در حالی که در روزهای گذشته اخباری مبنی بر انتقال تعدادی از زندانیان زن سیاسی به زندان قرچک ورامین منتشر شده است، این زندانیان با انتشار نامهای سرگشاده خواستار بررسی وضعیت خود شدند. این زندانیان در نامه خود با اشاره به وضعیت دشوار در زندان قرچک و عدم رعایت حقوق اولیه زندانیان، خواستار توجه مقمات به وضعیت اسف بار خود در زندان شدهاند. متن کامل این نامه به شرح زیر است:
ملت شریف ایران، وجدان های بیدار، آیات و مراجع عظام تقلید، مقامات مسئول جمهوری اسلامی، مجامع حقوق بشری در سراسر دنیا حدود یک هفته از انتقال ما زندانیان سیاسی زن زندان رجایی شهر به زندانقرچک ورامین میگذرد. آنچه ما را وادار به نوشتن این نامه کرده است، حجم عظیم اتفاقاتی ست که جز محیر العقول خواندنشان واژهای دیگر برای توصیفشان نمییابیم. از بدو ورود به این اصطلاح ندامتگاه چنان از آنچه در اطرافمان میگذرد، شگفت زدهایم که باور نمیکنیم سالهاست جمعی از زندانیان را در جمهوری اسلامی ایران به قصد تادیب به چنین مکانی میفرستند.ما که تجربهی اسارت در زندان رجاییشهر را نیز در کوله بار خود داریم، هرگز گمان نمیبردیم که پس از خروج از رجاییشهر شاهد چنین وضع اسفباری باشیم. در بند زنان زندان رجاییشهر، هر روز شاهد انواع و اقسام بی حرمتیها، قانون شکنیها، موارد متعدد تعدی به حقوق زندانیان و چه بسا در مواردی قتل زندانیان توسط مجرمین خطرناک بودیم. به هر روی پیگیری های مداوم اینجانبان، منجر به اختصاص دو اتاق مخصوص زندانیان به اصطلاح امنیتی گردید. تا این که زمزمهی انتقال زندانیان زن به زندان کچویی کرج آغاز شد.با خود میپنداشتیم که هر جایی بهتر از رجایی شهر باشد، اما پس از انتقال بخش اعظم زندانیان به زندان کچویی کرج، از شرایط ناگوار زندانیانی شنیدیم که همه به قصد تادیب و تربیت بدانجا فرستاده شدند! از ابتدای این انتقال، شایعات گوناگونی نیز در رابطه با زندانیان سیاسی آغاز شد. دیری نگذشت که سه شنبه هفته گذشته ما را نیز با دست بند و پا بند و تحت شرایط فوق امنیتیای که حتی در دوران بازجویی نیز به خود ندیده بودیم، در بد ترین وضع ممکن راهی جاده ورامین کردند، تا پس از گذران سه ساعت و نیم راه، که منجر به بدحال شدن تنی چند از زندانیان نیز گردید، ما را به زندان قرچک ورامین واقع در بیابانهای اطراف تهران، منتقل کردند. در رابطه با جایگاه جغرافیایی این زندان، همین بس که ما همچنان در عجبیم از آن که خانوادههای ما چگونه خواهند توانست برای ملاقات با ما به این ینگه دنیا بیایند؟ بگذریم از این که با گذشت چیزی حدود یک هفته هنوز نه حرفی از ملاقات هست و نه دیداری با خانوادهها. به هر روی ما از آنچه تحت عنوان حقوق زندانیان نامیده می شود میگذریم و تنها از بدیهیترین حقوق انسانی آدمیانی میگوییم که در این زندان مدتهاست نگهداری میشدهاند و هم اکنون ما نیز به لطف مسئولین سعادت تجربه ی چنین شرایطی را پیدا کردهایم.زندان قرچک ورامین شامل هفت سوله است که هر سوله با تختهایی به ظرفیت چند ده نفر تجهیز شده است. این در حالی است که در هر کدام از این سوله ها بیش از ۲۰۰ زندانی نگهداری میشوند. عدم وجود کوچکترین سیستم، برای تهویه هوا، وضعیت اسفبار بهداشتی به نحوی که بوی فاضلاب و شدت گازهای ناشی از آن برای بسیاری از زندانیان ناراحتی های تنفسی جدی به وجود آورده است. دو سرویس بهداشتی برای بیش از ۲۰۰ نفر، دو اتاقک حمام برای همین تعداد از زندانیان در نظر گرفته شده.