۱۳۹۰ دی ۱۰, شنبه

رژیم رفتنی است، به کسب و تداوم آزادی بیاندیشیم!

سرنوشت ایران و مردم ایران در آینده‌ای نه چندان دور، رسیدن به آزادی و دمکراسی است. به گونه‌ای که تبعیض میان مذاهب و اقوام وجود نداشته باشد. مسلمان و کلیمی و مسیحی و بهایی و بی‌دین در کنار هم در صلح و آرامش زندگی کنند و کسی حق تحمیل دین خود بر دیگران را نداشته باشد. اقوام کرد و بلوچ و ترکمن و فارس و آذری و عرب بتوانند به تساوی در اداره امور مملکت نقش داشته باشند و در عین حال امور داخلی خود را براساس شرایط فرهنگی و اقلیمی خود تمشیت کنند,«در اهمیت و تاثیرگذاری فشارهای جهانی که از تحدیدات سیاسی و تحریم‌های اقتصادی تا حتی حمله نظامی را هم در بر می‌گیرد، تردیدی نمی‌توان کرد. امّا در تحلیل نهایی عامل اساسی و مهمی که رژیم آیت‌الله‌ها را به ورطه سقوط کشانده تنها و تنها فقدان آزادی و دمکراسی در ذات نظام جمهوری اسلامی بوده است»با توجه به تحولاتی که در عرصه بین‌المللی و صحنه داخلی در ارتباط با نظام جمهوری اسلامی در جریان است، تردیدی نمی‌توان کرد که حکومت دیکتاتوری مذهبی ایران در سراشیب سقوط و فروپاشی افتاده و شمارش معکوس برای پایان عمر رژیم ولایت فقیه آغاز شده است. آنچه در این میان اهمیت دارد تنها مسأله زمان است. ممکن است برخی چنین تصور کنند که آنچه موجبات فروپاشی نظام را فراهم آورده صرفاً فشارهایی است که از سوی جامعه بین‌المللی وارد می‌شود. البته در اهمیت و تاثیرگذاری فشارهای جهانی که از تحدیدات سیاسی و تحریم‌های اقتصادی تا حتی حمله نظامی را هم در بر می‌گیرد، تردیدی نمی‌توان کرد. امّا در یک تحلیل نهایی و عمیق به این نتیجه می‌رسیم که عامل اساسی و مهمی که رژیم آیت‌الله‌ها را به ورطه سقوط کشانده تنها و تنها فقدان آزادی و دمکراسی در ذات نظام جمهوری اسلامی بوده است. برای تشریح و تبیین این مسأله باید مسائل درونی و بیرونی حکومت اسلامی را مورد بررسی قرار داد که می‌کوشیم در این جا به طور اجمال به آن بپردازیم.ضدیت روحانیون حاکم و اسلامیون تندرو با آزادی و دمکراسی که براساس آن سیستم پلیسی ـ امنیتی در کشور برقرار کرده، نفس‌ها را بریده و هزاران نفر را در این سال‌ها به جوخه‌های اعدام سپرده و به زندان انداخته و شکنجه کرده‌اند، بر همگان آشکار است و در این جا قصد عزاداری برای آزادی و دمکراسی از دست رفته و یا شرح جنایات و مفاسد و مظالم ملایان حاکم که بارها تکرار شده، در میان نیست. هدف، پرداختن به دلایلی است که چنین سرنوشتی را برای جمهوری اسلامی رقم زده است.در پی توطئه‌ها و ترفندهای غرب ستیزانه‌ای که از سوی جمهوری اسلامی در طول سی و دو سال گذشته در قالب حمایت از گروههای تروریستی، آتش افروزی در کشورهای مختلف منطقه خاورمیانه، توسعه طلبی‌ در کشورهای اسلامی، مخالفت علنی و عملی با صلح اعراب و اسرائیل و بالاخره برنامه تولید سلاح هسته‌ای صورت گرفته، جامعه بین‌‌المللی برای نخستین بار درصدد برآمده تا فشارهایی جدی و فلج کننده بر رژیم اسلامی وارد کند و آن را به زانو در آورد.پس از تحریم‌های سیاسی و اقتصادی وسیعی که بر اساس چهار قطعنامه شورای امنیت بر علیه جمهوری اسلامی برقرار شد ولی نهایتاً نتوانست موجب توقف فعالیت‌های اتمی جمهوری اسلامی و حمایت این رژیم از گروههای تروریستی شود، چند حادثه مهم و اثرگذار باعث شد که کشورهای غربی و متحدین آنها تحریم‌های مستقل جدید و مؤثری را فارغ از قطعنامه‌های شورای امنیت به اجرا بگذارند.گزارش یوکیا آمانو مدیرکل آژانس اتمی که برای نخستین بار به صراحت از برنامه ایران به منظور تولید بمب هسته‌ای سخن گفت، طرح توطئه ترور سفیر عربستان در آمریکا، محکومیت ایران در کمیته حقوق بشر سازمان ملل به واسطه نقض حقوق بشر (که این البته برای غربی‌ها اهمیت درجه اول را ندارد) و بالاخره حمله بسیجی‌های حکومتی به سفارت بریتانیا و هجوم به خوابگاه دیپلمات‌ها و گروگانگیری موقت شش نفر از آنها، زمینه این فشارها را فراهم کرد. بدین ترتیب برای نخستین بار تحریم‌های جدی و خردکننده در دستور کار قرار گرفت. بریتانیا و سپس آمریکا بانک مرکزی جمهوری اسلامی را تحریم کردند و کشورهای اتحادیه اروپا نیز خود را برای تحریم این بانک آماده می‌کنند که این امر می‌تواند سیستم بانکی و مالی کشور را به طور کل مختل کند. از سوی دیگر باز هم برای اولین بار مسأله تحریم نفت مطرح شده است. در ایالات متحده، با فشارهایی که بخصوص جمهوریخواهان بر دولت وارد کرده و سستی اوباما در قبال رژیم اسلامی را مورد انتقاد قرار داده‌اند، هم مجلس سنا و هم مجلس نمایندگان طرح تحریم نفت و فروش بنزین و محصولات و تجهیزات پتروشیمی را مورد تصویب قرار داده و هشدار داده‌اند که اگر رئیس جمهوری آن را اجرایی نکند، مصوبه‌ای را خواهند گذراند که دولت را وادار به اجرای آن سازد.بیست و هفت کشور اتحادیه اروپا هم در جلسه نهم دسامبر خود در بروکسل بر تشدید تحریم‌ها تاکید ورزیده‌اند و قرار است در جلسه ماه ژانویه موضوع تحریم نفت و بنزین را مطرح و تا پایان ماه ژانویه تصمیم نهایی را اتخاذ کنند که به احتمال قوی به تحریم نفت و بنزین منتهی خواهد شد. کمیسر انرژی اتحادیه اروپا می‌گوید تحریم نفت ایران تأثیر چندانی بر کشورهای اروپایی نخواهد کرد.در همین حال حادثه حمله به سفارت بریتانیا، روابط جمهوری اسلامی را نه تنها با بریتانیا بلکه با کشورهای اروپایی دگرگون کرد. در پی این واقعه، بریتانیا روابط سیاسی خود را با جمهوری اسلامی قطع و سفارتخانه خود را تعطیل کرد. سایر کشورهای اروپایی نیز که احساس امنیت نمی‌کنند و نگران آن هستند که هر لحظه سفارتخانه و اقامتگاه دیپلمات‌هایشان مورد تهاجم واقع شود (بخصوص با تهدیدهای مداومی که همچنان بسیجی‌های دانشجو و سخنگویان و کارگزاران رژیم به عمل می‌آورند) درصدد قطع و یا کاهش روابط با جمهوری اسلامی برآمده‌اند. وزیر امور خارجه اتریش در تازه‌ترین اظهارات خود گفته است که کشورهای عضو اتحادیه اروپا درصدد فراخواندن سفرای خود از ایران هستند. اگر چنین امری صورت گیرد به معنای کاهش روابط ایران با اروپا به نازل‌ترین سطح سیاسی خواهد بود.از سوی دیگر اتحادیه اروپا سه هفته قبل یکصد و هشتاد شرکت و شخص دیگر ایرانی را به فهرست تحریم‌های خود افزود. این تحریم‌ها تنها به کشورهای اروپایی منحصر و محدود نمی‌شود. ژاپن نیز در هفته گذشته 106 شخص حقیقی و حقوقی را به لیست تحریم‌های خود در رابطه با ایران اضافه کرد و بدین ترتیب مجموع شرکت‌های مورد تحریم به 267 شرکت و اشخاص حقیقی به 66 نفر رسید. جالب آنکه در این میان به دنبال طرح مسأله تحریم نفت در اتحادیه اروپا، روسیه که همواره بطور قاطع با این تحریم مخالفت می‌کرد اعلام داشت که در تحریم نفت «بی‌طرف» خواهد ماند و این نشانه آن است که روسیه نیز نهایتاً در مقابل مسأله ایران، ناگزیر با جامعه بین‌المللی همراه خواهد شد.درست است که این تحریم‌ها و فشارهای بین‌المللی رژیم اسلامی را در تنگنا قرار خواهد داد و آن را به زانو در خواهد آورد. امّا آنچه به بحث ما مربوط می‌شود این است که تمامی این مشکلات و معضلات که حکومت را در سراشیب فروپاشی انداخته ناشی از «فقدان دمکراسی» است. اگر آزادی و دمکراسی در کشور وجود می‌داشت و نمایندگان واقعی مردم در تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌سازی‌های نظام اسلامی سهیم بودند، هرگز چنین توطئه و توسعه طلبی‌هایی رخ نمی‌داد که زمینه‌ساز تحریم‌ها و فشارهای بین‌المللی شود. حتی اگر هم به فرض و به هر دلیل چنین شرایط نابسامانی پیش می‌آمد و کشور تحت فشار قرار می‌گرفت، از آن جا که مردم، حکومت را از آن خود می‌دانستند، رژیم از آنچنان محبوبیت و قدرتی برخوردار بود که بتواند تمامی این فشارها را از سر بگذراند؟ آیا چنین شرایطی اصولاً برای کشورهای آزاد و دمکرات مانند آلمان، انگلیس و فرانسه پیش می‌آید و اگر هم پیش آید می‌توان حکومت آنها را با این فشارها به زانو در آورد؟ در هیچ کشوری که براساس همبستگی ملی اداره می‌شود و مردم حکومت را از آن خود می‌دانند و فاصله‌ای بین دولت و ملت نیست، نمی‌توان صرفاً با فشارهای خارجی و حتی جنگ، تغییرات اساسی ایجاد کرد.فشارهای بیرونی بر جمهوری اسلامی از آن رو می‌تواند یک دگرگونی سرنوشت ساز را موجب شود که با پوسیدگی رژیم اسلامی از درون و ضعف و فتوری که در سی و دو سال گذشته سابقه نداشته همراه و همزمان شده است. شرایط نابسامان و آشفته‌ای که در درون کشور وجود دارد پروسه فروپاشی و سقوط نظام را تکمیل می‌کند. جمهوری اسلامی در درون دچار تفرقه شدید بین نیروهای سیاسی است و علاوه بر این که گروههایی نظیر کارگزاران و اصلاح طلبان که بهرحال دارای ظرفیت‌های اجرایی فراوان بودند کنار گذاشته شده‌اند، در میان اصولگرایان هم به شدت اختلاف ایجاد شده و این در حالی است که مقامات و شخصیت‌های بلندپایه‌ای که در سی سال گذشته نقش مهمی در تثبیت اوضاع داشته‌اند ـ مانند هاشمی رفسنجانی، خاتمی، ناطق نوری، حسن روحانی و مهدی کروبی ـ مغضوب و مطرود شده‌اند و حتی احمدی‌نژاد و یاران او که بی‌قید و شرط از سوی آیت‌الله خامنه‌ای حمایت می‌‌شدند، امروز در جرگه دشمنان نظام به حساب می‌آیند تا جایی که مهدی طائب فرمانده قرارگاه عمار یاسر ادعا می‌کند که رئیس جمهوری و یاران او درصدد براندازی نظام هستند.همانگونه که معضلات در روابط بین‌المللی ناشی از فقدان آزادی و دمکراسی در نظام جمهوری اسلامی است، اختلافات و جنگ قدرتی که رژیم را از درون پوسیده و مستعد سقوط کرده نیز نتیجه فقدان آزادی و دمکراسی است. قطعاً اگر آزادی بیان وجود داشت و امور کشور بر اساس اصول دمکراتیک و طبق قانون انجام می‌شد، هرگز آشفتگی شدید به وجود نمی‌آمد و امور مملکت از هم گسیخته نمی‌شد.با توجه به اینکه به سبب آشفتگی امور در درون و فشار بین‌المللی از بیرون، تغییر وضع در ایران قطعی و حتمی است، آنچه در این میان برای ما مردم ایران اهمیت دارد این است با فروپاشی نظام اسلامی و دگرگونی اوضاع در ایران، حرکت به سوی آزادی و دمکراسی را آغاز کنیم. در غیر این صورت، باز هم اسیر دور و تسلسل باطل خواهیم شد و سی دو سال دیگر به وضعیتی خواهیم رسید که اکنون دچار آن هستیم.سرنوشت ایران و مردم ایران در آینده‌ای نه چندان دور، رسیدن به آزادی و دمکراسی است. به گونه‌ای که تبعیض میان مذاهب و اقوام وجود نداشته باشد. مسلمان و کلیمی و مسیحی و بهایی و بی‌دین در کنار هم در صلح و آرامش زندگی کنند و کسی حق تحمیل دین خود بر دیگران را نداشته باشد. اقوام کرد و بلوچ و ترکمن و فارس و آذری و عرب بتوانند به تساوی در اداره امور مملکت نقش داشته باشند و در عین حال امور داخلی خود را براساس شرایط فرهنگی و اقلیمی خود تمشیت کنند و برنامه‌های آموزشی را به زبان خود انجام دهند. میان زنان و مردان تبعیض نباشد و هر دو از حقوق مساوی برخوردار باشند. زنان از تحمیل حجاب اجباری خلاص شوند و هرکس طبق سلیقه و خواست خود لباس بپوشد. هنر و فرهنگ از قید سانسور آزاد شود و زمینه بروز استعداد جوانان دختر و پسر در امور علمی و اجرایی فراهم گردد. آزادی بیان و آزادی احزاب و اجتماعات تضمین گردد و هرکس به قدر استعداد و توانایی خود در امور مختلف نقش ایفا کند. مقامات و مسئولین ارشد نیز از طریق انتخابات و با رأی مردم تعیین شوند و در مقابل قانون جوابگو باشند.دمکراسی البته مفهوم وسیع و عمیقی را در بر می‌گیرد که نهادینه شدن آن به زمان احتیاج دارد ولی در مرحله اول باید آزادی‌ها را تأمین کرد تا بستر مناسب برای طی پروسه دمکراسی فراهم گردد. به خلاف آنچه برخی (خصوصاً انواع هواداران حکومت مذهبی) ادعا می‌کنند دمکراسی هیچ تعارض و مغایرتی با دین و مذهب ندارد. همانگونه که در کشورهای دیگر مسیحیان و کلیمیان از نعمت دمکراسی برخوردارند، مسلمانان هم می‌توانند از دمکراسی بهره‌مند شوند بی آنکه به دین و مذهب آنان خدشه‌ای وارد شود. در هندوستان صدها دین و آئین وجود دارد که در سایه دمکراسی با صلح و صفا با یکدیگر زندگی می‌کنند. دمکراسی همچنین هیچ مغایرتی با آداب و رسوم ملی نیز ندارد و نمونه بارز آن جامعه ژاپن است که در عین پای‌بندی به دمکراسی آداب و سنن خود را نیز حفظ کرده و به آن ارج می‌نهد.با تحولاتی که در جریان است و بخصوص با شایستگی و لیاقت و رشد سیاسی که به ویژه در نسل جوان و میانسال ایران وجود دارد، بی‌تردید ما نیز به آزادی و دمکراسی دست خواهیم یافت. از هم اکنون خود را برای رسیدن به این مرحله که دیر هم نخواهد بود، آماده کنیم.

