۱۳۸۹ آذر ۹, سه‌شنبه

جان فعال حقوق بشری محمد صدیق کبودوند در معرض خطر جدی قرار دارد





بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" وضعیت فعال حقوق بشر محمد صدیق کبودوند حاد و بحرانی است و خطر جدی جانی او را تهدید می کند اما بازجویان وزارت اطلاعات و عباس جعفری دولت آبادی از درمان او در بیمارستانهای خارج از زندان ممانعت به عمل می آورد.
آقای کبود وند صبح امروز با خانواده اش ملاقات کابینی کوتاهی داشت در این ملاقات او براحتی قادر به صحبت کردن نبود و از ایستادن بر روی پایش رنج می برد همچنین چهرۀ او رنگ پریده بود ولی از روحیۀ بالایی برخوردار بود.
فعال حقوق بشری محمد صدیق کبودوند نیمه شب 28 آبان ماه برای چندمین بار وضعیت جسمی اش به وخامت گرایید.بطوری که نیمه سمت راست بدنش فلج شده بود و برای 20 دقیقه بینایی خود را از دست داده بود. او را به بهداری زندان منتقل کردند ولی با برخوردهای غیر انسانی و توهین آمیز افراد بهداری مواجه شد .به دلیل حاد بودن وضعیت جسمی اش تا روز یکشنبه در بهداری زندان بستری بود.بهداری زندان فاقد امکانات لازم برای درمان او است وفقط قرصهای تسکین دهنده به وی تجویز می کردند.
فعال حقوق بشر محمد صدیق کبودوند از ناراحتی های حاد پروستان و گرفنگی رگهای خونش و ناراحتیهای قلبی رنج می برند.
علیرغم وضعیت حاد و خطرناک جسمی که برای او ایجاد شده بود بازجویان وزارت اطلاعات و عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران از انتقال او به بیمارستانهان خارج زندان ممانعت می کنند. شواهد و قرائن حاکی از آن است که بازجویان وزارت اطلاعات و دادستان تهران قصد دارند با عدم درمان جدی وی او را فیزیکی نمایند.
از طرفی دیگر خانواده کبودوند بطور مستمر به دادستانی و سایر مراکز مراجعه می کنند و خواستار بستری و تحت درمان قرار گرفتن آقای کبود وند در بیمارستانی خارج از زندان و یا دادن مرخصی استعلاجی برای درمان او هستند. اما آنها با عدم اجازه ورود به درون ساختمان دادستانی و صحبت کردن با افراد آن مواجه هستند و تا به حال کسی به خواسته های آنها پاسخگو نبوده است.
ایجاد مراکز و ساختمانهای عریض و طویل تحت نام قوۀ قضاییه،دادگاههای انقلاب و دادستانی که صدها نفر حقوق بگیر در آن مشغول هستند و هزینه های نجومی آن را از اموال ملی و همین خانواده اخاذی می کنند نه تنها جوابگوی مردم نیستند بلکه رفتارهای وحشیانه و غیر انسانی با آنها دارند و به مراکز سرکوب و ایجاد رعب و وحشت تبدیل شده اند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،محروم کردن زندانیان سیاسی اسیر و بی دفاع از درمان که در اثر شکنجه ها و رفتارهای غیر انسانی دچار ناراحتی حاد جسمی هستند و جان آنها در معرض خطر جدی قراردارد را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه به شورای امنیت سازمان ملل متحد می باشد.

عظیم آقاجانی فرد دستگیر شده در نیجریه کیست

عظیم آقا جانی از پرسنل سپاه قدس که قبلا درقرارگاه رمضان به عنوان مسول تدارکات برون مرزی بوده است از دیگر مسولیتهای وی معاونت عملیات در لبنان با شیخ رمضان بود وی از نور چشمی‌های قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس است و از سال ۱۳۸۳ نامبرده مستقیماً مسول مستقیم فروش تسلیحات وزارت دفاع گردید و تحت چند شرکت خصوصی از جمله وحید مظلوم زاده شروع به صادرات و واسطه گری سلاح نمودند که این فعالیت توسط شرکت الیوسف در امارات کنترل میگردید کلیهٔ وجوه دریافتی از این معاملات به صورت الماس تراش نخورده دریافت میگردید.
 

گزارشگران حقوق بشر، زیر فشار و دربند

هم‌زمان با بازداشت هفت تن از اعضای کمیته گزارشگران حقوق‌ بشر و احضار دیگر اعضای این گروه حقوق ‌بشری که بیشتر از طریق وب‌سایت خود مشغول به فعالیت و اطلاع‌رسانی هستند، نهادهای اطلاعاتی و امنیتی خواستار توقف فعالیت‌های این گروه از وب‌نگاران و عدم اطلاع‌رسانی در زمینه نقض حقوق‌ بشر در ایران از سوی آنان شده‌اند.
کمیته گزارشگران حقوق‌بشر یک گروه مستقل حقوق بشری است که از حدود چهار سال قبل با هدف اطلاع‌رسانی از وضعیت نقض حقوق زندانیان سیاسی، کودکان، زنان، دانشجویان و دیگر اقشار جامعه تشکیل شده است. اعضای این گروه معتقدند این بازداشت‌ها و فشارها برای به تعطیلی کشاندن سایت کمیته، «به معنای خواست محدود شدن آزادی بیان و خبر رسانی هر چه بیشتر از سوی حاکمیت است.»
شیوا نظرآهاری، کوهیار گودرزی، سعید کلانکی، سعید حائری، سعید جلالی‌فر، مهرداد رحیمی و پریسا کاکایی هفت تن از وب‌نگاران و از اعضای این کمیته هستند که هم‌اینک در بازداشت در زندان اوین به سر می‌برند. در این مدت اعضای بازداشت‌شده کمیته گزارشگران حقوق بشر در زندان اوین برای تحت فشار قرار گرفتن با یک‌دیگر روبه‌رو شده و بازجویان آنان را مجبور به تماس تلفنی با دیگر اعضا در خارج از زندان می‌کنند. بر اساس گزارش کمیته گزارشگران، شیوا نظرآهاری، سعید کلانکی و سعید جلالی‌فر با دو تن از دیگر اعضای کمیته از بند ۲۰۹ زندان اوین تماس گرفته و خواستار متوقف شدن سایت کمیته می‌شوند. پس از آن بازجویی به نام «علوی» تلفن را از آنان گرفته و تهدید می‌کند در صورت متوقف نشدن فعالیت‌ها با اعضای این کمیته در «داخل و خارج از زندان» برخورد خواهد کرد.
پس از این تهدیدها سعید حبیبی، پریسا کاکایی، مهرداد رحیمی و حسام میثاقی از طریق تلفن به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار می‌شوند. در پی مراجعه پریسا کاکایی و مهرداد رحیمی به دفتر پیگیری وزارات اطلاعات در ۱۲ دی ماه هر دو بازداشت و به زندان اوین منتقل می‌شوند.
پیش از این پریسا کاکایی که از اعضای کمپین یک میلیون امضا نیز هست، در آبان ماه همراه با چند تن دیگر از فعالان این کمپین به وزارت اطلاعات احضار شده و مورد بازجویی قرار گرفته بود. مهرداد رحیمی نیز فعال دانشجویی و قائم مقام کمیته دفاع از حقوق شهروندی ستاد مرکزی مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری اخیر بود.
تداوم بازداشت اعضای کمیته به اتهامات تکراری
شیوا نظرآهاری دبیر این کمیته و از فعالان حقوق زنان، با شروع موج اول بازداشت‌های گسترده فعالان سیاسی و مدنی بعد از حوداث انتخابات، در روز ۲۴ خرداد ماه در محل کار خود بازداشت شد. او مدت ۱۰۰ روز را در زندان اوین به سر برد که از این مدت ۳۰ روز را در سلول‌ انفرادی بوده است. او یکم مهرماه در حالی با وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد که اتهاماتی نظیر تبلیغ علیه نظام و‌ اقدام علیه امنیت ملی را در پرونده خود داشت.
نظرآهاری که از دانشجویان محروم از تحصیل نیز هست، آخرین بار در تاریخ ۲۹ مهرماه هنگامی که همراه خانواده‌های برخی از زندانیان قصد عزیمت به قم برای شرکت در مراسم تشییع آیت‌الله منتظری را داشت همراه دو عضو دیگر کمیته، کوهیار گودرزی و سعید حائری، در میدان انقلاب بازداشت شد. وی از ابتدای بازداشت دست به اعتصاب غذای خشک زد، به حدی که وضعیت جسمی وی بد شده و به بهداری زندان اوین منتقل شد. او هم‌ اکنون در بند ۲۰۹ زندان اوین است.
نظرآهاری یک بار هم در مردادماه سال ۱۳۸۳ در جریان تجمع خانواده‌های زندانیان سیاسی در مقابل دفتر سازمان ملل در تهران بازداشت و متعاقب آن به يک سال زندان تعليقی محکوم شده بود.
کوهیار گودرزی نیز که هم‌زمان با نظرآهاری بازداشت و در حال حاضر در بند ۲۰۹ زندان اوین است؛ دیگر عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر است که در تاريخ ۱۲ آبان ۸۸ با فشار نهادهای امنیتی از دانشگاه صنعتی‌ شریف اخراج و به خوابگاه و دانشگاه ممنوع‌الورود شده بود

فریاد با لبان دوخته


میدان آکادمیا در آتن، پایتخت یونان این روزها ظاهرا به آخرین پناهگاه عده ای از هموطنان آواره ما تبدیل شده است. تقریبا از سه هفته قبل تاکنون حدود بیست پناهنده ایرانی در این میدان، روبروی دانشگاه آتن با لبان دوخته در اعتصاب غذا به سر می برند. هدف از این فعالیت اعتراضی انتقال آنان به کشوری امن تر از یونان است.
خواستی به حق، ولی این همه داستان نیست.
مشاهده این صحنه رقت بار خود گویای مشگلات و فجایع دیگری نیز می باشد.
حضور حتی همین عده محدود از ایرانیان که در میان آنان هم استاد دانشگاه، هم قهرمان جودو و هم تعمیرکار باسابقه اتوموبیل دیده می شود، خبر از فاجعه ای بزرگ می دهد که هم اکنون در سرزمین ما در جریان است. با دیدن این عده می توان حدس زد که چگونه و با چه سرعتی ایران رفته رفته از نیروهای کارآمد تخلیه می شود. چنین به نظر می رسد که احمدی نژاد و خامنه ای قصد آن را دارند که از "شر" همه انسانهای کارآمد راحت شوند. دیگر تنها ملاک های سیاسی تعیین کننده نیستند. ایران ظاهرا برای آدم های عادی هم غیر قابل تحمل است.
حضور این لبان دوخته در آتن در عین حال نشان از شکست کامل نظام پناهندگی اروپاست. بیش از ٨۰ در صد متقاضیان پناهندگی در اروپا خود را از طریق مرز ترکیه و یونان به اتحادیه اروپا می رسانند. ولی یونان با این که از اعضاء این اتحادیه است فاقد استاندارد، توان و امکانات مالی و قانونی برای رسیدگی به خواسته این پناهجویان است. نه تنها ایرانیان، بلکه افغانها، عربها و دیگر متقاضیانی که در سطح شهر آتن پراکنده اند، یونان را زندانی می دانند که در آن گرفتار آمده اند.