محدودیتهای به وجود آمده به خاطر سرویس های بهداشتی، عملا باعث شده است تا بسیاری از زندانیان از محیط سوله و مابین تختها به عنوان سرویس بهداشتی استفاده کنند. لازم به ذکر است که به دلیل نبود حتی یک شیر آب جداگانه زندانیان برای شستوشوی لباس و ظروف خود باید از همین حمام و سرویس بهداشتی استفاده کنند. روزانه به اصطلاح سه وعده غذایی در سلف سرویس این زندان ارائه میشود. تنها در هفته گذشته به دلیل کمبود جیره غذایی، چندین بار وعده نامبرده به بسیاری از زندانیان نرسید. وعده مذکور نیز اغلب دو قرص نان خشک و یک سیب زمینی، و یا مقدار بسیار اندکی ماکارونی را شامل میشود. از آنجا که بسیاری از زندانیان کم سن و سال حتی زیر ۱۸ سال نیز در این زندان نگهداری میشوند، به وضوح میتوان مشکل سوتغذیه جدی را در میان بسیاری از زندانیان مشاهده کرد.بگذریم از نحوه برخورد مسوولین سلف سرویس، نگهبانان و ... که با توهین آمیزترین شکل ممکن زندانیان را خطاب کرده و مرتب نهیب میزنند. و باز بگذریم از عدم وجود امنیت جانی در سلف سرویس، به خاطر درگیریهای زیادی که بر سر غذا به وجود میآید. تا جایی که غذاخوری زندان از جانب زندانیان به طعنه «کتکخوری» نامیده میشود. در زندانهای دیگر اغلب مکانی تحت عنوان فروشگاه جهت تهیه مایحتاج ضروری زندانیان از مواد خوراکی تا بهداشتی در نظر گرفته میشود که ما چنین چیزی را نیز در این زندان ندیدهایم. محیط هواخوری زندان نیز فضایی ست که در حالت ایدهآل ظرفیت چند ده نفر را داراست که همیشه به عنوان محل هواخوری بیش از ۴۰۰ نفر استفاده میشود. محیطی با دیوار های سیمانی بلند که هیچ شباهتی با هواخوری زندانهایی همچون اوین و رجایی شهر ندارد. بزرگترین لطف مسوولین این زندان به زندانیان اجازهی دوبار استفاده از آب جوش جهت نوشیدن چای است، که در هفته گذشته و بر اثر پرتاب ظرف آب جوش به سمت یکی از زندانیان، چند تن از ایشان دچار جراحت جدی گردیدند.تنبیهات بسیار شدید و برخوردها و درگیریهای میان زندانیان بسیار دور از شان و مقام و منزلت انسان است. چرا که از خود میپرسیم در کجای دنیا نتیجه ی درگیری بر سر آب جوش و تنبیه متعاقب آن کشیدن ناخن های دستان یک زندانی باشد؟ در کجای دنیا عده ای مرد باتوم به دست را به بند نگهداری زنان زندانی به قصد ضرب و شتم می فرستند؟ در کجای دنیا کودکان ۱۴ و ۱۵ ساله را در چنین شرایطی نگهداری میکنند؟ دریغا که شرمساریم از آنچه دراطرافمان میگذرد و دو چندان شرمساریم از آن که نظیر چنین فجایع غیر انسانی در مملکت ما به وقوع میپیوندد. کشوری که کبادهی تاریخ و فرهنگ و هنرش، دبدبهی اسلامگرایی و انساندوستیاش گوش فلک را کر کرده است.ما زندانیان سیاسی زن زندان قرچک ورامین پس از مشاهدهی شرایط فعلی تلاش های بسیار کردهایم تا موارد مذکور را که تنها به مثابهی قطرهای از دریای بیعدالتیها و بی قانونیهای موجود در این زندان بوده است را به عرض مقامات زندان برسانیم. تا به امروز تنها صحبت از انتقال به بند زندانیان مالی، در راستای «کنترل تراکم جمعیت سولهها» بوده است. اگرچه بند زندانیان مالی نیز تنها سولهای ست با شرایط مشابه، که کاملا با محل نگهداری فعلی مرتبط بوده و هیچ برتری بر جایگاه فعلی ندارد، اما