دکتر بهروز بهبودی

http://contact@bbehbudi.com
بنیانگذار و دبیرکل شورای دمکراسی برای ایران

نقش همیاری جامعه جهانی در آزادی ایران

اکنون به نظر می‌‌رسد جامعه بین‌المللی پس از سه دهه، درصدد ایفای نقش خود برآمده و آن را با برقراری تحریم‌های جدی آغاز کرده است. تحریم‌ها و فشارهایی که هر یک تأثیر خود را به جای خواهند گذاشت و در برکندن این ریشه فاسد از پیکر ایران مؤثر خواهد بود. در بیرون آوردن دندان فاسدی به نام جمهوری اسلامی که اتفاقاً ریشه عمیقی هم دارد از دهان بیماری به نام ایران، به یک چنین همکاری و معاضدتی بین‌ جامعه جهانی و مردم ایران نیاز است.«در بیرون آوردن دندان فاسدی به نام جمهوری اسلامی که اتفاقاً ریشه عمیقی هم دارد از دهان بیماری به نام ایران، به یک همکاری و معاضدتی بین‌ جامعه جهانی و مردم ایران نیاز است. همانگونه که صرفاً تلاش و فعالیت مردم برای برانداختن نظام جمهوری اسلامی به تنهایی کافی و کارساز نیست، جامعه بین‌المللی نیز بدون همکاری و همراهی مردم ایران هرگز قادر به براندازی رژیم حاکم نخواهد بود».صدور سه قطعنامه در هفته های اخیر علیه جمهوری اسلامی در سه نهاد بین‌المللی، زمینه انزوای بی‌سابقه رژیم حاکم بر ایران را فراهم آورده است. مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ارتباط با توطئه ترور عادل جبیر سفیر عربستان در واشنگتن که نیروی قدس سپاه پاسداران از سوی مقامات آمریکا به طراحی و سازماندهی آن متهم شده قطعنامه‌ای با اکثریت چشمگیر کشورهای عضو علیه ایران صادر کرد و در همین حال شورای حکام آژانس اتمی نیز با اکثریت 32 کشور از 35 کشور عضو قطعنامه‌ای دائر بر لزوم همکاری ایران با آژانس و شفاف سازی فعالیت‌های اتمی تا ماه مارس صادر کرد که می‌توان آن را دادن آخرین مهلت‌ها به ایران تلقی کرد. از سوی دیگر در کمیته سوم مجمع عمومی نیز باز هم با اکثریت چشمگیر، قطعنامه‌ای دائر بر محکومیت رژیم ایران به سبب نقض فاحش حقوق بشر به تصویب رسید.صدور قطعنامه در سازمان‌های بین‌المللی علیه جمهوری اسلامی پیش از این نیز سابقه داشته است، ولی صدور سه قطعنامه همزمان، آن هم با اکثریت کم سابقه را، می‌توان به عنوان عزم و اراده بین‌المللی برای حل نهایی معضل ایران تلقی کرد. به فاصله چند روز پس از صدور این قطعنامه‌ها، دولت بریتانیا در اقدامی بی‌سابقه بانک مرکزی جمهوری اسلامی را تحریم کرد و به تبع آن همکاری با مؤسسات مالی و بانک‌های ایران را متوقف ساخت و یک روز پس از آن نیز ایالات متحده که در یک ماه و نیم گذشته بارها مسأله تحریم بانک مرکزی ایران را پیش کشیده بود سرانجام رسماً این بانک را مورد تحریم قرار داد و تحریم‌های تازه‌ای نیز درباره صنایع پتروشیمی و نفت و گاز ایران برقرار ساخت و از سوی دیگر اتحادیه اروپا هم، اینک بحث تحریم خرید نفت از ایران را مطرح کرده که قرار است در اجلاس وزرای خارجه کشورهای عضو در این زمینه تصمیم‌گیری شود.قبل از این نیز پیش‌بینی کرده بودیم که با توجه به تحولاتی که در منطقه جریان دارد، به زودی بعد از حل مسأله سوریه نوبت به ایران خواهد رسید. اینک در حالی که حکومت سوریه با توجه به اختلافات شدیدی که با اتحادیه عرب و ترکیه پیدا کرده نفس‌های آخر را می‌کشد، به نظر می‌رسد جامعه جهانی به رغم مخالفت روسیه و چین که تنها درصدد کسب منافع خود هستند، خود را برای رفع معضل رژیمی به نام ولایت فقیه آماده می‌کند. این نکته را هم باید در نظر داشت که مشکل و معضلی که رژیم اسلامی برای کشورهای منطقه و امنیت جهانی فراهم کرده، منحصر و محدود به مسأله اتمی و تلاش حکومت ایران برای تولید بمب هسته‌ای نیست.جمهوری اسلامی دست کم در سه زمینه دیگر نیز دردسرساز بوده است. یکی از آنها حمایت لجستیکی، عملیاتی، مالی و آموزشی از گروههای تروریستی در منطقه بوده که امروز دامنه آن به کشورهای آمریکای لاتین هم گسترش پیدا کرده که اثرات آن را در طرح ترور سفیر عربستان در واشنگتن مشاهده می‌کنیم. حمایت از تروریسم در کارنامه سی و دو ساله جمهوری اسلامی، از زمان گروگانگیری دیپلمات‌های آمریکایی تا دهها حادثه نظیر بمبگذاری در قرارگاه سربازان آمریکایی و فرانسوی در بیروت در سال 1982 و انفجار پایگاه الخبار عربستان تا همین طرح ترور عادل جبیر کاملاً مشهود است. معضل دیگر، مخالفت علنی و عملی با صلح اسرائیل و فلسطین است که جمهوری اسلامی حتی به رغم خواست اکثریت مردم فلسطین با انواع توطئه‌ها از برقراری آن جلوگیری کرده است. و مسأله دیگر که از نظر مردم ایران بیش از همه اهمیت دارد نقض فاحش حقوق بشر و کشتن و زندانی کردن معترضان و مخالفان و نیز برقراری تبعیض مذهبی و قومی و غیره است که موجب محکومیت پی‌درپی جمهوری اسلامی طی سال‌های متمادی در نهادهای بین‌المللی شده است. کلیه این اقدامات در زمینه حمایت از تروریسم، مخالفت با صلح خاورمیانه و سرکوب خشونت‌بار حقوق بشر را رژیم جمهوری اسلامی در شرایطی انجام داده که بمب اتمی در اختیار نداشته است. اکنون نیز به فرض که بر اثر تحریم‌ها و فشارهای بین‌المللی، تلاش‌های اتمی خود را متوقف کند، و سایت‌های هسته‌ای را نیز برچیند، اقدامات توطئه‌آمیز و سرکوبگرانه خود را متوقف نخواهد کرد.براین اساس آنچه می‌تواند هم مشکلاتی را که ایران در سطح منقطه‌ای و جهانی ایجاد کرده برطرف سازد و هم مردم ایران را از سرکوب مداوم و گسترده نجات دهد و راهگشای تأسیس یک نظام دمکراتیک و آزاد در ایران باشد، برنامه تغییر رژیم است. واقعیت این است که در دنیای پیچیده و بهم پیوسته کنونی، تغییر یک حکومت، آن هم حکومتی که هیچ پروایی از کشتار و زندان و شکنجه مخالفان ندارد و متأسفانه برای هر یک از اقدامات سرکوبگرانه خود هم توجیهی مذهبی می‌تراشد، تنها با تلاش و کوشش مبارزان داخلی که تحت انواع فشارهای اقتصادی و اجتماعی دیگر هم هستند، امکان پذیر نیست. از شعار دادن و تعارف‌های دیپلماتیک که بگذریم به این نتیجه می‌رسیم که برای تغییر چنین نظام سفاک و بی‌پروایی، باید جامعه بین‌المللی نیز با مخالفان و مبارزان ایرانی داخل و خارج کشور همسویی و همکاری کند.این البته، به رغم تبلیغات مسمومی که برخی دل بستگان نظام می‌کنند، بدان معنا نیست که فی‌المثل آمریکا یا اسرائیل با حمله نظامی رژیم را ساقط کنند و مردم را نجات دهند. به هیچوجه. هیچ ایرانی با شرف و میهن پرستی با حمله نظامی موافق نیست، امّا دست کم این است که جامعه بین‌المللی و بخصوص کشورهای غربی از دادن امکانات مختلف، و به ویژه امکانات مالی به رژیم اسلامی خودداری کنند و آن را در جامعه جهانی به طور کامل منزوی سازند. آزادسازی مملکت و برپایی یک نظام دمکراتیک را مردم ایران که از هر نظر شایستگی دارند خود انجام خواهند داد.اکنون به نظر می‌‌رسد جامعه بین‌المللی پس از سه دهه، درصدد ایفای نقش خود برآمده و آن را با برقراری تحریم‌های جدی آغاز کرده است. تحریم‌ها و فشارهایی که هر یک تأثیر خود را به جای خواهند گذاشت و در برکندن این ریشه فاسد از پیکر ایران مؤثر خواهد بود.در بیرون آوردن دندان فاسدی به نام جمهوری اسلامی که اتفاقاً ریشه عمیقی هم دارد از دهان بیماری به نام ایران، به یک چنین همکاری و معاضدتی بین‌ جامعه جهانی و مردم ایران نیاز است. همانگونه که صرفاً تلاش و فعالیت مردم برای برانداختن نظام جمهوری اسلامی به تنهایی کافی و کارساز نیست، جامعه بین‌المللی نیز بدون همکاری و همراهی مردم ایران هرگز قادر به براندازی رژیم حاکم نخواهد بود.اکنون به نظر می‌رسد جامعه جهانی سرانجام پس از تأخیر طولانی، این واقعیت را دریافته است که برای حل مسأله ایران باید با اکثریت مردم ایران که سال‌هاست برای رهایی از چنگ رژیم اسلامی در صحنه مبارزه ایستاده و دهها هزار کشته و زندانی داده‌اند همراهی کند تا ریشه این نظام فاسد از بیخ کنده شود. سهم جامعه بین‌المللی آن است که از یک سو با تحریم‌های جدی و گسترده ـ مانند تحریم بانک مرکزی و تحریم خرید نفت که بحث آن آغاز شده ـ از دادن امکانات مالی به رژیم خودداری کند و از نظر سیاسی نیز حکومت ایران را در سطح جهان منزوی سازد و از سوی دیگر مردم ایران را از نظر سیاسی و تبلیغاتی مورد حمایت قرار دهد تا نظام دمکراتیک دلخواه خود را از طریق صندوق‌ رأی تعیین نمایند و در ایران مستقر سازند.در سوی دیگر این معادله، اکثریت مردم ایران چه در داخل و چه در خارج، به این حقیقت آگاهی دارند که برانداختن نظام اسلامی حاکم بر ایران، کار این یا آن گروه و سازمان به تنهایی نیست. آنهایی که همچنان سودای خام اصلاح رژیم ولایت فقیه را در سر می‌پرورانند و یا سازمان‌ها و گروههایی که قصد دارند به تنهایی اختیار حکومت آینده را به دست گیرند، فرسنگ‌ها از واقعیات و خواست اکثریت ملت ایران فاصله دارند و همان بهتر که در رویای خوش خویش بمانند. برانداختن رژیم اسلامی و از آن مهم‌تر پایه‌ریزی یک نظام دمکراتیک و آزاد در ایران تنها در گرو همرایی و همکاری کلیه گروهها و سازمان‌های سیاسی و اجتماعی و معاضدت کلیه آحاد مردم است. تاریخ مبارزات یکصد و چند ساله مردم ایران برای دست یابی به آزادی و دمکراسی نشانگر آن است که دسترسی به چنین هدف والایی بدون همرایی و همکاری همه نیروهای سیاسی امکان‌پذیر نیست. این، البته با «همه با هم» (یا در اصل «همه با من») که در ماههای انقلاب مطرح شد و همه را در به وجود آوردن این وضع فلاکت‌بار امروزی سهیم کرد، تفاوت اساسی دارد. سازمان‌ها و گروههای سیاسی و اجتماعی گوناگون می‌توانند با حفظ مواضع و اصول عقیدتی ویژه خود بر سر اصولی مشترک و همگانی که مورد تائید کلیه گروهها باشد و در عین حال زمینه ایجاد یک دمکراسی را فراهم کند، از جمله تمامیت ارضی ایران، جدایی دین از حکومت، پایبندی به مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و دمکراسی، هم بسته و متحد شوند و پس از فروپاشی جمهوری اسلامی که بهرحال به وقوع خواهد پیوست، نظام آینده ایران را در یک همه پرسی بر پایه هر «یک نفر یک رأی» از طریق صندوق آراء تعیین کنند.ما در «شورای دمکراسی برای ایران» در تلاش و کوشش هستیم که به سهم خود زمینه‌های یک چنین همبستگی ملی و پیوندی را در میان مردم ایران فراهم نمائیم و به نوبه خود از دریافت نظرات و پیشنهادات همه ایرانیانی که دل در گرو میهنی آزاد و دموکراتیک و پیشرفته دارند استقبال می کنیم.