نه راه پس و نه راه به پیش به طرف کشوری دیگر در اروپا
دولت یونان خود اذعان دارد که نه دستگاه های اجرائی اش، نه سیستم قضائی اش و نه توان مالی اش قادر به حل این معضل است. ولی پناهنده ای که یک بار در یکی از کشورهای اروپائی درخواست پناهندگی سیاسی کند، دیگر حق آن را ندارد که به کشور دیگری در اروپا مراجعه کند. این است مفهوم زندان.
ولی صحنه لبان دوخته در میدان آکادمیای آتن آدمی را به این فکر می اندازد که چرا ما ایرانیان تمایل به خودآزاری داریم؟
آیا زنجیرزنی و قمه زنی پایان ماجراست و یا این همواره خود را به اشکال گوناگون نشان می دهد. همدردی با این دوستان نباید مانع از طرح این سوال شود که چرا با لبان
دوخته؟ به خصوص هنگامی که در میان این معترضین مادر یک کودک هم دیده می شود. قصد جلب ترحم داریم و یا می خواهیم بن بستی را نشان دهیم که در آن گرفتار آمده ایم
هیچ کدام از این هدف ها توجیه گر لبان دوخته، توجیه گر از خود گذشتگی نیستند.
از نگاه روانی و فلسفی فاصله چندانی میان لب دوختن و عملیات انتحاری نیست. هر دو با انگیزه سیاسی است و هر دو با قربانی کردن جسم و جان خویش ولی جنایات جمهوری اسلامی چنان ابعادی دارد که گاه آدمی را از طرح سوال های اساسی تری باز می دارد.
به یاری این دوستان بشتابیم!

۱۳۸۹ آذر ۸, دوشنبه

ایران در صدر کشورهای سرکوبگر آزادی بیان بر روی اینترنت در خاورمیانه است. مشاور دادستان کل کشور اعلام کرده است که در ایران پنج میلیون سایت برای " تهاجم به اخلاق و هويت دينی " مسدود شده‌اند. با این حال ایران دارای فعال‌ترین وبلاگ‌نویسان در منطقه است. هم‌اکنون چهار وب نگار در زندان بسر می برند.


جمعیت :٧٢٧٦٩٦٩٤
کاربر اینترنت : ٢٣٠٠٠٠٠٠
متوسط دستمزد : ٢٠٠٠٠٠ و ٣٠٠٠٠٠
تعداد شرکت های ارائه کننده خدمات اینترنتی : بیشتر از پنجاه
شرکت های دولتی ارائه کننده خدمات اینترنتی : ١
وب‌نگاران زندانی : ٤
ایران در صدر کشورهای سرکوبگر آزادی بیان بر روی اینترنت در خاورمیانه است. مشاور دادستان کل کشور اعلام کرده است که در ایران پنج میلیون سایت برای " تهاجم به اخلاق و هويت دينی " مسدود شده‌اند. با این حال ایران دارای فعال‌ترین وبلاگ‌نویسان در منطقه است. هم‌اکنون چهار وب نگار در زندان بسر می برند.
در عرصه اینترنت ایران دارای رشدی بالاتر از سطح متوسط در منطقه است. به نظر می رسد که با نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری در خرداد سال آینده مقامات مسئول بر شدت کنترل شبکه اینترنت افزوده‌اند. اصلی‌ترین شرکت‌های خدمات دهنده اینترنت وابسته به شرکت مخابرات ایران هستند. علیرغم حضور شرکت های خصوصی اما دولت نقش اصلی را در این بخش بر عهده دارد و توصیه های وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی محمد صفار هرندی برای سانسور به سرعت اجرا می‌شوند.
در تاریخ ١٣ آبان سخنگوی کميسيون قضایی مجلس خبر از تاسیس "کميته جديد فيلترينگ" درچارچوب تصویب "قانون جرايم رایانه ای" داد. این کمیسیون بخش‌هایی از مواد این قانون را مورد تصویب قرار داده است. از سال ١٣٨١ دولت رسما از طریق "کمیته مصادیق فیلترینگ" که زیر مجموعه‌ی شورای عالی فرهنگی است و ریاست آن را رییس جمهور اسلامی برعهده دارد، "لیست سیاه" سایت‌های "ممنوعه" را براس مسدود سازی تهیه می‌کند. از جمله سایت‌های عمومی خارجی مسدود شده در ایران می‌توان از یوتیوب، قیس بوک و اورکوت نام برد. در ١٢ تير ماه در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی یک فوریت طرح ١٣ ‌ماده‌ای " تشدید مجازات اخلال در امنیت روانی" به تصویب رسید. ماده ٢ این طرح "دایر کردن وبلاگ و وب‌سایت مروج فساد و فحشا، الحاد " را در کنار جرایمی چون " راهزنی، سرقت مسلحانه، تجاوز به عنف، تشکیل خانه فساد و فحشا" قرار داده است. با تصویب این قانون و با استناد به ماده ٣ آن "مرتکبین جرایمی" چون " تاسيس و داير کردن وبلاگ و سايت های مروج فساد و فحشا و الحاد" بدون تعریف مشخصی از این مفاهیم، " اگر مستوجب حد دیگری نباشد، محارب و مفسد فی الارض" شناخته می شوند.
در تاریخ ١٩ آذر ماه ١٣٨٧سعید مرتضوی دادستان عمومی و انقلاب تهران در گفتگویی با خبرگزاری دولتی فارس " تشکیل دادسرای ویژه جرایم اینترنتی" را اعلام کرد. این دادسرا قرار است در " همکاری و هماهنگی با نيروهای اطلاعاتی، اقدامات لازم را انجام دهند." دادستان تهران در این گفتگو همچنین اعلام کرد" گروهی از متخصصان رايانه در دفتر اينترنت دادستانی و با همراهی دو بازپرس ويژه و همکاری و هماهنگی با نيروهای اطلاعاتی، اقدامات لازم را انجام می‌دهند. در اين زمينه گروه های فراوانی متلاشی شده‌اند که برخی از آنها سازمان يافته بودند."
در تاریخ ١٩ بهمن ماه "فرمانده امنيت اخلاقی" نیروی انتظامی به مطبوعات اعلام کرد « شناسايی سايت های ممنوعه اينترنتی » و « استفاده غيرمجاز از سايت‏ها که در حوزه کاری ما است، دستگيری هم داشته‏ايم و به مقامات قضايی معرفی شده‏اند.» این اولین بار است که یک مقام پلیس ایران چنین موضعی را علنا اعلام می کند.
سرکوب شدید وب‌نگاران سیاسی در آستانه انتخابات
مطبوعات نزدیک به قدرت حاکم، از اینترنت بعنوان وسیله‌ای برای براندازی نام برده ‌می‌شود. در سال میلادی گذشته ١٧ وب‌نگار و وبلاگ نویس از سوی مقامات قضایی و امنیتی دستگیر و زندانی شده اند، نسبت به سال گذشته به این تعداد ٧ افزوده‌شده است، بیش از ٣٨ سایت اطلاع‌رسانی رسما مسدود شده‌اند. در آستانه انتخابات برخی از سایت های اطلاع رسانی خارجی نیز مورد سانسور قرار گرفته‌اند.
از تاریخ ٧ بهمن ماه سایت‌های فارسی رادیو دویچه وله و رادیو بین‌المللی فرانسه و سایت فارسی شبکه تلویزیونی العربیه از سوی بسیاری از شرکت‌های خدمات دهنده اینترنتی مسدود شده‌اند. بنا بر آزمایش انجام شده از سوی گزارشگران بدون مرز در تاریخ ٦ و ٧ بهمن ماه این سایت‌ها در شهرهای تهران، کرج، قم، مشهد،تبریز،اهواز و بوشهر از سوی بسیاری از شرکت‌های خدمات دهنده اینترنتی و شرکت مخابرات مسدود بوده‌اند.
در همین شرایط اسماعيل جعفری وبلاگ نویس و روزنامه نگار از سوی دادگاه انقلاب بوشهر به پنج ماه زندان محکوم شده بود بازداشت و روانه زندان شد. وب‌نگار وبلاگ راه مردم در روز ١٩ فروردين به هنگام پوشش خبری تظاهرات ده ها کارگر اخراجي شرکت ايران صدرا در برابر استانداری بوشهر بازداشت شد. وی در تاريخ ٥ ارديبهشت ماه پس از سه هفته بازداشت با سپردن وثیقه ٥٠ میلیون تومانی آزاد شد. دادگاه انقلاب اسلامی بوشهر این روزنامه نگار را برای " تبلیغ علیه نظام و به نفع گروه ها و رسانه های خارجی" به پنج ماه زندان محکوم کرد. اسماعيل جعفری امکان دفاع از خود را در دادگاه تجدید نظر پیدا نکرد. وی با هفته نامه های نصر بوشهر و بهارستان نیز همکاری داشته است.
در تاریخ ٥ بهمن ماه چندین سایت اطلاع رسانی از جمله سایت فردا و پارسینه بدون هیج توضیحی از سوی مقامات مسئول مسدود شدند. دو سایت مذکور نزدیک به مواضع محمدباقر قالیباف شهردار تهران و رقیب احتمالی محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه سال آینده هستند. درست یک ماه بعد در اسفند ماه دو سایت یاری و یاری‌نیوز حامیان محمدخاتمی رئیس جمهور سابق و کاندیدای ریاست جمهوری در انتخابات خرداد سال آینده مسدود شدند.
سرکوب فقط محدود به منتقدان و رقبای رئیس جمهور نشده است . مجتبی لطفی در تاریخ ١٧ مهر ماه توسط ماموران امنیتی با حکم دادگاه ویژه روحانیت بازداشت شد. برخی از اتهامات این وب‌نگار " چاپ تكثير انتشار و ارسال جزوات و شبنامه هاي داراي موارد توهين و افترا تحت عنوان افشاگري و همكاري با شبكه هاي ماهواره اي خارجي و ضدانقلاب" و "نشر اكاذيب و تشويش اذهان عمومي" اعلام شده بود. منظور از این اتهامات انتشار نظرات آیت‌اله منتظری یکی از روحانیون برجسته ایران و از مخالفان آیت‌اله خامنه‌ای است. ٩ آذر ماه اعلام شد دادگاه ویژه روحانیت در پشت درهای بسته این وب‌نگار را برای " به اتهام نشر افکار آيت الله منتظری و فعاليت تبليغی عليه نظام و نشر اخبار " به چهار سال زندان و پنج سال تبعید از شهر قم محکوم کرده است.
از تاریخ ١١ ابان ماه حسین درخشان وب‌نگار ایرانی در بازداشت و در محلی نامعلوم بسر می‌برد. بازداشت وی نیز پس از انتشار خبر توسط رسانه‌ها از سوی سخنگوی دستگاه قضایی در تاریخ ١٠ دی ماه تائید شد. این وب نگار که به کنفرانس‌های متعدد برای سخن گفتن در باره وضعیت اینترنت دعوت می‌شد، به گفته خانواده اش همچنان زندانی است. در تاریخ اول آذر ماه ژان فرانسوا ژولیارد دبیر اول گزارشگران بدون مرز با ارسال نامه ای به ایت اله سید محمود هاشمی شاهرودی رئیس قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران خواهان روشن شدن "دلایل دستگیری این وبلاگ‌نویس و بهره‌مند شدن وی بنا بر قوانین جمهوری اسلامی از حقوق خود" شد.
در ١٩ بهمن امید رضا میرصیافی وبلاگ نویس به شعبه پانزده دادگاه انقلاب اسلامی تهران احضار و زنداني شد. این وبلاگ‌نویس در تاریخ ١٢ آبان در همان شعبه محاکمه و با استناد به مواد ٥٠٠ و ٥١٤ قانون مجازات اسلامی برای " فعالیت تبلیغی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران " به شش ماه زندان و برای " توهین به توهین به آیت اله خمینی و آیت اله خامنه‌ای" به دوسال زندان محکوم شده بود. امید رضا میرصیافی در تاریخ سوم اردیبهشت سال جاری ٤١ روز را دربازداشت بسر برد و با سپردن وثیقه ١٠٠ میلیون تومانی آزاد شده بود.
در ٩ فوریه ٢٠٠٩ جایزه معتبر سیمون دوبوار برای آزادی زنان به فعالان "کمپين يك ميليون امضاء براي تغيير قوانين تبعيض‎آميز" که از دوسال پیش فعالیت خود را آغاز کرده‌اند، اهدا شد. انتشار پیام های کارزار جنبش زنان بر روی اینترنت نقش موثری در شناخته شدن این جنبش در داخل کشور و در جهان داشته است. اما اهدای جوایز مختلف مانع آزار و اذیت قضایی - امنیتی برای فعالان و مسدود سازی سایت های فعالان این جنبش نشده است. سایت های تغيير برای برابری برای هژدهمین بار و مدرسه فمینیستی برای هشتمین بار، همچنین وبلاگ شخصی ژیلا بنی یعقوب مدیر سایت کانون زنان ايراني روزنامه نگار و مدافع حقوق زنان نیز برای چندمین بار مسدود شدند. از اغاز سال میلادی ٢٠٠٩ زنان وبلاگ‌نویس و وب‌نگاران فمینیست دست‌کم سه بار به دادگاه‌های احضار شده اند. در سال گذشته ده ها تن از فعالان کمپین محاکمه و به زندان محکوم شدند، از جمله پروین اردلان، جلوه جواهری، مریم حسین‌خواه و ناهید کشاورز که به شعبه ٣٤ دادگاه تجدید‌نظر استان تهران فراخوانده شدند این وب‌نگاران فمینیست در شهریور ماه سال جاری از سوی شعبه ١٣ دادگاه انقلاب تهران برای نوشتن در سایت های تغییر برای برابری و زنستان هر کدام به شش ماه زندان محکوم شده بودند. رای دادگاه تجدیدنظر تا کنون صادر نشده است.
شهناز غلامی روزنامه‌نگار و مدیر وبلاگ آذرزن پس از ٦٩ روز زندان با سپردن ٢٠٠ میلیون وثیقه آزاد شد. وی در تاریخ ١٩ آبان توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شده بود و در طی مدت بازداشت در اعتراض به شرایط بازداشت خود دست به اعتصاب زد. این روزنامه نگار در تاریخ ٣ مهر ماه از سوی شعبه یک دادگاه انقلاب تبریز به شش ماه زندان برای "تبلیغ علیه نظام" محکوم شده بود. شهناز غلامی در سال گذشته نیز به مدت یک ‌ماه برای نوشتن مقالاتی در اعتراض به سرکوب خشونت‌بار تظاهرات در شهرهای مختلف استان آذربایجان زندانی شده بود.
یکی دیگر از نشانه‌های محدود شدن آزادی بیان در ایران تشدید حملات به کانون مدافعان حقوق بشر است که دفاع از روزنامه نگاران و وبلاگ‌نویسان زندانی را بر عهده دارد. در تاریخ اول دی ماه دفتر کانون مدافعان حقوق بشر به بهانه نداشتن پروانه فعالیت از سوی ماموران امنیتی بسته شد، در تاریخ ٩ دی ماه ماموران امنیتی به نام بازرسان مالیاتی به دفتر وکالت شیرین عبادی حمله و بر خلاف قوانین ملی و بین الملی اسناد و پرونده های موکلین وی را ضبط کردند. روز ١٢ دی ماه بیش از صدتن از بسیحیان سازماندهی شده از سوی سپاه پاسداران برای محکوم کردن حملات اسرائیل به غزه در تهران در مقابل منزل شیرین عبادی تجمع و علیه وی شعار دادند.

