ـ البته نداشته ـ برای دولتمردان ايران بسيار اهميت دارد، برای جبران غروری که شکسته بود تبليغات زيادی نيز به راه انداختند تا غرب را نيازمند به اين مذاکرات نشان دهند و چنين وانمود کنند که ايران با قدرت تمام پا به ميدان نهاده است. رسانه های داخلی و وابسته نيز برای اثبات اين موضوع کوشيدند تا سنگ تمام بگذارند.افزايش تحريم ها و بی اعتنايی غرب به شوی سياسی ايران باعث شد دولتمردان ايران آشفته و عصبانی گردند و به نوعی خود را بازی خورده ببينند. به همين دليل زمزمه های ناسازگاری آنان کم کم به گوش رسيد. بنابراين برخلاف طرح از پيش تعيين شده و انديشيده خود مبنی بر طولانی کردن مذاکرات و پيش کشيدن مسائل حاشيه ای و بدون اهميت برای منافع ايران، به يکباره حمله های لفظی را چون گذشته آغاز نمودند و به اصطلاح هر چه را رشته بودند به دست خود پنبه کردند .البته سياست دولتمردان ايران، سياستی نخ نما در تاريخ جمهوری اسلامی است بنابراين انتظار نمی رفت کسی شوی تبليغاتی آنان را باور کند شايد به همين دليل بود که آمريکا پيش از اتمام مذاکرات، تحريم های ديگری را وضع کرد اما چنانکه پيش از اين هم گفتم دليل سکوت غرب در برابر شوی سياسی ايران نيازمندی اش به بازيابی خود به سبب مشکلات اقتصادی بود.به هرحال ايران از سر عصبانيت کوزه خيالات خود را شکست و نماينده اش را در آژانس بين المللی انرژی اتمی وادار ساخت تا سخنانی را بر زبان براند که حتی اگر در عرف ديپلماتيک پذيرفته! و در زبان انگليسی معنايی زشت نداشته باشد در زبان و فرهنگ ايرانی پذيرفته نيست و به نظر می رسد مخاطبان آن سخنرانی نيز اين موضوع را می دانند.
علی اصغر سلطانيه آژانس را به سگ نگهبان و بازرسی تشبيه کرد که در مسائل داخلی کشورها و يا محدوه امنيت ملی کشورهای عضو مداخله می نمايد و به تعبيری دست به جاسوسی می زند. اين اتهام در آستانه مذاکرات ايران و آژانس برای باری ديگر چه معنايی می توانست داشته باشد؟ سلطانيه از خود نپرسيد علت حساسيت همان کشورهای جاسوس چيست و اگر چيزی در ميان نيست و ايران فعاليتی غيرقانونی انجام نمی دهد چرا آنها بايد به جاسوسی دست بزنند؟ مطالبی که ميان سعيد جليلی، نماينده ايران در مذاکرات، و علی باقری، معاون دبير شورای عالی امنيت ملی ايران، با کاترين اشتون و سخنگوی او رد و بدل شد باز نشان از آن داشت که اختلاف ها همچنان بر جای خود باقی است و آنها نيز اگرچه با نرمش بيشتر همان راه سلطانيه را می روند.هرچند گرايش به شرق و بخصوص دو کشور روسيه و چين در سياست خارجی جمهوری اسلامی کاملاً آشکار بوده و هست، به نظر می رسد پس از حوادث پيش آمده ايران با گرايشی افراطی به دو کشور روسيه و چين در حال خودزنی و به عبارت بهتر ايران زنی است. سخنان بی بنياد محمود احمدی نژاد در اجلاس سازمان همکاری شانگهای نشان داد که ايران مصمم است با کنار گذاشتن غرب تنها به اين دو کشور متکی باشد و با اين وابستگی دم از استقلال بزند!. سخنان رئيس جمهور ايران درباره گسترش هرچه سريعتر مبادلات تجاری دو کشور نشان داد که دولتمردان جمهوری اسلامی تصميم دارند بيشتر از پيش ايران را به بازاری برای کالاهای بی کيفيت چينی تبديل کنند و صنعت به آتش کشيده شده داخلی را با اين کار به نابودی مطلق بکشانند. احمدی نژاد در حالی با چاپلوسی از روابط رو به گسترش ايران با چين و دنبال کردن اين مسير به عنوان راهبرد اصولی در روابط ايران و چين ياد می کند و در حالی از نبودن حتی يک نقطه منفی در کارنامه روابط ايران و چين سخن می گويد که چين به همراه روسيه در راستای تامين منافع خود با تصويب قطعنامه های سازمان ملل عليه ايران همراهی کرده است. احمدی نژاد البته با ذوق زدگی درباره روابط ايران و روسيه نيز می گويد بنابر اقتضائات منطقه ای و بين المللی روسيه و ايران بايد همکاری و روابط گسترده تری با هم داشته باشند و يک لحظه با خود نمی انديشد که روابط گسترده با روسيه تا کنون چه فايده ای داشته که روابط گسترده تر داشته باشد. احمدی نژاد از خود نمی پرسد چرا پس از هفت سال از حضور ايران در اجلاس همکاری شانگهای هنوز همين روسيه يا چين کاری برای عضويت جمهوری اسلامی در آن نکرده است؟ و از خود يا آنان نمی پرسد دليل اين سرباز زدن چيست؟
شگفت آور است که دولتمردان جمهوری اسلامی وانمود می کنند که پافشاريشان بر سر مسائل هسته ای برای عزت ايران است در حاليکه برای اين پافشاری به خفت ها و پستی های نابخشودنی در برابر چين و روسيه تن در می دهند. اين تناقض تنها نشان دهنده روح بيمار سران ايران و اصرار بر سياستی نادرست به سبب تبعيت از توهمات يک نفردر کشور است. بی شک روسيه و چين نيز ايران را وسيله ای برای قرار گرفتن در برابر غرب بخصوص آمريکا قرار داده اند. يعنی علاوه بر امتيازات فراوانی که از ايران می گيرند، در سوءاستفاده ابزاری از آن در بازی های قدرت کوتاهی نمی کنند و متاسفانه اين همه تنها به سبب دشمنی ايران با غرب و بخصوص آمريکا از سوی سران جمهوری اسلامی ناديده گرفته می شود.حاکمان ايران به سبب جلب حمايت روسيه و چين از شادی در پوست خود نمی گنجند و به همين دليل به آنچه در مسير مذاکرات می گذرد بی اعتنا هستند. بی شک ايران و غرب هر دو می دانند از آتش مذاکرات مسکو نيز آبی گرم نخواهد شد. در چنين شرايطی در دو سوی ميز مذاکره تنها روسيه نشسته است، روسيه ای که ايران می کوشد تا چين را نيز با او سهيم سازد و از اين خوان نعمت بهره مند. بی شک روسيه و چين هم چون ايران خواهان طولانی تر شدن روند مذاکرات هستند زيرا در اين ميان ايران هرچه بيشتر از غرب فاصله می گيرد و اين يعنی گرفتن ماهی بيشتر از اين آب گل آلود. آيا سران جمهوری اسلامی روی شاهان قاجار را سفيد نکرده اند؟


دکتر بهروز بهبودی

۱۳۹۱ خرداد ۲۳, سه‌شنبه

تشدید فشارها و تهدیدها علیه خانواده دکتر رویا عراقی


خانواده خانم رویا عراقی، معاون آقای کاظمینی بروجردی برای حضور ایشان در دادگاه ویژه روحانیت(سرکوب روحانیون آزادیخواه)، تحت فشارها و تهدیدهای شدیدی قرار دارند.پیرو احضارهای پی درپی خانم دکتر رویا عراقی، معاون آقای کاظمینی بروجردی، برای سومین بار به دادگاه ویژه روحانیت، تهدیدها بر خانواده ایشان همچنان ادامه دارد. به دلیل ادامه فعالیت های حقوق بشری و سیاسی خانم دکتر عراقی، خانواده ایشان شدیدا در معرض تهدیدهای جانی و مالی قرار گرفته اند. روز شنبه مورخ 13 خرداد خودروی خواهر ایشان، خاطره عراقی، از داخل پارکینگ منزل ربوده شد، که این موضوع بر نگرانی این خانواده مبنی بر عملی شدن تهدیدها به شدت افزوده است.در اثر افزایش فشارهای روحی و تهدیدهای دادگاه ویژه روحانیت بر خانم هما قازانچایی 59 ساله مادر خانم رویا عراقی، باعث شدت بیماری ایشان شده است . بر اساس این گزارش، دادگاه ویژه روحانیت خانواده او را تحت فشار قرار داده اند، تا جایی که حتی در روزی که مادر ایشان  تحت عمل جراحی قرارگرفته است، از سوی مامورین دادگاه ویژه، تهدید تلفنی شده، تا خانم رویا عراقی در دادگاه حضور یابد.طی چند ماه اخیر این چندمین بار است که عده ای را به دلیل حمایت از آقای کاظمینی بروجردی احضار و یا تهدید می کنند، لازم به ذکر است که مامورین دادگاه ویژه علاوه بر تهدید، احضار و بازداشت هوادارن آقای کاظمینی بروجردی، فشار و آزار و اذیت مضاعفی بر خانواده های این افراد نیز اعمال میدارند.لازم به ذکر است که  اعضای خانواده آقای کاظمینی بروجردی پس از دستگیری ایشان در مهر 1385 بطور پیوسته بازداشت و تهدید و شکنجه شده اند. همسر و فرزندان اقای کاظمینی بروجردی  درطول این شش سال  بعنوان گروگان برای  گرفتن اعتراف و یا توبه نامه از آقای کاظمینی بروجردی مورد آزار و اذیت واقع شده اند که عوارض غیر قابل جبرانی را بر این خانواده وارد کرده  است. در هفته گذشته  همسر آقای بروجردی خانم اکرم ولی دوستی نیز بخاطر شدت یافتن عارضه قلبی اش  برای سومین بار در بیمارستان بستری گردید.سرقت اموال و تشدید فشارها علیه خانواده های هوداران آقای بروجردی را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای به شورای امنیت سازمان ملل متحد می باشد.