دکتر بهروز بهبودی

۱۳۹۰ دی ۹, جمعه

چراغ ها را ما به موقع خاموش کردیم؛ پشت صحنه وقایع کودتای ۸۸

هیچ انقلابی با تظاهرات پیروز نمی شود. من در مقالات متعددم این نکته را توضیح دادم. چه در انقلاب های قرن بیستم و چه انقلاب های رنگین، تظاهرات نقطه عطفی در اوج اعتراضات مردمی بود، اما شرط مکفی برای پیروزی نبود. از این سبب، اگر انقلاب های رنگین در گرجستان و اوکراین پیروز شد، در اکثر کشورهای آسیانه میانه با وجود اعتراضات گسترده و حتی درگیری های شدید، فروپاشی اتفاق نیافتاد و در همان ایام حزب الله لبنان نیز برای سقوط دولت وقت دست به عمل مشابه ای زد که باز با سقوط دولت همراه نشد. چون تظاهرات و اعتصابات، نقطه اوج انقلاب را اعلام می کنند، اما نه ضرورتاً فروپاشی دیکتاتورها و نه قطعاً پیروزی انقلاب را. همان گونه که در سال ۵۷ دیکتاتوری فروپاشید، اما انقلاب پیروز نشد، بلکه توسط یک تیم امنیتی حرفه ای دزدیده شد و در مدت کوتاهی با مهندسی مجدد، به دیکتاتوری دیگری انجامید.از سویی، اگر انقلابیون هر انقلابی در حین مواجه با دیکتاتوری یا دشمن، تنها به اعتراض و نقد دیکتاتور و حکومت خودکامه اش فکر کنند، خود در موقعیت های حساس دچار همان اشتباهات دیکتاتورها می شوند و شما در بسیاری از انقلاب های قرن بیستم، این نوع از بازآفرینی دیکتاتوری ها را می توانید ببینید که انقلابیون دیروز به سرعت به دیکتاتورهای امروز بدل شدند. ما پس از کودتای خاموش ۸۸ توسط بخشی از حاکمیت، سعی کردیم که از افتادن در این تله خودساخته پرهیز کنیم، چون اگر آن گونه حاکمیت را نیز تصاحب می کردیم، تنها به بازآفرینی ظلم و استبداد با اشکال جدید روبرو می شدیم و سرخوردگی های حاصل از این تحولات تا مدت ها مردم را از عرصه فعال اداره جامعه و جامعه مدنی دور می کرد، همان گونه که در سال ۵۷ چنین شد.کودتاگران تنها شامل بخشی از حاکمیت می شدند. آنان در روزهای نخستین کودتا حتی بالاترین رهبران را از صحنه کنار زده بودند، اما با شروع اعتراضات مردمی در نخستین ساعات اعلام نتایج دروغین انتخابات، مردم به خیابان ها ریختند و خیل اعتراضات آنقدر بود که کودتاگران ناگزیر شدند، سایر بخش های حاکمیت را که کنار گذاشته بودند، وارد صحنه کنند و برای این ورود دست به انعطافاتی بزنند.تیم امنیتی ای که پشت صحنه گردانان ظاهری حاکمیت و کودتاگران ظاهری حرکت می کرد، تیمی حرفه ای است و دوره های متعددی را در سازمان امنیتی مطرح دنیا دیده و توسط موساد هدایت و برنامه ریزی می شود، درصدد بود تا فضای را نظامی کند و کشور را پس از تصاحب ارکان حکومت، با خنثی سازی جامعه مدنی و ناامید ساختن مردم به سمت هر چه قطبی تر شدن پیش ببرد؛ همان کاری که در ابتدای انقلاب ۵۷ کرد. اما با این حرکت مردم، هم مجبور شد از بخشی دیگر از حاکمیت کمک بگیرد و از این روی تقسیم قدرت کند و سپس خود را در مقابل خطر شکست کودتا بیابد. پس به سرکوب هر چه شدیدتر مردم و اعتراضات پرداخت، با تصور این که مردم را می شناسد و چون ۱۸ تیر اگر اراذل و اوباش حکومتی با قمه به خیابان بریزند، کار فیصله پیدا می کند.اما این موج سر ایستادن نداشت و نخستین تأثیر خارجی اش آن بود که ریاکاران که چون انقلاب ۵۷ با شعارهای خوش رنگ و آب به قدرت رسیدند، ناگهان رنگ عوض کردند و چنان با همان انقلابیون کردند که یزید با اسرای عاشورا نکرد، در خاورمیانه نزد قشری از اعراب جا باز کرده بودند و آن از طیف شیعه ای که سنتی به ایران تعلق خاطر دارد، فراتر می رفت، چهره بی نقاب آنان را دید و دید که کشتار، تجاوز، شکنجه و سربه نیست کردن توسط شیادان را و از آنان دست کشید، از این سبب خطر کودتای ۸۸ که ابتدا تنها برای کشور نبود و می رفت تا تندروی های خاورمیانه را به سوی خود بکشد، در سطح خارجی با شکست مواجه شد و اینک می بینید که چگونه در بهار عربی که موقع برداشت سال ها شیطنت رژیم در منطقه بود، چون محبوبیت اش را از دست داده است، نه تنها نتوانست تأثیری در روند تحولات داشته باشد، بلکه به مثابه حاکمیتی خارجی با مطامع مضر برای جامعه عربی شناخته شود.جایی که موساد با برنامه هایش از درون سپاه قدس، اهداف پلیدش را دنبال می کرد و به دودوزه بازی اش ادامه می داد، و با چندین طرحی که از داد و ستدهای باواسطه و بی واسطه اسرائیل با حکومت ایران در ابعادی، نظامی و امنیتی و تجاری پرده برداشته شد، این نقاب کنار رفت. درست همان کسانی که حتی یک نانوایی را نمی توانستند اداره کنند، حالا با کمک طراحان موساد می خواستند همچون عراق بر کل خاورمیانه چنگ بیاندازند. اما حتی در عراق نیز نه تنها محبوبیت مردمی را از دست دادند، بلکه تنها با گروگان گرفتن بخش کوچکی از حاکمیت به روزمرگی افتاده اند و کار پیش نمی برند.حال پس از شکست کودتاگران در خاورمیانه، نوبت خود ایران بود. سرکوب بی رحمانه مردم در ایران می توانست با درگیری ها و کشتار مردم همچون سوریه همراه باشد. اما جامعه ایرانی هم نتیجه انقلاب های مسلحانه و هم تحولات با کشتار بی رویه را در مشروطه و ۵۷ دیده بود و تغییراتی عمقی تر و موثرتر را در سطح جامعه مدنی طلب می کرد. از آن سوی، کسانی در سمت معترض نسبت به انتخابات فرمایشی قرار داشتند که سوابق بسیاری از آنان در انقلاب بیش از کودتاگران ظاهری بود و اصلاً بخشی از تاریخ انقلاب بودند و در میان ارزشی ترین نیروهای انقلاب و نظامیان، این دوگانگی دیده می شد، اما به سبب گستردگی اعتراضات و خطر انقلابی با کشتار و حتی تجزیه کشور، منفعلانه و با کجدار و مریض به موضع گیری در مقابل معترضان مردمی روی می آوردند. اینان از مخالفان کودتاگران بودند، اما امکان کشیدن پایشان از ترمز برایشان نبود.فراموش نکنیم که اعتراضات ۸۸ ابتدا خواهان تغییر چند پست حکومتی بین دو یا چند شخص در حاکمیت بود که همگی در گذشته سوابقی را نیز در اداره کشور داشتند، اما با همین روند مداوم سرکوب مردم، اعتراضات مردمی عمق یافت و از رأی من کو به حق من کو رسید و با فراتر رفتن حتی از تغییر قانون اساسی به سمت ارکان زنده حاکمیت در جامعه هدف گیری شد. اینک حتی کسانی که در کانون قدرت بودند، تنها در ظاهر از کودتاگران حمایت می کردند و نارضایتی زمانی به مساجد و حسینیه ها رسید که بخشی از حاکمیت متوجه کودتاگران حقیقی شد که پشت حاکمیت خوابیده و با آن ها بازی می کند و به سرعت رفتارهای غیرانسانی نظامیان با مردم نیز پشت بخشی از نظامیان را لرزاند و حساب خود را از کودتاگران جدا کردند که این دو عامل موجب شد که حاکمیت کودتا، بچه مسجدی ها و بسیجی های سابق خود را از دست دهد و در آخرین سرکوب ها دیدیم که بچه های کم سن و سالی را از مناطق محروم دیگر کشور آورده بودند، چون کودتاگران پشت صحنه متوجه شدند که بخشی از حاکمیت دست شان را خوانده، از این سبب به سرعت تحت عنوان جریان انحرافی سعی کرد تا آنان را خارج سازد.اما این آسان نبود، چون آن ها در تمام این سال ها توسط همین تیم امنیتی در همه جا رخنه کردند بودند، و حذف شان مساوی با حداقل از دست دادن بخشی از حاکمیت و پیوستن به معترضان بود. از سویی، با شدیدتر شدن اعتراضات، حاکمیت امنیتی کودتا که ابتدا برخی از بالاترین مقامات را از صحنه بیرون کرده بودند و برای مشروعیت دوباره شان مجبور شده بودند تا دوباره آنان را به صحنه آورند، حالا برای سرکوب شدیدتر مردم نمی توانستند از آنان تأییدیه بگیرند و حتی درخواست های متعددشان برای دستگیری و حبس برخی از رهبران نمادین جنبش سبز نیز رد شده بود، تصمیم به یک صحنه گردانی خطرناک گرفتند تا حاکمیت را کاملاً به وسیله تیم دیگری که در تمام این سال ها پرورانده و در آب نمک برای روز مبادا قرار داده بودند، بسپارند. آنان به یک صحنه سازی نیاز داشتند تا به حاکمیت بقبولانند که یا با سرکوب بیشتر موافقت کند یا ممکن است نظام سقوط کند. روز عاشورا که حساسیت برانگیز بود برای این کار انتخاب شد و کسانی که وقایع آن روز را زیر نظر داشتند، می دانند که از کنترل خارج کردن ۵ نقطه تهران از دست نیروی انتظامی، کار تیمی حرفه ای و درحقیقت با مدیریت و حتی اجرای همین تیم امنیتی بود و این سناریو زمانی کامل شد که در همان شب، بالاترین مقامات را تحت این عنوان که نمی توانند امنیت شان را تضمین کنند شبانه به یک پادگان نظامی منتقل ساختند و هواپیمایی نیز آماده کردند که در صورت وخیم شدن اوضاع او را به سوریه بفرستند.نقشه آن بود که در روزهای پیش رو از این طریق یا مجوز برخوردهای قهری تر را بگیرند یا با خارج کردن رهبران مزاحم به سوریه، کشور را در اختیار تیم امنیتی دیگری قرار دهند که بسیاری از نیروهای امنیتی حاضر از شاگردان شان بودند و در تمام بیت های قدرت نیز نفوذ داشتند و حتی برخی از معتمدترین آقازاده ها را نیز شست و شوی روانی داده بودند برای یک خلافت اسلامی که مجوز نه تنها ساخت که حتی استفاده از بمب هسته ای را نیز برای حفظ حکومت داده بود و اگر لازم می دید تا سخنی مخالف به میان می آمد، ناموس این و آن را برای ولایت اش می خواست!
سخن از فرعونی بود که در زمان شاه با ساواک همکاری داشت و همواره از پیش از انقلاب کادرسازی را مدنظر داشت و در تمام تحولات همواره سوی قدرت بود و ریسک نمی کرد تا با یک اشتباه از صحنه حذف نشود و می ایستاد تا ورق برگردد و بعد از این که شرایط جدید قدرت تثبیت شد، سوی طرف مقابل را می گرفت و البته با افراط و شدت بیشتر تا عقب افتادگی ای که از رقبا داشت با همین افراطی گری جبران نماید و در صدر قرا گیرد. از همین خاطر در دوران انقلاب نه به زندان افتاد و نه یک روز سوابق مبارزاتی داشت و حکومت پهلوی را تأیید و تثبیت می کرد و با سواک همکاری می نمود و حتی در ابتدای انقلاب ۵۷ که کسی فکر نمی کرد، به این راحتی شاه سقوط کند، مخالف انقلاب بود و انقلابیون را به باختن آخرت متهم می کرد. اما با تغییر و تثبیت انقلاب، یک انقلابی تمام عیار با خلوص کامل شد و همان هایی را که اگر پیش از انقلاب کتاب یا جزوه ای از ایشان در دست شاگردانش می دید، تنبیه می کرد، با مبالغه تأیید و یک مرکز نیز به نام همان ها زد تا بتواند نقشه یک کودتای خزنده و آرام را در فرصتی مناسب و با موفقیت عملی سازد و حالا به نظر می رسید که همه چیز آماده آن است تا فرعون زمان بیعت خود را بگیرد.
پس هر چهار مولفه اهداف و نتایج اعتراضات مردمی ۸۸، یعنی روی نیاوردن به تحول از طریق کشتار و عوض شدن چند پست حکومتی از یک سوی و عدم بازآفرینی خشونت توسط انقلابیون از سوی دیگر، و آن دو شکافی که در حاکمیت بین کودتاگران با سایر بخش های حاکمیت به وجود آمده بود از یک طرف و خلاصه نقشه یک کودتای خاموش در دل حاکمیت به معنای آن بود که رهبری مسئول که همزمان خواهان تحولاتی ژرف تر بود و خنثی سازی کودتای خزنده بود، می بایست چراغ ها را درست و به موقع -همین حالا- خاموش کند و این اتفاقی بود که در انتهای همان سال افتاد و اعتراضات مردمی به شعارهای شبانه پناه برد که هم اعتراضات را تداوم می بخشید و هم موجب می شد تا کودتاگران نتوانند با متوسل شدن بدان، خروج رهبران کنونی و کودتای خزنده شان را عملی سازند. وقتی این نقشه کودتاگران خاموش، این گونه خنثی شد و برنامه های آنان برای تصاحب قدرت تغییر کرد.
آنان چند سناریو را در دستور کار قرار دادند. چون با تغییر شرایط اعتراضات، دیگر نمی توانستند کسی را به سرکوب شدیدتر متقاعد سازند و کسانی را از صحنه بیرون کنند تا فرعون مقدّس شان بر کرسی بنشیند. پس تصاحب یک به یک نهادهای قدرت را تحت لوای حذف جریان انحرافی در پیش گرفتند و با بلوای این که تیم جریان انحرافی می خواهد در انتخابات پیروز شود، یک به یک استانداری ها و نهادهای اجرایی را از آنان خالی و شروع به پر نمودن فضا از طریق تیم فرعون نمودند و نظامیان را نیز آرام آرام به بیت شان آوردند تا به ایشان قول اختیارات بیشتر در زمان حکومت و همزمان بیعت با فرعون بگیرند. اما در این راه یک اشتباه مهلک کردند. طرح ترور رهبران انقلاب با همراهی کسانی که آنان تصور می کردند از تخم چشم شان بدان ها نزدیکترند. چون سر کلاس درس فرعون، اگر فرعون ولایت، ناموس تان را خواست باید بدهی، چه رسد ترور پدر برای مصالح و حفظ نظام و نشستن فرعون ولایت بر کرسی. این اشتباه مهلک وقتی لو رفت، کارها خراب شد، گرچه تیم امنیتی آنان که در اکثر سیستم های امنیتی هستند سعی می کنند آن را بپوشانند و برای رهبران کنونی طوری دیگر سناریوسازی کنند تا فرعونیان را از صحنه اتهام خارج کنند، اما فتنه شان لو رفته بود و تنها معذورات ناشی از هشدارهای دیگران به رهبران کنونی درخصوص مطامع این تیم برای تصاحب قدرت و بی توجهی ایشان بدان می توانست برای سرپوش گذاشتن کودتای خاموش مجوز صادر کند تا شاید در فرصتی دیگر کودتاگران فرعونیان را بر سر کار آورند.از آن سوی، اعتراضات مردمی آرام تر شد و فرو کش کرد و طبیعی نیز بود، چون هر انقلابی تلاطم و فراز و فرودی دارد و همواره ما در اوج موج بسر نمی بریم، بلکه شکل آن تغییر کرد؛ به هر بهانه ای از بهارعربی و خشک شدن دریاچه ارومیه گرفته تا جنبش های دانشجویی و تبعیض نسبت به زنان و حجاب اجباری گُر می گیرد و سپس دوباره می رود زیر استتار تا برای فرصتی دیگر بروز کند و مهمتر از آن، جامعه معترض که پیش از آن تماشاچی بود، اینک فعالانه جامعه مدنی را در اختیار گرفته و بر علیه خواسته های زورگویان و تصاحب کنندگان قدرت پیش می برد با جنبش هایی خاموش و بسیار کم تاوان تر و پربارتر از اعتراضات علنی؛ جنبش های دینی که با تغییر کیش همراه اند توسط جوانان کلید خورده و پیش از آن ها، جنبش اقوام مختلف ایرانی نیز ابراز وجود کردند و اختلاف در حاکمیت، اگر در گذشته با اعتراضات به حق مردمی، به شکاف منتهی شده بود، اینک با لو رفتن دست کودتاگران فرعون که می رفت، اعتراضات مردمی دیگری را به نفع خود مصادره کند، اینک با ریزش بخشی از کودتاگران توأم شده و بخشی دیگر با چراغ خاموش برای فرصت طلبی ادامه می دهند و در حالی که مبارزه مردمی و داخلی ما به شکلی خاموش ادامه دارد، اقدامات انتحاری کودتاگران با بی توجهی به هشدارهای منتقدان، چنان وضعیت سیاست خارجی و موقعیت جهانی حکومت را به هم ریخته که تنها به اندازه یک سال برای تغییراتی در حاکمیت که با خواسته های مردمی همراه باشد، فرصت دارد و گرنه باید خود را برای جنگ با دول خارجی آماده سازد که با خداحافظی همیشگی و البته متأسفانه کشتارهای بسیار همراه خواهد بود.