جوانترین وبلاگ نویس زندانی جهان در انتظار محکومیت خود است

در تاریخ ٢٣ آبان ماه جوان‌ترین وبلاگ نویس زندانی جهان در شهر آمل در دادگاهی بدون حضور وکیل مدافع و در پشت درهای بسته، محاکمه شد. نوید محبی ١٨ ساله، هم اکنون در زندان شهر ساری در انتظار صدور محکومیت خود است.

در تاریخ ٢٣ آبان ماه جوان‌ترین وبلاگ نویس زندانی جهان در شهر آمل در دادگاهی بدون حضور وکیل مدافع و در پشت درهای بسته، محاکمه شد. نوید محبی ١٨ ساله، هم اکنون در زندان شهر ساری در انتظار صدور محکومیت خود است.
نوید محبی، مدیر وبلاگ "گاه نوشته های " و از مدافعان حقوق زنان در تاریخ ١٨ سپتامبر از سوی ٨ مامور وزارت اطلاعات با خشونت و ضرب و شتم در منزلش بازداشت شد. وی از آن تاریخ در بند مجرمان عادی زندانی است. اتهامات این وبلاگ نویس جوان " اقدام عليه امنيت ملی، توهين به بنيانگذار و رهبر فعلی جمهوری اسلامی، تبليغ عليه نظام از طريق ارتباط با رسانه‌های بيگانه" و "عضويت در کمپين يک ميليون امضاء و حمايت از اعضای آن" اعلام شده است.
همزمان سوسن طهماسبی یکی از فعالان کارزار " یک میلبون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان" و مسئول صفحات انکلیسی سایتتغیر برای برابری در تاریخ ١٦ نوامبر جایزه آلیسون دفورژ را برای تلاش در راستای گسترش حقوق بشر دریافت کرد. این وب‌نگار فمینست در این باره به گزارش‌گران بدون گفت : " من این جایزه را به همه مدافعان حقوق بشر و مدافعان حقوق زنان در ایران و به ویژه به آنها که در زندان هستند، با امید به آزادی شان تقدیم کرده ام. این جایزه ارج گذاری به تلاش همه‌ی آنهاست."
نوید محبی تنها وبلاگ‌نویس زندانی در ایران نیست. بسیاری از شهروند وب‌نگاران برای ابراز عقایدشان خود بر روی اینترنت بازداشت و یا تحت تعقیب قضایی قرار دارند و به حبس های طولانی مدت محکوم شده‌اند. هم اکنون در ایران ده وب‌نگار در زندان بسر می‌برند. از جمله احمد رضا احمد پور نویسنده وبلاگ" پژواک خاموش" که ازشش دی ماه سال گذشته در زندان قم بسر می‌برد. این روحانی وبلاگ‌نویس به یک سال زندان برای " تبلیغ علیه نظام و نشر اکاذیب و هتک حیثیت روحانیت " محکوم شده است. احمد رضا احمد پور در اعتراض به وضعیت نابسامان بازداشت به مدت ١٦ روز دست به اعتصاب زد و نامه ای سرگشاده برای بان کی مون دبیر کل سازمان ملل متحد ارسال کرد، که به همین دلیل پرونده دیگری در دادگاه ویژه روحانیت برای وی گشوده شده است.
تا پیش از بازداشت نوید محبی جوان ترین وبلاگ نویس زندانی در جهان، تال ال ملاویحی دختر دانشجوی از کشور سوریه بود که در دی ماه سال ٢٠٠٩ در هیجده سالگی بازداشت شده است و بدون هیج اتهامی همچنان در زندان بسر می برد.
از سوی دیگر گزارشگران بدون مرز عدم موافقت مقامات قضایی را با درخواست آزادی مشروط محمد پورعبدالله وبلاگ‌نویس زندانی محکوم می‌کند. با گذشت نیمی از محکومیت و بنا بر قوانین ایران محمد پورعبدالله می‌تواند از این حق قانونی خود برخوردار شود. محمد پورعبدالله دانشجو و وب‌نگار وبلاگ پیشرو در تاریخ ٢٤ بهمن ماه ١٣٨٧ بازداشت و در تاریخ ٢٣ آذر ماه ١٣٨٨ از سوی شعبه ١٥ دادگاه انقلاب اسلامی تهران با اتهاماتی چون " اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام" وی را به شش سال زندان محکوم کرد. دو ماه بعد شعبه ٣٦ دادگاه تجدید نظر این محکومیت را به سه سال تقلیل داد.
مهدی خزعلی در تاریخ ٢١ آبانماه با سپردن ٢٠٠ میلیون وثیقه به شکل موقت از زندان آزاد شد. مهدی خزعلی در ٢١ مهرماه پس از احضار به شعبه ٤ امنیت دادسری انقلاب بازداشت شده بود.. این پزشک وبلاگ‌نویس که فرزند آیت‌الله ابوالقاسم خزعلی عضو موثر شورای نگهبان از بدو تاسیس آن است، بر روی سایت خود مقالات انتقادی جدی علیه دولت و محمود احمدی نژاد منتشر می‌کرد. مهدی خزعلی در تیرماه سال گذشته نیز بازداشت و به مدت بیست و سه روز را در سلول های انفرادی بند ٢٠٩ گذراند که با وثیقه بیست میلون تومانی آزاد شد ه بود.


۱۳۸۹ آذر ۷, یکشنبه

صدام حسین ، محمود احمدی نژاد (بدون شرح)

نزدیک شدن روز دانشجو و شعار نویسي عليه حكومت آخوندي


با نزدیک شدن به روز دانشجو شعار نویسي عليه حكومت آخوندي وفراخوان براي شركت در تظاهرات بزرگ 16 آذر بر روی در و دیوار افزايش چشمگيري يافته است . درميان شعارها , شعار ”روز 16 آذر با فرياد مرگ بر ديكتاتور” خواهيم آمد به نسبت شعارهاي ديگر بر ديوارها زيادترنوشته شده است .    