پدرام طنازی

۱۳۹۱ خرداد ۲۰, شنبه

«توپول ام»: موشک قاره پیمای روسی بر فراز چند شهر ایران


هیچ مقام مسئول دولتی در ایران به مردم نمی گوید، آن شی نورانی که در آسمان ایران شامگاه پنجشنبه دیده شد و مردم را وحشت زده کرد، چه بوده است؟ اگر هم بگویند، مشتی دروغ و فریب را سر هم می کنند و آنقدر چنین کرده اند که مردم به هیچ حرفی از دهان امام جمعه ها و سخنگویان حکومتی در می آید باور ندارند. حساب صدا و سیما هم بکلی پاک است.به این ترتیب است که مردم خود به حدس و گمان درباره این شی نورانی که حداقل در آسمان سه شهر ایران دیده شده سرگرم حدس و گمان اند و به چرندیاتی که سازمان پدافند غیر عامل اعلام کرده اعتنائی ندارند. این سازمان گفته این شی نورانی بخشی از رزمایش سراسری است! این درحالی است که وزارت دفاع روسیه اعلام کرد، آن شی نورانی که در آسمان ایران دیده شده موشک قاره پیمای روسیه بوده که آن را بصورت آزمایشی شلیک کرده اند!
شی نورانی و یا به گفته مقامات روسیه، موشک قاره پیمای روسی در شهرستان سلماس نیز دیده شده و چنان نورانی بود که مردم وحشت زده شده اند.خبرگزاری ریانووستی به نقل از وادیم کوال، رئیس بخش حفاظت اطلاعات نیروهای استراتژیک موشکی در وزارت دفاع روسیه نوشت: شی نورانی یک موشک قاره‌پیمای «توپول ام» بوده که پنج‌شنبه با موفقیت آزمایش شده است. این موشک از استان آستراخان پرتاب شده و مکان از پیش مشخص شده‌ای را در قزاقستان هدف قرار داده است.موشک‌های «توپول ام» قادر به حمل کلاهک اتمی هستند و پس از قرار گرفتن در مدار کره زمین می‌توانند هدف‌هایی در فاصله‌ی ۱۱ کیلومتری بزنند.سرعت زیاد و ارتفاع بالای این موشک علت دیده شدن تقریبا همزمان آن در شرق و غرب ایران و در چند کشور دیگر منطقه بوده است.موشک بالستیک «توپول ام» از نوع موشک‌های چند مرحله‌ایست که پس از شتاب گرفتن در مدار زمین و هنگام ورود مجدد به جو، کلاهک آن از بدنه جدا می‌شود. نور شدید و انفجار مانندی که در آسمان ایران دیده شده مربوط به این مرحله بوده است.


نوشته ای از پدرام طنازی

۱۳۹۱ خرداد ۱۹, جمعه

خامنه ای جواب مردم را چگونه می دهید؟


 برمبنای آخرین گزارش ها نتیجه سفر یوکیا امانو رئیس آژانس بین المللی انرژی هسته ای از وین به تهران امید بخش توصیف شده است. با آنکه هنوز کوچکترین مطلبی در باره موارد توافق احتمالی فاش نشده، فضای خوشبینی بر اساس شایعات حاکم است.چندی پیش در این ستون درمقاله ای تحت عنوان " شعبده بازی در محور استانبول – بغداد" متذکر شدیم که این اولین بار نیست که جمهوری اسلامی به خاطر فریبکاری و وقت کشی به میدان آمده است تا بار دیگر با شیطان بزرگ ودیگرشیاطین پشت میز مذاکره بنشیند در حالی که هیچگونه قصد و نیتی در مورد ترک برنامه تسلیحاتی خود نداشته باشد. ولی آیا آمریکا و کشورهای غربی تا این حد ساده لوح هستند که بدون داشتن هیچگونه امیدی به موفقیت باز هم به دور دیگری از مذاکرات بی حاصل تن در دهند؟ مسلماً بسیاری از داده های بین المللی مسئله طی ماه ها و هفته های اخیردچار دگرگونی شده است. در آن نوشته متذکر شدیم که دولت پرزیدنت اوباما برای مشارکت در این گفتگو دلائل "انتخاباتی" خود را دارد و این دور جدید مذاکرات برای هردو طرف از اهمیتی ویژه برخوردار است.سرگرم کردن مردم پیرامون این نشست و برخاست ها هاهم برای جمهوری اسلامی و هم برای اوباما.فرصتی خواهد بود برای وقت خریدن و در انتظار فرصت نشستن بدون آن که هیچیک از دو طرف امید چندانی به سودمند بودن این نوع گفتگو را در سر بپروراند.
شرایط بحرانی جهان
به عبارت دیگر هم اوباما و هم خامنه ای هر دو به برگذاری این دور مذاکرات نیازمندند. پرواضح است که رهبر جمهوری اسلامی در محاسبات خود محظورات انتخاباتی اوباما را از نظر دور نخواهد داشت. استنباط درست آنها این است که اوباما علاقه مند است که احتمال هر نوع حمله نظامی را چه از سوی اسراییل و چه از طرف آمریکا تا بعد از انتخابات ماه نوامبر آینده به تعویق بیاندازد ودر ضمن راه هرگونه بحث و انتقاد ازسیاست خارجی دولتش را در باره مسئله ایران برای رقیب جمهوریخواه خود مسدود کند. جمهوری اسلامی نیز به نوبه خود این محظورات دولت اوباما را در دور جدید مذاکرات مورد استفاده قرار خواهد داد. متقابلاً غربی ها نیز از اوضاع وخیم اقتصادی و سیاسی رژیم آخوندها بی اطلاع نیستند و می دانند که تهران نیازمند بهانه ای است برای گریز هر چند موقت از شرایط بحرانی کنونی. پر واضح است که آمریکایی ها نخواهند توانست به خاطر چند دور گفتگوی بی حاصل همه تجارب تلخ و نا امید کننده خودرا در ادوار گوناگون مذاکره و داد و ستد با رژیم اسلامی به فراموشی بسپارند.مسلماً هر نوع تحلیل و بحث در مورد این معضل جهانی را نمی توان بدون در نظر گرفتن مجموعۀ شرایط بحرانی دنیای امروز انجام داد زیرا طرفین مذاکره سعی خواهند کرد از همه امکانات ،رویداد ها و مخاطرات به سود خود بهره برداری کنند.بحران اقتصادی و مالی روز افزون در اروپا که هر روز پیچیده تر میشود،نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در فرانسه واحتمال تعدیل موضع این دولت در خاور میانه، بی ثباتی سیاسی دریونان واحتمال اخراج آن کشور از حوزه یورو اندک پاره ای هستنداز مسائلی که رهبران سیاسی اروپا و بویژه آلمان را به چالش طلبیده است. مبارزات انتخاباتی در آمریکا،سردرگمی سیاست غرب در افغانستان و آینده نامعلوم مصر و یمن نیزتنها گوشه ای از نگرانی های دولت اوباما راتشکیل میدهند. جمهوری اسلامی سعی خواهد کرد تا آنجا که ممکن است دراین مذاکرات ازاختلافات ونقاط ضعف غربیها بهره برداری کند. متقابلاً مذاکره کنندگان غربی هم ازمیزان تنفر وبی اعتمادی مردم نسبت به رژیم واوضاع وخیم اقتصاد کشور و تبعات روز افزون تحریمها کاملاً آگاهند. در هفته پیش ازشروع مذاکرات بغداد برگذاری ملاقات های واشنگتن، کامپ دیوید و شیکاگو یک فرصت استثنائی برای سعی درایجاد نوعی هم آهنگی میان سران کشورهای غربی ودیگر اعضای گروه پنج به اضافه یک بود.
آیارژیم آماده عقب نشینی وتسلیم است؟
از ظواهر امروآنچه جسته گریخته به مطبوعات درزکرده است چنین بر می آید که رژیم تهران احتمالا از روی ناچاری سرانجام آماده نوعی عقب نشینی و یکصد و هشتاد درجه تغییر موضع است. در تائید این این استنباط گفته میشودکه خامنه ای سرانجام پس ازاطمینان خاطراز قبضه کردن تمامی قدرت در دست خود آماده انعطاف پذیری (بخوانید تسلیم و عقب نشینی) شده است تا بلکه بتواند یکبار دیگر رژیم را از مهلکه نجات دهد.اگر این برداشت با واقعیات سیاسی روز منطبق باشد باید دید چه امکاناتی برای حصول نوعی توافق میان دو طرف مذاکره وجود دارد. پاره ای از دست اندرکاران مسائل سیاسی ایران معتقدند که بر خلاف همه تبلیغات و مبالغه گویی ها جمهوری اسلامی دستیابی به بمب اتمی را برای اعتلای اسلام و جنگ با کفار تعقیب نمی کند.زیرا با همه نادانی و جهالت منتسب به رژیم آخوندی نمی توان باور کرد که حضرات آماده انهدام متقابل و خودکشی محتمل باشند. اگر قبول کنیم که بمب اتم را برای جهان گشایی و سلطه جویی نمی خواهند آنگاه تِز دوم، یعنی استفاده از بمب برای حفظ موجودیت نظام مطرح می شود. سال ها است جمهوری اسلامی کره شمالی را به عنوان نمونه موفقیت در برابر هر نوع تهاجم خارجی ستایش می کندواحتمالا خامنه ای از سرنوشت قذافی هم درس عبرت گرفته است و معتقد است که اگر قذافی تسلیحات هسته ای خود را تسلیم نکرده بوداین چنین با شدت مورد تهاجم قرار نمی گرفت. شاید بشوداین سؤال را مطرح کرد که آیا راهی وجود دارد که هم جمهوری اسلامی و هم غربی ها بدون جنگ و خونریزی به اهداف خود نایل آیند؟ در تحلیل نظری پاسخ به این سوال مثبت است، یعنی غرب دارای امکانات و وسایلی هست که بتواند چنین "تضمینی" را به جمهوری اسلامی بدهد و یا حداقل آیت الله را مطمئن کند که اگر دست از بازی با اتم بردارد غربی ها نیز به نوبه خود رژیم را اندک اندک تطهیر خواهند کرد و بدون هیچگونه توجهی به مسائل حقوق بشر با نظام جمهوری اسلامی ساخت وپاخت خواهند کرد.از سوی دیگر اگر هدف جمهوری اسلامی برای دستیابی به انرژی هسته ای حفظ موجودیت نظام باشد دسترسی به این هدف از مجرای دیپلماسی هم کم خطر تر است هم می توان بدون کمترین هزینه نظامی و سیاسی به آن دست یافت.اگر این شایعات و حدثیات به واقعیت نزدیک باشدباید از رهبر معظم پرسید اکنون که آماده تسلیم شده اید پاسخ مردم را چگونه خواهید داد؟غنی سازی محدود و استفاده صلح امیز از انرژی هسته ای هرگزمورد سوال جامعه بین المللی نبوده است. آنچه امروز به خاطر آن سر به آستان بیگانه میسائید ده و شاید حتی بیست سال پیش به سهولت امکان پذیر بود. به مردم حقیقت را بگوئید. نشان دهید که امروز چه به دست آورده اید که درگذشته امکان پذیر نبود؟ هزینه این همه رنج و مصیبت، محرومیت و فرصت های فناشده را چه کسی خواهد پرداخت؟از این همه مصیبت، تحریم،تحمل حقارت ومحرومیت از پیشرفت اقتصادی و اجتماعی چه سودی حاصل ملت ایران شده است؟ چگونه تصور می کنید که بتوانید باز هم حقایق را از مردم پنهان کنید؟ 
هنوز دقیقاً روشن نیست که در نتیجه این تسلیم شرم آور چه شرایطی به ملت ایران تحمیل خواهد شد.اما حکومت جمهوری اسلامی نخواهد توانست حقایق را برای مدتی طولانی از مردم پنهان کند. روزی که حقایق بر ملا شود پاسخ مردم را چگونه خواهند داد؟ بازهم با کشتار دستجمعی جوانان واعدامهای بی پایان؟این بار فضاحت شکست آنقدر واضح است که نخواهید توانست حقایق رادر پس پرده اسرار نظام برای همیشه مدفون سازند.همانگونه که در ماجرای شوم گروگانگیری و یا در مورد پایان جنگ با عراق کسی دروغ های رژیم را باور نکرد، این بار هم قادر نخواهند بود مردم را فریب دهند.