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری

عضو جامعه شناسان بدون مرز

به برکت حکومت دینی دو دیکتاتور به جای یک دیکتاتور!

منطقه در آماده باش کامل نظامی
بجنگ تا بجنگیم!
8 دی- کیهان آنلاین: پس از تکرار کُرکُری خوانی های نظامی و جنگ افروزانه جمهوری اسلامی مبنی بر بستن تنگه هرمز، این بار این تهدید با واکنش شدید آمریکا و کشورهای دیگر روبرو شد.گذشته از اینکه آمریکا و اروپا سالها پیش با همکاری کشورهای عربی خلیج فارس یک پروژه حمل و نقل عظیم را برای مقابله با این تهدید به انجام رسانده اند، که کسی امروز از آن سخن نمی گوید، و گذشته از اینکه به نظر کارشناسان، امکانات جمهوری اسلامی برای عملی کردن این تهدید بسیار نازل و در واقع غیرعملی است، اما این تهدید ظاهرا بسیج نظامی در منطقه را تشدید کرده و به مواضع آمریکا صراحت بخشیده است.پس از موضع قاطعانه وزارت خارجه، وزارت دفاع و رییس ستاد مشترک ارتش آمریکا مستقر در افغانستان، ناوگان پنجم نیروی دریایی این کشور مستقر در خلیج فارس نیز با تأکید بر حضور ناوگان های جنگی آمریکا در منطقه طی بیانیه ای اعلام کرد: «کسی که بخواهد در رفت و آمد تنگه هرمز اخلال ایجاد کند باید بداند که با این کار در برابر تمام دنیا قرار خواهد گرفت و ما به هیچ عنوان در برابر بستن این تنگه سکوت نخواهیم کرد.»این در حالیست که همزمان با این تهدیدات، قیمت نفت به بشکه ای 109 دلار افزایش یافت و سعودالفیصل وزیر امور خارجه عربستان نیز که در بستر بیماری است و کشورش هم از نظر نفتی و هم از نظر تحرکات نظامی مؤثرترین نقش را در وضعیت کنونی جمهوری اسلامی بازی می کند گفت: «بستن تنگه هرمز اعلان جنگ بین المللی به جهان است.»



پارس دیلی نیوز 

۱۳۹۰ دی ۸, پنجشنبه

ضرب وشتم و تشکیل پرونده جدید برای مازیار یزدان نیا

در ادامه آزار و فشار بر فعالین دانشجویی محبوس در زندان متی کلای بابل با دانشجویان، مازیار یزدان نیا فعال دانشجویی دانشگاه مازندران توسط زندانیان جرایم عادی، مورد ضرب و شتم قرار گرفت.مازیار یزدان نیا ،رحمان یعقوبی و علی عباسی سه تن از فعالین دانشگاه مازندران بودند که در جریان اعتراضات سال ۸۸ این دانشگاه به همراه ده ها نفر دیگر از دانشجویان، بازداشت و به شش ماه حبس تعلیقی محکوم شده بودند، اما ماه گذشته بصورت غیرمنتظره دادستانی بابلسر به این فعالان دانشجویی و چند تن دیگر از دانشجویان این دانشگاه اطلاع داد که احکامشان به تعزیری تغییر یافته است.مازیار یزدان نیا در سال ۸۸ بیش از یک ماه را در زندان اداره اطلاعات ساری بسر برده بود و هم اکنون نیز در حالی که تنها دو هفته از بازگشت او به زندان می گذرد سه بار توسط زندانیان جرایم عادی مورد ضرب وشتم قرار گرفته است.این گزارش ها می افزاید در گذشته نیز مسوولین زندان متی کلا با قرار دادن زندانیان سیاسی در بند مجرمین خطرناک و تحریک زندانیان عادی به ازار و اذیت این زندانیان،ان ها را تحت فشار قرار می دادند.یکی از دوستان مازیار یزدان نیا در این خصوص می گوید:"حدود ده روز پیش در حالی که مازیار در بند مجرمین خطرناک بسر می برد فقط بدلیل بلند خندیدن توسط یکی از زندانیان خلافکار مورد ضرب و شتم قرار گرفت و بعد از این درگیری به دلایلی نامشخص او را به سلول انفرادی منتقل کردند،اما پس از چند روز دوباره مازیار به همان بند انتقال یافت و دو بار دیگر توسط زندانیان ضرب و شتم شد که با سکوت تایید امیز زندانبانان مواجه بود.در بخش دیگری از اظهارات وی است: "دوستانی که در دو سال اخیر بازداشت می شدند و یا به نهادهای امنیتی احضار می شدند،همواره تاکید می کنند که در بازجویی ها به انها گفته می شد اگر دانشگاه مازندران ساکت نشود همه ی پرونده ها را دوباره به جریان خواهیم انداخت و احکام قضایی را از تعلیقی به تعزیری تغییر خواهیم داد. اتفاقی که عملی شده و نشان می دهد هیچ استقلالی برای دستگاه قضایی مازندران باقی نمانده است.همچنین بر اساس گزارش ها، مازیار در تماسی تلفنی به خانواده اش گفته که پرونده دیگری برای این فعال دانشجویی به اتهام "توهین به مقدسات و اهانت به رهبری" تشکیل شده است.گفتنی است علی اکبر سروش، علیرضا فلاحتی، علیرضا شهیری و احمد میری چهار تن دیگر از فعالین سیاسی استان مازندران هستند که هم اکنون در زندان متی کلای بابل بسر می برند.



گزارش خانه حقوق بشر ایران

ژیلا کرم‌زاده، از همراهان مادران پارک لاله بازداشت شد

"ژیلا کرم‌زاده مکوندی"، از همراهان مادران پارک لاله(مادران عزادار)، جهت اجرای حکم ۲ سال حبس تعزیری بازداشت و به زندان اوین منتقل شده است.خبرگزاری حقوق بشر ایران، صبح روز ششم دی ماه ژیلا کرم‌زاده، که برای انجام کارهای اداری مربوط به گذرنامه به اداره‌ی گذرنامه تهران مراجعه کرده بود، توسط ماموران اطلاعات این ارگان دستگیر و جهت اجرای حکم حبس به دادسرای زندان اوین و از آنجا به بند نسوان منتقل شد.خانم کرم‌زاده، پیش از این در روز ۱۹ بهمن سال ۱۳۸۸ در منزل دستگیر و مدت ۳۴ روز را در بند ۲۰۹ زندان اوین به سر برده بود و سپس با قرار کفالت ۵۰ میلیون تومانی آزاد شد. هم‌چنین در بهمن ماه سال ۱۳۸۹ دادگاه بدوی جهت بررسی اتهامات وی تشکیل و در ۲۰ام فروردین ماه ۱۳۹۰ حکم چهار سال حبس تعزیری را برای او صادر کرد.دادگاه تجدید نظر نیز سرانجام حکم وی را به ۲ سال حبس تعزیری و ۲ سال حبس تعلیقی در مدت ۵ سال تقلیل داد، که از زمان صدور حکم، یعنی ۲۲ شهریور ۱۳۹۰، قابل اجرا بوده است.گفتنی ست که دستگاه امنیتی فشار بر مادران پارک لاله را افزایش داده و هزینه فعالیت را برای آن‌ها و حامیانشان را به شدت بالا برده است. از جمله این احکام می‌توان به احکام صادره برای خانم‌ها لیلا سیف اللهی و ژیلا مهدویان اشاره کرد. ژیلا کرم‌زاده مکوندی، شاعر و از همراهان مادران پارک لاله است.



بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:
بند ۱ ماده ۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هرکس حق آزادی و امنیت شخصی دارد.
بند ۱ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هیچکس را نمی توان بمناسبت عقایدش مورد مزاحمت اخافه قرار داد.
بند ۲ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی تفحص و تحصیل و اشاعه اطلاعات و افکار از هر قبیل بدون توجه به سر حدات خواه شفاهاً یا بصورت نوشته یا چاپ یا بصورت هنری یا به هر وسیله دیگر به انتخاب خود می باشد.
ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر فردی حق آزادی عقیده و بیان دارد.



هرانا

نامه سروش به خامنه ای نشانه ای از چیست؛ وطن پرستی، یا سودجویی و بقای رژیم؟

وام گرفته از سایت همکارانمان ما فضول محله 
عبدالکریم سروش مانند تنی چند از سودجویان دیگر، با پوشاندن پرونده سیاه گذشته، و تبلیغات و صحنه سازی تلاش می کند تا خود را فردی میهن دوست و مردمی نشان دهد، و اعتبار سیاسی کسب کند. تلاشی که شاید برای گروهی نا آگاه، و ساده اندیش پذیرفته باشد ولی بی تردید عده زیادی در جامعه هستند که این زرنگی، فرصت طلبی، و نقش بازی ها را به درستی در می یابند و به نقش مخرب این بازیگر افکار عمومی آگاهی دارند.ما هنوز یادمان نرفته و فراموش نمی کنیم که چگونه این فرد همراه با همکارانی چند، بی رحمانه با داس و تبر به جان دانشگاههای کشورافتادند، استادان و فرهنگ کشورمان را از دم درو کردند، و چه سهم به سزایی در جایگزینی این انقلاب ضد مردمی و تخریب جامعه ایرانی داشتند؟. آخر آخوند که نمی تواند در محیط علم و دانش رشد و فعالیت کند. بلکه او به محیط هایی گسترده و پر از انسان های ناآگاه و ساده دل نیازمندست تا کورکورانه و بدون اندیشیدن، گفته های خرافاتی و زهرآگینی به آنان بخوراند.به همین دلیل، خامنه ای تاکنون بارها به نوکران خود مانند کامران دانشجو وزیر به اصطلاح علوم دستور داده است که علوم فرنگی را از دانشگاهها حذف نموده، و به جای آنها بساط روضه خوانی، دعا نویسی، رمالی، و جادوگری برپا کنند، و در این راه از استادان فوق تخصص حوضچه علمیه قم و علمای اعلامی چون احمد خاتمی، مصباح یزدی، و مانند آن ها مدد و یاری بطلبند.آقای سروش که خود را متفکر دینی می نامد، مانند گذشته با بازی کلمات و ردیف کردن واژه های مترادف و فریبنده، خامنه ای را از فروپاشی اسلام عزیز و دور ماندن از سرشت پاک پیامبران آگاهی می دهد و به او توصیه می کند که دیگران را هم که یقیناً منظور خود ایشان است، در قدرت شرکت دهد.نخستین پرسش ما از این عالم ربانی که به راستی نقش جادوگری خود را در میان ناآگاهان به خوبی بازی می کند، اینست که متفکر دینی یعنی چه؟!.دینی که میان دو قبیله صحرانشین ۱۴۰۰ سال پیش به وسیله فردی به نام محمدابن عبدالله، که از کودکی با یتیمی و دربدری بزرگ شده بود، و به دلیل تحقیر شدن و سرکوب در اجتماع، خودکامه و زنباره بار آمده بود، ابداع و اختراع گردیده، دیگر کجای آن جای تفکر و اندیشیدن است که القاب کریه و زننده ای به نام «متفکر اسلامی»، به دنبال داشته باشد.آخر کلاه برداری و تحمیر مردم بینوا تا چه اندازه؟. چرا عده ای از بی وطن های ایرانی نما این چنین برای خود قداست و اندیشمندی به وجود می آورند، تا مانند همیشه بر جامعه سوار باشند؟. کسی که متفکر باشد هرگز خود را پای بند دین بی محتوا و بی اساس ننموده، و به ریسمان میان پیامبر و آسمان آویزان نمی شود. عنوان هایی چون آیت الله، آیت الله عظمی، و یا فوق تخصص، و مانند آن، سوای حقه بازی، و گمراه کردن مردم چیز دیگری نیست.عنوان «متفکر دینی»، یک نوع حقه بازی و مردم فریبی است. بنابراین، باید گفت ایشان «معتقد دینی» است، نه متفکر دینی. دیگر این که آن چه بلا و مصیبت است از این اسلام و همان پیامبر عزیز بر ما وارد شده. این رژیم نماینده راستین همان پیامبر و امامی است که آقای سروش سنگ آن را به سینه می زند. پس هرگونه کوششی برای بقای رژیم اسلامی و یا تبلیغ به اسلام به وسیله ایشان و هم قطارانشان، خیانت به مردم کشورمان است.نکته قابل توجه این است که خامنه ای مانند دیگر جنایتکاران، از کردار و رفتار خود به خوبی آگاه بوده، و از زورگویی و برسر قدرت بودن شادمان است و لذت می برد. حال، چگونه ممکن است با دریافت و خواندن چند نامه، حاضر بشود دیگران مانند سروش را در این دیکتاتوری و زورگویی شرکت دهد؟. وانگهی، زورگویان و خودکامگان عادت ندارند که نصیحت شوند. از این روی، آنان نامه های رسیده را نخوانده روانه سطل خاکروبه می کنند.نکته دیگر این که سروش خامنه ای را نصیحت می کند تا نقدپذیری را شروع کند زیرا به گفته او؛ «این کار مقدمه آشتی ملی و نقطه آغاز ورود به عرصه مدنیت و مدرنیت خواهد بود.». با این کار او به خود اجازه می دهد تا به نمایندگی ملت ایران از یک جنایت کار و کسی که سر تا پایش غرق در خون زنان و مردان کشورمان است، دعوت به آشتی ملی کند. گرچه طبیعت و سرشت ذاتی یک دیکتاتور به او اجازه نمی دهد که دست از خودکامگی خود برداشته، و با مردم همراه باشد، ولی حتی عنوان این مطلب و پیشنهاد آشتی ملی یک نوع دهن کجی و نادیده گرفتن حقوق پایمال شده یک ملت است.از آن چه گفته شد این پرسش پیش می آید که به چه دلیل سروش هرچندگاه نامه ای پندآمیز و فدایت شوم برای خامنه ای می فرستد؟. آنچه بدیهی و مسلم است، سروش هم مانند بسیاری از فرصت طلبان دیگر دلش برای مردم نمی سوزد. به گفته ای گربه محض رضای خدا موش نمی گیرد.نگارنده بر این باور است سروش که در آغاز انقلاب همراه و همتای خامنه ای به پیاده کردن اسلام ناب محمدی می پرداخت، ناگهان از دایره قدرت و سهیم بودن درعملکرد رژیم آخوندی به کنار زده شد. این بدان دلیل بود که آخوند نمی تواند کسی را همراه و همتای خود بداند. آخوند همیشه به بالای منبر می رود، و دوست دارد که مردم در زیر پای او نشسته، و بدون آن که بتوانند از گفتار او پرسش ویا انتقادی داشته باشند، به موعظه و نصیحت کردن او گوش فرا دهند.بر این اساس، سروش جاه طلب و خود بزرگ بین، از رده آخوندها به کنار زده شد، و راهی فرنگ گردید. اکنون، نیز با نوشتن نامه هایی وانمود می کند که می خواهد خامنه ای را بر سر عقل در آورد، و خود نیز در آن آبشخورملی مانند گذشته
سهمی داشته باشد.از سوی دیگر، این نامه ها تبلیغات، صندوق پس اندازی است که نشان می دهد تا چه اندازه این آقا دلش به حال اسلام عزیز می سوزد، و دوست دارد با یک آشتی ملی روی همه چیز سرپوش گذاشته شود، و در آینده نیز باوجود این رژیم و یا در نبودن آن، شرکت و سهم ایشان محفوظ و پا برجای بماند. این همان روشی است که دولت آمریکا نیز به دنبال ارتباط با این رژیم و شرکت در منافع و در آمد ملی ما است.



