رسول بداقی زندانی سیاسی به همراه سه زندانی محبوس در زندان رجایی شهر که در دهمین روز اعتصاب غذا بسر می برند در وضعیت وخیم جسمی قرار دارند.بنا به اطلاع رسول بداقی عضو کانون صنفی معلمان ایران که در حال تحمل حبس در زندان رجایی شهر کرج بسر میبرد در پنجمین روز اعتصاب غذا به دلیل نگارش نامهای از درون زندان به سلول انفرادی منتقل شده است.وی که هم اکنون در دهمین روز اعتصاب غذا بسر میبرد به دلیل ضعف جسمانی میبایست تحت نظر پزشک قرار گیرد و این در حالی است که زندانیان محبوس در انفرادی از رسیدگی پزشکی محروم هستند.عیسی سحر خیز، کیوان صمیمی، مهدی محمودیان سه زندانی سیاسی دیگر نیز در بند ۴ زندان رجایی شهر در طی ده روز گذشته از خوردن و آشامیدن سر باز میزنند.این زندانیان به همراه چند تن دیگر از زندانیان سیاسی از روز جهانی کارگر در ۱۱ اردی بهشت به صورت هماهنگ و در چند نوبت دست به اعتصاب غذا زدهاند و از اول خرداد تا کنون نیز ۴ زندانی فوق همچنان در اعتصاب بسر میبرند.زندانیان سیاسی پیشتر در بیانیهای خواستههای عمدتا سیاسی خود را در آستانه دومین سال انتخابات جنجالی ریاست جمهوری که منجرب بازداشت ایشان شده است مطرح کردهاند.
آزادی حق مسلم ماست (پدرام طنازی و مهرناز موسوی) Pedram Tannazi & Mehrnaz Mousavi زن زندگی آزادی 💚🤍♥️
۱۳۹۰ خرداد ۱۰, سهشنبه
انتقال محمد سیف زاده به بند ۲۰۹ زندان اوین
محمد سیفزاده، وکیل دادگستری و از موسسین کانون مدافعان حقوق بشر از زندان ارومیه به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده است.بر اساس گزارش کمپین استقلال کانون وکلا، محمد سیف زاده که حدود دو ماه پیش در ارومیه به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق خروج از کشوربازداشت شد به مدت یک ماه در بند ۲۰۹ زندان اوین به طور انفرادی محبوس بوده و اکنون در سلولهای چند نفره در این بند در بازداشت موقت به سر میبرد. پرونده سیفزاده در شعبه چهارم بازپرسی دادسرای اوین در حال رسیدگی است. گفته می شود، این وکیل دادگستری از وضعیت جسمی و روحی مناسبی برخوردار نبوده ودر این مدت، خانواده وی فقط دوبار قادر به ملاقات با ایشان شده است.
بازداشت رئیس ستاد ۸۸ استان کرمان
محسن برازوان رئیس ستاد ۸۸ در انتخابات ریاست جمهوری، هفته گذشته در منزل توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.به گزارش خبرنگار ، با وجود بیش از ۱۰ روز از بازداشت برازوان از وضعیت وی خبری در دست نیست.بسیاری از اعضای ستادهای ۸۸ در استانهای اردبیل، خراسان شمالی، خراسان رضوی، خوزستان، فارس، کرمانشاه، تهران، سمنان، گلستان و مازندران پس از انتخابات بازداشت و برخی نیز توسط دادگاهها محکوم شده اند. هم اکنون عماد بهاور، اسماعیل صحابه و یوسف مهر از اعضای این ستاد برای گذراندن حکم در زندان به سر می برند.صابر عباسیان رئیس ستاد ۸۸ استان فارس نیز پس از محکوم شدن به ۵ سال حبس تغزیری به مرخصی آمده است.
بازداشت یک وبلاگ نویس و فعال سیاسی در کرمانشاه
زهرا (سحر) گلکار، وبلاگ نویس و فعال سیاسی در پی احضار تلفنی به اداره اطلاعات کرمانشاه بازداشت شد.بنا به اطلاع ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران نامبرده که از فعالین جنبش سبز در استان کرمانشاه بوده روز یکشنبه با توجه به احضار تلفنی در روز قبل (شنبه) به اداره اطلاعات سپاه پاسداران در این شهر مراجعه و تا کنون تماسی با خانواده خود نداشته است. با توجه به سابقه بازداشتهای غیر قانونی توسط ارگان مربوطه در این شهرستان احتمال شکنجه جسمی و روحی بر علیه این فعال سیاسی وجود دارد.
۱۳۹۰ خرداد ۹, دوشنبه
جنگ گرگ ها ی درنده و خرید و فروش آخوند و بسیجی
احمدی نژاد تعدادی آخوند و بسیجی را با ۷۶۰ میلیارد تومان خرید
چند روز پس از اعلام کمک ۷۶۰ میلیارد تومانی دولت به حوزههای علمیه٬ سایت «مشرقنیوز» از تلاش نزدیکان احمدینژاد برای خرید برخی روحانیون و بسیجیان خبر داد.دیگربان:این سایت که از سوی خبرنگاران اخراجی خبرگزاری فارس اداره میشود٬ براساس شنیدههای خود نوشته که «جریان انحرافی» با اعطای وام به بسیجیان٬ قصد دارد میان آنها اختلاف بیندازد.«مشرقنیوز» همچنین نوشته که تیم احمدینژاد «مبالغ قابل توجهی» به برخی از روحانیون قم پرداخته و از آنها خواسته «رسالههای خود را منتشر کنند.»این سایت افزوده که تیم احمدینژاد با این کار بدنبال «مرجعسازی» است.این شنیدهها چندی پس از آنکه علیاکبر جوانفکر مدیرعامل ایرنا از کمک ۷۶۰ میلیارد تومانی دولت به حوزههای علمیه قم خبر داد٬ منتشر میشود.اعلام این کمکهای دولتی با واکنش گروهی از روحانیون حامی خامنهای مواجه شده، به طوری که آیتالله مرتضی مقتدایی مدیر حوزههای علمیه کشور حاضر نشده است این حمایتهای مالی را تائید کند.به گزارش مرکز خبر حوزه٬ آقای مقتدایی روز شنبه (هفتم خرداد) گفته که «اگر چنین خدمتی هم به حوزههای علمیه شده باشد، آیا مصلحت است که بیان شود؟»
به گفته آقای مقتدایی «پس از انتشار این خبر تماسهای فراوانی از سوی بیوت مراجع تقلید و اساتید برجسته گرفته شد، مبنی بر اینکه ممکن است این خبر در میان مردم تاثیر نامطلوبی داشته باشد.»محمودرضا جمشیدی، مدیر حوزههای علمیه خواهران هم پول دادن دولت به حوزههای علمیه را به معنای ارتباط داشتن با حوزه ندانسته و گفته است: «پول دولت، پول ولی فقیه است.»آقای جمشیدی افزوده که «عدم ارتباط وثیق با روحانیت با پول دادن به حوزه درست نمیشود»، کمکهای مالی به حوزهها صرف ساخت و ساز میشود و این پولها منتی بر سر حوزه نیست.پیشتر ابوالحسن نواب رئیس سابق مرکز خدمات حوزههای علمیه هم بود گفته بود حوزه علمیه به این کمکها نیازی ندارد.
پارس دیلی نیوز
چند روز پس از اعلام کمک ۷۶۰ میلیارد تومانی دولت به حوزههای علمیه٬ سایت «مشرقنیوز» از تلاش نزدیکان احمدینژاد برای خرید برخی روحانیون و بسیجیان خبر داد.دیگربان:این سایت که از سوی خبرنگاران اخراجی خبرگزاری فارس اداره میشود٬ براساس شنیدههای خود نوشته که «جریان انحرافی» با اعطای وام به بسیجیان٬ قصد دارد میان آنها اختلاف بیندازد.«مشرقنیوز» همچنین نوشته که تیم احمدینژاد «مبالغ قابل توجهی» به برخی از روحانیون قم پرداخته و از آنها خواسته «رسالههای خود را منتشر کنند.»این سایت افزوده که تیم احمدینژاد با این کار بدنبال «مرجعسازی» است.این شنیدهها چندی پس از آنکه علیاکبر جوانفکر مدیرعامل ایرنا از کمک ۷۶۰ میلیارد تومانی دولت به حوزههای علمیه قم خبر داد٬ منتشر میشود.اعلام این کمکهای دولتی با واکنش گروهی از روحانیون حامی خامنهای مواجه شده، به طوری که آیتالله مرتضی مقتدایی مدیر حوزههای علمیه کشور حاضر نشده است این حمایتهای مالی را تائید کند.به گزارش مرکز خبر حوزه٬ آقای مقتدایی روز شنبه (هفتم خرداد) گفته که «اگر چنین خدمتی هم به حوزههای علمیه شده باشد، آیا مصلحت است که بیان شود؟»
به گفته آقای مقتدایی «پس از انتشار این خبر تماسهای فراوانی از سوی بیوت مراجع تقلید و اساتید برجسته گرفته شد، مبنی بر اینکه ممکن است این خبر در میان مردم تاثیر نامطلوبی داشته باشد.»محمودرضا جمشیدی، مدیر حوزههای علمیه خواهران هم پول دادن دولت به حوزههای علمیه را به معنای ارتباط داشتن با حوزه ندانسته و گفته است: «پول دولت، پول ولی فقیه است.»آقای جمشیدی افزوده که «عدم ارتباط وثیق با روحانیت با پول دادن به حوزه درست نمیشود»، کمکهای مالی به حوزهها صرف ساخت و ساز میشود و این پولها منتی بر سر حوزه نیست.پیشتر ابوالحسن نواب رئیس سابق مرکز خدمات حوزههای علمیه هم بود گفته بود حوزه علمیه به این کمکها نیازی ندارد.
پارس دیلی نیوز
۱۳۹۰ خرداد ۸, یکشنبه
مشخصات باغ پر نعمت مکتب ایرانی آخوندی
بادبان:این نوشته را امشب در فیس بوک دیدم. بد نیست شما هم بخوانید
در مکتب آخوندی دیدن موی سر زنهای خارجی و بیگانه از تلویزیون حلال است ولی زنهای هموطن و خودی حرام!ـ
در مکتب آخوندی سرود ملی مقدسه، ولی دیدن آلت موسیقی که سرود با آن نواخته شده حرامه!ـ
در مکتب آخوندی، هنری مثل موسیقی و رقص حرام است ولی افیونی مثل تریاک حلال!ـ
در مکتب آخوندی کشورهای مسیحی و یهودی خداپرست، دشمن و کافرند، ولی کشورهای کوبا و روسیه و چین کمونیست، برادرند!ـ
در مکتب آخوندی خنده و رنگهای شاد جلفه، ولی گریه و رنگ سیاه متانت!ـ
در مکتب آخوندی، روزهایی که مردم دنیا تعطیلند ما کار میکنیم و روزهایی که مردم دنیا کار میکنند ما تعطیلیم!ـ
در مکتب آخوندی صورت نامرتب و لباس و ظاهر دلگیر کننده داشتن، ارزشه، ولی صورت اصلاح شده و زیبایی و خوش تیپی ضد ارزش!ـ
در مکتب آخوندی فقر و پابرهنگی فضیلته، ولی رفاه و ثروت رذیلت!ـ
در مکتب آخوندی هر کجا که بخواهیم خصوصی سازی بکنیم و از مردم پول بگیریم و نفع داشته باشیم، اسمش رو میگذاریم "غیر انتفاعی!"ـ
در مکتب آخوندی اسم بانکداری رو میگذارن "بدون ربا" ولی بالاترین رباها رو از مردم میگیرن!ـ
مکتب ایرانی آخوندی چیز جدیدی نیست ، از همان زمانهای قدیم، پدرانمون اسم کچل رو میگذاشتن زلفعلی!ـ
در مکتب آخوندی اسم پروژه فراری دادن مزاحمین رو میگذارن "فرار مغزها"!ـ
در مکاتب دیگه، مُبلغهای دینی روابط جنسی رو برای خودشون حرام میدونن ولی برای بقیه مردم حلال، اما در مکتب آخوندی روابط جنسی برای مُبلغ دینی حلاله ولی برای بقیه مردم حرام!ـ
در مکتب آخوندی کثیفترین گناه دنیا (دروغ) عادیه ولی دست دادن دختر و پسر غیر عادی!ـ
در مکتب آخوندی قبل از اینکه خبر مهمی رو پخش کنن، اول تکذیبش میکنن!ـ
در مکتب آخوندی به خاطر تقدس بکارت، بعد از اینکه پسر از دوست دختر خودش دور میشه، چون نمیتونه تا 30 سالگی باهاش ازدواج کنه، یا عقده ای میشه، یا برای ارضای نیازهای اولیه اش، دست به دامن فاحشه های خیابون میشه. اصلا ولش کن، کی گفته 15 تا 30 سالگی اوج توانایی استفاده از لذت جنسیه؟
در مکتب آخوندی مهم این نیست که در داخل، چقدر فساد غوغا میکند، مهم این است که ظواهر مکتب در جامعه رو حفظ کنیم، و مهم اینست که کشورهای دوست، در خارج در مورد ما چه فکرمیکنند! چون اگر ظواهر رو حفظ نکنیم نمیتونیم ادعای رهبری مکاتب جهان رو داشته باشیم!ـ
راستی خبر دارین در دنیا یک کشوری هست که بستن روسری برای همه زن ها اجباریه و اگه مردها سر و بدنشون رو با پارچه نپوشونن توسط پلیس دستگیر میشن؟! آیا شما جرات و تمایل دارین به عنوان توریست با همسرتون به اون کشور سفر کنین؟ یا بخواهین تو اون کشور سرمایه گذاری کنین؟ تعجب نکنین، اون کشور،کشور خودمونه با مکتب آخوندی، منتها از زاویه دید بقیه مردم جهان!ـ
در مکتب آخوندی دختری که دنبال همسر مناسب میگرده، و در موقعیتی هست که به زیباییش نیاز داره، حق نداره موهای صورت و کرک سبیلش رو قبل از ازدواج برداره!ـ در مکتب آخوندی توی مراسم ها (عروسی، مهمانی یا مذهبی)، خانمها خودشون رو به شدت آرایش میکنن، ولی نه برای مردها بلکه برای خانمهای دیگر! (اشتباه نکنین، اونها همجنس باز نیستن!)ـ
- در مکتب آخوندی مشابه سایر مکاتب، خدا به نفع این مکتب مصادره شده، جمله مشترک همه مکاتب اینه:ـ
- خدا با ماست، نه با 3000 تا دین و مذهب و فرقه دیگر موجود در جهان!ـ
- کی گفته؟!ـ
- بابام!ـ
- در مکتب آخوندی فاحشه خونه ها رو با افتخار جمع کردیم ولی نمیدونیم چرا برای زنمون از محل کار تا منزل صد تا بوق میزنن؟! نکنه بعضی وقتها غیرت زیاد بی غیرتی میاره؟! ولش کن ظواهر جامعه مهمتره!ـ
- در مکتب آخوندی پلیس مخصوص مجرمان رانندگی (مجرمانی که جان انسانها را تهدید میکنند)، اسلحه ندارد، ولی پلیس مخصوص کنترل پوشش موی سر و جدایی دختر از پسر، اسلحه دارد، چون این برای ظواهر جامعه خطرناکتر است!ـ
- در مکتب آخوندی رمز بالا رفتن از هرم قدرت، حفظ ظواهر هست، نه صداقت. برای همینه که فقط ریاکارها میتونن از اون بالا برن!ـ
- مکتب آخوندی بالاترین آمار صدقه جهت دفع بلا در دنیا رو داره، ولی نمیدونم چرا هم فقر غوغا میکنه و هم آمار تصادفات و تلفات جاده های ایران ده برابر میانگین جهانیه؟!ـ
- در مکتب آخوندی همه میگن علم بهتر از ثروته، ولی در عمل همه دنبال ثروتند نه علم!ـ
- اون قدیما، چند نفر اومدند و بتها رو شکستند و گفتند خدا را بپرستید، ولی بعد از مرگشون، در مکتب ایرانی آخوندی، ما قبر خود اونها رو بت کردیم و پرستیدیم! میگن خدا از رگ گردن به ما نزدیکتره، شاید ما، بین خودمون و رگ گردنمون نیاز به يك نفر واسطه داریم! حتماً همینطوره!ـ
- در مکتب آخوندی جمعه ها عاشقانه منتظر آمدن کسی هستیم که اگه بیاد، اولین کسانی که ازش اُردنگی میخورن خودمونیم!ـ
- در مکتب آخوندی، یک انسان برای ارضای نیازهای اولیه و ابتدایی خودش، باید جلوی مرگ معلق وارو بزنه و حتی از مطرح کردنشان هم خجالت بکشه!ـ
- در مکتب ایرانی آخوندی اسم خرافه رو میگذارن فرهنگ، و اسم فرهنگ رو میگذارن ابتذال!ـ
- کی میگه استدلالهای تمثیلی ضعیفترین نوع استدلاله؟ ما پایه های استوار بنای عظیم مکتب ایرانی آخوندی خودمان را بر روی همین تمثیلها و شعرها و شعارها بنا نهاده ایم، مثلاً:ـ
"اگر برهنگی تمدن است، پس حیوانات متمدن ترند!ـ
" و یا
"اگر غیرت از ایمان است، پس خروسها مؤمن ترند!" ـ
و یا ...ـ
- در مکتب ایرانی آخوندی نزدیک شدن دختر و پسر به همدیگر جهت شناخت، قبل از ازدواج، عیب است ولی جدا شدنشان با دو تا بچه بعد از ازدواج عیب نیست!ـ
- و در نهایت اینکه مکتب ایرانی آخوندی چیز بدی نیست، تنها بدی آن، کلمه "ایران" درون این مکتب میباشد که اگر آن را برداریم و با چیز دیگری جایگزین کنیم، مثل بقیه مفاهیم، برای مسئولین دلسوز کشور قابل تحملتر خواهد شد و خواهند فهمید که این مکتب همان بچه 32 ساله خودشونه!ـآیا هنوز هم فکر نمی کنید مکتب ایرانی آخوندی یک مکتب جدید و مستقل از سایر مکاتب است؟! لطفا این بیانیه را به دوستان خود ارسال کنید تا شاید طنین دلنواز مکتب ایرانی آخوندی به گوش مسئولینی که هنوز آن را درک نکرده اند برسد و بیشتر در جلوی آینه از خودشان متشکر شوند.
پارس دیلی نیوز
در مکتب آخوندی دیدن موی سر زنهای خارجی و بیگانه از تلویزیون حلال است ولی زنهای هموطن و خودی حرام!ـ
در مکتب آخوندی سرود ملی مقدسه، ولی دیدن آلت موسیقی که سرود با آن نواخته شده حرامه!ـ
در مکتب آخوندی، هنری مثل موسیقی و رقص حرام است ولی افیونی مثل تریاک حلال!ـ
در مکتب آخوندی کشورهای مسیحی و یهودی خداپرست، دشمن و کافرند، ولی کشورهای کوبا و روسیه و چین کمونیست، برادرند!ـ
در مکتب آخوندی خنده و رنگهای شاد جلفه، ولی گریه و رنگ سیاه متانت!ـ
در مکتب آخوندی، روزهایی که مردم دنیا تعطیلند ما کار میکنیم و روزهایی که مردم دنیا کار میکنند ما تعطیلیم!ـ
در مکتب آخوندی صورت نامرتب و لباس و ظاهر دلگیر کننده داشتن، ارزشه، ولی صورت اصلاح شده و زیبایی و خوش تیپی ضد ارزش!ـ
در مکتب آخوندی فقر و پابرهنگی فضیلته، ولی رفاه و ثروت رذیلت!ـ
در مکتب آخوندی هر کجا که بخواهیم خصوصی سازی بکنیم و از مردم پول بگیریم و نفع داشته باشیم، اسمش رو میگذاریم "غیر انتفاعی!"ـ
در مکتب آخوندی اسم بانکداری رو میگذارن "بدون ربا" ولی بالاترین رباها رو از مردم میگیرن!ـ
مکتب ایرانی آخوندی چیز جدیدی نیست ، از همان زمانهای قدیم، پدرانمون اسم کچل رو میگذاشتن زلفعلی!ـ
در مکتب آخوندی اسم پروژه فراری دادن مزاحمین رو میگذارن "فرار مغزها"!ـ
در مکاتب دیگه، مُبلغهای دینی روابط جنسی رو برای خودشون حرام میدونن ولی برای بقیه مردم حلال، اما در مکتب آخوندی روابط جنسی برای مُبلغ دینی حلاله ولی برای بقیه مردم حرام!ـ
در مکتب آخوندی کثیفترین گناه دنیا (دروغ) عادیه ولی دست دادن دختر و پسر غیر عادی!ـ
در مکتب آخوندی قبل از اینکه خبر مهمی رو پخش کنن، اول تکذیبش میکنن!ـ
در مکتب آخوندی به خاطر تقدس بکارت، بعد از اینکه پسر از دوست دختر خودش دور میشه، چون نمیتونه تا 30 سالگی باهاش ازدواج کنه، یا عقده ای میشه، یا برای ارضای نیازهای اولیه اش، دست به دامن فاحشه های خیابون میشه. اصلا ولش کن، کی گفته 15 تا 30 سالگی اوج توانایی استفاده از لذت جنسیه؟
در مکتب آخوندی مهم این نیست که در داخل، چقدر فساد غوغا میکند، مهم این است که ظواهر مکتب در جامعه رو حفظ کنیم، و مهم اینست که کشورهای دوست، در خارج در مورد ما چه فکرمیکنند! چون اگر ظواهر رو حفظ نکنیم نمیتونیم ادعای رهبری مکاتب جهان رو داشته باشیم!ـ
راستی خبر دارین در دنیا یک کشوری هست که بستن روسری برای همه زن ها اجباریه و اگه مردها سر و بدنشون رو با پارچه نپوشونن توسط پلیس دستگیر میشن؟! آیا شما جرات و تمایل دارین به عنوان توریست با همسرتون به اون کشور سفر کنین؟ یا بخواهین تو اون کشور سرمایه گذاری کنین؟ تعجب نکنین، اون کشور،کشور خودمونه با مکتب آخوندی، منتها از زاویه دید بقیه مردم جهان!ـ
در مکتب آخوندی دختری که دنبال همسر مناسب میگرده، و در موقعیتی هست که به زیباییش نیاز داره، حق نداره موهای صورت و کرک سبیلش رو قبل از ازدواج برداره!ـ در مکتب آخوندی توی مراسم ها (عروسی، مهمانی یا مذهبی)، خانمها خودشون رو به شدت آرایش میکنن، ولی نه برای مردها بلکه برای خانمهای دیگر! (اشتباه نکنین، اونها همجنس باز نیستن!)ـ
- در مکتب آخوندی مشابه سایر مکاتب، خدا به نفع این مکتب مصادره شده، جمله مشترک همه مکاتب اینه:ـ
- خدا با ماست، نه با 3000 تا دین و مذهب و فرقه دیگر موجود در جهان!ـ
- کی گفته؟!ـ
- بابام!ـ
- در مکتب آخوندی فاحشه خونه ها رو با افتخار جمع کردیم ولی نمیدونیم چرا برای زنمون از محل کار تا منزل صد تا بوق میزنن؟! نکنه بعضی وقتها غیرت زیاد بی غیرتی میاره؟! ولش کن ظواهر جامعه مهمتره!ـ
- در مکتب آخوندی پلیس مخصوص مجرمان رانندگی (مجرمانی که جان انسانها را تهدید میکنند)، اسلحه ندارد، ولی پلیس مخصوص کنترل پوشش موی سر و جدایی دختر از پسر، اسلحه دارد، چون این برای ظواهر جامعه خطرناکتر است!ـ
- در مکتب آخوندی رمز بالا رفتن از هرم قدرت، حفظ ظواهر هست، نه صداقت. برای همینه که فقط ریاکارها میتونن از اون بالا برن!ـ
- مکتب آخوندی بالاترین آمار صدقه جهت دفع بلا در دنیا رو داره، ولی نمیدونم چرا هم فقر غوغا میکنه و هم آمار تصادفات و تلفات جاده های ایران ده برابر میانگین جهانیه؟!ـ
- در مکتب آخوندی همه میگن علم بهتر از ثروته، ولی در عمل همه دنبال ثروتند نه علم!ـ
- اون قدیما، چند نفر اومدند و بتها رو شکستند و گفتند خدا را بپرستید، ولی بعد از مرگشون، در مکتب ایرانی آخوندی، ما قبر خود اونها رو بت کردیم و پرستیدیم! میگن خدا از رگ گردن به ما نزدیکتره، شاید ما، بین خودمون و رگ گردنمون نیاز به يك نفر واسطه داریم! حتماً همینطوره!ـ
- در مکتب آخوندی جمعه ها عاشقانه منتظر آمدن کسی هستیم که اگه بیاد، اولین کسانی که ازش اُردنگی میخورن خودمونیم!ـ
- در مکتب آخوندی، یک انسان برای ارضای نیازهای اولیه و ابتدایی خودش، باید جلوی مرگ معلق وارو بزنه و حتی از مطرح کردنشان هم خجالت بکشه!ـ
- در مکتب ایرانی آخوندی اسم خرافه رو میگذارن فرهنگ، و اسم فرهنگ رو میگذارن ابتذال!ـ
- کی میگه استدلالهای تمثیلی ضعیفترین نوع استدلاله؟ ما پایه های استوار بنای عظیم مکتب ایرانی آخوندی خودمان را بر روی همین تمثیلها و شعرها و شعارها بنا نهاده ایم، مثلاً:ـ
"اگر برهنگی تمدن است، پس حیوانات متمدن ترند!ـ
" و یا
"اگر غیرت از ایمان است، پس خروسها مؤمن ترند!" ـ
و یا ...ـ
- در مکتب ایرانی آخوندی نزدیک شدن دختر و پسر به همدیگر جهت شناخت، قبل از ازدواج، عیب است ولی جدا شدنشان با دو تا بچه بعد از ازدواج عیب نیست!ـ
- و در نهایت اینکه مکتب ایرانی آخوندی چیز بدی نیست، تنها بدی آن، کلمه "ایران" درون این مکتب میباشد که اگر آن را برداریم و با چیز دیگری جایگزین کنیم، مثل بقیه مفاهیم، برای مسئولین دلسوز کشور قابل تحملتر خواهد شد و خواهند فهمید که این مکتب همان بچه 32 ساله خودشونه!ـآیا هنوز هم فکر نمی کنید مکتب ایرانی آخوندی یک مکتب جدید و مستقل از سایر مکاتب است؟! لطفا این بیانیه را به دوستان خود ارسال کنید تا شاید طنین دلنواز مکتب ایرانی آخوندی به گوش مسئولینی که هنوز آن را درک نکرده اند برسد و بیشتر در جلوی آینه از خودشان متشکر شوند.