پدرام طنازی

پیش بینی شکست مذاکرات اتمی در مسکو


تا آغاز مذاکرات اتمی در مسکو، کمتر از دو هفته باقی مانده است، اما نشانه هائی از هم اکنون به رسانه های خارج و داخل ایران راه یافته که نشان دهنده نا امیدی و شکست این سومین دوره از مذاکرات تازه اتمی با جمهوری اسلامی است.رسانه های حکومتی بیش از رسانه های غربی اخبار نشانه های این شکست را منتشر می کنند و این ناشی از بیم و هراس از سرانجام روندی است که در 7 سال گذشته طی شده است. آقای خامنه ای در دیداری که بمناسبت سالگرد در گذشت آیت الله خمینی داشت، مدعی شد که ایران در دامنه قدرت است و زمانی که به قله قدرت برسد همه دشمنی ها خاتمه خواهد یافت و به همین دلیل نباید متوقف شد. اما، همزمان با همین سخنان سفیر جمهوری اسلامی در آلمان «شیخ عطار» در مصاحبه با فایننشنال تایمز گفته است: ما در استامبول به توافق رسیده بودیم. ما قبول کردیم که غنی سازی 20 در صدی را کاملا متوقف کنیم، اما در مذاکرات بغداد 1+5 مسائل دیگری را مطرح کرد و شرایط دیگری را پیش کشید و مذاکرات بغداد به نتیجه نرسید. حالا باید دید در مذاکرات مسکو چه می شود.48 ساعت پس از سخنرانی خامنه ای و مصاحبه شیخ عطار، رسانه های دولتی فاش ساختند که غرب زیر توافق بغداد برای پیش مذاکره مسکو زده است. یعنی حاضر نیستند گروه معاونان دو طرف دیدار کرده و دستور کار مذاکرات مسکو را تهیه کنند. همآهنگ کننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا با تاخیر، به دو درخواست جلیلی برای این پیش مذاکرات سرانجام پاسخ کتبی داده و در آن تاکید کرده که نیازی به پیش مذاکره نیست، شرایط همان شرایطی است که در بغداد به شما اطلاع داده شد و منتظر پاسخ کتبی شما برای قبول آن شرایط و سپس آغاز مذاکرات مسکو هستیم.این، جان کلام پرنویسی های سایت های ایسنا و فارس و رجا نیوز و … بقیه است که سعی کرده اند آن را لابلای انواع حاشیه ها و با لغات و اصطلاحات رهبر پسند مطرح کنند.
بدین ترتیب است که آن سئوال هاشمی رفسنجانی از احمدی نژاد در جریان افتتاح مجلس نهم و هنگام ارائه گزارش جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی به حاضران معنای خود را پیدا می کند. هاشمی از احمدی نژاد پرسید: این حرف هائی که جلیلی می زند را شما قبول داری؟ و احمدی نژاد بی آن که دهان باز کند، فقط خندید!
فشار سنگینی که به دولت سوریه وارد می آید و ساعت به ساعت نیز سنگنین تر می شود، نشان میدهد که دیگر روی جمهوری اسلامی برای حل مسئله سوریه هم حساب نمی کنند و این برگ نیز در مذاکرات با جمهوری اسلامی را می خواهند هرچه زودتر بسوزانند. سقوط بشار اسد معنای دیگری ندارد جز قیچی شدن پروبال حزب الله لبنان. روندی که حماس خیلی زودتر از دیگران آن را حدس زد و حساب خود را فورا از سوریه و جمهوری اسلامی جدا کرده و به دامن وحدت ملی در خود فلسطین بازگشت!


نوشته از پدرام طنازی

۱۳۹۱ خرداد ۱۷, چهارشنبه

حسین رونقی ملکی وبلاگ نویس زندانی دست به اعتصاب غذای خشک زد/ وتهدید خانواده

با تشدید فشار‌ها بر حسین رونقی ملکی، ممنوع الملاقات شدن و تهدید خانواده وی، این زندانی سیاسی در بیمارستان اعلام اعتصاب غذای خشک نمود. روز گذشته بازجویان اطلاعات سپاه پاسداران در اقدام فر اقانونی با مراجعه به بیمارستان هاشمی‌نژاد تهران با ارائه صورت جلسه‌ای ضمن مرخص کردن ماموران همراه وی، این زندانی سیاسی را با مسئولیت خود به اتاق دیگری در بیمارستان منتقل و از ملاقات خانواده وی با ایشان جلوگیری کردند.بازجویان پرونده هم چنین نسبت به هر گونه اطلاع رسانی در مورد وضعیت جسمی این زندانی اقدام به تهدید خانواده وی کردند و به خانواده ایشان اعلام کردند که تلاش‌های شما برای اخذ مرخصی استعلاجی بی‌نتیجه است و ما اجازه آن را نخواهیم داد.با تشدید فشارهای غیر قانونی بازجویان اطلاعات سپاه که به گفته نزدیکان ایشان در بزرگنمایی پرونده این وبلاگ نویس نیز نقش موثری داشتند، حسین رونقی در یازدهمین روز اعتصاب غذای خود وارد اعتصاب غذا خشک شد.وی اعلام کرده است تا زمان رفع این فشار‌ها و رفتارهای فراقانونی بازجویان پرونده مجبور به اعتصاب غذای خشک است و در خواسته‌های خود کوتاه نخواهد آمد.حسین رونقی ملکی که از روز یکشنبه به بیمارستان منتقل شده بود؛ اعلام کرده است تا زمان موافقت دادستانی با مرخصی استعلاجی پس از عمل‌اش، دست از اعتصاب غذا برنخواهد داشت.شیرین عبادی برنده‌ ایرانی جایزه صلح نوبل، فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر، جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران و گزارش‌گران بدون مرز امروز با صدور اطلاعیه مطبوعاتی خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط وی شده و مسوولان جمهوری اسلامی ایران را مسئول هرگونه پیشامد بد برای وی دانستند.در طی خرداد ماه دو زندانی سیاسی به نامهای منصور رادپور و سید محمد مهدی زالیه نقشبندیان به دلیل عدم رسیدگی پزشکی بموقع جان خود را از دست دادند.


پدرام طنازی

۱۳۹۱ خرداد ۱۶, سه‌شنبه

پایان قصه ی علی و غلامعلی؛ جسم ناقصی دارند، اندک آبرویی


این عکس غلامعلی حداد عادل است ، تنها ساعتی پیش از آنکه برای ریاست مجلس با علی لاریجانی رقابت کند با پای شکسته و دشداشه وارد مجلس شد اما باز رییس نشد.بی سبب یاد روزی افتادم که آیت الله خامنه ای وقتی موج ملتِ معترض را پس از دهمین دوره انتخابات مخدوش ریاست جمهوری ایران در خیابان دید برای آنکه دل هواداران اش را به رحم بیاندازد با ظاهری مریض پشت تریبون ایستاد و گفت که جسم ناقصی دارد و اندک آبرویی…..
به نظرم حداد عادل هم می توانست مثل خیلی های دیگر که دیده ایم با دست و پای شکسته در محل کارشان حاضر می شوند اما دیگر پیژامه و دشداشه نمی پوشند عمل کند ولی ظاهرا با لباسی که هیبت او را بیمار و زار نشان می دهد گوشه ی چشمی به روحیه مظلوم پروری و مظلوم دوستیِ مجلسی ها داشت که اینبار کارگر نیافتاد آنچنان که برای رهبر هم کارگر نیافتاد و جز هوادارانش کسی برای قصه و مرثیه ی جسمِ ناقص ایشان گریه نکرد…
حداد عادل هم رای نیاورد قصه ی علی و غلامعلی اینجا به پایان رسید با تاکید بر اینکه هر دو از دیدگاه من واقعا در یک سیستم انتخاباتیِ ناسالم غلامِ‌ یک علی اند.