جواب من به رهبر جمهوری اسلامی


خامنه‌ای در جمع  هزاران بسیجی در استان تهران ضمن حمایت از بسیج، طراحان جنبش اعتراضی سال ۸۸ را فتنه‌گران خواند.
رهبر جمهوری اسلامی گفت: وقتی جاه طلبی ها،حسادت ها،دنیا طلبی ها و شهوت رانی ها جلوی چشم ما را بگیرند واقعیت ها را نمی توانیم مشاهده کنیم.
در ادامه رهبر جمهوری اسلامی گفت:در کشور ما فتنه گرانی هستند که برای رسیدن به قدرت پشت به حقانیت می کنند.
جواب من به رهبر جمهوری اسلامی:آیا واقعیت های پنهان چیست؟و فتنه گران دنبال کدام قدرت هستند؟
واقعیت های پنهان همان ملت ایران است که به خاطر آزادی بیان و حقوق بشر بدون سلاح به پا خاستند ولی زیر ماشین له شدند، دختران و شیر مردانی که بخاطر آزاد اندیشی و تظاهرات  برای دموکراسی زیر رگبار گلوله کشته شدند در حالی که رهبر جمهوری اسلامی این واقعیت را نمی تواند بیند چون دیکتاتوری بیش نیست. خود همان فردی است که به خاطر از دست نرفتن قدرتش دانشجویانی را که با تفکرات باز خودشان از آتشی که بر مردم افروخته شده خبر دارند و مبارزه می کنند یا در سلول های انفرادی مورد تجاوز قرار می گیرند یا بالای طناب دار هستند تا کی باید سنگسار و اعدام ببینیم در حالی که خامنه ای قاتل این حقایق را نمیبیند 

روزنامه نگارهارو بخر پسرم؟؟؟

۱۳۸۹ آذر ۵, جمعه

کاریکاتور؛ اخراج تروریستها از گامبیا

امروز ثابت شد كه ما بيشماريم


تمام قواي بسيجيان كشور را امروز ديديم. براي رهبرشان سنگ تمام گذاشتند. تمام بسيج همين صدهزار نفر بودند كه از سراسر ايران در بيابانهاي قم جمع شده بودند. كاش رهبر و هماهنگ كننده كاريزما داشتيم تا ما75000000نفر در روز عاشورا طومار اين 100000نفر را ميپيچيديم. كاش آقايان موسوي و كروبي عظمت آن چهارمليون نفر در تهران و مليونها مخالف در شهرستانهارا باور داشتند تا امروز اين صدهزار مگس قدرت نمايي نميكردند. باور كنيد تمام بسيج در ايران همين 100000نفر بودند. نه از مليون خبري هست نه از حماسه مليوني. امروز ثابت شد كه ما بيشماريم.

بازداشت 50 زن و مرد در چند مهمانی (مرگ بر جمهوری اسلامی)

بازداشت 50 زن و مرد در چند مهمانی (مرگ بر جمهوری اسلامی)

در بازرسي از اين  محل ، مقاديري مشروبات  الکلي ، تعدادي  تجهيزات  ماهواره اي ، 20 دستگاه تلفن همراه ، سه دستگاه
خودروي سواري و تجهيزات نور افشاني و موزيک کشف شد . به گزارش آخرین نیوز بيست نفر زن و مرد در يک مهماني در مشهد  دستگير  شدند .
اين افراد را که شامل9 مرد و 11 زن هستند  در يک مهماني  مختلط  شبانه در  يک منزل مسکوني دستگير شدند .در بازرسي از اين  محل ، مقاديري مشروبات  الکلي ، تعدادي  تجهيزات  ماهواره اي ، 20 دستگاه تلفن همراه ، سه دستگاه خودروي سواري و تجهيزات نور افشاني و موزيک کشف شد .
همچنین در این هفته 16زن و مرد در يک ميهماني شبانه در شهرستان طرقبه شانديز بازداشت شدند.اين افراد شامل  13 مرد و 3  زن در خانه اي به اتهام مصرف مشروبات الکلي بازداشت شدند .از اين ميهماني مقاديري مشروبات الکلي  و يک دستگاه دريافت امواج ماهواره اي کشف شد .
همچنین در یک پارتی دانشجویی در یکی از شهرهای دانشگاهی استان تهران 17 دختر و پسر بازداشت شدند.  

جوان‌ترین وبلاگ‌نویس زندانی دنیا در ایران

image


در تاریخ ٢٣ آبان ماه جوان‌ترین وبلاگ نویس زندانی جهان در شهر آمل در دادگاهی بدون حضور وکیل مدافع و در پشت درهای بسته، محاکمه شد. نوید محبی ١٨ ساله، هم اکنون در زندان شهر ساری در انتظار صدور محکومیت خود است.


نوید محبی، مدیر وبلاگ «گاه نوشته‌ها» و از مدافعان حقوق زنان در تاریخ ١٨ سپتامبر از سوی ٨ مامور وزارت اطلاعات با خشونت و ضرب و شتم در منزلش بازداشت شد. وی از آن تاریخ در بند مجرمان عادی زندانی است. اتهامات این وبلاگ نویس جوان «اقدام عليه امنيت ملی، توهين به بنيانگذار و رهبر فعلی جمهوری اسلامی، تبليغ عليه نظام از طريق ارتباط با رسانه‌های بيگانه» و «عضويت در کمپين يک ميليون امضا و حمايت از اعضای آن»اعلام شده است.


همزمان سوسن طهماسبی  یکی از فعالان کارزار «یک میلبون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان» و مسوول صفحات انگلیسی سایت تغیر برای برابری در تاریخ ١٦ نوامبر جایزه آلیسون دفورژ را برای تلاش در راستای گسترش حقوق بشر دریافت کرد. این وب‌نگار فمینست در این باره به گزارش‌گران بدون گفت :«من این جایزه را به همه مدافعان حقوق بشر و مدافعان حقوق زنان در ایران و به ویژه به آنها که در زندان هستند، با امید به آزادی شان تقدیم کرده ام. این جایزه ارج‌گذاری به تلاش همه‌ی آنهاست.»


نوید محبی تنها وبلاگ‌نویس زندانی در ایران نیست. بسیاری از شهروند وب‌نگاران برای ابراز عقایدشان خود بر روی اینترنت بازداشت و یا تحت تعقیب قضایی قرار گرفته و به حبس های طولانی مدت محکوم شده‌اند.


هم اکنون در ایران ده وب‌نگار در زندان بسر می‌برند. از جمله احمد رضا احمد پور نویسنده وبلاگ «پژواک خاموش» که ازشش دی ماه سال گذشته در زندان قم بسر می‌برد. این روحانی وبلاگ‌نویس به یک سال زندان برای «تبلیغ علیه نظام و نشر اکاذیب و هتک حیثیت روحانیت» محکوم شده است. احمد رضا احمد پور در اعتراض به وضعیت نابسامان بازداشت به مدت ١٦ روز دست به اعتصاب زد و نامه ای سرگشاده برای بان کی مون دبیر کل سازمان ملل متحد ارسال کرد، که به همین دلیل پرونده دیگری در دادگاه ویژه روحانیت برای وی گشوده شده است.


تا پیش از بازداشت نوید محبی جوان ترین وبلاگ نویس زندانی در جهان، تال ال ملاویحی دختر دانشجوی از کشور سوریه بود که در دی ماه سال ٢٠٠٩ در هیجده سالگی بازداشت شده است و بدون هیج اتهامی همچنان در زندان بسر می برد.  


از سوی دیگر گزارشگران بدون مرز عدم موافقت مقامات قضایی را با درخواست آزادی مشروط محمد پورعبدالله وبلاگ‌نویس زندانی محکوم می‌کند. با گذشت نیمی از محکومیت و بنا بر قوانین ایران محمد پورعبدالله می‌تواند از این حق قانونی خود برخوردار شود.   


محمد پورعبدالله دانشجو و وب‌نگار وبلاگ پیشرو در تاریخ ٢٤ بهمن ماه ١٣٨٧ بازداشت و در تاریخ ٢٣ آذر ماه ١٣٨٨ از سوی شعبه ١٥ دادگاه انقلاب اسلامی تهران با اتهاماتی چون «اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام» وی را به شش سال زندان محکوم کرد. دو ماه بعد شعبه ٣٦ دادگاه تجدید نظر این محکومیت را به سه سال تقلیل داد.


مهدی خزعلی در تاریخ ٢١ آبانماه با سپردن ٢٠٠ میلیون وثیقه به شکل موقت از زندان آزاد شد. مهدی خزعلی در ٢١ مهرماه پس از احضار به شعبه ٤ امنیت دادسری انقلاب بازداشت شده بود. این پزشک وبلاگ‌نویس که فرزند آیت‌الله ابوالقاسم خزعلی عضو موثر شورای نگهبان از بدو تاسیس آن است، بر روی سایت خود مقالات انتقادی جدی علیه دولت و محمود احمدی نژاد منتشر می‌کرد. مهدی خزعلی در تیرماه سال گذشته نیز بازداشت و به مدت بیست و سه روز را در سلول های انفرادی بند ٢٠٩ گذراند که با وثیقه بیست میلون تومانی آزاد شده بود.

۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه

یکم آذرماه هر سال یادآور جنایت نفرتانگیز ماموران وزارت اطلاعات در سال ۱۳۷۷، در به قتل رساندن پروانه و داریوش فروهر، دو تن از فرزندان پاک ایرانزمین است.


یکم آذرماه هر سال یادآور جنایت نفرتانگیز ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در سال ۱۳۷۷، در به قتل رساندن پروانه و داریوش فروهر، دو تن از فرزندان پاک ایرانزمین است. یکی از خصوصیات برجستهی زندهیاد داریوش فروهر شجاعت و رکگویی او بود، به همین دلیل مزدوران جنایتکار وزارت اطلاعات وی و همسرش را با دهها ضربه چاقو از پای در آوردند. در حقیقت تنها یک ضربهی چاقو به قلب یا شاهرگ هر یک از فروهرها نیز میتوانست به مرگ آنها منجر شود اما خونریزان رژیم تصمیم گرفتند بدن داریوش و پروانه را کارد آجین کنند تا با ایجاد آن فاجعه جو رعب و وحشت بیافرینند و به تصور خود آن را درس عبرتی قرار دهند برای سایر مخالفان سیاسی و دگراندیشان که اینچنین بیپروا مقابل حکومت قد علم نکنند. حسن زرهی بهعنوان نمونهای از برخوردهای شجاعانهی فروهر خاطرهای را از گفتگوی تلفنیاش با او مطرح کردهاست که خواندنش خالی از لطف نیست. او میگوید:
در یکی از تماسهای تلفنی با ایشان هنگامی که رابطه برقرار شد، داریوش مانند همیشه گفت: سلام بر شنوندگان عزیز، اول بار که از ایشان پرسیدم چرا میفرمایید سلام بر شنوندگان عزیز، گفتند، آخر برادران وزارت اطلاعات هم حرفهای ما را میشنوند، به شما و به آنها همه با هم سلام کردم. او با زیبایی تمام به شما هشدار میداد که تلفن منزل آنها را ماموران سازمان جاسوسی جمهوری اسلامی گوش میکنند، حال شما اگر پروایی دارید و یا از داخل مملکت تلفن میکنید و یا به هر ملاحظهی دیگری، بدانید که رژیم دارد سخنان شما را میشنود.