پارس دیلی نیوز
۱۳۹۰ خرداد ۷, شنبه
بی خبری ازسرنوشت یک فعال سیاسی در سنندج
با گذشت حدود یک ماه از بازداشت سیروان صلواتی ، که توسط نیروهای امنیتی در صلوات اباد شهر سنندج دستگیر شد، کماکان اطلاعی در دست نیست.سیروان صلواتی 24 ساله، ساکن سنندج و اهل روستای "صلوات آباد" حدود یک ماه پیش از سوی نیروهای امنیتی دستگیر و به مکان نامعلومی منتقل شد. علیرغم پیگیری خانواده نامبرده، تاکنون مقامات رژیم توضیحی در رابطه با محل نگهداری و اتهامات احتمالی وی ارائه نداده اند.گفتنی است که در در این چند سال اخیر و بنا به تجربه و کارکرد وزرارت اطلاعات در کردستان ، اغلب فعالین کردی که در سنندج دستگیر میشوند به بازداشتگاه اداره اطلاعات انتقال داده میشوند که بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج يکي از مخوف ترين بازداشتگاههاي امنيتي سراسر کشور مي باشد که بارزترين نمود آن قتل ابراهيم لطف اللهي دانشجوي سنندجي که چند سال پیش در اين اداره اطلاعات مي باشد . اکثريت افرادي که مدتي را در اين بازداشتگاه به سر برده اند از اعمال متداول شکنجه هاي وحشيانه بر عليه متهمين خبر داده اند
گزارش دریافتی از ، کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی
گزارش دریافتی از ، کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی
انتقال زندانی صادق الحسینی به بند سپاه برای گرفتن اعترافات تلویزیونی جدید
در پی اعلام خبر مصلحی وزیر اطلاعات مبنی بر اینکه ۳۰ نفر از جاسوسان سیا در ایران دستگیر شده اند.بازجویان وزارت اطلاعات تعدادی از زندانیان که بعضا بیش از ۱ سال در زندان بسر می برند و در بندهای عمومی نگه داری می شوند را به بندهای تحت کنترل وزارت اطلاعات منتقل کرده اند و همراه با سناریوی اعلام خبر دستگیریهای جدید ،آنها را تحت فشار قرار داده اند تا به اعترافات تلویزیونی جدید تن در دهند.در چند شب گذشته تلویزیونهای دولتی اعترافات بعضی از آنها که بیش از ۱ سال در زندان هستند و در دوران اولیۀ بازداشت وادار به اعتراف شده اند را پخش کرد.از جملۀ آنها زندانی جمشید صادق الحسینی ۳۰ ساله که بیش از ۱ سال در زندان بسر می برد و مدتها است که در سالن ایزوله شده ۱۲ بند ۴ زندان گوهردشت کرج نگهداری می شد. روز چهارشنبه ۴ خرداد ماه بعد از ظهر او را از این سالن خارج و به بند ۸ معروف به بند سپاه که در دست بازجویان وزارت اطلاعات می باشد و دارای شرایطی همانند بند ۲۰۹ است منتقل کردند.شب قبل از انتقال آقای جمشید صادق الحسینی به بند وزارت اطلاعات تلویزیون دولتی اقدام به پخش اعترافات تلویزیونی وی نمود . این اعترافات ماه ها پیش تحت شکنجه های روحی و جسمی بازجویان وزارت اطلاعات از وی گرفته شده بود.انتقال زندانی جمشید صادق الحسینی به بند سپاه برای گرفتن اعترافات تلویزیونی جدید از وی می باشد.بازجویان وزارت اطلاعات در جریان دستگیریهای گسترده علیه دستگیر شدگان و حتی به حامیان مادران پارک لاله ( مادران عزادار) اتهام جاسوسی برای بیگانگان نسبت می دادند.هدف از این قدرت نمایی غیر واقعی زمینه سازی برای اعدام های بیشتر جهت ایجاد رعب و وحشت در جامعه در آستانه خرداد ماه و همچنین بحران جنگ قدرت بین علی خامنه ای و احمدی نژاد می باشد.فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، وادار کردن زندانیانی که ماه ها در زندان بسر می برند برای گرفتن اعترافات تلویزیونی جدید علیه خود را محکوم می کند و به کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی نسبت به اعدام های بیشتر هشدار می دهد و خواستار اقدامات لازم برای پیشگیری از اعدام بیشتر زندانیان در ایران است.
فعالین حقوق بشرو دمکراسی در ایران
فعالین حقوق بشرو دمکراسی در ایران
اجرای حکم شلاق علیه زندانی سیاسی قطع نخاعی در دادگاه انقلاب رشت
روز دوشنبه ۲ خرداد ماه زندانی سیاسی هادی عابدی باخدا به دادگاه انقلاب رشت فراخوانده شد و در آنجا به او ابلاغ گردید که می خواهند حکم ضدبشری و قرون وسطایی شلاق را به اجرا بگذارند. دادگاه انقلاب در حالی حکم شلاق را اجرا می کرد که او بر روی صندلی چرخدار قرار داشت و قادر به حرکت نبود و پشت وی هم دچار زخم بستر بود. مثانه وی عمل طبیعی خود را انجام نمی دهد واز ناراحتی حاد کلیوی رنج می برد.زندانی سیاسی هادی عابدی با خدا به اتهام واهی اینکه هنگامی که در مرخصی استعلاجی و در در بیمارستان بستری بوده به موقع خود را به زندان لاکان رشت معرفی نکرده است . به همین دلیل شعبۀ ۱ دادگاه انقلاب رشت او را به ۵۱ ضربه شلاق محکوم کرده بود.زندانی سیاسی هادی عابدی با خدا توسط بابایی رئیس شعبۀ ۱ دادگاه انقلاب در سال ۸۸ محکوم به ۲ سال زندان شد و آبان ماه ۸۸ به زندان لاکان رشت منتقل شد .ولی او به دلیل شرایط حاد جسمی قادر به تحمل حبس نیست . پزشک قانونی ،بهداری زندان و سایر مراکز پزشکی معالج وی این مسئله را مورد تایید کتبی قرار دادند و خواستار آزادی وی هستند. اما بازجویان وزارت اطلاعات و دادگاه انقلاب بدون توجه به شرایط این زندانی او را به زندان منتقل می کنند و هر بار با وخامت شدید حال وی، او را به بیمارستان منتقل می کنند و نهایتا مجبور به دادن مرخصی استعلاجی به وی می شوند.آقای عابدی در حال حاضر در مرخصی استعلاجی است و تحت درمان در بیمارستان می باشد.زندانی سیاسی هادی عابدی باخدا از زندانیان سیاسی دهۀ ۶۰ می باشد که هنگام دستگیری، پاسداران به وی شلیک کردند و از ناحیه نخاع مورد اصابت گلوله آنها قرار گرفت و دچار قطع نخاع گردید و از آن زمان تا به حال قادر به حرکت نیست و با کمک صندلی چرخ دار حرکت می کند. اصابت گلوله باعث آسیب رساندن به سایر اندام های او گردید که از جملۀ آن کلیه و از کار افتادن کامل مثانه است.مدت مرخصی استعلاجی وی ۱۷ خرداد ماه پایان می پذیرد اما معالجات او هنوز پایان نیافته است واو باید روز ۱۷ خرداد ماه خود را به زندان لاکان رشت معرفی کند. نگهداری این زندانی سیاسی در زندان جان او را در معرض خطر جدی قرار می دهد.فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،شلاق زدن به زندانی سیاسی که قطع نخاع می باشد و قادر به حرکت نیست و پشت او دچار زخم بستر می باشد را به عنوان یک عمل قرون وسطایی محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار رسیدگی به جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه در دادگاه بین المللی است.
فعالین حقوق بشرو دمکراسی در ایران
فعالین حقوق بشرو دمکراسی در ایران
نوكري برازنده كيست «سردار»؟!
محسن رضايي دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام امروز در خرم آباد به ايرنا گفت: «در جريان غائله 25 بهمن ماه، من تنها كسي بودم كه شفاف اعلام كردم اقدامات گروه هاي مخالف دولت و دو كانديداي ديگر انتخابات به واقع نوكري و حمّالي آمريكاييها بود. مواضع من شفاف بود. دو كانديداي ديگر، نوكر آمريكا بودند!»
محسن رضايي در انتخابات رياست جمهوري 88، نه تنها بر تقلب آشكار، بر رأي فروشي و خريد آرا و توزيع پول به نفع كانديداي محبوب رهبري چشم پوشيد و «هيچ» واكنش مردانه اي به تقلبها و جنايات بعد از انتخابات نشان نداد. سردار اين روزها باز هم به صحنه آمده تا از «ولايت فقيه» فرزانه و بابصيرت خامنه اي دفاع كند! ولايتي كه هم اكنون در كار خودش مانده و تنها مولود محبوبش «محمود احمدي نژاد» انگشت در چشم آقاي خود كرده و بلاي جان رهبر فرزانه (!) شده است. از آقاي رضايي كه حتي در برابر كشتن و مثله كردن فرزند «مشاور ارشد خود» شهيد محسن روح الاميني هم سكوت كرد، جز اين هم بر نمي آيد كه از پشت پرده قدرت، نگاه كند و كشيك بكشد تا ببيند چه وقتي، زمان ابراز «نوكري به آقايش» فرا خواهد رسيد؟ محسن رضايي، صفاتي را به آقايان ميرحسين موسوي و مهدي كروبي و مردم حق طلب ايران نسبت داده كه حقيقتا" برازنده و شايسته خود اوست.
تاريخ ثابت كرده افرادي مانند محسن رضايي، هرگز از مقام «ريزه خواري» بالاتر نمي روند و هميشه بايد پشت پرده در انتظاري ابدي بنشينند و هر از گاهي خودي نشان بدهند
نوشته اي بود از بابک داد
محسن رضايي در انتخابات رياست جمهوري 88، نه تنها بر تقلب آشكار، بر رأي فروشي و خريد آرا و توزيع پول به نفع كانديداي محبوب رهبري چشم پوشيد و «هيچ» واكنش مردانه اي به تقلبها و جنايات بعد از انتخابات نشان نداد. سردار اين روزها باز هم به صحنه آمده تا از «ولايت فقيه» فرزانه و بابصيرت خامنه اي دفاع كند! ولايتي كه هم اكنون در كار خودش مانده و تنها مولود محبوبش «محمود احمدي نژاد» انگشت در چشم آقاي خود كرده و بلاي جان رهبر فرزانه (!) شده است. از آقاي رضايي كه حتي در برابر كشتن و مثله كردن فرزند «مشاور ارشد خود» شهيد محسن روح الاميني هم سكوت كرد، جز اين هم بر نمي آيد كه از پشت پرده قدرت، نگاه كند و كشيك بكشد تا ببيند چه وقتي، زمان ابراز «نوكري به آقايش» فرا خواهد رسيد؟ محسن رضايي، صفاتي را به آقايان ميرحسين موسوي و مهدي كروبي و مردم حق طلب ايران نسبت داده كه حقيقتا" برازنده و شايسته خود اوست.
تاريخ ثابت كرده افرادي مانند محسن رضايي، هرگز از مقام «ريزه خواري» بالاتر نمي روند و هميشه بايد پشت پرده در انتظاري ابدي بنشينند و هر از گاهي خودي نشان بدهند
نوشته اي بود از بابک داد
منبع حکومتی ذوب شده در والی کهریزک : تنفس بدون رضایت ولیفقیه کاری عبث است!
جوان آنلاین: تنفس بدون رضایت ولیفقیه کاری عبث است سایت «جوان آنلاین» با انتشار یادداشتی اعلام کرد که «با عنایت به اینکه ولی فقیه در زمان غیبت جانشین خداوند و به همین دلیل حاکم بر کل کائنات است تنفس و زندگی بدون رضایت ولایت فقیه کاری بیهوده است و برای تحقق رضای خدا باید از طریق کسب رضای و ولایت حرکت کرد.»
منبع:دیگربان
منبع:دیگربان
آخوند حکومتی : خانم آرایش کرده ، به مغز جوانان ظلم میکند
آخوند قرائتی:چرت و پرت در کتب دانشگاه زیاد است/خانمی که آرایش کرده در جامعه حضور مییابد، به مغز جوانان ظلم میکند/ما با هیچکس صیغه نخواندهایم که تا آخر عمر با او باشیم، هر مسئول مملکتی از مرز توحید، مرز وحی و مرز رهبری الهی کنار رفت، مرخص است.آفتاب: رئیس ستاد اقامه نماز گفت:آزادی و تمدن معنا دارد و بیحجابی آزادی نیست و خانمی که آرایش کرده در جامعه حضور مییابد باید بداند که این حضور به معنای آزادی نیست بلکه ظلم به مغز جوانان است.قرائتی یادآور شد: خیلی وقتها چیزهایی را میخوانیم که هیچ فایدهای ندارد، اینکه هرچه را بدانیم بهتر است، غلط است زیرا داشتن هر اطلاعاتی و دانستن هر چیزی برای ما فایده ندارد و شما دانشجویان نیز سعی کنید درس مفید بخوانید. وی در ادامه با اشاره به بالا رفتن سن ازدواج به دلیل ادامه تحصیل عنوان کرد: ازدواج عقب بیافتد یک حادثه و فاجعه است، ازدواج یک ضرورت است، تحصیل و اخذ مدرک لیسانس یک ارزش است ولی ضرورت نیست در حالی که همسر یک ضرورت است. وی گفت: بنابراین شما دانشجویان اگر زمینه ازدواج فراهم شد، گرفتن مدرک لیسانس را بت قرار ندهید چراکه بعدها چوب آن را خواهید خورد.
پارس دیلی نیوز
پارس دیلی نیوز
نفس میکشم پس گور پدر ولایت فقیه !
از آنجا که جوان ، سایت سپاه نوشت "نفس کشیدن بدون رضایت ولایت فقیه کاری بیهوده است" بدینوسیله ما جمعی از نفس کشها که رضایت ولی فقیه چپمان هم نیست ولی تا الآن خبر نداشتیم که داریم کاری بیهوده میکنیم با انتشار این نامه ضمن تاکید بر مراتب بیهودگی خود و سایر همنوعانمان از آن سایت غلیظ خواهشمندیم دیگر کارهای بیهودهی ما را نیز بیان نموده خانوادهای را از نگرانی نجات بدهد . بدیهیست که اینجانبان اگر زودتر خبر داشتیم که بیهوده نفس کشیدنمان هم باعث یکجور نارضایتی ولی فقیه میشود حتماً تندتر نفس میکشیدیم و چه بسا که دائم در حال هن هن بودیم و توی دریا و استخر هم هیچ زیر آبی نمیرفتیم که نکند یکوقتی کارمان بجای بیهوده خدای نکرده باهوده بشود و ولی فقیه را خوشحال بکند . طبیعیست که ما نفس کشان بیهوده بطور مادرزاد دارای یک جفت ریه میباشیم که سالهاست از طریق آنها در حال ناراضی کردن ولایت فقیه بوده لحظهای از این امر غافل نشدهایم چونکه اگر نفس نمیکشیدیم میمردیم و ممکن بود ولایت فقیه خوشحال بشود .شک نیست که اینجانبان اگر از این چیزها خصوصاً در دو سال گذشته خبر داشتیم بجای راهپیمائی و شعار و تکبیر پشت بام و امثالهم که باعث کشته و زخمی و زندان و شکنجهی شما برادران شد و ما تهش مجبور شدیم محض خاطر خاتمی ازتان عذرخواهی بکنیم ، مینشستیم سر جایمان فقط نفس میکشیدیم چرا که در هر صورت هیچ قصدی جز نارضایتی ولی فقیه نداشتیم . همچنین تقاضامندیم که شما این موارد حیاتی را به پیروان آن حضرت نیز اعلام رسانی بنمائید چونکه ما مطمئنیم که الآن خیلیها همینجوری بیخبر دارند بدون اجازهی ولی فقیه زرت و زرت نفس میکشند و ممکن است علیرغم میل باطنی ولایت فقیه را ناراضی بکنند ولو اینکه برای رضایت مشارالیه صد دفعه هم با موتور ریخته باشند ملت را چماقوری نموده باشند . البته با توجه به نحوهی استنشاق پیروان ولایت ، شما دقیقاً مشخص نکردهاید نفس کشیدن فقط از بالا بیهوده است یا اینکه اگر طبق روال برادران گمنام کسی هم از پائین نفس کشید باز هم یک کار بیهوده کرده . در پایان از طرف ما به ولایت فقیه بفرمائید که خ.ره ! ملتی که حتی با نفس کشیدنشان میخواهند تو را ناراضی بکنند جداً چه اصراری داری که همینجوری به زور ولی فقیهشان بمانی ؟!
طنز علیرضا رضایی :http://alirezarezaee1.blogspot.com
طنز علیرضا رضایی :http://alirezarezaee1.blogspot.com
۱۳۹۰ خرداد ۵, پنجشنبه
نه ولایت و نه امامت
همچنانکه انتظار میرفت، داستان "نافرمانی " ریاست جمهوری از فرمان ولایت فقیه، داستانی ست دنباله دار. نظام ولایت هم اکنون نیازمند فضایی ست گرفته و مه آلود. مگر رعد و برقی شود و طوفانی عظیم به پا، تا بتوانیم یکدیگر را به دیده آوریم و بهم به پیوندیم. . چرا که در شرایط کنونی اجنه ها، جن گیر ها، رمالان، مرتاضان و عارفان کاذب، نظام ولایت را مورد شبیخون قرار داده اند. آمده اند که از ولایت عبور کنند و به امامت برسند.بنظر میرسد که نظام ولایت از هجوم اجنه ها بسی هراس بدل دارد. آنرا یک "جریان انحرافی " بسیار خطرناک تر از "فتنه " ای میخوانند که بدست قدرتهای استکباری طراحی و از طریق موسوی و کروبی به اجرا درآمده است. بگذریم که این خود در راستای بحران زایی نهفته در ذات رژیم دین است و پبدیده نوظهوری نیست. بدین لحاظ برای مقابله و مبارزه با خطری چنان تهدید کننده، مثل حمله ی اجنه ها، نظام، تمامی نیروهای حوزه وی و دانشگاهی، قضایی و پلیسی، انتظامی و امنیتی را تجهیز و آماده ساخته، و شمشیر شریعت را برای تار و مار ساختن آنان صیقل داده است. آیت الله صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه، سردار رادن، رئیس پلیس معروف تهران و نیز وزیر اطلاعات، حجت الاسلام مصلحی، همه به جن گیران و رمالان و مرتاضان هشدار داده اند که با آنان "برخورد " خواهد شد. از فرمانده سپاه شهر تهران شنیده شده است که گفته است " نیروهای بسیج خود را برای انجام یک «اقدام پیشگیرانه» آماده" مکنند.اما از آنجائیکه ما در جامعه ای بسته و در تاریکی زندگی میکنیم، در سکوت و خاموشی، بدرستی روشن نیست که چگونه بر قراری ارتباط با این موجودات ماورایی، موجوداتی قرآنی که به اراده الله هستی یافته اند، ناگهان "جرم" و سزاور کیفر خوانده میشود. باور تزلزل ناپذیر احمدی نژاد به امام عج، به صاحب زمان، بر کسی پوشیده نیست. زمانیکه در حضور علما و آیت الله های سنگین وزن، داستان هاله نورانی که در پشت سر او هنگام سخنرانی در سازمان بین الملل، چشمان جهانیان را خیره ساخته بود، با آب و تاب بسیار تعریف میکرد، به خرافات و توسل به اجنه ها متهم نشد؟ شواهد بسیاری وجود داشته است که میتوانست بیانگر تمایل و گرایش احمدی نژاد برای عبور از ولایت و وصل شدن به امامت ارزیابی شود. اما دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ولی فقیه، ترجیح دادند که آنرا مسکوت نگاه دارند. شاید بآن دلیل که خداوند خامنه ای خود آموزگار موجودات ماورا یی مثل امام عج است. وی در سخنرانی خود بمناسبت تولد ولی عصر در سال 87، به زنده بودن امام زمان اشاره میکند و میگوید: حجت تابناك حق، يك انسان واقعي است كه با عمر طولاني كه خدا به ايشان داده در ميان مردم ، زندگي و دردها و مشكلات آنان را حس ميكند و همه مسائل مربوط به زندگي نوراني ايشان، روشن و معلوم است ( آفتاب یزد ، دوشنبه,28 مرداد,1387)."آیا این "حجت تابناک حق " میتواند چیزی بجز یک موجود ماورا یی از جنس اجنه ها باشد؟ چرا که تنها انسانی میتواند بیش از هزار سال عمر کند که در فضای ماورایی زندگی نماید. جریان انحرافی که در پس پرده ای از ابهام نگاهداشته میشود، در اصل یک دعوای دینی ست که در عرصه قدرت سر گرفته است. دعوایی است که از یک دروغ بزرگ سر چشمه میگیرد، که امام عج، امام غایب، زنده است و در میان زندگان زندگی میکند. روزی بر زمین ظاهر شود، خون ظالمان و گناهکاران و بدکاران را میریزد و مظلومان، بی گناهان و نیکو کاران را بریاست می نشاند. طبیعی ست که باور به زنده بودن امام و زندگی کردن او در میان ما، تبعات ی را در واقعیت به وجود میآورد که اجتناب ناپذیر است. در قدرت مدار ان، احساس "معصومیت " - یکی از خصائص برجسته ی امام، بوجود میآورد و آنها را خطا ناپذیر میکند. یعنی که بواسطه ارتباط با امام، فرمان آنها مطلق و حقیقت، غایت و نهایت میشود. در تبعیت از امامت، ولایت نه ظلم بر تابد و نه گناه پذیرد، چون او نیز "معصوم " است. در همان حال باور به زنده بودن و حضور امام در میان زندگان، زمینه را برای ادعای هر کسی مبنی بر ارتباط با امام و بهره بر گفته از فیض وی، نیرویی که میتواند روند چیز ها را تغییر دهد و از مسیر عادی خود منحرف سازد، آماده مینماید. اگرچه تا کنون هر کس ادعای ارتباط با امام را به آگاهی عموم رسانده است، بجرم جن گیری و یا رمالی، دستگیر گردیده و بدون محاکمه سالها در زندان نگاه داشته و یا بر سر دار آویخته اند. با این وجود بر مدعیان داشتن ارتباط با امام عج، افزوده گردیده است. رئیس جمهور را باید یکی از این مدعیان دانست. اما نظامی که موجودیت اش ریشه در خرافات دارد و خود قرنها منشا انتشار و تبلیغ و ترویج آن بوده است، چگونه میتواند بر علیه آن بر خیزد. نظام ولایت بر علیه اجنه ها و جن گیران، بر میخیزد که ماهیت خرافی خود را در پس آن پوشش دهد. آنچه تنش و خصومت را بین ولایت مداران و "امامت خواهان " و یا اجنه ها و جن گیران، آبکی و رقیق میسازد آن است که هر دو بخوبی آگاهند که دیگری دروغ میگوید. یعنی که هم ولایت و هم امامت هر دو از دروغگویان بزرگ تاریخ هستند، همچون نیاکان دینی شان، پیامبر اسلام، که ادعای خود مبنی بر ملاقات با یک موجود ماورا یی را زیر بنای پیامبری خود و برقراری دوران رسالت قرار داد. اگر ستیز و خصومتی هست از نوع خانوادگی ست. سکوت میآورد و سرگرمی.بنا براین، به هیچیک نمیتوان اعتمادی نمود، نه به ولایت و نه به امامت. هر دو ما را به تاریکی رهنمون میسازند. شاید ملت در زیر فشار زندگی به این واقعیت پی برده است که به چه دروغ گویان بزرگی اعتماد کرده و امید بسته اند. اما این سبب نشده است که ولایت و امامت را باز تابنده ی باور خود به دروغ های بزرگی مثل فرود جبرئیل به زمین و واسطگی وی بین الله و محمد بدانیم، دروغهایی که برای ما هم اکنون ضرورت حیاتی یافته اند و بدون باور به آنها، خود را تهی و دنیا را بدون معنا و مفهوم میابیم. ولایت و جریان انحرافی، عبور از "عصر غیبت " به "عصر حضور، " پایان یکی و آغاز دیگری، بهره بر گیری از باور ساده دلان و ساده پنداران است.مشاجره و دعوای بین ولایت و امامت، باید فرصتی مناسب بشمار آید برای تضعیف ایمان و باور به آنچه دروغ است و افسانه و اسطوره، برای خروج از فضای خفه و مه آلود و پیوستن به روشنایی و بینایی، به شفافیت و آزادی. چرا که ارتباط با اجنه ها و موجودات ماورایی، که امروز "کذب " و شایعه پراکنی و لاجرم جرم خوانده میشود، اولین بار با پیامبر اسلام آغاز گردیده است. اجنه های امروز نیز مثل اجنه های دیروزند. آنها هنوز وحی و الهام برای بعضی از زندگان میآورند. هم چنانکه در جنگ احد به امداد پیامبر آمدند و او را از نابودی در دست لشگر قریشیان نجات دادند. هم اکنون نیز از نیروی خارق العاده شان میتوان در مصاف با قدرت های جهانی و مسائل و مشکلات گوناگون کشوری مورد استفاده قرار داد.آیا ممکن است از موجوداتی همچون جن ها در قران سخن رود و واقعیت آنها را انکار نمود؟ هیچ آیت الله و حجت الاسلام و یا فقیه و عالمی نیست که منکر وجود جن شود. چون آنها را الله آفریده است و در باره خلقت شان در کتاب آسمانی خود، قرآن، سخن، رانده است. مگر میتوانیم سخن الله را در باره آفرینش جن و نیرویی که در آنها نهاده است، به فراموشی بسپاریم. تعقیب و دستگیری اجنه ها و جن گیران، در واقع بمعنای دفاع از ارتباط انحصاری ولایت فقیه است با امام عج و بس. یعنی که هیچکس بجز ولایت به آن درجه از کمال و وارستگی نرسیده است که بتواند با امامی که صاحب زمان خوانده میشود در ارتباط قرار بگیرد، حقیقتی که تنها میتواند از دروغی بس بزرگ ناشی شود که "حجت تابناک حق "- بنا بر قول خداوند خامنه ای- یعنی امام عصر، زنده است و در میان زندگان زندگی میکند که بنا بر اعتقادات احمدی نژاد، مدیریت جهان را نیز به تازگی بعهده گرفته است. مسلم است. تا زمانیکه مردم خود را از چنگ دروغهای بزرگ رها نساخته اند، نمیتوانند شر دروغ گویان را از ریشه بر کنند.