مسیح علی نژاد

به اعتصاب غذایت پایان بده، تا با هم قفل زندان بزرگی به اسم ایران را بشکنیم

درخواست ۳۲۰ فعال ایرانی جهت پایان اعتصاب غذای رونقی ملکی:این فعالان ایرانی در نامه خود خطاب به حسین رونقی این نکته را یادآور کرده اند که در فضای خفقانی که هر روز بیش از پیش شهروندان ایرانی را اسیر خود کرده است، بودن و ماندگاری‌ات را ارزشمند دانسته و درخواست شکستن اعتصاب غذایت را داریم.متن کامل این نامه که نسخه ای از آن در اختیار جرس قرار گرفته به شرح زیر است: ما فعالان حقوق بشری، سیاسی، مدنی و روزنامه‌نگاران هم‌وطنت ضمن تاکید بر خواسته‌های بر حق تو و ارج نهادن بر رشادت، استقامت و فعالیت‌های حقوق بشری و مدنی‌ات در راستای آزادی بیان و مبارزه با سانسور در ایران، نگران سلامتی‌ات هستیم.در فضای خفقانی که هر روز بیش از پیش شهروندان ایرانی را اسیر خود کرده است، بودن و ماندگاری‌ات را ارزشمند دانسته و درخواست شکستن اعتصاب غذایت را داریم.همراهی‌ات را در کنار مبارزه دیگر فعالان برای رسیدن به آزادی و دموکراسی لازم دانسته و از تو می‌خواهیم به اعتصاب غذای خود پایان دهی.

از فشارهای وارد شده بر جسم و روحت که از روز نخست به آن دچار شدی آگاهیم و هم‌دلانه روزهایی را که بر تو می‌گذرد نگاه می‌کنیم.ما رفتار جمهوری اسلامی با تو و دیگر زندانیان سیاسی ـ عقیدتی را محکوم می‌کنیم.ما همراه با خانواده، دوستداران و تمام کسانی که به راه تو ایمان دارند، راسخانه معتقدیم که بدون تو و دیگر مبارزان نمی‌توانیم به آزادی و دموکراسی که هدف مشترکمان است، دست بیابیم.پیام اعتراض تو و پایداری‌ات به گوش همه رسیده است.به اعتصاب غذایت پایان بده، با استقامت و پایداری‌ات، با هم قفل زندان بزرگی به اسم ایران را می‌شکنیم.همراهان تو در چهار گوشه‌ی جهان:ا. مومنی, ا. نظریان, آبتین غفاری, ابوالفضل اسلامی, احسان بداغی, احسان منصوری, احمد آزاد, احمد رافت, احمد منتظری, اردوان ارشاد, اردوان روزبه, ارسلان ضیایی, ارسلان کهنمویی پور, آرش آبادپور, ارشاد علیجانی, آرمان رضاخانی, آرنوش ازرحیمی, آریا خسروی, آزاده اسدی, اسماعیل ختائی, آسیه امینی, اشکان یزدچی, اعظم بهرامی, اکبر سیف, اکبر معارفی, امید پیوندی, امید کشتکار, امید کوهی, امیر بیگلری, امیر پیشداد, امیر رشیدی, امیر صحتی, امیر وارسته حیدری, امیرحسین سراجی, امیرحسین فتوحی, امیررضا امیربختیار, امین سرخابی, انور میرستاری, آیدا سعادت, آیدا قجر, ایرج باقرزاده, آینده آزاد, بابک اجلالی, بابک داد, باقر ابراهیم زاده, بهداد ثابت آزاد, بهروز بیات, بهروز حشمت, بهروز معظمی, بهزاد مهرانی, بهزاد مهرانی, بهزاد میرزایی, بهمن امینی, بهمن مبشری, بهمن نیرومند, بهناز مهرانی, بیژن افتخاری, بیژن صف سری, بیژن لطیفی, پرتو نوری علا, پروانه سلطانی, پروانه وحیدمنش, پروین کهزادی, پویا جهاندار, جعفر قدیم خانی, جلال ایجادی, جمشید خونجوش, جهانشاه جاوید, حامد ابراهیمی نژاد, حامیان مادران پارک لاله لس‌آنجلس, حبیب تبریزیان, حسن زرهی, حسن طالبی, حسن فرشتیان, حسن نایب هاشم, حسین افصحی, حسین باقرزاده, حسین تقی زاده, حسین دولت آبادی, حسین سبحان‌اللهی, حسین علوی, حسین علیزاده, حمید جاودان, حمید زیارتی, حمید صدر, حمید مافی, حمیدرضا ظریفی نیا, حنیف مزروعی, دارا عزیزی, داریوش وثوقی, داوود نوائیان, دنیا اکبری, راضیه (پری) نشاط, رامین خرسندی, رحیم شام بیاتی, رضا اغنمی, رضا اکرمی, رضا چرندابی, رضا دقتی, رضا سیاوشی, رضا صدیق, رضا علیجانی, رضا فانی یزدی, رضا قاضی نوری, رضا قریشی, رضا مبین, رضا مرزبان, رضا هیوا, رضا ولی زاده, رضوان مقدم, روح‌الله زم, روحی شفایی, روزبه میرابراهیمی, روژین محمدی, رویا طلوعی, رویا مبشری, رویا ملکی, زهرا ربانی املشی, زهره حبیب محمدی, زیبا میرحسینی, زینت اسماعیل زاده, ساجده عرب سرخی, سامان رسول پور, سانیا عوضپور, سپیده پور‌آقایی, سپیده فارسی, سجاد شاهمرادی, سجاد ویس مرادی, سحر رضازاده, سرژ آراکلی, سعید آگنجی, سعید پورحیدر, سعید پیوندی, سعید جعفری, سعیده بهرامی, سعیده سهرابی, سلمان سیما, سهراب بهداد, سهیل پرهیزی, سورنا هاشمی, سوسن محمدخانی غیاث وند, سوفیا صدیق پور, سولماز ایکدر, سیامک فرید, سیامک مویدزاره, سیاوش صفوی, سیاوش عبقری, سید ابراهیم نبوی, سید اکبر روحانی, سید علی بنی جمالی, سید مجتبی واحدی, شادی صدر, شاهین انزلی, شاهین فاطمی, شاهین نوربخش, شروین نکوئی, شکوه نجم آبادی, شهاب الدین شیخی, شهاب فیضی, شهره عاصمی, شهزاده نظرآوا, شهلا بهاردوست, شهلا عبقری, شهین نوائی, شیوا نوجو, صابر عباسیان, صبری نجفی, صدرا سمنانی رهبر, طلعت یگانه تبریزی, طیبه علیرضایی, عباس خرسندی, عباس معروفی, عبدالحمید معصومی تهرانی, عبداله گدازگر, عصمت بهرامی, علی افشاری, علی اکبر قنبری, علی, اکبر مهدی, علی پرسان, علی تارخ, علی تقی پور, علی حسین قاضی زاده, علی دماوندی, علی راجی, علی طایفی, علی عبدی, علی فاتحی, علی فتوتی, علی قلی زاده, علی کلائی, علی مهتدی, علی هنری, علیرضا کریم زاده, غریبا طالبیان, فاریا بارلاس, فاطمه عرب سرخی, فرشاد توماج, فرشاد ملک احمدی, فرشید آذرنیوش, فرشید فاریابی, فرهاد ثابتان, فرهاد صوفی, فرهاد طالبیان, فرهاد نعمانی, فرهاد نوری, فرهمند علیپور, فرهنگ قاسمی, فروغ جواهری, فریبرز مهران ادیب, فرید مهران ادیب, فریدون معزی مقدم, فیروزه رمضان زاده, فیروزه فولادی, کاران صدر, کاظم ایزدی, کاظم کردوانی, کامبیز شبانکاره, کامبیز غفوری, کامران بهنیا, کامیار بهرنگ, کاوه آهنگری, کاوه شیرزاد, کاوه کرمانشاهی, کتایون پزشکی, کتایون شیبانی, کتایون عظیمی فرد, کمال بایرام زاده, کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ایران ـ برلین, کورش صحتی, کیانوش رمضانی, کیانوش سنجری, کیوان فروزان, گرجی مرزبان, گودرز اقتداری, گیسو جهانگیری, لیدا پرچمی, لیدا حسینی نژاد, ماسیس عزیزخانیان, مائده سلطانی, مجید تمجیدی, مجید محمدی, مجید نیکنام, محبوبه عباسقلی زاده, محسن نژاد, محمد بهبودی, محمد شمس, محمد صادقی, محمد قلیخانی, محمدجواد دردکشان, محمدحسین جعفری, محمدرضا فطرس, محمدرضا کلانی, محمدرضا نیکفر, محمدعلی مهرآسا, محمود ایمانی, محمود مهران ادیب, مرتضی کاظمیان, مرتضی ملک محمدی, مرتضی نگاهی, مرجان افتخاری, مرسده هاشمی, مریم اهری, مریم روزبهانی, مزدک عبدی پور, مزدک نصیری, مسعود اکبری راد, مصطفی خسروی, مقداد بریمانی, ملیحه محمدی, منصور معدل, منصوره شجاعی, منصوره فتحی, منوچهر محمدی, منوچهر مقصودنیا, منوچهر یزدیان, مهدی اقدم, مهدی امینی, مهدی سعیدپور, مهدی فتاپور, مهدی محسنی, مهدی معتمدی مهر, مهدی نخل احمدی, مهدی نوذر, مهدی یارمحمدی, مهران براتی, مهرانگیز کار, مهرداد احسان پور, مهرداد درویش پور, مهشید راستی, مهناز پراکند, مونا کاشف, میثاق پارسا, میثم رودکی, میثم معتمدنیا, نادر انتصار, نادر هاشمی, نازک افشار, ناصر پاکدامن, ناصر رحمانی نژاد, ناهید جعفر پور, نسترن هادوی, نسرین ابراهیمی, نسرین الماسی, نسیم سرابندی, نصیر امامی, نگین بانک, نوشابه امیری, نوشین شاهرخی, نیکروز اولاد اعظمی, نیلوفر بیضایی, نیلوفر رستمی, هایده قهرمانی, همایون مهمنش, ویدا حاجبی, ویدا فرهودی, یوحنا نجدی, یوسف سهرابیانحسین کیست؟حسین رونقی ملکی، وبلاگنویسی که از دسامبر ۲۰۰۹ در زندان اوین به سر می‌برد و از ۲۶ می سال جاری در اعتراض به ممانعت مسولان برای عمل جراحی کلیه‌هایش اقدام به اعتصاب غذا کرده است. او در سال ۲۰۱۰ به اتهام عضویت "غیرقانونی" در گروه اینترنتی ایران پراکسی، نشر اکاذیب، توهین به رهبری و رییس‌جمهور و با استناد به مطالبی که در وبلاگ خود منتشر کرده بود، به ۱۵ سال زندان محکوم شد.طبق آخرین اخبار طی روزهای گذشته, حسین رونقی دوبار به بیمارستان منتقل شده است, بار اول تنها برای دو ساعت و بار دوم در حال حاضر است. بنا به گزارشات رسیده آیت الله آملی لاریجانی, رییس قوه قضاییه کشور دستور رسیدگی به وضعیت نامناسب جسمی رونقی را به عباس جعفری دولت آبادی, دادستان تهران ابلاغ کرده و بستری شدن فعلی رونقی بر اساس این دستور است اما حسین اعلام کرده است تا صدور مجوز نگهداری وی در بیمارستان به اعتصاب خود ادامه خواهد داد.وضعیت سلامتی او وخیم است. در اثر فشار و شکنجه از زمان دستگیری، کلیه‌هایش از کار افتاده‌اند. او تا به حال ۴ بار مورد عمل جراحی قرار گرفته و باید فورا کلیه چپ او را از بدنش خارج کنند. کلیه راست نیز تنها ۲۰ درصد توانایی دارد.طبق گزارش سازمان عفو بین‌الملل والدین او گفته‌اند "مسئولان جمهوری اسلامی برای اجازه استفاده از مرخصی درمانی که شامل قوانین زندان و حق مسلم اوست، شرط "اعتراف" را قرار داده‌اند".عفو بین‌الملل طی بیانیه‌ای در اول ژون ۲۰۱۲ خواستار آزادی بی‌قید و شرط وی شده است.نماینده پارلمان آلمان، مالته اشپیتز نیز پدرخواندگی حسین رونقی را بر عهده گرفته است و در نامه ای به سفیر جمهوری اسلامی ایران در آلمان خواستار آزادی فرزند خوانده خود شده است.بر اساس ماده ۱۰۳ آیین نامه اجرایی سازمان زندان ها در خصوص توجه و مرخصی برای زندانیانی که وضعیت جسمانی نامناسبی دارند, "در موارد ضروری خروج محکوم از زندان برای معالجه بایستی با تایید بهداری زندان, اجازه رییس مسول زندان و موافقت قاضی ناظر باشد".از سوی دیگر در پی مصوبه اولین کنگره "جلوگیری از جنایت و رفتار با مجرمان" سازمان ملل متحد در ژنو ۱۹۹۵, و مصوب شورای اقتصادی و اجتماعی در قطعنامه های ژوییه ۱۹۵۷ و مه ۱۹۷۷, "زندانیان بیماری که نیاز به درمان توسط متخصص دارند باید به مراکز تخصصی بیمارستان های عادی انتقال یابند.طبق گزارش‌های رسیده از زندان اوین، هم‌بندی‌های او بارها نگرانی شدید خود از خطر مرگی که او را تهدید می‌کند، ابراز کرده‌اند.