۱۳۸۹ آذر ۲, سه‌شنبه

ملاقات مادر زینب بحرینی با معاون دادستان شیراز

مادر زینب بحرینی، رییس ستاد جوانان استان فارس در ستاد میرحسین موسوی که  از تاریخ ۲۳ آبان ماه در بازداشت به سر می برد، با معاون دادستان شیراز دیدار و گفت و گو کرد.
به گزارش جرس، در این دیدار مادر بحرینی خواستار آزادی دخترش شده است  اما معاون دادستان شیراز هیچ گونه وعده ای برای آزادی این دانشجوی دانشگاه شیراز نداده است.
با این حال خانواده بحرینی فضای دیدار با معاونت دادستانی را  مثبت ارزیابی کردند.
مسئول شاخه جوانان ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در استان فارس در  بازداشتگاه و شکنجه گاه اداره کل اطلاعات فارس میباشد که به پلاک 100 موسوم است
آبان ماه زینب بحرینی  رییس ستاد جوانان  موسوی در فارس ساعت ۲بعدظهر در منزلشان بازداشت شد.

توجه توجه توجه مزدور رژیم در فیسبوک

توجه توجه توجه
مزدور رژیم در فیسبوک
دوستان این شخصیت اگر دوست هرکی‌ هست آن را پاک کرده و یک گوش مالی‌ بهش بدیدی...
مرگ بر رژیم اسلامی و مزدورانش ،،http://www.facebook.com/profile.php?id=100001821762855

۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه

اتحاد اتحاد در آستانه ماه آذر و*شانزدهم آذر*

داشجو گارگر// اتحاد اتحاددر آستانه ماه آذر و*شانزدهم آذر* پنجاه و هفتمین سالگرد حادثه ای را که به نام *روز دانشجو* در تاریخ معاصر ایران ثبت شده است را با همت و تلاش و اطلاع رسانی و به یاری و حمایت یکدیگر به یک روز ملی و جنبش ملی مبدل سازیم.پس به اهمیت این روز خجسته آگاه باشیم و بدانیم که حکومتگران دل مشغولی های بسیاری را امروز با آن دست به گریبانند و هراساننند از حضور ما در تجمعات. بر ماست که با دانائی عمل کنیم و برای زنده نگاه داشتن جنبش دانشجوئی، دانشجویان عزیز را در این روز مددکار باشیم.امروز دیگر کمتر ایرانی است که نداند، برای نظام دیکتاتوری حاکم بر ایران و رهبرانش راه نجاتی نیست. و سرنوشت همه زورگویان و ستمگران در انتها به یک شکل و یکجا ختم به آخر شده و میشود.* زباله دان تاریخ* وقتی ملتی هیچ کنترلی بردولت خود ندارند، تا اگر دولتمردان و مجلسیان خطائی کردند و به بیراهه رفتند مورد مواخذه قرار گیرند. و در واقع عدم اعتماد مردم نسبت به مجلس و حاکمان وقت و سیاست های نادرست اعمال شده از سوی حاکمیت که تمام و کمال در خدمت منافع شخصی و یا بیگانگان بوده تا منافع ملی و مردمان خود، زمینه ساز اعتراضات مردمی شده (پیشگامان آن همواره دانشجویان بودند) و سر آغاز فروپاشی نظام زور گو و مستبد و پشت کردن ملتی به دولت خود و نشان از بریدن دولت از مردمان خود است. این تنها مختص کشور ما و احمدی نژاد یا خامنه ای نیست.(استثنا نیست) بلکه در هر جای دیگر هم اگر چنین باشد، طبیعتا نارضایتی واعتراض مردم را همراه خواهد داشت.اکنون هر یک از ما ایرانیان با پوست و خون و استخوان مان مشکلات را لمس میکنیم و با آن مواجه ایم. دشواریهائی که حاکمان بی لیاقت و نادان و اسیر و شیفته قدرت آن را برای ما رقم زدند. امیدی به اصلاح وضع موجود نیست، و جوانه های امید شکوفا نخواهند شد، تا سیه دلان و قاتلان و شکنجه گران و چپاولگران بر پشت میزهای ریاست یاوه سرائی می کنند. دلهای خونین مادران و والدینی که عزیز انشان را از دست دادند، و همسران و پدران و مادرانی که فرزند درون زندانها دارند آرام نخواهد گرفت تا دستگاه قضائی ولی فقیه حکم تراشی میکند و مظلوم را جای ظالم به چوخه دار می سپارد. حقوق شهروندی ما بدست نمی آید تا قوانین دست و پا گرفته و قرون وسطائی تغییر نیابند. ایران ما آزاد نخواهد شد تا زمانی که وطن فروشان در لباس دوست وهم وطن، ریاست و وزارت و قضاوت میکنند.شانزدهم آذر امسال را معنائی تازه بدان دهیم و دانشجویان شجاع میهن مان را تنها نگذاریم. بیائیم به یاری هم بشتابیم و به یاری دانشجویان ،و در این روز با آنان همصدا شویم و آن را به یک روز ملی مبدل سازیم و دوباره فریادهای حق طلبی مان را به گوش جهانیان برسانیم.برای استفاده بهینه از این روز و روزهای پیش روی دیگر تا جائی که میتوانیم خبر رسانی کنیم. و شعار نویسی را در سرلوحه کارها قرار دهیم.

کروم نقض حقوق بشر؟

جوادق لاری-جانی

کراواتهای شکیل و نو ظهور اسلامی

تظاهرات ۱۶ آذر

دوستان داخل ایران تظاهرات ۱۶ آذر باید به گونه و به شیوه باشد که طوفان و باد قیام این آتش زیر خاکستر را دوباره شعله ور کند ،،به گونه‌ای که بد از  تظاهرات ۱۶ آذر دیگه موج قیام کنندگان به خانه  بر نگردد اگر تظاهرات به خوبی‌ و زیرکانه مورد سازمندهی جمعی قرار بگیرد در راه انجام تظاهرات دچار مشکل و گره نمی‌شود ،،چنانچه که باید زیرکانه عمل کنید و با سیاست ،،،و دوباره در روزهای بعدی ادامه پیدا کند،،باید از این خودتان را مطمئن کنیم که مزدوران رژیم درهای دانشگاه‌ها را نبسته و در بیرون دانشگاه قرار نگیرن و مانع خروج دانشجویان قرار نگیرن ،که ۱۰۰%هم چین اتفاقی‌ خواهد افتاد ولی‌ از آن طرف باید مردم حاضر در خیابانها با تظاهرات و گروه‌های  بالای ۱۵۰ نفر تشکیل بدن و شروع به تظاهرات کنند و حمایت خودشان را بر داخل دانشگاه نشان بدن،،در این صورت سرکوبگرن بین ۲ راهی‌ قرار گرفته و راه شکستن درهای دانشگاه و به بیرون آمدن و‌ا می‌شه و می‌شه خارج شد از دانشگاها
اینو بدونید که اگر برنامه و شیوهٔ تظاهرات پیروز شه به محض اینکه وارد خیابان‌ها شدید و ،،فساد سیاسی،،فقر،،نفرت مردم،،بنبست رژیم،،گرانی،،تمام اقشار جامعه و مردم عادی به بدنهٔ تظاهرات و به شما پیوسته و از همه مهم تر با این منجلاب اقتصادی باعث می‌شه که قشر نداره جامعه به تظاهرات پیوسته و شیوه و نوع تظاهرات به طور کامل عوض شده و رادیکال خواهد شد،،،و حتما این را بدونید که اگر بیرون از دانشگاه بتونیم بریم،،،ما بی‌ شک در هر خیابان شاهد تظاهرات‌های بالای ۱۰۰هزار نفر خواهیم بود،،که این روز و قیامش باعث می‌شه که شیوهٔ مبارزه عوض شه و اگه شما موفق به انجام این شوید و تظاهرات را به شیوهٔ راستین خودش اگر راهنمایی کردید شک نکنید این طوفان آتش زیر خاکستر را به طور کلّ بیرون کشیده و وارد یک فاز جدید رستاخیز میشوید که اگر این آتش زیر خاکستر بیرون آمده به آتش سوزن و بزرگی‌ خواهد شد که دیگه به خانه بر نمیگردد و دیگر این قیام غیر قابل سرکوب شدن خواهد بود،، و روزها و هفته‌ها ادامه پیدا می‌کند و دامن این اهریمنن خاک ایران زمین را میسوزاند ،،،ولی‌ اینو باید بدونید  که رژیم میداند و بارها اعلام کرده خروج دانشجویان تظاهر کنند از دانشگاه‌ها باعث این خواهد شد که ما شاهد تظاهرات‌های ۱۰۰ها هزار نفری بشیم در خیابانها  ،،،و بدونید که  داخل دانشگاه تازهرت کردن وقت هدریست و باید به خیابانها بیایم،،تنها راه شعله ورکردن این قیام یک تظاهرات ملیونی در این روز ۱۶ آذر می‌باشد و بس،،مردم آمدن،،کشور آمدس،،ارتش آمدس،،که نهیات ۱ بار برای همیشه این تغییر را به نحو احسن انجام بدن
مرگ بر کلیت رژیم اسلامی
پایند ایران

۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

کاریکاتور احمدی نژاد و خامنه ای قاتل


کاریکاتور احمدی نژاد و خامنه ای قاتل






جنتی: فتنه‌گران فراري به محض بازگشت به كشور دستگير شوند

image
آیت‌الله جنتی، دبیر شورای نگهبان و امام جمعه موقت تهران در خطبه‌های نماز جمعه گفت: «بايد توجه داشت دشمنان و فتنه‌گران بيكار ننشسته‌اند و آتش زير خاكسترند و ما بايد بيدار باشيم و با هوشياري و بصيرت به مقابله با ‌آنان بپردازيم». او همچنین از دادن «مرخصي‌ به فتنه‌گراني كه در زندان هستند»، انتقاد کرد.
آيت‌الله احمد جنتي، امام جمعه موقت تهران در خطبه های نماز جمعه گفت که بايد با كساني كه فسادهاي مختلفي داشتند اما هنوز دستگير نشده‌اند، برخورد شود و اگر اينگونه افراد به كشور بازگشتند، بايد سريعا دستگير شوند. او همچنین از دادن «مرخصي‌ به فتنه‌گراني كه در زندان هستند»، انتقاد کرد. وی اینگونه مرخصی‌ها را هرچند با وثيقه ۱۰۰ ميليوني، «بی مورد» دانسته و افزود: «برخي از آن‌ها باهم جلسه مي‌گذارند و برنامه‌هاي خود را تنظيم مي‌كنند و كارهاي خود را ادامه مي‌دهند. اين درست است كه يك زنداني كه محكوم شده و در فتنه نقش داشته است، باز هم كارهاي خود را دنبال كند و به دنبال كار خودش باشد؟ نبايد به اين‌ها مرخصي داد.»