فیروز نجومی
fmonjem@gmail.com
ارسال از فیروز نجومی
فیروز نجومی
fmonjem@gmail.com
ارسال از فیروز نجومی
شرح شکنجه های سپاه پاسداران در شکواییه قربانیان
خبرگزاری هرانا,آنچه که درپی میآید شکواییه رسمی تعدادی از قربانیان سپاه پاسداران در سناریویی به نام گرداب یا مضلین است. این شکواییه که به مراجع رسمی و قانونی کشور نوشته شده است و خبرگزاری هرانا (ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران) به نسخههای اصلی آن دست پیدا کرده است، به عنوان سندی مهم در خصوص شکنجه و سناریو سازی برای بازداشت شد گان توسط نیروهای امنیتی محسوب میشود.
لازم به ذکر است مشابه این سناریو در حال حاضر در مورد دهها تن از فعالان حقوق بشر در بند۲ الف سپاه پاسداران مستقر در زندان اوین نیز جاری است که بررسی مستندات ذیل میتواند به روشن شدن افکار عمومی در خصوص وضعیت بحرانی زندانیان دیگر نیز موثر باشد.
این سند توسط سه تن از متهمین پرونده به نامهای سعید ملکپور، شهروز وزیری، وحید اصغری به امضا رسیده است.
متن نامه بدین شرح است:
ارائهٔ گزارش شکنجه وحشیانه من و بیاعتبار دانستن اعترافات و بازجوییها و تحقیقات پرونده «شکواییه»
به قاضی محترم شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی جناب آقای صلواتی
رونوشت به دادسرای نظامی تهران
اینجانب که مدت بیش از ۲۲ ماه است که به عنوان متهم در بازداشت موقت بسر میبرم و این مدت بازداشت را که با شکنجههای جسمی و روحی و روانی ددمنشانه وحشتناک متعدد طویل المدت همراه بود و اثار عواقب بدی روی بنده داشت را با نوع موارد اتهامی تخصیص داده شد به بنده متناسب و همگون نمیدانم و خواستار توجه به موارد زیر هستم: طی پرونده سازی و جرم سازی برای بنده پروژه بزرگ نمائی اتهامات در جهت اغفال دادگاه و قاضی توسط بازجویان پرونده دنبال شد که موجب اظهار شخص بنده که خاطی نیستم گردید و حالات سالم روحی و روانی بنده را عمیقا تغییر داد (طبق گواهی پزشکی قانونی و روانپزشک بهداری اوین) بازجویان مسبب تغییر حالات و جا به جایی و شکستگی جمجمه سر، دماغ و مهره پشت کمر و گردن من و خونریزی بینی داخلی سطحی و خونریزی لثه و دست و پای بنده شد و ضربههای مغزی ایجاد حالات کوفتگی بدن و پاها و ضربات شلاق و باتوم و شیلنگ و ضربههای سنگین دست به سر و مغز و گوشها و صورت بیدفاع من و لگد به پاها و شکم و سر و خونریزی لثه و دست و پای بنده زدند و ضربههای مغزی و ایجاد حالات کوفتگی بدن و پاها و ضربات شلاق و باتوم ساعتها در طول شب و روز ادامه داشت و برای همه به کار میرفت و خودم در صحنه حاضر بودم که دیگران را آزار و اذیت میکردند بازجویان و کارشناسان خودسر قوه قضائیه و سپاهیان پدافند سایبری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی علاوه بر آن تنبیههای بدون حکم قانونی و غیر شرعی، فحشهای رکیک و توهینهای ناموسی و جنسی به من و خانوادهام و حتی خانواده خودشان و خدا و پیغمبر (العیاذبالله) و رهبر و غیره پشت سر هم میدادنددر حالی که شخصیت و شعور و موقعیت اجتماعی من بالا و محترم است و اتهامات وارده را قبول ندارم زیرا بازجویان با جعل و تزویر در عنصر معنوی جرم و دست کاری درسیات علمی و اهداف من در راه اندازی و اداره سایتها توسط عناصر تلقین نیات و اهداف بدو وعده آزادی تبرئه و یا با زور و اجبار و اکراه و شکنجه باعث تحریف و دستبرد در نیات بنده شدند. اگر مرا به پزشکی قانونی اعزام کنید، گواهی پزشکی قانونی را برای اثبات صدق گفتارم ارائه مینمایم و بازجویان و مسئولان شکنجه گر در دادگاه حاضر شوند {...} ابراز کنند خودشان که شکنجهها را مرتکب نشدند اگر انکار کردند و خدا دروغگوان را دوست ندارد آنها ماهها شبانه مرا به طور غیر قانونی از اوین تحویل گرفته و به شکنجهگاه مخفی سپاه به اسم رمز «شرکت» که در مکان مجهول قرار دارد و فرا قانونی عمل میکند با چشم بند و دست بند میبردند و به خاطر هدفشان که ایجاد انحراف و سوء استفاده}...} از پرونده بود شروع به گذاشتن من در کمد تنگ و تاریک با حیوانات موزی و سیاه چال و وان حمام (همراه با دست بند و پا بند) و کیسههای هوا خفه کننده و زد هوا و اکسیژن روی سر و روی من انداختند (دقیقا عین کیسههای مخصوص گوانتانامو و ابوغریب) و مرا شدیدا به چوب بسته و به حالات کاسه سر و به سمت پائین آویزان کردند با طناب و دستبند و شلاق و سیلی میزدند.
متناوباً تا غیر حقیقت و غیر واقع بود و خواست آنها بود را بنویسم و امضا کنم و در مقابل دوربین همکاران سانسور چیشان (صدا و سیما) اعترافات بزرگ و دروغین بکنم (که به طور غیر قانونی در برنامه شوک برنامه ویژه سپاه شبکه یک و اخبار ۲۰: ۳۰ و سایت غیر قانونی گرداب متعلق به سپاه پخش و توزیع شد بدون اجازه از ما و دادگاه در حالی که من محکوم نیستم و متهم و اتهامات را که ساخته و پرداخته پرورده خودشان است را قبول ندارم و دادگاه هم حکمی نداده است مبنی بر اینکه من مجرمم!). آنها با نشان دادن چسب قطرهای بزرگ و تیزی و ضربه زدن به شکم و پهلو با پنجه بوکس و گذاشتن چاقو زیر گلویم و روی رگ دستم و تهدید به قتل و تجاوز جنسی چند نفره به من به زور هر چه میخواستند را تلقین میکردند وبا وعده و اجبار از من اعتراف غیر واقعی و کذب و امضا و اثر انگشت و نوار مصاحبهٔ ویدئویی جعلی بارها گرفتند. اثبات مستند وقایع ذکر شده توسط گواهی و اعلام شکایت خودم و امضا و اثر انگشت شاهدان و متهمین دیگر هم بندی که خود نیز توسط آزار و اذیت این تیم بازجویی و شکنجه قرار گرفتند، صورت میپذیرد. بنده توان ارائه مشروح گزارش وقایع شکنجهٔ چند ساعته و چندین ماهه را دارم و بدین وسیله با اعلام گواهی عدم رعایت و اجرای قوانین اساسی، آ. د. ک. ب. ق حفظ حقوق شهروندی و آیین نامهٔ سازمان زندانها (مواد آن مستندات موجود است) از قاضی تحقیق «قاسمزاده» بازپرس ویژهٔ امنیت و بازپرس همکار و دستور دهندهٔ شکنجه گران «محمد محمدی موسوی» و بازجویان شکنجه گر و سایر افراد و دخیل دیگر شکایت و تظلم خواهی میکنم و تمامی اعترافات و اثر انگشت ذیل آنان را فاقد اعتبار و وجاهت قانونی میدانم و بر علیه افراد ذکر شده اعلام جرم مینمایم. نزد خدا و قانون خدا آنها «دروغ واهی» دشنام و اتهام {...} و زنا و دزدی و جاسوسی و غیره به بنده نسبت دادند. به اختیار خودشان که باید توسط مراجع صالحه پیگیری شده و مجازات گردند و چون در پروندهٔ اینجانب دست برده شده است درخواست کارشناس رسمی دادگستری میکنم. گواهی میشود که تمام جرایم موضوع قانون «منع شکنجه» مصوب مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۸۱ توسط بازجویان و مسئولان قضایی روی من و شاهدان نیز اتفاق افتاده است:
۱. اینجانب سعید ملکپور فرزند حسین راجع به رفتار بازجوها، شکنجه، حبسهای طویل المدت انفرادی بدون ملاقات و تلفن، گرفتن اعتراف و اقرار تحت فشار روحی و روانی و طبق دیکتهٔ بازجویان و هم چنین تهدید خود و خانواده، ضرب و شتم، فحاشی و توهین که از مورخ ۱۳ مهرماه ۱۳۸۷ شروع و تا ۱۹/۱۱/۱۳۸۸ ادامه داشته حاضر به ادای شهادت در دادگاه محترم میباشم. با احترام سعید ملکپور ۲۴/۱۲/۱۳۸۸
۲. بنده شهروز وزیری فرزند مظاهر در خصوص شکنجهٔ روحی و روانی و جسمی و حبس طویل المدت انفرادی و توهین و فحش و ضرب و جرح توسط بازجویان سپاه و گرفتن اقرار زوری و دیکته شده و عدم تماس قانونی با خانواده و نداشتن وکیل از تاریخ ۲۴/۱۲/۱۳۸۷ تا ۱۹/۱۱/۱۳۸۸ حاضر به شهادت در دادگاه محترم میباشم. شهروز وزیری ۱۶/۱۲/۱۳۸۸دربارهٔ موارد اتهامی از قبیل راه اندازی سایتهای غیر دینی و غیره نکتهٔ مهم این است که در راستای قوانین و مجاری جریان آزاد اطلاعات در محیط اینترنت بنده اقدام به اختصاص فضا و دامنه به فعالان حقوق بشری، زندانیان سیاسی و دانشجویان دستگیر شده که زیر شکنجه بودند از قبیل احمد باطبی، فعالان حقوق زنان و وبلاگهای نظیر زهرا. اچ. بی. دات. کام و پناهندههای اجتماعی و سیاسی مقیم خارج از ایران نمودم و سایت آنان را مدیریت و پشتیبانی فنی و مالی مینمودم که خلاف قوانین الهی که متضمن رعایت حقوق بشر و افراد است نبوده است و هرآنچه را از نوشته و محتویات درون سایتهای ایشان بود با مسئولیت خود ایشان است نه بنده و ایراد جرم براندازی نرم و جنگ سایبری به بنده که یک اتهام سیاسی است موجب میشود تا من الزاما با حضور هیات منصفه محاکمه شوم. اگر قوانین بخواهد برای اولین بار در مورد من اجرا شود من خودم هیچ تولید و تهیهای نداشتم از آن اوایل ورود به اینترنت تا به حال هیچ نوشته و مطلبی از خود ارائه نکردم و فقط حمایت کنندهٔ سایتهایی بودم که ضد نظام و ضد انقلاب و ضد دین شناخته شدهاند.
جزئیات اتهامات من چنین است:
مدیریت سایت احمد باطبی – ارتباط با گروهکهای ضد انقلاب هم چون کومله و عامل فراری دادن احمد باطبی از مسببان ۱۸ تیر ۷۸ در نتیجهٔ این ارتباطات و شناخت، اخذ ماهیانه ۱۰۰۰ تا ۳۰۰۰ دلار از کنسولگریهای آمریکا در راستای جنگ نرم علیه نظام مقدس ج. ا. ا، جاسوسی برای سی آیای و منافقین و ارتباط مستقیم با منافقین تبلیغ استخدام کارمند برای سازمان در سایتهای خود، ارتباط و همکاری و ساپورت مالی و خط دهی به سایتهای علیرضا نوریزاده و سلطنت طلبان دیگر، سایت گویا نیوز و شرکت آمریکایی و ضد دین ایران گویا، ارائه پیشنهاد همکاری و ساپورتهای فنی و مالی و تبلیغی گروهها و سازمانها و نشریات حقوق بشری از قبیل سازمان دیدهبان حقوق بشر و نشریه لوموند فارسی و سایت تبلیغاتی علیه نظام mitras. org و غیره ادارهٔ شرکتهای مختلف در آمریکا و بهره برداری از آنها در راستای جنگ نرم علیه نظام ج. ا. ا و... اینها در حالیست که دارند بنده را با قانون سمعی و بصری (قانون صدا و سیما و سینما!) در دادگاه انقلاب! و قاضی که تخصصش رسیدگی به جرایم رایانهای نیست! محاکمه میکنند و پیشاپیش با پرونده سازیها و بزرگ نماییهای خود طبق آیهٔ ۳۳۰ سورهٔ مائده درخواست اعدام نیز کردهاند در کیفر خواست!! بنده باید در دادگاه جرایم رایانهای با قانون جرایم رایانهای توسط قاضی جرایم رایانهای و کارشناس فنی قوهٔ قضائیه محاکمه شوم و این حق من است. بنده اعترافات زیر شکنجه و آزار خود را فاقد وجاهت قانونی و شرعی میدانم تماما و قصد خود را در ایجاد و ادارهٔ سایتها در جهت مقاصد علمی اعلام میکنم بنده به علت رشتهٔ تحصیلیام «مهندسی کامپیوتر» و احاطهام به اینترنت اقدام به وا کاوی، پژوهش و روانشناسی و تجارت در محیط سایبر نمودهام چنانکه بازجویان و بازپرس پرونده به علت بیسوادی و کار نشناسی دست گذاشتهاند روی اقدامات سخیفی چون معرفی من به قاضی بیاطلاع پرونده به عنوان گیرنده و دریافت کنندهٔ ایمیلهای خبری از سایت رادیو آمریکا و بیبی سی فارسی و نیویورک تایمز و عضویت در سایت بالاترین و ایران پروکسی و تهیهٔ خبر برای بیبی سی و گویا نیوز و بالاترین و ایرانیان دات کام و معرفی خوانندگان رپ هم چون خانم «آتش» برای اولین بار در رسانههایی هم چون بیبی سی و برنامهٔ بهزاد بلور و ترویج فرهنگ موسیقی رپ از این طریق، و ادارهٔ چندین سایت خبری ضد نظام و خبرگزاری آنلاین و جاسوسی از سپاه و نیروگاههای انرژی هستهای از طریق دریافت اختصاصی خبر و عکس و فیلم به طور محرمانه از افراد متخصص، مرتبط و منافق و ارائهٔ آن در سایت خبری خود و ترویج فرهنگ هالیوود و پشتیابی از پروژههای سیا و موساد در هالیوود از طریق سایت خبری انگلیسی- سینمایی خود و راه اندازی و اداره مخفیانهٔ دهها پروکسی و فیلتر شکن در جهت تسهیل افراد مقیم ایران برای دسترسی به سایتهای ضد انقلاب و رادیوهای آنلاین بیگانه و ضربه زدن به سپاه از طرق انتشار و عکسهای کشتار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شمال کشور ایران و تبلیغ علیه نظام اسلامی و انتشار متنهای «آموزش برپایی تظاهرات بدون خشونت و راه پیماییهای آرام و نافرمانی مدنی» در اینترنت و تبلیغ سایتهای افراد ضد انقلاب و ایران در سایتهای خود و در اخبار سایتهای خبری- تحلیلی خود و راه اندازی سایتهای لینکستان سیاسی- خبری ضد نظام و ضد دین، حتی خریداری دو پیراهن و تی شرت با آرم سیمرغ و ایران و از سایت پسر مسعود بهنود ضد انقلاب فراری، آقای «بینا بهنود» که مقیم نیویورک است نیز همراه با موارد بالا برای من جرم تلقی شده است در حالیکه جرم انگاری چنین مواردی خلاف قوانین نص صحیح قرآن کریم است. تمام کارهایی که کردهام و سبب ایراد اتهام از جانب قوهٔ قضائیه شده است به من در جهت دفاع از حقوق اولیه و اساسی بشر و علم بوده است و با خرافات و ارتجاع مبارزه کردهام (۱۴۹ ال عمران) و مدافعان حقوق بشر از من و اعمالم و نیتم حمایت میکنند. وقتی حقیقت را میفهمند پس دستگاه عدالت ج. ا. ا پروندهٔ مرا به سبب عقیده و طرز فکر و نوع فکر و نوع نگاهم سیاسی کردهاند و کارهایی روی من انجام دادهاند که تماما جزء موارد نادر نقض حقوق بشر است. یعنی حتی آنها از پاشیدن ادرار روی صورت بنده دریغ نکردهاند و اتهامات خود را به من نسبت دادند. چنین اتهاماتی که در اصل کوچک بودن هنگام بازجویی و دخالت کارشناسانهٔ سپاه به یکباره هزاران بار و به اندازهٔ ۹۹% کل جرمی که مرتکب شدهام بزرگ نمایی و پرونده سازی شدهاند برای دادگاه اسلامی!! و اغراض سیاسی و شخصی و دستهای پنهان و آشکار و قوانین جاهلانه و ناقص و وجود کارشناسان در امر بررسی و بازجویی و کارشناسی پرونده و اعتراف گیریهای دروغین از من به ضرب و زور شکنجه و... باعث شده تا کار من بزرگ جلوه داده شود و دروغهای ساخته شده را واقعی جلوه داده و با تغییر در عنصر معنوی جرم به ریا، وارد پروندهام کنند وکذبها را بیدانشی مسئولان قضایی و ضابطان قضایی که فرق کامپیوتر و اینترنت را نمیدانند (واقعاً نمیدانند) و تعریف لغوی آنها را نیز لااقل نمیدانند و نمیفهمند باعث خبط موضوع و درست درک نکردن آن شده است. مثلا در برگههای ابقاء و قرار و بازجویی از من ویا در قوانین «سمعی و بصری» مصوب مجلس شورای اسلامی و... حتی، چنین نوشته میشود که ایشان اقدام به راه اندازی و اداره سایتهای کامپیوتری!!! میکند و بر علیه نظام که این یعنی راه اندازی و ادارهٔ کافی نت نه سایتهای اینترنتی!! زیرا سایت اینترنتی در همه جا معنی کافی نت را میدهد و با سایت اینترنتی در وبگاه فرق میکند!! قابل ذکر است که اتهامات من در اروپا و امریکا و کانادا و اقیانوسیه نه تنها جرم و اتهام شمرده نمیشود بلکه جایزه و پاداش هم برای اداره کنند گان چنین سایتهای اختصاص مییابد مانند جایزههای طراحی وب، وبلاگ نویسی، آزادی بیان، حقوق بشر و سلامت و پزشکی و روان پزشکی و غیره و اقدام من قانونی و شرعی بوده است طبق قوانین آن کشورها و قوانین بین المللی و سازمان ملل متحد و قوانین الهی قرآن کریم. امیدوارم ریاست قوهٔ قضائیه که نگرانی خود را نسبت به پرونده سازیهای کاذب همچون دیگر روسای قوهٔ قضائیه نشان دادهاند و اظهار کردهاند: دادسراها نباید اجازهٔ پرونده سازیهای خارج از دادسراها را به ضابطین قضایی بدهند. کار قضائی نیز رسیدگی به حق است. بنابراین نباید وظایف خود را به دستگاههای دیگر محول کند، اینکه قاضی اختیار کارهای قضائی را در دست این نیروها قرار دهد و آنها نیز برگهٔ سفیدی در اختیار داشته باشند و شروع به پرونده سازی کنند، خلاف قانون است. امروز استنطاق و بازجوییها به گونهای است که برخی از مراجع اطلاعاتی و امنیتی افراد را دستگیر و آن را در بازداشتگاههای خصوصی خود مورد بازجویی قرار میدهند و آنگاه آن را به سازمان زندانها ربط میدهند بازجویی کار قاضی است. اقراری که در حضور قاضی نباشد اقرار نیست و وجههٔ قانونی ندارد. کدام حقوقدان و متفکر اسلامی چنین بازجوییهایی که در برخی بازداشتگاههای خصوصی میشود را اقرار میداند؟! اقرار؛ مبانی خاص خود را دارد. اقرار فرد باید علیه خود باشد نه علیه دیگران بنده این مطالب را تحت تاثیر حقوق بشری که برخی کشورها مدعی آن هستند نمیگویم. خود آنها بزرگترین ظلم و نقضهای حقوق بشری را مرتکب میشوند، ما داعیه دار علی هستیم و عدلی که او میگوید قاضی حق ندارد به یکی از دو طرف پرونده لبخند بزند و با طرف دیگر با اخم نگاه کند، علی اینها را ظلم شناخته است. باید اجازه داد که متهم از خود دفاع کند، قاضی نباید زود قضاوت کند و برآن مبنا مبادرت به صدور کیفر خواست کند، این خلاف قانون اساسی و اسلام است «(۱۴/۲/۱۳۸۶ به نقل از خبرگزاریها)، (نقل از هاشمی شاهرودی، از هفته نامه» شهروند امروز «ویژه نوروز ۱۳۸۷)، رفع ظلم از من و بقیه کنند و صدای تظلم خواهی بشر را در بیدادگاههای ج. ا. ا بشنوند. حق پایدار است و آخرت پایندهتر است، آیا به تفکر در نمیآیید؟ الان هنوز که هنوز است هیچ وقت اجازهٔ ملاقات با وکیل و بررسی پرونده را به من نمیدهند در حضور وکلایم آقای ذوالقدر و امین شرعی حتی در داخل صحن دادگاه اجازهٔ حرف زدن و احوالپرسی نیز به من با وکیلم نمیدهند! این پرونده احتیاج به کارشناسی من از یک طرف و کارشناسان فنی قوهٔ قضائیه (متخصصین در جرایم رایانهای و فناوری اطلاعات) از یک طرف دیگر دارد و بدون کارشناسی و نبودن اجازهٔ ملاقات با وکلایم این دادگاه و محاکمه فاقد وجاهت قانونی است و ظلم در حق متهم است. بارها آنان سایتهایی که متعلق به دیگران است به من به کذب نسبت دادهاند در حالیکه که بنده در تولید و تهیهٔ آنها هیچ اختیار و دخالتی نداشتهام و در ویدئوهای زیر شکنجه وا دارم کردهاند تا باطبی را جاسوس اسرائیل بنامم و حسین درخشان را جاسوس وزارت اطلاعات ایران و سیا! به خاطر دریافت عکسهای تمسخر رهبر و سران نظام وامامان شیعه در ایمیلم به اجبار و اتفاقی اتهامات توهین به امامان و توهین به رهبری و تشویش اذهان عمومی در بارجوییها به من بستند در حالیکه دریافت آن ایمیلها به اختیار خودم نبوده است به خاطر آگهیهای گوگل و استراتژیست گوگل بودن و دریافت پول از آن موسسهٔ عظیم فناوری جستجو، اتهام تحصیل مال نامشروع به بنده زدهاند!! در حالی که چنین مواردی خنده دار است و آنها فعالیت غیر قانونی ندارند و موسسهای تجاریاند. شدیدا اسرار دارند که من عضو منافقین هستم و در شاخهٔ فرهنگی آنان فعالیت میکنم و اتهام بزرگم به کذب همین است! در حالی که هیچ ارتباطی با آنها نداشتهام و هیچ یک از آنها را ملاقات نکردهام وشناختی ندارم از آنان! آیا این اغراض نیست؟!