حسین رونقی ملکی: تا مرخصی استعلاجی نگیرم، حاضر به درمان نمی‌شوم منابع خبری گزارش داده اند  که حسین رونقی ملکی، وبلاگ‌نویس منتقد و زندانی سیاسی که در زندان یکی از کلیه‌های خود را از دست داده و خطر از دست دادن کلیه دیگرش او را تهدید می‌کند، روز یکشنبه به بیمارستان هاشمی‌نژاد تهران منتقل شد.به گزارش رادیو اروپای آزاد، یکی از نزدیکان حسین رونقی ملکی به این رسانه گفته است که او همچنان در اعتصاب غذا است و به پزشکان اجازه نداده که درمان او را آغاز کنند و حتی از زدن سرم خودداری کرده است.به گفته این عضو خانواده حسین رونقی ملکی، او گفته تنها درصورتی حاضر است درمان شود که مسوولان قضایی با مرخصی استعلاجی او بعد از عمل جراحی موافقت کنند و مامورانی که در بیمارستان در اتاق او حضور دارند، او را تنها بگذارند.مسوولان قضایی دستور داده‌اند به دلایل امنیتی، ماموران به طور تمام وقت در کنار تخت حسین رونقی ملکی حضور داشته باشند.حسین رونقی ملکی به خانواده‌اش گفته که حاضر است در بیمارستان بمیرد و برای او فرقی ندارد که بعد از جراحی به زندان منتقل شود و در زندان بمیرد یا درمان نشود و کلیه هایش را از دست بدهد.این فرد نزدیک به حسین رونقی ملکی گفته که کلیه چپ آقای رونقی از کار افتاده و کلیه راست او در خطر است.

جنبش راه سبز(جرس)

هشدار ۱۱۷ زندانی بند ۳۵۰ درباره سلامتی حسین رونقی وبلاگ نویس زندانی : مرخصی و درمان خارج از زندان، حق اوست

۱۱۷ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین در نامه ای خطاب به رییس این بند با اشاره به خطرات جدی اعتصاب غذای اعتراضی سیدحسین رونقی، وبلاگ نویس زندانی که از شنبه گذشته دست به اعتصاب غذا زده هشدار داده اند: طبق ماده ۲۹۱ آیین دادرسی کیفری هرگاه اجرای حکم موجب شدت بیماری و تاخیر در بهبودی محکوم علیه باشد، به تشخیص پزشک قانونی و یا پزشک معتمد اجازه ی معالجه در خارج از زندان صادر می شود. با توجه با اینکه در مورد آقای حسین رونقی، پزشکی قانونی رای بر عدم تحمل کیفر داده است و پزشکان متخصص و معالج تاکید بر نگهداری ایشان و پس از عمل در خارج از زندان دارند، اما تا کنون این امر محقق نشده و این عدم رسیدگی موجب ایجاد خطرات جانی برای وی شده و نگرانی فراوانی در بین همبندیان ایشان ایجاد کرده است.این فعال حقوق بشر محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین یکشنبه شب به دلیل وخامت وضعیت جسمی به بیمارستان هاشمی نژاد منتقل شد اما با تاکید بر اینکه تا زمانی که نتواند از حق مرخصی استفاده کند اعتصاب غذای خود را ادامه خواهد داد حتی حاضر به وصل کردن سرم نشده است.آخرین گزارش های در اختیار کلمه حاکی است که سیدحسین رونقی با آنکه از طرف ماموران امنیتی برای شکستن اعتصاب غذای خود تحت فشار است و تهدید شده که او را به زندان باز خواهند گرداند و علیه وی به جوسازی رسانه ای خواهند پرداخت، بر حق مرخصی و پیگیری درمان در خارج از زندان تاکید کرده و حاضر به شکستن اعتصاب خود نشده است.وی شنبه‌ هفته‌ گذشته با انتشار نامه‌ای خطاب به رهبری از آغاز اعتصاب غذای خود خبر داده و در قسمتی از نامه نوشته بود: «اینجانب در اعتراض به این رویه های غیر قانونی از تاریخ ششم خرداد ۱۳۹۱ اعلام اعتصاب غذا می کنم و مسوولیت حفظ جان من بر عهده مسوولان جمهوری اسلامی است. این اعتصاب غذا در اعتراض به ناروایی ها و شکایت از دخالت های سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات در امور قضایی و سلب استقلال این قوه و تلاش برای احیای قانون اساسی، آیین دادرسی، استقلال قضایی و احیای حقوق زندانیان سیاسی و خانواده هایشان نظیر برخورداری از مرخصی، تلفن، ملاقات و غیره است.»این وبلاگ‌نویس و فعال حقوق بشر هم اکنون دو سال و نیم است که بدون مرخصی در زندان اوین به سر می‌برد. وی در تاریخ ۲۲ آذر ماه ۱۳۸۸ در شهر ملکان در نزدیکی تبریز بازداشت و بلافاصله به بند ۲ الف زندان اوین منتقل شد. وی مدت ۱۰ ماه را در سلول‌های انفرادی این بند زندان اوین تحت فشارهای روحی و جسمی برای اخذ مصاحبه و اعترافات تلویزیونی قرار گرفت و سرانجام از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد.متن نامه ۱۱۷ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین به علایی، رییس این بند به گزارش کلمه به شرح زیر است:بسمه تعالیریاست محترم بند ۳۵۰ جناب آقای اعلاییبا سلام و احترامهمانطور که مستحضر هستید، آقای حسین رونقی ملکی که در بند ۳۵۰ دوران محکومیت خود را سپری می کند، دچار بیماری شدید کلیوی است که در دوران حبس به آن دچار شده است و اقدامات درمانی انجام شده در مورد ایشان در دفعات قبل به دلیل اینکه بر خلاف نظر پزشک معالج پس از عمل، ایشان را به زندان بازگردانده اند، نتیجه ای نداشته و حتی اثر منفی بر وضعیت سلامتی وی داشته است.طبق ماده ۲۹۱ آیین دادرسی کیفری هرگاه اجرای حکم موجب شدت بیماری و تاخیر در بهبودی محکوم علیه باشد، به تشخیص پزشک قانونی و یا پزشک معتمد اجازه ی معالجه در خارج از زندان صادر می شود. با توجه با اینکه در مورد آقای حسین رونقی، پزشکی قانونی رای بر عدم تحمل کیفر داده است و پزشکان متخصص و معالج تاکید بر نگهداری ایشان و پس از عمل در خارج از زندان دارند، اما تا کنون این امر محقق نشده و این عدم رسیدگی موجب ایجاد خطرات جانی برای وی شده و نگرانی فراوانی در بین همبندیان ایشان ایجاد کرده است.با توجه به سابقه عدم رسیدگی به وضعیت سلامتی زندانیان که در مواردی متاسفانه منجر به فوت آنها، از جمله مرحوم هدی صابر، گردیده است از تمام مسوولین ذیربط درخواست می شود که با رسیدگی هرچه سریعتر به وضعیت درمانی نامبرده مانع از بروز هرگونه اتفاق ناگواری برای وی گردند و همچنین موجبات رفع نگرانی هم بندیان ایشان را فراهم آورند.بدیهی است تبعات عدم رسیدگی به این امر بر عهده ی مسوولان ذیربط خواهد بود.اسامی امضا کنندگان این نامه:۱- امیر خسرو دلیر ثانی۲- سید مهدی خدایی۳- مجید اسدی۴- اسدالله اسدی۵- محمد هاشمی۶- حسین ثابت۷- غلامحسین آذری۸- حمیدرضا ایزدیاری۹- محمد داوری۱۰- محمد سیف زاده۱۱ – وحید اصغری۱۲ – باتیر شاه محمد اف۱۳ – علی رضایی۱۴- امیر احسان تهرانی۱۵- سید محمد حسینی۱۶- (اسعد) بهنام ابراهیم زاده۱۷- داور حسینی وجدان۱۸- محمدرضا معتمدنیا۱۹- مهدی فراحی شاندیز۲۰- علیرضا اخوان۲۱- محمد صدیق کبودوند۲۲- عبدالرضا خزانه داری۲۳- محمد سلیمانی۲۴- محمدرضا حسینی۲۵- معصوم فردیس۲۶- ابوالفضل عابدینی نصر۲۷- محسن جوادی افضلی۲۸- ناصر آذرنیا۲۹- مجتبی احمدی۳۰- کامران ایازی۳۱- محمدرضا پونکی۳۲- سماء نورانی۳۳- فرشید فتحی۳۴- مصطفی نیلی۳۵- سیامک قادری۳۶- علی گودرزی۳۷- احمد کریمی۳۸- حسین زرینی۳۹- غلامرضا حسینی۴۰- سیدمحمد ابراهیمی۴۱- محمد یاری۴۲- اکبر یوسفی۴۳- حمیدرضا مقدسی۴۴- آرش سقر۴۵- بهزاد عباسی۴۶- بهادر علیزاده۴۷- داود اسدی۴۸- رضا عزیزی۴۹- حسین جوانی۵۰- مرتضی رحیم طایفی۵۱- محسن دانشپورقدم۵۲- عبدالرضا دهقان۵۳- علیرضا نیکوبندری۵۴- کاظم معتمد۵۵- شهرام الیاسی۵۶- افشین حیرتیان۵۷- علی معزی۵۸- مصطفی قصلانی۵۹- مهدی علیزاده۶۰- اصغر قطان۶۱- اسدالله هادی۶۲- فرزاد روحی۶۳- پوریا شاهپری۶۴- بهمن صادقی نور۶۵- مزدک علی نظری۶۶- افشین اسانلو۶۷- اسماعیل صحابه۶۸- احمدرضا یوسفی۶۹- علیرضا رجایی۷۰- محمدحسین نعیمی پور۷۱- سیدعلیرضا بهشتی۷۲- فیض الله عرب سرخی۷۳- محمد طاهر قزوینی۷۴- عماد بهاور۷۵- جعفر گنجی۷۶- ابوالفضل قدیانی۷۷- عبدالله مومنی۷۸- بهمن احمدی امویی۷۹- فریدون صیدی راد۸۰- سعید متین پور۸۱- مسعود پدرام۸۲- سید امیر خرم۸۳- رضا انصاری۸۴- عبدالفتاح سلطانی۸۵- دیدار رئوفی۸۶- حسن اسدی زید آبادی۸۷- علی جمالی۸۸- علی ملیحی۸۹- فرشاد قربان پور۹۰- وحید لعلی پور۹۱- سعید جلالی فر۹۲- قاسم شعله سعدی۹۳- آرش ریکی۹۴- بابک داشاب۹۵- مهران برجی۹۶- محمد امین هادوی۹۷- حمزه کرمی۹۸- محمد علی ولایتی۹۹- رسول حیدرزاده۱۰۰- رسول حردانی۱۰۱- امید نوروزیان۱۰۲- غلامرضا خسروی۱۰۳- کوروش کوهکن۱۰۴- افشین کرم پور۱۰۵- رضا انصاری۱۰۶- حیدر عساکره۱۰۷- علی ایرانی اصل۱۰۸- علیرضا کیا۱۰۹- رامین چاوشی۱۱۰- حمیدرضا مرادی۱۱۱- امیر اسلامی۱۱۲- مصطفی دانشجو۱۱۳- فرشید یداللهی۱۱۴- علی نعمتی۱۱۵- عارف درویش۱۱۶- رضا مولوی۱۱۷- علی پورسلیمان