دبیر شورای نگهبان با تاکید بر «درست نبودن» اینگونه مرخصی‌ها آن را به فرصت دادن به سارقان برای تکرار سرقت تشبیه کرد: «اين درست نيست كه زندانياني كه در فتنه عليه نظام اسلامي نقش داشتند و محكوم شده‌اند، مرخصي بگيرند و به اقدامات فتنه انگيزانه خود ادامه دهند.» وی هم چنین بر برخورد با افرادی که «هنوز دستگیر نشده‌اند» و در خارج از کشور هستند تاکید کرد و گفت: «اين را بايد جدي بگيريم، اگر اين‌ها به ايران آمدند بايد دستگير شوند. درباره بعضي از اين‌ها پيش‌تر بچه‌هاي اطلاعات پيش من مي‌آمدند و ناراحت بودند از اين‌كه اين فرد فسادهاي گوناگون دارد و جرات ندارند عليه او دم بزنند. حالا بحمدلله طوري شده كه امنيت از اين فرد گرفته شده است، حالا توصيه مي‌كنند كه اگر آمد و خواست بيايد در فرودگاه دستگير نكنند، چون هتك احترامش مي‌شود. به خانه برود و بعد از آن كه استراحت كرد، سراغش بروند. تازه زندان هم نبرند، خانه‌اي به او بدهيد و ترددهايش را محدود كنيد و در عين حال در آن خانه در رفاه كامل باشد. همين‌طور خواسته‌اند كه پرونده‌اش به اطلاعات و سپاه نرود و در همان قوه قضاييه آن هم توسط قاضي عادل ـ از نظر اين‌ها ـ رسيدگي شود. قاضي عادل از نظر اين‌ها كسي است كه تبرئه كند و يا محكوميت كمي بدهد والا ظالم است. چنين توقعي وجود دارد كه بي‌عدالتي است.»


امام جمعه موقت تهران در ادامه سخنان خود با اشاره به این مساله که «دنيا اكنون آمريكا را محكوم مي‌كند و حتي كشور روسيه نيز به اين اقدام دست زده است؛ چون جنايت‌هاي بسياري انجام مي‌دهد و جرم آنان بي عدالتي است» تاکید کرد: «ما که از بي عدالتي آمريكا سخن مي گوييم، بايد نهايت عدالت را در كشورمان برقرار كنيم.»


جنتی در بخش دیگری از سخنان خود اجرایی شدن طرح هدفمندكردن يارانه‌ها را راهی برای خنثی شدن «تمامي توطئه‌هاي پر هزينه دشمنان با كمترين هزينه» دانست و افزود: « مجلس و دولت تصميم گرفته‌اند كه اين كار انجام شود؛ چراكه اين كار تا به حال بايد مي‌شد و نشد. حالا هم بايد بشود. با اين وضعيت نمي‌شود كه اين همه يارانه بدهيم. مقدار يارانه داده شده صد هزار ميليارد تومان در سال است كه اين حدود ۹۵ درصدش مربوط به انرژي و ۴ درصد مربوط به نان است به جاست مردم محروم بيشترين استفاده را از اين يارانه‌ها داشته باشند.»


دبیر شورای نگهبان هم چنین با اشاره به طرح «نظارت برنمایندگان مجلس» گفت: «عده‌اي با مستندات به من اعلام كردند كه برخي‌ در مجلس وزيري را فرامي‌ خوانند تا مواردي را از وي چيزي طلب كنند و هنگامي كه اين وزير به آنها پاسخ منفي مي دهد، وي را تهديد به استيضاح مي‌كنند كه بايد گفت مجلسي كه به خصوص اكنون بي وقفه در تصويب برنامه پنجم توسعه خدمت مي‌كند، نبايد چند نفر در آن نهاد حضور پيدا كرده و اجر و خدمات نمايندگان ملت را مخدوش كنند.»


جنتی در بخش دیگری از خطبه‌های این هفته نماز جمعه تهران با ابراز خشنودی از تحولات صورت گرفته در عراق، انتخاب نوری المالکی به عنوان نخست وزیر عراق را «پس از ۸ ماه جنگ و درگيري و ترور و انفجارهاي مختلف»، نشانه «بصيرت و هوشياري مردم اين كشور» و باعث «كوري چشم آمريكا و صهيونيست‌ها و پادوهاي آنها» دانست.

مرگ بر خامنه ای پس فطرت

یک جوان معترض به رهبر ایران به طرز مشکوکی در بازداشتگاه سپاه جان باخت,

                                                           
یک جوان معترض به رهبر ایران به طرز مشکوکی در بازداشتگاه سپاه جان باخت,
هفته گذشته یک جوان سی ساله به نام "حمید مدملی" که به اتهام توهین به رهبر ایران در تماس با یک شبکه فارسی زبان توسط اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شده بود به طرز مشکوکی در بازداشتگاه نامعلومی جانباخت.
حمید مدملی اهل محله سرآسیاب شهرستان مسجد سلیمان چندی پیش به دلیل ارتباط با یک شبکه فارسی زبان ماهواره ای و انتقاد به رهبر ایران و رئیس جمهوری توسط اطلاعات سپاه پاسداران در منزل مسکونی اش در تهران بازداشت شد.
ماموران امنیتی سپاه در هنگام مراجعه به منزل این شهروند، با ضرب و شتم شدید وی را به مکان نامعلومی منتقل کردند و پیگیری های خانواده این زندانی با گذشت چندین ماه از زمان بازداشت راه به جایی نبرد.
سر انجام پس از پیگیری های مستمر  ماموران اطلاعاتی جسد این جوان را با تدابیر امنیتی در زادگاه اش "مسجد سلیمان" به خاک سپرده و برادر وی را نیز به دلیل شکایت از ارگان مربوطه تهدید کردند.

همه با هم 16 آذر بگوئیم مرگ بر رژیم دیکتاتوری ایران

به پا خیز ای ایرانی روز ما نزدیک است به پا خیز هم وطن هر جای دنیا که هستی اجازه ندهیم آخوندها و جمهوری اسلامی آئین هفت هزار ساله ما را با حرف و حدیث های دروغین اسلامی عوض کنند. اگر ایرانی هستید اگر آریایی هستید به پا خیزید در هر جای دنیا که هستید همه با هم 16 آذر بگوئیم مرگ بر جمهوری اسلامی.
من ایرانی هستم من فرزند کوروش کبیر هستم و تا جان دارم مبارزه میکنم برای آزادی وطنم مرگ بر جمهوری اسلامی مرگ بر ولایت فقیه

سازمان ملل ايران را به ارتکاب شکنجه، شلاق زدن، واعدام متهم کرد



سازمان ملل متحد کارنامه حقوق بشری ايران، تهران را به ارتکاب شکنجه، شلاق زدن، واعدام از طريق سنگسار متهم کرده است.
کميته ناظر بر امور مرتبط با حقوق بشر، روز پنجشنبه با ۸۰ رای موافق، ۴۴ رای مخالف و ۵۷ رای ممتنع قطعنامه ای را تصويب کرد که آمريکا بانی آن بود.
قطعنامه بر آنچه که نگرانی هائی عميق از موارد جدی نقض حقوق بشر در ايران توصيف شده است تاکيد می گذارد.
کميته می گويد ايران عليه زنان مرتکب خشونت می شود، آزادی بيان را محدود می سازد، و رهبران اپوزيسيون، ژورناليست ها و وکلای دادگستری را، خودسرانه، توقيف می کند.
يک ديپلمات ايران رای کميته سازمان ملل متحد را مورد انتقاد قرار داد و آن را غيرمنصفانه، تهديدی عليه صلح، و تلاشی از سوی آمريکا برای سياسی کردن حقوق بشر ناميد.
کاخ سفيد با صدور اعلاميه ای از رای کميته استقبال کرده است و می گويد اين رای پيامی روشن به ايران می فرستد که حقوق جهانی بشر بايد محترم نگاه داشته شود.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد سال گذشته قطعنامه مشابهی را عليه ايران با ۷۴ رای موافق، ۴۸ رای مخالف و ۵۹ رای ممتنع تصويب کرده بود.

۱۳۸۹ آبان ۲۶, چهارشنبه

حتما ببینید کاریکاتور رحیم مشایی الاغ

حتما ببینید کاریکاتور انتری نژاد

حتما ببینید خامنه ای بدبخت و انتری نژاد

مرگ بر خامنه ای پس فطرت


یک پناهنده در ترکیه مورد سوقصد قرار گرفت

روز گذشته در یک حمله مشکوک به امید گلباز فعال سیاسی که در ترکیه پناهنده است وی مورد اصابت ضربات متعدد چاقو قرار گرفت و از ناحیه طهال به شدت مجروح گشت .
بنا به گزارش سایت انتخابات آزاد : امید گلباز که بیش از این مدتی در بازداشت جمهوری اسلامی قرار داشته و حتی یک انگشت خود را در زندان اوین از دست داده است بارها مورد تهدید جانی قرار گرفته بود تا در نهایت توسط مرد ناشناسی که صورتش را پوشانده و فارسی صحبت میکرد مورد سوقصد قرار گرفت .
شنیده می شود این ترور به وسیله نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی صورت گرفته است .
امید پیش از این دانشجوی فلسفه و الهیات بوده و و یک فعال سیاسی است

149004_170482729642233_140393069317866_489308_5085969_n.jpg149080_170482706308902_140393069317866_489307_202419_n.jpg76927_170482676308905_140393069317866_489306_6260096_n.jpg75141_170482629642243_140393069317866_489304_1215251_n.jpg74147_170482652975574_140393069317866_489305_3889649_n.jpg

۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

به یاد ده زن بهائی که در شیراز اعدام شدند

به یاد ده زن بهائی که در شیراز اعدام شدند
 
روز ۲۸ خرداد ماه سالگرد اعدام ده زن است که در سال ۱۳۶۲ در زندان عادل آباد شیراز به "جرم" عقیدتی،‌ بهائی ‏بودن، اعدام شدند. ‏
بیست و پنج سال پس از این اعدام گروهی، یادشان را گرامی می‌داریم و آنها را به عنوان مبارزان از جان گذشته‌ی ‏راه آزادی عقیده در میهن‌مان به یاد می‌آوریم. ‏

این زنان،‌ از مونای ۱۷ ساله تا عزت ۵۷ ساله، بخشی از تاریخ ما هستند و تا پای جان برای دفاع از حق داشتن ‏عقیده و باور خویش ایستادند.
 