مشکل ما تنها اجرای حقوق زندانیان نیست، که اگرچه آن را نیز حق مسلم خود میدانیم اما با توجه به آنچه ذکر شد، سخن از بدیهیترین حقوق انسانی، زندانیانی ست که جملگی به قصد تادیب و تربیت بدین جا فرستاده شدهاند. مگر آنکه مسوولین قضایی کشور، تمام آنچه شرع و قانون و اخلاق بدان معتقد است را به گوشهای افکنده باشند، و سیستم نظارتی خود را بر این اصل استوار کرده باشند که تمامی مجرمین، از کوچکترین مرتکبین به جرم تا بزرگترینشان مستحق مرگاند. که اگر چنین بود امر به معروف و نهی از منکر به چه منظور به عنوان یکی از اساسی ترین مبانی شریعت اسلام شناخته شده است؟ قانون اساسی، آیین دادرسی کیفری و قانون مجازات را برای چه و که تدوین کردهاند در ابتدای این عریضه، وجدانهای بیدار را خطاب قرار دادیم، دگرباره از مقامات جمهوری اسلامی ایران، مجامع حقوق بشری، آیات و مراجع عظام تقلید، خواهشمندیم، تا به وظیفهی شرعی، انسانی و اخلاقی خود عمل نمایند و خواستار رسیدگی به وضعیت نگهداری زندانیان زن در زندان قرچک ورامین شوند. در پایان خاطر نشان میکنیم که در ابتدای مشاهده این وضعیت و هتاکیها و برخوردهای غیرقانونیای که با زندانیان می شد، تصمیم به اعتصاب غذا گرفتیم، و کماکان بر این حق خود اصرار میورزیم که در صورت تداوم شرایط فعلی، بیمی برای گذشتن از جان خود نداریم که اگر داشتیم هیچکدام امروز در این جا نبودیم. اگرچه تجربه به ما ثابت کرده است که بیارزش ترین چیزها در زندان، جان آدمی است. آن هم چنین زندانی، که اساس وجودش نه قانون، نه نظام جمهوری اسلامی، نه مقامات قضایی که اصل انسانیت را به زیر سوال میبرد. به هر روی دست به دامان وجدان های بیدار شدهایم تا اگر ذرهای انسانیت در وجودمان باقی مانده باشد، در برابر این بی حرمتیها به شان و منزلت انسانی که ملائک بر او سجده بردهاند، سکوت نکنیم.
ملت شریف ایران، وجدان های بیدار، آیات و مراجع عظام تقلید، مقامات مسئول جمهوری اسلامی، مجامع حقوق بشری در سراسر دنیا حدود یک هفته از انتقال ما زندانیان سیاسی زن زندان رجایی شهر به زندانقرچک ورامین میگذرد. آنچه ما را وادار به نوشتن این نامه کرده است، حجم عظیم اتفاقاتی ست که جز محیر العقول خواندنشان واژهای دیگر برای توصیفشان نمییابیم. از بدو ورود به این اصطلاح ندامتگاه چنان از آنچه در اطرافمان میگذرد، شگفت زدهایم که باور نمیکنیم سالهاست جمعی از زندانیان را در جمهوری اسلامی ایران به قصد تادیب به چنین مکانی میفرستند.ما که تجربهی اسارت در زندان رجاییشهر را نیز در کوله بار خود داریم، هرگز گمان نمیبردیم که پس از خروج از رجاییشهر شاهد چنین وضع اسفباری باشیم. در بند زنان زندان رجاییشهر، هر روز شاهد انواع و اقسام بی حرمتیها، قانون شکنیها، موارد متعدد تعدی به حقوق زندانیان و چه بسا در مواردی قتل زندانیان توسط مجرمین خطرناک بودیم. به هر روی پیگیری های مداوم اینجانبان، منجر به اختصاص دو اتاق مخصوص زندانیان به اصطلاح امنیتی گردید. تا این که زمزمهی انتقال زندانیان زن به زندان کچویی کرج آغاز شد.