گزارش کلمه

حمایت ۹۰۰ فعال مدنی از حسین رونقی، وبلاگ نویس زندانی


سید حسین رونقی ملکی فعال حقوق بشر، وبلاگ نویس، با نام مستعار بابک خرمدین در ایران به وبلاگ نویسی می‌پرداخت، وی همچنین در زمینه برنامه‌نویسی و ساخت وبلاگ و عبور از فیلترینگ تخصص داشته و در زمینه مبارزه با سانسور در فضای سایبری ایران تلاش‌های گسترده‌ای انجام داده است.این فعال حقوق بشر آذری زبان، زاده شهر ملکان در آذربایجان شرقی و دانشجوی رشته نرم افزار کامپیوتر دانشگاه آزاد اراک است.این فعال حقوق بشر و وبلاگ نویس دربند که در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیر عباسی به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شده در شرایطی دست به اعتصاب غذا زده است که به گفته ی پزشکان به دلیل شرایط حاد بیماری کلیوی اش، این عمل وی را با خطر از دست دادن کامل سلامتی اش و مرگ مواجه خواهد کرد.این زندانی سیاسی از بیماری کلیوی رنج می برد و به گفته‌ی پزشکان و متخصصان، هر چه سریعتر باید تحت عمل جراحی و درمان قرار گیرد.وی پیش از این ۵ بار تحت عمل جراحی قرار گرفته اما به دلیل مخالفت اطلاعات سپاه با مرخصی درمانی وی در دوران نقاهت پس از عمل به زندان برگردانده شده است.خانواده ی سیدحسین رونقی پیش از این از نهادهای حقوق بشری و بین المللی برای نجات جان فرزندشان درخواست کمک کرده بودند و پدر وی در نامه های مختلف خطاب به مسئولان قضایی عنوان کرده بود که ماموران اطلاعات سپاه گفته بودند پسرت را می کشیم و نمی گذاریم از زندان بیرون بیاید و امروز آقایان به گفته هایشان عمل می کنند.


متن کامل این بیانیه:


شیونم را بشنوید ای از قفس آزادها


بوی غربت می دهند این آخرین فریادها


من به خود می پیچم اینجا و در آن سو جغدها


جشن می گیرند در کنج خراب آبادها


له شدن در زیر پای آهوان آسان تر است


از چنین پرپر شدن در رهگذار بادها


بیش ازهشتصد و نود روز پیش زندان اوین گامهای استوار روح بزرگی را به خود دید که در قالب جوانی تنومند در سلامت کامل جسمی، استوار آمده بود تا تاوان بدهد:


حسین رونقی ملکی


وبلاگ نویس،فعال حقوق بشرو مسئول کمیته مبارزه با سانسور در ایران


تاوان روشن کردن چراغ آگاهی برای مبارزه با ظلمت جهل، بی هراس از کوتاه شدن سالهای عمر و از دست دادن طلوع خورشید روزهای پر شور جوانی. هرگز نه در انتظار پاداشی بود و نه جویای نام.تنها به همین جرم بود که در آذر ماه سال ۸۸ بازداشت شد. او را به بند کشیدند تا صدایش خاموش شود. امروز حسین عزیز که به تحمل ۱۵ سال زندان از سوی بی عدالتخانه دستگاه قضایی جمهوری اسلامی محکوم شده در اثر شکنجه های جسمی و روحی در بازداشتگاه سپاه، یک کلیه اش را از دست داده و در شرایطی که وضعیت جسمی او بسیار وخیم است، عامدانه او را از داشتن حقوق اولیه انسانی و دسترسی به امکانات اولیه پزشکی و معالجه محروم کرده اند.اینک ما به عنوان جمعی از فعالین مدنی و سیاسی، ضمن محکومیت فشارهای روز افزون بر حسین رونقی ملکی و خانواده وی و نیز جلوگیری عامدانه از درمان و مرخصی استعلاجی برای این زندانی بیمار، از همه ایرانیان، سازمانهای بین المللی و نیز مقامات دولتی سایر کشورها میخواهیم تا همصدا با ما، ضمن اعتراض شدید به نقض حقوق این وبلاگ نویس زندانی، فریاد رسای او در جامعه جهانی شوند. اگر چه قویا معتقدیم که حسین رونقی ملکی کاملا بی گناه بوده و باید آزاد شود، لیکن در شرایط فعلی خواستار اعطای مرخصی فوری تا معالجه کامل و نجات جانش هستیم و به ویژه رهبر جمهوری اسلامی و نهاد نظامی امنیتی تحت نظارت وی یعنی سپاه را مسوول مستقیم جان حسین می دانیم.


ندای سبز آزادی 

۱۳۹۱ خرداد ۱۴, یکشنبه

چادر سياه، پيراهن بی يقه، و معضل کراوات

اعلام ممنوعيت پوشيدن چادر سياه توسط زندانيان زن (پس از سه دهه مجبور کردن آنان به پوشيدن همين رنگ چادر) به خوبی گويای اين ديدگاه در ميان مقامات جمهوری اسلامی است که چادر به عنوان حجاب برتر (به قول علی خامنه‌ای رهبر کشور) ديگر نمی تواند لباس هر کسی در جامعه‌ی ايران باشد بلکه لباس زنان طبقه‌ی ممتازه است.
بعيد نيست به زودی ديگر زنانی نيز که وفاداری چندانی به نظام سياسی ندارند، نا همرنگ تلقی می شوند يا اعضای طبقه‌ی ممتازه‌ی جامعه (زنان و دختران روحانيون، سپاهيان و مديران جمهوری اسلامی) نيستند به تدريج از پوشيدن چادر سياه منع شوند تا اين لباس معرف خودی بودن و دارای امتيازات ويژه بودن در جامعه تلقی شود.
پيراهن آخوندی
پيراهن بدون يقه و دکمه دار (تا زير گردن)- که به پيراهن آخوندی معروف شد- برای کادر وزارت خارجه در خارج کشور نيز همين نقش را بازی می کند. از آنجا که هيچ گروه و دسته‌ای مايل به پوشيدن پيراهن‌های بی يقه‌ی کوتاه نيست (روحانيون دشداشه را زير لباده يا قبا می پوشند که پيراهنی بلند تا نوک پاست) اين لباس اختراعی که قرار بوده جای پيراهن يقه باز يا دارای يقه اما بدون کراوات را بگيرد به لباس اختصاصی کارکنان وزارت خارجه در خارج کشور تبديل شد. مشکل اين لباس ويژه در مقايسه با چادر سياه به عنوان لباس مردان طبقه‌ی ممتاز بسيار کمتر است چون نه در دوره‌ای مردان عادی جامعه به پوشيدن آن مجبور شده‌اند و نه برخی از مردم عادی (و احيانا غير خودی و ناهمرنگ) مايل به پوشيدن آن هستند.
ملحفه بپوشند
بر اساس دستور مقامات قضايی زنان متهم می توانند چادر بپوشند اما رنگ آن نبايد سياه باشد تا موجب وهن لباس رسمی طبقه‌ی ممتازه‌ی جامعه در بخش زنان نشود. معاون قضايی ديوان عدالت اداری با صراحت علت اين دستور را "بی حرمت کردن حجاب برتر" در صورت پوشيده شدن توسط متهمان ذکر می کند. (الف، ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۱) تغيير دستور العمل قوه‌ی قضاييه در باب اجباری بودن چادر سياه برای زنان متهمی که در دادگاه حضور می يابند با استناد صوری به خواست برخی از زنان برای نپوشيدن چادر انجام گرفت: "بسياری از زنان مجرم پايبند به حجاب نيستند و به اجبار با چادر در دادگاه‌ها حاضر می شوند در حالی که اين اقدام می تواند به حرمت چادر خدشه وارد کرده و نتيجه منفی در جامعه داشته باشد. اگر سازمان زندانها می خواهد متهمان زن در دادگاه ها با چادر حاضر شوند حداقل از ملحفه يا پارچه‌ای که نماد زندان دارد استفاده کند." (لاله افتخاری، عضو مجلس، الف، ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۱) اما اين عضو مجلس نمی گويد که اگر قرار است خود زنان بر اساس اعتقادشان در اين موضوع تصميم بگيرند اصولا چرا حجاب بر آنها تحميل شده است؟
با چادر يا بدون چادر؟
هنگامی که يکی از متهمان سياسی از پوشش چادر در دادگاه خود داری کرد مجازات سه هفته محروميت از ملاقات برای وی در نظر گرفته شد اما هنگامی که مقامات به درستی متوجه شدند که چادر سياه ديگر لباس مورد نظر عموم مردم نيست و تنها زنان مقامات و روحانيون و رانت خواران آن را با اختيار (و نه از سر اجبار) می پوشند چنين دستور داده شد که "زنان متهم که مرتکب جرائم خلاف عفت عمومی شده‌اند با همان وضعيت لباس معمول در جامعه در دادگاه حاضر شوند." (دستور لاريجانی رئيس قوه به نقل از يدالله عسگری، مديرکل پيشگيری‌های قضايی قوه قضائيه، الف، ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۱) لباس معمول در جامعه چيست؟ همانی که بر زنان تحميل شده است؟ اگر لباس معمول اين زنان چادر سياه باشد چه؟
چادر سياه بر سر شخصيت‌های منفی يا نسل گذشته
در حيطه‌ی ديگری که پوشش چادر سيان صدای مقامات دولتی را در آورد چادر سياه زنانی بود که در فيلم‌ها و سريال ها نقش منفی بازی می کردند يا از نسل گذشته بودند. اعضای کاست حاکم نمی خواهند زنانی که اسوه‌ی اخلاق و تقوی نيستند يا دورانشان دارد به سر می آيد اين پوشش را در بر داشته باشند: "در برنامه‌ها لازم است شأن و منزلت چادر به‌عنوان حجاب برتر رعايت شود و از چادر در نقش‌های منفی و حقير و نازل استفاده نشود؛ مگر هنگامی که نقش منفی آشکارا از چادر سوء‌استفاده کند يا استفاده ابزاری کرده باشد. در چنين وضعيتی لازم است در کنار شخصيت منفی، شخصيت مثبت با پوشش چادر نيز در آن برنامه وجود داشته باشد. از نشان دادن مادران چادری در کنار دختران جوان غير چادری بايد تا حد امکان اجتناب شود." (صدا و سيما تا کجا، تبيان، ۱۷ بهمن ۱۳۸۹) اگر چنين است چرا چادر سياه را بر همگان در دانشگاه آزاد يا ادارات يا اماکن مذهبی تحميل می کنند؟ چرا حجاب بر پير و جوان تحميل می شود؟ در اختيار هيچ فرد و گروهی نيست که فقط زنان مورد نظر حکومت اين پارچه را بپوشند يا اگر کسانی اين را پوشيدند به رنگ و هيئت زنان مکتبی مورد نظر حکومت در آيند.
حجاب، مشخصه‌ زنان باورمند
دستور قوه‌ی قضاييه برای منع پوشش چادر سياه توسط زنان متهم گرچه برای پيشگيری از نمايش حجاب برتر بر روی متهمان و لذا عدم نقض حرمت آن صادر شده اما گامی است در جهت درک اين موضوع که لباس افراد معانی مشخصی را انتقال می دهد و افراد می توانند به روش‌های مختلف به آن معنی بدهند. بنابراين اگر قرار باشد حجاب معرف باور يک زن مسلمان به فقه باشد اجباری کردن آن برای همه از جمله غير مسلمانان و غير باورمندان بيش از همه هتک حرمت خود حجاب است چون کاری را که بايد منحصر به يک گروه خاص باشد بر همه‌ی افراد تحميل می شود و بدين طريق معنايی که بايد انتقال يابد مخدوش می گردد. اگر روحانيون و وفاداران به روحانيت می خواهند هم حزبی ها و دختران و زنانشان با لباس خود حامل معنايی ويژه در جامعه باشند بايد اجباری بودن حجاب برای همگان را بردارند.
حد و حدود معيار هتک حرمت
روحانيون و سپاهيان امروز چادر سياه را برای متهمان ممنوع کرده‌اند و فردا احتمالا آن را برای تن فروشان خيابانی منع خواهند کرد چون در آن مورد نيز از نگاه آنان حجاب برتر هتک حرمت می شود. مدتی بعد بايد آن را برای زنانی که باوری به حجاب ندارند منع کنند چون با بازی با چادر و شل و سفت کردن آن يا پوشين چادرهای براق يا عبايی اين پوشش اجباری به ابزاری برای خود نمايی تبديل می شود که آن نيز هتک حرمت "حجاب برتر" است. در نهايت هر ان کس که واقعا به حجاب برتر اعتقادی ندارد ايا اصولا به حجاب اعتقادی ندارد آزاد گذاشته خواهد شد که هر آنچه می خواهد بپوشد تا حرمت چادر از منظر حاکمان حفظ شود و حجاب مايه‌ی تمايز طبقه‌ی حاکمه و غير آن قرار گيرد. برای اين امر در چارچوب مذهبی نيز می توانند دليل پيدا کنند: "قرآن خود در هنگام نزول لزوم حجاب بر اين دليل تاکيد می کند که اولا برای زنان مومن بهتر است و ثانيا آنها از زنان غير مومن شناخته می شوند... حال اين پرسش مطرح می شود که آيا اگر غير مومنان را مجبور به حجاب کنيم اين دليل قرآنی را نقض نکرده ايم؟آيا در اين حالت زن مومن و غير مومن از يکديگر شناخته خواهند شد؟" (ياسر سبحانی فرد، نسبت بهبود حجاب، سختگيری و حکومت اسلامی، الف، ۳ خرداد ۱۳۹۱)
از همين نقطه می توان بدانجا رسيد که حرمت و احترام دو طرف يا چند طرف دارند و يک طرفه نيستند. اگر روحانيون و وفاداران آنها می خواهند لباس ويژه‌ی زنان و دخترانشان محترم بماند بايد به لباس ديگران (به انتخاب خود آنها) احترام بگذارند.
از پوشش انقلابی تا پوشش طاغوتی
پيش از انقلاب سال ۵۷ اکثر زنانی که چادر بر سر داشتند از پارچه‌های غير سياه استفاده می کردند. چادر سياه در اين دوره مخصوص جلسات عزاداری محرم يا مجالس ختم بود. در عين حال، تعداد زنانی که از اين پوشش به عنوان پوشش دائمی در کوچه و خيابان استفاده می کردند بسيار اندک و نادر بود. با اوج گيری انقلاب، زنان مکتبی انقلابی برای متمايز کردن خود از بقيه، به چادر سياه روی کردند.اما اين پوشش مکتبی به سرعت به پوشش معيار زنان از منظر حکومت که به دنبال جايگزينی برای لباس‌های جاری زنان در دوران پهلوی بود ‌تبديل شد. در دهه‌ شصت، زنان و دختران کاست حکومتی و نيروهای انقلابی هنوز در پوشش چادر اشتراک داشتند اما با روی کار آمدن علی خامنه‌ای و تشويق هر چه بيشتر چادر سياه به عنوان حجاب برتر و اجبار آن در برخی مشاغل و مراکز آموزشی در کنار تبخير شور انقلابی سال‌های انقلاب و جنگ به تدريج چادر به پوشش معيار زنان طبقه‌ی حاکم تبديل شد. البته برخی زنان غير طبقه‌ی حاکم به اجبار يا تشويق هنوز آن را در بر می کردند. اتفاقی که در سال‌های دهه‌ی نود در حال افتادن است آن است که اجبار چادر از عموم زنان برداشته شده و به زنان و دختران طبقه‌ی حاکم ("طاغوت" به تعبير انقلابيون سال ۵۷) اختصاص می يابد.
معضل کراوات
تصور ابتدايی حاکمان جمهوری اسلامی اين بود که مردم عادی جامعه (محکومان) بايد در پوشش از طبقه‌ی حاکم ("الگوهای مکتب") پيروی کنند اما قدرت سياسی لوازم و نمادهای خاص خود را دارد و نمی توان آنها را با همه شريک شد. در مرحله‌ی بعد مردم عادی فقط نبايد از پوشيدن لباس طبقه‌ی ممتاز پرهيز کنند بلکه لباس آنها نبايد به هيچ وجه نماد مخالفت با ايدئولوژی حاکم باشد. حاکمان اکنون می دانستند که خواست تبعيت غير واقعی است و تنها بايد از مخالفت جلوگيری کرد.با فروش و پوشيدن کراوات از آن جهت مخالفت می شود که مشخصا ايدئولوژی رسمی را به چالش می کشد. اما چرا با کراوات همانند لباس‌های زير زنان که در خانه قابل استفاده است و حکومت تنها می تواند پوشيدن آنها در فضای عمومی را ممنوع کند (و فروش آن منع نشده) برخورد نمی شود؟ اول آن که منع شرعی برای پوشش آن در حوزه‌ی عمومی وجود ندارد و دوم آن که پس از فروخته شدن افراد می توانند آنها را هم در فضای خصوصی و هم در فضای عمومی (مثل سالن های عروسی) بپوشند و حکومت قدرت منع آن در همه‌ی فضاها را ندارد. اگر مردم شهر و روستا در مهم ترين شب زندگی خود (شب عروسی) لباسی را که نماد فرهنگ "دشمن" به حساب می آيد بپوشند چاره ای بجز منع فروش ان باقی می ماند؟