به یک برادرم که شبانه او را مثل من از خانهاش ربوده و دزدیده بودند بدون نشان دادن حکم قضایی و غیره و به اوین منتقل کرده بودند، اتهام کذب تبلیغ علیه نظام زدهاند در حالی که ایشان فعالیتی نداشته است و روحش هم خبردار نیست و از اینترنت و کامپیوتر هم چیزی نمیداند! برادر دیگرم نیز که در ترکیه به سازمان ملل پناهنده است و هیچ یار و یاوری ندارد و آوارهاش کردهاند به اتهام اداره سایتهای ضد دینی و ضد نظام و تبلیغ علیه نظام فشار آوردهاند تا وبلاگش را تعطیل کند و تهدیدش کردهاند که او را به قتل میرسانند و اگر پایش به ایران برسد و یا دیپورتش کنند زیر شکنجه او را میکشند. آنها را ترساندهاند شدیدا و گفتهاند به آنها که تحت تعقیب سپاه هستند و تلفنهایشان در حال شنود است و حق فعالیت وبی ندارند. طبعا برای فشار بر من به آنها نیز فشار آوردهاند و میآورند غافل از اینکه من فقط در حال انجام رسالت خویش بودم و هستم در حق ابنا بشر و مرا از شما ترس و گریزی نیست تا زمانی که هر دو تسلیم حق شویم و یا داوری را به روز» بازپرس «(قیامت) واگذار کنیم. جز این نیست که خداوند بهترین داور است. دادستان و قاضی صلواتی از شکنجههای سپاه و بازجویان با خبرند در اوین ولی نه تنها آنها را انکار میکنند بلکه مرا که میگویم ۶۰ سال است که در اوین شکنجه میکنند و آدم میکشند و به زندانیان سیاسی آزار میرسانند را دیوانه میخوانند زیرا گوشهایشان به حقیقت باز نیست و اینگونه خدا به دلها و گوشهای آنان مهر میزند. بعد از دکتر احمد باطبی، عکاس، وکیل و اینک مدیر سایت او هم به زندان افتادهاند و مردمانی سعی در خراب کردن آنان در اذهان دارند که خود خرابی برای مملکت و بشریت به بار آوردهاند و اهل اصلاح نیستند. همه اینها در حالی است که من نفر و رتبه سوم مسابقات احکام در کشورم و قرآن کریم را به زبان انگلیسی در اینترنت و آمریکای شمالی چاپ و انتشار دادم و بازجوها برای این مورد هم پاپوش مضحکی دوختند به خیال خودشان و آن قرآن را قران سنیها دانستهاند!! در حالی که قرآن کریم یکی است و هیچ تغییری در آن قابل لحاظ نیست نه از طرف شیعیان (که تفسیرهای خود را در ترجمه قرآن وارد نمودهاند) و چه از طرف سنیها و افراد دیگر. (که قرآن باید بدون تفسیر به رای باشد) مطابق قوانین ذیل از کارشناسان و بازجویان و بازپرس و قاضی پرونده و سپاه (پدافند سایبری) اعلام شکایت و تظلم خواهی به عنوان شاکی ستم دیده مینمایم و از دادسرای محترم نظامی تهران و از دادسرای انتظامی قضات توقع رسیدگی به شکایت قانونی بنده و رفع ظلم و آثار ظلم مینمایم و در مقام احقاق حق خواستار توجه به مواد شمرده شده مستند و مستدل ذکر شده زیر هستم: مادههای ۱۲۴، ۱۴۱، ۱۴۳، ۱۴۴، ۱۴۵، ۱۴۶، ۱۵۱، ۱۵۳، ۲۷۱، ۲۷۷، ۴۴۶، ۵۱۳، ۵۱۴، ۵۷۰، ۵۷۴، ۵۷۶، ۵۷۸، ۵۷۹، ۵۸۰، ۵۸۲، ۵۸۳، ۵۸۴، ۵۸۷، ۵۹۷، ۶۰۸، ۶۰۹، ۶۱۷، ۶۲۸، ۶۶۸ و ۶۶۹ قانون مجازات اسلامی.
مادههای ۲۰، ۲۳، ۳۳، ۳۴، ۳۶، ۳۷، ۳۸، ۳۹، ۱۶۹، ۱۷۳و ۲۰۲ قانون اساسی ج. ا. ا
مادههای ((تبصره ماده ۵۹))، ۳۹، ۱۲۹، ۱۳۱، ۱۹۰، ۱۹۶، ۲۰۵ و ۲۱۰ قانون آئین دادرسی کیفریو قانون حفظ حقوق متهمین، قانون احترام به آزادیهای مشروع و حفظ حقوق شهروندی، آئین نامه سازمان زندانها، میثاقهای بین المللی و ملی و قانون منع شکنجه و قانون آئین دادرسی کیفری بین المللی به همراه مادههای ذکر شده فوق هیچ یک روی من انجام نگرفت و انجام نگرفت و رعایت نشد و هم چنان افراد خود سر سپاه و قوه قضائیه و دخالتهای بیجا و ظالمانه وزارت اطلاعات که بنده خود شاهد عینیاش بودهام و به تجربه در نقض حقوق بشر و متهمین پیوسته دخیلند و این غدههای سرطانی همچنان دارند به کار خویش تحت حمایتهای دولت و مجلس و قوه قضائیه ادامه میدهند و از هیچ چیز حتی خدا ابایی ندارند و من آنها را ارشاد کرده و به ترس از خدا فرا میخوانم و روزی را به یاد میآورم که طومار ظلم و تعدی بر چیده شود در آینده. پس آیا گوش شنوایی هست؟ من از روزی ترساند متان که قوانین خدا که روی زمین گذاشته شده است به درستی و با عدالت کامل به طور تام و فرا گیر روی همه اجرا شود در زمین. پس منتظر چنین روزی باشید که من هم با شما از منتظران (اوامر الهی). نیاز به یادآوری ست که با این وضع روحی و روانی و جسمی بنده بعد از حبسهای انفرادی طویل المدت و شکنجههای گوناگون، هنوز حتی یک روز هم مرخصی نداشتهام و تبدیل قرار صورت نگرفته است و هنوز از پائین تا بالا روی ادعاهای دروغین خود اصرار میورزند.
وحید اصغری / نوزدهم اسفند ۸۸
لازم به ذکر است مشابه این سناریو در حال حاضر در مورد دهها تن از فعالان حقوق بشر در بند۲ الف سپاه پاسداران مستقر در زندان اوین نیز جاری است که بررسی مستندات ذیل میتواند به روشن شدن افکار عمومی در خصوص وضعیت بحرانی زندانیان دیگر نیز موثر باشد.
این سند توسط سه تن از متهمین پرونده به نامهای سعید ملکپور، شهروز وزیری، وحید اصغری به امضا رسیده است.
متن نامه بدین شرح است:
ارائهٔ گزارش شکنجه وحشیانه من و بیاعتبار دانستن اعترافات و بازجوییها و تحقیقات پرونده «شکواییه»
به قاضی محترم شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی جناب آقای صلواتی
رونوشت به دادسرای نظامی تهران
اینجانب که مدت بیش از ۲۲ ماه است که به عنوان متهم در بازداشت موقت بسر میبرم و این مدت بازداشت را که با شکنجههای جسمی و روحی و روانی ددمنشانه وحشتناک متعدد طویل المدت همراه بود و اثار عواقب بدی روی بنده داشت را با نوع موارد اتهامی تخصیص داده شد به بنده متناسب و همگون نمیدانم و خواستار توجه به موارد زیر هستم: طی پرونده سازی و جرم سازی برای بنده پروژه بزرگ نمائی اتهامات در جهت اغفال دادگاه و قاضی توسط بازجویان پرونده دنبال شد که موجب اظهار شخص بنده که خاطی نیستم گردید و حالات سالم روحی و روانی بنده را عمیقا تغییر داد (طبق گواهی پزشکی قانونی و روانپزشک بهداری اوین) بازجویان مسبب تغییر حالات و جا به جایی و شکستگی جمجمه سر، دماغ و مهره پشت کمر و گردن من و خونریزی بینی داخلی سطحی و خونریزی لثه و دست و پای بنده شد و ضربههای مغزی ایجاد حالات کوفتگی بدن و پاها و ضربات شلاق و باتوم و شیلنگ و ضربههای سنگین دست به سر و مغز و گوشها و صورت بیدفاع من و لگد به پاها و شکم و سر و خونریزی لثه و دست و پای بنده زدند و ضربههای مغزی و ایجاد حالات کوفتگی بدن و پاها و ضربات شلاق و باتوم ساعتها در طول شب و روز ادامه داشت و برای همه به کار میرفت و خودم در صحنه حاضر بودم که دیگران را آزار و اذیت میکردند بازجویان و کارشناسان خودسر قوه قضائیه و سپاهیان پدافند سایبری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی علاوه بر آن تنبیههای بدون حکم قانونی و غیر شرعی، فحشهای رکیک و توهینهای ناموسی و جنسی به من و خانوادهام و حتی خانواده خودشان و خدا و پیغمبر (العیاذبالله) و رهبر و غیره پشت سر هم میدادنددر حالی که شخصیت و شعور و موقعیت اجتماعی من بالا و محترم است و اتهامات وارده را قبول ندارم زیرا بازجویان با جعل و تزویر در عنصر معنوی جرم و دست کاری درسیات علمی و اهداف من در راه اندازی و اداره سایتها توسط عناصر تلقین نیات و اهداف بدو وعده آزادی تبرئه و یا با زور و اجبار و اکراه و شکنجه باعث تحریف و دستبرد در نیات بنده شدند. اگر مرا به پزشکی قانونی اعزام کنید، گواهی پزشکی قانونی را برای اثبات صدق گفتارم ارائه مینمایم و بازجویان و مسئولان شکنجه گر در دادگاه حاضر شوند {...} ابراز کنند خودشان که شکنجهها را مرتکب نشدند اگر انکار کردند و خدا دروغگوان را دوست ندارد آنها ماهها شبانه مرا به طور غیر قانونی از اوین تحویل گرفته و به شکنجهگاه مخفی سپاه به اسم رمز «شرکت» که در مکان مجهول قرار دارد و فرا قانونی عمل میکند با چشم بند و دست بند میبردند و به خاطر هدفشان که ایجاد انحراف و سوء استفاده}...} از پرونده بود شروع به گذاشتن من در کمد تنگ و تاریک با حیوانات موزی و سیاه چال و وان حمام (همراه با دست بند و پا بند) و کیسههای هوا خفه کننده و زد هوا و اکسیژن روی سر و روی من انداختند (دقیقا عین کیسههای مخصوص گوانتانامو و ابوغریب) و مرا شدیدا به چوب بسته و به حالات کاسه سر و به سمت پائین آویزان کردند با طناب و دستبند و شلاق و سیلی میزدند.
متناوباً تا غیر حقیقت و غیر واقع بود و خواست آنها بود را بنویسم و امضا کنم و در مقابل دوربین همکاران سانسور چیشان (صدا و سیما) اعترافات بزرگ و دروغین بکنم (که به طور غیر قانونی در برنامه شوک برنامه ویژه سپاه شبکه یک و اخبار ۲۰: ۳۰ و سایت غیر قانونی گرداب متعلق به سپاه پخش و توزیع شد بدون اجازه از ما و دادگاه در حالی که من محکوم نیستم و متهم و اتهامات را که ساخته و پرداخته پرورده خودشان است را قبول ندارم و دادگاه هم حکمی نداده است مبنی بر اینکه من مجرمم!). آنها با نشان دادن چسب قطرهای بزرگ و تیزی و ضربه زدن به شکم و پهلو با پنجه بوکس و گذاشتن چاقو زیر گلویم و روی رگ دستم و تهدید به قتل و تجاوز جنسی چند نفره به من به زور هر چه میخواستند را تلقین میکردند وبا وعده و اجبار از من اعتراف غیر واقعی و کذب و امضا و اثر انگشت و نوار مصاحبهٔ ویدئویی جعلی بارها گرفتند. اثبات مستند وقایع ذکر شده توسط گواهی و اعلام شکایت خودم و امضا و اثر انگشت شاهدان و متهمین دیگر هم بندی که خود نیز توسط آزار و اذیت این تیم بازجویی و شکنجه قرار گرفتند، صورت میپذیرد. بنده توان ارائه مشروح گزارش وقایع شکنجهٔ چند ساعته و چندین ماهه را دارم و بدین وسیله با اعلام گواهی عدم رعایت و اجرای قوانین اساسی، آ. د. ک. ب. ق حفظ حقوق شهروندی و آیین نامهٔ سازمان زندانها (مواد آن مستندات موجود است) از قاضی تحقیق «قاسمزاده» بازپرس ویژهٔ امنیت و بازپرس همکار و دستور دهندهٔ شکنجه گران «محمد محمدی موسوی» و بازجویان شکنجه گر و سایر افراد و دخیل دیگر شکایت و تظلم خواهی میکنم و تمامی اعترافات و اثر انگشت ذیل آنان را فاقد اعتبار و وجاهت قانونی میدانم و بر علیه افراد ذکر شده اعلام جرم مینمایم. نزد خدا و قانون خدا آنها «دروغ واهی» دشنام و اتهام {...} و زنا و دزدی و جاسوسی و غیره به بنده نسبت دادند. به اختیار خودشان که باید توسط مراجع صالحه پیگیری شده و مجازات گردند و چون در پروندهٔ اینجانب دست برده شده است درخواست کارشناس رسمی دادگستری میکنم. گواهی میشود که تمام جرایم موضوع قانون «منع شکنجه» مصوب مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۸۱ توسط بازجویان و مسئولان قضایی روی من و شاهدان نیز اتفاق افتاده است:
۱. اینجانب سعید ملکپور فرزند حسین راجع به رفتار بازجوها، شکنجه، حبسهای طویل المدت انفرادی بدون ملاقات و تلفن، گرفتن اعتراف و اقرار تحت فشار روحی و روانی و طبق دیکتهٔ بازجویان و هم چنین تهدید خود و خانواده، ضرب و شتم، فحاشی و توهین که از مورخ ۱۳ مهرماه ۱۳۸۷ شروع و تا ۱۹/۱۱/۱۳۸۸ ادامه داشته حاضر به ادای شهادت در دادگاه محترم میباشم. با احترام سعید ملکپور ۲۴/۱۲/۱۳۸۸
۲. بنده شهروز وزیری فرزند مظاهر در خصوص شکنجهٔ روحی و روانی و جسمی و حبس طویل المدت انفرادی و توهین و فحش و ضرب و جرح توسط بازجویان سپاه و گرفتن اقرار زوری و دیکته شده و عدم تماس قانونی با خانواده و نداشتن وکیل از تاریخ ۲۴/۱۲/۱۳۸۷ تا ۱۹/۱۱/۱۳۸۸ حاضر به شهادت در دادگاه محترم میباشم. شهروز وزیری ۱۶/۱۲/۱۳۸۸دربارهٔ موارد اتهامی از قبیل راه اندازی سایتهای غیر دینی و غیره نکتهٔ مهم این است که در راستای قوانین و مجاری جریان آزاد اطلاعات در محیط اینترنت بنده اقدام به اختصاص فضا و دامنه به فعالان حقوق بشری، زندانیان سیاسی و دانشجویان دستگیر شده که زیر شکنجه بودند از قبیل احمد باطبی، فعالان حقوق زنان و وبلاگهای نظیر زهرا. اچ. بی. دات. کام و پناهندههای اجتماعی و سیاسی مقیم خارج از ایران نمودم و سایت آنان را مدیریت و پشتیبانی فنی و مالی مینمودم که خلاف قوانین الهی که متضمن رعایت حقوق بشر و افراد است نبوده است و هرآنچه را از نوشته و محتویات درون سایتهای ایشان بود با مسئولیت خود ایشان است نه بنده و ایراد جرم براندازی نرم و جنگ سایبری به بنده که یک اتهام سیاسی است موجب میشود تا من الزاما با حضور هیات منصفه محاکمه شوم. اگر قوانین بخواهد برای اولین بار در مورد من اجرا شود من خودم هیچ تولید و تهیهای نداشتم از آن اوایل ورود به اینترنت تا به حال هیچ نوشته و مطلبی از خود ارائه نکردم و فقط حمایت کنندهٔ سایتهایی بودم که ضد نظام و ضد انقلاب و ضد دین شناخته شدهاند.
جزئیات اتهامات من چنین است:
مدیریت سایت احمد باطبی – ارتباط با گروهکهای ضد انقلاب هم چون کومله و عامل فراری دادن احمد باطبی از مسببان ۱۸ تیر ۷۸ در نتیجهٔ این ارتباطات و شناخت، اخذ ماهیانه ۱۰۰۰ تا ۳۰۰۰ دلار از کنسولگریهای آمریکا در راستای جنگ نرم علیه نظام مقدس ج. ا. ا، جاسوسی برای سی آیای و منافقین و ارتباط مستقیم با منافقین تبلیغ استخدام کارمند برای سازمان در سایتهای خود، ارتباط و همکاری و ساپورت مالی و خط دهی به سایتهای علیرضا نوریزاده و سلطنت طلبان دیگر، سایت گویا نیوز و شرکت آمریکایی و ضد دین ایران گویا، ارائه پیشنهاد همکاری و ساپورتهای فنی و مالی و تبلیغی گروهها و سازمانها و نشریات حقوق بشری از قبیل سازمان دیدهبان حقوق بشر و نشریه لوموند فارسی و سایت تبلیغاتی علیه نظام mitras. org و غیره ادارهٔ شرکتهای مختلف در آمریکا و بهره برداری از آنها در راستای جنگ نرم علیه نظام ج. ا. ا و... اینها در حالیست که دارند بنده را با قانون سمعی و بصری (قانون صدا و سیما و سینما!) در دادگاه انقلاب! و قاضی که تخصصش رسیدگی به جرایم رایانهای نیست! محاکمه میکنند و پیشاپیش با پرونده سازیها و بزرگ نماییهای خود طبق آیهٔ ۳۳۰ سورهٔ مائده درخواست اعدام نیز کردهاند در کیفر خواست!! بنده باید در دادگاه جرایم رایانهای با قانون جرایم رایانهای توسط قاضی جرایم رایانهای و کارشناس فنی قوهٔ قضائیه محاکمه شوم و این حق من است. بنده اعترافات زیر شکنجه و آزار خود را فاقد وجاهت قانونی و شرعی میدانم تماما و قصد خود را در ایجاد و ادارهٔ سایتها در جهت مقاصد علمی اعلام میکنم بنده به علت رشتهٔ تحصیلیام «مهندسی کامپیوتر» و احاطهام به اینترنت اقدام به وا کاوی، پژوهش و روانشناسی و تجارت در محیط سایبر نمودهام چنانکه بازجویان و بازپرس پرونده به علت بیسوادی و کار نشناسی دست گذاشتهاند روی اقدامات سخیفی چون معرفی من به قاضی بیاطلاع پرونده به عنوان گیرنده و دریافت کنندهٔ ایمیلهای خبری از سایت رادیو آمریکا و بیبی سی فارسی و نیویورک تایمز و عضویت در سایت بالاترین و ایران پروکسی و تهیهٔ خبر برای بیبی سی و گویا نیوز و بالاترین و ایرانیان دات کام و معرفی خوانندگان رپ هم چون خانم «آتش» برای اولین بار در رسانههایی هم چون بیبی سی و برنامهٔ بهزاد بلور و ترویج فرهنگ موسیقی رپ از این طریق، و ادارهٔ چندین سایت خبری ضد نظام و خبرگزاری آنلاین و جاسوسی از سپاه و نیروگاههای انرژی هستهای از طریق دریافت اختصاصی خبر و عکس و فیلم به طور محرمانه از افراد متخصص، مرتبط و منافق و ارائهٔ آن در سایت خبری خود و ترویج فرهنگ هالیوود و پشتیابی از پروژههای سیا و موساد در هالیوود از طریق سایت خبری انگلیسی- سینمایی خود و راه اندازی و اداره مخفیانهٔ دهها پروکسی و فیلتر شکن در جهت تسهیل افراد مقیم ایران برای دسترسی به سایتهای ضد انقلاب و رادیوهای آنلاین بیگانه و ضربه زدن به سپاه از طرق انتشار و عکسهای کشتار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شمال کشور ایران و تبلیغ علیه نظام اسلامی و انتشار متنهای «آموزش برپایی تظاهرات بدون خشونت و راه پیماییهای آرام و نافرمانی مدنی» در اینترنت و تبلیغ سایتهای افراد ضد انقلاب و ایران در سایتهای خود و در اخبار سایتهای خبری- تحلیلی خود و راه اندازی سایتهای لینکستان سیاسی- خبری ضد نظام و ضد دین، حتی خریداری دو پیراهن و تی شرت با آرم سیمرغ و ایران و از سایت پسر مسعود بهنود ضد انقلاب فراری، آقای «بینا بهنود» که مقیم نیویورک است نیز همراه با موارد بالا برای من جرم تلقی شده است در حالیکه جرم انگاری چنین مواردی خلاف قوانین نص صحیح قرآن کریم است. تمام کارهایی که کردهام و سبب ایراد اتهام از جانب قوهٔ قضائیه شده است به من در جهت دفاع از حقوق اولیه و اساسی بشر و علم بوده است و با خرافات و ارتجاع مبارزه کردهام (۱۴۹ ال عمران) و مدافعان حقوق بشر از من و اعمالم و نیتم حمایت میکنند. وقتی حقیقت را میفهمند پس دستگاه عدالت ج. ا. ا پروندهٔ مرا به سبب عقیده و طرز فکر و نوع فکر و نوع نگاهم سیاسی کردهاند و کارهایی روی من انجام دادهاند که تماما جزء موارد نادر نقض حقوق بشر است. یعنی حتی آنها از پاشیدن ادرار روی صورت بنده دریغ نکردهاند و اتهامات خود را به من نسبت دادند. چنین اتهاماتی که در اصل کوچک بودن هنگام بازجویی و دخالت کارشناسانهٔ سپاه به یکباره هزاران بار و به اندازهٔ ۹۹% کل جرمی که مرتکب شدهام بزرگ نمایی و پرونده سازی شدهاند برای دادگاه اسلامی!! و اغراض سیاسی و شخصی و دستهای پنهان و آشکار و قوانین جاهلانه و ناقص و وجود کارشناسان در امر بررسی و بازجویی و کارشناسی پرونده و اعتراف گیریهای دروغین از من به ضرب و زور شکنجه و... باعث شده تا کار من بزرگ جلوه داده شود و دروغهای ساخته شده را واقعی جلوه داده و با تغییر در عنصر معنوی جرم به ریا، وارد پروندهام کنند وکذبها را بیدانشی مسئولان قضایی و ضابطان قضایی که فرق کامپیوتر و اینترنت را نمیدانند (واقعاً نمیدانند) و تعریف لغوی آنها را نیز لااقل نمیدانند و نمیفهمند باعث خبط موضوع و درست درک نکردن آن شده است. مثلا در برگههای ابقاء و قرار و بازجویی از من ویا در قوانین «سمعی و بصری» مصوب مجلس شورای اسلامی و... حتی، چنین نوشته میشود که ایشان اقدام به راه اندازی و اداره سایتهای کامپیوتری!!! میکند و بر علیه نظام که این یعنی راه اندازی و ادارهٔ کافی نت نه سایتهای اینترنتی!! زیرا سایت اینترنتی در همه جا معنی کافی نت را میدهد و با سایت اینترنتی در وبگاه فرق میکند!! قابل ذکر است که اتهامات من در اروپا و امریکا و کانادا و اقیانوسیه نه تنها جرم و اتهام شمرده نمیشود بلکه جایزه و پاداش هم برای اداره کنند گان چنین سایتهای اختصاص مییابد مانند جایزههای طراحی وب، وبلاگ نویسی، آزادی بیان، حقوق بشر و سلامت و پزشکی و روان پزشکی و غیره و اقدام من قانونی و شرعی بوده است طبق قوانین آن کشورها و قوانین بین المللی و سازمان ملل متحد و قوانین الهی قرآن کریم. امیدوارم ریاست قوهٔ قضائیه که نگرانی خود را نسبت به پرونده سازیهای کاذب همچون دیگر روسای قوهٔ قضائیه نشان دادهاند و اظهار کردهاند: دادسراها نباید اجازهٔ پرونده سازیهای خارج از دادسراها را به ضابطین قضایی بدهند. کار قضائی نیز رسیدگی به حق است. بنابراین نباید وظایف خود را به دستگاههای دیگر محول کند، اینکه قاضی اختیار کارهای قضائی را در دست این نیروها قرار دهد و آنها نیز برگهٔ سفیدی در اختیار داشته باشند و شروع به پرونده سازی کنند، خلاف قانون است. امروز استنطاق و بازجوییها به گونهای است که برخی از مراجع اطلاعاتی و امنیتی افراد را دستگیر و آن را در بازداشتگاههای خصوصی خود مورد بازجویی قرار میدهند و آنگاه آن را به سازمان زندانها ربط میدهند بازجویی کار قاضی است. اقراری که در حضور قاضی نباشد اقرار نیست و وجههٔ قانونی ندارد. کدام حقوقدان و متفکر اسلامی چنین بازجوییهایی که در برخی بازداشتگاههای خصوصی میشود را اقرار میداند؟! اقرار؛ مبانی خاص خود را دارد. اقرار فرد باید علیه خود باشد نه علیه دیگران بنده این مطالب را تحت تاثیر حقوق بشری که برخی کشورها مدعی آن هستند نمیگویم. خود آنها بزرگترین ظلم و نقضهای حقوق بشری را مرتکب میشوند، ما داعیه دار علی هستیم و عدلی که او میگوید قاضی حق ندارد به یکی از دو طرف پرونده لبخند بزند و با طرف دیگر با اخم نگاه کند، علی اینها را ظلم شناخته است. باید اجازه داد که متهم از خود دفاع کند، قاضی نباید زود قضاوت کند و برآن مبنا مبادرت به صدور کیفر خواست کند، این خلاف قانون اساسی و اسلام است «(۱۴/۲/۱۳۸۶ به نقل از خبرگزاریها)، (نقل از هاشمی شاهرودی، از هفته نامه» شهروند امروز «ویژه نوروز ۱۳۸۷)، رفع ظلم از من و بقیه کنند و صدای تظلم خواهی بشر را در بیدادگاههای ج. ا. ا بشنوند. حق پایدار است و آخرت پایندهتر است، آیا به تفکر در نمیآیید؟ الان هنوز که هنوز است هیچ وقت اجازهٔ ملاقات با وکیل و بررسی پرونده را به من نمیدهند در حضور وکلایم آقای ذوالقدر و امین شرعی حتی در داخل صحن دادگاه اجازهٔ حرف زدن و احوالپرسی نیز به من با وکیلم نمیدهند! این پرونده احتیاج به کارشناسی من از یک طرف و کارشناسان فنی قوهٔ قضائیه (متخصصین در جرایم رایانهای و فناوری اطلاعات) از یک طرف دیگر دارد و بدون کارشناسی و نبودن اجازهٔ ملاقات با وکلایم این دادگاه و محاکمه فاقد وجاهت قانونی است و ظلم در حق متهم است. بارها آنان سایتهایی که متعلق به دیگران است به من به کذب نسبت دادهاند در حالیکه که بنده در تولید و تهیهٔ آنها هیچ اختیار و دخالتی نداشتهام و در ویدئوهای زیر شکنجه وا دارم کردهاند تا باطبی را جاسوس اسرائیل بنامم و حسین درخشان را جاسوس وزارت اطلاعات ایران و سیا! به خاطر دریافت عکسهای تمسخر رهبر و سران نظام وامامان شیعه در ایمیلم به اجبار و اتفاقی اتهامات توهین به امامان و توهین به رهبری و تشویش اذهان عمومی در بارجوییها به من بستند در حالیکه دریافت آن ایمیلها به اختیار خودم نبوده است به خاطر آگهیهای گوگل و استراتژیست گوگل بودن و دریافت پول از آن موسسهٔ عظیم فناوری جستجو، اتهام تحصیل مال نامشروع به بنده زدهاند!! در حالی که چنین مواردی خنده دار است و آنها فعالیت غیر قانونی ندارند و موسسهای تجاریاند. شدیدا اسرار دارند که من عضو منافقین هستم و در شاخهٔ فرهنگی آنان فعالیت میکنم و اتهام بزرگم به کذب همین است! در حالی که هیچ ارتباطی با آنها نداشتهام و هیچ یک از آنها را ملاقات نکردهام وشناختی ندارم از آنان! آیا این اغراض نیست؟!