و آنچه بر آنان رفت در صفحه‌ای از تاریخ کشور ما جای گرفته‌ که امیدواریم هرگز تکرار نشود! ‏                  

و چند خطی از این تاریخ:‏

در زندان عادل آباد شیراز، روز شنبه ۲۸ خرداد، مثل دیگر شنبه‌های بهار ۱۳۶۲، روز ملاقات زندانیان زن بود. ‏خانواده‌های بهائی مثل هر شنبه برای ملاقات رفتند، بی‌خبر از این که آخرین ملاقات است. "کسی باور نمی‌کرد ‏اعدامشون کنن! همه فکر می‌کردن چند ماهی زندانی هستند و بعد آزاد میشن."‏

‏"جرم" این دختران و زنان این بود که در آموزش اخلاق و تعلیمات دینی بهائی به کودکان خانواده‌های بهائی ‏مشارکت داشتند. و البته به آنها اتهام جاسوسی زده شده بود، اما کافی بود آنها دست از عقیده خود بردارند و اسلام ‏بیاورند تا همه "جرم"‌های آنان پاک شود! روی کارت ملاقات زندان که به خانواده‌های آنان داده شده بود، آنها نوشته ‏بود "اتهام: بهائیت" یا "اتهام: ب". برخی از بهائیان زیر فشار و به زور مجبور شدند بگویند که مسلمان شده‌اند، و ‏همه‌ی اتهام‌ها و "جرم"‌های آنان ناپدید شد.‏

دستگیری بهائیان شیراز در سال ۱۳۶۱ در طول دو یورش به تعدادی از خانه‌های بهائیان انجام گرفت. برخی از این ‏زنان در حوالی ۱ آبان ۶۱ و برخی دیگر در روز ۸ آذر ۱۳۶۱ دستگیر شدند. جریان دستگیری به نقل از خواهر ‏یکی از دستگیرشدگان که در همان روزها طی نامه‌ای به تفصیل نوشته، چنین است:‏‏" دوشنبه هشتم آذرماه ۱۳۶۱، مطابق با ۲۹ نوامبر ۱۹۸۲. در حالیکه حدود یکسال از جریان دستگیری (او) و ‏گذراندن چند روز در زندان سپاه شیراز می‌گذشت و در حالی که روز تولدش در این باره بسیار صحبت شد ساعت ‏تقریبا ۸ بعد از ظهر بود که به توصیه بابا که مرتب می‌گفت "دلم شور میزنه، حتما دزد آمده!" به منزل رفتیم. ساعت ‏حدود هشت و سی دقیقه بود که زنگ منزل بصدا در آمد. سه مرد مسلح که هر سه پاسدار بودند وارد منزل شدند. ‏همه جا را جستجو کرده مقداری کتاب، شمایل مبارک و آلبوم خانوادگی را که پیدا کرده بودند در دو گونی ریخته و ‏از آنها صورتی تهیه کردند و از همه ما هم امضا گرفتند. سپس از لیستی که تعداد زیادی اسم بر آن نوشته شده بود ‏اسم (او) را صدا کردند ‏‎]‎‏...‏‎[‎‏ صبح روز بعد اطلاع حاصل شد که حدود ۴۵ نفر را در همان شب و تقریبا با همان ‏کیفیت و توسط سپاه دستگیر و به همان محل زندان سپاه که در گوشه جنوب شرقی شهر شیراز واقع شده منتقل ساخته ‏اند. ابتدا هر کس فکر میکرده که فقط به سراغ خانواده او آمده اند فقط وقتی به پیگیری پرداخته اند متوجه شده اند که ‏بقیه نیز یا قبل از ایشان آنجا بوده و یا پس از ایشان."‏

پس از دستگیری، آنها مدتی را در بازداشتگاه سپاه برای بازجوی بسر برده و پس از آن به زندان منتقل شدند. ‏بازجویی‌ها در سپاه گاه بسیار طولانی بود. در زندان برخورد بدتر بود. از آنجایی که بهایی‌ها چون "نجس" شمرده ‏می‌شدند، در سلولی جدا از زندانی‌های دیگر بودند. وقتی که به آنها چشم‌بند می‌زدند و می‌خواستند برای بازجویی ‏ببرند، یک روزنامه لوله شده به دستشان داده و پاسداری سر دیگر روزنامه را گرفته و آنها را می‌برد که مبادا با این ‏افراد "نجس" تماس پیدا کرده و "نجس" شود. زندانیان بهائی حتی بشقاب مخصوص داشتند. در بند یک زندان عادل ‏آباد شیراز، زنان در هر سلول سه نفر باهم بودند و حق داشتند به سلول‌های همدیگر بروند. اما نظافت خیلی سخت ‏بود و بطور مرتب به حمام دسترسی نداشتند. و مراقبت بهداشتی مناسب نیز وجود نداشت. یکی از دخترها از ‏دردهای شدید در هنگام قاعدگی رنج می‌برد بطوریکه که همیشه مجبور بود برای تسکین درد مورفین تزریق کند. اما ‏در طول هفت ماه زندان چاره‌ای نداشت جز اینکه درد را بدون دارو تحمل کند.‏

مونا و پدرش یدالله محمودنژاد که به فاصله سه ماه اعدام شدند.

‏مونا دانش‌آموز دبیرستان بود. مونا در روز اول آبان ۱۳۶۱ در سن ۱۶ سالگی همراه با پدرش دستگیر شد. گفته ‏می‌شود مونا به خاطر سن و سال کم خویش، آن روز آخرین نفر در صف حلق آویز شدن بود تا فرصت دیگری برای ‏توبه کردن داشته باشد، ولی او توبه نکرد. مونا یکی از جوانترین قربانیان سرکوب عقیدتی در جمهوری اسلامی ‏ایران است.

مادر مونا همراه با وی چندماهی زندانی بود و سپس آزاد شد. پدر مونا، یدالله محمودنژاد، در اسفندماه ۱۳۶۱ در ‏شیراز، سه ماه پیش از دخترش، اعدام شده بود.‏

رویا دختری پرشور، علاقمند به طبیعت و حیوانات، و دانشجوی رشته دامپزشکی در دانشگاه شیراز بود و پس از ‏انقلاب به خاطر بهائی بودن از دانشگاه اخراج شده بود. پدرومادر رویا نیز در خدمت به جامعه محلی بهائیان فعال ‏بودند و همراه با او دستگیر شدند. مادر رویا خانه‌دار بود و پدرش به "جرم" بهائی بودن پس از انقلاب از کار اخراج ‏شده بود.‏

رویا همزمان با مادرش، عزت جانمی، به دار آویخته شد.‏

شهین – که شیرین صدایش می‌زدند – همیشه خنده به لب داشت و با اینکه خانواده‌اش به انگلستان مهاجرت کرده ‏بودند، در ایران مانده بود که درسش را تمام کند. شیرین در رشته جامعه شناسی تحصیل کرده بود و دانشنامه خود را ‏درباره مبارزه با اعتیاد به پایان رسانده بود، اما فرصت آن را نیافت که سرکار رفته و در مبارزه با بلای اعتیاد ‏بکوشد.‏
 
مهشید تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته فیزیک در دانشگاه شیراز به پایان رسانده بود. او با شرکت در ‏کمیته‌های محلی بهائیان به جامعه بهائی خدمت می‌کرد.‏

زرین در رشته ادبیات انگلیسی در دانشگاه تهران تحصیل کرده بود. او دارای قدرت بیان فوق‌العاده‌ای بود و آگاهی ‏زیادی درباره اسلام و بهائیت داشت و حتی برخی سوره‌های قرآن و متون بهائی را حفظ بود. بازجوهایی که تلاش ‏داشتند او را راضی کنند اسلام بیاورد، کارشان سخت بود و به او گفته بودند که باید به جای مدرک زبان انگلیسی، ‏مدرک زبان به مفهوم فن بیان به او داده می‌شد. ‏

زرین دارای طبعی لطیف و شعر می‌سرود. هنگامی که به دیدار یک از آشنایانی رفته بود که تازه از زندان عادل آباد ‏آزاد شده بود، مردجوانی با اتهام بهائی بودن، چنان تحت تاثیر قرار گرفته بود که متنی نوشت با عنوان «من از عادل ‏آباد می‌آیم» که اینگونه آغاز می‌شود: "چه بنویسم و چطور بنویسم که آنجا کجاست، به چه زبانی توصیف کنم که آنجا ‏چه دنیائی است و کدام کلام و کدام عبارت قادر است بیان کند که من با چشم‌های ناچیز خاکیم چه دیده‌ام؟ چشمهایم را ‏برهم می‌زنم تا ببینم آنچه دیده‌ام بخواب است یا بیداری، یک رویای شیرین است و یا یک واقعیت تلخ. من امشب از ‏عادل‌آباد می‌آیم ..."‏
 
زرین همراه با پدرومادرش دستگیر شد. مادرش سه ماه در زندان بسر برد، و پدرش ۲ سال زندانی بود و هشت ماه ‏پس از اعدام دخترش آزاد شد.‏

طاهره و شوهرش با هم دستگیر شده و به فاصله دو روز اعدام شدند.