منبع : رادیو فردا

مجید محمدی (جامعه‌شناس)

کارتون – فرجام خامنه ای جنایتکار

کارتون – فرجام خامنه ای جنایتکار




پدرام طنازی

۱۳۹۱ خرداد ۱۲, جمعه

استفتائی از مقام ولایت !{{قهوه خانه “نه” شیرکش خانی “آری” }} + سند


استفتاء  از مقام معظم مفنگی در مورد قهوخانه زنان...
در خبرها آمده بود که آقای احمدی مقدم فرمانده انتظامی مخالفت شدیت خود را با دایرکردن قهوه خانه زنان اعلام داشته بود و صراحتاً گفته بود دایر کردن قهوخانه و نشستن زنان در دور همدیگر ضمینه فساد را هموار می کند خانم مرضیه وحید دستجردی، وزیر بهداشت احمدی نژاد با مطلعه این خبر در استفتائی از رهبر  و ولی امر مفنگی ( علی خامنه ای) سوالی را حضور ایشان پیرامون دایر کردن قهوخانه زنان ارسال  به این مضمون ارسال نموده : رهبر معظم انقلاب، زنان بنا به گفته برادر احمدی مقدم  مسئول نیروزی انتظامی نظام  گروهی ازخواهران در صدد دایر نمودن قهوخانه خواهران می باشند و برادر احمدی با صدور مجوز بشدت مخالفت می نمایند . نظر حضرت عالی از باب شرعی و اجتماعی   وحقوق خواهران چیست .


با احترام ضعیفه مرضیه وحیدی دستجردی وزیر بهداشت دولت کودتا


پاسخ  واصله بدین شرح است .


با یاد ونام امام مقوائی


سرکار ضعیفه مرضیه وحیدی دستجردی وزیر دولت کودتا


با سلام وتحیات به امام مقوائی امام  مقوا پرستان ، اعلام  میداریم  قهوه خانه  به وزن شیرکش خانه تو سط  زنان در ملا عام  برای نظام مقدس ما امری پسندیده نیست توصیه میگردد به دایره نمودن شیرکش خانه در زیر نظر علمای اعلام و تحت هدایت علمای عُظام که متعهد به آرامانهای امام مقوائی می باشند در خلوت سرا های علمای مفنگی همت گمارید ، لذا این امری است در راستای اهداف ما و  مورد پسند خواهران نیز  هست، خواهران متعهد می توانند در اینگونه اماکن کمبود های خود را جبران نموده  و بیش از این آتو بدست استکبار ندهید  ما خود چون به خلوت می رویم کار دگر می کنیم ، مع الذالک تاکید موکد می گردد از نفوذ افراد ضد ولایت بشدت جلوگیری گردد تا اهداف و عملکرد پشت پرده مسئولین متعهد به نظام  و ولایت توسط دشمنان نظام به دست مخالفین ما که به دنبال آزادی و استقلال  و دمکرسی هستند نیفتد مراقب منحرفین  وفتنه گران نیز باشید .در پایان بر شما لازم است هر چه سریعتر با رعایت اصول بهداشتی با  کمک گرفتن از نماینده اینجاب آقای دکتر علی اکبر ولایتی که متخصص اینگونه امور هستند  شرایط محقق شدن این مهم را فراهم نموده و خواهران متعد را شناسائی وبکار بگمارید .


وسلام علی ما وافورنا علی خامنه ای ولی امر مفسدین جهان


افشا گر : سرهنگ معاند ولایت


نویسنده : پدرام طنازی

نامه معتمدنیا به حسین رونقی: متاسفم از آنچه به نام اسلام بر تو رفته است


محمدرضا معتمدنیا، زندانی سیاسی که به تازگی به اعتصاب غذای خود پایان داده است در نامه ای به حسین رونقی، وبلاگ نویس زندانی در بند ۳۵۰ اوین که از روز شنبه دست به اعتصاب غذا زده، درخواست کرده که با توجه به وضعیت خطر جسمی اش به اعتصاب غذای خود پایان دهد.معتمدنیا، مشاور ویژه شهیدان رجایی و باهنر که هم اکنون به دلیل مشکلات به وجود آمده در اثر اعتصاب غذا در بیمارستان بستری شده است در نامه ی خود به مسئولان هشدار داده است که اگر به درخواست های سیدحسین رونقی بیتوجهی شود، وی و تعداد دیگری از زندان در همراهی با این جوان دربند دست به اعتصاب غذا خواهند زد.سیدحسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس زندانی از روز شنبه ۶ خرداد در اعتراض به ناروایی ها و شکایت از دخالت های سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات در امور قضایی و سلب استقلال این قوه و تلاش برای احیای قانون اساسی، آیین دادرسی، استقلال قضایی و احیای حقوق زندانیان سیاسی و خانواده هایشان … دست به اعتصاب غذا زده است.این فعال حقوق بشر و وبلاگ نویس دربند که در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیر عباسی به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شده در شرایطی دست به اعتصاب غذا زده است که به گفته ی پزشکان به دلیل شرایط حاد بیماری کلیوی اش، این عمل وی را با خطر از دست دادن کامل سلامتی اش و مرگ مواجه خواهد کرد.
متن کامل نامه ی محمدرضا معتمدنیا به حسین رونقی که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:


أَوَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ کَانُوا مِن قَبْلِهِمْ کَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَآثَارًا فِی الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَمَا کَانَ لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِن وَاقٍ (غافر ۲۱)


آیا در زمین سیر و سفر نکرده اید که بنگرند سرانجام کسانی که پیش از ایشان بودند چگونه بوده است. آنان از ایشان در روی زمین پرتوان تر و پر اثر تر بوده اند، که خداوند آنان را به گناهانشان فرو گرفت، و در برابر خداوند و عذابش مدافعی نداشتند.


حسین جان


دیدن چهره معصومت و روایت مظلومیتت، دل هر انسانی را به درد می آورد. غیر از اینکه اظهار تاسف کنم بر آنچه بر تو به نام اسلام رفته و سر به زیر اندازم فریاد برآورم که حسین جان تو خود بهتر می دانی که اسلام اموی و سیره نبوی تا چه میزان فاصله دارند و فریاد برآوری که هر چقدر هم ظالمان اموی ستمگری های خویش را با عمامه و منبر پیامبر بیاراستند و توجیه کردند باز تاریخ چهره آنها را رسوا کرده و می کند.من به عنوان کوچکترین عضو خانواده زندانیان سبز از عمل و درخواست های تو پشتیبانی قاطع خود را اعلام نموده و فریاد بر می آورم که انحصار طلبان و ظالمان بدانند بر اساس فرمان و دستورات ذات باری تعالی تا خون در رگ ها و جان در کالبدمان نقش دارد قاطع و محکم از حریم انقلاب و راه حضرت امام ایستاده و دفاع خواهیم کرد و از مجتهد مسلمان حضرت آیت الله صانعی و رهبران دلاور سبزمان جناب آقای مهندس موسوی و همسر دانشمندش خانم رهنورد و روحانی آزاده جناب کروبی قاطعانه دفاع خواهیم کرد.حسین جان، پزشکان وضعیت کلیه های تو را وخیم و غیر قابل پیش بینی تشخیص داده اند بصورتی که حتی امکان تخلیه یکی از دو کلیه ات وجود دارد و وضع کلیه ی دیگرت نیز چندان مشخص نیست.حسین جان در مقابل اراده و شجاعت و عشقت به مردم و کشورت سر تعظیم فرود آورده و می دانم که مطلع هستی اعتصاب تو سلامتیت را بیش از پیش دچار مخاطره کرده و یقینا زندگی و حیاتت را در معرض تهدید قرار خواهد داد.اینجانب با توجه به وضع خطرناک پیش آمده به مسولان هشدار می دهم چنانچه هر چه سریعتر نسبت به وضعیت این فرزند زهرا، این دلاور کشور رسیدگی نشود مجبور خواهم شد و با این فرزند شجاعم با وجود وضعیت بد جسمانیم همراهی کنم و مجددا دست به اعتصاب غذا بزنم تا به حسینم و جوانان پاکی نظیر او ثابت کنم که علیه مظالم موجود که مطمئنا شنیدن آن پشت هر انسان هشیار و آزاده و دردمندی را می لرزاند فریاد برآورده و به همه آزادگان و شجاعان و فرزندان دلبند ایران زمینم اعلام می کنم که این حرکات با اسم اسلام و با نثر دستورات قرآن و عترت کاملا در تعارض است.


رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ (شعرا ۸۳) – پروردگارا به من جکمت ببخش و مرا به شایستگانت به پیوند.


حسین من، این دلاور ایران زمین یک نمونه از میان ده ها نمونه ای است که پس از انتخابات خرداد ۸۸ اسیر کینه توزی سردمداران جور و ستم و جباران تاریخ قرار گرفت و طی این سه سال چه ها به روز قرزندان پام و دلاورد و حف جوی این مرز و بوم نیاوردند و چه سرکوب ها و فشارهایی که آزادکان این مرز و بوم دلاور خیز و پاک نهاد را نشانه نرفتند و خدف شود خود را قرار ندادند.اینجانب بار دیگر ضمن حمایت از حسین این اولاد زهرا، هشدار می دهم ادامه اعتصاب غذای حسین حمایت من و عده دیگری از زندانیان را به همراه داشته و مسلما در صورت عدم پیگیری به درخواست های این دلاور ایران زمین، اولاد ستارخان و باقرهان بزودی او را همراهی خواهیم کرد. همراهان سید پاک و شجاع و دلاور ایران زمین و اولاد زهرا جناب آقای مهندس موسوی و همچنین همسر با وفای این دلاور پاک نهاد سرکار خانم دکتر رهنورد و روحانی شجاع جناب آقای کروبی منتظر آزادی بزرگانشان نشسته اند.


یا حسین میر حسین


محمدرضا معتمدنیا


بند ۳۵۰ زندان اوین

رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحران‌زده در آستانه فروپاشی

آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریب‌الوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراهه‌ای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...