به یک برادرم که شبانه او را مثل من از خانهاش ربوده و دزدیده بودند بدون نشان دادن حکم قضایی و غیره و به اوین منتقل کرده بودند، اتهام کذب تبلیغ علیه نظام زدهاند در حالی که ایشان فعالیتی نداشته است و روحش هم خبردار نیست و از اینترنت و کامپیوتر هم چیزی نمیداند! برادر دیگرم نیز که در ترکیه به سازمان ملل پناهنده است و هیچ یار و یاوری ندارد و آوارهاش کردهاند به اتهام اداره سایتهای ضد دینی و ضد نظام و تبلیغ علیه نظام فشار آوردهاند تا وبلاگش را تعطیل کند و تهدیدش کردهاند که او را به قتل میرسانند و اگر پایش به ایران برسد و یا دیپورتش کنند زیر شکنجه او را میکشند. آنها را ترساندهاند شدیدا و گفتهاند به آنها که تحت تعقیب سپاه هستند و تلفنهایشان در حال شنود است و حق فعالیت وبی ندارند. طبعا برای فشار بر من به آنها نیز فشار آوردهاند و میآورند غافل از اینکه من فقط در حال انجام رسالت خویش بودم و هستم در حق ابنا بشر و مرا از شما ترس و گریزی نیست تا زمانی که هر دو تسلیم حق شویم و یا داوری را به روز» بازپرس «(قیامت) واگذار کنیم. جز این نیست که خداوند بهترین داور است. دادستان و قاضی صلواتی از شکنجههای سپاه و بازجویان با خبرند در اوین ولی نه تنها آنها را انکار میکنند بلکه مرا که میگویم ۶۰ سال است که در اوین شکنجه میکنند و آدم میکشند و به زندانیان سیاسی آزار میرسانند را دیوانه میخوانند زیرا گوشهایشان به حقیقت باز نیست و اینگونه خدا به دلها و گوشهای آنان مهر میزند. بعد از دکتر احمد باطبی، عکاس، وکیل و اینک مدیر سایت او هم به زندان افتادهاند و مردمانی سعی در خراب کردن آنان در اذهان دارند که خود خرابی برای مملکت و بشریت به بار آوردهاند و اهل اصلاح نیستند. همه اینها در حالی است که من نفر و رتبه سوم مسابقات احکام در کشورم و قرآن کریم را به زبان انگلیسی در اینترنت و آمریکای شمالی چاپ و انتشار دادم و بازجوها برای این مورد هم پاپوش مضحکی دوختند به خیال خودشان و آن قرآن را قران سنیها دانستهاند!! در حالی که قرآن کریم یکی است و هیچ تغییری در آن قابل لحاظ نیست نه از طرف شیعیان (که تفسیرهای خود را در ترجمه قرآن وارد نمودهاند) و چه از طرف سنیها و افراد دیگر. (که قرآن باید بدون تفسیر به رای باشد) مطابق قوانین ذیل از کارشناسان و بازجویان و بازپرس و قاضی پرونده و سپاه (پدافند سایبری) اعلام شکایت و تظلم خواهی به عنوان شاکی ستم دیده مینمایم و از دادسرای محترم نظامی تهران و از دادسرای انتظامی قضات توقع رسیدگی به شکایت قانونی بنده و رفع ظلم و آثار ظلم مینمایم و در مقام احقاق حق خواستار توجه به مواد شمرده شده مستند و مستدل ذکر شده زیر هستم: مادههای ۱۲۴، ۱۴۱، ۱۴۳، ۱۴۴، ۱۴۵، ۱۴۶، ۱۵۱، ۱۵۳، ۲۷۱، ۲۷۷، ۴۴۶، ۵۱۳، ۵۱۴، ۵۷۰، ۵۷۴، ۵۷۶، ۵۷۸، ۵۷۹، ۵۸۰، ۵۸۲، ۵۸۳، ۵۸۴، ۵۸۷، ۵۹۷، ۶۰۸، ۶۰۹، ۶۱۷، ۶۲۸، ۶۶۸ و ۶۶۹ قانون مجازات اسلامی.
مادههای ۲۰، ۲۳، ۳۳، ۳۴، ۳۶، ۳۷، ۳۸، ۳۹، ۱۶۹، ۱۷۳و ۲۰۲ قانون اساسی ج. ا. ا
مادههای ((تبصره ماده ۵۹))، ۳۹، ۱۲۹، ۱۳۱، ۱۹۰، ۱۹۶، ۲۰۵ و ۲۱۰ قانون آئین دادرسی کیفریو قانون حفظ حقوق متهمین، قانون احترام به آزادیهای مشروع و حفظ حقوق شهروندی، آئین نامه سازمان زندانها، میثاقهای بین المللی و ملی و قانون منع شکنجه و قانون آئین دادرسی کیفری بین المللی به همراه مادههای ذکر شده فوق هیچ یک روی من انجام نگرفت و انجام نگرفت و رعایت نشد و هم چنان افراد خود سر سپاه و قوه قضائیه و دخالتهای بیجا و ظالمانه وزارت اطلاعات که بنده خود شاهد عینیاش بودهام و به تجربه در نقض حقوق بشر و متهمین پیوسته دخیلند و این غدههای سرطانی همچنان دارند به کار خویش تحت حمایتهای دولت و مجلس و قوه قضائیه ادامه میدهند و از هیچ چیز حتی خدا ابایی ندارند و من آنها را ارشاد کرده و به ترس از خدا فرا میخوانم و روزی را به یاد میآورم که طومار ظلم و تعدی بر چیده شود در آینده. پس آیا گوش شنوایی هست؟ من از روزی ترساند متان که قوانین خدا که روی زمین گذاشته شده است به درستی و با عدالت کامل به طور تام و فرا گیر روی همه اجرا شود در زمین. پس منتظر چنین روزی باشید که من هم با شما از منتظران (اوامر الهی). نیاز به یادآوری ست که با این وضع روحی و روانی و جسمی بنده بعد از حبسهای انفرادی طویل المدت و شکنجههای گوناگون، هنوز حتی یک روز هم مرخصی نداشتهام و تبدیل قرار صورت نگرفته است و هنوز از پائین تا بالا روی ادعاهای دروغین خود اصرار میورزند.
وحید اصغری / نوزدهم اسفند ۸۸
دانیال اوجی، دانشجوی محروم از تحصیل بهائی بازداشت شد
دانیال اوجی، دانشجوی کامپیوتر دانشگاه علمی آزاد بهائیان در آخرین ساعات اول خرداد ماه ۱۳۸۹ دستگیر شد.به گزارش دانشجو نیوز، این دانشجوی محروم از تحصیل که متولد ۱۳۶۷ است، در ادامهی سرکوب و برخورد با دانشگاه آنلاین بهائیان بازداشت شده است.لازم به ذکر است سیزده نفر از افراد مرتبط با دانشگاه علمی آزاد بهاییان در تهران، اصفهان، شیراز و ساری بازداشت شدند و مأموران وزارت اطلاعات با ورود به منازل و دفاتر کار بیش از ۳۰ نفر از افراد مرتبط با این دانشگاه به تفتیش و ضبط وسایل شخصی آنان پرداختند.آخرین اسامی بازداشت شدگان عبارتند از: محمود بادوام، کامران مرتضایی، رامین (هارپاگ) زیبایی، وحید مختاری، امان الله مستقیم، فواد مقدم، افروز فرمانبرداری، شاهین نگاری، نوید اسدی، امیر هوشنگ امیرتبار، سهیل قنبری، صدف ثابتیان و فرهاد صدقی.
هوشنگ فنائیان به چهار سال و شش ماه حبس محکوم شد/ به همراه سند
هوشنگ فنائیان شهروند بهایی ساکن آمل که در اسفند ماه سال گذشته بازداشت شده بود طبق حکم ریاست دادگاه انقلاب آمل به ۴ سال و نیم حبس تعزیری محکوم شد.بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، طبق این حکم نامبرده به دلیل عضویت در گروههای مخالف نظام که منظور اعتقاد به آئین بهایی و شرکت در جلسات مذهبی آن میباشد به سه سال حبس و تبلیغ علیه نظام با عضویت درسایت فیس بوک و ارتباط با بیش از ۵۰۰ نفر به یک سال حبس و توهین به رهبری به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم گردید.شایان ذکر است، وی در سال گذشته نامه تظلم خواهی به مقام رهبری نوشته که در حکم مزبور همین عمل توهین به رهبری محسوب و به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شده است.
تصویر حکم دادگاه انقلاب مازنداران
تصویر حکم دادگاه انقلاب مازنداران
اطلاعیه کوتاه خانواده مهدی کروبی در خصوص آخرین وضعیت ایشان
یکی از فرزندان مهدی کروبی در گفتگو با سایت شخصی ایشان، اطلاعات کلی از وضعیت ایشان را ارائه دادند.به نقل از تارنمای شخصی آقای کروبی این عضو خانواده کروبی گفت: « در ارتباط با خبر کذب خروج آقای کروبی از زندان خانگی و بدنبال تماس های مکرر بسیاری از دوستان و علاقمندان، به اطلاع همه عزیزان می رساند که ایشان کما فی السابق در حبس و زندان خانگی هستند و تا این لحظه که صد روز از آغاز این حبس خانگی می گذرد، و آقای کروبی تاکنون یک بار هم از منزل خارج نشده اند و در این مدت اجازه استفاده از تلفن در جهت تماس با فرزندان، عروس ها و نوه هایشان را حتی برای یکبار را نیز نیافته اند.»فزرند مهدی کروبی در پایان افزود: «البته امیدواریم حاکمیت به این روش غیر قانونی خود هر چه زودتر پایان بخشد.»لازم به توضیح است طی روزهای اخیر به دنبال شایعه پراکنی رسانه های معلوم الحال، این شائبه در اذهان بوجود آمده بود که آقای کروبی از حبس خانگی خارج شده است.
۱۳۹۰ خرداد ۴, چهارشنبه
فشارها بر رژيم ايران بايد تا آن اندازه زياد باشد که رژيم عوض شود
در راستای فشار بيشتر به رژيم ايران، برد شرمن بهمراه ايليانا راس ليتنن، رييس کميته امور خارجی مجلس نمايندگان، لايحه ای را به کنگره پيشنهاد داده اند که در صورت تصويب تحريم های بسيار سخت و گزنده ای در انتظار جمهوری اسلامی خواهد بود. نماينده ايالت کاليفرنيا می گويد فشارها بر رژيم ايران بايد تا آن اندازه زياد باشد که يا رژيم عوض شود و يا سياست های خود را عوض کند.
لايحه پيشنهادی تحريم های جديد عليه جمهوری اسلامی در کنگره آمريکا
در گردهمايی سالانه ايپک (گروه پرقدرت طرفدار اسراييل) مسئله ايران در ابعاد مختلف آن مانند سال های گذشته يکی از عمده ترين بحث های اصلی و جانبی کنفرانس بود.برد شرمن، نماينده با نفوذ دموکرات از ايالت کاليفرنيا و يکی از پيشگامان و طراحان اصلی تحريم ها عليه جمهوری اسلامی ايران، بر اين اعتقاد است که فشار رويدادهای خاورميانه، انقلاب های «بهار عرب،» جنگ داخلی در ليبی، کش و قوس روابط با عربستان سعودی، آشتی ملی ميان حماس و فتح، حتی تحولات در هميپمان ايران (سوريه) نمی تواند مانع از حتی يک لحظه غلفت کردن از برنامه های هسته ای جمهوری اسلامی ايران شود و برای متوقف کردن آنها لازم است فشارهای اقتصادی عليه تهران را افزايش داد.آقای شرمن می گويد، کشور چين در نهايت بعضی از نيازهای جمهوری اسلامی ايران را می تواند تأمين کند و نه همه آنها را. زيرا اقتصاد و تکنولوژی ايران در زمينه های گوناگون به غرب وابسته بوده و به عنوان مثال لوازم يدکی هواپيماهای مسافربری که آن کشور در اختيار دارد، اگر از غرب تهيه نشود، آنها مجبور به متوقف کردن پرواز هواپيماهای خود خواهند بود مگر آنکه برنامه های هسته ای خود را متوقف کنند.
نماينده ايالت کاليفرنيا می گويد فشارها بر رژيم ايران بايد تا آن اندازه زياد باشد که يا رژيم عوض شود و يا سياست های خود را عوض کند.مارک دابويتز، مدير عامل «بنياد برای دفاع از دموکراسی ها» و يکی از سخنرانان جلسه روز يکشنبه گفت برای اعمال فشار بر رژیم ايران بايد در پی تحريم انرژی ايران باشيم. او که معتقد است ۸۰ درصد درآمد جمهوری اسلامی از فروش نفت و گاز حاصل می شود، پيشنهاد می کند پالايشگاه هايی که با مخلوط کردن نفت ايران فرآورده هايی مانند بنزين و گازوييل را به بازارهای آمريکا روانه می کنند، شناسايی شوند و از آنان بخواهيم از پالايش نفت خام ايران جلوگيری کنند.در راستای فشار بيشتر به رژيم ايران، برد شرمن بهمراه ايليانا راس ليتنن، رييس کميته امور خارجی مجلس نمايندگان، لايحه ای را به کنگره پيشنهاد داده اند که در صورت تصويب تحريم های بسيار سخت و گزنده ای در انتظار جمهوری اسلامی خواهد بود. آقای شرمن در توضيح لايحه پيشنهادی به صدای آمريکا گفت: «تمرکز اين لايحه از تحريم صادرات وسايل و تجهيزات حفاری نفت که دولت جمهوری اسلامی از آنها برای استخراج نفت استفاده می کند، گرفته تا محدود کردن ايران برای قرض گرفتن و تا پيش فروش نفت خواهد بود بنابراين لايحه ما تأمين سرمايه، تحريم تجهيزات حفاری و همچنين تحريم های بيشتر در مورد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در برخواهد گرفت.» اريک کانتور، رهبر اکثريت جمهوريخواه و يکی از سخنرانان اولين روز کنفرانس ايپک، در پاسخ به اين سئوال خبرنگار صدای آمريکا که کنگره چه اقدامی را در مورد ايران در دست دارد گفت: «لايحه ای را در مورد کاستن از تهديدهای ناشی از ايران در دست تصويب داريم که از حمايت دو حزبی برخودار بوده و جوهر آن اين خواهد بود که اگر با ايران معامله می کنيد نمی توانيد با آمريکا معامله ای داشته باشيد.»
صدای آمریکا
لايحه پيشنهادی تحريم های جديد عليه جمهوری اسلامی در کنگره آمريکا
در گردهمايی سالانه ايپک (گروه پرقدرت طرفدار اسراييل) مسئله ايران در ابعاد مختلف آن مانند سال های گذشته يکی از عمده ترين بحث های اصلی و جانبی کنفرانس بود.برد شرمن، نماينده با نفوذ دموکرات از ايالت کاليفرنيا و يکی از پيشگامان و طراحان اصلی تحريم ها عليه جمهوری اسلامی ايران، بر اين اعتقاد است که فشار رويدادهای خاورميانه، انقلاب های «بهار عرب،» جنگ داخلی در ليبی، کش و قوس روابط با عربستان سعودی، آشتی ملی ميان حماس و فتح، حتی تحولات در هميپمان ايران (سوريه) نمی تواند مانع از حتی يک لحظه غلفت کردن از برنامه های هسته ای جمهوری اسلامی ايران شود و برای متوقف کردن آنها لازم است فشارهای اقتصادی عليه تهران را افزايش داد.آقای شرمن می گويد، کشور چين در نهايت بعضی از نيازهای جمهوری اسلامی ايران را می تواند تأمين کند و نه همه آنها را. زيرا اقتصاد و تکنولوژی ايران در زمينه های گوناگون به غرب وابسته بوده و به عنوان مثال لوازم يدکی هواپيماهای مسافربری که آن کشور در اختيار دارد، اگر از غرب تهيه نشود، آنها مجبور به متوقف کردن پرواز هواپيماهای خود خواهند بود مگر آنکه برنامه های هسته ای خود را متوقف کنند.
نماينده ايالت کاليفرنيا می گويد فشارها بر رژيم ايران بايد تا آن اندازه زياد باشد که يا رژيم عوض شود و يا سياست های خود را عوض کند.مارک دابويتز، مدير عامل «بنياد برای دفاع از دموکراسی ها» و يکی از سخنرانان جلسه روز يکشنبه گفت برای اعمال فشار بر رژیم ايران بايد در پی تحريم انرژی ايران باشيم. او که معتقد است ۸۰ درصد درآمد جمهوری اسلامی از فروش نفت و گاز حاصل می شود، پيشنهاد می کند پالايشگاه هايی که با مخلوط کردن نفت ايران فرآورده هايی مانند بنزين و گازوييل را به بازارهای آمريکا روانه می کنند، شناسايی شوند و از آنان بخواهيم از پالايش نفت خام ايران جلوگيری کنند.در راستای فشار بيشتر به رژيم ايران، برد شرمن بهمراه ايليانا راس ليتنن، رييس کميته امور خارجی مجلس نمايندگان، لايحه ای را به کنگره پيشنهاد داده اند که در صورت تصويب تحريم های بسيار سخت و گزنده ای در انتظار جمهوری اسلامی خواهد بود. آقای شرمن در توضيح لايحه پيشنهادی به صدای آمريکا گفت: «تمرکز اين لايحه از تحريم صادرات وسايل و تجهيزات حفاری نفت که دولت جمهوری اسلامی از آنها برای استخراج نفت استفاده می کند، گرفته تا محدود کردن ايران برای قرض گرفتن و تا پيش فروش نفت خواهد بود بنابراين لايحه ما تأمين سرمايه، تحريم تجهيزات حفاری و همچنين تحريم های بيشتر در مورد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در برخواهد گرفت.» اريک کانتور، رهبر اکثريت جمهوريخواه و يکی از سخنرانان اولين روز کنفرانس ايپک، در پاسخ به اين سئوال خبرنگار صدای آمريکا که کنگره چه اقدامی را در مورد ايران در دست دارد گفت: «لايحه ای را در مورد کاستن از تهديدهای ناشی از ايران در دست تصويب داريم که از حمايت دو حزبی برخودار بوده و جوهر آن اين خواهد بود که اگر با ايران معامله می کنيد نمی توانيد با آمريکا معامله ای داشته باشيد.»
صدای آمریکا
تدوام بازداشت مینا شهروند، وبلاگ نویس در سلول انفرادی
مینا شهروند، وبلاگ نویس جوان که به اتهام ارتباط با گروههای معاند نظام توسط اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شده است کمکان در بند ۲ - الف زندان اوین نگهداری میشود.بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران این وبلاگ نویس ۲۸ ساله در ۱۴ بهمن ماه سال گذشته توسط نیروهای امنیتی اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شده و از زمان بازداشت تاکنون تنها یکبار به صورت تلفنی اجازه صحبت با خانواده خود را داشته است. وی در طول بازداشت به بیماری قلبی و تنگی نفس مبتلا شده است و خانواده وی در پیگیریهای مستمری که به دادگاه انقلاب و زندان اوین داشتهاند تاکنون علی رغم گذشت بیش از ۳ ماه بازداشت، موفق به ملاقات با فرزندشان نشدند و این امر موجب نگرانی جدی خانواده وی شده است.وبلاگ مینا شهروند یک ماه پیش از بازداشت با حکم دادستانی فیلتر شده است.گفتنی است در تاریخ هفتم اردی بهشت ماه ماموران امنیتی با یورش به منزل یکی از دوستان این وبلاگ نویس تلاش ناموفقی برای بازداشت ایشان داشتهاند که در پی این یورش کامپیوتر و وسایل شخصی وی نیز ضبط شده است.
محکومیت قطعی اشرف علیخانی و ارسال پرونده به اجرای احکام
محکومیت اشرف علیخانی، از شهروندان بازداشت شده پس از انتخابات که از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ۳ سال حبس تعزیری و ۳ میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شده بود از سوی شعبه ۵۴ تجدید نظر استان عینا تائید شد.بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران نامبرده به اتهام اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت ملی کشور، از طریق شرکت عامدانه در تجمعات به دو سال حبس و به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق ارتباط با رسانههای خارج کشور به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است.دستگاه قضایی هم چنین به دلیل نگهداری دستگاه ماهواره در منزل وی را به ۳ میلیون ریال جزای نقدی محکوم کرده است.
اشرف علیخانی از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات که در ۱۶ بهمن ماه سال ۸۸ توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد و پس از تحمل ماهها انفرادی با قرار وثیقه از زندان اوین آزاد شد.وی از بیماریهای جسمی از جمله بیماری قلبی و کلیوی رنج میبرد این در حالی است که طی روزهای اخیر و طبق احضاریه اجرای احکام دادگاه انقلاب وی میبایست در چند روز آینده خود را برای اجرای حکم ۳ سال حبس به دادسرای غیر قانونی مستقر در زندان اوین معرفی کند.
متن حکم صادره از سوی دادگاه انقلاب به شرح زیر است:
در خصوص اتهام خانم اشرف علیخانی فرزند حسن با نام مستعار ستاره به شماره شناسنامه ۱۸۵۲ صادره از تهران متولد ۱۳۴۶ مجرد، فاقد سابقهء کیفری، خانه دار، آزاد به قید کفیل حسب کیفر خواست صادره دائر بر:
۱- اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت ملی کشور، از طریق شرکت عامدانه در اغتشاشات خیابانی
۲- فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران از طریق ارتباط با شبکه ماهوارهای ضد انقلاب و ارسال ایمیل و انتشار مطالب موهن نسبت به نظام اسلامی در فضای مجازی، وبلاگ و تحریک دیگران به شرکت در تجمعات غیر قانونی و اغتشاشات و مقابله با نظام جمهوری اسلامی
۳- نگهداری و استفاده از تجهیزات دریافت از ماهواره
نامبرده از عوامل فعال در ارتباط با شبکهء ماهوارهای کانال یک ضد انقلاب میباشد
و مشخصا «در تجمع غیر قانونی بهشت زهرا و برخی اغتشاشات حضور داشته و نسبت به ترغیب و تحریک سایرین جهت حضور در تجمعات غیر قانونی با ارسال ایمیل اقدام مینموده است. از جمله فعالیتهای وی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- ارتباط با شبکه ء رسانهای خارج از کشور و ارسال ایمیل که حکایت از ارتباط منسجم سوژه با این عناصر را دارد.
۲- بیان اظهارات سخیف علیه نظام جمهوری اسلامی و تحریک و تحریض به اینکه اوضاع کشور نابسامان است، در قالب ایمیلهای ارسالی
۳- حضور در اغتشاشات روزهای پس از انتخابات بویژه در مورخ ۲۵/۳/۱۳۸۸ و ارتباط با سایر فتنه گران
۴- با توجه به فراخوان شبکههای ضد انقلاب در مورخ ۱/۹/۱۳۸۷ به بهشت زهرا جهت تجمع مراجعه که متعاقب آن بازداشت و با قید تعهد آزاد گردیده لیکن متنبه نگردیده و کماکان به اقدامات خود استمرار دادهاند.
۵- تشویق به ارسال بولتن و اطلاعیه علیه نظام از طریق نامهء الکترونیکی
۶- بیان اظهاراتی در ایمیلهای خود مبنی بر اینکه» هدف ما نابودی جمهوری اسلامی است. «
۷- اهانت به رهبر معظم انقلاب با انتساب برخی مسائل خلاف شرع و شئون انسانی
۸- ارتباط گسترده با شخصی بنام شهریار فتحی از عناصر حزب مشروطه
۹- ارتباط با شهرام همایون مدیر شبکهء ضد انقلابی کانال یک و همکاری با نامبرده
۱۰- راه اندازی وبلاگ با عنوان» ما هستیم «و تلاش در جهت گسترش اینگونه وبلاگها
۱۱- وی با همکاری با باصطلاح جنبش ملی» ما هستیم «در تجمعات غیرقانونی ۲۴ خرداد ۱۳۸۷ پارک ملت، ۱۴ مرداد میدان بهارستان، جشن مشروطه، مراسم بزرگداشت کورش در شیراز و تجمع بهشت زهرا حضور داشته است.
با عنایت به گزارشات وزارت اطلاعات و اقاریر صریح متهمه و حضور فیزیکی در تجمعات غیرقانونی و ارتباط با شبکههای ماهوارهای ضدانقلاب و ارسال ایمیلهای متعدد و انتشار و مطالب موهن نسبت به نظام و دیگر شواهد و قرائن موجود بزهکاریش محرز است، که با رعایت ماده ۴۷ قانون مجازات اسلامی نامبرده مستندا» به مواد ۶۱۰ و ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی و ماده ۹ قانون ممنوعیت بکارگیری تجهیزات دریافت ماهواره، در مورد اتهام ردیف اول (اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور) به تحمل دو سال حبس و در مورد اتهام ردیف دوم (فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران) به تحمل یکسال حبس و در مورد اتهام ردیف سوم (نگهداری و استفاده از تجهیزات ماهواره) ضمن ضبط تجهیزات بنفع دولت، به پرداخت سه میلیون ریال جزای نقدی محکوم مینماید. ایام بازداشت به استناد تبصره ماده ۲۹۵ قانون آیین دادرسی کیفری کسر و محاسبه گردد.
حکم صادره حضوری و ظرف ۲۰ روز قابل اعتراض در دادگاه تجدید نظر استان تهران است.
رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی
و دادرس دادگاه عمومی تهران صلواتی
اشرف علیخانی از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات که در ۱۶ بهمن ماه سال ۸۸ توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد و پس از تحمل ماهها انفرادی با قرار وثیقه از زندان اوین آزاد شد.وی از بیماریهای جسمی از جمله بیماری قلبی و کلیوی رنج میبرد این در حالی است که طی روزهای اخیر و طبق احضاریه اجرای احکام دادگاه انقلاب وی میبایست در چند روز آینده خود را برای اجرای حکم ۳ سال حبس به دادسرای غیر قانونی مستقر در زندان اوین معرفی کند.
متن حکم صادره از سوی دادگاه انقلاب به شرح زیر است:
در خصوص اتهام خانم اشرف علیخانی فرزند حسن با نام مستعار ستاره به شماره شناسنامه ۱۸۵۲ صادره از تهران متولد ۱۳۴۶ مجرد، فاقد سابقهء کیفری، خانه دار، آزاد به قید کفیل حسب کیفر خواست صادره دائر بر:
۱- اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت ملی کشور، از طریق شرکت عامدانه در اغتشاشات خیابانی
۲- فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران از طریق ارتباط با شبکه ماهوارهای ضد انقلاب و ارسال ایمیل و انتشار مطالب موهن نسبت به نظام اسلامی در فضای مجازی، وبلاگ و تحریک دیگران به شرکت در تجمعات غیر قانونی و اغتشاشات و مقابله با نظام جمهوری اسلامی
۳- نگهداری و استفاده از تجهیزات دریافت از ماهواره
نامبرده از عوامل فعال در ارتباط با شبکهء ماهوارهای کانال یک ضد انقلاب میباشد
و مشخصا «در تجمع غیر قانونی بهشت زهرا و برخی اغتشاشات حضور داشته و نسبت به ترغیب و تحریک سایرین جهت حضور در تجمعات غیر قانونی با ارسال ایمیل اقدام مینموده است. از جمله فعالیتهای وی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- ارتباط با شبکه ء رسانهای خارج از کشور و ارسال ایمیل که حکایت از ارتباط منسجم سوژه با این عناصر را دارد.
۲- بیان اظهارات سخیف علیه نظام جمهوری اسلامی و تحریک و تحریض به اینکه اوضاع کشور نابسامان است، در قالب ایمیلهای ارسالی
۳- حضور در اغتشاشات روزهای پس از انتخابات بویژه در مورخ ۲۵/۳/۱۳۸۸ و ارتباط با سایر فتنه گران
۴- با توجه به فراخوان شبکههای ضد انقلاب در مورخ ۱/۹/۱۳۸۷ به بهشت زهرا جهت تجمع مراجعه که متعاقب آن بازداشت و با قید تعهد آزاد گردیده لیکن متنبه نگردیده و کماکان به اقدامات خود استمرار دادهاند.
۵- تشویق به ارسال بولتن و اطلاعیه علیه نظام از طریق نامهء الکترونیکی
۶- بیان اظهاراتی در ایمیلهای خود مبنی بر اینکه» هدف ما نابودی جمهوری اسلامی است. «
۷- اهانت به رهبر معظم انقلاب با انتساب برخی مسائل خلاف شرع و شئون انسانی
۸- ارتباط گسترده با شخصی بنام شهریار فتحی از عناصر حزب مشروطه
۹- ارتباط با شهرام همایون مدیر شبکهء ضد انقلابی کانال یک و همکاری با نامبرده
۱۰- راه اندازی وبلاگ با عنوان» ما هستیم «و تلاش در جهت گسترش اینگونه وبلاگها
۱۱- وی با همکاری با باصطلاح جنبش ملی» ما هستیم «در تجمعات غیرقانونی ۲۴ خرداد ۱۳۸۷ پارک ملت، ۱۴ مرداد میدان بهارستان، جشن مشروطه، مراسم بزرگداشت کورش در شیراز و تجمع بهشت زهرا حضور داشته است.
با عنایت به گزارشات وزارت اطلاعات و اقاریر صریح متهمه و حضور فیزیکی در تجمعات غیرقانونی و ارتباط با شبکههای ماهوارهای ضدانقلاب و ارسال ایمیلهای متعدد و انتشار و مطالب موهن نسبت به نظام و دیگر شواهد و قرائن موجود بزهکاریش محرز است، که با رعایت ماده ۴۷ قانون مجازات اسلامی نامبرده مستندا» به مواد ۶۱۰ و ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی و ماده ۹ قانون ممنوعیت بکارگیری تجهیزات دریافت ماهواره، در مورد اتهام ردیف اول (اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور) به تحمل دو سال حبس و در مورد اتهام ردیف دوم (فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران) به تحمل یکسال حبس و در مورد اتهام ردیف سوم (نگهداری و استفاده از تجهیزات ماهواره) ضمن ضبط تجهیزات بنفع دولت، به پرداخت سه میلیون ریال جزای نقدی محکوم مینماید. ایام بازداشت به استناد تبصره ماده ۲۹۵ قانون آیین دادرسی کیفری کسر و محاسبه گردد.
حکم صادره حضوری و ظرف ۲۰ روز قابل اعتراض در دادگاه تجدید نظر استان تهران است.
رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی
و دادرس دادگاه عمومی تهران صلواتی
تداوم بازداشت عسل اسماعیلزاده در سلول انفرادی
عسل اسماعیلزاده، فعال مدنی که در ۱۱ اردی بهشت ماه سال جاری توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده کماکان در سلول انفرادی نگهداری میشود.بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، «ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران» نامبرده که از فعالان ستاد یکی از نامزدان اصلاح طلب بود که توسط اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شده است.این در حالی است که بازجویان پرونده تا کنون اتهام وی را به خانواده این زندانی اعلام نکردهاند. هر چند تنی از مطلعان اتهام وی را ارتباط با رسانههای خارج از کشور و شرکت در تجمعات گزارش کردند.خانواده این زندانی تا کنون یکبار موفق به ملاقات با وی شدند که در آن ملاقات نیز نامبرده از وضعیت روحی و جسمی مناسبی برخوردار نبوده است.
اعدام، نشانه ضعف حکومت است
در کمتر از دو هفته گذشته،۲۰ نفر در شهرهای مختلف ایران اعدام شدهاند و فعالان حقوق بشر نگران احتمال ادامه این شرایط در ایران هستند.بیش از ۲۰۰ تن از فعالان فرهنگی، مدنی و سیاسی طی فراخوانی از روند اعدامها ابراز نگرانی کرده و خواستار توقف فوری اجرای حکم اعدام دو تن از زندانیان سیاسی به نامهای حبیبالله لطیفی و شیرکو معارفی شدهاند. براساس گزارشهای منتشر شده، پرونده این دو زندانی سیاسی به دایره اجرای احکام فرستاده شده است و به این ترتیب آنها در آستانه اعدام قرار دارند.این در حالی است که بر اساس گزارش منابع رسمی ايران در ماه ژانويه سال جاری ميلادی ۸۵ حکم اعدام در ايران اجرا شده است.«سازمان حقوق بشر ايران» در اسفندماه سال گذشته اعلام کرد، حداقل ۵۴۶ تن در سال ۲۰۱۰ ميلادی در ايران اعدام شدهاند. از این میان ۳۱۲ مورد توسط مقامات ايران به صورت رسمی يا غير رسمی تأييد شده است.
فعالان حقوق بشر بر این باورند که شمار زیادی از شهروندان در زندانها به طور مخفیانه اعدام میشوند.
گزارشهای منتشر شده از ابتدای سال جدید نشان میدهد شمار اعدامها در ايران نسبت به سال گذشته افزايش يافته است.شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، موسس و رئیس کانون مدافعان حقوق بشر، ضمن تاکید بر اینکه اعدامها با هدف ایجاد رعب و وحشت صورت میگیرد، به زمانه گفت: «اعدام، نشانه ضعف حکومتها است.»
در این گفتوگو خانم عبادی از راهکارهای پیشگیری از اجرای احکام اعدام میگوید.
اعدامها در ایران، طی مدت زمان مشخصی یا هر چندوقت یکبار شدت میگیرند. آیا این اعدامها از سوی حاکمیت به شکل هدفمند اجرا میشود؟
شیرین عبادی: طبق قاعده کلی هرقدر یک حکومت ضعیف بشود، خشنتر رفتار میکند. یکی از موارد خشونت اعدامهایی است که اخیراً صورت گرفته است. این نشان از ضعف حکومت دارد و در عین حال باعث نگرانی بسیار عمیقی در بین ایرانیها و افرادی است که معتقد به حقوق بشر هستند. برای اینکه شماری از افرادی که هم اکنون در انتظار اعدام هستند زندانی سیاسی هستند؛ مثل حبیبالله لطیفی، شیرکو معارفی و زینب جلالیان. ما نگران وضعیت آنان هستیم و به دنیا هشدار میدهیم که جلوی خشونتهای بیمنطق، بیرویه و خلاف انسانیت حکومت ایران را بگیرند.
چرا برخی از احکام اعدام بدون اطلاع خانواده و وکیل متهم، بهطور مخفیانه اجرا میشود؟ به برخی نیز مانند خانواده دو برادری که چندروز پیش در اصفهان اعدام شدند، یک روز پیش از اجرای حکم اطلاع میدهند؟
این هم یکی دیگر از تخلفات قوه قضائیه است. علاوه بر اینکه صدور حکم اعدام اساسأ عمل خلاف حقوق بشر است، صدور چنین حکمی مستلزم رسیدگیهای دقیق و شرکت وکلا و انجام تشریفات قانونی برای اجرای حکم اعدام است که هیچکدام از اینها در مورد اعدامهایی که در چندماه اخیر انجام شده، صورت نگرفته است. به نظر میرسد که حکومت ایران با مهارگسیختگی قانون را زیرپا میگذارد و خشونت مرتکب میشود برای اینکه روی ضعف خودش سرپوش بگذارد.
آیا قضات میتوانند در افزایش صدور احکام اعدام تاثیر داشته باشند؟
متاسفانه قوه قضاییه مدتی است- خصوصاً با آمدن آقای لاریجانی- استقلال خودش را از دست داده و به آلت دست ماموران امنیتی تبدیل شده است. قضات، هر حکمی ماموران امنیتی بخواهند، اجرا میکنند و در این خصوص اختیارهای زیادی برای قضات ایران نمیبینم. آنها استقلال خودشان را مدتهاست که از دست دادهاند.
چه راهکاری برای پیشگیری از افزایش اعدامها در ایران وجود دارد؟
یکی از راهکارها نوشتن گزارش درباره نقض حقوق بشر در ایران است. این یکی از دلایلی است که برای ایران گزارشگر حقوق بشر تعیین شد. یعنی ایران کشوری شد در ردیف برمه و کره شمالی که احتیاج به گزارشگر دائمی حقوق بشر پیدا کرد. پس یکی از راهها از طریق حقوق بشر میگذرد. راه دیگر، از طریق اعتراض خانوادهها و افرادی صورت میگیرد که اعتقادی به خشونت ندارند. میبایستی دولت ایران را مورد سئوال قرار داد که این همه خشونت چیست؟ آیا با اینهمه خشونت میتوانید ایجاد رعب و وحشت بکنید و حکومت خود را دوام بیشتری ببخشید؟ یا اینکه گوش کردن به صدای مردم و شنیدن خواستهای آنها میتواند حکومت و دوامش را تضمین کند؟ اینها سئوالاتی هستند که بهطور مرتب بایستی توسط شهروندان از حکومت پرسیده بشود و اعتراض بکنند به اینگونه اعمال خشن.
براساس برخی از آمار منتشر شده از سال ۱۳۸۵ شمار زندانیان در ایران ۱۰ برابر شده است و گفته میشود که زندانها پر شدهاند. آیا به نظر شما صدور احکام حبس، در دهههای گذشته توانسته جرایم را کمتر کند؟
علم جزا ثابت کرده که اعدام باعث کمتر شدن جرایم نمیشود. بنابراین آزموده را آزمودن خطاست. هدف اصلی چنین اعدام هایی- خصوصاً برخی اعدامها مربوط به مجرمین سیاسی است و برخی از آنها در ملاء عام صورت میگیرد- فقط یک چیز هست: ایجاد رعب و وحشت.
طی هفتههای گذشته چندین تن از شهروندان عرب در اهواز اعدام شدند. اجرای این احکام را چگونه میبینید؟
این اعدامها مانند بقیه اعدامهایی که در ایران صورت گرفته، عملی برخلاف ضوابط حقوق بشر است. کسانی که اعدام شدند طبق گفته خانوادههایشان از یک دادرسی عادلانه برخوردار نبودند. از حق داشتن وکیل برخوردار نبودند و برای اینکه سرپوش بگذارند روی اینکه اینها از متهمان سیاسی بودند آنها را متهم به جرایم عادی کردهاند. در حالیکه دادگاه غیر علنی بوده و وکیلی که مورد اعتمادشان باشد، اجازه نداشتند انتخاب کنند و از یک دادرسی عادلانه برخوردار نبودند. در نتیجه اعدام شهروندان اهوازی نیز در دایره نقض حقوق بشر در ایران میگنجد.
فعالان حقوق بشر بر این باورند که شمار زیادی از شهروندان در زندانها به طور مخفیانه اعدام میشوند.
گزارشهای منتشر شده از ابتدای سال جدید نشان میدهد شمار اعدامها در ايران نسبت به سال گذشته افزايش يافته است.شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، موسس و رئیس کانون مدافعان حقوق بشر، ضمن تاکید بر اینکه اعدامها با هدف ایجاد رعب و وحشت صورت میگیرد، به زمانه گفت: «اعدام، نشانه ضعف حکومتها است.»
در این گفتوگو خانم عبادی از راهکارهای پیشگیری از اجرای احکام اعدام میگوید.
اعدامها در ایران، طی مدت زمان مشخصی یا هر چندوقت یکبار شدت میگیرند. آیا این اعدامها از سوی حاکمیت به شکل هدفمند اجرا میشود؟
شیرین عبادی: طبق قاعده کلی هرقدر یک حکومت ضعیف بشود، خشنتر رفتار میکند. یکی از موارد خشونت اعدامهایی است که اخیراً صورت گرفته است. این نشان از ضعف حکومت دارد و در عین حال باعث نگرانی بسیار عمیقی در بین ایرانیها و افرادی است که معتقد به حقوق بشر هستند. برای اینکه شماری از افرادی که هم اکنون در انتظار اعدام هستند زندانی سیاسی هستند؛ مثل حبیبالله لطیفی، شیرکو معارفی و زینب جلالیان. ما نگران وضعیت آنان هستیم و به دنیا هشدار میدهیم که جلوی خشونتهای بیمنطق، بیرویه و خلاف انسانیت حکومت ایران را بگیرند.
چرا برخی از احکام اعدام بدون اطلاع خانواده و وکیل متهم، بهطور مخفیانه اجرا میشود؟ به برخی نیز مانند خانواده دو برادری که چندروز پیش در اصفهان اعدام شدند، یک روز پیش از اجرای حکم اطلاع میدهند؟
این هم یکی دیگر از تخلفات قوه قضائیه است. علاوه بر اینکه صدور حکم اعدام اساسأ عمل خلاف حقوق بشر است، صدور چنین حکمی مستلزم رسیدگیهای دقیق و شرکت وکلا و انجام تشریفات قانونی برای اجرای حکم اعدام است که هیچکدام از اینها در مورد اعدامهایی که در چندماه اخیر انجام شده، صورت نگرفته است. به نظر میرسد که حکومت ایران با مهارگسیختگی قانون را زیرپا میگذارد و خشونت مرتکب میشود برای اینکه روی ضعف خودش سرپوش بگذارد.
آیا قضات میتوانند در افزایش صدور احکام اعدام تاثیر داشته باشند؟
متاسفانه قوه قضاییه مدتی است- خصوصاً با آمدن آقای لاریجانی- استقلال خودش را از دست داده و به آلت دست ماموران امنیتی تبدیل شده است. قضات، هر حکمی ماموران امنیتی بخواهند، اجرا میکنند و در این خصوص اختیارهای زیادی برای قضات ایران نمیبینم. آنها استقلال خودشان را مدتهاست که از دست دادهاند.
چه راهکاری برای پیشگیری از افزایش اعدامها در ایران وجود دارد؟
یکی از راهکارها نوشتن گزارش درباره نقض حقوق بشر در ایران است. این یکی از دلایلی است که برای ایران گزارشگر حقوق بشر تعیین شد. یعنی ایران کشوری شد در ردیف برمه و کره شمالی که احتیاج به گزارشگر دائمی حقوق بشر پیدا کرد. پس یکی از راهها از طریق حقوق بشر میگذرد. راه دیگر، از طریق اعتراض خانوادهها و افرادی صورت میگیرد که اعتقادی به خشونت ندارند. میبایستی دولت ایران را مورد سئوال قرار داد که این همه خشونت چیست؟ آیا با اینهمه خشونت میتوانید ایجاد رعب و وحشت بکنید و حکومت خود را دوام بیشتری ببخشید؟ یا اینکه گوش کردن به صدای مردم و شنیدن خواستهای آنها میتواند حکومت و دوامش را تضمین کند؟ اینها سئوالاتی هستند که بهطور مرتب بایستی توسط شهروندان از حکومت پرسیده بشود و اعتراض بکنند به اینگونه اعمال خشن.
براساس برخی از آمار منتشر شده از سال ۱۳۸۵ شمار زندانیان در ایران ۱۰ برابر شده است و گفته میشود که زندانها پر شدهاند. آیا به نظر شما صدور احکام حبس، در دهههای گذشته توانسته جرایم را کمتر کند؟
علم جزا ثابت کرده که اعدام باعث کمتر شدن جرایم نمیشود. بنابراین آزموده را آزمودن خطاست. هدف اصلی چنین اعدام هایی- خصوصاً برخی اعدامها مربوط به مجرمین سیاسی است و برخی از آنها در ملاء عام صورت میگیرد- فقط یک چیز هست: ایجاد رعب و وحشت.
طی هفتههای گذشته چندین تن از شهروندان عرب در اهواز اعدام شدند. اجرای این احکام را چگونه میبینید؟
این اعدامها مانند بقیه اعدامهایی که در ایران صورت گرفته، عملی برخلاف ضوابط حقوق بشر است. کسانی که اعدام شدند طبق گفته خانوادههایشان از یک دادرسی عادلانه برخوردار نبودند. از حق داشتن وکیل برخوردار نبودند و برای اینکه سرپوش بگذارند روی اینکه اینها از متهمان سیاسی بودند آنها را متهم به جرایم عادی کردهاند. در حالیکه دادگاه غیر علنی بوده و وکیلی که مورد اعتمادشان باشد، اجازه نداشتند انتخاب کنند و از یک دادرسی عادلانه برخوردار نبودند. در نتیجه اعدام شهروندان اهوازی نیز در دایره نقض حقوق بشر در ایران میگنجد.
۱۳۹۰ خرداد ۳, سهشنبه
نبردقدرت درفازکمدی!
چگونگی جریان یافتن نبردقدرت درفازجدید به راستی شگفت انگیزاست ومتناظر با مرحله گندیدگی کامل نظام،رنگ وبوی گندیده وازنوع کمدی- خرافی یافته است.اکنون دیگرشکل بیان منازعات،فقط درقالب های سیاسی ازنوع براندازی نرم وسخت ویااصلاح طلبی واصولگرائی وتنازع جامعه مدنی وجامعه النبی ویا نفوذ دشمنان و استکبارجهانی وامثال آن نیست. گرچه با آنها همراه است وبهنگام فرارسیدن لحظه تصفیه حساب کامل انگ نفوذ دشمن ووابستگی غلظت بیشتری خواهد یافت.ازهم اکنون هم شاهد زمینه چینی های گوناگون(مالی وسیاسی وامنیتی و...) برای روزمبادا و سناریوی نهائی هستیم،اما روشن است که این بار درگام های اول،نوک حمله تبلیغاتی درپوشش مقولاتی چون ظهورو جادووسحروامثال آن ها متمرکزشده است.وگوئی جناح حامی ولایت مطلقه فقیه، لازم می بیند که ابتدا رقیب را توسط عبارات مستهجن مداحان واکنون دمخوربودن با شیاطین واجنه وگرفتن راهبرد ازآنها، بطورکامل خراب رسوانماید وسپس دراوج انزوا به سراغ فازهای بعدی سناریوی تصفیه سازی برود. البته یکی از دلایل توسل به این شیوه آن است که منشأ ومکان بروزبحران این باربطورمستقیم درمیان صفوف اصول گرایان قرارداشته و ازقضا خطر "ظهورامام زمان دروغین"، حاصل دست پخت خود حضرت آقا بوده وباصطلاح ازدرون بارگاه "فرعون" و ازجرگه کسانی که تاهمین اواخرمشمول حمایت مطلق وی بوده اند برخاسته است ولذا تنش درفضای فکری-فرهنگی به غایت منحط این جماعت جریان دارد.درواقع بحرانِ متأخر و موسوم به "فتنه سبز" با چهره های نمادین موسوی وکروبی نیزبخشا درمیان اصول گرایان پایه داشت که البته بدلیل پیوند خوردنش با نارضایتی سایر لایه ها وبخش های دیگراجتماعی سریعا ازمحدوده تضادصرف بالائی ها خارج شده وخصلت کشمکش های بیرون ازساخت قدرت را پیداکرد. ولی اکنون گرداب به وجود آمده از موج بلندبحران، دامن خود اصول گرایان رانیز گرفته است. و البته مردم نیزبه همان اندازه که این بحران دراردوی اصول گرایان وحاکمیت جریان دارد تماشاچی هستند وبهمین دلیل ویژگی بروز بحرانِ اخیر اساسا تعلق اش به منازعات درون حکومتی است.بهره برداری مردم ناراضی ازاین بحران نه درقالب حمایت ازاین یا آن جناح بلکه دراستهزاء ومنزوی کردن بیشترهردوجناح به مثابه دعوای میان گرگ ها واحیانا بهره برداری ازخلأ های محتمل آتی است. درواقع هرچه که رژیم روزنه های فوران بحران ونارضایتی دربیرون ازساختارقدرت را ازطریق سرکوب-ولوبطورموقت- مسدود ومسدودتر می کند،مکان بروز بحران علیرغم یکدست ترکردن ساختارقدرت به درون اصول گرایان وباندهای درونی آن منتقل می گردد وحاکمیت ناگزیرمی شود،برای کنترل"فتنه تازه" به جان خود بیفتد وباحذف وتصفیه بخشی ازخود وخودی ها،باتوسل به نوعی خودویرانگری ماذوخیستی،خویشتن را ازگرداب بحران بیرون بکشد.تخریب وتصفیه وجراحی همیشه بخشی ازراه کارهای حل بحران برای نظام های نابهنگام ومستبد بوده است وحیات وممات حکومت اسلامی با آن گره خورده است.
وقتی جهان وارونه اشباح جان می گیرد!
اکنون صراحتا ازطلسم شدگی احمدی نژاد وضرورت بیرون کشیدن وی ازچنگ جادو وسحر، ورمالان وشیاطینی که گرداگرد او را احاطه کرده اند سخن گفته می شود.حالا دیگر بنا به روایت های رسمی ودرمقابل چشمان بهت زده، همه افسانه های مربوط به جهان اشباح و انس وجن ازلابلای رسوبات و ضمایرناخود آگاه کهن تاریخ ما و کتاب های تخیلی پرکشیده و وارد زندگی واقعی شده اند! گوئی لشکراجنه وشیاطین نیزبه صفوف کشمکش های درونی جمهوری اسلامی افزوده شده اند.اکنون طبق همین سخنان رسمی این رمالان وشیاطین وطلسم شدگان هستند که زمام دولت ومقدرات یک کشور هفتاد-هشتادمیلیونی را به دست گرفته اند.مصباح یزدی،"فیلسوف" رسمی وبزرگوارنظام وخامنه ای، رسما ازطلسم شدگی احمدی نژادوضرورت بیرون کشیدن وی ازچنگ طلسم کنندگان-البته اگرشانسی باقی مانده باشد- سخن می گوید.اونسبت به خطرظهورمحمدعلی باب جدید و این باربدست خودمان،هشدارمی دهد که با ادعای اتصال وارتباط مستقیم باصاحب ولایت وامام زمان وبهره مند شدن ازفیض مدیریت آن،موقعیت ولی فقیه-ارکان اصلی قدرت- را مستقیما نشانه گرفته است! بلی، اگرنسخه اصلی قابل دسترسی باشد،دیگرچه حاجتِ دخیل بستن به نسخه های بدلی و واسط هست. اگرانحصارارتباط با امام زمان شکسته شود،دیگرازانحصارقدرت چه باقی می ماند؟ اکنون شیشه عمرروحانیت وولایت فقیه وکلیت نظام درفاز گندیدگی کامل خود به حفظ انحصار ارتباط باامام زمان(گیرم درقالب الفاظی رازآمیزوکنگ ودوپهلو) ویا درهم شکسته شدن این انحصار گره خورده است.سرمایه داری برای بقاء خود همیشه به نوعی متولی گری وولایت نیازدارد،حتی دراشکال نوین وپسامدرن خود.امادرمتن کشاکش سرمایه های متعدد درنقاط گوناگون دارای رشد ناموزون و برای بهنگام کردن خود با منافع سرمایه جهانی ،ضرورت بهره گیری ازاشکال پیشامدرن هم همواره پیش می آید. ودراین رابطه اگراگرلازم باشد این کاررا حتی با تراشیدن امام زمان جدید ومدعیان جدید به انجام می رساند.به یک تعبیر میل به هنگام شدن وتأمین منافع درپیوند با سرمایه مدرن وجهانی شده که تاکنون راه های بی شماروناموفقی را برای عبورازچنبره وسیطره نظام مذهبی آزموده است، این باردرقالب رندانی تازه،ازنقطه دیگرو بطورغافلگیرانه به فکرگشودن درب قلعه قدرت برآمده است. آن چه هم که امروزدرایران، تحت عنوان نبرد اشباح وشیاطین واجنه ها صورت می گیردخارج ازقاعده فوق نبوده وبیان وارونه و رازورزانه والبته ازنوع منحط آن چیزی است که برروی زمین مناسبات سرمایه داری ورقابت سرمایه های متعدد درمتنی ازباورها ورسوبات وبقایای نظامات کهن جاری است. رندان کوی سیاست برسرتصاحب سهم بیشترقدرت(که درحکومت اسلامی منبع اصلی دست یابی به ثروت ورانت های بی حساب وکتاب است) به رقابت پیرامون کسب انحصاری این نمایندگی الهی-ولائی افتاده اند،اما درواقع ناخواسته طبل رسوائی دین حکومتی وسرانجام مضحکه حکومت ولائی را درهرکوی وبرزن به صدا درآورده اند. گویا رسالت اصلی ِ افشاء و شخم زدن رسوبات و باورهای کهن ورسوائی حکومت مذهبی به دست متولیان آن سپرده شده است.ریشخندتاریخ است که اکنون هیچ چیزبیشترازخطرظهور"امام زمان ارواحنافداء"، کیان حکومت شیعی و مطلقه را تهدید نمی کند واگر او جرئت ظهورپیداکند، خود نظام وکسانی که به نیابت ازاوحکمرانی می کنند و می خورند ومی کشند ومی اندوزند، اولین کسانی خواهند بود که وی را دستگیروکهریزکی وسربه نیست خواهند کرد! ودرواقع تاکنون دهها ظهورکننده ناکام وبخت برگشته به چنین سرنوشتی دچارشده اند.گرچه خیل مدعیان ظهورتازگی ندارد، اما خطر این بار بدلیل ظهور مدعیانی درسطوح بالای قدرت است. برای اینان حسرت گرفتن سهمی ازقدرت مطلقه چنان نیرومند است که اگر امام زمان-همانطورکه سی دی ظهورنزدیک است مدعی آن است-درنگ هزارساله را کنارنگذارد وبا ظهورسریع خود به دادحکومت اسلامی ولایت فقیه که بنام او برپاشده است نه شتابد، کیان امامت وولایت شیعه را طافت ازدست می رود و بیش ازاین تاب بحران انتظاروفراقت نخواهد بود. اگرسید محمد علی باب وانواع مدعیان ظهورعموما دربیرون ازساختارقدرت بوده اند و بخشا به عنوان معجونی برگرفته ازباورهای برآمده ازتناقضات مکتب شیعه درباب امامت وظهوروبه عنوان نتیجه محتوم آن ازیکسو وبازخورد وارونه جنبش های اعتراضی برای عبورازمناسبات قرون وسطائی وعقب افتادگی به مناسبات دوران مدرنیته وعلیه پیوند مقدس استبداد وروحانیت ازسوئی دیگربه ظهورو قیام برخاسته اند ، این بارظاهرا آژیر خطرچنین ظهوری توسط جوجه پرورده شده درزیر بال وپرحضرت آقا سربرآورده است. آنها اکنون ناباورانه حاصل آنچه را که درزیرگرمای تن خود پرورانده اند،نه ازجنس جوجه ولایت، بلکه ازجنس شیاطین ونظرکرده های دشمن می یابند: وای! ای خیانت کار تو ازجرگه اصول گرایان نبودی وآن نیستی که ما قصد پروراندنت را داشتیم، ونبودی آن گونه که خود را به مانشان می دادی!...
دراین میان نبوغ وبصیرت الهی حضرت آقا هم،گوئی همراه بحران دودشده وبه هوامی رود! اکنون دود سفید وسیاه توأمان ازدودکش بیرون می آید.واین است بخشی ازدلیل فراافکنی منازعه ازدنیای واقعی به دنیای اشباح وشیاطین وافزودن سس هذیان- کمدی به منازعات سیاسی. اما درپشت این فانتزی فراافکنانه یعنی واقعیت یافتن"جهان اشباح" درقرن بیست ویکم ودررأس هرم نظام حکومت اسلامی ونشاندادن فرجام گندیدگی برخاسته از تلفیق دین وحکومت، چیزی جزجریان جنگ واقعی قدرت ومنافع پیرامون درهم شکستن انحصارآن،دریکی ازحادترین اشکال خود نیست که می کوشد با پاشیدن خاک به چشم دیگران وبویژه حامیان گریبان چاک خود،بافراافکنی ازواقعیت های زمینی، هیکل به غایت زشت وبرهنه اش را در وارونگی تمام عیار جهان اشباح والبته درمنحط ترین شکل خود به پوشاند:خامنه ای درفرمان مربوط به ابقاء مصلحی وباهدف کنترل سازمان اطلاعات وامنیت گفته بود تازنده است اجازه انحراف به کسی نخواهد داد وسرانجام احمدی نژاد را برسردوراهی تسلیم به حکم حکومتی-ابقاء مصلحی- ویا استعفا وکناررفتن ازمنصب ریاست جمهوری قرارداد ومهلتی را نیزبرای تصمیم گیری دراختیارش گذاشت که به بست نشینی 11 روزه احمدی نژاد درخانه اش منجرشد. مجلس شورای اسلامی نیزدرهمان زمان آمادگی وخیزخود را برای استفاده ازحربه عدم کفایت درصورت عدم تسلیم احمدی نژاد به حکم حکومتی نشان داد.برای مدتی آژیرقرمزکشیده شد و حتی سیمای جمهوری اسلامی مصاحبه مستقیم وزنده با احمدی نژاد را نیزتا اطلاع ثانوی ممنوع ساخت. با این همه، ُروند اول نبرد باعقب نشینی احمدی نژاد وتمکین وی به وزارت مصلحی ولفاظی های او درستایش ازولایت پایان یافت،امانه آنطورکه رقبا ازاحمدی نژاد تسلیم کامل را می طلبیدند. احمدی نژاد باگامی به عقب، باهدف گذراندن طوفان ازفراز سرخود، ترجیح دادکه نبرد را درسطح دیگری ادامه دهد. و طرفین خود را برای انجام روند های بعدی آماده می کنند.تاآنجاکه به اصول گرایان وخامنه ای برمی گردد،شروط تعیین شده برای تحمل احمدی نژاد تا پایان دوران دوساله باقی مانده ازریاست جمهوری اش،باشروط متعددی همراه است.اگرچه اکنون نقدا شمشیرعدم کفایت بطورمستقیم ازبالای سرشخص وی کناررفته است، اما بلافاصله به سمت همکارانش و چیدن بالهای اوواعلام برائت ازتیم یارانش جابجاشده است. آنها اکنون اورا مخیرکرده اندکه یا بدست خود یاران خود را که مظهرحلول اجنه وشیاطین معرفی شده اند ،برکنارکند ویا آنکه اهرم "قانون" وارد عمل شده ویک به یک با پرونده سازی وبا زشت ترین وخردکننده ترین انگ های ممکنه ازکاربرکنارودستگیرمی شوند.درحقیقت کسی منتظرتصمیم احمدی نژاد نمانده واین کارا را همزمان با دادگاهی کردن و زدن انواع اتهامات مالی وجنسی وارائه مدارک ارتباط با شیاطین واجنه،حتی دستگیری وخلع ازمناصب شروع کرده اند وحتی اکنون به سراغ مشائی وبقائی بازجوئی ازآنها رفته اند وحزب اله وعناصری ازجناح مخالف درخواست دستگیری مشائی را مطرح ساخته اند.اکنون ذیرذره بین گذاشتن "جریان انحرافی" درتمامی دستگاه ها وارکانهای نظام اعم ازقوه قضایئه ومقننه و...یا سپاه ووزارت امنیت واطلاعات ودرنمازجمعه ها و... دردستورکارقرارگرفته است. کسی مانند جنتی که همواره به فرموده حامی پروپاقرص دولت واحمدی نژاد بود،مأمورمی شود که برائت خویش ازوی را درصحن نمازجمعه تهران برای شیرفهم کردن امت حزب اله وسیاست تازه کشتی بان اعلام کند. کنارگذاشتن تیم همکاران وچیدن بال وپراحمدی نژاد-یک احمدی نژاد کت بسته وبدون هیچ گونه دارودسته وتشکیلات- کمترین خواست آنهارا تشکیل می دهد. حتی تمامی "دست آوردهای بزرگ وبی سابقه ای را که به اونسبت می دادند و به آن می بالیدند، اکنون همگی اخ وتف شده و یک به یک دارند آن افتخارات را از او پس می گیرند. اواکنون کسی است که آمارتقلبی می دهد،اقتصاد وتولید ودخایرارزی ووضعیت اشتغال دردوره او درزیرسنگین ترین فشارها قراردارد. سیاست هدفمندسازی یارانه نیزناکام وشکست خورده است وخطرترکیدن حباب قیمتها و تورم عنان گسیخته وجود دارد.فراافکنی ازاحمدی نژاد،فراافکنی این "دستاوردهای درخشان"وانداختن کاسه وکوزه همه شکست ها برسروروی وی نیزهست.البته اصول گرایان سنتی وحامیان ولایت،درشرایط وخامت بحران درداخل ومنطقه وتشدید فشارهای بین المللی،یک احمدی نژادِ کت بسته وتسلیم شده وپروپال چیده وبرائت یافته ازیاران را برکنارگذاشتن وی ترجیح می دهند.اما "دنیای سیاست" مکان آرزوها نیست بلکه محل منازعه منافع است.بهمین دلیل آنها درعین حال آنها درحال طرح سناریوهای دیگری نیزهستند، تااگربه خیره سری ادامه دهد وبه متشکل کردن حامیان خویش اصراربه ورزد وازخط قرمزها عبورکند،اقدامات دیگری را نیزدردستورقراربدهند. باهجوم ازهرسو، چنان او را دچارهرروزیک بحران می کنند که خاتمی با سابقه هرنه روزیک بحران به خود امیداورشده و به صرافت بخشودگی متقابل رهبری ومردم می افتد!.احمدی نژاد چه بماند وچه نماند دیگرمهره سوخته شده ای است برای نظام.موضوع اصلی چگونگی اتخاذ تدابیری برای بی اثرکردن کامل وی وکنترل پیامدهای محتمل آن است.دراین راستا می تواند سناریوی های حداکثر وحداقلی وجود داشته باشد که متناسب با عوامل نامتعین وپیش بینی ناپذیر مطرح خواهند شد. بدیهی است که اگرتمامی تلاش حکومت اسلامی گذرازاین بحران وجراحی ناگزیراست، برای جنبش سرنگونی نیزچگونگی استفاده ازاین شکاف ها برای نزدیک شده به هدف نهائی ازاهمیت زیادی برخورداراست.
نوشته: تقی روزبه
وقتی جهان وارونه اشباح جان می گیرد!
اکنون صراحتا ازطلسم شدگی احمدی نژاد وضرورت بیرون کشیدن وی ازچنگ جادو وسحر، ورمالان وشیاطینی که گرداگرد او را احاطه کرده اند سخن گفته می شود.حالا دیگر بنا به روایت های رسمی ودرمقابل چشمان بهت زده، همه افسانه های مربوط به جهان اشباح و انس وجن ازلابلای رسوبات و ضمایرناخود آگاه کهن تاریخ ما و کتاب های تخیلی پرکشیده و وارد زندگی واقعی شده اند! گوئی لشکراجنه وشیاطین نیزبه صفوف کشمکش های درونی جمهوری اسلامی افزوده شده اند.اکنون طبق همین سخنان رسمی این رمالان وشیاطین وطلسم شدگان هستند که زمام دولت ومقدرات یک کشور هفتاد-هشتادمیلیونی را به دست گرفته اند.مصباح یزدی،"فیلسوف" رسمی وبزرگوارنظام وخامنه ای، رسما ازطلسم شدگی احمدی نژادوضرورت بیرون کشیدن وی ازچنگ طلسم کنندگان-البته اگرشانسی باقی مانده باشد- سخن می گوید.اونسبت به خطرظهورمحمدعلی باب جدید و این باربدست خودمان،هشدارمی دهد که با ادعای اتصال وارتباط مستقیم باصاحب ولایت وامام زمان وبهره مند شدن ازفیض مدیریت آن،موقعیت ولی فقیه-ارکان اصلی قدرت- را مستقیما نشانه گرفته است! بلی، اگرنسخه اصلی قابل دسترسی باشد،دیگرچه حاجتِ دخیل بستن به نسخه های بدلی و واسط هست. اگرانحصارارتباط با امام زمان شکسته شود،دیگرازانحصارقدرت چه باقی می ماند؟ اکنون شیشه عمرروحانیت وولایت فقیه وکلیت نظام درفاز گندیدگی کامل خود به حفظ انحصار ارتباط باامام زمان(گیرم درقالب الفاظی رازآمیزوکنگ ودوپهلو) ویا درهم شکسته شدن این انحصار گره خورده است.سرمایه داری برای بقاء خود همیشه به نوعی متولی گری وولایت نیازدارد،حتی دراشکال نوین وپسامدرن خود.امادرمتن کشاکش سرمایه های متعدد درنقاط گوناگون دارای رشد ناموزون و برای بهنگام کردن خود با منافع سرمایه جهانی ،ضرورت بهره گیری ازاشکال پیشامدرن هم همواره پیش می آید. ودراین رابطه اگراگرلازم باشد این کاررا حتی با تراشیدن امام زمان جدید ومدعیان جدید به انجام می رساند.به یک تعبیر میل به هنگام شدن وتأمین منافع درپیوند با سرمایه مدرن وجهانی شده که تاکنون راه های بی شماروناموفقی را برای عبورازچنبره وسیطره نظام مذهبی آزموده است، این باردرقالب رندانی تازه،ازنقطه دیگرو بطورغافلگیرانه به فکرگشودن درب قلعه قدرت برآمده است. آن چه هم که امروزدرایران، تحت عنوان نبرد اشباح وشیاطین واجنه ها صورت می گیردخارج ازقاعده فوق نبوده وبیان وارونه و رازورزانه والبته ازنوع منحط آن چیزی است که برروی زمین مناسبات سرمایه داری ورقابت سرمایه های متعدد درمتنی ازباورها ورسوبات وبقایای نظامات کهن جاری است. رندان کوی سیاست برسرتصاحب سهم بیشترقدرت(که درحکومت اسلامی منبع اصلی دست یابی به ثروت ورانت های بی حساب وکتاب است) به رقابت پیرامون کسب انحصاری این نمایندگی الهی-ولائی افتاده اند،اما درواقع ناخواسته طبل رسوائی دین حکومتی وسرانجام مضحکه حکومت ولائی را درهرکوی وبرزن به صدا درآورده اند. گویا رسالت اصلی ِ افشاء و شخم زدن رسوبات و باورهای کهن ورسوائی حکومت مذهبی به دست متولیان آن سپرده شده است.ریشخندتاریخ است که اکنون هیچ چیزبیشترازخطرظهور"امام زمان ارواحنافداء"، کیان حکومت شیعی و مطلقه را تهدید نمی کند واگر او جرئت ظهورپیداکند، خود نظام وکسانی که به نیابت ازاوحکمرانی می کنند و می خورند ومی کشند ومی اندوزند، اولین کسانی خواهند بود که وی را دستگیروکهریزکی وسربه نیست خواهند کرد! ودرواقع تاکنون دهها ظهورکننده ناکام وبخت برگشته به چنین سرنوشتی دچارشده اند.گرچه خیل مدعیان ظهورتازگی ندارد، اما خطر این بار بدلیل ظهور مدعیانی درسطوح بالای قدرت است. برای اینان حسرت گرفتن سهمی ازقدرت مطلقه چنان نیرومند است که اگر امام زمان-همانطورکه سی دی ظهورنزدیک است مدعی آن است-درنگ هزارساله را کنارنگذارد وبا ظهورسریع خود به دادحکومت اسلامی ولایت فقیه که بنام او برپاشده است نه شتابد، کیان امامت وولایت شیعه را طافت ازدست می رود و بیش ازاین تاب بحران انتظاروفراقت نخواهد بود. اگرسید محمد علی باب وانواع مدعیان ظهورعموما دربیرون ازساختارقدرت بوده اند و بخشا به عنوان معجونی برگرفته ازباورهای برآمده ازتناقضات مکتب شیعه درباب امامت وظهوروبه عنوان نتیجه محتوم آن ازیکسو وبازخورد وارونه جنبش های اعتراضی برای عبورازمناسبات قرون وسطائی وعقب افتادگی به مناسبات دوران مدرنیته وعلیه پیوند مقدس استبداد وروحانیت ازسوئی دیگربه ظهورو قیام برخاسته اند ، این بارظاهرا آژیر خطرچنین ظهوری توسط جوجه پرورده شده درزیر بال وپرحضرت آقا سربرآورده است. آنها اکنون ناباورانه حاصل آنچه را که درزیرگرمای تن خود پرورانده اند،نه ازجنس جوجه ولایت، بلکه ازجنس شیاطین ونظرکرده های دشمن می یابند: وای! ای خیانت کار تو ازجرگه اصول گرایان نبودی وآن نیستی که ما قصد پروراندنت را داشتیم، ونبودی آن گونه که خود را به مانشان می دادی!...
دراین میان نبوغ وبصیرت الهی حضرت آقا هم،گوئی همراه بحران دودشده وبه هوامی رود! اکنون دود سفید وسیاه توأمان ازدودکش بیرون می آید.واین است بخشی ازدلیل فراافکنی منازعه ازدنیای واقعی به دنیای اشباح وشیاطین وافزودن سس هذیان- کمدی به منازعات سیاسی. اما درپشت این فانتزی فراافکنانه یعنی واقعیت یافتن"جهان اشباح" درقرن بیست ویکم ودررأس هرم نظام حکومت اسلامی ونشاندادن فرجام گندیدگی برخاسته از تلفیق دین وحکومت، چیزی جزجریان جنگ واقعی قدرت ومنافع پیرامون درهم شکستن انحصارآن،دریکی ازحادترین اشکال خود نیست که می کوشد با پاشیدن خاک به چشم دیگران وبویژه حامیان گریبان چاک خود،بافراافکنی ازواقعیت های زمینی، هیکل به غایت زشت وبرهنه اش را در وارونگی تمام عیار جهان اشباح والبته درمنحط ترین شکل خود به پوشاند:خامنه ای درفرمان مربوط به ابقاء مصلحی وباهدف کنترل سازمان اطلاعات وامنیت گفته بود تازنده است اجازه انحراف به کسی نخواهد داد وسرانجام احمدی نژاد را برسردوراهی تسلیم به حکم حکومتی-ابقاء مصلحی- ویا استعفا وکناررفتن ازمنصب ریاست جمهوری قرارداد ومهلتی را نیزبرای تصمیم گیری دراختیارش گذاشت که به بست نشینی 11 روزه احمدی نژاد درخانه اش منجرشد. مجلس شورای اسلامی نیزدرهمان زمان آمادگی وخیزخود را برای استفاده ازحربه عدم کفایت درصورت عدم تسلیم احمدی نژاد به حکم حکومتی نشان داد.برای مدتی آژیرقرمزکشیده شد و حتی سیمای جمهوری اسلامی مصاحبه مستقیم وزنده با احمدی نژاد را نیزتا اطلاع ثانوی ممنوع ساخت. با این همه، ُروند اول نبرد باعقب نشینی احمدی نژاد وتمکین وی به وزارت مصلحی ولفاظی های او درستایش ازولایت پایان یافت،امانه آنطورکه رقبا ازاحمدی نژاد تسلیم کامل را می طلبیدند. احمدی نژاد باگامی به عقب، باهدف گذراندن طوفان ازفراز سرخود، ترجیح دادکه نبرد را درسطح دیگری ادامه دهد. و طرفین خود را برای انجام روند های بعدی آماده می کنند.تاآنجاکه به اصول گرایان وخامنه ای برمی گردد،شروط تعیین شده برای تحمل احمدی نژاد تا پایان دوران دوساله باقی مانده ازریاست جمهوری اش،باشروط متعددی همراه است.اگرچه اکنون نقدا شمشیرعدم کفایت بطورمستقیم ازبالای سرشخص وی کناررفته است، اما بلافاصله به سمت همکارانش و چیدن بالهای اوواعلام برائت ازتیم یارانش جابجاشده است. آنها اکنون اورا مخیرکرده اندکه یا بدست خود یاران خود را که مظهرحلول اجنه وشیاطین معرفی شده اند ،برکنارکند ویا آنکه اهرم "قانون" وارد عمل شده ویک به یک با پرونده سازی وبا زشت ترین وخردکننده ترین انگ های ممکنه ازکاربرکنارودستگیرمی شوند.درحقیقت کسی منتظرتصمیم احمدی نژاد نمانده واین کارا را همزمان با دادگاهی کردن و زدن انواع اتهامات مالی وجنسی وارائه مدارک ارتباط با شیاطین واجنه،حتی دستگیری وخلع ازمناصب شروع کرده اند وحتی اکنون به سراغ مشائی وبقائی بازجوئی ازآنها رفته اند وحزب اله وعناصری ازجناح مخالف درخواست دستگیری مشائی را مطرح ساخته اند.اکنون ذیرذره بین گذاشتن "جریان انحرافی" درتمامی دستگاه ها وارکانهای نظام اعم ازقوه قضایئه ومقننه و...یا سپاه ووزارت امنیت واطلاعات ودرنمازجمعه ها و... دردستورکارقرارگرفته است. کسی مانند جنتی که همواره به فرموده حامی پروپاقرص دولت واحمدی نژاد بود،مأمورمی شود که برائت خویش ازوی را درصحن نمازجمعه تهران برای شیرفهم کردن امت حزب اله وسیاست تازه کشتی بان اعلام کند. کنارگذاشتن تیم همکاران وچیدن بال وپراحمدی نژاد-یک احمدی نژاد کت بسته وبدون هیچ گونه دارودسته وتشکیلات- کمترین خواست آنهارا تشکیل می دهد. حتی تمامی "دست آوردهای بزرگ وبی سابقه ای را که به اونسبت می دادند و به آن می بالیدند، اکنون همگی اخ وتف شده و یک به یک دارند آن افتخارات را از او پس می گیرند. اواکنون کسی است که آمارتقلبی می دهد،اقتصاد وتولید ودخایرارزی ووضعیت اشتغال دردوره او درزیرسنگین ترین فشارها قراردارد. سیاست هدفمندسازی یارانه نیزناکام وشکست خورده است وخطرترکیدن حباب قیمتها و تورم عنان گسیخته وجود دارد.فراافکنی ازاحمدی نژاد،فراافکنی این "دستاوردهای درخشان"وانداختن کاسه وکوزه همه شکست ها برسروروی وی نیزهست.البته اصول گرایان سنتی وحامیان ولایت،درشرایط وخامت بحران درداخل ومنطقه وتشدید فشارهای بین المللی،یک احمدی نژادِ کت بسته وتسلیم شده وپروپال چیده وبرائت یافته ازیاران را برکنارگذاشتن وی ترجیح می دهند.اما "دنیای سیاست" مکان آرزوها نیست بلکه محل منازعه منافع است.بهمین دلیل آنها درعین حال آنها درحال طرح سناریوهای دیگری نیزهستند، تااگربه خیره سری ادامه دهد وبه متشکل کردن حامیان خویش اصراربه ورزد وازخط قرمزها عبورکند،اقدامات دیگری را نیزدردستورقراربدهند. باهجوم ازهرسو، چنان او را دچارهرروزیک بحران می کنند که خاتمی با سابقه هرنه روزیک بحران به خود امیداورشده و به صرافت بخشودگی متقابل رهبری ومردم می افتد!.احمدی نژاد چه بماند وچه نماند دیگرمهره سوخته شده ای است برای نظام.موضوع اصلی چگونگی اتخاذ تدابیری برای بی اثرکردن کامل وی وکنترل پیامدهای محتمل آن است.دراین راستا می تواند سناریوی های حداکثر وحداقلی وجود داشته باشد که متناسب با عوامل نامتعین وپیش بینی ناپذیر مطرح خواهند شد. بدیهی است که اگرتمامی تلاش حکومت اسلامی گذرازاین بحران وجراحی ناگزیراست، برای جنبش سرنگونی نیزچگونگی استفاده ازاین شکاف ها برای نزدیک شده به هدف نهائی ازاهمیت زیادی برخورداراست.
نوشته: تقی روزبه
جنبش سبز زنده است، با مقاومت به اهدافمان می رسیم
میرحسین موسوی با تاکید بر زنده بودن جنبش سبز و ضرورت وحدت ملی تصریح کرد: آنقدر باید مقاومت کنیم و آنقدر باید بایستیم تا تغییر ایجاد شود. در آینده هم اگر ما مقاومت کنیم و مدام مطالباتمان را مطرح کنیم، قدم به قدم به آنها نزدیک خواهیم شد. اما نمی توان گفت چه موقع این محقق می شود و این بستگی به مقاومت ما دارد.این سخنان مربوط به جلسهای است که سال گذشته و در آستانه سالروز میلاد حضرت زهرا(س) ایراد شد که در آن زهرا رهنورد و میرحسین موسوی، میزبان جمعی از فعالان جنبش زنان از طیف های مختلف فکری بودند. موسوی و رهنورد در جلسه مذکور، ابتدا به سخنان این فعالان زنان گوش دادند و سپس هر دو، نگاهشان را به مسئله زنان، جنبش زنان و چگونگی پیوندش با جنبش سبز مطرح کردند. سخنان رهنورد در آن دیدار، سال گذشته منتشر شد، اکنون و پس از حدود یک سال به مناسبت فرا رسیدن روز زن، سایت کلمه سخنان میرحسین موسوی را در دیدار با فعالان زن برای نخستین بار منتشر می شود. صد روز از بازداشت خانگی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد به همراه مهدی کروبی و فاطمه کروبی میگذرد. میرحسین و رهنورد، به مانند کروبی و همسرش، در این مدت به طور غیرقانونی از هرگونه ارتباط با مردم ممانعت شدهاند و در حالی که امکان سخن گفتن با ملت از آنها سلب شده، آماج اتهامات و دروغپراکنیهای بسیاری قرار گرفتهاند. در این مدت، فعالان و علاقهمندان جنبش سبز نیز مشتاق دریافت کوچکترین خبری از این همراهان سبز خود بودند و با مشاهده کوچکترین نقل قول یا نوشتاری از میرحسین و دیگر رهروان بزرگ جنبش سبز، با جان و دل از آن استقبال میکردند.میر حسین موسوی در دیدار با فعلان جنبش زنان که مناسبت روز زن و مادر گرد هم آمده بودند، ضمن تبریک این روز و تاکید کرد که از نظر او، میان زنان و مردان برای کسب آزادی و تلاش برای رسیدن به دموکراسی فرقی وجود ندارد و باید همه با هم در این راه گام بردارند.موسوی گفت: “من اعتقاد دارم در جنبش سبز، زن ها نقش اساسی داشته اند و دارند. جنبش زنان بخشی از جنبش سبز است و سرنوشت جنبش سبز با همه جنبش های آزادی خواه و عدالت طلب از جمله جنبش زنان پیوند خورده است. مسئله زن و حقوق زنان در کشور ما نمی تواند حل شود، مگر اینکه به یک مسئله همگانی تبدیل شود و نباید بین مردان و زنان تفکیکی باشد. این تفکیک جنسیتی، ریشه تبعیض ها و حل نشدن مسئله است. نمی توانیم جامعه ای آزاد و عادلانه داشته باشیم، مگر اینکه مسائل زنان در آن حل شده باشد.”
به باور موسوی، اینکه زنان فقط درباره حقوق زنان فعالیت کنند، یکی از ضعف های جنبش است.
تعصبات جنسیتی که به اسم اسلام تحمیل می شود…
موسوی ادامه می دهد: “با توجه به تحولات یک سال اخیر، زنان و جوانان خود را به شکل تازه ای درک کرده و هویت جدیدی برای خود تعریف کرده اند. مشغولیات ذهنی و دنیاهایشان عوض شده است، بنابراین احساس درد و رنج ناشی از این تولد جدید هم به وجود آمده است. به دلیل این که ساختارهای حکومتی، قانونی و عرفی ما با این انسان جدید سازگار نیست. این مسئله را باید بررسی کرد. خیلی چیزها هست که به اسم اسلام و تامین بنیان های خانواده تحت تاثیر تعصبات جنسیتی مسائل حقوقی و قانونی مطرح بوده و الان به صورت مانع جدی برای زنان در جامعه وجود دارد.”
موسوی می گوید: “هنوز درباره جامعه ای که زن در آن حقوقش را به دست آورده باشد، نتوانسته ایم دورنمای روشنی ارائه دهیم. وقتی درباره حقوق و آزادی زنان صحبت می کنیم، یا از رفع تبعیض جنسیتی صحبت می کنیم، جا دارد که تاثیرات این رفع تبعیض را به صورت دورنمایی برای زنان ترسیم کنیم تا در آن حس شود که تکلیف سنت ها، میراث، ارزش های بنیادین و مسائل سیاسی و حقوقی چه می شود. در کل جامعه ای را در نظر بگیریم که همه اقشار در این جامعه به چه شکلی در خواهند آمد. این تصویرسازی می تواند انگیزه ی خوبی برای حرکت در جامعه ایجاد کند و زنان بیشتری را به صحنه بیاورد.”
مسئله زنان، هم مسئله زنان است و هم مسئله مردان
مسئله زنان ایران، هم مسئله زنان است و هم مسئله مردان. موسوی با بیان این جمله می افزاید: “خوشبختی زن و مرد به هم تنیده است و در یکی دیدن آنهاست که می توانیم این مشکلات را حل کنیم. تجربیات وسیعی در دنیا در این باره وجود دارد.”
موسوی می افزاید: “در آینده نیز سرنوشت جنبش زنان و جنبش سبز به هم پیوسته است و فکر نمی کنم جنبش سبز به آرمان هایش برسد بدون آنکه زنان قدم به قدم با آن گام بردارند. برعکس آن نیز صادق است، یعنی اگر نتوانیم در سطح سیاسی تحولی ایجاد کنیم، وضع زنان متحول نخواهد شد.”
گشت های ارشاد برای منحرف کردن ذهن هاست
میرحسین موسوی معتقد است که موضع گیری های اخیر حاکمیت درباره جمع آوری بدحجابی، بیشتر جنبه انحراف اذهان را دارد. او در پاسخ به این سوال که استراتژی جنبش سبز درباره مواضع امامان جمعه درباره حجاب زنان و ارتباطش با زلزله و یا فعالیت مجدد گشت ارشاد چیست، می گوید:” اتفاقاتی در جامعه در حال وقوع است و تصمیماتی گرفته می شود که به نظر می رسد قبل از اینکه مشکلی را حل کند؛ به دنبال ایجاد اختلاف است. مثلا کشور ما زلزله خیز است و بخشی از تهران روی گسل زلزله است و البته خیلی هم خطرناک است و باید جلویش را بگیریم و شایسته است که دولت این کار را بکند؛ نه اینکه آن را به یک خواب و یا عاملی مثل حجاب زنان نسبت دهد. این همان نقطه انحرافی قضیه است که می خواهند مردم را با این حرفها مشغول و انشقاق ایجاد کنند.”
وضع ما با قانون اساسی و کرامت انسانی و حیثیت انسانی سازگاری ندارد
او می افزاید: “حتی گشت ارشاد هم معطوف به جمع کردن بی حجابی نیست، بلکه بیشتر برای منحرف کردن ذهن ها ست. جنبش سبز دنبال عدالت و آزادی و اجرای قانون است که اگر به آنها برسیم، خود به خود مسائل درونش هم حل می شود. علت اینکه ما با اقداماتی روبهرو هستیم که دارد ما را رنج می دهد، به این دلیل است که وضع ما با قانون اساسی و کرامت انسانی و حیثیت انسانی سازگاری ندارد. می خواهند ذهنمان را مشغول کنند، در حالی که این اقدامات شکست خورده است. به همین دلیل نباید آن را به مسئله عمده تبدیل کنیم. هرچند باید از چنین طرح هایی انتقاد کنیم، اما این دلیلی نشود که ما مسائل اساسی را فراموش کنیم. باید مراقب باشیم تا گیر طرح آنها نیفتیم.”
پیوند فعالیت های جنبش زنان با جنبش سبز
مهندس موسوی همچنین بخشی از سخنانش را به پاسخ به سؤالی درباره کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین نابرابر اختصاص داد. او ابتدا به زنجیره سبز انسانی سال گذشته که از میدان تجریش تا میدان راه آهن شکل گرفت، به عنوان نمادی از آشتی و وحدت ملی اشاره کرد و سپس ادامه داد: “آن روز را نماد خوبی برای جنبش سبز می دانم. سال های گذشته شعار آشتی را مطرح کردیم که این شعار خوبی برای وحدت ملی است و مشکلات ما را حل و حتی برملا می کند. عده ای سودشان در عدم آشتی است. الان در قالب هایی مثل خانواده زندانیان، گروهها و حرکت هایی ایجاد شده اند که قبل از جنبش سبز امکان آن نبود و دور هم جمع نمی شدند. جنبش زنان هم چنین جنبشی است. بخشی از زنان در قالب کمپین یک میلیون امضا برای رفع تبعیض، فعالیت هایی را انجام می دادند که شاید چون جداگانه فعالیت می کردند، حتی مورد اتهام هم قرار می گرفتند؛ اما با تنوع و رنگارنگی داخل جنبش، امروز با یک حرکت جمعی و گسترده سبز پیوند خورده است، بدون اینکه نگاه توام با سوء ظن نسبت به این جنبش وجود داشته باشد. ما باید این را قدر بدانیم. آشتی و دوستی و نزدیک کردن جنبش ها به همدیگر، باید هدف عمده برای همه ما تلقی شود.”
جنبش سبز با هر نوع حرکتی که وحدت ملی را خدشه دار کند مخالف است
میرحسین موسوی می افزاید: “باید در سطح ملی اقدامات روشن تری برای دور هم جمع کردن اقوام و قومیت ها داشته باشیم و دورنمایی برای آن توصیه کنیم. جنبش سبز با هر نوع حرکتی که وحدت ملی را خدشه دار کند، مخالف است.همچنین موسوی درباره جایگاه اقشار مختلف اعم از کارگران، معلمان، کشاورزان و … در جنبش سبز می گوید: “بحث عدالت را نباید به عدالت حقوقی و قضایی منحصر کنیم، بلکه باید گسترده تر ببینیم. ملت ما به خصوص در میان کارگران و کشاورزان مشکلات زیادی دارند و شرایط آنها واقعا غیر انسانی است. ما باید دایره فکرمان را باز کنیم و درباره این اقشار فکر کنیم. کارگری که شش ماه است حقوق نگرفته است؛ باید حداقل با او بیشتر اظهار همدردی کنیم و حل مشکلات این اقشار هم در گرو تک صدایی نیست.او یادآوری کرد که جنبش سبز مطالبه محور است و حرف همه جنبش ها در آن باید شنیده شود، و این الزام می کند که مسائل جنبش زنان در داخل جنبش سبز بیشتر باید مطرح شود.
آنقدر باید بایستیم تا تغییر ایجاد شود
موسوی در بخش دیگری از این گفت و گو، در پاسخ به یکی از فعالان حقوق زنان که پرسید تا چه زمان باید صبر کنیم تا به نتیجه نسبتا مطلوب برسیم، می گوید: “در این مورد نمی توان زمان بندی کرد، بلکه فقط می توان گفت آنقدر باید مقاومت کنیم و آنقدر باید بایستیم تا تغییر ایجاد شود. در آینده هم اگر ما مقاومت کنیم و مدام مطالباتمان را مطرح کنیم، قدم به قدم به آنها نزدیک خواهیم شد. اما نمی توان گفت چه موقع این محقق می شود و این بستگی به مقاومت ما دارد.”
نشانه های زنده بودن جنبش سبز
اما امید موضوع دیگری بود که در این دیدار مطرح شد و موسوی درباره اش گفت: “امید باید در سطح ملی ایجاد شود. با نگاهی که به یک سال گذشته داریم، عده ای تصور می کردند آمدن به خیابان شبیه تحرکات شهری سالهای قبل در شیراز و زنجان و اسلامشهر و مشهد است؛ حرکت هایی که ظرف یکی دو روز جمع می شد. عده ای فکر می کردند حرکت خیابانی جنبش سبز جمع می شود، اما نشد. جمع شدنش در سطح خیابان ها به معنای تمام شدن جنبش نیست و حضور خود شما زنان در این جلسه نشان دهنده زنده بودن جنبش سبز است و یا برگزاری مراسم پرشور برای شهیدی مثل کیانوش آسا در دانشگاه علم و صنعت و دیگر شهدا، حاکی از گسترش و زنده بودن این جنبش است.”موسوی تاکید می کند: ما در یک سال گذشته دچار رادیکالیزم کور نشده ایم و مردم پی برده اند که راه ما مسالمت آمیز است، و این یک نقطه قوت مهم است.او در نهایت می گوید: “جنبش سبز متعلق به همه مردم بوده است و این ویژگی اش را باید قدر بدانیم. بعد از مدت ها که در کشور ما، سیاست ها و اقدامات منجر به جدایی اقشار جامعه و قومیت ها و … از هم می شده و سعی می کرده جامعه را جدا کند و نفعش را در این می دیده که اختلافات وجود داشته باشد و عده ای اندک را خودی و در وسط و بقیه را دیگری و در حاشیه تلقی کند؛ جنبش سبز تمام این مرزها را کنار گذاشته و دوستی ایجاد کرده است. این را باید قدر دانست.
به باور موسوی، اینکه زنان فقط درباره حقوق زنان فعالیت کنند، یکی از ضعف های جنبش است.
تعصبات جنسیتی که به اسم اسلام تحمیل می شود…
موسوی ادامه می دهد: “با توجه به تحولات یک سال اخیر، زنان و جوانان خود را به شکل تازه ای درک کرده و هویت جدیدی برای خود تعریف کرده اند. مشغولیات ذهنی و دنیاهایشان عوض شده است، بنابراین احساس درد و رنج ناشی از این تولد جدید هم به وجود آمده است. به دلیل این که ساختارهای حکومتی، قانونی و عرفی ما با این انسان جدید سازگار نیست. این مسئله را باید بررسی کرد. خیلی چیزها هست که به اسم اسلام و تامین بنیان های خانواده تحت تاثیر تعصبات جنسیتی مسائل حقوقی و قانونی مطرح بوده و الان به صورت مانع جدی برای زنان در جامعه وجود دارد.”
موسوی می گوید: “هنوز درباره جامعه ای که زن در آن حقوقش را به دست آورده باشد، نتوانسته ایم دورنمای روشنی ارائه دهیم. وقتی درباره حقوق و آزادی زنان صحبت می کنیم، یا از رفع تبعیض جنسیتی صحبت می کنیم، جا دارد که تاثیرات این رفع تبعیض را به صورت دورنمایی برای زنان ترسیم کنیم تا در آن حس شود که تکلیف سنت ها، میراث، ارزش های بنیادین و مسائل سیاسی و حقوقی چه می شود. در کل جامعه ای را در نظر بگیریم که همه اقشار در این جامعه به چه شکلی در خواهند آمد. این تصویرسازی می تواند انگیزه ی خوبی برای حرکت در جامعه ایجاد کند و زنان بیشتری را به صحنه بیاورد.”
مسئله زنان، هم مسئله زنان است و هم مسئله مردان
مسئله زنان ایران، هم مسئله زنان است و هم مسئله مردان. موسوی با بیان این جمله می افزاید: “خوشبختی زن و مرد به هم تنیده است و در یکی دیدن آنهاست که می توانیم این مشکلات را حل کنیم. تجربیات وسیعی در دنیا در این باره وجود دارد.”
موسوی می افزاید: “در آینده نیز سرنوشت جنبش زنان و جنبش سبز به هم پیوسته است و فکر نمی کنم جنبش سبز به آرمان هایش برسد بدون آنکه زنان قدم به قدم با آن گام بردارند. برعکس آن نیز صادق است، یعنی اگر نتوانیم در سطح سیاسی تحولی ایجاد کنیم، وضع زنان متحول نخواهد شد.”
گشت های ارشاد برای منحرف کردن ذهن هاست
میرحسین موسوی معتقد است که موضع گیری های اخیر حاکمیت درباره جمع آوری بدحجابی، بیشتر جنبه انحراف اذهان را دارد. او در پاسخ به این سوال که استراتژی جنبش سبز درباره مواضع امامان جمعه درباره حجاب زنان و ارتباطش با زلزله و یا فعالیت مجدد گشت ارشاد چیست، می گوید:” اتفاقاتی در جامعه در حال وقوع است و تصمیماتی گرفته می شود که به نظر می رسد قبل از اینکه مشکلی را حل کند؛ به دنبال ایجاد اختلاف است. مثلا کشور ما زلزله خیز است و بخشی از تهران روی گسل زلزله است و البته خیلی هم خطرناک است و باید جلویش را بگیریم و شایسته است که دولت این کار را بکند؛ نه اینکه آن را به یک خواب و یا عاملی مثل حجاب زنان نسبت دهد. این همان نقطه انحرافی قضیه است که می خواهند مردم را با این حرفها مشغول و انشقاق ایجاد کنند.”
وضع ما با قانون اساسی و کرامت انسانی و حیثیت انسانی سازگاری ندارد
او می افزاید: “حتی گشت ارشاد هم معطوف به جمع کردن بی حجابی نیست، بلکه بیشتر برای منحرف کردن ذهن ها ست. جنبش سبز دنبال عدالت و آزادی و اجرای قانون است که اگر به آنها برسیم، خود به خود مسائل درونش هم حل می شود. علت اینکه ما با اقداماتی روبهرو هستیم که دارد ما را رنج می دهد، به این دلیل است که وضع ما با قانون اساسی و کرامت انسانی و حیثیت انسانی سازگاری ندارد. می خواهند ذهنمان را مشغول کنند، در حالی که این اقدامات شکست خورده است. به همین دلیل نباید آن را به مسئله عمده تبدیل کنیم. هرچند باید از چنین طرح هایی انتقاد کنیم، اما این دلیلی نشود که ما مسائل اساسی را فراموش کنیم. باید مراقب باشیم تا گیر طرح آنها نیفتیم.”
پیوند فعالیت های جنبش زنان با جنبش سبز
مهندس موسوی همچنین بخشی از سخنانش را به پاسخ به سؤالی درباره کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین نابرابر اختصاص داد. او ابتدا به زنجیره سبز انسانی سال گذشته که از میدان تجریش تا میدان راه آهن شکل گرفت، به عنوان نمادی از آشتی و وحدت ملی اشاره کرد و سپس ادامه داد: “آن روز را نماد خوبی برای جنبش سبز می دانم. سال های گذشته شعار آشتی را مطرح کردیم که این شعار خوبی برای وحدت ملی است و مشکلات ما را حل و حتی برملا می کند. عده ای سودشان در عدم آشتی است. الان در قالب هایی مثل خانواده زندانیان، گروهها و حرکت هایی ایجاد شده اند که قبل از جنبش سبز امکان آن نبود و دور هم جمع نمی شدند. جنبش زنان هم چنین جنبشی است. بخشی از زنان در قالب کمپین یک میلیون امضا برای رفع تبعیض، فعالیت هایی را انجام می دادند که شاید چون جداگانه فعالیت می کردند، حتی مورد اتهام هم قرار می گرفتند؛ اما با تنوع و رنگارنگی داخل جنبش، امروز با یک حرکت جمعی و گسترده سبز پیوند خورده است، بدون اینکه نگاه توام با سوء ظن نسبت به این جنبش وجود داشته باشد. ما باید این را قدر بدانیم. آشتی و دوستی و نزدیک کردن جنبش ها به همدیگر، باید هدف عمده برای همه ما تلقی شود.”
جنبش سبز با هر نوع حرکتی که وحدت ملی را خدشه دار کند مخالف است
میرحسین موسوی می افزاید: “باید در سطح ملی اقدامات روشن تری برای دور هم جمع کردن اقوام و قومیت ها داشته باشیم و دورنمایی برای آن توصیه کنیم. جنبش سبز با هر نوع حرکتی که وحدت ملی را خدشه دار کند، مخالف است.همچنین موسوی درباره جایگاه اقشار مختلف اعم از کارگران، معلمان، کشاورزان و … در جنبش سبز می گوید: “بحث عدالت را نباید به عدالت حقوقی و قضایی منحصر کنیم، بلکه باید گسترده تر ببینیم. ملت ما به خصوص در میان کارگران و کشاورزان مشکلات زیادی دارند و شرایط آنها واقعا غیر انسانی است. ما باید دایره فکرمان را باز کنیم و درباره این اقشار فکر کنیم. کارگری که شش ماه است حقوق نگرفته است؛ باید حداقل با او بیشتر اظهار همدردی کنیم و حل مشکلات این اقشار هم در گرو تک صدایی نیست.او یادآوری کرد که جنبش سبز مطالبه محور است و حرف همه جنبش ها در آن باید شنیده شود، و این الزام می کند که مسائل جنبش زنان در داخل جنبش سبز بیشتر باید مطرح شود.
آنقدر باید بایستیم تا تغییر ایجاد شود
موسوی در بخش دیگری از این گفت و گو، در پاسخ به یکی از فعالان حقوق زنان که پرسید تا چه زمان باید صبر کنیم تا به نتیجه نسبتا مطلوب برسیم، می گوید: “در این مورد نمی توان زمان بندی کرد، بلکه فقط می توان گفت آنقدر باید مقاومت کنیم و آنقدر باید بایستیم تا تغییر ایجاد شود. در آینده هم اگر ما مقاومت کنیم و مدام مطالباتمان را مطرح کنیم، قدم به قدم به آنها نزدیک خواهیم شد. اما نمی توان گفت چه موقع این محقق می شود و این بستگی به مقاومت ما دارد.”
نشانه های زنده بودن جنبش سبز
اما امید موضوع دیگری بود که در این دیدار مطرح شد و موسوی درباره اش گفت: “امید باید در سطح ملی ایجاد شود. با نگاهی که به یک سال گذشته داریم، عده ای تصور می کردند آمدن به خیابان شبیه تحرکات شهری سالهای قبل در شیراز و زنجان و اسلامشهر و مشهد است؛ حرکت هایی که ظرف یکی دو روز جمع می شد. عده ای فکر می کردند حرکت خیابانی جنبش سبز جمع می شود، اما نشد. جمع شدنش در سطح خیابان ها به معنای تمام شدن جنبش نیست و حضور خود شما زنان در این جلسه نشان دهنده زنده بودن جنبش سبز است و یا برگزاری مراسم پرشور برای شهیدی مثل کیانوش آسا در دانشگاه علم و صنعت و دیگر شهدا، حاکی از گسترش و زنده بودن این جنبش است.”موسوی تاکید می کند: ما در یک سال گذشته دچار رادیکالیزم کور نشده ایم و مردم پی برده اند که راه ما مسالمت آمیز است، و این یک نقطه قوت مهم است.او در نهایت می گوید: “جنبش سبز متعلق به همه مردم بوده است و این ویژگی اش را باید قدر بدانیم. بعد از مدت ها که در کشور ما، سیاست ها و اقدامات منجر به جدایی اقشار جامعه و قومیت ها و … از هم می شده و سعی می کرده جامعه را جدا کند و نفعش را در این می دیده که اختلافات وجود داشته باشد و عده ای اندک را خودی و در وسط و بقیه را دیگری و در حاشیه تلقی کند؛ جنبش سبز تمام این مرزها را کنار گذاشته و دوستی ایجاد کرده است. این را باید قدر دانست.
اشتراک در:
پستها (Atom)
رژیم خون ریز جمهوری اسلامی، ماشین اعدام همچنان قربانی می گیرد
موج اعدامها در جمهوری اسلامی ادامه دارد. همزمان شماری از معترضین و زندانیان سیاسی نیز به اعدام محکوم شدهاند. نگاهی به آمار نیز این وضعیت...
-
در شامگاه جمعه، ۱۸ آبانماه ۱۴۰۳، شلیک یک موشک بالستیک از سوی نیروهای سپاه پاسداران از حوالی پایگاه موشکی این نیرو در نزدیکی شاهرود توجه بسی...
-
رضا رسايي را كشتند. او يكي از معترضان شجاعي بود كه پس از كشته شدن وحشيانه مهسا ژينا اميني براي اعتراض به خيابانها آمده بود. او در تاريخ ١٦...