با خود میپنداشتیم که هر جایی بهتر از رجایی شهر باشد، اما پس از انتقال بخش اعظم زندانیان به زندان کچویی کرج، از شرایط ناگوار زندانیانی شنیدیم که همه به قصد تادیب و تربیت بدانجا فرستاده شدند! از ابتدای این انتقال، شایعات گوناگونی نیز در رابطه با زندانیان سیاسی آغاز شد. دیری نگذشت که سه شنبه هفته گذشته ما را نیز با دست بند و پا بند و تحت شرایط فوق امنیتیای که حتی در دوران بازجویی نیز به خود ندیده بودیم، در بد ترین وضع ممکن راهی جاده ورامین کردند، تا پس از گذران سه ساعت و نیم راه، که منجر به بدحال شدن تنی چند از زندانیان نیز گردید، ما را به زندان قرچک ورامین واقع در بیابانهای اطراف تهران، منتقل کردند. در رابطه با جایگاه جغرافیایی این زندان، همین بس که ما همچنان در عجبیم از آن که خانوادههای ما چگونه خواهند توانست برای ملاقات با ما به این ینگه دنیا بیایند؟ بگذریم از این که با گذشت چیزی حدود یک هفته هنوز نه حرفی از ملاقات هست و نه دیداری با خانوادهها. به هر روی ما از آنچه تحت عنوان حقوق زندانیان نامیده می شود میگذریم و تنها از بدیهیترین حقوق انسانی آدمیانی میگوییم که در این زندان مدتهاست نگهداری میشدهاند و هم اکنون ما نیز به لطف مسئولین سعادت تجربه ی چنین شرایطی را پیدا کردهایم.زندان قرچک ورامین شامل هفت سوله است که هر سوله با تختهایی به ظرفیت چند ده نفر تجهیز شده است. این در حالی است که در هر کدام از این سوله ها بیش از ۲۰۰ زندانی نگهداری میشوند. عدم وجود کوچکترین سیستم، برای تهویه هوا، وضعیت اسفبار بهداشتی به نحوی که بوی فاضلاب و شدت گازهای ناشی از آن برای بسیاری از زندانیان ناراحتی های تنفسی جدی به وجود آورده است. دو سرویس بهداشتی برای بیش از ۲۰۰ نفر، دو اتاقک حمام برای همین تعداد از زندانیان در نظر گرفته شده.محدودیتهای به وجود آمده به خاطر سرویس های بهداشتی، عملا باعث شده است تا بسیاری از زندانیان از محیط سوله و مابین تختها به عنوان سرویس بهداشتی استفاده کنند. لازم به ذکر است که به دلیل نبود حتی یک شیر آب جداگانه زندانیان برای شستوشوی لباس و ظروف خود باید از همین حمام و سرویس بهداشتی استفاده کنند. روزانه به اصطلاح سه وعده غذایی در سلف سرویس این زندان ارائه میشود. تنها در هفته گذشته به دلیل کمبود جیره غذایی، چندین بار وعده نامبرده به بسیاری از زندانیان نرسید. وعده مذکور نیز اغلب دو قرص نان خشک و یک سیب زمینی، و یا مقدار بسیار اندکی ماکارونی را شامل میشود. از آنجا که بسیاری از زندانیان کم سن و سال حتی زیر ۱۸ سال نیز در این زندان نگهداری میشوند، به وضوح میتوان مشکل سوتغذیه جدی را در میان بسیاری از زندانیان مشاهده کرد.بگذریم از نحوه برخورد مسوولین سلف سرویس، نگهبانان و ... که با توهین آمیزترین شکل ممکن زندانیان را خطاب کرده و مرتب نهیب میزنند. و باز بگذریم از عدم وجود امنیت جانی در سلف سرویس، به خاطر درگیریهای زیادی که بر سر غذا به وجود میآید. تا جایی که غذاخوری زندان از جانب زندانیان به طعنه «کتکخوری» نامیده میشود. در زندانهای دیگر اغلب مکانی تحت عنوان فروشگاه جهت تهیه مایحتاج ضروری زندانیان از مواد خوراکی تا بهداشتی در نظر گرفته میشود که ما چنین چیزی را نیز در این زندان ندیدهایم. محیط هواخوری زندان نیز فضایی ست که در حالت ایدهآل ظرفیت چند ده نفر را داراست که همیشه به عنوان محل هواخوری بیش از ۴۰۰ نفر استفاده میشود. محیطی با دیوار های سیمانی بلند که هیچ شباهتی با هواخوری زندانهایی همچون اوین و رجایی شهر ندارد. بزرگترین لطف مسوولین این زندان به زندانیان اجازهی دوبار استفاده از آب جوش جهت نوشیدن چای است، که در هفته گذشته و بر اثر پرتاب ظرف آب جوش به سمت یکی از زندانیان، چند تن از ایشان دچار جراحت جدی گردیدند.