طاهره پرستار بود و در زندان به مراقبت بهداشتی از دیگر زندانیان می‌پرداخت. طاهره همراه با همسرش، جمشید ‏سیاوشی بازداشت و زندانی شد. گفته می‌شود که طاهره در دیداری که با شوهرش در زندان داشته، او را شکنجه شده ‏یافته و حدس می‌زده که شوهرش جان سالم بدر نخواهد برد. شوهرش از شکنجه نمرد و زنده ماند، اما دو روز پیش ‏از اینکه طاهره اعدام شود، در روز پنجشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۶۱ حلق آویز شد.‏


نصرت غفرانی و پسرش، کورش یلدایی، در آخرین جشن تولد کورش. مادر و پسر همزمان دستگیر شده و به فاصله دو روز اعدام شدند.‏نصرت عضو محفل بهائیان در شیراز بود. گفته می‌شود وی مورد شکنجه قرار گرفته و ضربه‌های شلاق بسیاری را ‏تحمل کرده بوده است. نصرت همراه با شوهر و پسرش دستگیر شد. پسر نصرت، بهرام یلدایی در سن ۲۸ سالگی، ‏دو روز پیش از اعدام مادرش در زندان عادل آباد شیراز حلق آویز شد.‏

عزت جانمی در میان دخترش رویا و شوهرش عنایت الله اشراقی. عزت و رویا دو روز پس از اعدام پدرخانواده همزمان به دار آویخته شدند.‏

عزت جانمی همراه با شوهرش، عنایت‌الله اشراقی، و دخترش رویا، دستگیر شد. خانواده اشراقی پیشتر تجربه ‏دستگیری توسط سپاه پاسداران را داشتند، اما کشور را ترک نکردند و حتی شهر شیراز را ترک نکردند.‏شوهرعزت، عنایت‌الله اشراقی، دو روز پیش از او ‌در سن ۶۳ سالگی حلق آویز شد. ‏عزت همراه با دختر جوانش، رویا، حلق آویز شد.‏

روز ملاقات زنان در زندان عادل آباد شنبه بود. پس از ساعت ملاقات، این ده زن در روز شنبه ۲۸ خرداد برای ‏اعدام برده شدند.‏ملاقات مردها روز‌های پنجشنبه بود. دو روز پیشتر، در روز پنجشنبه ۲۶ خرداد، شش مرد بهائی پس از ساعت ‏ملاقات حلق آویز شده بودند. ‏مردهایی که برخی‌شان خویشاوند درجه یک زنانی بودند که روز شنبه اعدام شدند:‏

بهرام یلدایی، ۲۸ ساله (پسر نصرت غفرانی)‏کورش حق بین، ۳۴ ساله‏جمشید سیاوشی، ۳۹ ساله (شوهر طاهره ارجمندی)‏بهرام افغان، ۵۰ ساله‏عنایت الله اشراقی، ۶۳ ساله (شوهر عزت جانمی و پدر رویا اشراقی)‏عبدالحسین آزادی، ۶۶ ساله‏

حلق آویز کردن ده زن، دو روز پس از دار زدن شش مرد، برای جامعه بهائی‌ فاجعه‌ای باورنکردنی بود: "فاجعه ‏بود، فاجعه! هیچکس باور نمی‌کرد اینها را اعدام کنند! همه فکر می‌کردند مثل دستگیری‌های پیشین اینها دستگیر ‏شده‌اند، بازجویی می‌شوند و بعد آزاد می‌شوند. چه کسی فکرش را می‌کرد که مادر و پسر را با هم اعدام کنند؟ زن و ‏شوهر را با هم حلق آویز کنند؟ سه نفر از یک خانواده، پدر و مادر و دختر را با هم اعدام کنند؟"‏

هنوز حرف زدن درباره فجایعی که بر بهائیان رفته دشوار است. هنوز بسیاری از بهائیان در ایران زندگی می‌کنند و ‏علیرغم همه دشواری‌ها، از محرومیت از حقوق شهروندی مانند اخراج از کار و محرومیت از حق تحصیل گرفته تا ‏سلب حق زندگی، حاضر به ترک خاک وطن نیستند. اما هراس در میان آنان مانع از گفتار و بیان بسیاری از حقایق ‏است. و حتی آنان که عزیزی را از دست داده‌اند ترجیح می‌دهند که بدون ذکر نام صحبت کنند چرا که حاضر نیستند ‏برای هیچ کسی مشکل بیافرینند. ‏‏ ‏خواهر یکی از دختران اعدام شده می‌گوید " واقعا نمی‌دانم تاثیر این واقعه را در زندگی شخصی‌ام چگونه بیان کنم. ‏البته هرکسی وقتی عزیزی را از دست میدهد خیلی دچار افسردگی میشود چرا که دیگر فرصت دیدار نخواهد داشت! ‏بچه‌های من هیچوقت فرصت دیدار خاله‌شان را پیدا نکردند." ‏
 
و ادامه می‌دهد "ولی چیزی که خیلی دردناک است اینست که ایرانی را که آدم این همه دوست دارد و بهش عشق ‏دارد و افتخار می‌کند، معدودی پیدا می‌شوند که حاضرند بکشندش، چون عقیده‌اش با عقیده دولت فرق می‌کند! ‏احساس خیلی بدی است که بدانی اینها چه مردم صلح جویی بودند، که غیر از عشق به مردم دیگر چیزی نداشتند، نه ‏کینه‌ای نسبت به کسی داشتند، و نه آزارشان به کسی میرسید، و اینطوری با آنها رفتار شد. چطور ممکن است کسی ‏اینها را دوست نداشته باشد؟ آدم احساس تاسف می‌کند از اینکه دنیا به این مرحله‌ای رسیده باشد که مردم نتوانند ‏تشخیص دهند که این درست نیست! این عدالت نیست!"‏

‏"در عین حال یک مقدار هم خوشحال بودیم که اینها مقاومت کردند و روی عقیده‌شان و آنچه را که بهش معتقد بودند ‏ایستادند. خواهرم پر از شور زندگی بود! ولی اگر می گفت بهایی نیستم و آزاد می‌شد، شاید من متاسف می‌شدم و از ‏او می‌پرسیدم تو که به صلح و انسانیت و اصولی معتقدی، چطور شد به همه چیز پشت پا زدی؟"‏

خواهر دیگری از شورونشاط خواهرش می‌گوید: "همیشه می‌خندید و خوشحال بود و میخواست همه را خوشحال ‏کند. این اواخر در فکر ازدواج بود ودرباره خواستگارهایش فکر کرده بود و تقریبا می دانست کدام یکی را می ‏خواهد انتخاب کند."‏

و می‌افزاید: "اعدام خواهرم برای من خیلی سنگین بود. او نه فقط خواهر من بلکه صمیمی ترین دوست من بود. ‏رابطه‌ی خاصی داشتیم. طوری که او از صدای من همه چیز را می‌خواند. در دشوار ترین دوره‌ زندگی‌ام که کودکم ‏سرطان داشت، او خیلی به من کمک کرد! من هنوز وقتی که کسی را می بینم که حالت او را دارد، بی‌اختیار پشت ‏سرش کشیده میشوم. من درگیر بیماری عزیزی بوده و هستم، می دانم که بعضی چیزها را شاید بشود قبول کرد. اما ‏مرگ عزیزی اینطور ناگهانی خیلی سخت است آدم بپذیرد!"‏

برادر یکی از این زنان می‌گوید "آنها را شکنجه میدادند و از آنها میخواستند اعتراف کنند که جاسوس اسرائیل هستند. ‏مثلا برای اینکه پیش از انقلاب برای زیارت اماکن مقدس بهائی به اسرائیل رفته بودند. آخر وقتی که پیامبر ما به ‏آنجا تبعید شد که آنجا هنوز اسرائیل نشده نبود! بلکه جزو امپراتوری عثمانی بود. مثل اینکه بگویند ایرانی‌هایی که ‏برای زیارت به مکه می‌روند، جاسوس عربستان سعودی هستند!"‏

یکی از بستگان این زنان می‌گوید " آنها را شکنجه روانی می‌کردند. (او) را خیلی ترسانده بودند. گفته بودند که قلبت ‏را از سینه درمیاریم."‏

خبر اعدام ده زن بهایی روز یکشنبه صبح در میان بهائی‌های شهر می‌پیچد. جریان رسیدن خبر به مادری که موفق ‏به دیدن جسد دخترش شده بود، چنین است: ‏‏"خیلی نگران بودم. روز قبل دخترم مثل همیشه نبود، ولی چیزی بهم نگفت. همیشه می‌ایستاد، آخر ملاقات برایم ‏دست تکان می‌داد. ایندفعه غیب شد. روز بعد شنیدم که ده زن اعدام شده‌اند. نمی‌دانستم حقیقت دارد یا نه، نمی‌دانستم ‏چه کسانی اعدام شده‌اند. از شدت ناراحتی از خانه زدم بیرون. همین‌ که رفتم بیرون، دیدم یکی از دوستانم با پسر ‏جوانش به طرف من می‌آیند. پرسیدم "حقیقت داره؟" آن خانم یک کاغذ در آورد و اسم‌ها را برایم خواندند. شمردم، ۹ ‏تا اسم بود. فهمیدم، و پرسیدم "دختر من هم هست؟" که گفت "بله". من می‌خواستم جسدش رو ببینم. با یکی دوتا ‏دیگر از مادرها رفتیم بطرف زندان. رفتیم التماس کردیم به پاسدارها که جسد را ببینیم. خلاصه قبول کرد. ما را برد ‏به یک اتاق کثیفی که در آن یک پنکه‌ای آن بالا می‌چرخید. ده تا جسد روی زمین افتاده بودند. مادر مونا او را ‏شناخت. من دخترم را از روسری که به سر داشت شناختم. روی صورتش با چشم بندی بسته شده بود. بوسیدمش. به ‏جای خواهر و برادرها و پدرش هم بوسیدمش. چشم‌بند را گذاشتم روی صورتش و آمدم بیرون. اجساد را ندادند که به ‏خاک بسپاریم. از یک بازجو خواهش کردیم که بذارید به خاک بسپاریم. گفتند که نه! همه یک جا دفن می‌شوند*."‏

از اعدام شدگان وصیت‌نامه‌ای بجا نمانده است. یکی از دخترها نوشته‌ای کوتاه را روی تکه کاغذی به این مضمون ‏نوشته و برای خانواده‌اش فرستاده بود "هیچ کسی حق ندارد برای من سیاه بپوشد و گریه و زاری کند، جز مادرم که ‏می‌دانم دلش طاقت نمی‌آورد." ‏

اما چمدان وسایل و لباس‌های زنان را پس از اعدام به خانواده‌های آنان تحویل دادند.‏

برادری می‌گوید "هنوز این چمدان عزیزترین چیزی است که دارم!"‏

‏*نقل قول غیرمستقیم از طریق یکی از فرزندان این مادر.‏پی نوشت: این مطلب پس از گفتگو با برخی از اعضای خانواده‌های اعدام شدگان تهیه شده است. با تشکر از کمک ‏دایان علائی، نماینده جامعه بین‌المللی بهائی در سازمان ملل متحد در ژنو، که در برقراری ارتباط با این خانواده‌ها ‏مرا یاری نمود. در تهیه این مطلب همچنین از زیر استفاده شده است.



مونا محمود نژاد


اتهام درج شده روی کارت ملاقات به روشنی نمایانگر این بود که این افراد زندانیان عقیدتی هستند.


مونا و پدرش یدالله محمودنژاد که به فاصله سه ماه اعدام شدند.


اختر ثابت، ۲۱ ساله


رویا اشراقی، ۲۲ ساله


سیمین صابری، ۲۴ ساله


شهین (شیرین) دالوند،‌ ۲۵ ساله


مهشید نیرومند، ۲۸ ساله


زرین مقیمی ابیانه، ۲۹ ساله


نمای گوشه ای از زندان عادل‌آباد، شیراز


طاهره ارجمندی (سیاوشی)۳۲ ساله (همسر جمشید سیاوشی)


نصرت غفرانی (یلدایی)، ۵۶ ساله (مادر بهرام یلدایی)


عزت جانمی (اشراقی)، ۵۷ ساله (مادر رویا اشراقی و همسر عنایت‌الله اشراقی)

رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحران‌زده در آستانه فروپاشی

آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریب‌الوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراهه‌ای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...