نوشته ای از فرزاد سلطانزاده نادری

۱۳۹۰ دی ۷, چهارشنبه

توسط جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی, برگزاری مراسم دومین دوشنبه اعتراض+عکس


جمعی از اعضای خانواده های زندانیان سیاسی و زنان و جوانان معترض به رفتارهای بی خردانه صورت گرفته توسط حاکمیت به خصوص حصر رهبران جنبش، آقایان کروبی و موسوی و نیز خانم رهنورد و زندانی کردن منتقدین دومین روزه اعتراضی خود را در کنار یکدیگر افطار کردند.این مراسم که با قرائت فاتحه برای شادی روح شهید مظلوم عاشورا، سید علی موسوی خامنه، و مروری بر نحوه شهادت ایشان شروع شد، در فضایی معنوی ادامه یافت و حاضرین پس از دعا برای رهایی همه عزیزان دربند ستم، روزه شان را افطار کردند. و سپس پیرامون مشکلات مبتلا به زندانیان سیاسی و خانواده هایشان گفتگو کردند.گفتنی است دومین دوشنبه اعتراض، به نام شهید عاشورای ۸۸، خواهرزاده میرحسین موسوی، سید علی موسوی نام گذاری شده بود. دوشنبه آذرماه با نام شهید نداآقاسلطان مزین شده بود و اولین دوشنبه بهمن ماه نیز به پیشنهاد مصطفی تاجزاده و حامیان جنبش سبز، به نام شهید سهراب اعرابی، نام گذاری شده است.تاجزاده پس از یک سال روزه داری اعتراضی خود به مردم پیشنهاد داده بود که دوشنبه های اول هر ماه شمسی را به نام یک شهید جنبش در اعتراض به حصر رهبران جنبش و استمرار ظلم و فشار بر زندانیان سیاسی، روزه بگیرند یا اعتصاب غذای یک روزه داشته باشند و در پایان روز با جمع شدن در کنار یکدیگر پیرامون مسائل روز و مشکلات جامعه بحث و گفتگو کنند.تاجزاده هم چنین سوالاتی که می تواند این روزها توسط مردم و به ویژه جوانان، دانشجویان، فرهنگیان و اهل اندیشه و نظر مورد بررسی قرار گیرد به شرح زیر مطرح کرده است:
چرا پس از انتشار گزارش دبیرکل آژانس بین الملل انرژی هسته ای علیه ایران، نظام با دعوت از نمایندگان آن سازمان برای بازدید از تأسیسات هسته ای کشورمان و نیز با سفر وزیر اطلاعات ایران به عربستان برای ارائه توضیحات درباره اتهام ترور سفیر آن کشور در آمریکا موافقت کرد. اما تاکنون با سفر نماینده ویژه کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل به تهران برای رسیدگی به موارد نقض حقوق بشر مخالفت کرده است؟
چرا در آن دو مورد جناح حاکم قائل به گفتگو با مدعیان است اما از گفت و گو درباره نقض حقوق بشر استقبال نمی کند؟
عضو ارشد جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین پیش از این نیز با مطرح نمودن سوالاتی از هموطنان خواسته بود تا برخلاف میل حاکمیت به طرح این سوالات در جامعه بپردازند. سوالات پیشنهادی تاجزاده به شرح زیر بود:

۱- چرا احزاب اسلام گرایی که در انتخابات تونس، مراکش و مصر حائز اکثریت نسبی آرا شدند تاکید کرده اند حقوق اساسی همه رقبا و هم وطنان خود از قبیل انتخابات آزاد ، مطبوعات آزاد، احزاب آزاد، تجمعات آزاد و آزادی سبک زندگی را رعایت می کنند؟

۲- چرا این احزاب اعلام کرده اند حجاب اسلامی را اختیاری خواهند کرد و با وجود مخالفت با رژیم اسراییل خواهان روابط خوب و تداوم همکاری ها با کشورها و دولت های بزرگ می باشند؟

۳- چرا آنان به امتیاز ویژه و حق انحصاری رهبری کشور برای فقها معتقد نیستند و تنها از مشارکت و رقابت آزاد روحانیون مانند دیگر قشرها در عرصه های اجتماعی و سیاسی دفاع می کنند؟

۴- چرا هیچ کدام از این احزاب خواهان تاسیس و استقرار نظام سیاسی به شکل جمهوری اسلامی نشده اند؟

۵- چرا صدا و سیمای میلی درباره دیدگاه ها و مواضع این احزاب درباره مسائل فوق سکوت کرده است؟



تحول سبز

کاندیداهای پاستوریزه، رقابت های واکسینه شده، انتخابات گلخانه ای

جنبش سبز آرزویی برای کامگیری از قدرت ندارد،می خواهد طعم قدرت را به کام حاکمان تلخ کند تا آن را آسانتر فروبگذارند
روزهای آغازین جنبش سبز از هر فرصتی برای کنشگری استفاده می کردیم. نماز جمعه ی هاشمی، روز قدس، روز دانش آموز، روز دانشجو ، عاشورا،... انتخابات دانش آموزی، دعاهای کمیل، دید و بازدیدها، هتک حرمت مجید توکلی و...
به تدریج فرصت ها برای کنشگری سبزها در عرصه های اجتماعی و سیاسی محدود و محدودتر شد. فضای امنیتی، دستگیری فعالان، محدود شدن رسانه ها، از هم گسیختگی شبکه های آغازین، مهاجرت نخبگان و مهمتر از همه « سیاسی شدن جنبش» فرصت کنش های اجتماعی را از ما گرفت. 
اما همه چیز طبیعی بود. نمی شود همواره یک «جنبش فراگیرِ مسالمت آمیز» را در کف خیابان نگه داشت. نمی شود از مردمِ عادی خواست که زندگی روزمره و مشکلات شخصی و خانوادگی را کنار بگذارند و زندگی را در سیاست خلاصه کنند. هیچ فرمولی برای نگه داشتن جنبش در وضعیت چند ماه اول وجود نداشت، هنوز هم وجود ندارد!
جنبش سبز یک جنبش اصلاح طلبانه بود و هنوز هم گفتمان غالبِ آن اصلاحطلب باقی مانده است.این جنبش اگر هوای براندازی داشت در همان روزهای نخست می توانست دستاوردهای متفاوتی داشته باشد و چه بسا به خواسته ی خود برسد. اما در آن روزها هیچ خواسته ی براندازانه و انقلابی نمیتوانست چنان جنبشی را در جامعه ایجاد کند؛ هنوز هم نمیتواند.

 25 بهمن 89 تنها «آزمونِ رفتارِ حاکمیت» نبود، تنها «آزمون موجودیتِ جنبش» نبود، تنها «آزمون پایمردی و همراهی» میرحسین و شیخ مهدی با مردم نبود، تنها « آزمون مردود شدنِ» کسانی نبود که میرو شیخ و مردم را تنها گذاشتند، بلکه آزمون «اصلاحطلب ماندنِ جنبش» هم بود. درخواست قانونی میرحسین و کروبی به وزارت کشور و رفتار مدنی جنبش در 25 بهمن89، باز هم گویای اصلاح طلب ماندن گفتمان غالبِ جنبش بود. هیچ خواسته ی انقلابی و هیچکدام از مدعیان انقلاب! نتوانسته اند روز دیگری را آزمونِ حیاتِ خود و قوتِ گفتمان خویش و آزمونِ پایمردی و همراهی خود با مردم قرار دهند، هنوز هم نمی توانند!
اگر نماز جمعه ی هاشمی را تحریم می کردیم، اگر روز قدس را به بهانه ی عربی بودن آن تحریم می کردیم، اگر روز دانش اموز را به بهانه ی مخالفت با تسخیرِسفارت، تحریم می کردیم و اگر عاشورا را به بهانه ی مذهبی! بودن آن تحریم می کردیم، نه تنها جنبشی نبود، بلکه مردمی هم نبودند. جنبشی بدون مردم مگر می تواند وجود داشته باشد؟ بدون کسانی که در روز قدس علیه نژادپرستی و صهیونیستِ اسرائیل شعار می دهند، بدون کسانی که نماز می خواندند، بدون دانش آموزان و بدونِ دانشجویان و بدون عاشورائیان مگر جنبشی مردمی در ایران شکل می گیرد؟ مگر هم وجود می داشت؟ هنوز هم نمی تواند وجود داشته باشد!
در غیبتِ نهادهای مدنی و در جامعه ی جنبشی ایران، همان اندازه که «جنبش »عرصه ی «کنشگری» و «تاثیرگذاری» و «غافلگیر کردن حریف» است و میدان «هزینه و فایده» است، «تحریم» کنجِ عافیتِ بی خاصیتی هاست ،تحریم، واژه ی تمام نمای «غیبت» در عرصه ی اجتماعی و سیاسی است، «مرز»جدیدی است برای قبیله قبیله شدن ملت. «تحریم» تعبیر رویای اقتدارگرایی است. 
تحریم، تنها شکست «اصلاح طلبی» نیست، «مرگِ جنبش» هم هست. تحریم اگر بود، جنبشی هم نبود. در 2 خرداد، جنبش اصلاحات را پی ریختیم، با حضورمان. در انتخابات 22 خرداد مشارکت کردیم تا جنبش سبز را بسازیم. این بار اگرچه انتخاباتی نمی بینیم و اگرچه در پای صندوق های رای نمی رویم و اگر چه کاندید نمی شویم، اما بر بستر فضای انتخاباتی و در حاشیه سوروساتِ «کاندیداهای پاستوریزه، رقابت های واکسینه شده و انتخابات گلخانه ای»، دوباره مشتی خس و خاشاک می شویم و ادبیات زنده ی جنبش را پی میگیرم نه واژگان عاریتی و مرگ افکن همچون «تحریم» را؛ حتی اگر به فتوای مرجع سفرکرده ی جنبش، حضور در انتخابات را «حرام» بدانیم.
ما هستیم و «انتخابات مالِ ماست»، اگر چه این بار برگه های رایمان را به دست نامحرمان نمی سپاریم. این بار انتخاباتی نیست ، روزِ انتخاباتی نیست، فرصتی برای رسیدن به قدرت نیست، عرصه ی شکست و پیروزی نیست، بلکه هر روزِ این سیاه بازیهای انتخاباتی برای ما یک «فرصت سیاسی» است. بهترین فرصتی که می شود شعارهای جنبش و خواسته های آغازین جنبش را یادآوری کنیم. در هر فرصتی یاداوری می کنیم «رای من کجاست؟» در لابلای منازعاتِ سیاسی، در میان مناظره های آبکیِ کاندیداهای پاستوریزها هر از گاهی حالشان را جا می آوریم؛ با سوالی از «شیخ»، با کلامی از «میر». می پرسیم چه برنامه ای برای آزادی اسیران سیاسی دارند. می پرسیم آن 3000 میلیارد تومان کجا رفت؟ می پرسیم چرا اصلاحطلبان کاندید نشده اند؟ می پرسیم چرا باید رای بدهیم؟ می پرسیم چه تضمینی برای عدم تقلب در سیاه بازیتان وجود دارد؟ می پرسیم نامه های نوریزاد را خوانده اید یا نه؟ در لابلای تبلیغات کاندیداها، روزنامه های تک صفحه ای را توزیع می کنیم.عکس هایی از زندانیان را به دیوار می زنیم، پیامی از میرحسین را تبلیغ می کنیم. اصلاٌ این بازی این بار برای ما فرصتِ «حیاتی متفاوت» است نه تحریم.
تحریم یعنی «تماشاچی» شدن در بازی اقتدارگرایی ، آنهم یک بازی بی ثبات که هر آن ممکن است به هم بخورد. تحریم که گفتیم یعنی برویم خانه هایمان بنشینیم و فراموش کنیم اصل بازی را . فراموش کنیم مردمانی هستند که در پای صندوق ها میروند، اگرچه ناراضی. فراموش کنیم «انتخابات یارانه ای» ومردم نیازمندِ یارانه ها را. فراموش کنیم الگوی مبارزه مدنی در جغرافیای ایران زمین را. «تحریم» شعار و استراتژی نیست، استراتژی بی عمل هاست. تحریم، توجیه ناتوانی و عافیت طلبی است. تحریم، محصور شدن در کیهانی موهوم وتسلیم شدن به واژگانِ دشمن تراشِ حسین شریعتمداری است. تحریم سخن گفتن به زبان الکنی است که دموکراسی را در عمل تجربه نکرده است و مشق دموکراسی را ننوشته است و بی آزمون به خودش بیست می دهد.
«تحریم» واژه ی بی خاصیتی است بر وزنِ «تسلیم». ما می خواهیم در حاشیه ی این حادثه ی سیاسی-اجتماعی حی و حاضر باشیم تا از این «فرصتِ ناب» استفاده کنیم. سیاست ورزی در ایران عرصه ی همین فرصت هاست. فعلاً فرصت های دیگر! همه «بیگانه» اند.
«تحریم»، تسلیم شدن به «دموکراسی آسمانی» است. از همان نوعی که از آسمان عراق و افغانستان و لیبی باریدن گرفت ؛ ما مردمانیم در سرزمینِ ایران، «دموکراسی زمینی» می خواهیم حتی اگرگاهی محتاجِ گونی های سیب زمینی باشیم.
یادمان باشد: «جنبش سبز» آرزویی برای کامگیری از قدرت ندارد، می خواهد طعمِ قدرت را به کامِ حاکمان تلخ کند تا آن را « آسان تر» فروبگذارند. این رسالتِ تاریخیِ جنبشِ ماست.





نوشته ای بود ازسارا زرتشت

۱۳۹۰ دی ۶, سه‌شنبه

از کیسه ملت به جیب نورچشمی ها

حاتم بخشی ۸۰۰ میلیارد تومانی احمدی نژاد

افشای زنجیره اختلاس ها ادامه دارد؛اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در شبکه بانکی کشور، اختلاس هزار میلیارد تومانی در شستا (بهزیستی) و اینک فرمان واگذاری معادن سنگ کشور به یکی از نزدیکان دولت با سود ماهیانه 800 میلیارد تومانی.براساس دستورالعمل احمدی نژاد به غضنفری وزیر صنعت و معدن، قرار شده معادن سنگ آهن کشور به تملک شخصی درآید که میلیاردها تومان به شبکه بانکی کشور بدهکارست.پس از افشای اختلاس سه هزارمیلیارد تومانی، محسنی اژه ای، سخنگوی قوه قضاییه و دادستان کل کشور،گفته بود این اختلاس بدون وابستگی به قدرت یک شخص حقیقی و یا حقوقی، امکان پذیر نبوده؛پس از آن هم بر اساس سندی كه در روزنامه تهران امروز به چاپ رسید، مشخص شداسفندیار رحیم مشایی، رئیس دفتر احمدی نژاد در نامه‌ای به وزرای اقتصاد و راه خواستار تسریع در واگذاری سهام شرکت فولاد خوزستان به گروه امیر منصور آریا كه از آن به‌عنوان عامل اصلی اختلاس 3 هزار میلیارد تومانی یاد می‌شود، شده است.روزنامه تهران امروز،نزدیک به گروههای اصولگرا،بااستناد به این سند و"با توجه به برخی قرائن دیگر"، نوشته بود جریان انحرافی -ـ عنوانی که اصولگرایان به حلقه نزدیکان احمدی نژاد و مشایی می دهند-ـ به احتمال قوی در اختلاس 3 هزار میلیاردی دخالت دارد.همان زمان سید ناصر موسوی، نماینده مردم فلاورجان و عضو هیات رئیسه کمیسیون اقتصادی مجلس نیز با اشاره به پرونده اختلاس 3 هزار میلیاردی گفت: شکی در این نیست که در این اختلاس با این حجم عظیم، افرادی دست داشتند که دارای قدرت بالایی بودند.حالا براساس همان "وابستگی ها" قرار است یک حاتم بخشی دیگر در جمهوری اسلامی انجام شود؛ واگذاری معادن سنگ آهن کشور به شخصی به نام محمد رضا زنوزی مطلق. فردی که درحال حاضر 12 هزارمیلیارد تومان بدهی بانکی دارد. براساس دستورالعمل احمدی نژاد به غضنفری وزیر صنعت و معدن، قرار شده معادن سنگ آهن کشور به تملک وی درآید.محمدرضا زنوزی در دهه هفتاد فعالیت خود را با یک سوله ۵۰۰ متری شروع کرد و امروز صاحب ده‌ها کارخانه و مجموعه بزرگ اقتصادی است. افزایش خیره کننده ثروت وی اما در طول دولت احمدی‌نژاد رخ داد تا جایی که او هم اکنون مالک اصلی بانک گردشگری و صاحب ۲۴ درصد بانک سامان است؛ هر چند ادعا کرده تاکنون هیچ گونه رانت وتسهیلاتی دریافت نکرده است؛آن هم در حالیکه براساس سندی که در تاریخ 20 مهر 90 در سایت آینده منتشر شده وی در نامه ای به احمدی‌نژاد خواستار دریافت سهمیه ماهیانه ۶۵ هزار تنی شمش از تولید فولاد خوزستان شده که با دستور احمدی‌نژاد مبنی بر «عمل فوری و اعلام نتیجه» همراه بوده است.ما به التفاوت قیمت هر کیلو از این فولاد در بازار، حدود ۱۳۰ تومان است که برای ۶۵هزار تن معادل ۸ و نیم میلیارد تومان در ماه و بیش از ۱۰۰میلیارد تومان در سال می شود.براساس گزارشی که معاون وزیر صنعت و معدن به دفتر آیت الله خامنه ای ارسال کرده است، سود ماهیانه معادن واگذار شده به زنوزی مطلق 800 میلیارد تومان خواهد بود. به عبارت دیگر طی مدت یک سال حدود 10 هزار میلیارد تومان نصیب هواداران احمدی نژاد خواهد شد.با توجه به اینکه نمایندگان مجلس گفته اند دولتی ها برای در اختیار گرفتن ۱۵۰ صندلی مجلس، نهصد میلیاردتومان کنار گذاشته اند، می توان به این نتیجه رسید که سود یکسال این معادن قادر است هزینه290 کرسی مجلس را تامین و یا در انتخابات ریاست جمهوری برای هراستان به طور متوسط 333 میلیارد تومان هزینه کند.به نوشته سایت های رسمی زنوزی مطلق برای ملاقات با احمدی نژاد نیاز به گرفتن وقت قبلی ندارد و گاه با بالگرد به نزد وی می رود.
از اقتصاد به سیاست
دستور احمدی نژاد برای واگذاری معادن به زنوزی مطلق که امروز 12 شرکت فولاد را درمالکیت خود دارد از نظر ناظران اقتصادی معنای دیگری هم می دهد؛ تولید طبقه جدیدی از «یقه سفیدان» ـ آن طور که توکلی گفته ـ برای تحکیم قدرت و پیروزی در انتخابات های آینده. سید ناصر موسوی نماینده مردم فلاورجان و عضو هیات رئیسه کمیسیون اقتصادی مجلس در همین راستا گفته است: "جریان انحرافی قصد دارد با کسب قدرت و مال، در آینده، قدرت سیاسی و اقتصادی را در کشور به دست بگیرد.اسفندیار رحیم مشایی رئیس دفتر رئیس جمهور هم در همین راستا، به نوشته سایت های حکومتی،ریاست ستاد حامیان دولت را در انتخابات نهم مجلس بر عهده گرفته و تا کنون 150 نفر از فهرست نامزدهای این جریان قطعی شده اند. پیش بینی می شود تا 210 نامزد از سوی حامیان احمدی نژاد برای انتخابات مجلس نامزد شوند که برای هر یک از آنها میان یک تا چهار میلیارد تومان بودجه در نظر گرفته شده است .بودجه انتخاباتی این ستاد را افرادی همچون زنوزی تامین می کنند .گفته می شود دفتر آیت الله خامنه ای با مطالعه گزارش گردش کار معاون وزیر صنعت و معدن ، با واگذاری معادن کشور به زنوزی مخالفت کرده ولی احمدی نژاد از وزیر صنایع خواسته هر چه زودتر دستور مذکور اجرایی شود.

از ساده زیستی تاجنایت سازمان یافته

محمود احمدی نژاد که با شعار افشای مفسدان اقتصادی و بدهکاران بانکی به مسند قدرت رسید، اکنون پس از 6 سال حضور در کرسی قدرت نه تنها تاکنون حتی یک اسم را اعلام نکرده که اکنون احمد توکلی و در نطق علنی خود از اختلاس 3 هزارمیلیاردی او به عنوان جنایت سازمان یافته یاد می کند.هر چند احمدی نژاد زمانی که درمیان هواداران ستاد انتخاباتی اش سخن می گفت برای بی اهمیت جلوه دادن اختلاس هزارمیلیارد تومانی در شستا ، آن را " سوء استفاده" ای نامید که وجود دارد ولی تاکید کرد که "این قضیه یک بازی است.روزنامه دنيای اقتصاد که نطق ميان دستور احمد توکلی را منتشر کرده ، از قول او نوشته که "فساد اقتصادی در ايران طی يک سال اخير ۳۴ ميليارد دلار ميليارد" هزينه داشته است. براساس "برآورد سازمان شفافيت بين‌المللی تنها در يک سال، فساد، ۳۴ ميليارد دلار برای اقتصاد ايران هزينه داشته است، که ۳۱ ميليارد از کاهش بهره‌وری و ۳ ميليارد با فراری دادن سرمايه‌گذاری خارجی رخ داده است." به عبارت دیگر براساس سخنان توکلی "یقه سفيد ها" طی يک سال "34 ميليارد دلار را بالا کشيدند."

نوشته:میلاد رضوانی ، روز

اطلاعیه، پشتیبانی‌ از طرح شکایت شاهزاده رضا پهلوی از خامنه‌ای در شورای امنییت

اگر سر به سر تن‌ به کشتن دهیم از آن به که کشور به دشمن دهیم
پشتیبانی‌ انجمن پادشاهی ایران از درخواست شاهزاده رضا پهلوی
برای محاکمه ملا خامنه‌ای در دادگاه بین‌المللی
رژیم ددمنش انیران اسلامی در درازای این ۳۳ سال نشان داده تا چه اندازه خونخوار و جنایتکار هست. در کشوری که ۷۰۰۰ سال تاریخ را پشت سرگذشته و نخستین منشور حقوق بشر را بوجود آورده حقوق انسانی ایرانیان نادیده گرفته میشود .بارها فریادهای دردمند مردم ایران به گوش سازمان‌های حقیقی‌ و حقوقی رسیده است اما یک پیوند همگا نی و یکپارچه وجود نداشته که آوای ما ایرانیان را در سطح بین‌المللی به گوش همگان برساند.شاهزاده رضا پهلوی با همکاری با سازمان‌های حقیقی‌ و حقوقی طرح شکایت نامه رسمی از ولایت فقیه و ملا خامنه ای‌‌ برای کشتار هزاران هزار ایرانی‌ و نقض حقوق بشر در ایران را انجام داده, زمان آن فرا رسیده است که با به اجرا گذاشتن این شکایت توجه بین‌المللی به نقض حقوق‌بشر در ایران هر چه بیشتر جلب کنیم.انجمن پادشاهی ایران در این راستا با پشتيباني از شاهزاده رضا پهلوی و دیگر فعالان حقوق بشر از تمامی شما هممیهنان به ویژه ایرانیان برون مرز درخواست دارد این فراخوان را پشتیبانی‌ کنید و شکایت نامه را امضا کنید.ما میتوانیم با هموندی با یکدیگر این رژیم اهریمنی را واژگون کنیم بدون آنکه نیاز به دولتهای بیگانه داشته باشیم. سکوت را بشکنیم و بلند فریاد بزنیم ما مردم ایران اراده کردیم برای آزادسازی کشورمان از چنگال ایران ستیزان . کشور ایران به دست ایرانیان آزاد خواهد شد.

پاینده ایران

برقرار باد درفش شیر و خورشید ایران


رزیتا

سخنگوی انجمن پادشاهی ایران

۱۳۹۰ دی ۵, دوشنبه

محاکمۀ یک وبلاگ نویس بدون حضور وکیل مدافع

محمدرضا پورشجری وبلاگ‌نویس، به اتهام ابرازنظر شخصی در وبلاگ خود، بدون داشتن وکیل محاکمه شده است.
به گزارش خبرگزاری آلمان، میترا پورشجری فرزند او طی گفتگویی اظهار داشت: قاضی به پدرم گفت، حکم صادر شده حالا اگر می‌خواهی از خودت دفاع کن.محمدرضا پورشجری (سیامک مهر) وبلاگ‌نویس زندانی در زندان رجایی شهر، روز پنج‌شنبه ۳۰ آذر در دادگاه انقلاب کرج به ریاست قاضی غلام سرابی، به دلیل نوشته‌هایی که در وبلاگ خود به نام “گزارش به خاک ایران” منتشر کرده، محاکمه شده است.محمدرضا پورشجری شهریور ۱۳۸۹ دستگیر شده و در این مدت اخبار مختلفی از سایت‌های حقوق‌بشری درباره وخامت حال او در زندان به دلیل شکنجه منتشر شده است.میترا پورشجری فرزند محمدرضا پورشجری اتفاقات رخ داده در آخرین دادگاه پدرش را شرح داده و گفته است: “محمدرضا پورشجری فقط عقاید شخصی خود را در وبلاگش منتشر کرده است.پورشجری در برخی نوشته‌های خود در وبلاگ “گزارش به خاک ایران”، به نقد شریعت اسلامی پرداخته است.میتراپورشجری گفت: پدرم وکیل نداشتند. من با آقای شریف و بعد با آقای دادخواه صحبت کردم. با آقای دادخواه به زندان رفتیم، فرم اختیار وکیل را برای پدرم فرستادیم که امضا کند، اما نگذاشتند و گفتند که حق گرفتن وکیل ندارید.وی تصریح کرد: “آن‌طور که پدرم تعریف کرد، روزهای اول او را شکنجه‌ می‌کردند، می‌زدند، با شوکر الکتریکی می‌زدند و می‌گفتند که تو در فلان تاریخ این‌گونه نوشته‌ای. یعنی اتهام پدر من فقط نویسندگی و وبلاگ‌نویسی بوده است و هیچ کار دیگری نکرده است.وقتی پدرم در زندان گوهردشت بود، دیسک کمر و سنگ کلیه داشتند. دو تن از پزشکان زندان گوهردشت تشخیص داده بودند که ایشان باید به بیمارستان رسول اکرم تهران برود. یک کلیه‌ی پدرم تقریبا از کار افتاده، کلیه‌ی دیگرشان هم سنگ شدید دارد.روزی که می‌خواستند پدرم را به زندان مرکزی کرج منتقل کنند، به او گفته بودند، می‌خواهیم شما را به بیمارستان ببریم. من هم خبر داشتم. او داخل ون بود و فکر کرد می‌خواهند او را به بیمارستان منتقل کنند. اما بعد از یک ساعت متوجه می‌شود که او را به زندان دیگری منتقل کرده‌اند.



تحول سبز

۱۳۹۰ دی ۴, یکشنبه

حکم زندان پروین مخترع، مادر کوهیار گودرزی، یکی از فعالان حقوق بشر که برای پسر دربندش مصاحبه می داد

مجتبی سمیع‌نژاد، فعال حقوق بشر در این باره به بی بی سی فارسی گفت که بر اساس حکم شعبه دوم دادگاه انقلاب کرمان خانم مخترع به “اتهام تبلیغ علیه نظام” به ۲۳ ماه حبس تعزیری محکوم شده است.به گفته آقای سمیع‌نژاد این حکم به دلیل مصاحبه‌های خانم مخترع با رسانه‌ها درباره پرونده پسرش در زمان بازداشت او، صادر شده است.خانم مخترع، حدود ۵ ماه پیش، دهم مرداد ماه در کرمان بازداشت شده و به گفته آقای سمیع نژاد از زمان بازداشت و در دادگاه از داشتن وکیل محروم بوده است.کوهیار گودرزی نیز از مرداد ماه گذشته در بازداشت به سر می‌برد و چندی پیش سازمان عفو بین الملل با انتشار بیانیه‌ای بازداشت این فعال حقوق بشر را محکوم و اعلام کرد که احتمالا این فعال حقوق بشری در زندان اوین در حبس انفرادی است.پیش از این کوهیار گودرزی در آذرماه سال ۸۸ در حالی که برای شرکت در مراسم تشییع پیکر آیت‌الله منتظری عازم قم بود به همراه عده‌‌ای دیگر بازداشت شد و ۲۳ آذرماه سال گذشته، پس از سپری ‌کردن یک ‌سال محکومیت خود از زندان رجایی‌‌شهر کرج آزاد شد.



خانه حقوق بشر ایران

مراسم تولد ضیا نبوی با حضورجمعی از فعالین دانشجویی و سیاسی

روز گذشته جمعی از فعالین دانشجویی و سیاسی با برگزاری مراسمی، تولد ضیا نبوی دانشجوی ستاره دار در بند را جشن گرفتند.‏
در این مراسم جمعی از دوستان ضیا نبوی ، فعالین دانشجویی دانشگاه نوشیروانی بابل ، تعدادی از دانشجویان ستاره دار و محروم از تحصیل و محمد نوریزاد حاضر بودند.‏حاضران در جشن تولد ضیا نبوی با گرامیداشت یاد این دانشجوی ستاره دار زندانی که به حکم سنگین ده سال حبس در تبعید محکوم شده است ، مقاومت وی در شرایط غیرانسانی زندان کارون اهواز را ستودند.‏محمد نوریزاد، فعال سیاسی و هم بندی سابق سید ضیا نبوی با ذکر خاطراتی از وی گفت: ” در مدت دو هفته ای که با ضیا هم بند بودم ، هر روز شانه هایش را میگرفتم و از وی عذرخواهی می کردم و می گفتم قرار نبود انقلاب ما اینگونه شود.وی همچنین با تبریک این روز به ضیا و خانواده اش گفت:” من نسبت به آینده خوش بینم. دعا نمی کنم که ضیا سال آینده در چنین روزی در کنار ما باشد، چون می خواهم خیلی زودتر در کنارمان باشد.همچنین دیگر حاضران در این جلسه با ذکر خاطراتی به ستایش از این عضو شورای دفاع از حق تحصیل پرداختند و یاد و خاطره وی را گرامی داشتند.‏گفتنی است یاد و خاطره دیگر دانشجویان زندانی به ویژه مجید دری ، دیگر دانشجوی محروم از تحصیل که به شش سال حبس در تبعد محکوم شده و هم اکنون در زندان بهبهان نگهداری می شود، مهدیه گلرو دیگر عضو زندانی شورای دفاع از حق تحصیل و همسر زندانی اش وحید لعلی پور، عاطفه نبوی و بهاره هدایت در این جلسه گرامی داشته شد و حاضران خواستار آزادی هرچه سریعتر آنان شدند.در این مراسم محمد نوریزاد از طرف ضیا و خانواده اش شمع های بیست و هشتمین کیک تولد ضیا را فوت کرد.‏گفتنی است حاضران در این مراسم و جمعی از فعالین دانشجویی استان سمنان برای دیدار با خانواده نبوی عازم شهر سمنان شدند.‏


گزارش جرس  

۱۳۹۰ آذر ۳۰, چهارشنبه

سومین یلدای ضیا نبوی در زندان

دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال دانشگاه های ایران به مناسبت 28 امین سالروز تولد ضیاء نبوی بیانیه ای صادر کردند.در این بیانیه آمده است: امسال سومین شب یلدایی است که دانشجویان این سرزمین دربند به سر می برند. دانشجویانی که جرمشان دفاع از یکی از بدیهی ترین حقوق خود، یعنی حق تحصیل بوده است اکنون به جای کلاس درس در زندان ها هستند. نظامی که بسیاری از حقوق ملت را زیر پا گذاشته است امروز حتی حق ادامه تحصیل چند دانشجو را برنتافته است. شب یلدایی دیگر فرا رسیده است و ضیاء نبوی از دانشجویان ستاره دار به همراه دو دانشجوی ستاره دار دیگر مهدیه گلرو و مجید دری و دیگر ستاره های سرزمین مان در زندان هستند.ما دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال دانشگاه های ایران با تبریک 28 امین سالروز تولد ضیاء نبوی به وی و خانواده و دوستانش اعلام می داریم که از حق تحصیل همه مردم بدور از هر گونه تبعیضی دفاع می کنیم و آرزو می کنیم که سال آینده ضیاء نبوی به همراه دیگر دانشجویان شجاع این سرزمین که در کنج زندان ها گرفتار هستند در کنار خانواده های خویش باشند. باشد که شب یلدای وطن هر چه زودتر به سر آید و صبح آزادی طلوع کند!

متن انگلیسی این بیانیه نیز به شرح زیر است:

Iranian Liberal Students and Graduates release statement for Zia Nabavi's 28th birthday

On December 21st, numerous students in Iran will be forced to spend the third consecutive *Yalda in prison because they defended the violation of a basic human right: the right to education. These students should be in university classrooms, but instead they are locked up behind bars because the Iranian regime, following suit with its long list of human rights violations, also deprives students from receiving post-secondary education. For example, **starred student activists Zia Nabavi, Mahdieh Golroo, Majid Dorri, and numerous others are among the imprisoned.

Yalda night falls on Zia Nabavi's 26th birthday. We, the Iranian Liberal Students and Graduates, send our best wishes to Zia and his family and friends. We declare to defend the right to education for all students in Iran who are discriminated against and/or deprived of their education.

We hope that, by next year, Zia Nabavi and the other students will be released from prison to be by the sides of their families. We hope that the oppressive nights come to an end and the dawn of freedom arrives.

*In Iran, the winter solstice has been celebrated for centuries and it is called Shab-e Yalda, which refers to the birthday or rebirth of the sun. Yalda is a Syriac word and means birth...The ceremony is traced to the primal concept of Light and Good against Darkness and Evil in the ancient Iranian religion. This night with Evil at its zenith is considered unlucky. It is the longest night of the year. From this day forward, Light triumphs as the days grow longer and give more light.http://www.art-arena.com/yalda.htm

**The system of issuing stars against students was developed by Iran’s Ministry of Advanced Education so students with disciplinary issues would get penalized. After a student collects a certain number of stars, he or she is banned from education. The system is primarily used against student activists. Regime officials, including Mahmoud Ahmadinejad, deny the existence of starred students.



ندای آزادی

دیدار دانشجویان تشکل آزادیخواه شیراز با خانواده مجید توکلی

در راستای طرح گرامیداشت “ستارگان دربند خانواده دانشگاه”، دانشجویان آزادی خواه شیراز در اولین ماه این حرکت نمادین، به دیدار خانواده مجید توکلی رفتند.گزارش های رسیده حاکی است، در این ملاقات لوح یادبودی به مناسبت گرامیداشت ماه آذر- ماه دانشجویان- و به یاد شرف جنبش دانشجویی، به خانواده ی توکلی اهدا شد.همچنین در این دیدار ضمن محکومیت محرومیت زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر از حقوق اولیه ای چون تماس تلفنی، دیدار حضوری و مرخصی؛ از پدر و مادر مجید توکلی به دلیل مقاومت مثال زدنیشان در عین بیماری تجلیل شد.بر اساس این گزارش، بازدید کنندگان از خانواده توکلی، در ادامه این دیدار، با شنیدن درد دل های مادر مجید به شدت متأثر شدند.گفتنی است، والدین مجید توکلی که از بهمن سال پیش نه تنها با وی تماسی نداشته اند، به علت بیماری و دوری راه قادر به ملاقات کابینی با فرزندشان هم نیستند که این خود بر فشارهای روحی-روانی گاه و بی گاه نهادهای امنیتی بر آن ها می افزاید.طی روزهای اخیر، محمد خاتمی نیز طی تماس با خانواده مجید توکلی، با آنها گفتگو و از این خانواده دلجویی نمود.



جرس  

۱۳۹۰ آذر ۲۷, یکشنبه

عدم رسیدگی به وضعیت نامناسب جسمی مسعود باستانی

مسعود باستانی روزنامه‌نگار زندانی دچار مشکلات جسمی جدی شده است اما مسئولان زندان رجایی شهر از رسیدگی به این مشکلات خودداری می کنند.با اینکه خانواده این روزنامه‌نگار، یکی از مشکلات این رونامه نگار زندانی را بیماری خونی عنوان می کنند که در زندان به آن دچار شده و با وجود انجام آزمایش خون و تایید این موضوع ، باز هم مسئولان زندان رجایی‌شهر به این مشکل او توجهی نمی‌کنند.مسعود باستانی از زمان بازداشت تا کنون حتی یک روز هم به مرخصی نیامده و مدت دو سال و نیم گذشته را در زندان گذرانده است. این روزنامه‌نگار به ۶ سال زندان و پرداخت جزای نقدی سنگین محکوم شده است . دادستان تهران تا کنون با درخواست مرخصی استحقاقی و استعلاجی وی مخالفت کرده است.

کلمه  

اعضای خانواده هاله سحابی و شاهدان عینی : در هر دادگاهی شهادت میدهیم

اعضای خانواده هاله سحابی در مصاحبه با "روز" خواهان معرفی مسسببان تنش و درگیری در جریان تشییع پیکر مهندس عزت الله سحابی و چگونگی جان باختن فرزند او شدند.حامد سحابی، برادر و تقی شامخی، همسر خانم سحابی به "روز" گفتند که شکایت خود را در این زمینه پی گیری خواهند کرد و دوربین های حاضر در محل بهترین شاهد بر تمام آن چیزی است که در آن روز اتفاق افتاده.همزمان حامد منتظری، نوه آیت الله منتظری که شاهد مضروب شدن هاله سحابی از سوی ماموران بوده در مصاحبه با "روز" بار دیگر اعلام کرد که در هر دادگاهی حاضر به شهادت دادن در این زمینه است و مسولان قضایی که گفته اند شاهد و شواهدی نیافته اند تاکنون از او در این باره سوالی نکرده اند.هاله سحابی، عضو مادران صلح و فرزند عزت الله سحابی، 11 خردادماه در جریان تشییع پیکر پدرش جان باخت و پیکرش شبانه به خاک سپرده شد.رسانه های حکومتی مدعی شدند که خانم سحابی بر اثر یک ایست قلبی ساده درگذشته اما همان زمان شاهدان عینی به "روز" گفتند که برخوردهای ماموران امنیتی و انتظامی در جریان تشییع پیکر آقای سحابی، عامل جان باختن هاله سحابی است.
دوربین ها بهترین شاهد بودند
اکنون پس از 6 ماه از جان باختن هاله سحابی، رسانه ها اعلام کرده اند "مقامات قضایی روز چهارشنبه به خانواده مرحوم هاله سحابی اعلام کرده اند که نیروهای انتظامی و امنیتی از ارائه فیلم های خود که از صحنه مرگ هاله سحابی داشته اند، خودداری کرده و لذا بر اساس شواهد موجود، مرگ آن مرحوم طبیعی می باشد، مگر آنکه خود خانواده به دادگاه شاهد معرفی کند.امری که تقی شامخی، همسر هاله سحابی رد کرده و در مصاحبه با "روز" می گوید: ما از طریق وکیل مان پی گیر پرونده هستیم و تاکنون نه به من و نه به وکیلم در این زمینه حرفی نزده اند و اصلا پاسخی نداده اند.همسر هاله سحابی توضیح میدهد: با این حال هم شاهد هست و هم دوربین های زیادی که از طرف آقایان در محل بود و به تهیه فیلم و گزارش می پرداختند شاهدان خوبی هستند بر اینکه چه اتفاقی افتاده ما نیز درخواست کرده و گفته ایم که فیلم ها را ما از محتوایشان بی خبریم اما در اختیار شما هستند و می توانید با ملاحظه این فیلم ها به خوبی دریابید که چه اتفاقاتی افتاد.حامد سحابی، برادر هاله سحابی که در پیشتر در مصاحبه با "روز" خواستار بررسی علت جان باختن هاله شده بود به "روز" میگوید: ما پی گیر مساله هستیم و از ما شاهد خواسته اند که تعدادی شاهد به دادگاه معرفی کرده ایم اما واقعیت این است که آن روز خیلی ها از جمله خود من شاهد فیلمبرداری و حضور تعداد زیادی دوربین در محل بودیم که از همه فیلم می گرفتند و صحنه به صحنه اتفاقات آن روز فیلمبرداری شده و همین فیلم ها بهترین شاهد است و حتی نیازی نیست کسی به عنوان شاهد برود و مشاهدات خود را بیان کند.او می افزاید: اما ما افرادی را که شاهد بوده اند به دادگاه معرفی کرده ایم و دادگاه موظف است این افراد را بخواهد و نظر آنها را بگیرد و حداقل انتظار ما هم این است که این مساله پی گیری شود.
اعلام آمادگی حامد منتظری برای شهادت در دادگاه
حامد منتظری، نوه آیت الله منتظری که در جریان تشییع پیکر مهندس سحابی حضور داشته و شاهد مضروب شدن هاله سحابی بوده نیز در مصاحبه با "روز" برای شهادت دادن در این زمینه در هر دادگاهی اعلام آمادگی کرده و می گوید: اینکه می گویند شاهد و شواهدی نیافتند قابل قبول نیست چون من همان زمان اعلام کرده بودم و می توانستند با من تماس بگیرند مرا بخواهند و از من سوال کنند اما تاکنون هیچ سوالی از من نکرده اند.او می افزاید: همانطور که اعلام کرده بودم من شاهد مضروب شدن خانم سحابی بوده ام و هر زمانی در هر دادگاهی لازم باشد حاضر هستم در این زمینه شهادت بدهم.حامد منتظری پیشتر شهادت داده بود که "در جریان تشییع پیکر مرحوم مهندس عزت الله سحابی شاهد ضربه‌ای به بالاتنه خانم هاله سحابی بوده که پس از آن خانم هاله سحابی به حالت غش بر زمین افتاد و فرد ضارب بلافاصله خود را در میان مامورین نیروی انتظامی و لباس شخصی که در پشت سر او بودند کشیده و از صحنه فرار نمود.او اکنون می گوید که حاضر است در هر دادگاهی که لازم باشد در این زمینه شهادت بدهد.
مساله فقط یک ضربه نیست مسببان باید معرفی شوند
حامد سحابی و تقی شامخی، برادر و همسر هاله سحابی همچنین در واکنش به اظهارات اخیر علی مطهری، نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی به "روز" گفتند که مسببان درگیری و تنش در مراسم تشییع پیر مهندس سحابی که منجر به جان باختن هاله سحابی شده باید معرفی شوند و تنها بحث یک سرباز یا یک مامور و یک ضربه نیست.علی مطهری نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی طی روزهای گذشته از سوال درباره جان باختن هاله سحابی در کمیسیون مجلس از وزیر اطلاعات خبر داده و گفته است: درباره مرگ هاله سحابی از وزیر اطلاعات سئوال کردیم که به کمیسیون آمده و توضیحاتی را ارایه بدهد و قرار بر این شد که سی دی را به ما داده و ما آن را مشاهده و بعد اظهارنظر کنیم و در صحن علنی اعلام شود نباید از این‌گونه مسایل گذشت.به گفته علی مطهری "حرف این بود که نمی‌خواستند وی از دنیا برود و آنچه اتفاق افتاده بی‌توجهی مامور بوده است و اگر مامور خطایی انجام داده باید برای مردم توضیح داده شود و از مردم عذرخواهی شود. آنقدر نترسید و قداست بیجا برای نظام ایجاد نکنید، اگر بگوییم که اشتباه کرده‌ایم نظام آسیب نمی‌بیند.حامد سحابی، برادر هاله سحابی و فرزند مهندس عزت الله سحابی درباره این اظهارات به "روز" میگوید: جو متشنج و التهاب و تنشی که که در آن مراسم ایجاد شد به یک سرباز و یک مامور خلاصه نمی شد که بگویند یک سرباز یا یک مامور بی توجهی کرد و ... تشییع پیکر یک عزیز از دست رفته حق قانونی، طبیعی و جق پیش پا افتاده هر فرد و خانواده ای است و یک کار عادی و یک تشییع جنازه ساده داشت برگزار می شد که آمدند و به درگیری کشاندند و یک نفر و دو نفر هم نبودند یعنی مسبب و ایجاد کننده درگیری یک سرباز یا یک مامور نبود که بگویند یک ضربه بر اثر بی توجهی زد و قضیه تمام شود. کل ماجرا از نظر ما جای سوال دارد و بحث ما کل قضیه است مسببان درگیری که منجر به ضربه و جان باختن هاله شد و ما خواهان معرفی و پی گیری مسببان هستیم.آقای سحابی پیشتر نیز به "روز" گفته بود "تشنج و درگیری که ایجاد شد عاملی است که موجب مرگ هاله شد و چندان هم تفاوتی نمیکند که در آن وسط ضربه ای هم به هاله خورده یا نه. اگر تمرکز بر این باشد که ضربه خورده، موضوع را به یک نفر فرو کاسته ایم در حالیکه موضوع اشتباه یک نفر یا گناه یک نفر نیست بلکه باید دید چه کسانی برخلاف مصالح کشور و برخلاف حق یک خانواده، می خواستند تشییع جنازه را متوقف و ایجاد تشنج بکنند. باید ببینیم کسانی که عامل بروز این تشنج بودند و در بستر این تشنج و درگیری، هاله هم جان باخت چه کسانی هستند؛ اصل موضوع این است نه اینکه ضربه ای به هاله خورده یا نخورده.تقی شامخی، همسر هاله سحابی نیز در این خصوص به "روز" میگوید: من صحبت های آقای مطهری را خودم شنیدم و در جریان هستم و رسانه ها در نقل این سخنان دقت لازم را نکرده اند نقل از وزیر اطلاعات نبوده که یک ماموری بی توجهی کرده بلکه اقای مطهری گفته اینها نمی خواستند چنین اتفاقی بیفتد و اگر ماموری اشتباهی کرده به نفع نظام است که پوزش بخواهد و ... در هر صورت ما امیدوار هستیم که مساله پی گیری شود و به نتیجه برسد آن شرایطی که ان روز به وجود آمد هرگز شرایطی نبود که تصورش را هم کرده باشیم و اصلا تصور چنین اتفاقاتی را به هیچ عنوان نداشتیم و اتفاقات آن روز باید مورد بررسی و رسیدگی قرار گیرد.
پاسخ به ادعاهای رسانه های حکومتی
با گذشت 6 ماه تنها اظهار نظر رسمی از سوی مسولان قضایی درباره جان باختن هاله سحابی به اظهارات دادستان تهران برمیگردد که گفته بود "کالبدشکافی هاله سحابی، نظام را بیمه میکرد و خانواده سحابی اعلام کردند که نسبت به این موضوع شکایتی ندارند و این به صورت مکتوب در پرونده موجود است. به لحاظ اصرار خانواده سحابی مبنی بر عدم کالبدشکافی، جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و پس از بررسی آخرین وضعیت به خانواده وی تحویل داده شد".
رسانه های حکومتی نیز هم صدا با دادستان تهران مدعی شدند که خانواده هاله سحابی گفته اند شکایتی ندارند و دست خط مادر و همسر هاله سحابی و فرزندان او را منتشر کردند که بر برگه های اظهارت گواه متعلق به نیروی انتظامی نوشته بودند شکایتی ندارند و نمیخواهند جسد مورد کالبد شکافی قرار گیرد.در همین زمینه از همسر و برادر هاله سحابی می پرسم. آقای شامخی ، همسر خانم سحابی می گوید: چند ساعت بعد از حادثه اطلاعاتی که بعدا بدان دست یافتیم را نداشتیم گفتیم شکایتی نداریم و ارزیابی مان هم این بود که کالبد شکافی هیچ کمکی به روشن شدن قضیه نمیکند یعنی چیز غیر روشنی وجود نداشت که با کالبدشکافی روشن شود لذا گفتیم نمی خواهیم کالبدشکافی شود.
از آقای شامخی می پرسم آیا همانطور که گفته می شد برای تحویل گرفتن پیکر همسرتان و این احتمال که ممکن است پیکر را تحویل ندهند از کالبدشکافی صرف نظر کردید؟ او می گوید: بله ما میخواستیم پیکر هاله را بگیریم همانطور که گفتم اطلاعاتی که بعد بدان دست یافتیم را نیز در آن چند ساعت نخست نداشتیم در آن مقطع بیشتر فکر میکردیم استرس باعث این مساله شده و هنوز در جریان ضربه نبودیم و به این جمع بندی رسیدیم که اگر بحث استرس مطرح شود ممکن است در کالبد شکافی نیز این استرس مورد تایید قرار گیرد اما قطعا قبول نخواهند کرد و نخواهند گفت استرسی که در ان روز هاله داشت و به او وارد شد به خصوص در جریان درگیری و تنش، با استرسی که روزهای قبل تر داشت متفاوت بود. بعدا در جریان ضربه قرار گرفتیم.حامد سحابی، برادر هاله سحابی نیز در این زمینه به "روز" میگوید: یک شرایط خاص پر تنش و فشار خاصی بود اینطور نبود که بگوییم شکایتی نداریم و پی گیری نخواهیم کرد بلکه بحث بر سر کالبد شکافی بود که گفتیم کالبدشکافی چیزی را روشن نخواهد کرد که بدون کالبدشکافی هم روشن نباشد لذا علاقه ای به کالبد شکافی نداریم اما اینکه بگویند و مدعی شوند که اصلا شکایتی نداشتیم یا مرگ را طبیعی میدانستیم به هیچ عنوان چنین مساله ای صحت ندارد همان زمان هم با شما مصاحبه کردم و گفتم باید مساله روشن شود و ما پی گیری خواهیم کرد.آقای سحابی می افزاید: امیدوارم پی گیری هایی که صورت می گیرد به نتیجه ای قانع کننده منجر شود.مسولان و رسانه های حکومتی در حالی جان باختن هاله سحابی را طبیعی جلوه میدهند که از برگزاری هرگونه مراسمی برای او جلوگیری کردند. تا آنجا که خبرنگار "روز" گزارش داده بود: انواع ماموران امنیتی، انتظامی، لباس شخصی و... را در آپارتمان 100 متری هاله ریخته بودند ما نشسته بودیم آنها مدام می گفتند باید همین امروز هاله را دفن کنید بعد از ظهر پیکر هاله را از منزل آوردیم سوار آمبولانس کنیم که جلوی منزل، جسد را گرفتند و با خود بردند تا ساعت ها نمی دانستیم کجاست. بعد گفتند برای پزشکی قانونی برده بودند کهریزک. نزدیک غروب برگرداندند. شب در غسالخانه کوچک قبرستان که نور نداشت شستند و اینقدر شرم آور بود که غسالخانه تاریک را با نور چراغ های ماشین روشن میکردند و دو پروژکتور نیز آوردند که قبرستان تاریک را روشن کنند و... همه اینها نشان میدهد که ایست قلبی عادی نبوده و از چه می ترسند.حسین شاه حسینی، عضو شورای مرکزی جبهه ملی نیز به "روز" گفته بود: آقای شامخی، پیکر هاله را از درمانگاه تحویل گرفته و به منزل برده بود، از دستگاه حاکمیت امدند وگفتند که به هیچ عنوان اجازه نخواهیم داد جنازه امشب بماند یا باید همین الان دفن کنید یا ما خودمان دفن میکنیم. به شدت فضای رعب وحشت حاکم بود. به هر حال مجبور شدند بپذیرند که دفن کنند و شب در غسالخانه ماشین ها را آوردند و نور آنها را انداختند که کمی نور باشد و بتوانند غسل کنند و نماز بخوانند. یعنی خود ماموران هم آمادگی نداشتند اما می خواستند به هر شکلی شده همان دیشب تمام کنند. نگذاشتند کسی حرفی بزند و تنها صدای یازهرا بود که حاظران می گفتند و بعد هم خانواده سحابی تشکر کردند از حاضران و...هاله سحابی در حالی در مراسم تشییع پدرش جان باخت که چند روزی بود از زندان به مرخصی آمده بود. او ساعاتی پیش از جان باختن در مصاحبه با "روز" از صلح و فرو خوردن خشم و عدم انتقام جویی سخن گفته بود و امیدهایی که پدرش به جنبش سبز داشت.خانم سحابی در بهشت فاطمیه روستای گلندوک لواسان ،در کنار پدرش آرام گرفت و پس از جان باختن او، هدی صابر و دلیرثانی دو زندانی ملی مذهبی در اعتراض دست به اعتصاب غذا زدند، اعتصابی که منجر به ضرب و شتم و جان باختن هدی صابر شد.



روز

بیانیه انجمن اسلامی دانشجويان نوشيروانی بابل در بزرگداشت سالروز تولد ضیا نبوی، دانشجوی زندانی

انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه نوشيرواني بابل به مناسبت سالروز میلاد ضیا نبوی، دانشجوی زندانی، بیانیه ای صادر کرد.
در بخشی از این بیانیه آمده است: "سید ضيا نبوي، ماه آذر، ماه شور دانشجويي، ماه تولد خود را برای سومین سال پی در پی در زندان سپری می‌کند؛ او بیست و هشتمین سالروز میلادش را در ناگوارترين شرايط غير انساني و ظالمانه در تبعيدگاه كارون اهواز مي گذراند. در حالي روزها را سپري مي كند كه بارها براي تن دادن به اعتراف هاي تقلبي مورد ستم قرار گرفته اما شرافت و آزادگي‌اش تسلیم سودای مستبدان نشده است.روز گذشته با حمله گارد ویژه به بند امنیتی زندان کارون اهواز، ضیا نبوی به همراه ٦٠ تن از زندانیان سیاسی و امنیتی زندان کارون اهواز از بند امنیتی به بند ٨ این زندان که محل نگهداری مجرمین مواد مخدر و سرقت می باشد، منتقل شده‌اند.

متن کامل این بیانیه در ادامه آمده است:

نازنین یار! نازنین دلدار!
بی تو راهی به هیچ جایی نیست
زندگی بی تو سخت می گذرد
که به هفت آسمان خدایی نیست
روزشمار تاريخ, ١٦ آذر سال ٣٢ را نشانه رفته است. روزي كه سه آذر اهورائي به ضرب گلوله هاي ظلم و استبداد، چشم بر تلخي ها و ستم ها بستند. آن روز، آن ماه، آن سال، شد نماد جنبش دانشجويي سرزمين ایران. سي سال بعد از این واقعه، در آخرین روز آذر ١٣٦٢، انساني چشم به اين جهان گشود که بعدها سید ستاره داران جنبش دانشجویی ایران شد؛ شد گرز گران بر سر بنيادگران و جباران و خار چشم استبداد؛ شد همان جوان بيست ساله كه با شور خود، با همان آزادي روح خود، اميد و طراوتِ بخشی از نسل سوخته ي جوان این سر زمين بوده و هست.چرائي الهام بخش بودن تو اي ضيا، صداقت و شعور پاك و بي پرده‌ي تو در جاي جاي زندگی‌ات بود. صداقتي توأم با شرافت كه هر انسان همنشين خود را به تفكر دفاع از انسان بودن خود وا می دارد. تو دفاع كردي از شرافتت، از حق انسان بودنت كه خالق هستي بی چون و چرا، ورای کافر بودن و مسلمان بودن، دستور به تحصيل علم و دانش در هر جاي داده است؛ اما مشتي از خدا بي خبر، مشتي كوته فكر، مشتي جبار، چشم و گوششان و روح تاريكشان از ديدن سيد ضياي آزاده و صادق به تنگ آمد. تو از خود دفاع کردی و از حق بَشَری تحصیل، از حقي كه حق ابتدائی هر انسان بود؛ اما از شرافتت و از صداقتت ترسيدند.تهمت ها بر توي بي گناه روا داشتند و تو با همان شيريني و شور بي رياي خود بر آن ها لبخند زدي... ضياجان دانشگاه در اين سال ها، دلتنگ همان خنده‌ي طراوت بخش است... در زمانه‌ای به سر می‌بَریم که بي خردان و مستبدان با لجاجت کودکانه‌ای بر تخریب نشاط و روح آزاد دانشگاه کمر همت بسته‌اند اما بِدان كه در این کارزار، دانشجويان ذرّه‌ای از آرمان‌های آزادی و صداقت و شرافت کوتاه نخواهند آمد.
سید ضيا نبوي، ماه آذر، ماه شور دانشجويي، ماه تولد خود را برای سومین سال پی در پی در زندان سپری می‌کند؛ او بیست و هشتمین سالروز میلادش را در ناگوارترين شرايط غير انساني و ظالمانه در تبعيدگاه كارون اهواز مي گذراند. در حالي روزها را سپري مي كند كه بارها براي تن دادن به اعتراف هاي تقلبي مورد ستم قرار گرفته اما شرافت و آزادگي‌اش تسلیم سودای مستبدان نشده است. ضيا نبوي دانشجوي دانشگاه صنعتي نوشيرواني بابل در جريان وقایع ناگوار بعد از انتخابات سال ٨٨ در روز ٢۵ خرداد ماه، توسط ماموران اطلاعات بازداشت و بعد از ماه ها انتظار بدون تفهيم اتهام، گرفتار حكم ظالمانه ١۵ سال زندان در تبعيد به همراه محروميت از تحصيل از سوي دادگاه انقلاب شد. طي اين حكم غير انساني، اکنون سومین سالی است که سید دانشجويان نوشيرواني بابل عمر خود را در سخت‌ترین شرايط انساني در تبعيد در زندان كارون اهواز در ميان زندانيانی سپری می‌کند که کوچکترین درکی از فعالیت دانشجویی مسالمت‌آمیز ندارند و در این مدت حتی ساعتی مرخصی از وی دریغ شده است.انجمن اسلامي دانشجويان نوشيرواني بابل با تبريك تولد همكلاسي دربند خود، سيد ضيا نبوي، در سي ام آذر ماه سال ١٣٩٠، همچنان بر بي گناه بودن این يار دبستاني از تمامي اتهامات بی‌اساس تأكيد دارد و او را از حكم ظالمانه‌ای که بر وی تحمیل شده بَری می‌داند. بر آزادگی سید ضیا نبوی درود می‌فرستیم و سالروز میلادش را شادباش می‌گوییم و بزرگداشت دوباره تولد سيد ستاره داران را در کنار خودِ او و در آزادی به انتظار می نشینیم و يقين داریم که آن روز دور نیست ...



دانشجونیوز

حمله گارد ویژه به بند امنیتی زندان کارون اهواز

روز گذشته با حمله گارد ویژه به بند امنیتی زندان کارون اهواز، ٦٠ تن از زندانیان سیاسی و امنیتی زندان کارون اهواز از بند ١ به بند ٨ این زندان منتقل شده‌اند. ضیا نبوی، فعال دانشجویی محروم از تحصیل نیز در میان این زندانیان بوده است.در شهریور ماه سال جاری، بند ١ تحت عنوان "بند امنیتی" تشکیل شده و کلیه زندانیان سیاسی و امنیتی از زندان کلینیک اهواز به این بند منتقل شده بودند. اما در حال حاضر بر خلاف اصل تفکیک جرایم، زندانیان سیاسی و امنیتی را بالاجبار از این بند خارج کرده و در بند ٨ و در میان سایر زندانیان با جرایم مربوط به مواد مخدر و سرقت جای داده‌اند. بند جدید از نظر بهداشتی و تراکم جمعیت وضعیت بسیار اسف باری دارد و اکنون ١۵ نفر از زندانیان منتقل شده تخت ندارند.زندانیان سیاسی و امنیتی در ابتدا در مقابل این انتقال مقاومت کرده بودند که در نهایت با هجوم گارد ویژه مجبور به خروج از "بند امنیتی" شدند. این بند در حال حاضر به زندانیان مسلول واگذار شده است. زندانیان سیاسی و امنیتی به شدت نسبت به این وضعیت و انتقال‌های متعدد خود در فواصل زمانی کوتاه و عدم رعایت اصل تفکیک جرایم معترضند و اعلام کرده‌اند که اگر تا روز ٢٨ آذر به نامه‌های اعتراضی آنها خطاب به دادستان و رئیس زندان کارون پاسخی داده نشود اعتصاب غذای نامحدود خود را آغاز خواهند کرد. ضیا نبوی، دانشجوی زندانی در تبعید، در میان زندانیان سیاسی و امنیتی کارون به سر می‌برد. وی در اردیبهشت سال جاری در نامه‌ای به توصیف وضعیت اسف بار زندان کارون پرداخته بود و آن را "مرز زندگی حیوانی و انسانی" توصیف کرده و شرایط را "ورای حد تحریر" خوانده بود. مدت کوتاهی پس از انتشار این نامه، کلیه زندانیان سیاسی و امنیتی به زندانیان دیگری در اهواز به نام زندان کلینیک منتقل شدند که از وضعیت بهداشتی و مدیریتی به مراتب بهتر از کارون برخوردار بود. اما در شهریور ماه و با راه اندازش بند امنیتی در زندان کارون، مجددا همه زندانیان به کارون بازگردانده شده و در بند امنیتی جای داده شدند. اکنون، پس از گذشت تنها سه ماه، بند امنیتی عملا تعطیل شده است.



دانشجونیوز 

خامنه‌ای جنایتکار، یکی دیگر از فرزندان ایران را به قتل رساند

  ماشین کشتار جاعش، امسال زودتر از هر سال دیگه‌ای شروع بکار کرد! اولین قربانی توحش بی‌پایان پاسداران ضحاک، سارا تبریزی شهروند ۲۰ ساله‌ای بود...