تنبیهات بسیار شدید و برخوردها و درگیریهای میان زندانیان بسیار دور از شان و مقام و منزلت انسان است. چرا که از خود میپرسیم در کجای دنیا نتیجه ی درگیری بر سر آب جوش و تنبیه متعاقب آن کشیدن ناخن های دستان یک زندانی باشد؟ در کجای دنیا عده ای مرد باتوم به دست را به بند نگهداری زنان زندانی به قصد ضرب و شتم می فرستند؟ در کجای دنیا کودکان ۱۴ و ۱۵ ساله را در چنین شرایطی نگهداری میکنند؟ دریغا که شرمساریم از آنچه دراطرافمان میگذرد و دو چندان شرمساریم از آن که نظیر چنین فجایع غیر انسانی در مملکت ما به وقوع میپیوندد. کشوری که کبادهی تاریخ و فرهنگ و هنرش، دبدبهی اسلامگرایی و انساندوستیاش گوش فلک را کر کرده است.ما زندانیان سیاسی زن زندان قرچک ورامین پس از مشاهدهی شرایط فعلی تلاش های بسیار کردهایم تا موارد مذکور را که تنها به مثابهی قطرهای از دریای بیعدالتیها و بی قانونیهای موجود در این زندان بوده است را به عرض مقامات زندان برسانیم. تا به امروز تنها صحبت از انتقال به بند زندانیان مالی، در راستای «کنترل تراکم جمعیت سولهها» بوده است. اگرچه بند زندانیان مالی نیز تنها سولهای ست با شرایط مشابه، که کاملا با محل نگهداری فعلی مرتبط بوده و هیچ برتری بر جایگاه فعلی ندارد، اما مشکل ما تنها اجرای حقوق زندانیان نیست، که اگرچه آن را نیز حق مسلم خود میدانیم اما با توجه به آنچه ذکر شد، سخن از بدیهیترین حقوق انسانی، زندانیانی ست که جملگی به قصد تادیب و تربیت بدین جا فرستاده شدهاند. مگر آنکه مسوولین قضایی کشور، تمام آنچه شرع و قانون و اخلاق بدان معتقد است را به گوشهای افکنده باشند، و سیستم نظارتی خود را بر این اصل استوار کرده باشند که تمامی مجرمین، از کوچکترین مرتکبین به جرم تا بزرگترینشان مستحق مرگاند. که اگر چنین بود امر به معروف و نهی از منکر به چه منظور به عنوان یکی از اساسی ترین مبانی شریعت اسلام شناخته شده است؟ قانون اساسی، آیین دادرسی کیفری و قانون مجازات را برای چه و که تدوین کردهاند در ابتدای این عریضه، وجدانهای بیدار را خطاب قرار دادیم، دگرباره از مقامات جمهوری اسلامی ایران، مجامع حقوق بشری، آیات و مراجع عظام تقلید، خواهشمندیم، تا به وظیفهی شرعی، انسانی و اخلاقی خود عمل نمایند و خواستار رسیدگی به وضعیت نگهداری زندانیان زن در زندان قرچک ورامین شوند. در پایان خاطر نشان میکنیم که در ابتدای مشاهده این وضعیت و هتاکیها و برخوردهای غیرقانونیای که با زندانیان می شد، تصمیم به اعتصاب غذا گرفتیم، و کماکان بر این حق خود اصرار میورزیم که در صورت تداوم شرایط فعلی، بیمی برای گذشتن از جان خود نداریم که اگر داشتیم هیچکدام امروز در این جا نبودیم. اگرچه تجربه به ما ثابت کرده است که بیارزش ترین چیزها در زندان، جان آدمی است. آن هم چنین زندانی، که اساس وجودش نه قانون، نه نظام جمهوری اسلامی، نه مقامات قضایی که اصل انسانیت را به زیر سوال میبرد. به هر روی دست به دامان وجدان های بیدار شدهایم تا اگر ذرهای انسانیت در وجودمان باقی مانده باشد، در برابر این بی حرمتیها به شان و منزلت انسانی که ملائک بر او سجده بردهاند، سکوت نکنیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر